فهرست مطالب

علوم اجتماعی - سال چهاردهم شماره 3 (پیاپی 39، پاییز و زمستان 1386)

فصلنامه علوم اجتماعی
سال چهاردهم شماره 3 (پیاپی 39، پاییز و زمستان 1386)

  • 244 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1386/08/29
  • تعداد عناوین: 8
|
  • محمد مهدی فرقانی، عبدالرحمان علیزاده صفحه 1
    اولین رسانه رایج مبتنی بر رایانه، بازی های رایانه ای بوده اند که، در دهه های پایانی قرن بیستم، شیوع و گسترش حیرت انگیزی داشته اند. این رسانه که از تلفیق تلویزیون و رایانه به وجود آمده، کم کم به رقیب پر قدرت تلویزیون تبدیل شده و جای آن را در فعالیت های فراغتی بسیاری از مخاطبان، به ویژه کودکان و جوانان، گرفته است. هدف این تحقیق، شناخت نحوه و میزان استفاده جوانان از بازی های رایانه ای و نیز علل و انگیزه های آنان برای استفاده از این بازی ها و نقش عوامل زمینه ای در این باره بوده است.
    روش به کار رفته در این پژوهش، پیمایش است و جامعه آماری آن، شامل تمام دبیرستان های دوره متوسطه نظری شهر تهران است که به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای، تعداد 432 دانش آموز به پرسشنامه ها پاسخ دادند که پس از کنار گذاشتن پرسشنامه های مخدوش، تعداد 400 پرسشنامه تحلیل شد.
    طبق یافته های پژوهش، 7/80 درصد پاسخگویان از بازی های رایانه ای استفاده می کرده اند که اکثرآن ها(حدود 46 درصد) همه روزه و یا چند روز در هفته، این بازی ها را انجام می داده اند. همچنین یافته های این پژوهش نشان می دهد که بین دلایل و انگیزه های موثر بر استفاده پاسخگویان از بازی های رایانه ای، آموزشی بودن بازی ها و گریز ازمحدودیت های زندگی واقعی، بیشترین میزان همبستگی و فشار هنجاری گروه های همسال، کمترین میزان همبستگی را با گرایش پاسخگویان به بازی های رایانه ای داشته است. به طور کلی، کسانی که از رسانه های جدید استفاده می کنند، عموما گرایش بیشتری هم به استفاده از بازی های رایانه ای دارند.
    کلیدواژگان: بازی های رایانه ای، جوانان، انگیزه های انجام بازی های رایانه ای، دانش آموزان دبیرستان های تهران
  • محمد عبداللهی صفحه 31
    سرمایه اجتماعی به عنوان سازه یا مفهومی پیچیده و چند وجهی، دارای گونه ها، سطوح، جنبه های عینی و ذهنی، عوامل، پیامدها و ویژگی هایی است که در دیدگاه های نظری و منابع تجربی، آن چنان که باید و شاید، تصریح نشده اند. در دیدگاه های کلاسیک، فقط مضمون سرمایه اجتماعی مطمح نظر است، ولی در دیدگاه های تلفیق گرای معاصر، برخی صاحب نظران نظیر پارسنز، هابرماس، گیدنز و کاستلز، پاره ای از مولفه ها و شاخص های سرمایه اجتماعی و عده ای چون بوردیو، کلمن، پاتنام، فوکویاما و... خود مفهوم سرمایه اجتماعی را مورد توجه قرار داده، در تنظیم مبانی نظری آن، نقش موثری ایفا کرده اند. در بعد تجربی هم سنجش سرمایه اجتماعی، مورد توجه دولت ها، سازمان های بین المللی و پژوهشگران اغلب جوامع امروزی واقع شده و منابع تجربی قابل توجهی در این زمینه چاپ و منتشر گردیده است. علی رغم تلاش های نظری و تجربی انجام گرفته، هنوز در ارتباط با مفهوم سرمایه اجتماعی، با مسائل بینشی و روشی عدیده ای چون تقلیل گرایی و نقص مبانی نظری و ابزار اندازه گیری، تداخل بین عوامل، شاخص ها و پیامدهای سرمایه اجتماعی، توصیفی بودن و ضعف انسجام نظری منابع تجربی و... روبه رو هستیم. در این مقاله سعی شده است ضمن ارائه راه حل هایی، از جمله توجه به مجموعه ویژگی های سرمایه اجتماعی، تهیه یک مقیاس چند بعدی مناسب برای سنجش سرمایه اجتماعی و ابعاد آن در ایران، ارائه یک مدل فرضی تلفیقی برای تحلیل سرمایه اجتماعی و به کارگیری همه این راه حل ها در ایران به منظور شناخت گونه ها، سطوح، ابعاد و پیامدهای سرمایه اجتماعی و انجام تحلیل های چند متغیری پیچیده برای کنترل همبستگی های چندگانه بین متغیرهای مستقل و تشخیص عوامل اصلی تعیین کننده تغییرات کم و کیف سرمایه اجتماعی و ارائه نتایج به عنوان الگویی مناسب برای سنجش و تحلیل سرمایه اجتماعی در ایران اقدام شود.
    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، مسائل بینشی و روشی، راه حل های سنجش و تحلیل سرمایه اجتماعی در ایران، ویژگی های سرمایه اجتماعی در ایران
  • هادی خانیکی، سعید ارکان زاده یزدی صفحه 59
    محدودیت ها و دشواری های انتشار روزنامه در ایران باعث شده است تا نشریات برای بقا، به سیاستمداران و صاحبان ثروت متکی باشند و این افراد و نهادها نیز در قبال کمک به مطبوعات، حمایت های ویژه ای را از روزنامه ها طلب کنند. اگر مدیران روزنامه ها به انجام این حمایت ها تن دهند، استقلال و اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری را زیر پا گذاشته اند و اگر بر استقلال و اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری اصرار ورزند، با موانع گوناگون اقتصادی و سیاسی در نشر روبه رو می شوند. در عمل، عوامل برون سازمانی و درون سازمانی روزنامه نگاری ایران، مدیران مسوول را وادار می کند برای رشد نشریه خود، به برخی شیوه های غیرحرفه ای دست بزنند. این پژوهش، در پی آگاهی از وجود مؤلفه های مدیریت غیرحرفه ای مدیران روزنامه ها در این مواجهه است. برای یافتن جنبه های غیرحرفه ای مدیریت روزنامه های سراسری و عمومی در تهران، از روش تحقیق پیمایش برای دو نمونه آماری اعضای تحریریه روزنامه ها و نمونه آماری استادان و صاحب نظران روزنامه نگاری استفاده شده است. برای سنجش میزان حرفه ای بودن مدیریت روزنامه ها، شاخصی از ترکیب مؤلفه های اخلاقی، حرفه ای، اقتصادی و مدیریتی مطبوعات، محاسبه و شاخص توصیف شده توسط اعضای تحریریه روزنامه ها با شاخص معیار صاحب نظران روزنامه نگاری، مقایسه شده است. در انتها نیز فرضیه تحقیق به اثبات رسیده و مشخص شده است که شیوه های مدیریت روزنامه های سراسری و عمومی تهران، غیر حرفه ای است.
    کلیدواژگان: روزنامه نگاری، مطبوعات، مدیریت، اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری، استقلال روزنامه نگاری، توسعه، اقتصاد مطبوعات، سانسور
  • اردشیر انتظاری، محمدحسین پناهی صفحه 91
    گرایش به گروه های مرجع غیربومی، از موضوعات مهمی است که همواره مورد توجه جامعه شناسان و روان شناسان قرار داشته است. این مقاله برمبنای پژوهشی است که طی آن تلاش شده است بر اساس نظریه گروه مرجع مرتن، رابطه متغیر «تصور باز بودن ساختاری» با گرایش به گروه های مرجع غیربومی، بررسی شود. این پژوهش با راهبرد پیمایش مقایسه ای مجازی واقعی در دو جامعه آماری واقعی (دانشجویان) و مجازی (اعضای گروه های ایرانی یاهو) و با استفاده از پرسشنامه چاپی و الکترونیکی برا جمع آوری اطلاعات، اجرا شده است. نتایج نشان می دهد که گرایش به گروه های مرجع غیر بومی در محیط مجازی، به نحو قابل توجه و معناداری بیشتر از محیط واقعی است. تصور باز بودن ساختاری با گرایش به گروه های مرجع غیر بومی در هر دو محیط واقعی و مجازی، رابطه معکوس دارد. کاربری اینترنت فارسی در محیط واقعی با گرایش به گروه های مرجع غیربومی، رابطه معکوس، ولی در محیط مجازی، رابطه مستقیم ضعیفی دارد.
    کلیدواژگان: گروه های مرجع غیر بومی، محیط مجازی، محیط واقعی
  • ناهیدالملوک محمودی صفحه 133
    در ایران، دستگاه های دولتی، طبق آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، بخش زیادی از زنان را در مشاغل گوناگون جذب نموده اند و زنان ایرانی نسبت به اشتغال در سازمان های دولتی تمایل بیشتری دارند و آن را به اشتغال در بنگاه ها و شرکت های خصوصی ترجیح می دهند. در نتیجه، تعداد زنان استخدام شده در بخش عمومی، افزایش یافته است. با وجود این، مقایسه سهم مدیران زن با سهم زنان در نیروی کار سازمان های دولتی، نشان می دهد که زنان تا نیل به سهم مطلوب، راه زیادی در پیش دارند.
    وضعیت تحصیلی زنان، نقش مهمی در اشتغال و بهبود موقعیت اجتماعی و شغلی آنان نیز ایفا می کند. در سال های اخیر سهم اشتغال زنان دارای تحصیلات عالی در ایران، روبه افزایش بوده است، در این مورد، نکته قابل بررسی در این است که آیا با افزایش تحصیلات، کیفیت اشتغال و نوع آن بهبود خواهد یافت یا خیر؟ از سوی دیگر، پیشرفت شغلی زنان، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد؛ چراکه به رغم افزایش مشارکت اجتماعی و شغلی زنان در سال های اخیر، زنان شاغل هنوز نتوانسته اند سهم مناسبی از پست های مدیریتی را در سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی به دست آورند. هدف این مقاله، بررسی و تبیین موقعیت شغلی زنان شاغل است. در این راستا، مطالعه ابعاد نابرابری بین مردان و زنان شاغل در کسب موقعیت های شغلی و مدیریتی، هسته اصلی بررسی حاضر را تشکیل داده است. به منظور تدقیق مطالعه، دو پرسش اساسی زیر مورد توجه قرار گرفته اند.
    چرا زنان در ایران، هنوز نتوانسته اند سهم مناسبی از پست های مدیریتی را به دست آورند؟
    آیا مرد سالاری، مانع دستیابی زنان به پست های مدیریتی می شود؟
    با توجه به تحقیق میدانی انجام شده در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و دانشگاه های تهران در سال 1382 که با استفاده از روش های آماری، شامل روش همبستگی جزیی و روش رگرسیون چند متغیره صورت گرفته است، در این مقاله، سه فرضیه "کسب پست های مدیریتی زنان شاغل با موقعیت مطلوب شغلی آنان رابطه مثبت دارند"، "بین مردسالاری و موقعیت مطلوب شغلی زنان رابطه منفی وجود دارد" و "موقعیت های شغلی بین زنان و مردان شاغل در شرایط یکسان، به طور برابر توزیع نشده است"، تجزیه و تحلیل شده و با نمونه تصادفی مطالعه شده، رد نشده اند.
    کلیدواژگان: پست های مدیریتی زنان، موقعیت مطلوب شغلی، مردسالاری، نابرابری در موقعیت شغلی زنان
  • نادر سالارزاده، محمد شیخی صفحه 173
    در این تحقیق، میزان توجه نمایندگان دوره های چهارم و ششم مجلس شورای اسلامی به مقولات مختلف رفاه اجتماعی، مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق اسنادی است و با تکنیک تحلیل محتوای نطق های پیش از دستور نمایندگان به اجرا در آمده است. اطلاعات مورد نیاز، از طریق مراجعه به مجلس شورای اسلامی و دریافت متن کامل سخنرانی های دو دوره مجلس تهیه شده است سپس با شماره گذاری نطق های پیش از دستور و تعیین تعداد نطق های نمونه جامعه آماری به وسیله فرمول کوکران، با استفاده از نرم افزار انتخاب اعداد تصادفی کامپیوتر از میان نطق های پیش از دستور هر دوره، 92 مورد برای تحلیل محتوا برگزیده شدند که در عمل، با تکراری شدن تصادفی چند نطق، 87 نطق در دوره چهارم و 87 نطق در دوره ششم، مورد بررسی قرار گرفتند. این تحقیق در پی آن بوده است که از طریق تحلیل محتوای نطق های پیش از دستور نمایندگان، به میزان حساسیت آن ها به مقولات مختلف رفاه اجتماعی دست یابد؛ میزان وقوف آن ها به نقش پارامترهای مختلف ذکر شده در بخش شاخص های رفاه اجتماعی را دریابد و به پرسش های اصلی تحقیق پاسخ دهد: نمایندگان مجلس شورای اسلامی در دو دوره سازندگی و اصلاحات (یعنی دوره های چهارم و ششم) تا چه اندازه به شاخص های رفاه اجتماعی توجه داشته اند؟ آیا در میزان توجه نمایندگان دو دوره به شاخص های رفاه اجتماعی، تفاوت معنی داری وجود دارد؟ کدام یک از شاخص های رفاه اجتماعی در دیدگاه نمایندگان هر یک از دو دوره، مورد بی توجهی یا کم توجهی قرار گرفته است؟ آیا تفاوت احتمالی توجه نمایندگان مجلس های دوره چهارم و ششم، به شاخص های رفاه اجتماعی، با گرایش عمده و گروه بندی سیاسی آن ها مطابقت دارد؟ فهم و درک علت تغییرات سیاسی سال های 76 و 84 از دل درک میزان توجه نمایندگان و قانون گذاران آن سال ها به مقولات رفاهی، هدف ناگفته دیگر این تحقیق بوده است. تحلیل محتوای این نطق ها نشان داد که تفاوت معنی داری بین نمایندگان دو دوره در نگاه به مقولات رفاه اجتماعی وجود ندارد. تفاوت موجود در میزان توجه آن ها به برخی شاخص ها از جمله میزان تورم موجود در جامعه، میزان اشتغال، میزان برخورداری از امکانات بهداشت فردی و اجتماعی، میزان دسترسی افراد و گروه های اجتماعی به خدمات زیر بنایی، میزان مهاجرت، ناشی از تغییر در ترکیب سنی جمعیت و موکلین آن ها بوده و در نتیجه تغییردر نوع و میزان نیازهای آن ها پدید آمده است و تنها تفاوت در میزان توجه به برخوردها و تضادهای فرهنگی، میزان امنیت، نحوه توزیع قدرت و میزان آزادی های فردی را می توان ناشی از وجود تفاوت در گرایش عمده سیاسی و گروه بندی سیاسی دو مجلس دانست. آن چه پیش روی دارید، حاصل تلاشی است در زمینه شناخت وضعیت اندیشه رفاه اجتماعی در بین نمایندگان دو دوره چهارم و ششم مجلس شورای اسلامی و مقایسه میزان توجه آنان به شاخص های رفاه اجتماعی.
    کلیدواژگان: رفاه اجتماعی، نمایندگان دور چهارم مجلس شورای اسلامی، نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی
  • عبدالله گیویان صفحه 203
    مردم شناسی، همانند تمامی شاخه های دیگر علوم انسانی، دادوستدی عمیق با شرایط و نهادهای اجتماعی فرهنگی و سیاسی اقتصادی محیط خود دارد. مثلا، رشد تکنولوژی، نه تنها بر قلمروهای مورد مطالعه آن تاثیر گذاشته است، بلکه همراه با تحولات شناخت شناسانه، شیوه ها و روش شناسی مردم شناسی را نیز دچار تحول و دگرگونی کرده است. بحران موضوعی، به این معنا که آیا با از میان رفتن جوامع کوچک، مردم شناسی می تواند موضوعی برای مطالعه داشته باشد، یکی از وجوه چالش برانگیز حوزه مردم شناسی در دهه های اخیر بوده است. یکی از راه های خروج از بحران موضوعی، توجه مردم شناسی به پدیده رایج و تعیین کننده این دوران، یعنی رسانه بوده است. علاوه بر این، باید به نزدیک شدن مردم شناسی به شناخت شناسی تفسیری اشاره کرد. وجهی از این تحول را می توان در مردم شناسی بصری (visual anthropology) دید؛ جایی که با اتکا به سبک بازتابی (reflexive)، انگاره های متکی بر علم بی طرف نفی می شود.
    مردم شناسی بصری و اساسا مطالعات مردم شناختی رسانه، از شاخه های روبه گسترش در حوزه مطالعات مردم شناسی در سه دهه اخیر بوده است. این پدیده، با رشد رسانه ها و رسانه ای شدن فرهنگ ها و در نتیجه اهمیت یافتن بازنمایی ها (representations) و بصری شدن (visualization) روزافزون در حیات فرهنگی و اجتماعی جوامع معاصر، مرتبط است. برای توضیح دلایل توسعه فیلم های مردم شناختی، برخی به تحولات تکنولوژیک و پیشرفت های فن فیلم سازی در دهه های اخیر (Ruby 1991; MacDougall، 1978; Loizos، 1993; Homiak، 2002) و گروهی نیز بر دگرگونی شناخت شناسی مردم شناسی از تجربه گرایی به تفسیرگرایی، تاکید کرده اند (Ruby 1986; Clifford 1974; Fabian، 1980).
    مردم شناسی بصری، از یک سو با مردم شناسی، به عنوان یکی از شاخه های علوم اجتماعی (social science) و از سویی، با عکاسی و سینما، به عنوان یک هنر، همسایه است. جان هومیاک (John P. Homiak، 2002: 37) در این باره می گوید: "فیلم های مردم نگارانه، همواره در میان دو حوزه سینما و مردم شناسی که تاریخی موازی دارند، دست و پا زده است ". تعریف مردم شناسی بصری به عنوان یک ژانر (genre) سینمایی، کار آسانی نبوده است. زمانی این تصور رایج بود که تصویر، چه در قالب عکس و مواد خام تدوین نشده تصویری و چه در قالب فیلم مردم نگارانه، ابزارهای روش شناختی است که نقش آموزشی در چارچوب رشته مردم شناسی دارد (Heider، 2001; Banks، 1992; Ruby، 1975، 1990). اما عمدتا از دهه هفتاد میلادی به بعد، این تلقی صرفا "آموزشی" از مواد تصویری و قائل شدن به نقش جانبی برای آن، تغییر کرده است. امروزه به دلایل مختلف، از جمله مساله تامین هزینه ها، این ژانر مخاطبانی بسیار گسترده تر از حوزه مردم شناسی دارد (Ruby، 1990: 15-13).
    مردم شناسی بصری، در ملتقای علم و هنر شکل گرفته است و کارهای انجام شده تحت این عنوان را می توان براساس پای بندی به خصلت های علمی (به معنای تبعیت از الگوی علوم دقیقه در شناخت مسائل اجتماعی) یا میزان اولویت وجوه تفسیری و هنری در آن ها، دسته بندی کرد. این نوع فعالیت پژوهشی، از سویی ریشه در مردم شناسی دارد و از سوی دیگر، شیوه های خلق و ابراز و ابزار کار و اسلوب های بیانی خود را از سینما وام می گیرد؛ پس هم مردم شناسی است و هم سینما. طرفه این که مردم شناسی بصری، برای اعلام، اثبات و توسعه موجودیت خود از سوی والدینش، مردم شناسی و سینما یا علم و هنر، به درجات، با نامهربانی و سوء تفاهم مواجه بوده است. این وضعیت بدان جا منجر می شود که گاه مردم شناسی بصری را نه به عنوان نوعی مردم شناسی به رسمیت می شناسند و نه به مثابه نوعی سینما.
    دو رویکرد عمده به "مردم شناسی بصری" وجود دارد. یکی آن را همچون ندیمه، دستیار و ابزاری تکمیلی در خدمت مردم شناسی مکتوب (گرایش سنتی مردم شناسی که گزارش مکتوب یافته های تحقیق را تنها صورت صواب کار علمی می داند) تلقی می کند و دیگری معتقد است، مردم شناسی بصری به قدری با مردم شناسی مکتوب تفاوت دارد، که باید آن را شیوه خاصی از شناخت و دست کم، از گزارش یافته های مردم شناختی دانست.
    شرح کامل دلایل و مبانی این دو دیدگاه، مجال گسترده تری می طلبد. از این رو، مقاله حاضر، با توجه به نوپا بودن این شاخه و نبود ادبیات مکفی در خصوص آن در ایران، تلاش خود را صرف معرفی مختصر مردم شناسی بصری، نسبت و چالش های آن با مردم شناسی مکتوب و طرح برخی ملاحظات روش شناختی آن خواهد کرد و به معرفی و نقد اولین منبع فارسی "سینمای قوم پژوهی" که به معرفی "مردم شناسی بصری" اهتمام کرده است، خواهد پرداخت. از خلال نقد کتاب مذکور، برخی کاستی ها و سوءتفاهم های موجود درباره این شاخه نوپا اما روبه گسترش از دانش های فرهنگ شناسانه، آشکار خواهد شد. مدعای اصلی این مقاله در نقد کتاب "سینمای قوم پژوهی"، بی توجهی آن به مسایل مرتبط با جنبه های مردم شناختی و تقلیل مردم شناسی بصری تا حد نوع سینمایی آن، و تاثیرپذیری از نگاه جامعه شناسی گرا و مغفول ماندن آن دسته از مسایل روش شناختی است که در فهم سبک ها و دیدگاه های گوناگون نسبت به مردم شناسی بصری تاثیر دارند. به عبارت دقیق تر، کتاب مورد بحث معتقد است نوعی سینما وجود دارد که در آن، نکات مردم شناسی مطرح می شود. این نگاه همان قدر افراطی است که نگاه معتقد به مردم شناسی صرف؛ نگاهی که گاهی ممکن است از امکانات بصری برای ارائه یافته های آن هم بهره گیری شود.
  • اصلاحیه
    صفحه 235