فهرست مطالب

تحقیقات پزشکی - سال سوم شماره 4 (پیاپی 11، تابستان 1384)

مجله تحقیقات پزشکی
سال سوم شماره 4 (پیاپی 11، تابستان 1384)

  • 106 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1385/12/05
  • تعداد عناوین: 10
|
  • محمدرضا پیمان، سید مرتضی شهشهان، اعظم بختیاری، علیرضا پیمان، حشمت الله قنبری، علی امینی هرندی صفحه 1
    مقدمه
    ادم ماکولار دیابتی شایع ترین علت کاهش حدت بینایی در افراد مبتلا به دیابت است و این در حالی است که آسیب شناسی این ناهنجاری هنوز کاملا شناخته شده نیست. در پاسخ به این پرسش که آیا میزان آنژیوتانسین II موجود در مایع زلالیه که جزیی از سیستم رنین- آنژیوتانسین موضعی چشم است با عوامل به وجود آورنده بیماری در پیوند است یا خیر، همچنین، اثر پذیری میزان آن و میزان عامل رشد اندوتلیوم عروق (VEGF) از داروی کاپتوپریل چگونه است، پژوهش حاضر انجام گرفته است.
    روش کار
    در نمونه های زلالیه به دست آمده از 58 چشم در طی عمل آب مروارید، 37 نفر مبتلا به ادم ماکولار دیابتی بودند که از این شمار، 16 نفر در حال درمان با کاپتوپریل بودند و دیگران از هیچ گونه داروی مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACEIs) استفاده نمی کردند. غلظت آنژیوتانسین II به وسیله رادیوایمونواسی و غلظت VEGF به روش الیزا مورد سنجش گرفت. شدت ادم ماکولار نیز پس از عمل جراحی با معاینه بالینی ارزیابی گردید.
    یافته ها
    غلظت VEGF و آنژیوتانسین II مایع زلالیه در افراد دیابتی در مقایسه با افراد غیر دیابتی به گونه ای معنا دار بالاتر بود (به ترتیب P=0.005، P<0.001). میزان VEGF و آنژیوتانسینII در بیماران مبتلا به ادم ماکولار دیابتی، که در حال درمان با کاپتوپریل بودند، پایین تر از افراد مبتلایی بود، که در حال درمان با داروهای ACEIs نبودند (به ترتیب P<0.0001، P=0.003).
    نتیجه
    افزایش میزان VEGF و همچنین آنژیوتانسینII در افراد مبتلا به ادم ماکولار دیابتی موید نقش احتمالی آنها در آسیب شناسی بیماری می باشد. کاهش متناسب میزان VEGF و آنژیوتانسینII در افراد در حال درمان با کاپتوپریل می تواند تحت تاثیرداروی کاپتوپریل باشد.
    کلیدواژگان: کاپتوپریل، آنژیوتانسین II، زلالیه، عامل رشد اندوتلیوم عروق، ادم ماکولار دیابتی
  • محمد یاسین سیفی، سید محمدرضا تقوی، محمد علی گودرزی، چنگیز رحیمی صفحه 10
    مقدمه
    اضطراب و افسردگی از شایع ترین پدیده های هیجانی هستند که انسان امروز را می آزارند. درک ما از ماهیت اضطراب و افسردگی با کارهای بک(Beck) دستخوش تغییرات زیادی شد. بک و به دنبال وی باور (Bower) معتقدند که اضطراب و افسردگی، با سوگیری هماهنگ با خلق در همه رویکردهای پردازش اطلاعات مرتبط است. اما پژوهش های اخیر نشان داده اند، که این دو ناهنجاری، در برخی رویکردهای پردازش اطلاعات با هم تفاوت دارند این یافته های متناقص را با دیدگاه های یاد شده نمی توان توجیه کرد. پژوهش کنونی درصدد آزمودن دیدگاه های یاد شده از راه بررسی کارکرد بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر در دو تکلیف رایانه ای شناختی متفاوت، یعنی داوری درباره ی فراوانی مواد هیجانی و خنثی و نیز، حافظه آشکار است.
    روش کار
    برای این منظور، 16 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی (MDD) و 16 بیمار مبتلا به اضطراب فراگیر (GAD) انتخاب و در متغیرهای سن، جنس و تحصیلات با 17 آزمودنی بهنجار همتا شدند.
    یافته ها
    واکاوی داده های پژوهش نشان داد، اگرچه هر دو گروه بیمار بالینی در مقایسه با گروه شاهد بهنجار در تکلیف داوری درباره فراوانی واژه های هیجانی سوگیری هماهنگ با خلق نشان می دهند، اما تنها بیماران افسرده این سوگیری را در یادآوری واژه های هماهنگ با خلق نشان می دهند.
    نتیجه
    یافته های این پژوهش گویای آن است که اصول پردازشی یکسانی بر این دو گروه از بیماران حاکم نیست و مبتلایان به اضطراب و افسردگی در همه ی سطوح پردازش اطلاعات، آنچنان که دیدگاه های پیشین بیان کرده اند، سوگیری های همانند ندارند. دلالت ضمنی پژوهش کنونی آن است که دیدگاه ویلیامز و همکاران بهتر قادر است تا تفاوت های دو ناهنجاری اضطراب و افسردگی را در حافظه ضمنی و حافظه آشکار تبیین کند.
    کلیدواژگان: داوری درباره ی فراوانی، یادآوری، واژه های هیجانی و خنثی، افسردگی اساسی، اضطراب فراگیر، تکلیف رایانه ای
  • محمود سوید، محمد جواد کاویانی، فاطمه ساری اصلانی، عبدالرضا رئیس کریمی صفحه 31
    تیرویید و معده دارای همانندی های ساختاری و جنین شناختی فراوان با هم هستند و در برخی بیماری ها به صورت همزمان درگیر می شوند. پژوهش ها درباره ارتباط میان عفونت با هلیکوباکتر پیلوری و بیماری های خودایمنی تیروئید اندک بوده است. هدف این پژوهش، بررسی شیوع انواع گاستریت و عفونت با هلیکوباکتر پیلوری در بیماران مبتلا به بیماری های خود ایمنی تیرویید بود.
    روش کار
    نود بیمار، شامل 55 بیمار مبتلا به بیماری گریوز و 35 بیمار مبتلا به هیپوتیروئیدی خود ایمنی (گروه مورد) با 57 بیمار مبتلا به سوء هاضمه بدون زخم (گروه شاهد) تحت اندوسکوپی فوقانی گوارشی قرار گرفته و نمونه های بافتی از مخاط آنتروم و فوندوس معده گرفته شد و آزمایش اوره آز انجام گردید. نمونه های بافتی از نظر وجود هلیکوباکتر پیلوری و گاستریت بررسی شدند.
    یافته ها
    میزان شیوع عفونت با هلیکوباکتر پیلوری در گروه مورد و شاهد به ترتیب 92 و 90 درصد بود که اختلاف آماری معنا داری را نشان نداد. شیوع گاستریت فوندال و آنترال در دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنی دار نداشت ولی شدت التهاب آنتروم و شمار باکتری در ناحیه فوندوس در گروه مورد بیشتر از شاهد بود (به ترتیب P=0.031 وp=0.045).
    نتیجه
    گر چه بین عفونت با هلیکوباکتر پیلوری و بیماری های خود ایمنی تیرویید ارتباطی وجود نداشت، اما عفونت های شدید (شمار بالای ارگانیزم و التهاب شدید) با این بیماری ها ارتباط دارد. برخلاف گزارش های پژوهشگران غربی، گاستریت فوندال در بیماران خود ایمنی تیروئید این منطقه شیوع بیشتری ندارد.
    کلیدواژگان: بیماری های خود ایمنی تیرویید، هلیکوباکترپیلوری، گاستریت، بیماری گریوز، هیپوتیروییدیسم
  • عبدالرضا رجایی فرد، عبدالرسول طالعی، محمدرضا بانشی صفحه 41
    مقدمه
    سرطان پستان، 28 درصد کل سرطان ها بوده و شایع ترین سرطان در زنان است. این سرطان پس از سرطان ریه، دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان است. این پژوهش برای تعیین و مقایسه عوامل خطر، زمان های بقا و امید زندگی، در روش های گوناگون جراحی انجام گرفته است.
    روش کار
    در این پژوهش، از داده های مربوط به 310 بیمار که از سال 1371 تا 1380 مورد پیگیری بوده اند، استفاده شده است. از این داده ها، برای بررسی عوامل موثر بر مرگ، مقایسه زمان بقا در گروه های گوناگون و بررسی امید زندگی و میزان های بقای چند ساله استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده نشان می دهد که مهم ترین عوامل موثر بر مرگ، پیشینه تومور خوش خیم (p<0.0001)، مرحله بیماری (p<0.0001)، سن بیمار (p<0.001) و پیشینه خانوادگی p=0.006)) می باشند. خطر نسبی مرگ در بیماران با مرحله بیماری بالاتر، 5/20 برابر، در بیماران با درجه بدخیمی بالاتر، 62/2 برابر، در بیماران دارای پیشینه تومور خوش خیم، 15/4 برابر و در بیماران پیر تر، 4/4 برابر بوده است. بین زمان بقای بیماران در گروه های بالا اختلافی معنا دار مشاهده شد. امید به زندگی همه بیماران، 03/10 سال به دست آمد. این امید به زندگی در بیمارانی که ماستکتومی شده اند، 06/10 سال و در بیمارانی که لامپکتومی شده اند، 35/8 سال بود. بیمارانی که در مرحله آغازین بیماری بودند، نسبت به بیمارانی که در مرحله پیشرفته موضعی یا متاستاز دور دست بودند از امید زندگی بالاتر برخوردار بودند (p<0.001).
    نتیجه
    این پژوهش نشان می دهد که خطر مرگ در بیماران دارای مرحله پیشرفته تر بیماری، درجه بدخیمی بالاتر، سن بیشتر و با پیشینه تومور خوش خیم، بیشتر است. این یافته ها نشان می دهد که رسیدگی بهنگام به مشکلات پستان، خطر مرگ را کاهش داده و مدت زمان بقا را افزایش می دهد
    کلیدواژگان: تحلیل بقا سرطان پستان جدول عمر بیمه ای
  • احسان شرافت کاظم زاده، موسی تقی پور صفحه 51
    مقدمه
    آسیب نخاعی بدون یافته پرتونگاری (SCIWORA) به سندرومی گفته می شود که بافت عصبی نخاع پس از ضربه (تروما)، دچار آسیب می گردد اما هیچگونه یافته پرتونگاری تایید کننده به دست نمی آید. شیوع آن در کودکان، به دلیل ویژگی خاص تشریحی و بیومکانیک ستون مهره ها آنها، بیشتر است. هدف از این پژوهش، تعیین میزان بروز این سندرم و ویژگی های بیمارانی است که به آن دچار شده اند.
    روش کار
    این پژوهش آینده نگر وهمه گیر شناختی، در مدت 24 ماه بر روی 233 بیمار دچار آسیب ستون مهره ها در بیمارستان نمازی شیراز انجام شد. از این بیماران، 11 بیمار (10 پسر و یک دختر) از سنین یک ماهه تا 18 ساله سندروم SCIWORA داشتند. این سندروم پس از آن عنوان می شد که عکس های پرتونگاری نشان دهنده نکته مثبتی نبود ولی معاینه عصبی و یافته های ام-آر-آی بیمار گویای آسیب نخاعی بودند. در تعیین نقص عصبی بیماران از مقیاس فرانکل ((Frankel استفاده شد.
    یافته ها
    بروز کلی SCIWORA در این پژوهش، 36/2 درصد بود، در حالی که 33/83 درصد از بیماران دچار هرگونه آسیب نخاعی در گروه سنی زیر 10 سال و 22/22 درصد بیماران در گروه سنی 10 تا 19 سال، دچار این سندرم بودند. نسبت مرد به زن 10 به یک بود. شایع ترین علت SCIWORA، رخدادهای رانندگی (54/54 درصد) و سقوط از ارتفاع (18/18 درصد) بود. شایع ترین جای آسیب نخاعی، ناحیه کمری (45/45 درصد) و سپس، ناحیه گردنی (36/36 درصد) به دست آمد. 72/72 درصد بیماران، در درجه A فرانکل قرار داشتند. در ام-آر-آی آنها، آسیب نخاعی به صورت خونریزی و ورم نخاع همراه با علایمی نشان دهنده آسیب به بافت های نرم اطراف وجود داشت. همه مواردSCIWORA ناحیه کمری از این درجه بودند. بیماران فرانکل B و C، تنها نشانه هایی از خونریزی و ورم نخاعی در ام-آر-آی داشتند و هیچ علامتی از آسیب بافت های اطراف دیده نمی شد.
    نتیجه
    درصد تصادفات در پژوهش اخیر، بسیار بیشتر از پژوهش های همانند است. همچنین، درصد بیمارانی که در درجه A فرانکل قرار داشتند، بیشتر از پژوهش های دیگر بود که شاید به دلیل درمان های نامناسب پیش از بیمارستان و هنگام انتقال به بیمارستان باشد. تشخیص زود هنگام و ثابت کردن ستون مهره ها پیش از رسیدن به بیمارستان می تواند مشکلات عصبی بعدی را کاهش دهد و آینده بیماران را بهتر نماید.
    کلیدواژگان: آسیب نخاعی بدون یافته پرتونگاری، همه گیر شناسی، ضربه، ستون مهره ها
  • محمد جعفر امامی، سجاد امامی، مهرداد محمد حسینی صفحه 59
    مقدمه
    صافی کف پا به حالتی گفته می شود که در آن قوس طولی کف پا کاهش یافته و یا کاملا از میان رفته باشد. با این که میزان شیوع این ناهنجاری در میان کودکان به طور یقین مشخص نیست، ولی بی شک یکی از شایع ترین بیماری هایی است که به پزشکان ارجاع می گردد. میزان شیوع این بیماری در گزارش های گوناگون و میان جوامع گوناگون متفاوت است. به همین دلیل، این پژوهش مقطعی در بین دانش آموزان ابتدایی شیراز انجام گرفت.
    روش کار
    در این بررسی، در مدت دو سال (83-1382)، 812 دانش آموز از میان مدرسه های ابتدایی شیراز برگزیده شده و هر دو پای آنها در هر دو حالت نشسته و ایستاده(Weight Bearing and Non-weight Bearing) از نظر وجود صافی کف پا معاینه بالینی شده و پای آنها بر پایه روش رده بندی Tachdjian به سه درجه (خفیف، متوسط و شدید) دسته بندی گردید. افزون بر آن، وزن، قد، سن و شاخص توده بدنی (BMI) آنها نیز محاسبه گردید.
    یافته ها
    شیوع کلی این بیماری در جمعیت مورد بررسی، 7/35 درصد است که از آن میان، 4/23 درصد درجه خفیف، 7/10 درصد درجه متوسط و 6/1 درصد درجه شدید این ناهنجاری را نشان دادند. این بررسی همچنین بود یا نبود ارتباط صافی کف پا با هر یک از عوامل بدن را مشخص می کند و نشان می دهد که میزان شیوع و شدت این ناهنجاری ارتباطی مستقیم با قد، وزن و شاخص توده بدنی دارد.
    نتیجه
    داده های این پژوهش نشان داد که صافی کف پا یک مشکل بسیار شایع در میان پسران در جامعه ماست و سازمان های مسوول باید به این مساله بیشتر توجه داشته باشند.
    کلیدواژگان: صافی کف پا، شیوع، پسران
  • زهرا حق شناس، حمدالله کرمی فر، زهره کرمی زاده، غلامحسین امیر حکیمی، کامبیز ستوده صفحه 67
    مقدمه
    این پژوهش با هدف بررسی ارزش تشخیصی عامل رشد شبه انسولین-1 (IGF-1) و پروتئین متصل شونده به عامل رشد شبه انسولین -3 (IGFBP-3) در ارزیابی کودکان و نوجوانان کوتاه قد مشکوک به کمبود هورمون رشد انجام گردید.
    روش کار
    در این پژوهش، کودکان و نوجوانان کوتاه قد مراجعه کننده به بیمارستان نمازی شیراز در سال 1382 بررسی شدند. شرط ورود به پژوهش، اثبات کوتاهی قد بر پایه منحنی قد- سن (SDS<-2 قد)، بلوغ جنسی و قد پیش بینی شده بر پایه قد پدر و مادر و نداشتن بیماری مزمن زمینه ای یا ژنتیکی بود. شرط خروج از پژوهش، وجود علایم بالینی یا آزمایشگاهی کم کاری تیرویید، ریکتز و اختلالات کبدی بود. برای همه بیماران یکبار آزمون تحریکی هورمون رشد با پروپرانولول و لوودوپا انجام و سطوح سرمیIGF-1 وIGFBP-3 نیز اندازه گیری شد. موارد مشکوک به کمبود هورمون رشد به صورت حداکثر هورمون رشد زیر10 میکروگرم در لیتر و سطوح پایین IGF-1 و-3 IGFBP به صورت مقادیر کمتر از SD 2- در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    هشتاد و یک کودک کوتاه قد (42 دختر و 39 پسر) با میانگین سنی 56/3±6/10سال پژوهش را کامل کردند. در 17 بیمار سطوح سرمی هورمون رشد پایین بود (مشکوک به کمبود هورمون رشد) و در 18 بیمار نیز سطح سرمی IGF-1 پایین بود. در شش بیمار، به طور همزمان هورمون رشد و IGF-1 پایین بودند که در دو نفر از اینها IGFBP-3 نیز پایین بود. میان مقادیر هورمون رشد با IGF-1 و IGFBP-3 همبستگی معنا دار وجود نداشت. حساسیت و ویژگی این آزمون ها در شناسایی موارد مشکوک به کمبود هورمون رشد به ترتیب 35 و 81 درصد، برای IGF-1 و 12 و 94 درصد و برای IGFBP-3 بود.
    نتیجه
    میان زمون هایIGF-1 و IGFBP-3 با آزمون تحریک هورمون رشد همبستگی وجود ندارد و حساسیت این آزمون ها در یافتن موارد مشکوک به کمبود هورمون رشد نیز پایین است.
    کلیدواژگان: کوتاهی قد، کمبود هورمون رشد، عامل رشد انسولین-1، پروتئین متصل شونده به عامل رشد انسولین -3
  • علی مقتدری، رویا علوی نایینی، محمد درویشی، محمدعلی داورپناه صفحه 80
    مقدمه
    سل ستون فقرات یا اسپوندیلیت سلی، یکی از شایع ترین گونه های سل اسکلتی است. عوارض سل ستون فقرات و طناب نخاعی، شامل تخریب مهره های ستون فقرات، تغییر شکل آن و پاراپلژی است. با توجه به این که، در برخی بیماران، تظاهرات بالینی بیماری سل، به صورت غیر معمول بوده و سبب تاخیر در تشخیص درست می گردد و از سویی، تشخیص و درمان بهنگام این بیماری می تواند از پیامدهای وخیم آن پیشگیری کند، مواردی از تظاهرات غیر معمول سل در سال های 1382-1377 در شهر زاهدان بررسی شده است.
    روش کار
    این پژوهش به صورت گذشته نگر بوده و داده های مربوط به ویژگی های همه گیر شناختی، علایم بالینی، تصویر برداری، بررسی های آزمایشگاهی، آسیب شناسی و پاسخ به درمان مربوط به بیماران دارای سل ستون فقرات و سل نخاع با پرسشنامه گرد آوری گردید.
    یافته ها
    از 36 مورد درگیری سل ستون فقرات و نخاع، 29 مورد، سل ستون فقرات پنج مورد رادیکولومیلیت سلی، یک مورد توبرکولومای اینترامدولری نخاع و یک مورد سیرنگومیلی گزارش شد. بیماری در 53 درصد موارد، در مردان و در 70 درصد موارد در سنین 35 تا 55 سال مشاهده شد. تب و درد کمر در بیشتر از 80 درصد موارد دیده شد. (Purified Protein Derivative (PPD بالای 10 میلی متر و سرعت رسوب گلبولی بالاتر از 40 میلی متر در ساعت نخست، در بیشتر از 80 درصد موارد گزارش شد. در 13 بیمار، نتایج آسیب شناسی، اسمیر و کشت بافت آسپیره شده، با تشخیص سل همخوانی داشت. شایع ترین جای درگیری مهره ها، گرفتاری مهره های پشتی-کمری بود (41 درصد). هشت بیمار (22 درصد) نیاز به عمل جراحی پیدا کردند. و در 29 بیمار (80 درصد)، بهبود کامل بالینی به دست آمد. در دیگر موارد، بهبود با عوارضی همراه بود.
    نتیجه
    این بررسی نشان داد که پایه تشخیص بیماری، علایم بالینی، بررسی های تصویر برداری (رادیولوژی و سی تی اسکن)؛ آسیب شناسی و پاسخ به درمان ضد سل، است. بنابراین، در مناطق بومی، با توجه به عوارض عصبی وخیم ناشی از بیماری، حضور ذهن پزشکان درباره تظاهرات نامعمول، برای تصمیم گیری سریع در راستای تشخیص و در پایان درمان بیماری سل، لازم است.
    کلیدواژگان: سل، اسپوندیلیت، نخاع
  • مهدی شیرازی، عباس حسن پور صفحه 90
    ناتوانی جنسی شامل عدم توانایی ایجاد و نگهداری نعوظ آلت برای یک فعالیت جنسی رضایت بخش می باشد. سیلدنافیل سیترات که یک داروی مهار کننده ی فسفو دی استراز-5 (PDE-5) می باشد از سال1376 مورد استفاده قرار گرفت، با این وجود بسیاری از بیماران به آن جواب مناسب نمی دهند و اثر آن حدود 89-35 در صد می باشد] 42[. در این گروه از بیماران خط دوم درمان مانند تزریق داخل کاورنو و همچنین استفاده از واکیوم پیشنهاد می شود که برخی از پزشکان تمایل به استفاده از داروی جدید (آپومورفین) که روش غیر تهاجمی می باشد دارند. در بیمارانی که به سیلدنافیل جواب نمی دهند، یک آگونیست گیرنده های D2 وD1 دوپامینی در هسته های پاراونتریکولار و پره اپتیک هیپوتالاموس، یعنی آپومورفین ممکن است مورد استفاده قرار گیرد. بر پایه ی نظر برخی از نویسندگان، آپومورفین گاهی ممکن است به عنوان خط اول درمان بیماری جنسی نیز مورد استفاده قرار گیرد]5، 6[. هدف این پژوهش نیز بررسی تاثیر این دارو در مردانی است که به سیلدنافیل سیترات جواب قابل توجهی نداده اند...
  • محسن فتح زاده، نگین هادی، محمدعلی بابایی بیگی، مسعود بذرگر، مسعود بذرگر، مجتبی داربویی، اشرف شجاعی صفحه 95
    سردبیر محترم مجله تحقیقات پزشکی:بررسی ازدواج های خویشاوندی و پیامدهای پزشکی بالینی ناشی از این گونه ازدواج ها در دانش ژنتیک جایگاهی ویژه دارد. ازدواج خویشاوندی، از جمله ویژگی های آشکار نظام خانوادگی در جامعه ایران و بسیاری از جوامع شرقی است. با توجه به فراوانی بالای این گونه ازدواج ها در کشور، لازم است در فرآیند مشاوره ژنتیک برای ارزیابی خطر بروز ناهنجاری های ژنتیکی و وراثتی و ایجاد زمینه پژوهش های تکمیلی بر روی علل ژنتیکی ناهنجاری ها، توجه بیشتر به گونه ناهنجاری ها و شیوه توزیع آنها در زاده های پدران و مادران خویشاوند شود...