فهرست مطالب

Hormozgan Medical Journal - Volume:12 Issue: 2, 2008

Hormozgan Medical Journal
Volume:12 Issue: 2, 2008

  • تاریخ انتشار: 1387/05/11
  • تعداد عناوین: 10
|
  • مینو رجایی، ژیلا عابدی اصل، مریم نعمتی کتولی، شهرام زارع صفحات 69-74
    سرویکس نامطلوب از مهمترین عوامل شکست القاء زایمان محسوب می شود. این مطالعه به منظور مقایسه اثر و عوارض دینوپروستون واژینال و اکس یتوسین با دوز بالا به عنوان عواملی در القاء زایمان انجام گرفته است.
    روش کار
    در این کارآزآمایی بالینی - تصادفی دوسوکور، 120 خانم باردار که با القاء زایمان مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه دینوپروستون واژینال (9 میل یگرم) و تزریق وریدی اکس یتوسین با دوز بالا (6 میل یواحد در، بعد از 12 ساعت اول، فاصله زمانی بین القاء زایمان تا زایمان، آپگار دقیقه 1 و 5 Bishop-score. دقیقه) تقسیم شدند عوارض مادری و نوزادی، مدت زمان بستری در بیمارستان و هزینه بستری ثبت گردید. داده ها با استفاده از آزمونهای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. Minitab و کا یاسکوئر و با بهر همندی از نرم افزار t
    نتایج
    نتایج حاصله نشان داد که دینوپروستون واژینال باعث کاهش مدت زمان مرحله اول زایمان تا فاز فعال شده در 12 ساعت اول، فاصله زمانی فاز فعال تا دیلاتاسیون کامل Bishop-score اما میانگین. (P<0/ است (01 سرویکس و طول مرحله دوم زایمان و همچنین عوارض مادری و نوزادی بین دو گروه تفاوت معن یداری نداشت. بر اساس این نتایج، گرچه مدت زمان بستری در دو گروه تفاوت نداشت اما هزینه های بیمارستانی برای گروه. (P<0/ دینوپروستون بطور معن یداری بیشتر بود (05
    نتیجه گیری
    بنظر م یرسد علی رغم کاهش زمان مرحله اول زایمان تا فاز فعال در گروه دینوپروستون، این دارو تفاوت چندانی با اکس یتوسین با دوز بالا به عنوان یک داروی کمکی در القاء زایمان در خانمهای با سرویکس نامطلوب ندارد
    کلیدواژگان: القای زایمان، آمادگی سرویکس، اکسی توسین، دینوپروستون
  • بررسی اثرات درازمدت اهداء کلیه بر روی عملکرد کلیه و فشارخون شریانی دراهداء کنندگان کلیه
    مهرداد مقیمی، سیدعلی مرعشی، فرشته کمانی، علی کبیر، ایرج فاضل، هومن قاسم زاده، محمد علی کریمی صفحات 75-82
    دریافت پیوند از اهداکننده زنده مزایای زیادی دارد، اما عیب بزرگ آن این است که دهنده کلیه باید تحت یک جراحی عمده قرار گیرد که با موربیدیته و مورتالیته همراه است و عوارض درازمدت بالقوه ای دارد. هدف این مطالعه تعیین اثرات درازمدت اهداء کلیه بر روی عملکرد کلیه و فشارخون شریانی در اهداء کنندگان کلیه است.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی 195 مورد از اهداء کنندگان کلیه و 100 نفر فرد سالم بعنوان کنترل وارد مطالعه شدند. متغیر های مورد بررسی شامل سن، جنس، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سطح کراتینین سرم، کلیرانس کراتینین و پروتئینوری (همگی قبل از نفرکتومی و در زمان انجام مطالعه) و فاصله زمانی بین و بهر هگیری از SPSS- اهداء کلیه و زمان بررسی مجدد بودند. تجزیه و تحلیل آماری بوسیله نرم افزار 11 برای زو جها و ضریب همبستگی پیرسون صورت پذیرفت. t آزمون
    نتایج
    با وجود اینکه مقدار کراتینین سرم بعد از اهداء کلیه هم بطور کلی و هم به تفکیک جنس نسبت به قبل از آن افزایش داشت ولی این افزایش معنی دار نبود. فشار خون سیستولیک در زمان مطالعه نسبت به زمان اهدا کلیه مقدار کلیرانس کراتینین در زمان مطالعه نسبت به زمان اهدا کاهش معنی. (p<0/ افزایش معنی داری نشان داد (001 تغییرات کراتینین سرم، کلیرانس کراتینین و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک با سن. (p<0/ داری داشت (001 زمان اهدا کلیه در مردان ارتباطی نداشت ولی در زنان، سن اهداء کلیه با تغییرات فشار خون سیستولیک و. (P<0/ و 02 P<0/002، P<0/ دیاستولیک و تغییرات کراتینین ارتباط معنی داری از نظر آماری داشت (001 6 سال) در حد /
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که عملکرد کلیه بعد از گذشت چند سال (به طور متوسط 5 مطلوب و قابل قبولی حفظ می شود و هیچ علامت مشخصی از پیشروی به سوی نارسایی کلیوی کلیه در اهداء کنندگان دیده نمی شود. با این حال توصیه می شود برای به حداقل رساندن عوارض دراز مدت، اهداء کنندگان کلیه، پس از غربالگری دقیق از نظر احتمال بروز بیماری های کلیوی انتخاب شوند.
    کلیدواژگان: اهدای کلیه، فشارخون، کلیرانس کراتینین، پروتئینوری
  • تاثیر استعمال پوستی محلول منتول 10 % بر ناحیه گیجگاهی در حملات حاد میگرن بدون اورا
    افشین برهانی حقیقی، سمیه معتضدیان، سحر پورمختاری، شاهین خدایی، فرانک محمدی، راضیه رضایی، لیلا سالاریان صفحات 82-88
    میگرن به عنوان شای عترین علت سردرد عروقی، همواره مورد توجه محققان بوده است. با توجه به مکانیس مهای مختلف پیشنهاد شده در پاتوفیزیولوژی میگرن، روش های گوناگون درمانی برای این اختلال به کار گرفته می شود. منتول، مه مترین ماده فعال موجود در نعناست و تاکنون مکانیس مهای متعددی برای چگونگی عملکرد آن پیشنهاد شده است که بسیاری از آنها بر تاثیر ضد درد آن از طریق گیرند ه های گروهی از تاکید م یکنن. د عملکرد Trasiant Receptor Potential Cation Channel Sub FamilyM گیرند ه های پروتئینی موقت ضد درد محلول عصاره نعنا در اتانول، در کاهش شدت سردرد تنشی، در مطالعات مداخل های به اثبات رسیده است. با توجه به تاثیرات مختلف درمانی منتول و مکانیس مهای عمل شناخته شده، این مطالعه جهت ارزیابی تاثیر استعمال پوستی محلول آن بر کاهش شدت سردرد میگرنی صورت گرف. ت
    روش کار
    25 بیمار زن جهت مطالعه مداخل های بدون شاهد انتخاب شدند که همگی منتول را به صورت محلول 10 % در اتانول مطابق روش های توضیح داده شده، به صورت موضعی استفاده کردند. حین استفاده و پس از آن، پرسشنامه هایی حاوی اطلاعاتی راجع به شدت سردرد و علائم همراه توسط بیماران پر شد. و به کمک آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. SPSS اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزار 1/
    نتایج
    در میان 33 حمله سردرد که برای آنها فرم پر شده بود، کاهش 50 درصدی شدت سردرد، بعد از 85 6 ساعت حاصل شد. 71 % از بیمارانی که همراه با سردرد خود تهوع و / ساعت اتفاق افتاد و اتمام کامل درد پس از 76 استفراغ و 43 % از بیمارانی که انزجار از نور و صدا را گزارش کرده بودند، بعد از 2 ساعت ب یعلامت شدند. نتیج هگیری: این مطالعه نشان داد که استعمال پوستی محلول 10 % منتول در اتانول به خوبی تحمل می شود و اثر خوبی بر کاهش شدت سردرد و علائم همراه ایجاد می کند. گرچه جهت اثبات دقی قتر مشاهدات، به مطالعات کنترل شده گسترد هتری نیاز است.
  • فرهاد ایرانمنش، هومن محمودی، جعفر احمدی، وحیدرضا آخوندی صفحات 89-94
    زمان شروع موج F یکی از حساسترین پارامترهای الکترودیاگنوز است که به منظور تشخیص نوروپاتی و رادیکولوپاتی مورد استفاده قرار می گیرد. متخصصان الکترودیاگنوز، از مقادیر جدول های مرجعی که غالبا بر اساس خصوصیات فردی جامعه آمریکا طراحی شده اند استفاده می کنند. از طرفی در هر کشور تفاوت قابل ملاحظه ای بین قد زنان و مردان وجود دارد که در هیچ جدولی لحاظ نشده است. هدف از انجام این پژوهش، تعیین تفاوت زمان شروع موج F بین دو جنس در جامعه ما و مقایسه با مقادیر جدول های مرجع بود.
    روش کار
    این مطالعه به روش مقطعی در 30 مرد و 30 زن داوطلب سالم انجام شد. حداقل زمان شروع موج F پس از 10 تحریک با شدت سوپراماگزیمال برای هر عصب در اعصاب مدیان و اولنار در ناحیه مچ دست و اعصاب تیبیال و پرونئال در ناحیه مچ پا اندازه گیری شد.
    نتایج
    میانگین قد به ترتیب برای زنان و مردان 80 /4±50 /156و 05 /6±58 /171 بود. همچنین میانگین حداقل زمان شروع موج F در اعصاب مدیان، اولنار، تیبیال و پرونئال به ترتیب در مردان 55 /1±93 /24، 48 /1±73 /25، 94 /2±86 /46 و 04 /3±91 /46 و در زنان 23 /1±66 /22، 33 /1±97 /22، 20 /3±61 /42 و 17 /3±33 /42 بود. شاخص های مذکور در مردان به طور معنی داری بیشتر از زنان بود. به علاوه، بین قد و میانگین زمان شروع موج F در اعصاب مدیان، اولنار، تیبیال و پرونئال همبستگی وجود داشت. این مقادیر در زنان و مردان تفاوت معنی داری داشت. همچنین بین مقادیر اندازه گیری شده و جدول هایی که در کتب مرجع طراحی شده اند، تفاوت معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به تفاوت معنی دار بین قد دو جنس، طراحی جدولی مرجع بطور جداگانه برای هر جنس توصیه می شود. به عبارتی دیگر هر جامعه باید مقادیر مرجع متناسب با میانگین قد مردم خود در اختیار داشته باشد، در غیر این صورت حساسیت این پارامتر (زمان شروع موج F) به مقدار محسوسی کاهش می یابد.
    کلیدواژگان: الکترودیاگنوز، موج F، قد، جنس، مقادیر مرجع
  • افسانه کرمستجی، ناهید مرادی، الهام بوشهری، مرجانه جاهد، بنفشه دادستان، فریبرز سنگین آبادی، صدیقه جوادپور صفحات 95-101
    استافیلوکوک طلایی یکی از پاتوژن های مهم عفونت های بیمارستانی است. حدود 50-30 درصد افراد حامل این باکتری در بینی خود هستند. از آنجا که حضور پرسنل حامل در بیمارستان یکی از منابع اصلی عفونت های ناشی از استافیلوکوکوس ارئوس می باشد، لذا شناسایی حاملین به منظور پیشگیری از عفونت از اهمیت به سزایی برخوردار است.
    روش کار
    در مطالعه مقطعی حاضر وضعیت حاملی بینی استافیلوکوک طلایی در 200 نفر از کادر درمانی شاغل در بیمارستان های آموزشی شهر بندرعباس مورد بررسی قرار گرفت. نمونه های سواب بینی افراد بر روی محیط های آگار خونی و مانیتول سالت آگار کشت داده شد و کلنی های مشکوک توسط تست کاتالاز، کواگولاز و DNase شناسایی شدند. الگوی آنتی بیوتیکی و فعالیت بتالاکتامازی سویه ها به ترتیب با استفاده از روش Kirby-Bauer و اسیدومتری تعیین گردید.
    نتایج
    وضعیت حاملی در 33 نفر (16%) از افراد به اثبات رسید. بیشترین میزان حاملی در بخش های داخلی بیمارستان ها با فراوانی 40% مشاهده شد. سویه های مورد مطالعه به اکثر مشتقات پنی سیلین و سفالوسپورینها کاملا مقاوم بودند. تمامی آنها به متی سلین و 5 /94% آنها به ایمی پنم حساس بودند. میزان حساسیت به نتیلین، ریفامپیسین و ونکومایسین بیش از 95% بود. تمامی سویه ها به کلیستین، لینکومایسین و استرپتومایسین مقاوم بودند. فعالیت پنی سیلینازی در 3 /27% از سویه ها مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش مهم حاملان و مقاومت استافیلوکوک طلایی به بسیاری از آنتی بیوتیک ها، لازم است شناسایی و درمان ناقلین در دستورالعمل کمیته کنترل عفونت بیمارستان ها مورد تاکید قرار گرفته شود.
    کلیدواژگان: استافیلوکوک طلایی، بتالاکتاماز، حامل، مقاومت آنتی بیوتیکی
  • مریم حضرتی، حمیده رئیسی، کاملیا ترابی زاده، نیلوفر پاسیار صفحات 103-107
    امروزه در سراسر دنیا استفاده از دستور العمل های ایمنی استاندارد تدوین شده توسط سازمان های مسئول سلامت شغلی، در حین کار با داروهای سایتوتوکسیک الزامی می باشد و پرستاران به دلیل ماهیت شغلی خود، موظف به یادگیری و اجرای دقیق این موارد هستند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش دستورالعمل های استاندارد بر کیفیت فرآیند دارو دادن در بخش های شیمی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام گردیده است.
    روش کار
    این پژوهش یک مطالعه مداخله ای است که نمونه های آن را 46 نفر کل جامعه پرستاری شاغل در بخش های شیمی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز تشکیل داده است. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، دو پرسشنامه و چهار چک لیست مشاهده ای بود که آگاهی و عملکرد نمونه ها را در دو مرحله (قبل و 3 ماه پس از آموزش استانداردهای کار با داروهای ضد نئوپلاسم) مورد مشاهده و مقایسه قرار داده است. اطلاعات از طریق نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
    نتایج
    نتایج پژوهش نشان داد که در حیطه آگاهی پرسنل از اصول استاندارد دارو دادن، میانگین نمرات قبل و سه ماه بعد از آموزش افزایش چشمگیری داشته است (001/0P<). مقایسه میانگین نمره عملکرد پرسنل بخش های شیمی درمانی در زمینه کاربرد اصول استاندارد آماده سازی دارو، تجویز دارو، ثبت گزارشات و دفع مواد زائد از 5/8 ± 79/28 قبل از آموزش به 3/5 ± 44/55 بعد از آموزش (از نمره کل 86) افزایش داشته که ازنظر آماری معنی دار است (001/0P<).
    نتیجه گیری
    با توجه به خطرات آلودگی های محیطی و آسیب های شغلی ناشی از کار با داروهای ضد نئوپلاسم، آموزش اصول استاندارد دارو دادن در بخش های شیمی درمانی، یک ضرورت محسوب می شود که می تواند موجب ارتقاء کیفیت فرآیند دارو دادن و نهایتا موجب کاهش خطرات شغلی و عوارض آنها گردد.
    کلیدواژگان: شیمی درمانی، ایمنی، دستور العمل های استاندارد
  • مهدی عسکری، مرجان فرشادی صفحات 109-114
    اوتیت میانی چرکی مزمن یکی از شایع ترین بیماری های گوش می باشد. با توجه به عوارض بالقوه داخل و خارج مغزی بیماری، کنترل عفونت از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از این مطالعه، مقایسه سه روش درمانی موضعی جهت کنترل عفونت و معرفی روش ارجح می باشد.
    روش کار
    در این کارآزمائی بالینی سه گروه بیمار با تشخیص اوتیت میانی چرکی مزمن و ترشح عفونی فعال از کانال گوش (بدون وجود کلستئاتوم، اتومایکوزیس یا پولیپ) توسط سه روش درمانی موضعی تحت درمان قرار گرفتند: گروه 1 (درمان ترکیبی با 61 بیمار)، قطره اسید استیک 5 /1% (4 بار شستشو در روز) و قطره سیپروفلوکساسین 3 /0% (روزی 4 بار هر بار4 قطره)؛ گروه 2 (درمان اسیدی با 30 بیمار)، قطره اسیداستیک 5 /1% به تنهایی (4 بار شستشو در روز)؛ گروه 3 (درمان آنتی بیوتیکی با 30 بیمار) و قطره سیپروفلوکساسین 3 /0% به تنهایی (روزی 4 بار هر بار 4 قطره) استفاده شد. بیماران به صورت هفتگی به مدت 4 هفته تحت معاینه قرار گرفتند و نتایج درمان با استفاده از آزمونهای کای- دو و فیشر مقایسه شد.
    نتایج
    در پایان هفته دوم، کنترل عفونت (قطع ترشحات) در گروه یک، 1 /95% و در دو گروه 2 و3 به ترتیب 50% و 3 /73% بود (0001 /0P <). سرعت پاسخ به درمان نیز در گروه 1 نسبت به دو گروه دیگر بعد از گذشت یک هفته، بیشتر بود (001/0 P <). به منظور رعایت مسائل اخلاقی، 15 بیمار از گروه 2 و 8 بیمار از گروه 3 که به درمان جواب نداده بودند نیز تحت درمان ترکیبی قرار گرفتند که در 100% از گروه 2 و 5 /87% از گروه 3 بعد از 2 هفته بهبودی کامل ایجاد شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج فوق الذکر، روش درمانی ترکیبی (اسید و آنتی بیوتیک) به عنوان روشی موثر و سریع در کنترل عفونت و ترشحات چرکی بیماران مبتلا به اوتیت میانی چرکی مزمن پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: اوتیت میانی چرکی، مزمن، اسید استیک، سیپروفلوکساسین، درمان آنتی بیوتیکی
  • ولی علیپور، عبدالمهدی عراقی زاده، کاووس دیندارلو، لیلا رضایی صفحات 115-120
    اجرای برنامه های کنترل عفونت برای پیشگیری از انتقال میکروب ها از بیماران به کارکنان و سایر بیماران ضروری است. این برنامه ها با ارزیابی عوامل خطر ساز شروع و با طراحی و به کارگیری روش های مناسب جهت حذف این عوامل پایان می یابد. مطالعه حاضر در راستای تعیین وضعیت کنترل عفونت در مطب های دندانپزشکی خصوصی شهر بندرعباس اجرا گردید.
    روش کار
    این مطالعه مقطعی در یک دوره زمانی 6 ماهه در60 مطب دندانپزشکی فعال بندرعباس انجام گرفت. جهت گردآوری داده ها، پرسشنامه 46 سوالی کنترل عفونت تکمیل شد. پس از تکمیل پرسشنامه ها، با استفاده از شاخص های میانگین، انحراف معیار و ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و بهره گیری از نرم افزارهای Excel وSPSS، داده های جمع آوری شده تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    در مجموع 3 /75% از دندانپزشکان علیه هپاتیت B واکسینه نشده بودند و یا از تشکیل آنتی بادی اطمینان نداشتند. هشتاد درصد از وسایل حفاظت فردی قابل قبول و 15% همیشه از دهانشویه استفاده می کردند. پاسخ به سوال مربوط به شستن صحیح دست ها قبل از شروع کار، نحوه کنترل عفونت های زیر جلدی و انجام گردش آب در مسیرهای یونیت دندانپزشکی به ترتیب در 7 /56 %، 34% و 3 /53% مثبت بود. 74% از دندانپزشکان از نحوه صحیح استریلیزاسیون وسایل و 50% آنها از استریل ماندن وسیله تا قبل از استفاده از آن اطمینان داشتند. در دندانپزشکان زن و مرد به ترتیب میانگین نمره آگاهی 73 /1±1 /10 و 79 /1±1 /11؛ نمره عملکرد 40 /1±4 /14 و 26 /1±6 /13 و شرایط بهداشت محیط مطب ها 13 /1±6 /16 و 26 /1±16 (از نمره کل 20) بود.
    نتیجه گیری
    در تحلیل کیفی نمرات، سطح دانش و عملکرد دندانپزشکان متوسط، و شرایط بهداشت محیط مطب ها خوب ارزیابی شد. با توجه به ارتباط بین دو پارامتر میزان آگاهی و عملکرد، می توان با ارتقای آگاهی دندانپزشکان از طرق مختلف به بهبود عملکرد آنها در زمینه کنترل عفونت کمک نمود.
    کلیدواژگان: کنترل عفونت، مطب دندانپزشکی، استریلیزاسیون
  • مرضیه لطفعلی زاده، اشرف محمدزاده، نیره قمیان، الهام کاشانی، سکینه قربانی صفحات 121-127
    اگر چه آزمون های زیادی جهت ارزیابی مادران حامله وجود دارد، اما هنوز آزمونی با دقت بالا در بالین بیمار جهت ارزیابی اسیدوز جنینی وجود ندارد. پدیده اسیدوز و هیپوکسی به عنوان معیار زجر جنینی از ملاکهای معتبری است که با استفاده از اندازه گیری pH خون شریان بندناف صورت می گیرد. لذا بر آن شدیم تا ارتباط آزمونهای ارزیابی سلامت جنین شامل تست بدون استرس (NST)، تست استرس انقباضی (OCT) و نمودار بیوفیزیکی (BPP) را که تصمیم جهت ادامه یا ختم حاملگی بر اساس آنها گرفته می شود، با نمره آپگار وpH شریان بند ناف نوزادان ارزیابی نماییم.
    روش کار
    این مطالعه به صورت مورد شاهدی بر روی 50 خانم حامله پرخطر با تست BPP مثبت، OCT مثبت یا NST غیر واکنشی و50 خانم حامله بدون خطر حاملگی و تست BPP منفی به عنوان شاهد صورت گرفت. خون بند ناف نوزاد بلافاصله بعد از زایمان گرفته شد. متغیر هایی چون سن مادر، سن حاملگی، پاریتی، نتیجه آزمون NST، OCT، BPP و pH خون بند ناف نوزاد، همچنین جنس، وزن و آپگار نوزاد ثبت شد و از نرم افزار SPSS جهت آنالیز داده ها استفاده گردید.
    نتایج
    در ارزیابی تست NST با اسیدوز در دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی دار وجود داشت (01 /0P<) ولی پاسخ OCT و اسیدوز تفاوت معنی داری نشان نداد. NST و OCT حساسیت نسبتا پایینی جهت تشخیص داشتند (به ترتیب 3 /58 % و 5 /46%). علاوه بر این بین اسیدوز و نتیجه BPP رابطه معنی داری وجود داشت (02 /0P<). نمره آپگار نوزادان در گروه مورد کمتر از گروه شاهد بود (0001 /0P<).
    نتیجه گیری
    در غربالگری مادران حامله پر خطر به منظور ارزیابی اسیدوز نوزادی BPP در مقایسه با NST وOCT ارزش بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: تست بدون استرس، تست استرس انقباضی، نمودار بیوفیزیکی، نمره آپگار، PH، خون، شریان بند ناف
  • زهرا افضلی*، علی اصغر پیله وریان، علی اکبر ملکی راد صفحات 129-134

    دیابت یکی از مهم ترین بیماری های شایع و مزمن است که آمار جهانی آن از جمله در ایران رو به افزایش می باشد. تضعیف سیستم دفاع آنتی اکسیدانی می تواند منجر به دیابت شود. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه پارامترهای استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به دیابت نوع II و گروه کنترل می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه مقطعی_تحلیلی 30 نفر از بیماران دیابتی نوع II مراجعه کننده به مرکز دیابت اراک به عنوان گروه مورد بودند که با 30 نفر که از لحاظ سن و جنس و سایر معیارهای ورود با گروه مورد همتا بودند، به عنوان گروه شاهد مقایسه شدند. ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم، با استفاده از روش Ferric reducing ability of plasma، میزان پراکسیداسیون لیپیدی با استفاده ازروش Thiobarbituric acid و میزان اکسیداسیون پروتئین ها با استفاده از روشHU (روش اندازه گیری گروه های تام تیول) اندازه گیری شد. سپس نتایج با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید.

    نتایج

    میانگین وانحراف معیار ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در گروه مورد 08092 /0± 743/ 2 و در گروه شاهد 04839 /0± 927 /1 میکرو مول در میلی لیتر بود (001 /0P<). میزان پراکسیداسیون لیپیدی در گروه مورد 06508/ 2 ±2596 /3 و در گروه شاهد 5354 /3 ± 9050 /3 نانو مولار در میلی لیتر بود که این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود. همچنین میزان اکسیداسیون پروتئین ها (مقدارگروه های تیول) در گروه مورد 13074 /0± 2038 /0 و در گروه شاهد 14868 /0± 3768 /0 میکرومول در میلی لیتر بود (001 /0P<).

    نتیجه گیری

    افزایش معنی دار ظرفیت آنتی اکسیدانی تام سرم و عدم تفاوت معنی دار پراکسیداسیون لیپیدی افراد مورد و شاهد می تواند به علت رعایت رژیم غذایی و مصرف زیاد آنتی اکسیدانهای طبیعی و دارویی باشد. در این افراد تولید رادیکالهای آزاد که احتمالا می تواند زمینه ساز بیماری باشد افزایش یافته و بنابراین سیستم دفاع آنتی اکسیدانی تضعیف شده است.

    کلیدواژگان: رادیکال آزاد، آنتی اکسیدان، استرس اکسیداتیو، دیابت نوع
|
  • M. Rajaei, Zh Abedi, M. Nemati Katoli, Sh Zare Pages 69-74
    Introduction
    Unripe cervix is the most important factor in failure of labor induction. This study is conducted to compare the efficacy and side effects of Dinoproston and high dose Oxytocin as ripening agents in labor induction.
    Methods
    In this double blinded randomized clinical trial, 120 women with unfavorable cervix who underwent labor induction were randomly assigned to vaginal Dinoproston (9 mg) or intravenous high dose Oxytocin (6 miu/min) groups. Initial 12 hours Bishop-Score, labor induction to labor duration, delivery type, 1 and 5 minute APGAR, side effects on mother or neonate, hospitalization duration and hospitalization costs were recorded. Data were analysed using t and Chi-square tests by means of Minitab statistical software.
    Results
    The results showed that vaginal Dinoproston was effective in shortening latent phase of labor (P<0.01). But, mean Bishop-Score over the initial 12 hours, the interval between labor induction to delivery, and side effects for mother or neonate were not different between the two groups. Based on the results, although hospitalization duration was not different between the groups, hospitalization costs for Dinoproston group was significantly higher (P<0.05).
    Conclusion
    It seems that inspite of shortening the latent phase of labor in vaginal Dinoproston group, it is not more effective than high dose Osytocin as an adjuvant to labor induction in women with unfavorable cervix.
    Keywords: Labor Induction, Cervix Ripening, Oxytocin, Dinoproston
  • Long term effects of kidney donation on blood pressure and kidney function of donors
    M. Moghimi, S.A. Marashi, F. Kamani, A. Kabir, E. Fazel, H. Ghasemzadeh, M.A. Karimi Pages 75-82
    Introduction
    Kidney transplantation from a live donor has many advantages, but the donor should undergo a major surgery and accept potential morbidity and mortality. In this study, we evaluated the long term effects of nephrectomy on renal function and blood pressure of kidney donors.
    Methods
    In this cross-sectional study, we assessed 195 kidney donors. The controls were 100 healthy individuals with two kidneys. The variables were age, sex, systolic blood pressure (SBP), diastolic blood pressure (DBP), serum creatinine, creatinine clearance and proteinuria (all before and after kidney donation) and time interval between donation and study. Data analysis was accomplished using SPSS software, and paired t-test and Pearson correlation coefficient were used for data analysis.
    Results
    Although serum creatinine was elevated at the time of study, but this rise was not significant. SBP at the time of study was significantly greater than the time of donation (P<0.001). Creatinine clearance at the time of study was significantly lower than the time of donation (P<0.001). There was no correlation between serum creatinine, creatinine clearance, SBP, DBP and age at the time of kidney donation in men. Age at the time of kidney donation was correlated with SBP and DBP and creatinine changes in women (P=0.001 and P=0.002, respectively).
    Conclusion
    This study showed that nephrectomy does not impair renal function in donor and does not lead to a progressive rise in blood pressure or urine protein excretion up to 6.5 years after nephrectomy. Nevertheless, we suggest that kidney donors should be selected after exact screening for potential risk factors of renal disease.
    Keywords: Kidney Transplantation, Donor, Blood Pressure, Serum Creatinine
  • F. Iranmanesh, H. Mahmoodi, J. Ahmadi, V.R. Akhondi Pages 89-94
    Intrudaction: F-wave latency is one of the most sensitive parameters which is used for diagnosis of radiculopathy and neuropathy in electrodiagnostic medicine. Electrodianosis professionals mostly use reference values published in major textbooks mostly written in USA based on anthropomorphic characteristics of American people. Also there is considerable difference between heights of males and females in each country, which is not considered in reference tables. We performed this study to determine any difference between F-wave latencies in both genders and also between our population and mainly used reference values.
    Methods
    This cross-sectional study was performed on 60 healthy volunteers (30 males and 30 females). Minimum F-wave latencies of median and ulnar nerves at wrist, and also tibial and peroneal nerves at ankle were recoded after ten supramaximal stimulation of each nerve.
    Results
    The average heights were 156.05±4.80 and 171.58±6.05 centimeters in females and males, respectively. Mean of minimum F-wave latencies in males were 24.93±1.55, 25.73±1.48, 46.86±2.94 and 46.91±3.04 and in females were 22.66±1.23, 22.97±1.33, 42.61±3.20 and 42.33±3.17 milliseconds for median, ulnar, tibial and peroneal nerves, respectively. These values were significantly higher in males than females. There was correlation between height and mean of F-wave latencies in median, ulnar, tibial and peroneal nerves. There were significant differences between males and females in all tested nerves. Also there were significant differences between our measured latencies and the reference values published in major electrodiagnostic textbooks.
    Conclusion
    Regarding the significant height difference between two genders, we recommend defining separate reference values for each group. On the other hand, each population should have its own reference values corresponding to average height of its own people; otherwise the sensitivity of this parameter (F-wave latency) will be significantly low.
    Keywords: Electrodiagnosis, F, wave, Height, Gender, Reference Value
  • A. Karmostaji, N. Moradi, E. Boushehri, M. Jahed, B. Dadsetan, F. Sanginabadi, S. Javadpoor Pages 95-101
    Introduction
    Staphylococcus aureus is one of the most important pathogens in nosocomial infections. About 30-50% of people harbor this organism in their nose. Since carrier status in hospital staff is a major source of S. aureus infections in hospitalized patients, it is of great importance to detect carriers for preventive strategies.
    Methods
    In this cross-sectional study, nasal carriage of S. aureus was studied in 200 hospital staff, working in teaching hospitals, in Bandar Abbas. The nasal swabs of the subjects were cultured on blood agar and manitol salt agar media. Identification of isolates was performed by catalase, coagulase and DNase tests. Antibiogram pattern and beta-lactamase activity of isolates were assessed according to Kirby-Bauer and acidometric methods, respectively.
    Results
    Nasal carriage state was found in 33 individuals (16%). The maximal carrier rate was observed in internal ward (40%). The strains were quite resistant to penicillins and cephalosporins. All of the isolates were sensitive to methicillin and 94.5% of them were sensitve to imipenem. High degree of sensitivity (>95%) was also observed to netilin, rifampin and vancomycin. The isolates were completely resistant to colistin, lincomycin, neomycin and streptomycin. Penicillinase activity was observed in 27.3% of isolates.
    Conclusion
    Regarding high frequency of nasal carriage states, more attention should be paid on screening and treatment of carriers.
    Keywords: Staphylococcus aureust, Beta, Lactamase, Carrier, Antibiotic Resistance
  • M. Askari, M. Farshadi Pages 109-114
    Introduction
    Chronic suppurative otitis meida (CSOM) is a common ear disease with potential intra and extracranial complications. The control of infection is very important for prevention of its consequences. The aim of this study was to compare three topical treatment modalities in patients with this disease.
    Methods
    A randomized clinical trial was performed on three groups of CSOM patients with active otorrhea but without cholesteatoma, otomycosis or ear polyps. They were treated with three different topical drug regimens: group I (combined therapy, 61 patients) with acetic acid 1.5% solution and ciprofloxacin 0.3%; group II (acid therapy, 30 patients), with acetic acid 1.5% solution; and group III (antibiotic therapy, 30 patients) with ciprofloxacin 0.3%. All patients were followed weekly for 4 weeks and results compared with chi-square and fisher tests.
    Results
    At the end of second week, the infection was controlled in 95.1% of patients in group I, which was statistically greater than other two groups 50%, 73.3% respectively (p<0.0001). The response rate to topical therapy was also more than other groups in group I patients, after one week of treatment (p<0.001). In accordance with the ethical principles, 15 patients of group II and 8 patients of group III, with treatment failure, were also underwent combined therapy, which 100% of these patients in the group II and 87.5% of them in the group III, responded to treatment after two weeks.
    Conclusion
    According to our findings, the combined topical therapy with acetic acid and ciprofloxacin is an effective and quick treatment method for control of infection and otorrhea in patients with CSOM.
    Keywords: Suppurative Otitis Media, Chronic, Acetic Acid, Ciprofloxacin, Antibiotic Therapy
  • V. Alipour, A.M. Araghizadeh, K. Dindarloo, L. Rezaei Pages 115-120
    Introduction
    Implementing infection control programs in dental clinics is essential to prevent transmission of infectious agents among personnel and patients. The program usually starts by evaluation of risk factors and is completed by designing a suitable strategy to eliminate them. In this study, we have evaluated the infection control situation in private dental offices in Bandar Abbas, southern Iran, during year 2006.
    Methods
    In a cross-sectional study, 60 dental offices were investigated in a period of 6 months. A standard questionnaire was used for data gathering (response rate was 82%). The questionnaire contained 46 questions about demographic information, knowledge and practice of dentists related to infection control and hygienic condition of their clinics. Data was analyzed using t-test and pearson correlation coefficient by means of Excel and SPSS softwares.
    Results
    The vaccination rate against hepatitis B was 43.5% among dentists, while 75% of them were not sure about antibody production in their body. The rate of using personal protection equipments and mouth washing solution among dentists were 80% and 15%, respectively. Correct answer to questions on instruments sterilization, proper hand washing and subcutaneous infection control were 74%, 56.7% and 34%, respectively. Special containers were used for infectious disposal in 82% of clinics which only 60% of them were labeled. Seventy four percent of dentists were confident about accurate sterilization of instruments, but 50% of them were not confident that instruments remained sterilized until operation. The average score of knowledge, practice, and hygienic clinics situation in female and male dentists were 10.1± 1.73 and 11.1± 1.79; 14.4± 1.40 and 13.6± 1.73; and 16.6± 1.13 and 16± 1.26, respectively.
    Conclusion
    In our quality assessments, the knowledge and practice level of participated dentists were intermediate and environmental health situation of clinics was scored high. According to relationship between knowledge and practice, infection control rate will be promoted using appropriate educational programs.
    Keywords: Infection control, Dental clinic, Sterilization
  • M. Lotfalizadeh, A. Mohammadzadeh, N. Qomhan, E. Kashani, S. Ghorbani Pages 121-127
    Introduction
    Acidosis-hypoxic phenomenon is a valid indicator to determine fetal distress and is defined by measuring the blood pH of umblical cord. None of the present screening tests for evaluation of pregnant mothers have acceptable clinical accuracy to assess fetal acidosis. We decided to evaluate the relationship between fetal well being tests Non-Stress Test (NST), Oxytocin Challenge Test (OCT) and Biophysical Profile (BPP) with APGAR score and the blood pH of umblical cord.
    Methods
    In this case-control study, we enrolled 50 high-risk pregnant women (BPP test positive, OCT positive or non reactive NST) as cases and 50 pregnant women without fetal risk factors as control group. The umblical cord blood sample was taken immediately after delivery. Some variables such as maternal age, gestational age, parity, NST, OCT, BPP, blood pH of umblical cord, neonatal weight, sex and APGAR score were evaluated and the data was analyzed by SPSS software.
    Results
    Discrimination between NST with acidosis (P<0.01) was significant in the case and control groups, but in case of OCT with acidosis it was not significant. NST and OCT had low sensitivity (58.3 and 46.5 respectively). Besides, the relationship between BPP and blood pH of umblical cord was significant in the case and control groups (P<0.02). APGAR score of the cases were lower than the control group (P<0.0001).
    Conclusion
    In evaluation of fetal acidosis, the BPP test is the best screening test comparing to NST and OCT.
    Keywords: Non, Stress Test, Contraction Stress Test, Biophysical Profile, APGAR Score, PH, Blood, Umbilical Artery
  • S.Z. Afzali, A.A. Pileh Varian, A.A. Maleki Rad Pages 129-134
    Introduction

    Diabetes mellitus is one of the most common chronic diseases around the world with increasing prevalence in Iran. Weakening of the antioxidant defense system that accompanies this illness may lead to several complications. In this study, we evaluated the parameters of oxidative stress in patients with type 2 diabetes and compared them with healthy individuals.

    Methods

    In this cross-sectional study, 30 patients with type 2 diabetes who referred to diabetes clinic in Arak city were included based on well-defined inclusion criteria. They were compared with 30 individuals as the control group who were matched by age and sex. The total antioxidant capacity of serum were measured by Ferric Reducing Ability of Plasma technique in all partcipants. The ThioBarbituric Acid method was used to estimate the amount of lipid peroxidation and finaly, HU method was used to estimate the protein oxidation (Thiol groups). The data were analyzed with SPSS software.

    Results

    The mean±SD of total antioxidant capacity of serum in patient and control group were 2.743±0.08092 µm/ml and 1.927±0.04839 µm/ml respectively (P<0.001). The mean±SD of lipid peroxidation in patient and control group were 3.2596±2.0650 nm/ml and 3.9050±3.5354 nm/ml, respectively that it was not statistically significant. The mean±SD of protein oxidation (thiol) in patient and control group were 0.2038±0.1307 and 0.3768±0.1487 µm/ml respectively (P<0.001).

    Conclusion

    Our findings showed that the increased amount of total antioxidant capacity of serum in diabetic patients was meaningful, but lipid peroxidation was not significantly different between two groups that can be caused by taking natural and medical antioxidants by patients. the production of free radicals in patients has been increased and therefore the antioxidant defense system has been weakened.

    Keywords: Free Radicals, Antioxidant, Oxidative stress, Type 2 Diabetes