فهرست مطالب

Hormozgan Medical Journal
Volume:12 Issue: 3, 2008

  • تاریخ انتشار: 1387/08/11
  • تعداد عناوین: 9
|
  • حسن نصیریان، حسین لدنی، عباس پودات صفحه 137
    مقدمه
    به منظور کنترل بیماری هایی که از طریق ناقلین به انسان و دام منتقل می شوند، به تحقیقات زیادی جهت شناسایی ناقل و روش های مبارزه با آن نیاز می باشد. این تحقیقات با پرورش کلنی های آزمایشگاهی ناقلین مالاریا، لیشمانیوز و دیگر بندپایان خونخوار امکان پذیر خواهد بود. هدف از انجام این مطالعه، پرورش انبوه آنوفل استفنسی به روش تغذیه مصنوعی با استفاده از خون انسان در انسکتاریوم ناقلین مالاریای دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده است.
    روش کار
    به منظور تغذیه مصنوعی آنوفل استفنسی، دستگاهی که از اجزای ترموستات دیجیتالی با سنسور، المنت، کنتاکتور و یک عدد آهن ربا تشکیل شده بود، تهیه گردید. غشاء مصنوعی مورد استفاده پارافیلم “M” و خون مورد استفاده خون کامل انسان بود. خون در داخل درب نوشابه ای که روی آن با پارافیلم “M” پوشانده شده بود بر روی سطح قفس قرار داده می شد، بطور غیر مستقیم با المنت گرم می گردید و سپس در دمای ثابت C ̊37 مورد تغذیه آنوفل استفنسی قرار می گرفت.
    نتایج
    در این مطالعه آنوفل استفنسی طی سه نسل متوالی بدون حضور میزبان زنده در شرایط آزمایشگاه، به روش تغذیه مصنوعی با خون انسان پرورش داده شد. درصد خونخواری پشه ها بین 7/47% تا 64% و میانگین دفعات خونخواری و تخم ریزی ماده ها بترتیب 10 و 9 بار بود. در طول مدت پرورش، لاروها فاقد مرگ و میر بوده و کلیه پوپ ها به حشره بالغ تبدیل شدند. درصد جنسیت 6 /51% نر و 4 /48% ماده بود که اختلاف معنی داری بین تعداد پشه نر و ماده در سه نسل پشه پرورش داده شده مشاهده نشد (05 /0>P). میانگین طول عمر پشه های ماده 39-35 روز بود. نسبت جمعیت نسل دوم و سوم، به ترتیب معادل 6 و 25 برابر نسل اول بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این بررسی نشان داد که با استفاده از این روش، در کوتاه مدت می توان آنوفل استفنسی را در شرایط آزمایشگاه بدون حضور میزبان زنده به صورت انبوه پرورش داد و زمینه مناسبی را برای مطالعه عوامل مربوط به حشره و انگل فراهم نمود.
    کلیدواژگان: تغذیه مصنوعی، خون انسان، آنوفل استفنسی، پرورش انبوه
  • علیرضا سعید، افشین ضیایی صفحه 143
    مقدمه
    استفاده از درن در اعمال جراحی غیرعفونی ارتوپدی بصورت معمول و بدون پایه محکم علمی انجام می گیرد. این مطالعه به منظور بررسی اثربخشی درن همووک در اینگونه اعمال جراحی انجام شد.
    روش کار
    در این کارآزمایی بالینی، 141 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان دکتر باهنر کرمان در فاصله زمانی مهرماه 1383 تا اردیبهشت ماه 1384 که باید تحت عمل جراحی تروماتولوژی قرار می گرفتند، بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول (102 زخم)، پس از اتمام عمل جراحی در زخم یک درن همووک گذاشته و در گروه دوم (113 زخم) از گذاشتن درن خودداری شد. در پایان، داده ها با آزمون های T و مجذور کای و توسط نرم افزاری آماری SPSS15مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج
    در پایان دوره پیگیری، 5 نفر از گروه بدون درن (4/4%) و 2 نفر از گروه با درن (2%) دچار عفونت عمقی شده بودند که تفاوت مشاهده شده بین دو گروه معنی دار نبود. هماتوم شدید (محتاج تخلیه) فقط در یک بیمار از گروه بدون درن اتفاق افتاد. همچنین اگرچه در گروه بدون درن نیاز به مسکن در 48 ساعت اول پس از عمل 70 مورد از گروه بدون درن (9 /61%) و 58 مورد از گروه درن دار (9 /56%) و نیاز به تعویض پانسمان به علت خیس شدن در 24 ساعت اول 27 مورد از گروه بدون درن (5 /24%) و 19 مورد از گروه درن دار (6 /18%) افزایش یافته بود ولی تفاوت دو گروه از نظر آماری در هیچ یک از این موارد معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این نتایج به نظر می رسد درن همووک نمی تواند در جلوگیری از درد پس از عمل، خونریزی از زخم در 24 ساعت اول، جلوگیری از تشکیل هماتوم و عفونت پس از عمل در یک سال اول پس از اعمال جراحی تروماتولوژی در ارتوپدی موثر باشد. نیاز به مطالعات وسیع تر در این زمینه کاملا محسوس است و تا آن زمان استفاده از درن گزینه معقولانه ای به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: درن مکنده، هماتوم، عفونت، تروما، ارتوپدی
  • عظیم هنرمند، محمدرضا صفوی صفحه 151
    مقدمه
    تاکنون هیچ مطالعه ای ارتباط بین سطح سرمی منیزیم بیماران بستری را با مرگ ومیر و معلولیت آنها در واحد مراقبت های ویژه بیان نکرده است. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع هیپومنیزیمی بدو بستری در واحد مراقبت های ویژه و ارتباط آن با اختلال عملکرد اعضای بدن، طول مدت بستری و مرگ ومیر بود.
    روش کار
    این مطالعه مقطعی روی 100بیمار بالای 16 سال که طی 2 سال در واحد مراقبت های ویژه داخلی- جراحی بیمارستان های دانشگاهی پذیرش شده بودند، انجام شد. در این بررسی ابتدا سطح سرمی توتال منیزیم بدو بستری در واحد مراقبت های ویژه مشخص شد و سپس ارتباط آن با نیاز به ونتیلاتور، مدت تهویه مکانیکی، مدت بستری در واحد مراقبت های ویژه بیمارستان و سایر اختلال های الکترولیتی تعیین گردید.
    نتایج
    نتایج نشان داد در بدو مراجعه اولیه به واحد مراقبت های ویژه، سطح سرمی منیزیم در 51% بیماران پایین و در 49% طبیعی بود. بین میزان مرگ و میر و طول مدت بستری در بیمارستان یا واحد مراقبت های ویژه، تفاوت معنی داری در دو گروه از بیماران وجود داشت (05 /0 < P). همچنین کاهش منیزیم در موارد هیپوگلیسمی توتال، هیپوکالمی و هیپوناتومی شایع تر بود. در مقایسه با سطح سرمی منیزیوم نرمال٬ بیماران با هیپومنیزیمی حین پذیرش در واحد مراقبت های ویژه با ضریب آپاچی 2 و سوفا بالاتر (01 /0p<) و حداکثر ضریب سوفا در طی مدت بستری در واحد مراقبت های ویژه نیز بالاتر و نیاز به ونتیلاتور و مدت تهویه مکانیکی نیز بیشتر بود. منحنی راک نمره سوفا نسبت به نمره آپاچی 2 در هیپومنیزیمی نتایج بهتری را نشان داد. افزایش پنج واحدی نمره آپاچی 2 یا سوفا بدو بستری در واحد مراقبت های ویژه باعث افزایش احتمال نسبی هیپومنیزیمی با فاکتور 12 /0 و 16 /0 شد.
    نتیجه گیری
    رخداد هیپومنیزیمی در دوران بستری همراه با پیش آگهی بدتری است. مانیتورینگ دقیق سطح سرمی منیزیم در واحد مراقبت های ویژه در تعیین پیش آگهی و درمان بعدی موثر است.
    کلیدواژگان: منیزیوم، کمبود منیزیم، مرگ و میر، ناخوشی، بخش های مراقبت های ویژه
  • محمدباقر اولیاء، رضا رهاوی، محبوبه ابریشم کار، حسین سلیمانی، محمدرضا اولیاء صفحه 161
    مقدمه
    برخی از بیماران با دردهای مزمن مدعی هستند مصرف بعضی از غذاها، دردهای آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و از طرفی اثرات ضدالتهابی و ضددرد برخی از غذاها و به خصوص میوه ها به اثبات رسیده است. هدف این مطالعه، بررسی اثر مصرف انواع غذاها روی درد بوده است.
    روش کار
    مطالعه از نوع توصیفی – تحلیلی و به صورت منطقی بوده و جامعه هدف بیماران مراجعه کننده با دردهای مزمن اسکلتی-عضلانی به کلینیک روماتولوژی شهرستان یزد بود. روش جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه و به صورت جداول دارای اطلاعات دموگرافیک بیماران و 97 ماده غذایی و تعیین نوع و میزان اثر آنها بود. روش نمونه گیری به صورت ساده با تکمیل پرسشنامه تا کامل شدن حجم نمونه (455 بیمار) ادامه یافت و تحلیل آماری داده ها توسط نرم افزار SPSS-13 انجام شد.
    نتایج
    از 455 بیمار شرکت کننده، 228 نفر (10 /50%) اعتقاد داشتند که مصرف غذاها بر درد موثرند. سن بیماران با میانگین 95/44 سال از 14 تا 81 سال بود. 263 بیمار (8 /57%) درد مکانیکال، 164 (36%) درد التهابی و 28 نفر (2 /6%) از دیگر انواع درد رنج می بردند. در گروه فرآورده های گوشتی بیشتر بیماران گوشت گاو (9 /32% تشدید و 3/1% تسکین) و سوسیس وکالباس (1 /10% تشدید و 9 /0% تسکین) را سبب تشدید دردشان می دانستند. از میوه ها خیارسبز (6 /31% تشدید و 4/4% تسکین)، هندوانه (3 /30% تشدید و 6/6% تسکین) و برخی میوه های ترش مزه نیز سبب تشدید درد شده بودند. بیماران تمام مغزهای آجیل از جمله انواع بادام، گردو، فندق و پسته را بیشتر سبب تسکین درد می دانستند و در مورد گردو از همه بارزتر بود (7 /37% تسکین و 4 /0% تشدید).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد امساک از برخی خوردنی ها و آشامیدنی ها می توانند در کنترل بهتر دردهای مزمن در بیماران انتخاب شده موثر باشند و معمولا این غذاها در فرهنگ سنتی ما به عنوان غذاهای سرد نامیده می شوند. دیدگاه های بیماران در خصوص اثر عوامل غیردارویی بر درد، سرآغازی برای کارآزمایی های بالینی و کشف نادانسته های بیشتری در این زمینه می باشد.
    کلیدواژگان: غذا، درد، اسکلتی عضلانی، عقاید، تسکین دهنده، تشدید کننده
  • سیدمهردادصولتی، لادن عطایی، مهدی هدایتی، فریدون عزیزی صفحه 169
    مقدمه
    سرنوشت بیماری پرکاری تیروئید تحت بالینی که بصورت سطوح سرکوب شده TSH و نرمال T3 و T4 تعریف می گردد، بطور کامل شناخته شده نیست و در مورد نحوه برخورد با آن اختلاف نظر وجود دارد. این مطالعه به بررسی سیر بیماری بدون مداخله درمانی به مدت 6 ماه پرداخته است.
    روش کار
    285 نفر از افراد تحت پوشش مطالعه قند و لیپید تهران که در بررسی های اولیه mu/L 3 /0TSH≤ و T3،T4 نرمال داشتند مورد بررسی قرار گرفتند. در این افراد آزمایش عملکرد تیروئید مجددا انجام شد و جهت تایید تشخیص در افرادی که آزمایش مجدد آنها mu/L 0/3TSH≤ را نشان داد، تست TRH انجام گرفت. در پایان، 20 نفر شرایط ورود به مطالعه شامل mu/L 0/3TSH≤ و افزایش TSH کمتر از mu/L 1 پس از تستTRH را پیدا کردند. این افراد به مدت 6 ماه و در ماه های اول، دوم و ششم بدون مداخله درمانی مورد بررسی مجدد قرار گرفتند.
    نتایج
    متوسط سن افراد 13±48 سال بود و 12 نفر زن در زمان ورود به مطالعه میانگین TSH سرم mu/L 0/1 ± 0/2 و سطوح T3،T4 نرمال بود. افزایش معنی دار میانگین TSH در ماه های اول و دوم به ترتیب mu/L 0/1±0/7 و mu/L 0/2±0/6 (01/0P<) نسبت به ماه اول دیده شد ولی در ماه ششم پیگیری، مجددا TSH به حدود ماه اول رسید (mu/L 0/5±0/3) که با میانگین TSH در زمان ورود به مطالعه تفاوت معنی داری نداشت. در طول مدت مطالعه تغییرات معنی دار در سطوح T4 و T3 دیده نشد.
    نتیجه گیری
    سیر پرکاری تیروئید تحت بالینی بصورت کامل قابل پیش بینی نبوده و نرمال بودن سطوح TSH نمی تواند وضعیت یوتیروئیدی را در ماه های بعدی تضمین کند.
    کلیدواژگان: پرکاری تیروئید تحت بالینی، تیروکسین، تیروتروپین
  • سیداحمد محمودیان، رضا روزبهانی، مریم خیرمند صفحه 181
    مقدمه
    وضعیت تغذیه ای مادر یکی از مهمترین فاکتورهای موثر بر رشد جنین می باشد. ریزمغذی ها مانند روی تاثیرات بیولوژیک متفاوتی بر مادر و جنین می گذارند. هدف از انجام این تعیین اثر تجویز مکمل روی در دوران بارداری بر شاخص های وزن، قد و دور سر نوزادان بود.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی دو سویه کور، مادران باردار سه شهرستان اصفهان، نجف آباد و برخوار در دو گروه 229 و 146 نفری از هفته 18-14 حاملگی وارد مطالعه شدند و تا پایان بارداری روزانه به ترتیب یک عدد قرص 50 میلی گرمی سولفات روی یا دارونما دریافت نمودند. هر مادر باردار ماهیانه مراقبت شده و دارو دریافت می نمود. داده ها با آزمون های t،، من ویتنی و کای اسکوئر تجزیه و تحلیل شدند.
    نتایج
    دو گروه نوزادان از لحاظ متغیرهای مروبط به مادر مشابه بودند. میانگین وزن، قد و دور سر به ترتیب در نوزادان گروه سولفات روی 11/3 کیلوگرم و 82/49 و 17/34 سانتی متر و در گروه دارونما 09/3 کیلوگرم و 48/49 و 48/34 سانتی متر بود. هیچ گونه تفاوت قابل ملاحظه آماری بین شاخص های رشدی نوزادان دو گروه شاهد نگردید. 8/6 نوزادان گروه سولفات روی و 4/7 درصد نوزادان گروه دارونما وزن کمتر از 2500 گرم داشتند که از این نظر نیز تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    علی رغم کمبود روی و سوءتغذیه، تجویز روی تاثیری بر وزن و قد نوزادان این گروه از مادران نداشت. متاآنالیز تحقیقات مشابه نتیجه یکسانی را نیز نشان داده است، ولی در بعضی از تحقیقات، تجویز روی به مادران باردار اثربخش بوده است.
    کلیدواژگان: مکمل روی، زنان باردار، آنتروپومتریک
  • ناهید مسعودپور، زینت سالم، محسن رضاییان، وحید حسامی صفحه 187
    مقدمه
    اهمیت تغذیه با شیر مادر در دو سال نخست زندگی بر همگان واضح است ولی در سال دوم، شیر مادر به تنهایی پاسخگوی نیازهای تغذیه ای کودک نمی باشد. 70% انرژی مورد نیاز روزانه در سال دوم از غذای کمکی تامین می شود و به نظر می رسد اجرای ناصحیح از شیر گرفتن، دریافت کالری موردنیاز کودک را محدود و تقاضای وی را به شیر مادر افزایش می دهد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین دفعات شیردهی با رشد کودک در سال دوم تولد است.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی – مقطعی بوده و جمعیت مورد مطالعه، 404 کودک 2-1 ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان رفسنجان بود. روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. اطلاعات بوسیله پرسشنامه کامل شد و قد و وزن کودک توسط پژوهشگر اندازه گیری و تعداد دفعات شیردهی در طول شبانه روز ثبت شد. برای بررسی ارتباط بین تعداد دفعات شیردهی در روز و رشد کودک از آزمونهای کای دو و آزمون دقیق فیشر استفاده شد.
    نتایج
    این بررسی نشان داد که بین تعداد دفعات شیردهی در روز و رشد قدی کودک با 009/0P= ارتباط معنا داری وجود دارد. ولی بین تعداد دفعات شیردهی در روز و رشد وزنی کودک ارتباط معنا داری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد غذای تکمیلی کالری کافی را برای کودک تامین نکرده و باعث تقاضای بیشتر کودک به شیر مادر می شود و در سال دوم با کوتاهی قد کودک همراه خواهد بود. بنابراین پیشنهاد می شود با تاکید بر استفاده از شیر مادر در سال دوم و آموزش بیشتر مادران در استفاده صحیح از غذای تکمیلی، روند رشد طبیعی کودک تامین شود.
    کلیدواژگان: تغذیه با شیر مادر، سوء تغذیه، رشد
  • غلامحسین یعقوبی، بهروز حیدری، محمدحسین داوری، وجیهه هزاری، احمد نصیری صفحه 197
    مقدمه
    انسداد مجرای اشکی یکی از اختلالات شایع در شیرخواران و کودکان می باشد که حدود 20 درصد از شیرخواران در طی سال اول تولد از آن رنج می برند. هدف از این مطالعه تعیین میزان موفقیت ماساژ در رفع انسداد مجرای اشکی کودکان 24-0 ماه می باشد.
    روش کار
    45 کودک که دچار انسداد مجرای اشکی بودند، در اولین مراجعه توسط چشم پزشک مربوطه، تحت ماساژ کیسه اشکی قرار گرفتند. سپس به فاصله یک هفته ضمن بررسی بهبودی، ماساژ تکرار گردید.
    نتایج
    به طور کلی میزان بهبودی در تمام رده های سنی 4 /84% بود. اما در کودکان 8-2 ماه، 100% و در کودکان 12-9 ماه، 75% و در کودکان 24-13 ماه نیز 100% بود. تنها یک کودک به درمان جواب نداد. در این مطالعه تعداد دختران نسبت به پسران بیشتر بود و گرفتاری چشم چپ نسبت به چشم راست شایع تر بود.
    نتیجه گیری
    ماساژ کیسه اشکی توسط چشم پزشک در کلینیک، شانس بهبودی در کودکان زیر 24 ماه را افزایش داده و مداخله جراحی را حتی الامکان به حداقل می رساند.
    کلیدواژگان: مجرای اشکی بینی، مادرزادی، ماساژ، انسداد
  • مینا توسلی، نسرین داوری دولت آبادی، مهربان شاهی صفحه 201
    مقدمه
    تحلیل استنادی شاخه ای از کتاب سنجی است که با استفاده از آن می توان نیازهای اطلاعاتی و رفتارهای اطلاع یابی جامعه استفاده کننده ازمنابع کتابخانه ای خاص را ارزیابی نمود. هدف از این مطالعه تحلیل استنادی فهرست مآخذپایان نامه های دکترای تخصصی دفاع شده دردانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی هرمزگان به منظور تعیین میزان استفاده از انواع مدارک اعم ازکتاب و مجله علمی و سن و زبان آنها و میزان مطابقت آنها با مجموعه کتابخانه مرکزی دانشگاه است.
    روش کار
    دراین مطالعه کلیه 55 پایان نامه دکترای تخصصی دفاع شده درسالهای 1383-1376 موجود در دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی هرمزگان به صورت موردی انتخاب شدند و فهرست مآخذ آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این بررسی اطلاعات منابع استناد شده نظیر سال نشر، نوع مدرک و زبان آنها ثبت شد. برای شناسایی عناوین اختصاری مجلات از فهرست مجلات نمایه شده در ایندکس مدیکوس استفاده شد. سپس نتایج با موجودی مجلات کتابخانه مرکزی مقایسه شد.
    نتایج
    از 977 مدرک مورد استناد بالاترین تعداد استنادها به مجلات خارجی با 11 /57 درصد (588 مورد) تعلق داشت. پس از آن کتاب های خارجی با 8 /25 درصد (245 مورد) استناد بیشترین میزان استناد را به خود اختصاص داده بودند. زبان عمده مدارک مورد استناد انگلیسی بود (18 /95 درصد) و تنها 19 /4 درصد مدارک مورد استناد به زبان فارسی بود. به طور میانگین کلیه مدارک مورد استناد اعم ازفارسی و انگلیسی نسبت به متن 8 سال کهنه تر بودند.
    نتیجه گیری
    عدم وجود خدمات چکیده نویسی و نمایه سازی جامع در زمینه آثار فارسی می تواند یکی از دلایل کم بودن تعداد استنادها به مدارک فارسی باشد. با خرید تعداد اندکی از مجلات، نویسندگان پایان نامه ها می توانند به درصد قابل توجه ای از محتوای مقالات مورد نیازخود دست یابند.
    کلیدواژگان: تحلیل استنادی، پایان نامه ها، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی هرمزگان، مآخذ
|
  • H. Nasirian, H. Ladonni, A. Poudat Page 137
    Introduction
    In order to control the diseases that are transmitted to human and animal by arthropod vectors, it is necessary to investigate vectors and to recognize control methods as well. These studies are applicable by rearing the colonies of arthropod blood-feeders like malaria and leishmaniasis in laboratory. The purpose of this study was to produce mass production of Anopheles stephensi (Lis.) by artificial feeding with human blood in insectary.
    Methods
    We prepared an apparatus composed of a digital thermostat with sensor, element, contactor and a magnet in order to blood-feed An. stephensi. The Para film “M” and a human whole blood unit were used as a membrane and nutrient source for artificial feeding, respectively. The blood was placed in a soft lid and its surface was covered with Para film “M”. The soft drink lids with blood were placed on the cage surface and indirectly warmed by element. An. stephensi fed from blood.
    Results
    Three consecutive generations were reared without blood-feeding on host alive from the egg of mother colony. Female mosquito feeding rate was 47.7% to 64%. The average females feeding and ovipositing times were 10 and 9 times, respectively. No mortality was seen among the larvae. All of the pupae emerged to the adult. The second and third generation of population ratios to first population generation was 6 and 25 folds, respectively.
    Conclusion
    Our findings showed that artificial feeding by human blood, especially in the investigational projects was completely efficient and suitable for increasing mosquitoes’ population in specific time.
    Keywords: Artificial Feeding, Human Blood, Anopheles Stephensi, Mass Production
  • A.R. Saied, A. Ziaei Page 143
    Introduction
    The application of droun in clean orthopedic operations takes place usually without a scientific basis. The purpose of the present study is to evaluate the hemovacum drain efficacy in some of orthopedic operations related to trauma.
    Methods
    In this experimental trial, 141 patients who were admitted to Dr. Bahonar Hospital, between September 2004 to April 2005, for surgical operations related to trauma, were randomly divided into two groups. In the first group (102 wounds), a single hemovacum drain was inserted after completion of the operation, while in the second group (113 wounds), no drain was inserted. Statistical analysis was performed using SPSS 15 and independent T-test and chi-square test.
    Results
    At the end of the follow up period, 5 patients in the no-drain group (4.4%) and 2 of the drain group (2%) had deep infection. There was not any significant difference between both the groups. Severe hematoma formation (requiring drainage) occurred in only one patient of no-drain group. Again although the need for analgesics in the first 48 hours of the operation (70 of the no-drain group (61.9%) and 58 of the drain group (56.9%) and the need for dressing change due to wetting in the first 24 hours (27 of the no-drain group (24.5%) and 19 of the drain group (18.6%)] had increased, the difference was not statistically significant in either the groups.
    Conclusion
    According to our findings, it seems that hemovacum drain is not effective in these aspects, however does not increase the risk of complications. Nevertheles, drain application seems to be a logical approach until larger studies to be performed.
    Keywords: Suction drain, Hematoma, Infection, Trauma, Orthopedics
  • A. Honarmand, M.R. Safavi Page 151
    Background
    Up to now there is no study evaluating correlation between serum magnesium and morbidity or mortality in patients admitted in intensive care unit. The aim of this study is to determine the prevalence of hypomagnesemia in critically ill patients and to evaluate its association with organ dysfunction, hospitalization period and mortality.
    Methods
    We conducted a retrospective trial including 100 patients aged 16 years and above admitted to the medico-surgical intensive care unit over 2 years. Firstly, total serum magnesium was determined and then its correlation with ventilator need, duration of mechanical ventilation, hospitalization period, and demographic characteristics were evaluated.
    Results
    At the time of admission, 51% and 49% of the patients showed hypomagnesia and normomagnesia, respectively. Significant difference was observed in mortality rate, hospitalization period, or hospitalization in intensive care unit between the two groups (P<0.05, each). Hypocalcemia, hypokalemia, and hyponatremia were frequently observed in hypomagnesemic patients. The patients with hypomagnesemia in intensive care unit demonstrated higher Acute Physiology And Chronic Health Evaluation II (APACHE-2(and Sequential Organ Failure Assessment (SOFA) scores at time of admission (P<0.01), a higher maximum SOFA score during hospitalization in intensive care unit, higher requirement to ventilator, and longer duration to mechanical ventilation than the other patients. The ROC curve of SOFA score in the hypomanesemia generated significant results compared to APACHE-2. An increase of 5 units in the APACHE-2 or SOFA measured during admission increased relative probability of hypomagnesemia by 0.12 and 0.16, respectively.
    Conclusion
    Hypomagnesemia during hospitalization in intensive care unit was associated with a poor prognosis. Monitoring of serum magnesium may have prognostic and therapeutic implications.
    Keywords: magnesemia, Magnesium deficiency, Mortality, critically ill patients, Intensive Care Unit
  • M.B. Owlia, R. Rahavi, M. Abrishamkar, H. Soleimani, M.R. Owlia Page 161
    Introduction
    Patients frequently complain of chronic pain, which was affected by some foods. Previous investigations showed beneficial effect of some kind of fruits and seeds on pain. The aim of present study is to determine believes of the patients with chronic pain that wether food affects their pain.
    Methods
    This cross-sectional analysis performed on 455 patients with chronic musculoskeletal pain in Yazd rhomathology clinic / Iran. Patient’s points of view were assessed in terms of 97 variants of eating materials. The data were analyzed using statistical software SPSS-13.
    Results
    Of 455 patients enrolled at the study, more than 50% believed that food affects some hew on pain perception. The age of patients ranged 14-81 years old (mean: 44.95, SD: 14.67). Of them, 77.1% were female and 22.9% male, which 57.8% of studied people complained of mechanical pain, 36% of inflammatory type, and 6.2% of other types of pains including non-specific ones. In meat groups, beef and sausage increased pain in majority of them (beef: 32.9% increase the pain & 1.3% decrease it), dairy products in most of the patients decreased pain (milk: 31.1% decrease the pain & 10.5% increase it) but Grains, cereals and rice increased the pain (rice: 26.3% increase the pain & 2.6% decrease it) but bread decreased their pain (10.1% decrease the pain & 1.8% increase it). Cucumber (31.6% increase the pain & 4.4% decrease it), water melon (30.3% increase the pain & 6.6% decrease it) and some of the sour fruits increased usually their pain. Lettuce (21.9% increase the pain & 11% decrease it), potato, tomato, beans and aubergine increased their pain severely, but okra (11.8% decrease the pain & 2.2% increase it), carrot, onion, garlic and celery decreased the pain. All nuts like almond, walnut, hazelnut and pistachio diminished their pain, which walnut was the most effective one (37.7% decrease the pain & 0.4% increase it). On the other hand, nuts especially walnut are believed to be pain-relieving.
    Conclusion
    In conclusion food may have some impact on musculoskeletal pain as mentioned by our patients. It seems that abstinence of some drinks and foods can be helpful in better control of chronic pain in selected patients, that are named as cold (Sard) food in our traditional culture. More multi-population studies are suggested for more precise and comprehensive results.
    Keywords: food, musculoskeletal, pain, believes, aggrevating, alleviating
  • S.M. Solati, L. Ataei, M. Hedayati, F. Azizi Page 169
    Introduction
    There is no definite treatment for subclinical hyperthyroidism which is defined as suppressed TSH and normal T3 and T4 levels. In this study, patients with subclinical hyperthyroidism were followed for 6 months without any medical treatment.
    Methods
    A total number of 285 patients of individuals who participated in Tehran glucose and lipid study and had TSH≤0.3 mu/l and normal T3, T4 levels were included. Second TSH measurement followed by a classic TRH measurement was done in these subjects. Finally 20 subjects were included in the study according to inclusion criteria (TSH≤0.3 mu/L and TSH rising lower than 1 mu/L after TRH test). These subjects were followed for 6 months and hormone measurements were performed at first, second and sixth months.
    Results
    The mean±SD of patients age was 48±13 years and 12 patients were female. The mean of TSH level was 0.2±0.1 mu/l at presentation and T3 and T4 concentration were in normal range. A significant increase in mean of TSH level was seen at first and second months (0.7±0.1 and 0.6±0.2 mu/l respectively; p<0.01) as compared with the basic levels. The mean of TSH level was suppressed again in sixth month (0.3±0.5 mu/L).
    Conclusion
    Normal TSH level in patients with subclinical hyperthyroidism cannot commit the following euthyroidism in these patient.
    Keywords: Subclinical hyperthyroidism, Thyroxin, Thyrotropin
  • S.A. Mahmoudian, R. Rozbahani, M. Kheirmand Page 181
    Background
    Nutritional status of pregnant mothers is one of the key factors in fetal growth. Micronutrients including Zinc lead to various biological consequences on mother and fetus. We therefore investigated the effect of supplemental zinc sulfate during pregnancy on the newborns weight, height and head circumference.
    Methods
    Using a double-blinded controlled clinical trial, 465 pregnant women from Isfahan province with gestational age of 14-18wks were recruited. 229 as cases received 50 mg Zinc sulfate daily and 149 as controls obtained placebo throughout the pregnancy. The subjects regularly were checked up. Statistical analyses were performed using Chi-Square tests.
    Results
    Both groups showed similar maternal characteristics. The mean weight, height and head circumferences of newborn cases were 3.11 kg, 49.82 and 34.17 cm; whereas of controls were 3.09 kg, 49.48 cm and 34.48 cm, respectively. No significant difference was observed between the indices of growth in both newborn groups. There was not any significant difference between frequency of low birth weight (less than 2500 gr) among cases and controls.
    Conclusion
    No beneficial effect of Zinc supplementation on fetal growth was observed in our study. The majority of Meta-analysis studies showed similar results but some not.
    Keywords: zinc supplementation, anthropometric indices, pregnancy
  • N. Masoodpoor, Z. Salem, M. Rezaeian, V. Hesami Page 187
  • Gh.H. Yaghoubi, B. Heydari, M.H. Davari, V. Hazari, A. Naseiri Page 197
    Introduction
    We aimed to determine the success rate of conventional massage in congenital nasolacrimal duct obstruction.
    Methods
    45 children attending to eye clinic with congenital nasolacriml duct obstruction initially were treated with Crigler massage as conventional procedure. We therefore evaluated the effect of the implemented massage upon one week.
    Results
    The overall success rate in all age groups was 84.4%, whereas it was 100% in group 1(under 8 months), %75 in group 2 (8-12 months) and 100% in gruop3 (13-24 months). One eye did not response to treatment. Congenital nasolacriml duct obstruction was more common in girls than boys and left eye involvement was more prevalent than right eye.
    Conclusion
    Conservative treatment of nasolacrimal duct obstruction as an conventional procedure by ophthalmologist could be an efficient outcome.
    Keywords: Nasolacriml duct, Congenital, massage, Obstruction
  • M. Tavassoli, N. Davari Dolatabadi, M. Shahi Page 201
    Introduction
    Citation analysis is a branch of bibliometrics in which information needs of users of a particular library can be assessed and therefore it can be used as a tool in a library collection building. This study was conducted on cited references of specialty dissertations in order to determine the reference type, their half life and language.
    Methods
    Citation analysis on all the 55 specialty dissertations submitted to Hormozgan university of medical sciences (HUMS) during 1997-2003 was conducted. Information on each cited reference, including reference type, date of publication, and language were recorded. The results were compared to the central library collection.
    Results
    As expected, English journals were the most heavily cited format: 57% of all citations were English journal articles followed closely by English textbooks with 25.08%. According to Bradford law core journals in this study were 4 titles out of 236 journals which accounted for more than 16% of cited references. Most cited references were in English (95.18%), and 4.19% of them were in Persian. Overall, the half life of the cited references was 8 years.
    Conclusion
    Lack of enough cited references in Persian may be due to the absence of Persian abstraction and indexing systems. By preparing a few numbers of journals, residents would have access to a large number of the articles that they need.
    Keywords: Citation analysis, References, dissertations, HUMS