فهرست مطالب

Anatomical Sciences Journal
Volume:3 Issue: 4, 2006

  • تاریخ انتشار: 1384/10/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مریم نظم بجنوردی، مژده صالح نیا، عبدالامیر علامه صفحات 235-243
    هدف
    بررسی الگوی تغییرات فعالیت این آنزیم در رحم موش پس از تحریک تخمک گذاری با استفاده از تزریق گنادوتروپینهای PMSG (Pregnant More Serum Gonadotropin) و hCG (human Chorionic Gonadotropin) نسبت به گروه شاهد طی دوران ابتدای بارداری طبیعی و کاذب
    مواد و روش ها
    در این مطالعه که یک تحقیق تجربی است، برای رسیدن به هدف فوق موشهای ماده نژاد NMRI با سن بین 10-6 هفته انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه شاهد و تحریک شده تقسیم شدند. سپس هر گروه نیز به دو گروه باردار به روش طبیعی و باردار کاذب تقسیم شدند. برای القای بارداری کاذب از تحریک مکانیکی واژن استفاده شد. در هر گروه روزانه 5 سر موش از روز اول تا ششم به طریق جابه جایی مهره های گردنی کشته شدند و به منظور ارزیابی های بیوشیمیایی، نمونه هایی از شاخهای رحم آنها جدا و پس از هموژن و سانتریفوژ کردن با دور 14000 g استخراج بافتی در معرض سوبسترای پارانیتروفنیل فسفات قرار گرفت و فعالیت آنزیم برحسب U/dl محاسبه و پس از تعیین مقدار پروتئین نمونه ها، فعالیت اختصاصی ACP (Acid Phosphatase) برحسب واحد U/mg محاسبه شد. در بررسی های هیستوشیمیایی نیز نمونه هایی به طور مشابه از یک سوم میانی یکی از شاخهای رحم انتخاب شد و با استفاده از دستگاه کرایوستات، برشهایی به ضخامت 5 میکرومتر تهیه شد. سپس برشها، طبق روش گوموری، رنگ آمیزی شدند.
    یافته ها
    یافته های به دست آمده نشان داد که تغییرات آنزیم رحم در مطالعات بیوشیمیایی با نتایج به دست آمده در بررسی های هیستوشیمیایی در کلیه گروه ها مطابقت دارد. روند تغییرات فعالیت اختصاصی آنزیم ACP در نمونه های بافتی رحم تقریبا در کلیه گروه ها از روز اول تا چهارم افزایش و پس از آن کاهش داشت. همچنین تفاوت معنی داری بین گروه های کنترل و تحریک شده مشاهده نشد. تغییرات شدت واکنش آنزیم در سلولهای اپی تلیال سطحی و غددی آندومتر بیشتر بود. فعالیت آنزیم در بخش میومتریوم و لامیناپروپریا ثابت دیده شد.
    نتیجه گیری
    در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که افزایش فعالیت آنزیم اسید فسفاتاز در روزهای سوم و چهارم بارداری موید نقش این آنزیم در لانه گزینی است، همچنین تحریک تخمک گذاری، نمی تواند باعث تغییرات مشخصی در الگوی فعالیت آنزیم ACP آندومتر طی بارداری اولیه شود. هرچند که به مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است.
    کلیدواژگان: اسید فسفاتاز، تحریک تخمک گذاری، رحم، لانه گزینی، بارداری کاذب
  • شهناز رضوی، محمدحسین اصفهانی، مرضیه تولایی، غلام حسن واعظی، عبدالحسین شیروی صفحات 245-252
    هدف
    این مطالعه ارزیابی رابطه بین یک سری وقایع که در طول اسپرمیوژنز رخ می دهد، از جمله میزان پروتامین و سلامت آکروزوم با میزان لقاح پس از انجام ICSI
    مواد و روش ها
    نمونه های مانع منی از 68 زوج نابارور مراجعه کننده به مرکز باروری و ناباروری اصفهان که کاندید انجام ICSI بودند، جمع آوری شد. بخشی از نمونه های مایع منی برای آنالیز پارامترهای اسپرمی بر اساس معیار WHO و بخش اعظم آن برای انجام ICSI آماده شد. باقیمانده نمونه برای ارزیابی رنگ آمیزی کرومومایسین و آزمون ژلاتینولیز استفاده شد.
    یافته ها
    از لحاظ آماری بین درصد اسپرمهای CMA3 مثبت با میزان لقاح، درصد تشکیل هاله و میانگین قطر هاله رابطه معنی دار معکوسی وجود داشت. همچنین میانگین قطر هاله از لحاظ آماری رابطه معنی داری را با غلظت اسپرم، تحرک، میزان لقاح و درصد تشکیل هاله نشان داد، در صورتی که این پارامترها با درصد CMA3 مثبت رابطه معنی دار معکوسی را نشان داده است. با استفاده از آزمون t-test مشخص شد، میزان لقاح در دو گروه CMA3 مثبت کمتر و بیشتر از 40 درصد اختلاف معنی داری را نشان داد. به علاوه در این مطالعه میانگین قطر هاله و درصد اسپرمهای CMA3 مثبت در دو گروه با میزان لقاح کمتر و بیشتر از 25 اختلاف معنی داری را نشان داده است.
    نتیجه گیری
    می توان دریافت اگرچه دو پارامتر کمبود پروتامین و فعالیت آکروزین با میزان لقاح رابطه دارد، با این حال برای تعیین فاکتورهایی که به طور مستقیم در لقاح تاثیر دارند نیاز به مطالعات بیشتری است.
    کلیدواژگان: کمبود پروتامین، فعالیت آکروزین، ICSI، لقاح، فعال شدن اووسیت
  • مجتبی کریمی پور، لیلا زارعی، بهروز ایلخانی زاده، علیرضا شیرپور، فرزاد رجایی صفحات 253-259
    مواد و روش ها
    در این تحقیق از 60 سر موش بزرگ آزمایشگاهی نر بالغ با وزن 250-270 گرم استفاده شده است. بعد از ایجاد بیهوشی و تراشیدن موهای پشت آنها، مساحت معینی از پوست پشت حیوانات به مدت 8 ثانیه در معرض آب 95o سانتیگراد قرار گرفت و سوختگی مرطوب ایجاد شد. پس از ایجاد سوختگی، حیوانات به صورت تصادفی در دو دسته30 تایی قرار گرفتند. هر دسته دارای سه گروه بود: گروه کنترل، گروه تجربی یک، گروهی که به میزان 100 mg/kg ال- آرژنین را دریافت می کردند گروه تجربی دو، گروهی که به میزان L – NAME 10 mg/kg به صورت داخل صفاقی دریافت می کردند. به موشهای دسته اول در روزهای اول، سوم و پنجم تزریق صورت گرفت و در روز هفتم بعد از سوختگی نمونه پوستی تهیه شد. به موشهای دسته دوم از روز اول و یک روز در میان تا روز 13 بعد از سوختگی تزریق و در روز 15 نمونه گیری انجام شد. پس از تهیه نمونه و پردازش بافتی در نهایت لامهایی با رنگ آمیزی هماتوکسیلین – اثوزین تهیه شد و شاخصهای اپیتلیزاسیون، عمق اپیدرم و درم تازه ساخته شده، تعداد مقاطع عروق خونی، غدد چربی و نوتروفیلها با کمک قطعه چشمی در ده ناحیه از بستر زخم ارزیابی شد.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که در گروه هایی که ال - آرژنین را دریافت کرده بودند، میزان تشکیل اپیدرم و درم، تعداد مقاطع عروق خونی و غدد چربی افزایش معناداری نسبت به سایر گروه ها داشتند. تعداد توتروفیلها در گروه های L-NAME به طور معنی داری بیشتر از سایر گروه ها بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که NO روی تمامی شاخصهای ارزیابی ترمیم زخم موثر بوده و با القای آن در زمان سوختگی می توان با خونرسانی بهتر به بستر زخم از عمیق شدن زخم و در نهایت از عفونی شدن آن جلوگیری کرد.
    کلیدواژگان: سوختگی، نیتریک اکساید، ال آرژنین، L-NAME
  • حمیدرضا محمودزاده ثاقب، زهرا حیدری، سید محمدحسین نوری موگهی صفحات 261-268
    هدف
    بررسی مورفولوژیکی سر و صورت 800 زن جوان (18-25 ساله) مربوط به دو گروه قومی بومی سیستانی (فارس) و بلوچ ساکن جنوب شرق ایران
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی و به صورت توصیفی تحلیلی روی 800 زن جوان سالم 18-25 ساله در دو گروه قومی سیستانی و بلوچ انجام شد. اندازه گیری ابعاد مروفولوژیک سر و صورت با استفاده از دستگاه سفالومتر و کولیس به روش آنتروپومتری کلاسیک انجام شد. شاخصهای سفالیک و پروسوپیک تعیین شد. سپس با استفاده از آزمونهای آماری کای اسکویر و T-test مقایسه گروه ها صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار شاخص سفالیک در گروه های سیستانی و بلوچ به ترتیب 78.4 ± 4.15 و 81.94 ± 4.99 و شاخص پروسوپیک 83.22 ± 4.02 و 84.86 ± 5.15 تعیین شد. بر اساس شاخص سفالیک فنوتیپ غالب و نادر سر به ترتیب در گروه سیستانی مزوسفالیک (41.3 درصد) و هیپربراکی سفالیک (6 درصد)، و در گروه قومی بلوچ براکی سفالیک (42 درصد) و دولیکوسفالیک (5.5 درصد) بود. با توجه به شاخص پروسوپیک تیپ غالب و نادر صورت به ترتیب در گروه سیستانی اوری پروسوپیک (50.8 درصد) و هیپراوری پروسوپیک (0.5 درصد) و در گروه بلوچ اوری پروسوپیک (37درصد) و هیپرلپتوپروسوپیک (2.5 درصد) بود.
    نتیجه گیری
    این تحقیق نشان داد که از نظر شاخص ها و فنوتیپ های سر و صورت بین زنان دو گروه قومی سیستانی و بلوچ ساکم در جنوب شرق ایران اختلاف آماری معنی داری وجود دارد (P<0.05). بر اساس این مطالعه مقطعی به نظر می رسد که بین دو گروه قومی مذکور از نظر شاخصهای سر و صورت تفاوت وجود دارد.
    کلیدواژگان: آنتروپومتری، سفالومتری، شاخص سفالیک، شاخص پروسوپیک
  • سیمین ریاحی، محمود مفید، حسین ایمانی، علیرضا عسگری، حسن قشونی، محمدرضا حبیبی، علی خوش باطن صفحات 269-279
    هدف
    ارزیابی تاثیرات بافتی پماد فنی تویین سدیم 1 درصد و وازلین بر ترمیم زخم باز پوستی موش در فازهای التهاب، تزاید و تجدید ساختار
    مواد و روش ها
    در این تحقیق که به روش تجربی است زخمی دایره ای به قطر حدود 2 cm در پوست ناحیه پشت گردن 60 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد Wistar به وزن 225 ± 25 گرم تحت بیهوشی ایجاد شد. از روز صفر (روز جراحی) یک روز در میان سطح زخم در گروه تجربی با پماد فنی تویین سدیم 1 درصد و گروه کنترل منفی با وازلین پوشیده شد و در مورد گروه کنترل درمانی صورت نپذیرفت. از نمونه های بافتی در روزهای سوم، هفتم، چهاردهم و بیست و هشتم مقاطع پنج میکرونی به شکل سریال تهیه و با استفاده از روش های رنگ آمیزی هماتوکسیلین – آئوزین، ون گیسن و محلول آبی تولوییدین بلو 1 درصد رنگ آمیزی و مطالعه شد و سلولهای فیبروبلاست، ماست سل، عروق خونی شمارش، عمق بافت گرانوله اندازه گیری و میزان سلولهای التهابی و شدت رنگ پذیری رشته های کلاژن دسته بندی شدند. داده ها با روش آزمون آنووای (Anova) یک طرفه و دو طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از شمارش سلولهای فیبروبلاست در روزهای سوم، هفتم و چهاردهم در گروه های تجربی و کنترل نشان از افزایش معنی دار میزان این سلولها در گروه تجربی فنی تویین است (P<0.05). تعداد ماست سلها در گروه فنی تویین کاهش یافته است و در روز هفتم بین گروه کنترل و فنی تویین نیز دارای اختلاف معنی دار بود (P<0.05). میزان عروق خونی در روزهای سوم، هفتم و چهاردهم در گروه فنی تویین نسبت به گروه کنترل و وازلین افزایش یافته است و اندازه گیری عمق بافت گرانوله در روز هفتم در گروه فنی تویین نسبت به گروه های کنترل افزایش داشت. در روزهای هفتم و چهاردهم در گروه فنی تویین نسبت به گروه های کنترل کاهش یافته بود. همچنین مطالعات بیانگر شروع زودتر سنتز رشته های کلاژن در گروه فنی تویین نسبت به دو گروه دیگر بود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که مصرف موضعی پماد فنی تویین سدیم 1 درصد احتمالا ضمن کاهش التهاب و افزایش روند انژیوژنز سبب افزایش فیبروبلاست، سنتر کلاژن، گرانولاسیون بافت بستر زخم و کاهش سلولهای ماست سل می شود.
    کلیدواژگان: فنی تویین سدیم، بهبود زخم، ماست سل، وازلین، موش صحرایی
  • محمد افشار، ناصر طیبی، سکینه عمویی، محمدجعفر گل علی پور صفحات 281-287
    هدف
    معرفی روش آلیزارین رداس به منظور تشخیص اولیه کلسیفیکاسیون عروقی به جای رنگ آمیزی هماتوکسیلن ائوزین روی برشهای بافتی
    مواد و روش ها
    مقاطع پارافینی رحم مربوط به 20 خانم با میانگین سنی 53 ± 4 سال که هیسترکتومی شده بودند با استفاده از دو تکنیک هماتوکسیلن – ائوزین (H & E) و آلیزارین رداس (ARS) رنگ آمیزی شدند. برای H & E برشها با هماتوکسین مایر (pH 2.3) به مدت 5 دقیقه و ائوزین الکلی (pH 4.1) به مدت 1 دقیقه رنگ آمیزی شدند. برای ARS از محلول آبی آلیزارین رداس 1 درصد با pH تنظیم شده 6.4 به همراه رنگ زمینه آبی آنیلین استفاده شد. برای هر نمونه 4 برش به صورت تصادفی مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفت.
    یافته ها
    کریستالهای ظریف ناشی از کلسیفیکاسیون در جدار مدیای عروقی که توسط ARS رنگ آمیزی شده بودند به راحتی قابل تشخیص بودند ولی این کریستالها در رنگ آمیزی H & E تشخیص داده نمی شدند. میانگین تعداد عروق کلسیفیه در رنگ آمیزی ARS (18.4 ± 1.34 Mean ± SD) از میانگین عروق کلسیفیه ناشی از رنگ آمیزی هماتوکسیلن ائوزین (10.4 ± 1.42 Mean ± SD) به طور معنی داری P<0.00 بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    روش رنگ آمیزی H&E تعداد کریستالهای کلسیم موجود در دیواره عروق را احتمالا به علت اسیدیته قوی هر دو محلول هماتوکسیلن و ائوزین کاهش می دهد، در حالی که رنگ آمیزی آلیزارین رداس به همراه رنگ زمینه آبی آنیلین کریستالهای کلسیم را خوب حفظ می نماید و به همین دلیل برای تشخیصهای دقیق و زودرس کلسیفیکاسیون عروقی این روش توصیه می شود.
    کلیدواژگان: آلیزارین رداس، مونکبرگ اسکلروزیس، کلسیفیکاسیون عروقی
  • محمدرضا عرب، فریبا کاکری، فریدون سرگلزایی اول صفحات 289-295
    هدف
    شناسایی تغییرات کمی و کیفی برونشیولها و آلوئلهای ریوی پس از مواجهه با این آلاینده ها
    مواد و روش ها
    در این مطالعه که به روش تجربی انجام شده، تعداد 60 سر موش صحرایی نر از نژاد Sprague Dawley انتخاب و به دو گروه آزمایش (40 سر) و شاهد (20 سر) تقسیم شدند. هرکدام از گروه های آزمایش و شاهد به زیر گروه های 2، 4، 6 و 8 هفته ای تقسیم شدند. موشهای گروه آزمایش به مدت 2 ساعت در روز و 5 روز اول هفته در معرض آلاینده های جوشکاری قرار گرفتند. با توجه به گروهبندی از موشهای آزمایش و شاهد در زمان مقرر نمونه گیری و مطابق روش های معمول بافت شناسی پاساژ داده شد و برشهای گرفته شده از بلوکهای پارافینی با رنگ آمیزی های هماتوکسیلن و ائوزین، پاس، وان گیسون، آلسین بلو با pH = 2.5 و لکتینهای PNA & WGA مطالعه شدند. ضخامت پوشش تنفسی در برونشیولها اندازه گیری شد و اطلاعات به کمک آزمون کروسکال والیس تجزیه و تحلیل شدند. میزان ذرات معلق و گازهای جوشکاری در اتاقک گاز اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه به هم ریختگی های شدیدی را در پوشش تنفسی برونشیولها از نظر هیپرکرومازی هسته ای، جابجایی هسته ها و هم چنین نظم آلوئلهای ریوی نشان داد. وضعیت سلولهای پوششی از نظر قطبیت سلولی و هم چنین سلولهای جامی شکل از نظر گلیکوزآمینوگلیکانها تغییر نشان داد. افزایش میزان رشته های کلاژن در اطراف برونشیولها و عروق خونی نشان دهنده تغییرات فیبروتیک بافت ریوی بود. اختلاف ضخامت پوشش تنفسی میان گروه های آزمایش و شاهد 4 و 8 هفته ای از نظر آماری معنی دار بود (P<0.02).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد پاسخ برونشیولها و آلوئلها به آلاینده های جوشکاری از یک روند تطابقی تبعیت می کند، که شدت این پاسخها با افزایش زمان بیشتر می شود.
    کلیدواژگان: آلاینده های جوشکاری، فیبروزیس، برونشیول، آلوئل
  • سیمین فاضلی پور، زهرا نادیا شریفی، شبنم موثقی صفحات 297-299
    شریان گلوتئال تحتانی بزرگترین شاخه تنه قدامی شریان ایلیاک داخلی است که ناحیه گلوتئال و خلف ران را خونرسانی می کند. این شریان لگن را در زیر لبه تحتانی عضله پیریفورمیس ترک کرده و به داخل سطح عمقی عضله گلوتئوس ماگزیموس فرو رفته و به سمت ران حرکت می کند.
    واریاسیونهایی در رابطه با محل خروج شریان گلوتئال تحتانی مانند مشترک بودن تنه شریانهای فوقانی و تحتانی، عبور شریان فوق از بین عضله پریفورمیس و جدا شدن هریک از شریانهای پودندال داخلی، گلوتئال تحتانی و فوقانی به طور جداگانه از تنه شریان ایلیاک داخلی گزارش شده است. در این مورد خاص محل خروج شریان گلوتئال تحتانی در کفل، از بالای عضله پیریفورمیس است.
    کلیدواژگان: شریان گلوتئال تحتانی، واریاسیون، پیریفورمیس