فهرست مطالب

کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی - پیاپی 17 (پاییز و زمستان 1387)

نشریه کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
پیاپی 17 (پاییز و زمستان 1387)

  • 342 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1388/04/15
  • تعداد عناوین: 10
|
  • لیلا نوروزپور، همایون جمشیدیان صفحه 9
    داستان دقوقی رویارویی عارفی اهل سلوک با تجربه ای شهودی است. دقوقی خود مقصودش را از این سفر، دیدار خورشید در ذره و شهود نورمی داند و سفرش را با ترک سیر جسمانی آغاز می کند.رویدادهای حیرت انگیزی که در این سفر پیش می آید همچون بی هوشی های پیاپی دقوقی از فرط حیرت و از نگریستن به «تبدیلهای» اشیا به یکدیگر سبب می شود که این سفر را سفری آشنا نینگاریم و در پی معانی در بطن وقایع باشیم. پس از تحلیل داستان به کمک تبیین رمزها و سمبل ها از طریق بینامتنیت، در پی نزدیک شدن به معنای متن هستیم. این داستان که حاصل کشف و شهود عرفانی مولوی یا تجربه عارفی دیگر است، بیانی دیگر از همان تجربه ای است که در آن همه کثرت ها به یک وحدت باز می گردد. شواهد فراوانی نیز از شباهت های این داستان با حالات موسی در دیدار نور و درخت وجود دارد.
    با درنگ بر مضمون این داستان، می توان ریشه های سنت فلسفی و عرفانی را چون وحدت و کثرت، مراتب عالم، وحدت وجود و... در آن جست. داستان دقوقی صورت تجربه شده و عملی آن آموزه هاست که فیلسوفان و عارفان در کتابها گنجانده اند و دقوقی در عالم مثال یا هورقلیا تجربه کرده است.
    کلیدواژگان: مثنوی مولوی، دقوقی، وحدت وجود، داستان های رمزی
  • سوسن جبری صفحه 29
    استعاره تا کنون بیشتر در شعر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. دراین پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که استعاره در نثر عرفانی ابوالفضل رشیدالدین میبدی چه کارکردهایی دارد؟ برای یافتن پاسخ، کاربردهای استعاره را در متن نوبت سوم ده جلد تفسیر کشف الاسرار، بررسی کردیم. یافته های پژوهش نشان می دهند که جهان عرفانی کشف الاسرار از استعاره ساخته شده و تنها راه ورود به این جهان، ادراک استعاره است. استعاره توانمندترین ابزار زبانی در بیان شناخت عارفانه میبدی از هستی است که برای بیان معانی پیچیده، مبهم، عمیق وگاه ناگفتنی به کار گرفته می شود. خلق زیبایی در سخن نیز نتیجه بدیهی استعاری بودن زبان است. بنا بریافته ها کارکردهای استعاره به دو حیطه شناختی و زیبایی آفرینی تقسیم شده است. کارکردهای شناختی استعاره در این متن عبارتند از: تجسم مفاهیم انتزاعی، قابل شناخت ساختن مفاهیم و پدیده های ناشناخته، خلق معنا یا شبه معنا، روشنگری مفاهیم و اندیشه ها، جاندار نمایاندن مفاهیم و پدیده ها، اقناع مخاطب، بیان عواطف عرفانی و توصیف. کارکردهای زیبایی آفرین استعاره نیز عبارتند از: خیال انگیزی، تناسبات تصویری، فشردگی معنا در کلام (ایجاز)، پویایی تصاویر، ابهام، تفسیرپذیری.
    کلیدواژگان: استعاره، نثر عرفانی، کشف الاسرار، ابوالفضل رشیدالدین میبدی
  • شهین حقیقی، کاووس حسن لی صفحه 59
    مولوی، همواره یکی از شاعران هنجارشکن به شمار آمده است. دامنه این هنجارشکنی که اساس سبک ویژه مولانا را تشکیل می دهد، در غزلیات شمس از دیگر آثار وی گسترده تر است. از این رو، شمار فراوانی از غزل های وی از نظر ساختار و درون مایه با دیگر غزل های فارسی متفاوت جلوه می کنند. از ویژگی های مولوی در عرصه غزل پردازی، گنجاندن داستان در غزل است. گاه غزل های او داستانی مستقل را باز می گویند. در بیشتر این موارد، سروده به مثنوی ماننده تر است تا غزل.
    غزلی که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد در غزلیات شمس دیده می شود، اما از نظر شمار ابیات (45 بیت) به قصیده و از نظر مضمون و محتوا، به مثنوی می ماند. مولوی در غزل یاد شده، از شخصیت پردازی و شیوه داستان در داستان بهره جسته است. همچنین سنت شکنی های او در عرصه داستان پردازی، روایت گنجانده در این سروده را به داستان هایی با صناعت مدرن نزدیک کرده است. از این رو، در این مقاله تلاش شده است تا افزون بر تحلیل ساختاری غزل، ساختار روایی آن نیز بررسی گردد و کارکردهای داستانی آن باز نموده شود.
    کلیدواژگان: مولوی، غزلیات شمس، تحلیل ساختار، ساختار روایی، هنجارشکنی
  • حسین آقاحسینی، زهرا آقازینالی صفحه 95
    کنایه، یکی از ابزارهای مهم انتقال معنی و مفهوم در زبان فارسی است که در بلاغت جایگاه مهمی دارد. آیرونی نیز در زبان انگلیسی و در بلاغت غربی برای رساندن پیام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
    اگرچه در فرهنگ اصطلاحات اغلب کنایه را معادلی برای آیرونی آورده اند، اما بررسی تعاریف و شواهد نشان می دهد که آنچه را غربیان آیرونی می گویند با کنایه فارسی تفاوت های فراوان دارد؛ هرچند شباهت هایی نیز بین آنها دیده می شود. کنایه فارسی اغلب تقسیم بندی هایی مانند کنایه از صفت، کنایه از موصوف و کنایه از فعل همچنین کنایه قریب و کنایه بعید دارد یا اینکه آن را به ایماء، تلویح، رمز و تعریض تقسیم کرده اند و این تقسیم بندی اغلب در کلمات و یا ترکیبات و عبارات کوتاه است. در حالی که تقسیم بندی آیرونی بیشتر از جهت ساختار و محتواست و با کلیات ارتباط دارد، مانند: structural irony، verbal irony، dramatic irony، Socratic irony، cosmic irony و امثال آن؛ این مقاله به اختصار به بیان شباهت ها و تفاوت های این دو مقوله می پردازد.
    کلیدواژگان: کنایه، آیرونی، تعریض
  • ژیلا صالحی، سیداحمدرضا پارسا * صفحه 129

    داستان عاشقانه خسروشیرین از دیرباز مورد توجه قرارگرفته و به گونه های مختلف گزارش شده است. گزارش دینوری، جاحظ، ثعالبی، طبری و ابن نباته از جمله این گزارش ها محسوب می شوند. توانمندی نظامی گنجه ای در نظم این اثر مورد توجه سرایندگان دیگری چون امیرخسرو دهلوی، سلیمی جرونی، شهاب ترشیزی، هاتفی خرجردی، وحشی بافقی، عرفی شیرازی، وصال شیرازی و نامی اصفهانی قرار گرفته است.
    کرد بودن مادر نظامی، واقع شدن محیط حکایت (بیستون) در نواحی کردنشین، وجود شهری به نام قصر شیرین، وجود روایت های شفاهی این حکایت در این مناطق و مسائلی از این دست، این پرسش را پیش می آورد که نظامی تا چه حد تحت تاثیر فرهنگ مادری به سرودن منظومه خسروشیرین اقدام کرده است. از آن جا که شیرین و فرهاد الماس خان کندوله ای بر اساس روایت شفاهی موجود در این مناطق تدوین گشته است، پژوهش حاضر بر آن است تا با مقایسه این اثر با خسروشیرین نظامی به سوال فوق و دیگر پرسش های مشابه پاسخ دهد. آشنا شدن با اثر الماس خان کندوله ای1، شناخت بهتر خسروشیرین نظامی، آشنایی با روایت های کردی این حکایت از راه بررسی وجوه اشتراک و افتراق این دو اثر برخی دیگر از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود.

    کلیدواژگان: خسرو، شیرین، فرهاد، نظامی گنجوی، الماس خان کندوله ای
  • وحید سبزیان پور صفحه 153
    ایرج میرزا از شاعران معاصر و نوادگان فتحعلی شاه قاجار است که از یک سو شعرش آمیزه ای از لطافت و شیرینی و از دیگر سو «هزل و بی سنتی و پرده دری» است. با این وجود فرهنگ و ادب «اسلامی - عربی» از شاخصه های ویژه شعر اوست که چون خونی در پیکر دیوان او در همه جا جاری است و صبغه دینی در قالب عبارات و مضامین فراوان قرآنی و روایی در شعر او خودنمایی می کند.
    علاوه بر ابیات عربی از شاعرانی چون «ابوالفتح بستی»، «مهلبی»، «ابن قلاقس» و «شریف رضی» و... مضامین اشعار شاعرانی چون «ابن رومی»، «متنبی»، «ابوالعتاهیه»، «بشار»، «ابن حجاج» و... به وضوح در مطاوی اشعار او دیده می شود، همچنین دیوان او ده ها ضرب المثل عربی را به شکل اقتباس واژگانی و یا گزارشی در دل خود جا داده است. سعی ما در این مقاله ارائه ی برخی از این مضامین و کشف منابع و مآخذ عربی و همچنین ریشه های ایرانی آنهاست که در فرهنگ ایران قبل از اسلام وجود داشته است.
    از آنجا که احتمال تاثیر پذیری ایرج از اشعار شاعران ایرانی قبل از خود منتفی نیست، در پانوشت به شواهدی از آنها در ادب فارسی نیز اشاره کرده ایم.
    کلیدواژگان: ایرج میرزا، ادبیات عربی، ادبیات تطبیقی، فرهنگ ایران باستان
  • یوسف نیک روز صفحه 209
    مقاله حاضر پژوهشی است درباره مفهوم عرفانی درد و اقسام آن از دیدگاه عطار که در سرتاسر آثار منظوم وی به چشم می خورد. وی یکی از چهره های درخشان عرفان و ادب فارسی است که در این فرهنگ جایگاه بلندی را به خود اختصاص داده است. در میان عرفای بزرگ جهان اسلام، کمتر شاعری را می توان یافت که به اندازه عطار، دارای آثار متعدد و متنوع منظوم عرفانی باشد. مجموعه آثار منظوم وی در بردارنده عالی ترین معانی و مضامین عرفانی است که هر کدام به لحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشه در کمال اهمیت است. یکی از موضوعاتی که جای برجسته ای را در قلمرو اندیشه و نظر عطار به خود اختصاص داده است، «دردمندی و احساس درد داشتن» است. آن گونه که وی شعر خود را «شعر درد» می داند. این درد فردی و جسمانی نیست بلکه عرفانی و معنوی است که انسان سطحی نگر وتنک مایه نمی تواند حقیقت آن را درک کند. البته عطار این درد را خود «نه با پای سیر بلکه با بال طیر» در عوالم معنوی و عرفانی با تمام وجود احساس کرده و حاصل و نتیجه تجربیات روحی و معنوی خود را بابیانی رسا و شیوا در اختیار مشتاقان و دردمندان راه حق قرار داده است. عطار چون خود عاشق بی قرار و مشتاق چشم انتظار وصال حق و معشوق لم یزلی است از «دردعشق» سخن می گوید، و چون متدینی بی ریاست و جوهره شریعت محمدی (ص) را از اعماق جان و دل درک کرده است: درد دین داشته و از حقیقت دین در برابر مدعیان دروغین متظاهر دفاع می کند. و چون خود را بسان قطره ای دربرابرعظمت خداوند می داند که توانایی معرفت و شناخت حق را ندارد و در برابر بیکرانگی شناخت او حیرت زده و مبهوت مانده است، از «درد بی درمان حیرت» حرف می زند.
    کلیدواژگان: عطار، عرفان، درد، عشق، دین، حیرت
  • علیرضا شعبانلو، مهدی ملک ثابت، یدالله جلالی پندری صفحه 249
    شهاب الدین عمعق بخارایی(542-440 ه.ق)، از شاعران قرون پنجم و ششم هجری است که امیرالشعرای دربار خضرخان، از شاهان ایلک خانی، بوده است. از وی اشعار زیادی بر جای نمانده است. اما از همین مقدار اندک نیز می توان به قدرت شاعری وی پی برد و مهارت وی را در کاربرد تشبیه و استعاره و آفرینش تصاویر زنده و پویا دید.
    در جریان تکاملی شعر فارسی و پیدایش سبک های جدید شعری، بیشترین تغییرات در بلاغت و کمترین تغییر در نحو زبان بوده است. در میان عناصر بلاغی نیز تشبیه که از نظر اکثر علمای قدیم یونانی و ایرانی و اسلامی،جوهره ادبیات شناخته شده و زیر ساخت برخی از مهمترین ابزارهای بلاغی از جمله استعاره و تمثیل است، بیش از بقیه تحول یافته است. این تحول تابع تغییراتی است که در جهان و محیط زندگی شاعر ایجاد می شود تغییراتی از قبیل پیدایش اندیشه وجهان بینی تازه و پیشرفت علوم و تحولات سیاسی، اجتماعی و دینی که در طرز نگرش شاعر اثر می گذارد و موجب تحول در سطح ادبی شعر می گردد.
    بررسی عناصر بیانی در اشعار عمعق نشان می دهد که وی بیشتر به تشبیه تمایل دارد و در اشعار وی غلبه با تشبی هات حسی است اما سیر صعودی تشبی هات عقلی نیز بسیار چشمگیر است. پس از تشبیه، توجه عمعق به استعاره، مخصوصا استعاره مصرحه مجرده است. از میان انواع کنایه، بسامد کنایه فعلی بیشتر است. عمعق به انواع مجاز مرسل نیز توجه دارد ولی کاربرد مجاز در اشعار او به گونه ای نیست که موجب تشخص و برجستگی این آرایه گردد. عمعق عناصر صور خیال خود را بیشتر از میان عناصر دینی و اشرافی برمی گزیند از این رو، نوعی تقدس و تجمل و اشرافیت در تصاویر اشعار او دیده می شود. میان تصاویر شعری عمعق با عناصر و اجزای اشعارش پیوستگی و تناسب کامل وجود دارد.
    کلیدواژگان: عمعق بخارایی، عناصر بیانی، تشبیه، استعاره
  • مرتضی چرمگی عمرانی صفحه 293
    در شعر غنایی، معشوق، نقش اصلی و تعیین کننده را عهده دار و در واقع محور ادب غنایی ایران است. عاشق و معشوق یکی از مضامینی است که در شعر فارسی مورد توجه بوده و طی قرون متمادی، در هر دوره ای از شعر فارسی، نگرشی خاص نسبت به آن وجود داشته است.
    مقاله حاضر، نگاه این سه شاعر به معشوق و قدرت تخیل آنها را در توصیف او و اینکه چه القاب و نامهای شاعرانه ای را بر معشوق خود نهاده اند، مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال، محراب، قندیل، نمک و... آیا این سه شاعر در این نامگذاری مقلد بوده اند یا مبتکر، از کدام یک از صورتهای خیالی برای نامگذاری معشوق بیشتر بهره برده اند و بسامد آن چقدر بوده است.
    با نگاهی گذرا به القاب و عنوان های معشوق در غزلیات هر سه شاعر معلوم می شود که عنوانها و القاب به کار رفته، اغلب یکی است. اما تفاوت در وجه شبه و مضمون آنهاست و این تخیل ظریف ناشی از شگردها و قدرت بی نظیر این شاعران در استفاده از صورت های خیالی است.
    در این مقاله برای هر یک از القاب و نام های شاعرانه معشوق به ذکر یک شاهد شعری بسنده شده است. البته چون تعداد غزلیات بجای مانده از نظامی در مقایسه با غزلیات خاقانی و سعدی از حیث تعداد، کمتر است، سعی نگارنده بر این بوده تا براساس تعداد غزلها، درصدی از آن به دست دهد. در پایان، این القاب مقایسه و بسامد هر یک از آنها به صورت نمودار نشان داده شده است که می تواند از دیدگاه سبک شناسی مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: القاب شاعرانه، غزلیات سعدی، غزلیات خاقانی، غزلیات نظامی، نامهای معشوق
|
  • Soosan Jabri Page 29
    So far, metaphors have been talked about just in poetry. This study tries to find out that how the mystic, Abdolfazl Rashidoldin Mibodi has used metaphors in his mystical prose, in the third section of the interpretation of kashfoulasrar to convey his determined connotations. To clarify the argument, its functions have been defined in two different levels, namely recognition and aestheticism. The functions of the recognition metaphors in Mibodi’s mystical prose are: giving an intuitive and imaginative soul to the vague and segregated meanings, making the unknown meanings and phenomena recognizable, creating meanings or semi-meanings, clarification of the segregated meanings, giving life to meanings and phenomena, convincing the addressees, description, expressing the feelings, expression of intuitions. The aesthetic functions of metaphors are: creating images, consistency of images, succinctness of meanings in words (conciseness), vividness of the images, ambiguities, pregnancy to interpretations, multi connotations.
  • Dr. Kavoos Hasanli, Shahin Haghighi Page 59
    Molavi has always been considered as an innovatine Poet. The base at his innovation is moreobvius in Shams’ghazals rather than his other works. So a large number of his ghazals in teams of structure and content is different to other Persian ghazals. one of the Molavi's special styles in conpartion to athr sreat is the inclusion at story content in hos ghazals including story in ghazal. His ghazals some times tell a whole independent story. In many cases, the poem is more like to lacouplet_poem than a ghazal. The poem that has been examined in this articleis takenfrom in Shams’ ghazals,whichin terms of number of verves (45 verses) is like to ode and in tern content is like to couplet_pome. Molavi in this recalled ghazal has used characterization and story in story method. His breakcustom in making story has brought near the included narrative in this poem to stories with modern figures of speech. In this article, it is tried to examine structural analysis of ghazal as well as narration structure and story output is presented.
  • Hossein Aghahosseini , Zahra Aghazinali, M.A Page 95
    "Kenayeh" is one of the most important devices for transferring meaning and concepts in persian language which has a crucial tou in rhetoric.Irony as well, in English language and in western rhetoric enjoys a special position to convey the message.In dictionaries of literary terms,"kenayeh" has been referred to as a synonym for irony; evidence shows that what westerners call irony is much different from Persian kenayeh though similarities can be seen between these two words. Persian "kenayeh" is usually categorized as adjective "kenayeh", substantive"kenayeh", verb" kenayeh" as well as near or remote "kenayeh". Or it has been divided to "eama, talvih, ramz and tariz" and this categorization is often used in short phrases of statements. While irony is mostly categorized with respect to the structure and content and concerns generalities such as verbal irony, structural irony, dramatic irony, Socratic irony, cosmic irony etc. In this paper similarities and dissimilarities of these two concepts will be briefly discussed.
  • Sayed Ahmad Parsa, Jila Salehi, M.A Page 129

    Khosro and Sheerins romantic has been drawn to attention from the past till now and also has been reported in different ways by different people including Dainoori, Jahez, salabi, Tabari and Ebn Nabate. Nezami Ganjai cayabilities in versifying the work have been admired by other versifiers like AmirKhosro Dehlavi, Saleemi Jarooni, Shahab Torsheezi, hutefi Kharjardi, Vahshi Bafeghi, Orfi sheerazi, Vesal sheerazi and Nami Esfahani. as Nezami's mather was a Kurdish, Bistoon was in Kurdish area, Ghasr-e-sheerin was located there as well as the dominama of the folklore amony the peoplein the area, one may ask to what extent Nezami's mather culture had in fluence upon him to versify Khosro Sheerin. since Sheerin & Farhad s of Almas Khan Kandoolie had been made with respect to an oral narration that exsits in this area, the study tries based on the to answer the question comparison of this work with Nezami s Khosro & Sheerin. Also purpose of the article tries to make the readers to. become familiar with the work of Almas Khan kandoolie & to understand Khosro & Sheerin s Nezami better, to become familiar with other narration of this tale through the study of common distinct points between two works.

  • Vahid Sabzianpur Page 153
    Iraj Mirza is a descendent of the Ghajari Fath-ali Shah whose poetry is, on the one hand, a mixture of tenderness and beauty, and, on the other, replete with vulgarity and obscene words. However, his poetry has always been tied to Islamic and Arabic themes which runs like blood in the entire body of his Divan. In addition, his poems are often composed in relation to religious themes in which Quranic concepts abound.In addition to verses from Arab poets like Abu-l-Fath Basti, Mohlebi, Ibn Qalaqes, Sharif Razi, and others, one might also explore traces of poetic themes related to Ibn Rumi, Motenabi, Abu-l-Atahiyeh, Bashar, Ibn Hajjaj in the depth of his Poetry. Thousands of Arabic proverbs are also implied using their lexicon or alluding to them in the form of short comments. The present article attempts to explore some of the themes at issue, identifying the Arabic sources and their Iranian counterparts which existed in the pre-Islamic period.Since Iraj Mirza might have been influenced by previous Iranian poets,the study also refers to some relevant evidence in the footnotes.
  • Ali Reza Shabanloo, Mahdi Malek Sabet, Yadollah Jalali Page 249
    Shahab Addin `Am`aq Bokharayi (542-440 Hegira, A.H) is one of the poets of 5th and 6th Hegira century who was the chief of the poets in the Court of Khezr Khan, one of the kings of Ilk Khan. Not many poems has been left by him, but one can figure out his poetic capability and skill in utilizing simile and metaphor and inventions of live and dynamic images from among those a few poems left.The most drastic changes were in language eloquence and the least in language syntax through the evolution of Persian poems and emergence of modern poetic styles. Among elements of eloquence, simile, which has been known as the essence of literature from the view point of ancient Greek and Iranian scientists and is also the substructure of the instruments of eloquence such as metaphor and allegory, has undergone drastic changes more than others. Changes such as emergence of new ideas and ideologies, development in science and political, social and religious changes occurring in the real world and living environment of a poet affect his way of thinking hence cause a change in literary level of a poem.Examination of figures of speech in the poems of `Am’aq reveals that he is interested in simile more than other figures of speech and sensory similes more than other kinds of similes. However, the increasing and upsward use of rational similes is considerable in his poems. Am’aq’s second best interest is in metaphor, specially metaphor of mosarraheye mojarrade, metaphorical documents have been among the most important poetic instruments used by Ama’agh that made his poems dynamic and energetic. Among different kinds of irony, the frequency of verb irony is more tangible than others. He has also used majaze morsal but not in a prominent and distinctive way. `Am’aq chooses in his imagination figures from among religious and aristocratic elements; therefore, we can see some kind of sanctity, luxury, and scintillation in his images. There is a complete consistency and agreement between poetic images of `Am’aq and elements and components of his poems.
  • Morteza Charmegi Omrani Page 293
    In Persian lyric poetry, “the beloved” plays a, fundamental and decisive role.In fact, one of the themes which has always been the focus of attention in Persian lyric poetry is” the lover and the beloved”.It has been a theme which, for long ages, and in each period of Persian literature, has been witness to a certain different attitude towards it, as well. The present article investigates the above-mentioned poets’ imaginative descriptions of “the beloved”; the poetic names and epithets they have given them (the beloved) For instance, the names as, Mehrab (the alter), Namak (salt), Gandil (icicle);given to the "beloved", are they the matters of imitation and innovation in giving names and epithets; which are the most frequently used figures of speech in their poem; and what is the frequency of the utilized figures of speech in their poems? A quick glance would indicate that the names and epithets are most often the same; however, the intended meanings of their identical similes are different. As a matter of fact, the delicacy of the poets’ creative imagination arises from their uniqe, capabilities, and tactfulness in handling of the issue.In this study only one citation has been offered for each of the poetic names and epithets given to “the beloved “. Since compared with Khaqani and Sa’di Nezami has fewer lyrical poems, it has been attempted to keep the amount of each poet’s lyrical poetry in mind and give the citations in proportion to the percentage of their contribution to lyrical poetry. In the conclusion, these names and epithets have been compared and graphically charted, which can be also studied from a stylistic perspective.
  • Page 3