فهرست مطالب

کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی - پیاپی 26 (بهار و تابستان 1392)

نشریه کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
پیاپی 26 (بهار و تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/04/01
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مینا بهنام، محمد جعفر یاحقی صفحه 9
    رویکرد روایت شناسی درقالب تحلیل ساختاری متون به ما امکان می دهد تا از طریق بررسی فرم یک اثر ادبی به نظام معنایی فراسوی آن دست یابیم. همچنین از گذر بررسی ساختار و عناصر شکل دهنده روایت ها، در آثاری که حاوی قصه ها و روایت های گوناگونی از یک ژانر ادبی مانند حماسه هستند دریابیم که اصولی واحد، مشابه و تکرار شونده وجود دارد که در میان داستانها و روایت های موجود در یک اثر ادبی مشابهت ایجاد می-کند. بر این اساس «داستان فرود» از شاهنامه فردوسی را برگزیدیم تا با رویکردی روایت شناسانه مورد بررسی و بازکاوی قرار دهیم و نقش فردوسی را در مقام راوی- نویسنده تلویحی در این روایت روشن کنیم. بررسی داستان نشان می دهد که عنصر دگردیسی و استحاله شخصیت در روند روایت و شکل گیری پی رفت ها تاثیر نهاده است و طوس که در پی رفت نخستین داستان، نقش قهرمان را بر عهده دارد، در پی رفت دوم با گونه ای دگردیسی کرداری به قهرمان دروغین یا ضد قهرمان بدل می شود و کارکرد و نقش ویژه دیگری می یابد. همچنین در پایان این بررسی می توان بهرام را بر بنیاد کارکردهای مثبت وی به عنوان قهرمان برتر در داستان معرفی کرد. وجود هفت کارکرد متفاوت از الگوی روایی پراپ در داستان مورد نظر از تفاوت نوع روایتگری فردوسی در شاهنامه در مقایسه با روایت گری در داستانهای عامیانه حکایت می کند و می تواند به عنوان یکی از ضعف های این الگوی روایی در تحلیل متون روایی مبنی بر وجود الگویی ثابت برای همه روایت ها باشد.
    کلیدواژگان: روایت شناسی، کارکرد شخصیت، قهرمان، ضد قهرمان، دگردیسی قهرمان، توالی رویدادها
  • بهمن نزهت*، عباسعلی وفایی صفحه 35
    دو اصطلاح عرفانی «تحقیق و تقلید» از اصطلاحات بنیادین عرفان اسلامی هستند. این دو اصطلاح، هر چند در سیر و تطور تاریخی خود در متون عرفانی و در مواضع گوناگون کاربردهای وسیع و گسترده ای داشته اند، لیکن در معانی و مفاهیمی به کار رفته اند که بیشتر مشایخ بزرگ عرفان اسلامی در آن اتفاق نظر دارند. این اصطلاحات بنیادین در متون عرفانی تعلیمی محصور و محدود نشدند و ضمن حفظ مفاهیم اصطلاحی خود، با مضامین نغز و شیوایی به شعر و ادب فارسی نیز راه یافتند. در این نوشته، ابتدا از متون کهن عرفانی دیدگاه های مشایخ بزرگی چون ابو نصر سراج، ابو عبدالرحمن سلمی، ابن عطا و مستملی بخاری را در باب دو اصطلاح عرفانی «تحقیق و تقلید» ذکر می کنیم، سپس تعاریفی را که برای نخستین بار از سوی هجویری در کتاب کشف المحجوب در باب این دو اصطلاح ارائه شده، مطرح می نماییم و متعاقبا سیر و تطور معنایی این دو اصطلاح مهم عرفانی را در دوره میانه و در آراء و دیدگاه های عرفایی چون عین القضات همدانی، محمد غزالی، نجم-الدین رازی و عزیز الدین نسفی بررسی نموده، سر انجام به نحوه و چگونگی کاربرد وسیع این دو اصطلاح عرفانی در اشعار سه شاعر برجسته عرفان و ادب فارسی، سنایی و عطار و مولوی می پردازیم.
    کلیدواژگان: تحقیق عرفانی، تقلید عرفانی، حقیقت و طریقت، محقق، مقلد
  • سوسن جبری*، محمد نبی احمدی صفحه 67
    ترجمه شیوه ها، انواع و کارکردهای متفاوتی دارد، از جمله این کارکردها زمینه سازی بیان تاویل آیات و احادیث و روایات است. در متون عرفانی بنای سخن بر آیات، احادیث، روایات و نقل قول های فراوانی قرار می-گیرد. بنابراین نیاز به استناد عینی به اصل متن، عارف را وامی دارد تا متن عربی را در کنار ترجمه آن، در کلام خود بیاورد. بزرگان صوفیه، از جمله ابوالفضل رشید الدین میبدی در النوبه الثالثه کشف الاسرار و عد الابرار، ترجمه را به علاوه بر نیاز اساسی به استشهاد، در جهت بیان رسا و تاثیرگذار درک باطنی خود، از آیات و احادیث به کارگرفته اند. ظرافت، عمق و پیچیدگی و کارآیی این نوع ترجمه، نقش بنیادی و چشمگیری در شکل-گیری ساختار زبانی و معنایی متن دارد این موضوع در این پژوهش، مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهند در تفسیرعرفانی میبدی، ترجمه آیات، احادیث، روایات و نقل قول ها، هم درکنار اصل عربی و هم در غیاب اصل عربی، آمده اند. همچنین، بنا بر نیاز، هر دو شیوه ترجمه مستقیم و ترجمه آزاد، به کارگرفته شده است. چینش حساب شده ترجمه ها، در ساختار زبانی و معنایی متن، به گونه ای است که در همان چندین جمله آغازین ترجمه آیات و احادیث و روایات، چرخش از معنای ظاهری به سوی معنای تاویلی رخ می دهد و در ادامه با شرح و بسط معنای تاویلی، ساختار زبانی و معنایی متن شکل می گیرد. چنین است که نویسنده درون ترجمه ها و یا در پیوند با این ترجمه ها، زمینه بیان اندیشه اش را مهیا می گرداند. همچنین این شیوه ترجمه در هماهنگ کردن مضمون متن عربی و اندیشه نویسنده، یکپارچه سازی ساختار معنایی متن، افزایش عمق و ابعاد معنا، نقش زیربنایی به عهده دارد. در مجموع این کارکردهای بلاغی ترجمه عارف مفسر مترجم هستند که، را به هدف نهایی، بیان مستند، روشن، زیبا و تاثیرگذار تاویلات و اندیشه های عارفانه اش می رسانند.
    کلیدواژگان: بلاغت، ترجمه، تاویل، تفسیر عرفانی، کشف الاسرار و عد الابرار، ابوالفضل رشیدالدین میبدی
  • پارسا یعقوبی صفحه 101
    با توجه به تفاسیر و شرح هایی که درباره مثنوی به ویژه نی نامه نوشته شده است، تا به حال هیچ یک از شارحان و مفسران به معانی چندگانه واژه هوش در «نی نامه» توجه نکرده است یا آنکه غیر از معنی رایج و آشنای آن واژه، معنای دیگر آن را محتمل ندانسته است. با این وصف، معنای غیر مشهور آن یعنی مرگ و نیستی، در سایه معنای مشهورش زیرکی و آگاهی پوشیده مانده است. نگارنده بر این باور است که با توجه به بافت کلامی نی نامه، از میان معانی دوگانه و متباین واژه مذکور، معنی اخیر محتمل تر می نماید. زیرا واژه هوش در معنای مرگ، مفهوم اصطلاح عرفان «فنا» را بیان می کند و این امر کاملا با دلالت های بافت کلامی نی نامه، منطبق است. برای اثبات این ادعا، نشانه های بافت کلامی در چند سطح بررسی شده است.
    کلیدواژگان: مولوی، مثنوی معنوی، نی نامه، هوش، فنا
  • حسین محمدی*، ناصر نیکوبخت صفحه 121
    با نگاهی به شعر هوشنگ ابتهاج می توان به آسانی اثر شعر حافظ را در آن مشاهده کرد. یافتن چگونگی این اثرپذیری مساله اصلی این تحقیق است. روش این تحقیق، توصیفی تحلیلی است. با مطالعه متون مورد بحث (شعر هوشنگ ابتهاج و حافظ)، نگارنده سعی کرده است به هدف تحقیق دست یابد. ابتدا خلاصه ای از زندگی هوشنگ ابتهاج و مساله اثرپذیری از نگاه منتقدان آورده شده است. سپس در تقسیم بندی ای ساختاری موارد اشتراک میان شعر سایه و حافظ، در پنج بخش ذکر شده است. ترکیبات، تعبیرات، تضمین و اقتباس، وزن و قافیه و ردیف و در نهایت مضمون. این تقسیم بندی ناظر بر سه جنبه الفاظ، کاربردهای آوایی و مضامین مشترک دو شاعر است. وام گیری واژگانی، در حوزه های ترکیبات، تعبیرات و تضمین و اقتباس، بررسی شده است. کاربرد موسیقایی در حوزه وزن و قافیه و ردیف، و مضامین مشترک را در حوزه مضمون بررسی کرده ایم. حاصل آنکه سایه در کنار استفاده گسترده از الفاظ شعر حافظ، به شیوه انتخاب و ترکیب آنها و نیز به جمال شناسی وی نظر داشته است.
    کلیدواژگان: هوشنگ ابتهاج، حافظ، تاثیر و تاثر، غزل سرایی
  • علیرضا نبی لو* صفحه 147
    در این پژوهش، قصه های کودکان زبان فارسی از منظر گریماس بررسی شده است. برای این منظور، داستانهایی از کتاب افسانه های کهن ایرانی اثر فضل الله مهتدی انتخاب گردید. ابتدا درباره ویژگی های قصه کودکان توضیحاتی بیان شده و سپس به روایت و روایت شناسی پرداخته شده است. روایت از این ویژگی ها برخوردار است: ساختگی و تصنعی بودن، از پیش ساخته بودن، تکراری بودن، داشتن خط سیر روایتی و پایان یافتن در نقطه ای خاص، داشتن گوینده و مخاطب، خصوصیت جا به جایی و ارجاع دادن به امور غایب.
    با بررسی داستان کودکان از منظر گریماس به نکات ارزشمندی دست می یابیم. همچنین در این داستانها به بن مایه ها و زنجیره های ساختاری یکسانی بر می خوریم. قصه های مورد پژوهش از نظر حضور یا عدم حضور شش کنشگر مورد نظر گریماس، 5 دسته هستند، یعنی با وجود سادگی، ضعیف بودن پیرنگ، ایستایی و مطلق گرایی در این داستان ها، می توان ساختار روایی منطقی و متمایزی را در آنها دید. بنابراین علاوه بر نظر پراپ با نظریه گریماس نیز نظام مندی روایتی داستان کودکان اثبات می شود.
    در پژوهش حاضر با توجه به تمرکز گریماس بر شخصیت های روایت به دسته بندی کنشگرهای داستانها پرداخته شده است. از مجموع کنشگرها، صاحبان مشاغل (34%)، حیوانات (30%)، مردان و پسران (13%) و زنان و دختران (10%) بیشترین بسامد را دارند. از دیگر مباحث مورد نظر گریماس که در این داستانها بررسی شده است، زنجیره های روایتی سه گانه اجرایی، میثاقی و انفصالی است و چنانکه دیده خواهد شد در اغلب داستانهای مورد بحث، این زنجیره ها وجود دارند. بنابراین در این بررسی- مبتنی بر نظریهگریماس- اثبات می-شود که داستان کودکان در ایران از طرح و الگوی روایتی ثابت و ساختار روایی نظام مندی برخوردار است.
    کلیدواژگان: قصه های کودکان، ریخت شناسی، نظریهگریماس، زنجیره های روایتی، ساختار روایی
  • فریبا ایازی، محمدرضا روزبه* صفحه 175
    قصه های «سودابه و سیاوش»، «زلیخا و یوسف»، «فدر و هیپولیت» مشهورترین الگوهای عشق ممنوع نامادری به ناپسری در ادبیات جهان هستند که از دل سه فرهنگ گوناگون پدید آمده اند. بررسی شباهت ها و تفاوت های این سه قصه در حوزه ادبیات تطبیقی قرار می گیرد که می تواند راهگشای تفاهم جمعی و درک متقابل ملت ها از یکدیگر گردد و اشتراکات فکری آنان را نشان دهد. بررسی تطبیقی این قصه ها، براساس اندیشه های اشتراوس و به شیوه پراپ، نشان می دهد قصه ها از سه پاره «صحنه آغازین»، «بحران» و «فرجام» شکل یافته اند و شباهت های فراوان در خویشکاری (کارکرد) قهرمانان آنان وجود دارد. شخصیت های اصلی قصه ها با یکدیگر شباهت ها و تفاوت های بسیار دارند. مثلا در هر سه قصه نامادری ها ازدواج های نامتعارف دارند. برخی در عشق ثبات قدم بیشتری دارند و حتی از رسوایی چندان نمی هراسند؛ اما برخی، ترسو و ضعیف اند. نمودهای اساطیری مشترکی نیز در این قصه ها وجود دارد که از جمله آنها می توان به: اسطوره کودک رها شده، اسطوره ادیپ، پیکرگردانی و... اشاره کرد.
    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، عشق ممنوع، سودابه و سیاوش، یوسف و زلیخا، فدر و هیپولیت، اسطوره
  • علی یاری*، منوچهر جوکار صفحه 203
    «موج ناب» گرایشی است در شعر فارسی معاصر که از زایش های جریان شعر «موج نو» به شمار می آید. «موج ناب» در میانه دهه پنجاه خورشیدی با حمایت و کوشش منوچهر آتشی و معرفی آن از طریق مجله تماشا پاگرفت. پایه گذاران حلقه نخست موج ناب، پنج شاعر جوان به نام های سیدعلی صالحی، هرمز علی پور، آریا آریاپور، یارمحمد اسدپور و سیروس رادمنش بودند. خاستگاه اصلی این موج، نخست، شهر نفتی مسجد سلیمان در جنوب غربی ایران بود، سپس با استقبال نشریاتی هم چون تماشا و بنیاد، این نحوه سرودن علاقه مندان بسیاری در سراسر ایران یافت. دو رخداد عظیم و دگرگون کننده انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی از یک سو و از دست رفتن پایگاه های رسانه ای آن از سوی دیگر، موجب کم فروغ شدن و رفته رفته به خاموشی گراییدن این موج گردید و شاعران آن در میانه دهه شصت هر کدام سرمشق های تازه ای را در سرودن پی گرفتند. تعهد گریزی و فردگرایی، کم توجهی به عنصر اندیشه و محتوا، اقلیم گرایی، گریز از وزن و گرایش به زبان نثر، آشنایی زدایی، هنجارگریزی در نحو زبان، تاکید بر تقطیع ویژه، تصویرگرایی و کشف روابط جدید و تجریدی میان اشیا، بهره گیری از زبانی عاطفی و گاه مبهم، توجه به فرم و شکل بیان، ایجاز و بسامد بالای واژگان اقلیمی و عناصر طبیعت بومی در شعر از مهم ترین ویژگی های این موج شعر است.
    کلیدواژگان: موج نو، موج ناب، شعر معاصر، منوچهر آتشی، هوشنگ چالنگی
  • مینا آینده*، علی تسلیمی صفحه 227
    بررسی های روانکاوانه شاعران گذشته، در دوره های اخیر می تواند دستاوردهای تحلیلی فراوانی داشته باشد، روانکاوی کارن هورنای (1885-1952) یکی از آنهاست. وی نشان می دهد که روان نژندی ها و مسائل روحی چگونه در آدمی پدید می آید و آدمی در برابر گریز از این تشویش ها و روان نژندی ها چه راه هایی را بر می-گزیند. او سه شخصیت را تعریف می کند که، شخصیت های مهرطلب، برتری طلب و عزلت طلب نام دارند؛ هر شخصیتی برای رهایی از دلهره ها به یکی از این سه ساز و کار دفاعی پناه می برد و حتی گاهی از همه آنها تواما نیز استفاده می کند. اما معمولا یکی از آنها را به عنوان شیوه مسلط بر می گزیند. مکتب وقوع بر آن است تا وقایع میان عاشق و معشوق را برخلاف نظر گذشتگان به گونه ای حقیقی و طبیعی بیان کند. هر یک از شخصیت های مهر طلب، برتری طلب و عزلت طلب در نظریه هورنای را می توان در شعر وقوعی دید. نتیجه آنکه شعرهای وقوعی ظرفیت این گونه بررسی های روانشناختی را دارد و مهرطلبی بر پایه نظریات در این شعرها عنصر غالب به شمار می رود. حیدری تبریزی یکی از شاعران مکتب وقوع است. او از سخنوران سده دهم هجری قمری در تبریز و از شاگردان لسانی شیرازی است. این مقاله به بررسی غزلیات وقوعی بویژه اشعار حیدری تبریزی (ف 1000 ه.ق)، بر پایه نظریه کارن هورنای می پردازد.
    کلیدواژگان: حیدری تبریزی، مکتب وقوع، کارن هورنای، نقد روان شناسانه
  • ذبیح الله فتحی فتح* صفحه 257
    زمانه، یکی از واژه های پر بسامدی است که در آثار شاعران و نویسندگان ایرانی دوره اسلامی رواج یافته است. زمانه، در واقع، زمان کرانه مند زروانی است که از زروان (زمان بی کرانه) به وجود آمده و برخی از ویژگی-ها و کارکردهای زروان را در خود دارد. کارکردها و خویشکاری زمانه همراه این واژه و مترادف های آن در آثار فارسی دوره اسلامی بازتاب یافته است. ناصرخسرو قبادیانی (394-481ه.ق) از کسانی است که زمانه و مترادف های آن در آثارش، بویژه دیوان شعر او، دیده می شود. آبستنی و زایندگی زمانه، فرسایش، تعیین سرنوشت، مرگ و نابودی موجودات و پدیده های جهان هستی مهمترین خویشکاری زمانه در شعر ناصرخسرو است. از آنجا که مساله اصلی این نوشتار بحث درباره زمان و خویشکاری زمانه در شعر ناصرخسرو قبادیانی است، نخست به بحث درباره زمان پرداخته شده و پس از تقسیم آن به زمان بی کرانه و زمان کرانه مند (زمانه)، به خویشکاری زمانه در شعر ناصر خسرو پرداخته خواهد شد.
    کلیدواژگان: ناصرخسرو، زمان، دهر، فلسفه اسلامی، زروان، عنصر زمان
  • سیدعلی سراج*، حسینعلی قبادی صفحه 279
    مهمترین ویژگی اسطوره ها، قداست و جستجوی ازلیت در قالب روایت است، که طی آن، ضمیر ناخودآگاه و رویای جمعی بشر با زبانی زیبا و برپایه ادبیت (literariness) بازنمایی می شود. اصولا اسطوره ها بر پایه فطرت آدمیان شکل می گیرند و در هر دوره سیلانی دارند و در ذهن و زبان مردم جاری می شوند. از این روی باید اسطوره را فصل جدایی ناپذیر ادبیات دانست. تجلی اسطوره در عرصه ادبیات دو گونه رخ می دهد: گاه، به صورت پاره روایت یا عبارت، جوهره یا مفهوم اسطوره منتقل می شود. قسم دیگر این ظهور، بر مبنای جوشش طبیعی اسطوره است که ذهن خلاق ادیب طراز اول با آن ارتباط برقرار می کند و به صورت روایت و یا آفرینش اسطوره، در متن جلوه می کند. در این صورت ادیب و هنرمند، موضوع متن را از حالت هنجار و متعارف خارج کرده، به آن جنبه ماورایی می دهد تا اسطوره بیافریند. گونه دوم یعنی آفرینش اسطوره در عرصه تاریخ ادبیات فارسی در شعر نوابغی چون فردوسی، مولوی، حافظ و دیگران درخور مشاهده است و پس از قرن هشتم، در ادبیات فارسی پس از حافظ کم رنگ و کم مایه می شود. در پژوهش حاضر دلایل فرود و کم رنگ شدن اسطوره در این برهه از تاریخ ادبیات فارسی، بازکاویده شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و برپایه چهارچوب نظری رهیافت تحلیل گفتمان استنباط صورت خواهد گرفت که با توجه به بافت موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پیوند آن با موقعیت ادبی این دوره، مساله تحقیق کاویده و تحلیل می شود. اجمالا نتیجه تحقیق نشان می دهد که در این دوره، به دلیل تحولات سیاسی- اجتماعی، تهاجم مغول و پس از آن تیموریان و نبردهای مذهبی صفویان، از بین رفتن مراکز فرهنگی – علمی و مهاجرت اهل دانش و فرهنگ به هند، گسست از سنت شعر فارسی، افت نشاط و ذوق پروری در جامعه عصر صفوی، عامیانه شدن ادبیات و دور شدن از هنر ناب ادبی، کاربرد اسطوره در ادبیات کم رنگ شد، این ویژگی در درونمایه و محتوای اشعار این دوره درخور بررسی است.
    کلیدواژگان: اسطوره، تداوم اسطوره، شعر فارسی پس از حافظ، حماسه های ملی، شعر دوره صفوی
  • جمیله اخیانی*، حمیدرضا سلمانی صفحه 305
    طرح داستان های کهن، با گونه های امروزین دگرسانی های بنیادینی دارد. در طرح نمونه های کهن، نظمی دیگرگونه به چشم می خورد، به گونه ای که حتی برخی رخدادهای آنها از چارچوب «علت و معلول» بیرون اند. اما در همان «طرح» ویژ هاین داستان ها، گاه نابسامانی هایی دیده می شود؛ بدین معنا که برخی از این داستان ها در مقایسه با نمونه های هم روزگارشان، گونه ای «انحراف از معیار» دارند که می توان آن را ناهمخوانی در ساختار دانست. یکی از این داستان های کهن که ناهمخوانی ها و ناهنجاری هایی از این دست ابهاماتی در آن پدید آورده است، داستان ویس و رامین است. این پژوهش، ویس و رامین را از نظر ساختار بررسی می کند و ناهماهنگی ها و ناهمخوانی های آن را می نمایاند.
    کلیدواژگان: داستان های کهن، ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی
  • نواز الله فرهادی* صفحه 321
    در کنار غزل سرایان سنتی که غزل سرایی به شیوه های کهن را در دوره معاصر زنده نگه داشته و بر اثر آن جریان ها و سبک هایی چون سبک عراقی، هندی و بینابین (تهرانی)1 را رایج نموده اند، گروهی از غزل پردازان با ابتکارات خود راه نو و باب تازه ای در غزل سرایی معاصر گشودند. تحولات و نوآوری هایی که غزل گویانی چون: منوچهر نیستانی،سیمین بهبهانی و حسین منزوی، در عناصر مختلف غزل (ازقبیل زبان، وزن، تخیل، تصاویر و...) پدید آوردند، به پیدایش انواع جدیدی از غزل انجامید و می تواند ضامن بقا و ضمان حیات آن در حال و آینده گردد. در این مقاله گوشه هایی از نوآوری ها و ابداعات «منزوی» به عنوان یکی از پیشگامان و پیشاهنگان غزل نو و عوامل و نشانه هایی از این مسیرتازه و باب نو را در غزل های او باز نمایانده می شود. از اینروی به توضیح و تبیین آن دسته از مختصات صرفی، نحوی، بلاغی و موسیقایی که غزل او را از غزل های سنتی متفاوت و به شعر نو مشابه می سازد، خواهیم پرداخت و به این نتیجه می رسیم که منزوی با برداشتنبرخی قید حاکم بر ظاهر غزل سنتی، در ساخت ظاهری غزلها تغییر ایجاد کرده و شکل آنها را با غزل سنتی متفاوت ساخته است.
    کلیدواژگان: غزل سرایی معاصر، حسین منزوی، ترکیب سازی، موسیقی شعر
|
  • Mina Behnam*, Mohammad Jafar Yahaghi Page 9
    The application of narrative approach to the study of structural analysis of texts enables us to achieve the semantic beyond its form. In this study the researchers studied structure and elements of the narrative in variety of stories such as epic and mysticism which can indicate one common and basic structure underling them.In this regard the researchers chose "Forood story" from the Shahnameh of Ferdowsi and studied it through the morphological trend and they pointed out the role of Ferdowsi as a massive narrator in this story. In addition to the analysis of motional organism and sequence of story events, they introduced group of heroes specially the protagonists on the basis of dialogue between characters, and recognized villain or a hero who become an anti-hero. In Forood story such function has been reviewed.
    Keywords: Narrative studies, Personality, Protagonist, Anti, hero, Sequence, Events
  • Bahman Nozhat, Abbas Ali Vafai Page 35
    The mystical terms: “Tahghigh and Taghlid” (Research and Imitation) of Islamic mysticism are the fundamental terms. Although the two terms have broad applications in the course of evolution and in historical and mystical texts in the various positions, they have been used in Islamic mysticism with which the most Mashayekh agree. These important terms were not enclosed and limited in mystical texts rather they maintained their real concepts and found the way to Persian literature and poetry with the eloquent themes. In this paper, first we restated the views of great Sheikhs like Abu Nasr Siraj, Abdul Rahman Solami, Ibn-e Ata and Mostamly of Bokhari about Research and imitation". Then we discussed the definitions that are presented for the first time by Kashf-almahjub of Hojviri about these two terms, and then we investigated the history and evolution of the mystical meaning of these two important terms in the middle ages with respect to the views of mystics like Aynolgozat Hamedani, Mohammad Ghazali, Najm aldin al-Razi and Nasafy's review, and finally considered how these two terms have been used in Persian literature in the outstanding mystical Sufi poems of Rumi, Sanai and Attar.
    Keywords: Mystical Research, Mystical imitation, Truth, Doctrine
  • Soussan Jabri*, M.N.Ahmadi Page 67
    Translation has many different models and methods. It also serves a variety of functions, one of which founding a basis for the expression of interpretations pertain to verses, anecdotes and Hadiths. In mystical texts, the discourse is based on many verses, anecdotes, Hadiths and quotes. So, the necessity of direct citation obliges the mystic to bring the corresponding Arabic quotation beside its translation in her/his text. The great Sufies, such Abu al-Fazl Rashid al-Din Maybodi in his al-Nawbat al-Salesa Kashf al-Asrar wa Iddata al-Abrar, have applied translation not only for the necessity of evidence, but also for effectively expressing their intrinsic interpretation of verses and Hadiths. The delicacy, depth, complexity and efficiency of this kind of translation play a basic role in forming the linguistic and semantic structure of the text; the issue which is investigated in this study. The findings show that, in the mystical exegesis of Maybodi, the original Arabic form of verses, anecdotes, Hadiths and quotes sometimes were presented beside their translation and sometimes were not. Furthermore, when needed both free and word for word translations have been done. At the very beginning of translations, the planned arrangement of them shows a turn from surface meaning towards hermeneutic meaning, and then, by expansion and explanation of hermeneutic meaning, the linguistic and semantic structure of the text is formed. The author founds the expression of his thoughts within or in relation to such translations. Besides, the translation has a fundamental role in matching the intention of Arabic text with the author’s thoughts, integrating the semantic structure of the text, and increasing the depth and dimensions of the meaning. Such rhetorical functions of translation lead the translator exegete mystic to the main goal, say, expressing his mystical interpretations and thoughts in a clear and effective way.
    Keywords: Rhetoric, Translation, Hermeneutic, Interpretation, Mystic Exegesis, Mystical interpretation, Kashf al Asrar, va addicated Al Abrar, Abolfazl Rashīd al Dīn Meybodi
  • Parsa Yaghoobi Page 101
    According to the commentaries on Massnavi, especially Naynameh no commentator has ever paid attention to the multiple meanings of Hoosh which goes beyond its literal meaning. In addition to its literal meaning which deals with smartness and intelligence, it can refer to mortality. The researcher believes that according to the text of Naynameh, between its two different meanings, the concept of Hoosh is more the associated with mortality. Hoosh meaning death indicates the mystical idiom of Fana and this is completely applicable to the contextual implication of Naynameh. To provide some evidence the researcher refers the readers to some relevant parts of Naynameh in this study.
    Keywords: Moulavi, Massnavi, Naynameh, Hoosh, Fana
  • Hossein Mohammadi*, Naser Nikoubakht Page 121
    Concerning Ebtehaj's poem, one can simply see the effect of Hafiz's poem on his poem which is going to be revealed by the present study. By studying Hafiz and Ebtehaj's poems the researchers, at first presented a summary of Ebtehaj's life and the way his poems have been affected by Hafiz's poems according to critic's views. Then in a structural division, the commonality between Hafiz and Sayeh is stated in five parts: compounds, interpretations, quotations, rhymes and theme. This dividing is composed of three aspects including" lexicon, phonetic applications and common themes. Lexical borrowing in compounds, interpretations and quotation fields are also studied. Musical application in the fields of rhyme, rhythm, and common themes is studied in line with content. Sayeh with widespread usage of Hafiz's lexicons has contributed to his aesthetic aspect of his poems.
    Keywords: Hooshang Ebtehaj, Hafiz Hafiz, Hooshang Ebtehej
  • Alireza Nabiloo* Page 147
    In this study, Persian children's stories have been investigated from the perspective of Gremas. For this purpose selected stories from the book of ancient Iranian legends of Fazlollah Muhtadi have been used. After explaining about the children's stories, the researcher has considered narrative and narrative sociology. By considering the features such as being fake and artificial, being repeated, having a speaker and audience, property and move referring to absent affairs, Gremas corrected Prap's theory and presented six active recognizer/ subject identification, transmitter/ receiver, Sponsors proposed a new look for narrative structure. Additionally his three separated narratives have been introduced: executive, contract and discharge. Examining children's stories from the Gremas perspective one can achieve valuable points. The stories can be treated in terms of same themes and chains. Stories have five categories in terms of presence or absence of six actives. In this study, The Gremas has concentrated on narrative characters. According to the categories of actors in this story, in total, the frequency of different characters used are: business owners (34%), animals (30%) men and boys (13%) and women and girls (10%). The narrative chain of triple executive, contract and discharge are in the most children's stories. So in this study-based on the theory of Gremas and true to the stories of children in Iran, the design of narrative pattern and regular narrative structure have been presented.
    Keywords: Children's stories, Narrative, the theory of Gremas, actor, Narrative pattern, Narrative structure
  • Fariba Ayazi, Mohammad Reza Roozbeh* Page 175
    The three tales called "Siavash and Soodabeh",: Zoleykha and Josef", "Phedr and Hypolit" are the most famous stories dealing with patters of the forbidden love of stepmother to stepson in the world of literature; that have created from the heart of the different cultures. Surveying the similarities and the differences between these three stories the researcher tries to investigate them with respect to the elements of comparative literature. The study addresses the collective agreement and understanding of the nations together and shows their mental similarities. The comparative study of stories, based on ideas of Strauss And Prap method, shows the stories have been shaped in three parts: "primary stage", "crisis" and "end". They have many similarities in the functions of their heroes. The main characters of the stories have very similarities and differences together. For example, in these three tales, the stepmothers of the stories have unconventional marriages. Some have more consistency in love, and even not so afraid of scandal, but some are timid and weak. Also the stories have mythological similarities that can be implied in the myth of abandoned children, the Oedipus complex, metamorphosis, ……..
    Keywords: Comparative literature, Structure, Dutifulness, Myth, Forbidden love
  • Ali Yari*, Manoucheher Joukar Page 203
    Moj-e Nab is a trend in Persian Poetry which has stemmed from the so-called poetry of "Moj-e no". Moj-e Nab is an approach characterized to be non-committed, local, prose-oriented, momentary and compact with a formal and imaginary style. It began three decades ago (the 1970s) with efforts made by Manouchehr Atashi in Tamashe Journal. Primary founders of this poetic movement were five young poets: Seyed Ali Salehi, Hormuz Alipour, Arya Aryapor, Yar-Mohammad Asadpour and Sirous Radmanesh. The movement was born in the oil city of Masjid Soleyman in Southwest Iran. It was received first by journals such as Tamasha and Bonyad, and later spread throughout Iran. Two important and determining events in Iran, the Islamic Revolution and the Imposed War, on one hand, and the loss of its media base, on the other hand, resulted in its gradual expiration. The poets of Moj-e Nab, then, turned to other trends (in the 1980s).
    Keywords: Moj, e No, Moj, e Nab, Contemporary poetry, Manouchehr Attashi, Houshang Chalagi
  • Mina Ayandeh*, Ali Taslimi Page 227
    A Psychoanalytical study of the classic poets can be very new at the present time. Karen Horney's Psychoanalysis is one of the analyses. She indicates the quality of the formations of neuroses and Psychoses and the way of deliverance of these anxieties in person. She introduces three personalities named "Moving toward People", "Moving against People" and "Moving away from People". She believes a person takes shelter in one of these three defensive structures to relieve from anxieties. Even she sometimes uses all the three structures together, but ordinarily one of the structures has been used more. "Voqu” poems have the capacity of the analysis. "Moving toward People" in these poems is dominant. This paper investigates "Voqu" sonnets especially in Heidari Tabrizi's one (11th century A.H.) based on Karen Horney's theory.
    Keywords: Heidari, Voqu, Karen Horney, personality, poem
  • Zabih Allah Fathi Fath* Page 257
    Zamaneh is one of the several words of high frequency, which could be seen in many works of Iranian author, and poets which has became common in the Islamic era. Zamaneh in fact is a limited time that has been created from Zurvan (infinity time) and also involves many Zurvanian features and usages. Function and usages of Zamaneh can be seen in several Persian works in Islamic era. NasirKosrow Ghobadiani(394-481AH.) is of those that reflected the Zamaneh and its function in his works, especially in his poetry such as: the Zamaneh pregnancy, creature's exhaustion, determine the fate and dead organisms. Since the main goal of this paper is discussing and investigating the function of Zamaneh in Nasir Khosrow's poetry, so first we will discuss the time and then we discuss the function of Zamaneh in Nasir Khosrow's poetry after dividing the time into limited and unlimited parts and discussing about it.
    Keywords: Naser khosrow, The element of time, Islamic Philosophy
  • Seyyed Ali Dasp*, Hossein Ali Ghobadi Page 279
    The most important features of the public myths are sanctity and eternity in the form of narrative which are presented through a nice language. Myth in literature has been manifested in two different ways. In its first form it is partially narrative and in its second form it emerges by the intuitive knowledge of the poets. The creative minds of the great literary figures interact with their wisdom and produce the stories. After great poets like Ferdowsi, Moulavi and Hafez, such kind of myth in Persian language has been less produced. In this study the reasons behind such reduction has been investigated. A descriptive and discourse approach within a theoretical framework has been used in this study. Also cultural, political and social reasons of this reduction have been reviewed. These reasons mainly can be due to Mongal invasion, the Safavid religious disputes, lack of cultural and scientific centers and finally the immigration of noble people to India. It is worth mentioning that the effects of myth on other aspects of human life like culture, art, architecture and painting can be traced which shows the transferable nature of myth.
    Keywords: Myth, Persian Poetry after Hafez, Sanctity, Eternity
  • Jamileh Akhyani*, Hamidreza Salmani Page 305
    Plot in old literary works basically differs from recent samples in literature. Plot in old literary works enjoys different order and logic difficult to be integrated in the frame work of cause and effect. There are sometimes abnormalities in the typical structure of these stories compared with the old stories which have abnormalities due to weak plot structure leading to ambiguities.One of the old stories in which abnormalities caused ambiguities is Vis-o-Ramin. This paper tries to investigate its abnormality and make an attempt to reveal its lack of harmonious structure.
    Keywords: Plot, Literary works, VisoRramin, Abnormality
  • N.Farhadi* Page 321
    The traditional poets tried to keep alive the traditional style of ode writing in the contemporary era and promoted some styles such as Araghi, Hindi and Tehrani. However, some others invented a new and modern style in the ode writing by their innovations. The evolutions and innovations which were created by some lyricists such as Manoochehr Neyestani, Simin Behbahani and Hossein Monzavi in the various elements of odes (language, weight, imagination, images, ….), resulted in creating the various styles of odes. This may preserve them in the present time and the future.Therefore, in the present study, the Monzavi's innovations and creations as one of the followers and adherents of the modern odes will be investigated. Meanwhile the factors and signs of this new method and style will be identified in his odes.Thus, some factors such as grammatical, syntactical, eloquent and musical features which make his odes different from the traditional ones and similar to the modern poetries will be discussed.
    Keywords: Ode, Monzavi, Innovation, Coining words, Music