فهرست مطالب

مطالعات فرهنگی و ارتباطات - پیاپی 11 (بهار 1387)

فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات
پیاپی 11 (بهار 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/03/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حسین پاینده صفحه 1

    نقد فمینیستی در مطالعات فرهنگی از جمله با این ویژگی منحصر به فرد از سایر شیوه های نقد ادبی مدرن متمایز می شود که پیدایش و رواج این رهیافت، نتیجه یک جنبش اجتماعی است. خودآگاهی زنان به نابرابری حقوق مدنی آنها با مردان، نه فقط منجر به شکل گیری حرکتهای اجتماعی برای نیل به اهدافی همچون حق رای دادن و برخورداری از دستمزد برابر در ازای کار برابر با مردان گردید، بلکه به بازاندیشی درباره فرهنگ و اینکه سازوکارهای فرهنگی چگونه به قرار گرفتن زنان در این جایگاه نابرابر اجتماعی کمک می کند انجامید.ازاین رو، ادبیات به منزله یکی از ارکان انکارناپذیر فرهنگ از ابتدا مورد توجه خاص فمینیستها بوده است. گسترش حوزه مطالعات زنان در دهه های 1970 و 1980 توام شد با پیوند این رهیافت با برخی دیگر از شیوه های نقد ادبی (به ویژه پساساختارگرایی و روانکاوی لاکانی). از راه این پیوند، چنان تنوعی در نقد فرهنگی معطوف به مطالعات زنان به وجود آمده است که به اعتقاد اکثر نظریه پردازان فمینیست، دیگر به جای رهیافت یگانه فمینیستی باید از «مجموعه» رهیافتهای فمینیستی صحبت کرد. در بخش نخست مقاله حاضر، پس از مروری بر شالوده های نقد فرهنگی برآمده از مطالعات زنان، داستان کوتاه «مدل» نوشته سیمین دانشور مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به طور خاص به تاثیر مارکسیسم و پساساختارگرایی در مطالعات فرهنگی درباره ایماژهای زنان در آثار ادبی می پردازیم و در پرتو همین نظریه ها، قرائتهای دیگری از همین داستان از سیمین دانشور ارائه می گردد. تاکید نگارنده در این قرائتها، هم بر تصاویری است که دانشور از فرهنگ مردسالارانه و جایگاه زنان در این فرهنگ عرضه می کند و هم اینکه داستان او چگونه همین فرهنگ را فعالانه مورد چالش قرار می دهد.

    کلیدواژگان: نقد فرهنگی، مطالعات زنان، مارکسیسم، پسا سا ختارگرایی، سیمین دانشور
  • محمود قاضی طباطبایی، محمد میرزایی، مجید کوششی صفحه 19

    تغییرات جمعیتی و اجتماعی سالهای اخیر عرصه های مهمی از زندگی اجتماعی و خانوادگی سالمندان را تحت تاثیر قرار داده و در این میان پس افتادگی فرهنگی زمینه بروز مشکلات متعددی را برای آنان فراهم کرده است. احتمال بالاتر و زودهنگام تر مرگ شوهر پیامد قابل انتظار الگوهای ازدواج و مرگ ومیر و در نتیجه بیوگی زنان سالمند معمول تر است. اغلب زنان سالمند بیوه سابقا در خانواده گسترده تامین مادام العمر داشتند و بیوگی زودهنگام آنان به ندرت موجب بروز محرومیتها و آسیبهایی برای این گروه می شد، در حالی که به دنبال اثر فرایند نوسازی و جهانی شدن در جامعه امروزی این امر محدود و یا دشوار شده است. این فرایند از سوی دیگر دسترسی و همراهی فرزندان را نیز تحت الشعاع هنجارهای حفظ زندگی شخصی قرار داده و با توجه به ثبات عناصر فرهنگی و حقوق مدنی، موجب شده است تا والدین سالمند خصوصا زنان از گذر این تغییرات آسیب پذیرتر شوند. این مقاله قصد دارد به طرح چنین مشکلی بپردازد. داده هایی که برای انجام این کار مورد استفاده قرار گرفته است، نتایج یک تحقیق پیمایشی تحت عنوان”شبکه های حمایت اجتماعی، ترتیبات زندگی و سلامت سالمندان در شهر تهران“است که بر روی نمونه ای با جمعیت 527 سالمند 60 سال به بالا در شهر تهران انجام شده است. یافته های این تحقیق به طور خلاصه نشان می دهد که سالمندی و مسایل و مشکلات ناشی از آن در شهر تهران زنانه است. زنان بیشتر از مردان تنها زندگی می کنند، از نظر اقتصادی ناتوان تر از مردان هستند و به دلیل عدم تطابق قوانین با شرایط جدید و مقاومت برخی عناصر فرهنگی در مقابل تغییراتی که زندگی خانوادگی سالمندان را تغییر داده است، شرایط نابرابری بر زندگی زنان سالمند حاکم شده، به شکلی که آنان را حتی در برآورده کردن نیازهای اولیه زندگی مثلا مسکن و سرپناه ناتوان کرده است.

    کلیدواژگان: سالخوردگی جمعیت، خانوارخانوادگی، ترتیبات زندگی، حمایت اجتماعی
  • محمد سعید ذکایی، حمیده فرزانه صفحه 43

    این مقاله به دنبال دستیابی به تجربه های زنان تهرانی نسبت به بدن خود در قبل و بعد از انجام جراحی زیبایی است و تلاش می کند تا این تجربه ها را به طور مستند و از زبان و منظر زنانی بیان کند که مبادرت به انجام آن کرده اند. یافته های این مطالعه که به شیوه های کیفی و کمی انجام شده، حاکی از آن است که جراحی زیبایی در چرخه میان انتخاب فردی و ساختارهای اجتماعی قرار گرفته است و باید آن را توازنی دانست میان اختیار انسانی و اجبار ساختاری.

    کلیدواژگان: فرهنگ بدن، زیبایی، تناسب، زنان و جراحی زیبایی
  • محمدرضا جوادی یگانه، حمیده هاتفی صفحه 61

    پوشش زنان در ایران هم زمان امری فرهنگی، مذهبی و ایدئولوژیکی است. در عین حال بازنمایی آن نیز تابعی از امور مذکور است. در این مقاله به اشکال بازنمایی پوشش زنان و تغییرات حادث در شکل بازنمایی پرداخته شده است. نویسندگان سعی دارند با بهره گیری از مبحث فرهنگ عامه تاثیرات سینما را بر اشکال بازنمایی پوشش زنان تبیین نمایند. براساس یافته های پژوهش که از تحلیل محتوای 103 فیلم در سه دوره تاریخی پس از انقلاب به دست آمده در شکل پوشش زنان در فیلمها تغییراتی بروز نموده است به این صورت که به طور کلی پوشش بدن و سر زنان سیری نزولی داشته و از غلبه چادر در دوره جنگ کاسته و به سایر انواع پوشش متمایل شده است. نویسندگان نشان داده اند که سینما از بازنمایی هژمونیک ساز پوشش زنان (چادر به مثابه ایدئولوژی رسمی) در دوره اول به تدریج به سمت بازنمایی ضد هژمونیک پوشش (ارائه تصویر منفی از چادر) در دوره سوم تغییر موضع داده است.

    کلیدواژگان: سینما، فرهنگ عامه پسند، پوشش، زنان، حجاب، بازنمایی رسانه ای
  • سید سعید زاهد زاهدانی، مریم سروش صفحه 75

    با توجه به اهمیت مصرف در جامعه جدید در تعریف هویتهای مدرن به خصوص برای جوانان که قشری خلاق و مهم در هر جامعه ای مخصوصا در حوزه مصرف محسوب می شوند، مطالعه و بررسی الگوهای مصرفی دختران جوان به نظر ضروری می رسد. سوال اصلی مقاله حاضر این است که دختران جوان شهری بر اساس چه الگوهایی در زمینه های مصرف فرهنگی، مصرف زمان در اوقات فراغت و مصرف مادی عمل کرده و آیا می توان الگوهای متفاوتی بر اساس هویتهای ملی، دینی و جنسیتی بین آنها تشخیص داد. ابتدا مبانی نظری و پیشینه تحقیق در این زمینه بررسی گردید و سپس با توجه به سوالات تحقیق پرسشنامه ای طراحی و در میان 382 نفر از دختران مجرد 1530 ساله در شیراز توزیع و تکمیل گردید. نتایج 8 الگوی متمایز مصرف را به دست می دهد که ارتباط آنها با متغیرهای زمینه ای (سن، میزان درآمد خانواده در ماه، بعد خانواده، وضعیت اشتغال، محل تولد) بررسی شده و دسته بندی هایی صورت گرفته است. به علاوه این الگوهای مصرف با وضعیتهای هویتی پاسخگویان (هویت ملی، دینی، جنسیتی و طبقاتی) نیز رابطه دارد. نتایج تحقیق نشان می دهد که الگوهای مصرفی بیشترین اقبال را در میان دختران داشته اند که شامل فعالیتهایی هستند که کمتر هزینه بر بوده، در زمینه خانوادگی قابلیت انجام داشته باشد و نشان دهنده هویت ملی و مذهبی متوسط و هویت جنسیتی جدید بوده و از تصورات کاملا سنتی از زن فاصله گرفته باشد.

    کلیدواژگان: مصرف فرهنگی، مصرف زمان، مصرف مادی، دختران جوان، هویت ملی، هویت
  • محمداسماعیل ریاحی، مسعود کوثری، مرضیه ح قگویی اصفهانی صفحه 109

    مقاله حاضر در حوزه جامعه شناسی ارتباطات و با به کارگیری رویکرد «استفاده و رضامندی»، به دنبال آن است تا ضمن بررسی ابعاد استفاده و رضامندی زنان از تماشای سریالهای تلویزیونی، تاثیر پایگاه اجتماعی اقتصادی بر میزان استفاده و رضامندی زنان از تماشای سریالها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. این تحقیق، به شیوه پیمایش انجام شده و داده ها از طریق پرسشنامه همراه با مصاحبه جمع آوری گردیده است. پاسخگویان پژوهش، 383 نفر از زنان متاهل 2054 ساله ساکن در مناطق یازده گانه شهر اصفهان در سال 1385 بوده اند. نتایج نشان می دهد که میانگین تماشای تلویزیون در بین زنان، سه ساعت و24 دقیقه در روز بوده و بیشتر زنان، سریالهای تلویزیونی را اکثر اوقات تماشا می کرده و آن را جزء اولویت اول در تماشای برنامه های تلویزیونی قرار داده بودند. رضامندی های کسب شده از تماشای سریالها، در حد متوسط بوده و بین پایگاه اجتماعی اقتصادی زنان و میزان استفاده و رضامندی از تماشای سریالهای تلویزیونی، رابطه معناداری مشاهده شده است؛ بدین صورت که با افزایش سطح پایگاه اجتماعی اقتصادی زنان، میزان تماشای تلویزیون و سریالها توسط آنان کمتر گزارش شده است؛ و نیز میزان رضامندی آنان از تماشای سریالهای تلویزیونی در ابعاد چهار گانه (کسب آگاهی، کسب هویت شخصی، تفریح و سرگرمی، و برقراری کنش متقابل اجتماعی) کاهش یافته است. با عنایت به روند رو به افزایش میزان تحصیلات و اشتغال زنان در سالهای اخیر که به توانمند سازی و ارتقای پایگاه اجتماعی اقتصادی آنان طی سالهای آینده منجر خواهد شد، ضروری به نظر می رسد که سیاست گذاران و برنامه سازان رسانه پر مخاطب تلویزیون، به تولید و پخش سریالهایی اقدام نمایند که پاسخگوی نیازهای زنان بوده و بتواند رضایت خاطر آنان را در زمینه های تفریح و سرگرمی، برقراری کنش متقابل اجتماعی، کسب آگاهی، و به ویژه کسب هویت فردی و اجتماعی فراهم آورد.

    کلیدواژگان: استفاده و رضامندی، ابعاد رضامندی، مخاطب فعال، پایگاه اجتماعی، اقتصادی، سریالهای تلویزیونی، زنان
  • مریم رفعت جاه صفحه 137

    در مقاله پژوهشی حاضر سعی کرده ایم جهت شناخت پیامدهای فردی و اجتماعی اشتغال در زنان، تاثیر موقعیت اجتماعی و شغلی زنان را بر سبک زندگی آنان مورد بررسی و تبیین قرار دهیم. چارچوب نظری ما مبتنی بر نظریه بوردیو و روش تحقیق ما پیمایش پرسشنامه ای بوده است. متغیر وابسته این پژوهش، سبک زندگی است که خود از چهار متغیر نوع روابط اجتماعی، میزان اوقات فراغت، نوع سلیقه و مدیریت بدن تاثیر می پذیرد و متغیر مستقل اصلی در این پژوهش، موقعیت شغلی است که از دو مولفه منزلت شغلی و وضعیت اقتصادی ایجاد شده است.
    نتایج این تحقیق نشان می دهد که در مجموع هرچه موقعیت شغلی و سرمایه اقتصادی زنان مورد مطالعه ارتقا پیدا می کند، روابط اجتماعی آنها کاهش می یابد؛ همچنین میزان اوقات فراغت زنان رده های متوسط شغلی، نسبت به شاغلان رده های پایین و بالای شغلی بیشتر بوده است؛ اما زنان رده های بالاتر شغلی با وجود محدودتر بودن فراغتشان در اوقات فراغت خود وقت بیشتری به فعالیتهای ورزشی و مصرف کالاهای فرهنگی اختصاص می دهند در این پژوهش بین موقعیت شغلی زنان و توجه به جنبه های جسمانی و میزان نظارت و کنترل بر بدن رابطه ای مشاهده نشد. در نهایت این مطالعه نشان می دهد، در زنانی که دارای موقعیت شغلی بالا بوده اند، نسبت به زنان رده های شغلی پایین، سبک زندگی از مصرف گرایی به ویژه مصرف تظاهری و تجملی فاصله گرفته و توجه به جنبه های فایده ای و کاربردی کالاها بیشتر می شود. همچنین نتایج حاکی از آن است که سبک زندگی و الگوهای مصرف و در نتیجه تمایزهای هویتی زنان را نمی توان صرفا از روی موقعیت شغلی آنها شناخت بلکه باید تاثیر سایر عوامل فرهنگی از جمله جنسیت، تحصیلات و ارزشها و نگرشها را در شکل گیری هویت و سبک زندگی زنان مورد مطالعه قرار داد.

    کلیدواژگان: سبک زندگی، موقعیت شغلی، اوقات فراغت، مدیریت بدن، سلیقه، سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی، مصرف کالاهای فرهنگی
|
  • Hossein Payandeh Page 1

    Feminist Criticism in Cultural Studies is particularly distinguished from other approaches in modern literary criticism in that its emergence and expansion is the consequence of a social movement. Women’s self-consciousness of the inequality of their civil rights compared with men not only led to the formation of social movements aimed at achieving goals such as universal suffrage and equal pay for equal work, but it also inspired a reconsideration of culture and how cultural mechanisms have helped to place women in their inferior position in society. Consequently, literature as an undeniable constituent of culture has been one of the main foci of feminists’ attention. The development of women’s studies in the 1970s and 1980s was combined with its merging with some of the other critical approaches (in particular poststructuralism and Lacanian psychoanalysis). This combination led to such a diversity in the cultural studies of women’s issues that in the opinion of most feminist theorists we can no longer talk of a single feminist approach, but a variety of these approaches. The present essay starts with a review of the theoretical foundations of feminist criticism and then examines a short story entitled “The Model” by the contemporary female Iranian writer Simin Daneshvar. The next section of the essay deals with the effect of Marxism and poststructuralism in the cultural study of the images of women in literary texts and offers further readings of Daneshvar’s story in the Persistence of traditional cultural values, and the incompatibility of laws and regulations regarding inheritance have imposed an unequal living condition on the elderly women and have deprived them of their most basic needs and necessities such as decent retirement income and shelter.

    Keywords: Population aging, family household, living arrangement, Social Support
  • Mahmoud Ghazi Tabatabaei, Mohamad Mirzaei, Majid Kosheshi Page 19

    Social and demographic changes during recent years have had an important effect on various aspects of social and family lives of the elderly in Iran. Cultural backwardness (cultural lag) is among the issues that have been instrumental in creating a number of problems for these people. Higher probability of death for husband and more common widowhood of wife is the expected outcome of the dominant marriage and mortality patterns in Iran. Prior to these changes the widowed elderly women used to live in extended families and enjoyed the lifelong protection of the clan and were rarely subjected to the kinds of vulnerabilities and deprivations that they are exposed to these days. Modernization and globalization processes in today’s society have brought about the age of the nuclear family structure, high mobility and pursue of individual goals and self interests. These changes in conjunction with existing, and relatively stable, traditional cultural values and civil and legal limitations have made such protections almost impossible and have left elderly women in an especially vulnerable position. This article is an attempt to address this issue. Using data on living arrangements and health statuses of a representative sample of 527 elderly men and women from Tehran, the findings clearly show that aging and the relevant living arrangement problems and difficulties stemming from it are mainly a female problem in Tehran. Elderly women live alone more than elderly men, are less capable economically, and are less equipped in dealing with the problems that these changes have brought about.

    Keywords: City populatio, n Partisanship, population
  • saeed zokae, Hamideh Farzeneh Page 43

    This paper tries to gather the experiences and understandings of Tehrani women toward their bodies before and after cosmetic surgery, and seeks to document the ways women express their viewpoints on their cosmetic surgery. This research has been conducted qualitatively and quantitatively and its findings indicate that cosmetic surgery is a matter of individual decision and social structures and should be regarded as a balance between human choice and structural compulsion.

    Keywords: body culture, Beauty, fitness, Women, cosmetic surgery
  • Mohammadreza JAvadi yegane, Hamideh Hatefi Page 61

    The covering of women in Iran is simultaneously a cultural, religious and ideological issue. Therefore its representation is dependent on the values and norms of these dimensions. This article looks at the representation of women’s clothing and the changes that have occured therein. The authors, using discussions on popular culture, have tried to explain cinema’s impact on the forms of representation of women’s clothing. According to the findings that come from content analysis of 103 films during 3 periods after the Revolution, the covering of women has changed so that the total coverage of body and head has diminished in importance. The domination of chador from the Iran-Iraq war period has decreased in favor of other types of dress. The authors reveal that cinema has gradually moved from a hegemonic representation of women’s dress (chador) as a formal ideology towards the representation of counterhegemonic dress (presenting a negative image of chador) in the third phase of films analyzed.

    Keywords: Cinema, popular culture, dress, Women, Hijab, Media Representation
  • Seyed Saeed Zahed zahedi, Maryam Sorosh Page 75

    Considering the importance of consumption in the modern society as a means of defining modern identities, especially that of the youth, a very important and creative group in any society, investigating consumption patterns among young girls seems necessary. The central question of this study is what are the patterns of girls' consumption in cultural goods, material consumption and leisure time, and whether they are related to their national, religious, gender and class identity. After a review of the literature, we introduce findings from a questionnaire completed by 382 single girls between the ages of 15-30 in Shiraz. The findings show eight distinct patterns of consumption. We discuss the relation of these patterns to personal variables (age, monthly family income, family size, occupational status, and location of birth). The patterns were significantly related to different types of identity (national, religious, gender, and class identity). We conclude that girls in Shiraz are more attracted to patterns of consumption containing activities which cost less, can be done in the family context, indicate a moderate national and religious identity, and which distance them from an entirely traditional view of women.

    Keywords: Cultural Consumption, Material Consumption, Time Consumption, young girls, Religious Identiy, National identity, Gender Identity
  • Mohamad esmaeil Reihani, Masoud Kowsari, Marzieh Haghooe Esfahani Page 109

    This study, conducted in the field of sociology of communication, seeks to investigate the different dimensions of women’s use and gratification through watching television soap operas (WUGSO), as well as to analyze the influence of socio-economic status (SES) on the degree of WUGSO. The Use and Gratification approach has been applied as the theoretical framework of this study. The research was conducted via surveys, and data was also collected through questionnaires along with interviews. The subjects of the study were 383 married women, all residents of Esfahan, and aged between 2054. The findings of the study showed that the average time spent watching TV was 3.24 hours per day. Many respondents regularly watched soap operas, which were indeed their first priority in their TV viewing patterns. Respondents were moderately gratified with watching soap operas. Furthermore, there was a significant and reverse relationship between SES of women and the degree of their use and gratification. For example, time for watching soap operas and also the degree of gratification among those who belonged to higher SES, was less than their counterparts in the lower SES.

    Keywords: uses, gratification gratification, aspects, active audience, television serials, Women, Socio-economic status
  • Maryam Rafaatjah Page 137

    In this research we have tried to study the effects of the occupational status of women on their lifestyle. Our theoretical framework is based on Pierre Beurdeau's theory and the research has been done with survey method. The dependent variable of this research is life-style and its components are social relations, leisure time, taste, and body management .The independent variable of our research is occupational position and its components are occupational prestige and economical position. The findings show that with increases in the women's occupational position, their social relations decreased. Besides the women who worked in the middle occupational positions had more leisure time than those who worked in high and low level occupations. But women who had higher occupational positions, spent more times for sports activities and consumeed more cultural commodities than other women. Also in this research we have not seen any relationship between occupational status and body control. Finally the findings show that the women with high occupational positions kept distance from consumptionism and paid more attention to the functions and benefits of goods. Moreover in this study we found that we cannot explain lifestyle, consumption patterns and women's identity

    Keywords: lifestyle, Job Position, Leisure, Body Management, Taste, Hour, Economic Capital, Consumption of Cultural Goods