فهرست مطالب

پژوهشهای اقتصادی (رشد و توسعه پایدار) - سال نوزدهم شماره 1 (بهار 1398)

فصلنامه پژوهشهای اقتصادی (رشد و توسعه پایدار)
سال نوزدهم شماره 1 (بهار 1398)

  • تاریخ انتشار: 1398/01/28
  • تعداد عناوین: 7
|
  • رضا رنج پور، محمدرضا سلمانی بی شک*، زهرا کریمی تکانلو، نصرت مختارزاده خانقاهی صفحات 1-28
    نرخ ارز، یکی از مهم ترین متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان است که از جنبه های گوناگون (مخصوصا نوسانات آن) بخشهای مختلف اقتصاد را تحت تاثیر قرار می دهد. از این رو، هدف اصلی این مطالعه، بررسی اثرات شوک های ارزی بر عملکرد بخشهای مختلف اقتصادی استان آذربایجان شرقی می باشد. لذا، در راستای هدف تحقیق، ابتدا شوک های ارزی با کمک مدل غیرخطی مارکوف - سوئیچینگ[1] محاسبه شده و به عنوان یک متغیر توضیحی وارد مدل شده است، برای برآورد مدل غیرخطی نرخ ارز بر اساس مقدار تابع حداکثر راست نمایی، مدل با دو رژیم و یک وقفه (MSIH(2)-AR(1)) از میان حالت های مختلف مدل MS برگزیده شد. سپس در مرحله بعد، با استفاده از داده های تابلویی مبتنی بر الگوهای با ضرایب متغیر و پویا با تکنیک pmge[2] تاثیر آن بر ارزش افزوده 15 بخش اقتصادی استان آذربایجان شرقی برای دوره 1379 تا 1392 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان از تاثیر مثبت و معنی دار متغیرهای سرمایه، نیروی کار و میزان صادرات بر ارزش افزوده بخشهای اقتصادی در استان آذربایجان شرقی دارد. در میان 15بخش استان، نوسانات ارزی، تنها بر 4 بخش از 15بخش، تاثیر معناداری برجای می گذارد. این اثر برای هر 4 بخش، منفی بوده، لذا نوسانات نرخ ارز موثر واقعی، اثر معکوسی بر ارزش افزوده بخشهای اقتصادی استان گذاشته و بویژه تولید 4 بخش مذکور را دچار نوسان می سازد. این نتایج، لزوم توجه بیشتر به نوسانات ارزی و اتخاذ سیاست های موثر، جهت مقابله با تاثیرات سوء این نوسانات را بیش از پیش، آشکار می سازد. [1]. Markov-switching (MS) [2]. Pooled Mean Group Estimator
    کلیدواژگان: نوسانات نرخ ارز موثر واقعی، ارزش افزوده بخشهای اقتصادی، تکنیک مارکوف- سوئیچینگ، داده های تابلویی، تکنیک متوسط درون مقطعی ترکیب شده، استان آذربایجان شرقی
  • سیدهادی موسوی نیک*، شعله باقری پرمهر صفحات 29-51
    فقدان آمار قابل اتکاء در ارتباط با بدهی های دولت در اقتصاد ایران، نه تنها در مدیریت بهینه منابع و بدهی ها تاثیر داشته، بلکه یکی از مهمترین موانع شکل گیری ادبیات نظری و تجربی در این زمینه در اقتصاد ایران بوده، به نحوی که به رغم وجود ادبیات گسترده بین المللی، مطالعات بسیار محدودی در ایران در این خصوص صورت گرفته است. در این مطالعه، به چهار روش، سری زمانی بدهی دولت محاسبه، و علاوه بر این، با دو روش متفاوت به محاسبه نسبت بهینه بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی پرداخته شده و سپس فضای مالی برای خلق بدهی دولتی استخراج شده است. در روش اول، بدون استفاده از سری زمانی، بدهی دولت و بر اساس یک مدل ساده رشد، این نسبت 15 درصد برآورد شد. با وجود مزیت این روش مبنی بر عدم استفاده از سری زمانی بدهی- که در ایران در دسترس نیست- به دلیل اتخاذ برخی فروض ناسازگار با شرایط اقتصاد ایران، نمی توان به جواب این مدل با اطمینان اتکا کرد. بنابراین، روش دوم مورد بررسی قرار گرفت که در آن، ابتدا به سری زمانی بدهی های دولت، و سپس، با استفاده از رگرسیون گذار ملایم، به استخراج نسبت بدهی بهینه دولت پرداخته شد که میزان آن، 19 درصد بوده است. برآوردهای انجام شده با دو روش حداکثر نسبت بدهی تجریه شده و نسبت بدهی منفی کننده رشد اقتصادی، نشان می دهد که فضای مالی دولت برای ایجاد بدهی تا نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی حدود 30 یا 32 درصد خواهد بود.
    کلیدواژگان: بدهی دولت، رشد اقتصادی، کسری بودجه، فضای مالی
  • علی حسین صمدی*، منصور زیبایی، جعفر قادری، پریسا بهلولی صفحات 53-81
    دخالت دولت و اجرای سیاست های زیست محیطی، یکی از راه کارهای کاهش عوارض جانبی ناشی از تولید و در راستای دستیابی به توسعه پایدار است. بدون شک، کیفیت نهادی نیز یک عامل مهم تاثیرگذار در انتخاب سیاست بهینه زیست محیطی است. لذا مقاله حاضر، به شناسایی سیاست بهینه زیست محیطی از بین ابزارهای رایج دخالت دولت (اخذ مالیات بر انتشار آلودگی و سیاست مجوز انتشار آلودگی) در شرایط وجود نااطمینانی زیست محیطی و اقتصادی و در درجات مختلف کیفیت نهادی، پرداخته است. دستاورد نظری مقاله حاضر، این است که کیفیت نهادی را وارد یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کرده و تاثیر آن بر انتخاب سیاست زیست محیطی را بررسی نموده است. یافته های تجربی مقاله حاضر، نشان می دهد که در درجات مختلف کیفیت نهادی، سیاست مجوز انتشار آلودگی بر سیاست مالیات بر انتشار آلودگی، برتری دارد. همچنین نتایج نشان داده است که با بهبود وضعیت کیفیت نهادی و در صورتی که تنها تکانه زیست محیطی باشد، سیاست بهینه، سیاست مالیات بر آلودگی است.
    کلیدواژگان: الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی، مالیات بر آلودگی، مجوز انتشار آلودگی، رفاه اجتماعی، کیفیت نهادی، ایران
  • سید ضیاءالدین کیاالحسینی*، ناصر الهی، محمد کردعلیوندی صفحات 83-104
    تشدید نابرابری درآمدی و جرائم، موجب از دست رفتن امکانات و منابع انسانی و مالی جامعه می شود. اینکه کدامیک از این دو معضل اجتماعی، علت دیگری است، از موضوعات قابل مجادله و مورد تحقیق می باشد. این پژوهش درصدد است تا علیت میان نابرابری درآمدی و جرائم را بررسی کند. به همین جهت و به دلیل هم انباشته بودن متغیرهای سری زمانی، از آزمون علیت هیسائو برای بررسی رابطه علیت بین نابرابری درآمدی و جرائم در دوره زمانی 1393-1363 در ایران استفاده شده است. جرائم مورد بررسی در این تحقیق، شامل جرائم علیه اموال (اختلاس، ارتشاء، جعل، سرقت و چک برگشتی) و جرائم خشونت آمیز (جرائم قتل عمد، ایجاد ضرب و جرح، تصرف عدوانی و مزاحمت) بوده، و از ضریب جینی به عنوان شاخص نابرابری استفاده شده است. طول وقفه بهینه برای جرائم علیه اموال، یک دوره و با استخراج خطای پیش بینی نهایی وجود رابطه علیت دوطرفه بین آن و نابرابری درآمدی تایید شد. همچنین طول وقفه بهینه برای جرائم خشونت آمیز، دو دوره به دست آمد و ثابت شد که نابرابری درآمدی با جرائم خشونت آمیز، علیت دوطرفه دارد.
    کلیدواژگان: جرائم علیه اموال، جرائم خشونت آمیز، نابرابری درآمدی، علیت دوطرفه، آزمون علیت هیسائو
  • الهام غلامی* صفحات 105-127
    به کارگیری برنامه های محرک مالی برای دستیابی به اهداف رشد اقتصادی، مستلزم آن است که قبل از هر اقدامی، منبع تامین مالی آن مشخص باشد، زیرا روش های مختلف و حتی استفاده از ترکیب های مختلف پایه های مالیاتی برای تامین مالی این برنامه ها می تواند ضمن ایجاد آثار متفاوت بر اقتصاد، ممکن است اثربخشی آنها را در خصوص هدف مدنظر نیز تحت شعاع قرار دهد. هدف اصلی در این مقاله، انتخاب بهترین پایه مالیاتی برای تامین مالی برنامه محرک مالی دولت، براساس معیار کمترین آثار اختلال زا بر کارآیی، افزایش مخارج است. برای این منظور، یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE) برای ایران متشکل از سه عامل اقتصادی یعنی خانوار، تولیدکننده و دولت به عنوان مقام مالی و پولی طراحی و اعتبار آن از طریق روش کالیبراسیون مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس ضریب فزاینده افزایش مخارج دولت با معرفی چهار سناریو برای تامین مالی آن شامل بکارگیری مالیات بر درآمد، مالیات بر مصرف، ترکیبی از مالیات بر درآمد و مالیات بر مصرف و استفاده از سیاست کسری بودجه، برآورد گردید. نتایج، حاکی از آن است که وضع مالیات به طور کلی در مقایسه با سیاست کسری بودجه، منجر به کاهش کارآیی محرک مالی دولت می شود، لیکن براساس واکنش تولید به افزایش مخارج دولت، می توان به این نتیجه رسید که بکارگیری سناریوی سوم یعنی اعمال مالیات بر مصرف، در عین حال که می تواند افزایش مخارج دولت را پوشش دهد، بر کارآیی این ابزار محرک مالی اثر منفی کمتری برجای می گذارد.
    کلیدواژگان: برنامه های محرک مالی، ضریب فزاینده، مالیات بر ارزش افزوده، مدل تعادل عمومی پویای تصادفی
  • سیدمحمدباقر نجفی*، جمال فتح الهی، فرحناز محمدپور صفحات 129-159
    هدف از این مقاله، تبیین نقش حکمرانی خوب در تحقق اقتصاد دانش بنیان در قالب سیستم نوآوری مارپیچ چهارگانه است. روش این مقاله، به صورت تحلیلی- توصیفی، و چارچوب آن، نهادگرایی است و در بخشی از آن نیز از روش اقتصاد سنجی برای تحلیل داده ها استفاده می شود. چارچوب نظری این مقاله نهادگرایی است. پس از تعریف مفاهیم به ویژه مارپیچ چهارگانه در بخش توصیفی، کانال های ارتباطی حکمرانی خوب و اقتصاد دانش بنیان تشریح می گردد. سپس به کمک الگوی اقتصادسنجی، رابطه بین نوآوری (به عنوان هدف سیستم های نوآوری و اقتصاد دانش بنیان) و شاخص های حکمرانی خوب، بررسی می شود. به منظور تبیین رابطه حکمرانی خوب با اقتصاد دانش بنیان، شاخص های حکمرانی خوب در ایران و کشورهای اروپای شمالی و جنوب شرقی آسیا به عنوان کشورهایی که دارای امتیازات بالایی در شاخص اقتصاد دانش بنیان هستند، با هم مقایسه می شود. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که حکمرانی خوب از طریق کانال های ارتباطی حقوق مالکیت، تضمین اجرای قراردادها، سرمایه گذاری داخلی و خارجی، فرار مغزها، توسعه سرمایه انسانی و تحقیق و توسعه بر تحقق اقتصاد دانش بنیان تاثیر می گذارد. از طرفی در قسمت تحلیل داده ها، نتیجه همانند قسمت مفهومی، بیانگر ارتباط مثبت و معنی دار شاخص های حکمرانی خوب با نوآوری است. با توجه به تبیین اهمیت نقش حکمرانی خوب در اقتصاد دانش بنیان و پایین بودن امتیاز آن برای ایران، این شاخص به عنوان مارپیچ چهارم در سیستم نوآوری چهارگانه انتخاب می شود.
    کلیدواژگان: اقتصاد دانش بنیان، مارپیچ چهارگانه نوآوری، حکمرانی خوب
  • محمدعلی متفکرآزاد، احمد اسدزاده، مهدی شیخ مولایی* صفحات 161-191
    به واسطه اهمیت مساله توزیع درآمد در نظر سیاست گذاران از دیدگاه عدالت اجتماعی، همچنین روند رو به توسعه ابزار ها و واسطه های مالی در سال های اخیر، بررسی اثر توسعه مالی بر نابرابری توزیع درآمد بیش از پیش مورد توجه محققان قرار گرفته است. بر اساس نظریات مربوط به این موضوع، توسعه مالی، هم از کانال رشد اقتصادی (غیرمستقیم) و هم، از کانال افزایش دسترسی به خدمات مالی (مستقیم)، بر توزیع درآمد اثرگذار است. مطالعات فراوانی پیرامون آثار توسعه مالی بر توزیع درآمد در مورد ایران با روش ها و شاخص های مختلف انجام گرفته، که نتایج متفاوت و متضادی را به همراه داشته است؛ بنابراین بررسی این موضوع با استفاده از روش های جدید و شاخص های متفاوت، می تواند ابعاد جدیدی از مساله را روشن سازد، لذا در این مطالعه، با استفاده از چند شاخص متفاوت و به کمک رهیافت خودرگرسیون برداری ساختاری و از طریق بررسی کانال های اثر گذاری مستقیم و غیر مستقیم توسعه مالی بر نابرابری درآمد در ایران، به بررسی اثر توسعه مالی بر نابرابری درآمد پرداخته ایم که نتایج آن در مورد اثر مستقیم توسعه مالی بر نابرابری درآمد، فرضیه تخفیف نابرابری، مبنی بر کاهش نابرابری درآمد تحت تاثیر توسعه مالی در ایران را تایید می کند، اما درباره آثار غیرمستقیم توسعه مالی، نتیجه قاطعی را به دست نمی دهد.
    کلیدواژگان: توسعه مالی، نابرابری توزیع درآمد، عمق مالی، کارآیی مالی، خودرگرسیون برداری ساختاری
|
  • Reza Ranjpour, Mohammad Reza Salmani*, Zahra Karimi Tekanloo, Nosrat Mokhtarzadeh Khaneghahi Pages 1-28
    The exchange rate as an important macroeconomic variable affects various economic sectors from different aspects. This study aims to determine the effects of exchange rate shocks on the performance of economic sectors of East Azerbaijan Province. To this end, first exchange rate shock is calculated using a non-linear Markov-Switching (MS) model and is included as an explanatory variable in the final model. To estimate the nonlinear model based on the maximum likelihood function, a MS model with two regimes and a pause, i.e., MSIH (2)-AR (1), is selected. Then, a panel data model with varying coefficients is estimated by pooled mean group estimator (PMGE). The model is used to analyze the effect of uncertainty in real effective exchange rate on value-added of 15 economic sectors of East Azerbaijan Province over the period 2000-2013. The results indicate positive and significant effects of capital, labor and the exports on value-added of economic sectors. Among the 15 districts of the province, exchange rate volatility has a negative and significant influence on value-added and production of 4 out of 15 sectors. The results call for paying more attention to exchange rate volatility and adopt effective policies to remove its adverse effects.
    Keywords: Volatility, real effective exchange rate, Value- added, Markov-Switching technique, Panel data, East Azerbaijan province
  • Seyed Hadi Mousavinik*, Sholeh Bageripormehr Pages 29-51
    Lack of reliable statistics relating to government debts in Iran's economy, not only has it influenced on the optimal management of resources and debt, but it has been one of the most important factors affecting the lack of theoretical and experimental literature in this field in Iranian economy; Somehow that he existence of extensive international literature in world, has led to very limited studies in Iran. In this study, the time series of government debt are calculated in four ways. Furthermore, this article has two ways to calculate the optimal ratio of government debt to gross domestic product, and then estimate financial space in Iran economy. In first way, without time series of government debts and based on a simple model this proportion was estimated at 15%. Despite the advantage of this method of not using the time series of debt due to the adoption of some assumptions that are inconsistent with the conditions of the Iranian economy, we cannot accept it easily. Therefore, the second method was investigated, in which first government debt series has been set up and then, using a smooth transition regression, the government's debt ratio was extracted which was 19 percent. Estimates performed in two ways, the highest government debt ratio has been experienced and the ratio of government debt that leads to negative economic growth, show that the government has a fiscal space to 30 or 32 percent of the government debt to GDP ratio.
    Keywords: Government Debt, Economic Growth, Budget Deficit, Fiscal Space
  • Ali Hussain Samadi*, Mansour Zibaei, Jafar Ghaderi, Parisa Bahlouli Pages 53-81
    Intervening government and performing environmental policies are among solutions for reducing production externalities and achieving sustainable development. Indeed, institutional quality is an effective factor in selecting optimal environment policies. This paper tries to identify optimal environmental policy among common public tools for intervening (pollution taxes and permits) in the presence of environmental and economic uncertainties with various institutional quality degrees. In this paper, institutional quality is included in a dynamic stochastic general equilibrium model and its effect on choosing environmental policy is considered. The results showed that pollution permit is preferred to taxation on pollution with various institutional quality degrees. In addition, with improvement in institutional quality, if only shock is an environmental shocks, then taxation on pollution will be an optimal policy.
    Keywords: Dynamic stochastic general equilibrium model, pollution tax, Pollution permit, Social welfare, Institutional quality, Iran.
  • Seyyed Ziaaddin Kiaalhoseini*, Nasser Elahi, Mohammad Kordalivandi Pages 83-104
    Exacerbating income inequality and increasing crimes give rise to waste of human and financial resources of the society. However, causality direction between income inequality and crime remains a controversial issue. Applying Hsiao’s causality test for the 1984-2014 period, this study examines the direction of causality between these social problems in Iran. The crimes under study include crimes against property (embezzlement, bribery, forgery, theft and bounced checks) and violent crimes (murder, battery, duress and harassment). In addition, Gini coefficient is used as an inequality index. The optimal lag lengths are one for crimes against property and two for violent crimes, respectively. Findings indicate significant bidirectional causal relationships between income inequality and two kinds of crimes.
    Keywords: Crimes against property, Violent crimes, Income inequality, Bidirectional causality, Hsiao’s causality test
  • Elham Gholami* Pages 105-127
    The application of fiscal stimulus programs (FSPs) to achieve economic growth requires knowing the source of its funding, because different methods and various taxation bases for financing of the FSPs affect their effectiveness and influence the economy. The objective of this paper is to choose the best tax base to finance FSPs in Iran, according to the lowest distortionary effects on efficiency of increasing government spending. For this purpose, first a dynamic stochastic general equilibrium (DSGE) model is designed for Iran. The model consists of three economic factors including the household, domestic firms, and the government as fiscal and monetary authority, and its reliability is checked through the calibration procedure. Then, the multiplier of government spending is estimated within four scenarios for financing government spending. These include the application of tax on income, tax on consumption, a combination of tax on income and tax on consumption (value added tax) and the budget deficit policy. The results show that taxation compared to a budget deficit policy results in decreasing efficiency of the government's fiscal stimulus. However, the reaction of domestic production to the increase in government spending indicate that while a tax on consumption may cover government spending, it has a low negative effect on the efficiency of this fiscal stimulus.
    Keywords: Fiscal Stimulus Programs, Multiplier, VAT, Dynamic stochastic general equilibrium model (DSGE)
  • Mohammad Bagher Najafi*, Jamal Fathollahi, Farahnaz Mohamadpoor Pages 129-159
    This paper aims to explain the role of good governance in the realization of the knowledge-based economy within a quadruple helix innovation system (QHIS). It employs an analytical-descriptive method, while focusing on the econometric models within Eviews9 software environment. Theoretically, the paper is based on institutionalism approach. The interaction of good governance and knowledge-based economy is described after defining the concepts of QHIS. Then, the relationships between innovation (as the goal of innovation systems and knowledge-based economy) and good governance indicators are evaluated within an econometric model. To do this, good governance indicators in Iran are compared to those of the Northern Europe and South-Easter Asia as regions enjoying high scores in knowledge-based economy indicators. The findings indicate the impact of good governance on realization of the knowledge-based economy through various channels including property rights, enforcement of contracts, domestic and foreign investment, brain drain, human capital development, and research and development. Alike the conceptual part of paper, the results reveal positive and significant relationships among good governance indicators and innovation. Considering the importance of good governance in realizing a knowledge-based economy, good governance index is selected as the fourth helix in QHIS for Iran.
    Keywords: knowledge-based economy, quadruple helix innovation system, good governance
  • Mohammad Ali Motafakkerazad, Ahmad Assadzadeh, Mahdi Sheykhmaollayi* Pages 161-191
    Income distribution is of crucial importance for policymakers from the social justice viewpoint.  In recent years, financial tools and intermediaries have been developed in the global economy. Thus, investigating the impact of financial development on the income inequality has attracted the attention of economic researchers. Financial development affects income distribution through both channels of economic growth (directly) and increasing access to financial services (indirectly). Many studies have been conducted regarding the effects of financial development on income distribution in Iran with different methods and indicators, and even contradictory results. This study analyzes the effect of financial development on income inequality using various indicators and the structural vector auto-regression (SVAR) approach. The findings confirm the direct effect of financial development on income inequality, or the inequality-narrowing hypothesis, though they have no decisive implication on the indirect effects of financial development on income inequality, or the inequality-broadening hypothesis.
    Keywords: Financial development, Income inequality, Financial depth, Financial efficiency, Structural Vector Auto-regression (SVAR)