فهرست مطالب

تحقیقات مرتع و بیابان ایران - سال دهم شماره 3 (پیاپی 12، سال 1382)

فصلنامه تحقیقات مرتع و بیابان ایران
سال دهم شماره 3 (پیاپی 12، سال 1382)

  • تاریخ انتشار: 1382/08/11
  • تعداد عناوین: 6
|
  • گل محمد گریوانی صفحه 263
    هدف این تحقیق ارزیابی و کارتوگرافی پدیده بیابانی شدن بخش شمالی استان خراسان به روش فائو _ یونپ و نسخه ویژه انستیتوی تحقیقات بیابان کشور ترکمنستان بوده و در حین مطالعات متناسب با شرایط محلی تغییرات و اصلاحات لازم درآنها اعمال شده است. نقشه ها بر مبنای تصاویر ماهوارهای لندست، سنجنده های MSS وTM با مقیاس 1:250000 طی سالهای 1972 و89 – 1988 و با بهرهگیری از نقشه های موضوعی خاکشناسی، زمین شناسی، توپوگرافی، پوشش گیاهی، اقلیم و غیره تهیه شد. بر اساس آنها نقشه نهایی تاثیرعوامل انسانی مؤثر بر بیابانی شدن در مقیاس 1:500000 تهیه شد. این نقشه منعکس کننده گسترش طبقات گوناگون بیابانی شدن با شدتهای مختلف و دلایل اختصاصی آنها است. نتایج این تحقیق نشان داد که 7/7 درصد از سطح منطقه جزو بیابانهای طبیعی مشتمل بر ماسهزارها، شورهزارها و اراضی نامناسب میباشد. تنها در حدود 5/5 درصد از مساحت منطقه در شرایط فعلی فاقد آثار و ظواهر بیابانی شدن بوده و نزدیک به 5/86 درصد از کل مساحت شمال استان خراسان (61440 کیلومتر مربع) تحت تاثیرعوامل بیابانی شدن با شدتهای مختلف قرار دارد. تخریب پوشش گیاهی در سطحی معادل 46 درصد و فرسایش بادی تنها در 5/0درصد از سطح اراضی منطقه به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را در بیابانی شدن دارند. سایر فرآیندهای بیابانی شدن از قبیل فرسایش آبی و شوریزایی به ترتیب به میزان 4/34 و 7/5 درصد در بیابانی شدن منطقه مؤثرند. از نظر شدت بیابانی شدن، 7/46 درصد از کل منطقه در طبقات شدید و خیلی شدید، 8/23 درصد در طبقه متوسط و16 درصد در طبقه جزئی قرار دارند.
    کلیدواژگان: بیابانزایی، ناهمواریهای ماسهای، خراسان، ایران و بیابان طبیعی
  • محمد فیاض صفحه 289
    در مناطق خشک کشور به دلیل محدودیتهای ناشی از کمبود بارندگی و دمای زیاد تحت شرایطی که بهرهبرداری غیر اصولی از مراتع صورت گیرد، پوشش گیاهی آسیبپذیر گردیده و به تدریج تراکم و تنوع آن کاهش می یابد. حضور تاغ در اینگونه مناطق نقش قابل توجهی در پایداری بومسازگانهای طبیعی دارد. تخریب بی رویه، موجب ناپایداری میگردد و آثار نامطلوبی بر تولید بیولوژیک این مناطق دارد. پی آمد آثار نامطلوب پدیده تخریب بر رویشگاه تاغ در شرق جازموریان، از بین رفتن شرایط برای تجدید حیات طبیعی این گیاه بوده است. استمرار تخریب، تراکم پوشش گیاهی تاغ را در این منطقه کاهش داده است. هدف تحقیق انجام شده، دست یابی به راه کاری برای احیای پوشش گیاه تاغ در حوزه شرق جازموریان بوده است. از این رو طرح، در دشت کاسکین(واقع در 50 کیلومتری غرب ایرانشهر) اجرا گردیده است. این منطقه قبلا تاغزارهای انبوهی داشته است. ولی اکنون پوشش گیاهی آن به کمتر از یک در صد رسیده است. به منظور دستیابی به روشی کارآمد و اقتصادی جهت برگشت پوشش گیاهی، گونه تاغ بعنوان گونه ای بومی و مقاوم به شرایط منطقه انتخاب و طرحی با هدف استقرار نهالهای تاغ در تاغزارهای تخریب یافته حوزه شرق جازموریان اجرا گردید. مناسبترین دور و حجم آبیاری تاغ (Haloxylon persicum) جهت استقرار در رویشگاه های طبیعی آن در دشت کاسکین واقع در شرق جازموریان آزمایشی در قالب آماری کرتهای خرد شده (Split plot)، با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار از سال 1373 به مدت سه سال در دشت کاسکین واقع در کیلومتر 50 جاده ایرانشهر به دلگان اجرا شد. نتایج بررسی های انجام شده نشان داده است، نهالهای تاغ با حجمهای مختلف و دورهای مختلف آبیاری به نسبتهای متفاوتی از نظر زنده مانی تا اردیبهشت ماه دومین سال زنده مانده است. در کمترین دور آبیاری با بیشترین حجم آب، درصد زنده مانی تا اردیبهشت ماه، 70 درصد و بیشتر از سایر تیمارها بوده است. بعد از اردیبهشت ماه مرگ و میر نهالها در تمام تیمارها به تدریج آغاز و تا پایان دوره آزمایش(قبل از فرارسیدن فصل پاییز) کلیه نهالها خشک شدند، این امر در سه سال تکرار آزمایش اتفاق افتاده است. بنابراین امکان احیای تاغزارهای منطقه کاسکین با هزینه های قابل توجیه با استفاده از روش های متداول آبیاری با تانکر وجود ندارد.
    کلیدواژگان: تاغ، دور آبیاری، بذر، تاریخ کاشت، حجم آبیاری
  • محمد درویش صفحه 301
    پندار بنیادین یا مساله اساسی مطالعه پیش رو، بررسی امکان دستیابی به کمینهای از معیارها و شاخص هایی گویا، ساده و منطقه ای است که بتواند نزدیکترین ارزیابی ممکن به واقعیت را از جریان بیابانزایی در ایران ارایه دهد. به دیگر سخن، این مطالعه در پی آن است تا سیاهه ای از کارآمدترین معیارهای سنجش تخریب سرزمین در مناطق تحت اثر بیابانزایی را معرفی کرده و شاخصهایی قابل اندازهگیری، در دسترس و آسان برای تعیین وضعیت دقیق معیارهای یاد شده ارایه کند. بدین ترتیب، انتظار میرود با توانمندساختن و بهنگام کردن سامانه های دیده بانی و پایش کشوری، امکان پیش بینی خطر بیابانزایی به تفکیک زیست اقلیمها یا محدوده های طبیعی متاثر فراهم شده و درصد موفقیت برنامه اقدام ملی افزایش یابد. در مسیر دستیابی به این مهم، توصیف کامل مفهوم بیابانزایی و محدوده عمل آن، همچنین وجه تمایزش با دانشواژه هایی، چون بیابان و تخریب سرزمین، به همراه تشریح ضوابطی روشن و قابل استناد برای بازشناسی معیارها و شاخصها ضروری خواهد بود.
    کلیدواژگان: بیابانزایی، معیار، شاخص، بعد، ارزیابی، تخریب سرزمین
  • عباسعلی سندگل صفحه 321
    اثردو سیستم و سه شدت چرا بر مراحل فنولوژی گیاه Bromus tomentellus، در سالهای 1380-1379 در ایستگاه همندآبسرد، واقع در 70 کیلومتری شرق تهران، مورد بررسی قرار گرفت. در هر یک از شدتهای چرا تعداد 30 پایه از گونه مذکور انتخاب ودر زمانهای مختلف بازدید شد. با استفاده از داده های دما، حرارتهای تجمعی برای هر یک از مراحل فنولوژی محاسبه گردید. رطوبت خاک در طول 5 ماه از دوره رویش گیاهی و به فاصله 20 روز از هم اندازه گیری شد. نتایج بدست آمده نشان داد که درهر دو سیستم چرا، گونه مورد بررسی از اواخر اسفند شروع به رشد کرد و در اواخر تیرماه خشک شد. پس از آن واردخواب تابستانه گردید که تا اواخر آبان ماه طول کشید. از اواخر آبان تا اواخر آذر دارای رشد مجدد بود و پس از آن تا اواخر اسفند مرحله خواب زمستانه فرا رسید. حرارتهای تجمعی مورد نیاز دوره های رشد رویشی و زایشی در سیستم تناوبی به ترتیب 2/1262 و 1306 درجه سانتیگراد و در سیستم مداوم 8/1293 و 3/1262 درجه سانتیگراد برای شدتهای چرای سنگین و سبک بود. بین مراحل فنولوژی با مقدار رطوبت خاک و بارندگی همبستگی ضعیف (p <5) ولی با دمای هوا همبستگی مثبت و نسبتا کاملی (p>5) برقرار بود، به طور کلی سیستمها و شدتهای چرا اثرمحسوسی بر وقوع پدیده های فنولوژی نداشت. با این وجود گلدهی در تیمار چرای سنگین در هر دوسیستم و نیز در سیستم چرای تناوبی 2تا4 روز به تاخیر افتاد.
    کلیدواژگان: سیستمهای چرا، شدتهای چرا، مراحل فنولوژی، حرارتهای تجمعی، رطوبت خاک، Bromus tomentellus، همندآبسرد
  • حسن قلیچ نیا صفحه 339
    مطالعه عمل و رفتار فردی گونه های مرتعی و رابطه هر یک از آنها با اجزاء زنده و غیر زنده اکوسیستمهای مرتعی، به منظور بدست آوردن اطلاعاتی که اساس و پایه مدیریت مراتع قرار گیرد، دارای اهمیت به سزایی است. در اکولوژی مرتع، این قبیل مطالعات به عنوان آت اکولوژی نامیده میشوند. در این تحقیق آت اکولوژی دو گونه Bromus cappadocicus و Bromus stenostachyus مورد مطالعه قرار گرفت. نقشه رویشگاه، خصوصیات رویشگاهی شامل توپوگرافی، اقلیم، خاک، گونه های همراه، و چگونگی حضور این گونه در پوشش گیاهی تعیین گشت. همچنین فنولوژی و سیستم ریشه هر یک از دو گونه یاد شده مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه نشان دهنده آن است که رویشگاه های گونه Bromus cappadocicus در استان بسیار محدود است. این گونه عمدتا«در مناطق غربی و مرکزی استان در ارتفاعات 3100-2550 متر از سطح دریا با شیب %60-5 به صورت توده های پراکنده و لکهای مشاهده شد. متوسط بارندگی سالانه در این رویشگاه ها 500-400 میلیمتر است. مطالعه فنولوژی این گونه در ارتفاع 3000 متر گویای آن است که زمان آغاز رشد رویشی آن در اواسط فروردین ماه، زمان گل دهی در اواخر اردیبهشت ماه، و زمان رسیدن بذر در اواخر خرداد ماه میباشد. سیستم ریشه به صورت منشعب و در هم رفته است و تا عمق کمی در خاک نفوذ دارد. بررسی ها در مورد گونه Bromus stenostachyus نشان داد که رویشگاه های آن در مناطق مرکزی البرز در استان مازندران در ارتفاعات 4000-1500 متر از سطح دریا گسترش دارد. این گونه گیاهی در اغلب رویشگاه هایش به حالت گونه غالب اول، دوم، و یا سوم در تیپ گیاهی مشاهده شد. ولی در ارتفاعات 4000-3000 متر از سطح دریا به صورت پراکنده و لکهای رویش دارد. شیب رویشگاه های آن %70-10 میباشد. متوسط بارندگی سالانه در مناطق رویشی آن 500-350 میلیمتر است. بررسی فنولوژی این گونه در ارتفاع 3100 متر نشان داد که رشد رویشی آن در اواسط اردیبهشت ماه، مرحله گل دهی در اواخر خرداد ماه، و زمان رسیدن بذر در اواسط تیر ماه شروع میشود. در این گونه مرتعی نیز سیستم ریشه به صورت منشعب و در هم رفته است که تا عمق کمی در خاک رویشگاه خود نفوذ دارد.
    کلیدواژگان: آت اکولوژی، Bromus cappadocicus، Bromus stenostachyus، مازندران
  • مجتبی پاک پرور، یوسفعلی سعادت صفحه 357
    یکی از راه های بهرهورری از زمینهای شور غیر زراعی، استفاده از آنها به عنوان بستر کاشت گیاهان شور پسند و تولید زیست توده گیاهی است، که علاوه بر تاثیر آن بر تلطیف محیط، با رعایت نیاز آبشویی، کاهش املاح را در نیمرخ خاک سبب میشود. از آنجا که در مواردی منابع آب شور و کم شور نیز در این مناطق در دسترس است و میتواند برای آبیاری مورد استفاده قرار گیرد، با کاربرد آنها، نمکهای محلول در منطقه ریشه افزایش یا کاهش می یابند. تحقیق حاضر در محلی انجام یافت که جریان یک زهکش مصنوعی برای شناخت اثر کاربرد آب شور بر تغییرات املاح یک خاک رسی، و همچنین آبیاری گونه هایی از درختان مقاوم به شوری، مورد استفاده قرار گرفت. این پژوهش در قالب طرح آماری کرتهای خردشده (اسپلیت پلات) با سه تکرار انجام شد. تیمارهای اصلی نوع آب آبیاری شامل زهاب زهکش اصلی بهعنوان آب شور، و آب شیرین رودخانه کر بود. تیمارهای فرعی آزمایش شامل 6 گونه های درختی است. میزان رسانایی کهربایی (EC) زهآب از dSm-14/4 در آبان تا dSm-17/8 در تیرماه در تغییر بود. نیمرخ خاک پیش از آغاز تحقیق، در سال 1368، و پس از گذشت 10 سال از اجرای آن مورد مطالعه قرار گرفت. میانگین EC لایه های نیمرخ از dS m-15/21 به dS m-11/14 رسیده، 35 درصد کاهش داشته است. همچنین میانگین میزان نسبت جذبی سدیم (SAR) نیمرخ از 1/32 به 4/27 تقلیل یافته و نشاندهندهی 15 درصد کاهش میباشد. بنابراین روند کاهش SAR در مقایسه با کاهش EC کندتر بوده و دلیل احتمالی آن، ترجیحی است که فاز تبادلی خاکها برای سدیم قایل بوده، و آبشویی در مورد این کاتیون نسبت به کاتیونهای کلسیم و منیزیم ناموفقتر عمل نموده و میانگین SAR نیمرخ کاهشی کمتر از EC داشته است.
    کلیدواژگان: آبشویی، شوری، انتقال املاح، اکالیپتوس، اکاسیا، صنوبر، گز