فهرست مطالب

فصلنامه زمین شناسی ایران
پیاپی 25 (بهار 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/07/02
  • تعداد عناوین: 7
|
  • فرید حاصلی آبادی، محسن پورکرمانی، حسین حاجی علی بیگی صفحات 3-13
    کوه های مورو در 27 کیلومتری شمال غرب تبریز و در فرادیواره گسل تبریز واقع شدند. گسل تبریز با جابجایی های راستالغز خود باعث بوجود آمدن شکستگی های پر مانندی در اطراف خود شده که از اتصال آن ها به یکدیگر سرانجام گسل شمال مورو را در فرادیواره خود به وجود آورده است. گسل تبریز و گسل شمال مورو، دارای سازوکار راستالغز راست گرد می باشند. گسل شمال مورو با امتدادی منحنی وار در ادامه غربی خود در گسل تبریز ختم شده است. هندسه قرارگیری این دو گسل نسبت به هم و همچنین سازوکار آن ها، باعث به وجود آوردن دوپلکس لغزشی-فشارشی در حد فاصل شان شده است. تنش های رژیم لغزشی-فشارشی مذکور باعث ایجاد توپوگرافی مثبت و به بالاآمدگی کوه های مورو منجر شده است. این بالاآمدگی در امتداد گسل های طولی اتفاق افتاده که امتدادی موازی با دو گسل مذکور دارند. با توجه به نحوه بالاآمدگی بلوک ها، وجود تنش های برشی و محض و نوع دگرریختی های انجام گرفته در این کوه ها، به نظر می رسد این دوپلکس با مدل دوپلکس های لغزشی- فشارشی مایل تطابق بیشتری را نشان می دهد.
    کلیدواژگان: کوه های مورو، گسل تبریز، گسل شمال مورو، دوپلکس های لغزشی فشارشی
  • کریم تقی پور، محمد محجل صفحات 15-33
    تراورتن های نوع شکاف-پشته منطقه وسیعی در آذرشهر و بخش خاوری دریاچه ارومیه را پوشش می دهند که بخش هایی از آن هم اکنون نیز در حال تشکیل می باشند. تشکیل این نهشته ها در این منطقه از آذربایجان، فعال بودن گسل های منطقه را نشان می دهد. بررسی های انجام گرفته مشخص ساخت که این پشته ها در ابعاد وسیعی با درازای تا 2 کیلومتر و ارتفاع تا 150 متر در امتداد شکاف های کششی بیرون آمده و به دو حالت رگه ای و لایه ای تشکیل شده اند. فعالیت آتشفشانی جوان سهند در مجاورت پشته های تراورتن در تشکیل سیالات محلول کننده نهشته های کربناته منطقه با سن ژوراسیک و کرتاسه نقش اساسی داشته و آنها را با ترکیبات آهن دار رنگ آمیزی کرده است. میزان بارندگی در افزایش و یا کاهش آبدهی چشمه های تراورتن ساز، تاثیر داشته و این تاثیرات با وجود خاکهای قدیمی در بین لایه های تراورتن و تغییرات شیب آنها نمود یافته است. کشش های مداوم در منطقه با شکستگی های کششی که لایه های تراورتن را بریده اند، مشخص می گردد. امتداد شکاف ها در محدوده پشته های تراورتن ارتباط معنی داری با روند گسل های امتداد لغز فعال با راستای شمال باختر- جنوب خاور در منطقه دارند. تراورتن های رگه ای قائم در طرفین شکاف ها حاوی فیبرهای آراگونیت و کلسیت می باشند که عمود بر دیواره رگه ها رشد یافته اند. در این مطالعه امتداد فیبرها برای اندازه گیری جهت کشش در امتداد شکاف ها مورد استفاده قرار گرفتهاست تا آرایش جهت های کشش محلی در محدوده پشته های تراورتن مشخص گردد. نتایج ساختاری روشن می سازد که تراورتن های شکاف-پشته آذرشهر در حوضه کششی در محل پله شدگی گسل های فعال امتداد لغز شکل گرفته اند.
    کلیدواژگان: آذربایجان، آذرشهر، پشته های تراورتن، حوضه کششی، گسل های امتداد لغز فعال
  • هادی عبدالعظیمی، محمدحسین مهدیان، سیدکاظم علوی پناه، حمیدرضا متین فر، ابراهیم پذیرا، محمدحسن مسیح آبادی، حسین کریمی صفحات 35-48
    با توجه به گسترش وسیع خاک های دارای املاح در ایران و تاثیر آنها بر عملکرد محصولات کشاورزی، شناسایی این زمین ها از اهمیت زیادی برخوردار است. برای رسیدن به این شناخت و آگاهی از وضعیت تغییرپذیری مکانی این پدیده زیست محیطی، نیاز به تهیه نمونه های زیادی بسته به وسعت این نوع خاک ها می باشد که مستلزم صرف زمان و هزینه زیاد است. بنابراین، احتمالا بتوان با بهره گیری از فناوری ها و علوم مختلف، ضمن در نظر گرفتن محدودیت های اقتصادی و زمانی، اطلاعات مناسبی را از منطقه مطالعاتی به دست آورد. بدین منظور، در بخشی از زمین های دشت ارسنجان، استان فارس (8062 هکتار)، نقشه های شوری و سدیمی خاک با استفاده از روش کریجینگ معمولی در دو عمق 5-0 و 50-0 سانتی متر تهیه و مورد ارزیابی قرار گرفت. تحلیل زمین آماری داده های شوری (122 داده) نمونه-برداری شده به روش شبکه ای منظم، موید آن بود که همبستگی مکانی این داده ها در عمق 50-0 سانتی متر و 5-0 سانتی متر از نوع متوسط است. مقدار MBE تخمین داده های شوری و سدیمی موید بیش برآوردی در هر دو روش کریجینگ بود. پس از ارزیابی دوجانبه داده های تخمینی و واقعی، جذر میانگین مربعات خطا در روش کریجینگ معمولی برای داده های شوری در اعماق 5-0 و 50-0 سانتی متر به ترتیب 85/27 و 56/17 و برای داده های سدیمی، 83/12 و 34/12 نتیجه شد. در روش کوکریجینگ از درجات روشنایی تصویر سنجنده LISS-III به عنوان متغیر کمکی در تخمین شوری عمق 5-0 سانتی متر استفاده گردید. در این روش دقت بهتر نسبت به روش کریجینگ معمولی مشاهده نشد. ارزیابی نقشه های شوری و سدیمی نشان داد که در هر دو عمق، شوری و سدیمی خاک در مجاورت دریاچه از مقادیر بالایی برخوردار می باشد. در شمال منطقه، کشاورزی آبی محصولاتی نظیر یونجه، گندم و جو وجود دارد، لذا به نظر می رسد استفاده از آب با کیفیت نامطلوب باعث گرایش خاک های این منطقه به معضل شوری و سدیمی شده است.
    کلیدواژگان: شوری خاک، کریجینگ، درجات روشنایی سنجنده III، LISS
  • کاظم کاظمی، علی کنعانیان، فاطمه سرجوقیان صفحات 49-63
    باتولیت کیکی واقع در کوه های شمال سمنان در شمال ایران مرکزی از لحاظ سنگ شناسی شامل گرانیت، گرانودیوریت، کوارتزدیوریت و گابرودیوریت است که واحدهای پرکامبرین را قطع نموده است. این سنگ ها متاآلومین تا جزئی پرآلومین هستند و ماهیت کالک آلکالن دارند. الگوهای عناصر نادر خاکی نشان می دهند که همه نمونه سنگ های مطالعه شده از ماگمای مشترکی مشتق شده اند. مطالعات کانی شناسی، پتروگرافی و داده های عناصر اصلی و کمیاب نشان می-دهند که همه سنگ های گرانیتی ماهیت I داشته و احتمالا مواد پوسته ای به همراه مواد مشتق از گوشته در تشکیل آن ها نقش داشته-اند. نمودارهای عنکبوتی با آنومالی منفی Ti، P و Nb حاکی از شکل گیری ماگما در یک محیط تکتونیکی مرتبط با فرورانش است. دیگر شواهد ژئوشیمیایی از قبیل بالا بودن SiO2، پایین بودن Mg# و عناصر انتقالی و همچنین میانگین نسبت های Nb/La، Nb/Ce و (La/Sm)n گویای آن است که پوسته زیرین در کنار مواد مشتق از گوشته نقش مهمی را در تشکیل گرانیت های کیکی بازی کرده است.
    کلیدواژگان: باتولیت، فرورانش، کالک آلکالن، منشاء پوسته ای گوشته ای، نوع I
  • محمد آفرین، محمد بومری، اسدالله محبوبی، محمدنبی گرگیج صفحات 65-80
    منطقه ساحلی چابهار در پهنه ساختاری رسوبی مکران واقع شده است. پی سنگ ناحیه مکران متشکل از پوسته های اقیانوسی و واحدهای فلیش بوده که در منطقه چابهار بوسیله توالی های ضخیمی از مارن، ماسه سنگ و کنگلومرا پوشیده شده است. تعداد 50 نمونه از برش های تیس، رمین، لیپار، گورانکش و خور گریندر برداشت و مورد آزمایش کلسیمتری و آنالیزهای ژئوشیمی XRF، ICP و XRD قرار گرفت. میزان کربنات کلسیم نمونه های مورد مطالعه از واحد مارنی بین 9 الی 21 درصد متغیر و بهتر است به آنها گلسنگ اطلاق نمود. مقادیر Na2O، P2O5 و Fe2O3 سنگ های مورد مطالعه نسبت به پوسته قاره ای بالایی کاهش یافته است. ضریب متوسط اندیس هوازدگی شیمیایی (8/88 CWI ́=) شرایط آب و هوای خشک تا نیمه خشک را در منطقه منشا نشان می دهد. بر اساس داده های ژئوشیمی، گلسنگ ها و ماسه سنگ های منطقه ساحلی چابهار از سنگ های رسوبی غنی از کوارتز منشا گرفته اند. مشخصات ژئوشیمی سنگ های مورد مطالعه و استفاده از دیاگرام های تفکیک کننده محیط های زمین ساختی بر اساس عناصر اصلی و فرعی مبین رسوب-گذاری این سنگ ها در بخش های حاشیه قاره ای فعال (ACM) است. این نتیجه منطقی به نظر می رسد زیرا زون مکران یک زون فرورانشی فعال حاشیه قاره است.
    کلیدواژگان: چابهار، ماسه سنگ، مارن، مکران ساحلی، ژئوشیمی، گلسنگ
  • کیمیا سادات عجایبی، بهمن رشیدی صفحات 81-94
    محدوده مورد مطالعه در شمال استان تهران قرار گرفته است. این محدوده بخشی از رشته کوه البرز مرکزی محسوب می شود. توده های نفوذی (با ترکیب بازیک) و خروجی موجود در این منطقه با سن ائوسن پسین سبب بروز دگرسانی در منطقه شده است. در این محدوده کانی زایی فلزی به طور جزئی صورت گرفته و آثاری از کانی سازی طلا، مس و سرب در حوالی دربند و پس قلعه وجود دارد. میزان کانی سازی سرب و روی در منطقه (پس قلعه) به ترتیب تا 5 درصد و تا 3 درصد و طلا و نقره به طور متوسط 600 و 10 پی پی ام می باشد. میزان طلا و نقره به ترتیب 25 و 65 گرم در تن نیز گزارش شده است. سنگ شناسی غالب این منطقه شامل سنگ های آذرآواری سازند کرج با سن ائوسن می باشد، با درنظر گرفتن این مهم که بین دو بخش شیل های پایینی و لیتیک توف های موجود، افق چینه شناسی مناسبی جهت کانی سازی وجود دارد و نیز با توجه به موقعیت ساختاری منطقه، شرایطی مناسب جهت تشکیل کانسارهای ماسیوسولفید تداعی می شود.
    حضور دگرسانی های سریسیتی، رسی و پروپیلیتیک در منطقه، نحوه قرارگیری این دگرسانی ها نسبت به یکدیگر، نحوه و نوع کانی سازی (پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت به صورت غالب در کنار ژاسپروئیدها در مرکز محدوده و کانه های منگنز و باریت در نواحی کناری)، توالی و زون بندی کانه و کانی های نامبرده، همچنین وجود لایه بندی ظریف در توف های دگرسان شده سیلیسی فلدسپاتی حاوی کانی سازی، کانی سازی نواری ظریف لایه پیریت در این توف ها، پتانسیل کانی سازی طلا به همراه کانی های سولفیدی و حضور فازهای گرمابی به عنوان یک فاز کانی سازی تاخیری، با افزایش ناگهانی عیار طلا، وجود پدیده هایی همانند برش های گرمابی و رگه- رگچه های سیلیسی، که بخش ماسیوسولفید را قطع کرده اند، عمده ترین شواهد صحرایی این موضوع می باشند. همچنین هاله های ژئوشیمیایی که گسترشی در حدود 150 متر دارند نیز، نشانه های غیر قابل انکاری بر این واقعیت هستند که کانی سازی پلی متالیک در منطقه می تواند از نوع ماسیوسولفید باشد و روندی مشابه با روند کانسارهای ماسیوسولفید نوع کروکو داشته باشد.
    کلیدواژگان: ماسیوسولفید، کروکو، تهران، پس قلعه
  • سعیده سنماری، لیلا بخشنده صفحات 95-103
    در این مطالعه سازند ایلام در شمال شرق شیراز بر اساس نانوفسیل های آهکی و فرامینیفرهای پلانکتونیک مورد مطالعه قرار گرفته است. سنگ شناسی این سازند شامل سنگ آهک های رسوبی تیره است. در این مطالعه برای اولین بار 18 جنس و 26 گونه از نانوفسیل های آهکی شناسایی شد. با توجه به گسترش چینه شناسی نانوپلانکتون های آهکی، بازه زمانی برش مورد مطالعه با زون های Micula decussata zone، Reinhardtites anthophorus zone، Lucianorhabdus cayeuxii zone وCalculites obscurus zone از زون بندی های استاندارد جهانی هم خوانی دارد. بر اساس محدوده چینه شناسی، گونه های شاخص و زیست زون های مشخص شده، سن رسوبات مورد مطالعه از اواخر کنیاسین- ابتدای سانتونین تا اوایل کامپانین آغازی از کرتاسه بالایی پیشنهاد می شود. بیوزون هایDicarinella concavata zone Dicarinella asymetrica zone، Globotruncanita elevata zone، از زون های شناسایی شده متعلق به فرامینیفرهای پلانکتونیک در این برش، بیان گر بازه زمانی اواخر کنیاسین - سانتونین آغازین تا کامپانین آغازین می باشند. حضور گونه های شاخص از نانو فسیل های آهکی بیان گر آن است که سازند ایلام در عرض های جغرافیایی پایین و تحت شرایط آب و هوایی گرم اقیانوسی نهشته شده است.
    کلیدواژگان: ایلام، چینه شناسی، فرامینیفر، محیط زیست، نانوفسیل
|
  • Haseliabadi F., Pourkermani M., Hajialibeigi H Pages 3-13
    The Moro Mountains are located in the 27 km of the north-west of hanging wall of TabrizFault. Tabriz Fault with the strike-slip movements caused the feather fractures in both side that these fracture linkage to each other and finally make the North Moro Fault. Both Tabriz Fault and North Moro Fault are having strike-slip movement. North Moro Fault have arcship trend, and in the west ending point terminate in the Tabriz Fault. Their geometric locations of these faults related to each other caused engender a transpression duplex in their limitation of distance. Stress regime transpression caused positive topographic feature in between two faults that engender of Moro Mountain. This uplift occurs along longitude faults that having strike parallel with two big faults and have the same mechanism. With considering of the existing both shear and pure stress and style of deformations, probably style of transpression of Moro Mountains is inclined transpression model.
    Keywords: Moro Mountain, Tabriz Fault, North Moro Fault, Transpression duplex
  • Taghipour K., Mohajjel M Pages 15-33
    Fissure-ridge type travertines are exposed in extensive area in Azarshahr and eastern partof the Urmia Lake in Azarbaydjan, NW Iran. Some of the ridges are still active in the areaindicating active displacement along the faults in this region. Field observations indicatedthat abundant ridges up to 2 km long and 150 m height are generated in tow vein and layered types along the extension fractures in the area. Quaternary active Sahand volcaniccomplex close to the travertine ridges had reasonable influence on solution of the Jurassicand Cretaceous carbonates and stained travertine layers. Climate changes, strongly affectsthe amount of water supply in travertine ridges. This is well identified by inter-bedded paleo-soil bands sub-horizontal to the travertine layers and change of dip in travertine layers. Normal faults and steep extension fractures cut the travertine layers and indicate latter active extension in the area.Trends of fissures in the ridges have structural relation with the NW-SE oriented active faults in the area. Vertical veins in central fissures of the travertine ridges contain horizontally oriented aragonite and calcite fibers. These fibers are measured in the ridges to get the locally developed extension orientation in the travertine ridges. Structural evidence indicates that travertine ridges are generated in pull-apart basin of the active NW-SE oriented dextral strike-slip faults.
    Keywords: Azarbaydjan, Azarshahr, Travertine ridges, Pull, apart basin, Active strike, slip faults
  • Abdolazimi H., Mahdian M.H., Alavipanah S.K., Matinfar H.R., Pazira E., Masihabadi M.H., Karimi H Pages 35-48
    It is crucial to study the widespread growth of saline soils in Iran and having significantimpacts on crop yields. In order to approach the awareness of spatial variability of thisenvironmental phenomenon, we need several samples depending on the expansion of these soils. However, it requires a lot of time and high cost. Therefore, we probably be able to provide proper information on the area with the help of different science and technology considering financial difficulties and time limitations. According to this crisis, in part of Arsanjan plain of Fars Province (8062 h), vicinity of Tashk and Bakhtegan lake, soil salinity maps obtained from Kriging method and then evaluated. Analysis of geostatistics with salinity data was expressive that spatial dependency is moderate. MBE value of estimation of the salinity and sodicity data indicated overestimating in both two Kriging methods, After cross validation, RMSE for ordinary kriging in depth of 0-5 and 0-50 cm was 27.65 and 17.56 for salinity and 12.83 and 12.34 for sodicity data. Estimation of salinity using of digital numbers of LISS III sensor (as secondary data) in cokriging method, had not positive effect on the estimation. The evaluation of the obtained maps indicated salinity values were very high close to lake and decreased one with distance, in center of the plain and increased in agricultural lands because of mismanagement of water resources. In the north of the area there are crops such as barley, alfalfa and wheat which planted with irrigation agriculture. therefore it seems, using unfavorable water, makes the soil saline and rich in sodium.
    Keywords: Soil salinity, Kriging, Brightness numbers of LISS III sensor
  • Kazemi K., Kananian A., Sarjoughian F Pages 49-63
    The Kiki Batholith in the north Semnan Mountains of north- زentral Iran consists of granite, granodiorite, diorite, and gabbrodiorite sharply intruding Precambrian units. All rocks aremetaluminous to slightly peraluminous, defining a calcalkalic trend. Rare earth elementpatterns indicate that all studied rock types are comagmatic. Mineralogic, petrographic, and major- and trace-element data demonstrate that all rocks are I-type granitoids and crustal material along with derived mantle material may have contributed to their formation. Spider diagrams show troughs for Ti, P, and Nb, indicating magma genesis in a subductionzone setting. Other geochemical evidences such as high SiO2, low Mg# and transitional elements, and also Nb/La, Nb/Ce and (La/Sm) n average ratios indicate that the lower crust with derived mantle material had played an important role in generation of the Kiki granites.
    Keywords: Batholith, Subduction, Calc, alkaline, Crustal, mantle origin, I, type
  • Afarin M., Boomeri M., Mahboubi A., Gorgij M.N Pages 65-80
    The Chabahar coastal area is located in the Makran sedimentary-structural zone. The basement of the Makran zone consists of an oceanic crust and flysch units which completely overlie by thick sequences of mudstone, sandstone and conglomerate in the Chabahar area. Fifty samples were taken from sections of Tiss, Ramin, Lipar, Gorankash and Gareeandar and were studied by calcimetry, XRF, ICP and XRD. The result of calcimetry analyses shows lime contents of marl samples vary from 9 to 21 percent, and it is better to introduce them as mudstone. Na2O, P2O5 and Fe2O3 contents of the study rocks are lower than the upper continental crust CWI= 88.8 shows arid to semi-arid. Based on geochemical data, mudstones and sandstones of Chabahar coastal area were derived from a quartzose sedimentary source. Geochemical characteristics of the study rocks and using of discrimination diagrams for tectonic setting, based on major and trace elements, suggest that they formed in an active continental margin, This conclusion is logical because the Makran zone is an active subductional continental margin.
    Keywords: Chabahar, Sandstone, Marl, Coastal Makran, Geochemistry, Mudstone
  • Ajayebi K.S., Rashidi B Pages 81-94
    The study area is located in north of Tehran province. This area is a part of central Alborzzone. Intrusive (basic) and extrusive bodies of late Eocene, have caused several alterationzones. Au- Cu and Pb-Zn mineralization evidences have been found in Darband and Pass-Qaleh areas. The average grade of Pb and Zn in this area is 5% and 3% and the average of Au-Ag is 600 – 10 ppm respectively. Also the amount of 25 and 65 gram per tons has been reported for Au – Ag in this area. Main lithology of this area are volcano-sedimentary rocks of the Eocene. Considering the fact that there is an appropriate stratigraphic situation between lower shale and lithic tuffs for mineralization and due to structural conditions of the area, the conditions of massive sulfide ore forming (Kuroko type) are provided.The major and most important field evidences of this opinion are: The presence of propylitic, serisitic, argillic alterations and their placement; the mineralization type (pyrite, chalcopyrite, galena, sphalerite, jasperoides and Mn-bearing minerals and barite and its sequences and zoning; the existence of thin layers of pyrite in silicified tuffs; Gold mineralization in sulfides minerals; the existence of late hydrothermal phases with increasing of gold ratio and the presence of hydrothermal breccia and silicified veinlet which cut the massive sulfides. Inaddition, geochemical halos which have extended about 150 meters lead to a polymetalic massive sulfide mineralization that is similar to Kuroko type mineralization.
    Keywords: massive sulfide, Kuroko, Tehran, Pass, Qaleh
  • Senemari S., Bakhshandeh L Pages 95-103
    The Ilam Formation in the north east of Shiraz was studied based on calcareous nannofossils and planktonic foraminifera. This formation consists of sedimentary dark limestone. In this study, for the first time 18 genera and 26 species of nannofossils were identified. According to the stratigraphic development of calcareous nannoplankton, interval time is suggested from late Coniacian-early Santonian to Early early Campanian corresponding to Micula decussata zone,Reinhardtites anthophorus zone, Lucianorhabdus cayeuxii zone and Calculites obscurus zone. Calcareous nannofossils in this study were investigated along with planktonic foraminifera. Based on the information obtained from planktonic foraminifera, the age of the section is late Coniacian-early Santonian to early Campanian corresponding to Dicarinella concavata zone,Dicarinella asymetrica zone and Globotruncanita elevata zone. The presence of index species of calcareous nannofossils indicates that the Ilam Formation deposited in the low latitudes and warm ocean.
    Keywords: Ilam, Stratigraphy, Foraminifera, Ecology, Nannofossils