فهرست مطالب

معرفت فلسفی - پیاپی 1-2 (پاییز و زمستان 1382)

فصلنامه معرفت فلسفی
پیاپی 1-2 (پاییز و زمستان 1382)

  • 256 صفحه، بهای روی جلد: 3,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1382/11/15
  • تعداد عناوین: 12
|
  • صفحه 5
  • میزگرد فلسفه شناسی (1) / چیستی فلسفه / با حضور حضرت آیت الله مصباح یزدی و دکتر محمد لگن هاوزن
    صفحه 7
  • عبدالرسول عبودیت صفحه 27
    این که عنوان (فلسفه اسلامی) صرفا یک نام است یا توصیفی است حقیقی، مسئله ای است در خور بحث. در این مقاله، ابتدا مجموعه ای که تحت این عنوان شناخته می شود معرفی می گردد و سپس نشان داده می شود که عنوان مذکور صرفا نام این مجموعه نیست، بلکه توصیف حقیقی آن است؛ یعنی، مجموعه مذکور هم حقیقتا فلسفه است و هم حقیقتا اسلامی. بدین منظور، دو نوع نقش برای آموزه های دینی در فلسفه فرض می شود، که یک نوع با ماهیت فلسفی فلسفه سازگار نیست و نوع دیگر سازگار است. در مرحله بعد، با تشریح نقش اخیر دین در فلسفه، برای دین حداقل چهار نحو تاثیر سازگار در فلسفه تصویر می شود. در نهایت، نشان داده می شود که دین اسلام در فلسفه مورد بحث چنین تاثیراتی داشته است، پس فلسفه مذکور حقیقتا اسلامی است.
    کلیدواژگان: فلسفه، اسلام، فلسفه اسلامی
  • هادی صادقی صفحه 43
    میشل اسکریون مقاله خود را با نگاهی کوتاه به مفهوم (ایمان) و ارتباط آن با (عقل) آغاز می کند. به نظر او، ایمان حوزه ای در برابر عقل و مستقل از آن نیست و می تواند مستند به شواهد باشد. توجیه ایمان زمانی صورت می پذیرد که بتوان درستی اعتماد و ایمان را از راه های معمول اثبات کرد. وی پاسخ نتایج ابطال ادله را بررسی می کند و می گوید: در صورتی که ادله خداشناسان ابطال شد، موضع معقولی که می توان گرفت الحاد است، نه لاادری گری. آن گاه در برابر شکاکان به دسته بندی دعاوی بر مبنای میزان شواهد می پردازد. اسکریون در انتهای مقاله، ترکیب ادله را نقد می کند و شرایطی برای ترکیب ادله بیان می دارد و معتقد است: این کار در علوم تجربی امکان پذیر است، اما با به کارگیری آن در الهیات، چندان موافق نیست. نظریه اسکریون به تفصیل در چهار قسمت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد
    کلیدواژگان: ایمان، عقل، الحاد
  • لورنس بونجور ترجمه: رضا صادقی صفحه 61
    لورنس بونجور، از معرفت شناسان معاصر و مدافع نوعی عقل گرایی اعتدالی است که در نوشتار ذیل، به نقد تجربه گرایی معتدل می پردازد. (تجربه گرایان معتدل)، بر خلاف کواین و پیروانش، که به تعبیر بونجور از نوعی تجربه گرایی افراطی دفاع می کنند، وجود (معرفت پیشین) را می پذیرند، ولی آن را محدود به قضایای تحلیلی می دانند. بونجور در نوشتار ذیل ضمن آن که نشان می دهد مفهوم (تحلیلیت) تعریف مشخصی ندارد و برداشت های متعددی از تحلیلیت وجود دارند، استدلال می کند که هیچ یک از این برداشت ها نمی توانند مسئله معرفت پیشین را حل و فصل کنند.
    کلیدواژگان: تجربه گرایان معتدل، معرفت پیشین، تحلیلیت
  • سیدمحمود نبویان صفحه 85
    یکی از مباحث مهم عقلی، تقسیم مفاهیم کلی به سه قسم مفاهیم ماهوی، منطقی و فلسفی است. این تقسیم بندی از اهمیت زیادی در مباحث فلسفی و معرفت شناسی برخوردار است. از این رو، نوشتار حاضر درصدد بیان ویژگی های هر یک از این سه مفهوم نزد فلاسفه مسلمان است. ولی پیش از ذکر آن ویژگی ها، باید گفت: مفاهیم تصوری انسان به دو قسم تقسیم می شوند: جزئی و کلی.1
    کلیدواژگان: مفهوم ماهوی، مفهوم منطقی، مفهوم فلسفی، مفهوم جزئی، مفهوم کلی
  • میزگرد فلسفه شناسی (2) / فلسفه های مضاف / با حضور حضرت آیت الله مصباح یزدی و دکتر محمد لگن هاوزن
    صفحه 117
  • علی مصباح صفحه 137
    عقلانیت از دیدگاه اندیشمندان علوم اجتماعی از یک سو، سمبل مدرنیته شناخته شده و از سوی دیگر، مدعی و جای گزین دین. هابرماس به عنوان یکی از مدافعان برجسته مدرنیته، در توجیه و استدلال بر این فرضیه سعی بلیغی نموده است. از مهم ترین پیش فرض های هابرماس در نظریه کنش ارتباطی، تفسیر تکاملی از عقلانیت و نگاه ابزاری به دین است. وی با چنگ انداختن به یافته ها و فرضیه های علوم و فنون گوناگون تلاش می کند تا روند عقلانی سازی جهان بینی ها را با فرایند رشد شناختی کودک تطبیق دهد و دین را ابزاری ساخته بشر برای حل معضلات معرفتی و مشکلات معیشتی در دوره ای خاص معرفی کند که با از راه رسیدن عقلانیت مدرن، باید پایان عمر مفید خود را اعتراف کرده، جای خویش را به این حریف توانمند واگذارد. این مقاله، به بررسی استدلال های هابرماس بر این اندیشه می پردازد تا نقاط ضعف و قوت آن آشکار گردد.
    کلیدواژگان: دین، عقلانیت، معرفت، کنش ارتباطی، هابرماس، علوم اجتماعی، مدرنیته، عقلانی سازی، افسون زدایی، زبان
  • عبدالرسول عبودیت صفحه 177
    این مقاله به طرح مسئله اصالت وجود می پردازد اما، برخلاف معهود، با توضیح اصطلاحات شروع نشده است، بلکه در ضمن دیالوگی فلسفی، و بدون استفاده از اصطلاحات، هم معنای «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» و هم دلیل صحت آن شرح داده شده است به طوری که اگر خواننده خود را به جای مخاطب قرار دهد و به اقتضای متن، ابتدا جوابگو و سپس اشکال کننده و پرسشگر باشد، به راحتی می تواند عمق مطلب را دریابد. در هر صورت، برای تکمیل بحث، پس از اتمام دیالوگ، مسئله با زبان اصطلاح نیز تبیین شده است. بدین منظور، ابتدا اصطلاحات لازم؛ مانند «ماهیت»، «موجود»، «بالعرض»، «بالذات»، «اعتباری» و «اصیل»؛ توضیح داده شده و در پی، صورت مسئله تقریر شده است و بالاخره با بیان فرق های اصالت وجود و اصالت ماهیت و توضیح پیامدهای بحث، مقاله پایان یافته است.
    کلیدواژگان: ماهیت، موجود، بالعرض، بالذات، اعتباری، اصیل
  • عسکری سلیمانی امیری صفحه 207
    منطق دانان از زمان ارسطو تقسیم مفهوم به کلی و جزئی را پذیرفته اند. معیار این تقسیم بر قابلیت صدق مفهوم بر کثیر و عدم آن استوار است. از سویی، این معیار موجب بحث هایی درباره مفهوم «اله»، «واجب الوجود» و کلیات فرضی مانند «لا شی ء» و «لا ممکن» شده است که آیا این امور کلی اند یا نه. منطق دانان کوشیده اند کلیت این مفاهیم را تثبیت نمایند. گرچه این تلاش قرین توفیق نبوده است، اما مدعای آنان درست است. از سوی دیگر، در جزئیت مفهوم مثلا «زید» تشکیک شده است. بر اساس این تشکیک، تقسیم مفهوم به کلی و جزئی بی مورد تلقی می شود؛ چرا که هر مفهومی کلی است. صدرالمتالهین از نحوه نگاه به مفهوم و علامه طباطبائی از راه ارتباط مفاهیم خیالی و حسی به امر عینی، جزئیت مفاهیم جزئی را توجیه کرده اند و بدین سان تقسیم مفهوم به کلی و جزئی را به اثبات رسانیده اند.
    کلیدواژگان: کلی، جزئی، صدق بر کثیر، کلیات فرضی، اسم خاص، اسم عام
  • حسن عبدی صفحه 233
    در این مقاله، ابتدا تاریخچه اجمالی تقسیم تحلیلی و ترکیبی قضایا مطرح شده است؛ تحلیلی و ترکیبی به عنوان روش، به عنوان تقسیمی برای قضایا و به عنوان مکتبی فلسفی. سپس، نویسنده ضمن بیان اختلاف در چیستی این مقسم، با اشاره به تمایز میان اصطلاحات جمله، گزاره، قضیه و حکم معتقد است اگر چه کانت مقسم را احکام قرار داده اما در واقع مقسم همان قضیه است؛ چرا که وی در این مسئله به جنبه روان شناختی نظر داشته که در مباحث معرفت شناسی موضوعیت ندارد.
    در فراز بعدی سه معیار عمده زیر برای تحلیلی بودن قضایا مطرح و نقادی شده است:الف. قضیه تحلیلی قضیه ای است که محمول آن به منزله چیزی به نحو ضمنی در مفهوم موضوع مندرج باشد؛ ب. قضیه ای که تنها کافی است نفی آن به تناقض بینجامد؛ ج. هر گاه صدق قضیه از واژگان به کار رفته در آن به دست آید، قضیه تحلیلی خواهد بود.
    در پایان نگاهی تطبیقی به تقسیم قضایا به تحلیلی و ترکیبی در فلسفه غرب و تقسیم حمل [قضایا] به حمل اولی و حمل شایع صناعی در فلسفه اسلامی شده است.
    کلیدواژگان: تحلیلی و ترکیبی، حمل شایع و حمل اولی، قضایای ضروری و ممکن، قضایای پیشینی و پسینی
|
  • Ali Misbah Page 7
    For social scientists, rationality is known as a symbol of modernity on the one hand, and a rival and substitute for religion on the other. Habermas, as an eminent defender of modernity, has done his best in his theory of communicative action to justify and argue for this thesis. Among Habermas’ presuppositions, the most critical are an evolutionary interpretation of rationality and an instrumental view of religion. By recourse to findings and hypotheses from a vast variety of scientific disciplines and techniques, he tries to match the process of the rationalization of worldviews with the process of a child’s cognitive development, and to suggest religion as a human-made instrument for solving some cognitive questions as well as life problems in a specific period. Therefore, upon the arrival of modern rationality, religion should acknowledge the end of its era, and give its position over to the new powerful foe. This article appraises Habermas’ arguments in this regard so that its weak and strong points are revealed.
  • Abd Al-RassŪl UbŪdĪyat Page 27
    The main question with which this essay is concerned is the fundamentality of existence (A©ālat al-wujūd). It does not follow the typical procedure, that is, by explaining the technical terms first, but both the meaning of “the fundamentality of existence and conventionality of quiddity” and the argument for them, are demonstrated through a philosophical dialogue, employing no technical terms. The content is arranged in such a way that if the reader begins, as the text proposes, to deal with it as a respondent and then as a critic and questioner, he/she will have no difficulty in grasping the depth of the idea. However, the next part, which supplements the work, illustrates the idea in technical terms. To do so, some terms like “quiddity”, “existent”, “accidental”, “substantial”, “conventional” and “fundamental” are defined before the main idea of the discussion is reviewed. The final part of the essay sheds light on the differences and consequences of the two competing theories, i.e. the fundamentality of existence and that of quiddity.
  • Askari Sulaymāni AmĪri Page 207
    Logicians have, since Aristotle, agreed upon dividing “concept” into universal (kulli) and particular (Juz’i). The criterion of such a classification is based on whether or not a concept is applicable to the plenty: on the one hand, this criterion calls for a close examination of such concepts like god (ilāh), necessarily existent (wājib al-wujūd), and assumed universals like nothing (lā-shi’) and not possible (lā-mumkin). This is important in order to determine whether these concepts fall into the realm of the universals. Logicians sought to verify the universality of these concepts, and despite the futility of their attempts, their claim seems plausible. On the other hand, the particularity of such concepts as "Zayd" (or John Done) is deemed uncertain. Accordingly, some logicians have considered the universal-particular dichotomy as groundless, arguing that every concept is universal. This essay deals with how Mullā uadrā and Allāmah _abāabā’i have treated this issue. uadr al- Muta’allihīn, viewing concepts from a certain angle and Allāmah _abāabā’i, observing the relationship of imagery and sensory concepts to the objective (‘aini) world, were able to justify the particularity of particular concepts, and thus confirming the idea that “concept” is in fact of two types: universal and particular.
  • Hassan Abdi Page 233
    This article begins with a review of the literature on the classification of propositions as analytics and synthetics and the types of such a classification: as a method, as a differentiation between propositions, and as a philosophical school. Elaborating on the question as to what in this classification is divided, and distinguishing between such technical terms as sentence, statement, proposition, and judgment, it suggests that what is in fact divided is the proposition proper. Although Kant divides judgment into analytic and synthetic, the author believes Kant has focused on the psychological aspect of the question which is not an issue to be dealt with in epistemology. Then three criteria for analyticity are discussed and criticized: A) a proposition whose predicate stands for something embodied in the meaning of its subject; B) a proposition whose negation leads to contradiction; and C) a proposition whose truth is secured by the expressions employed therein. At the end, the classification of propositions as analytic and synthetic in the Western philosophy is compared to the classification of predications (ˆaml) as primary and practically common (shāye‘ ©inā‘i) in the Islamic philosophy.
  • Abstracts
    Pages 1-6