فهرست مطالب

معرفت فلسفی - سال ششم شماره 2 (پیاپی 22، زمستان 1387)

فصلنامه معرفت فلسفی
سال ششم شماره 2 (پیاپی 22، زمستان 1387)

  • 236 صفحه، بهای روی جلد: 6,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1388/04/25
  • تعداد عناوین: 9
|
  • نخستین سخن
    صفحه 7
  • احمد سعیدی، غلام رضا فیاضی صفحه 11
    تاکنون، در باب حدوث یا قدم نفس، دست کم هفت نظریه مختلف را از قول دانشمندان گوناگون نقل کرده اند. اما اکثر فلاسفه به ویژه فلاسفه مسلمان، به رغم اختلاف در نحوه حدوث نفس، درباره اصل «حدوث نفس و عدم تقدم آن بر بدن» اتفاق نظر داشته اند. ابن سینا و پیروان او نفس را روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء می دانند؛ در حالی که پیروان حکمت متعالیه نفس را در ابتدای پیدایش جسمانی، و در ادامه زندگی روحانی دانسته اند.
    از کلمات ابن سینا به ویژه در شفا، دست کم دو دلیل برای نظریه «حدوث نفس همراه بدن و عدم تقدم آن بر بدن» به دست می آید. ملاصدرا نیز سه دلیل از طرفداران «قدم نفس» را نقل و نقد می کند و بیش از ده دلیل را به نفع «حدوث نفس و عدم تقدم آن بر بدن» می آورد؛ وی پاره ای از آنها را می پذیرد و انتقادات دیگران و ایرادات احتمالی را دفع می نماید. بی تردید، بسیاری از ادله نقلی، ظهور در «حدوث نفس پیش از بدن» دارند. در این مقاله، با نقد ادله فلاسفه بر «حدوث نفس همراه یا پس از بدن»، تعارض ادعایی میان عقل و ظاهر نقل را رفع کرده ایم.
    کلیدواژگان: نفس، بدن، حدوث، قدم
  • عزت مقصودی، قاسم کاکایی صفحه 43
    فیلسوفان مکتب شیراز، که پس از خواجه نصیرالدین طوسی و پیش از میرداماد می زیسته اند، در اندیشه ها و نوآوری های ملاصدرا و حکمت متعالیه او نقش بسزایی داشته اند؛ ولی هنوز آثارشان ناشناخته مانده است. در این مقاله، همراه با مراجعه مستقیم به نسخ خطی موجود از آثار فیلسوفان مکتب شیراز (صدرالدین دشتکی، غیاث الدین دشتکی، و جلال الدین دوانی)، به نقد و بررسی یکی از بحث هایی پرداخته می شود که ملاصدرا در آن نوآوری خاصی داشته است: بحث «وجود ذهنی». در مناظرات دشتکی ها با دوانی، نکات بسیار ارزشمندی درباره این موضوع به چشم می خورد که به راه حل نهایی ملاصدرا کمک شایانی نموده است.
    کلیدواژگان: وجود ذهنی، مکتب شیراز، صدرالدین دشتکی، غیاث الدین دشتکی، جلال الدین دوانی، ملاصدرا
  • محمد جواد طالبی چاری، عسگر دیرباز صفحه 71
    «نظام احسن» یکی از مباحث مهم فلسفی است که در اندیشه فلاسفه اسلامی، به طور عام، و در دستگاه فلسفی ملاصدرا، به طور خاص، جایگاه ویژه ای دارد. فلاسفه و دیگر دانشمندان همیشه این سوال را در ذهن داشته اند که آیا نظام جهان موجود بهترین نظام است یا خیر؟ در آغاز، این طور به نظر می رسد که جهان عاری از هرگونه نقص و شر، همانا بهترین نظام است؛ از این رو، این سوال مطرح می شود که چرا جهان حاضر چنین نیست؟
    از طرف دیگر با پیشرفت علوم، و طرح نظریه های گوناگون، هر روز پرده ای از رازهای طبیعت برداشته می شود و معلوم می گردد که نظام جهان، از نظر علوم، بسیار پیچیده و دقیق است. بنابراین، از یک سو، دانشمندان خویش را با نظامی برتر رویارو می بینند و از سوی دیگر، وجود شرور و نقایص شبهه برتر نبودن نظام جهان را به ذهن می رساند. اما فلاسفه با اثبات نظام احسن، و طرح مباحث مختلف در زمینه آن، این تعارض ظاهری را برطرف کرده اند.
    ملاصدرا بر پایه نظام فلسفی خود حکمت متعالیه جهان هستی را برآمده از نظام ربانی دانسته که در این صورت، دارای بهترین شکل ممکن است. در این مقاله، با توجه به جامع ترین کتاب فلسفی ملاصدرا که همان «اسفار اربعه» باشد به بررسی دیدگاه او در این باره می پردازیم.
    کلیدواژگان: نظام احسن، علم عنایی، قاعده امکان اشرف، برهان لمی، برهان انی، ملاصدرا، حکمت متعالیه
  • حسن عبدی، محمود فتحعلی صفحه 105
    پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که: «آیا وجود جهان خارج جسمانی اثبات پذیر است؟» نویسنده ابتدا تلاش کرده است، با بررسی متون و منابع فلسفه اسلامی، گزارشی اجمالی از دیدگاه فیلسوفان مسلمان درباره «اثبات جهان خارج جسمانی» ارائه کند؛ در این گزارش، به دیدگاه فارابی، ابن سینا، بهمنیار، شیخ اشراق، و محقق طوسی اشاره شده است. نویسنده سپس، با تمرکز بر دیدگاه صدرالمتالهین در این باره، به بررسی ابعاد گوناگون این دیدگاه پرداخته است. این پژوهش با روش تحلیلی عقلی انجام شده است. بر پایه این روش، همه مقدماتی که در شکل گیری دیدگاه صدرالمتالهین نقش داشته خواه مقدمات نمایان و خواه مقدمات پنهان به طور صریح در مقاله ذکر شده اند.
    کلیدواژگان: جهان خارج، ادراک حسی، برهان عالم جسمانی، صدرالمتالهین
  • غلامرضا فدایی صفحه 131
    این مقاله با قبول موجودات جهان به عنوان موجودات عینی و واقعی و با قبول اینکه اشیا در فردیت خویش دارای تشخص و تعین هستند و به عنوان اموری خارجی قلمداد می شوند، و همچنین با قبول اینکه آنچه ما ادراک می کنیم همانی است که در خارج وجود دارد، به تبیین مراحل ادراک و ایجاد علم می پردازد. این مقاله شناخت واقعیت را متشکل از پنج مرحله می داند که دو مرحله اول آن فارغ از هرگونه توصیف شناخت شناسی (معرفت) است و مقدم بر تلاش ذهن برای استخدام کلمات و صفات برای توصیف ویژگی های نوعی واقعیات است. در واقع، آن چیزی که در اولین برخوردهای انسان با جهان مطرح می شود صرف موجودیت شیء (پدیده) و این همانی آنچه با علم حضوری ادراک شده با واقعیت خارجی است. حضور اولیه موجودات خارجی در نزد نفس، همانند زمانی است که انسان هنوز زبانی را جز زبان اشاره نیاموخته است؛ ولی قطعآ واقعیت خارجی را می شناسد. در مرحله بعد، نام گذاری و سپس طبقه بندی برای سهولت بازیابی مطرح می شود. زبان و منطق، در این مرحله جای می گیرند.
    کلیدواژگان: ادراک، علم، حضور، انطباع، تصور، هستی شناختی، معرفت، شناخت شناسی
  • محمد اصغری صفحه 165
    این مقاله به بررسی تاثیر تلاقی پراگماتیسم و پست مدرنیسم در شکل گیری نئوپراگماتیسم ریچارد رورتی می پردازد. اصالت طبیعت، داروینیسم، و ابزارانگاری از جمله مبانی پراگماتیسم کلاسیک شمرده می شوند که در شکل گیری نئوپراگماتیسم رورتی اثرگذار هستند. دیویی و جیمز از معروف ترین شخصیت هایی به شمار می روند که رورتی از آنها تاثیر پذیرفته است. علاوه بر پراگماتیسم، پست مدرنیسم نیز در اندیشه رورتی جایگاه خاصی دارد و از جمله مبانی ای که در تکوین فلسفه وی موثر هستند می توان به مرگ سوژه، عقل ستیزی، و انکار حقیقت اشاره کرد. در این میان، رورتی با بسیاری از اندیشه های فیلسوفان پست مدرن همچون دریدا، ویتگنشتاین دوم، و لیوتار در زمینه نقد مدرنیته همداستان است.
    کلیدواژگان: پراگماتیسم، پست مدرنیسم، نئوپراگماتیسم، فلسفه مدرن، رورتی
  • صفدر تبارصفر، محمود فتحعلی صفحه 195
    هرگونه موضع گیری درباره ماهیت و معنای صدق بر حوزه های مختلف معرفتی، از جمله عرصه دین و الهیات، تاثیر خواهد گذاشت. «الهیات پست لیبرال» یکی از رویکردهای نوظهوری به شمار می رود که در دوران پست مدرنیسم شکل گرفته است. این نوع از الهیات، در مقابل دو رویکرد سنتی و رویکرد لیبرال، مدعی شیوه سومی در الهیات است و مبانی و اصول مبناگرایان و تجربه گرایان را در بوته نقد قرار می دهد و ادعاهای تازه ای را، برای تبیین وحدت گرایی کلیسایی، مطرح می سازد. جورج لیندبک مهم ترین شخصیت الهیات پست لیبرال بوده که با تالیف کتاب «ماهیت آموزه»، نقش مهمی در تبیین و تبلیغ این نگرش الهیاتی داشته است. نگرش درون سیستمی و مقولی به صدق، یکی از راهبردهای لیندبک برای رسیدن به اغراض وحدت گرایانه بوده که موضوع نوشتار حاضر است. در این مقاله، پس از تبیین کامل نگرش لیندبک در باب صدق، به تحلیل و بررسی این نظریه معرفت شناختی خواهیم پرداخت.
    کلیدواژگان: صدق، لیبرالیسم، الهیات، پست لیبرال، کل گرایی، وحدت گرایی، لیندبک
|
  • Ghulām-RiḌā FayyāḌi, AḤamad Sa'Īdi Page 11
    So far, at least seven theories regarding the temporality/eternity of the soul have been proposed. Most of Muslim philosophers, however, agree that soul is temporal, and its existence does not precede the creation of body. Ibn Sina and his followers consider soul to be spiritual in both its origination and its continuation, while the followers of Hikmat Muta‘āliyah (Transcendent Philosophy) deem it physical in origination, but spiritual in continuation. Ibn Sina, especially in Shifa, offers at least two arguments for the theory of the origination of soul along with body. Mullā Ṣadrā, on the other hand, criticizes three arguments put forward for the eternity of soul, and cites ten proofs for the temporality of soul, accepting some of them and rejecting some others. Since many religious narratives appear to side with the precedence of soul over body, the authors in this article scrutinize philosophers’ arguments for the origination of soul along with, or after, body in order to remove the apparent disagreement between the two.
  • Qāsem Kākā'I, Ezat MaqṢŪdi Page 43
    Philosophers of Shiraz School, who lived after Khādjeh Naṣīr al-dīn Ṭūsi and before Mīr Dāmād, had a great impact on Mullā Ṣadrā’s ideas and innovations, and his Transcendent Philosophy. However, this influence has remained un-noticed ever since. The author in this article reviews the issue of “mental existence” in the philosophy of Mullā Ṣadrā by referring to the manuscripts of the philosophers of Shiraz School, including Ṣadr al-dīn Dashtaki, Ghīyath al-dīn Dashtaki, and Jalāl al-dīn Dawāni. This issue had been raised in the discussions between Dashtakis and Dawāni which contained valuable points, and led to Mullā Ṣadrā’s innovative idea about mental existence.
  • MuḤammad Javād Ṭālebi Chāri, Asgar DĪrbāz Page 71
    “The best arrangement” (Niẓām-i Aḥsan) plays an important role in the Islamic philosophy as a whole, and in Mullā Ṣadrā’s philosophical system in particular. At the first glance, it may seem that a flawless system is the best arrangement of things, and therefore, the question arises as to why the existing world contains some evil and imperfection. On the other hand, as science progresses more and more secrets of the natural world are revealed, and scientists and philosophers realize that the world order is very accurate and complicated. By discussing “the best arrangement”, philosophers try to solve this dilemma.Mullā Ṣadrā, based on his transcendent philosophy, considers the existing world as a product of the Divine arrangement, and hence, it is formed in the beset possible order. This article inquires into this issue by referring to Mullā Ṣadrā’s magnum opus, al-Asfār al-Arba‘ah.
  • Ḥassan Abdi, MaḤmŪd Fatali Page 105
    The main question in this article is whether it is possible to prove the existence of the materially objective world. The author first reviews different Muslim philosophers’ ideas on this topic, including those of Fārābi, Ibn Sina, Bahmanyār, Shaykh Ishrāq, and Muḥaqiq Ṭūsi. Then he focuses on Mullā Ṣadrā and peruses various aspects of his viewpoint. The methodology of the author is analytical-rational, in which all the premises, whether explicit or implicit, are brought to the fore, and discussed.
  • Gholām-ReḌā Fadā'I Page 131
    This article is an attempt at explaining the phases of understanding, and it takes the following points as for granted: a) entities of the world are real and objective entities; b) every individual unit has its unique particularity; c) what we understand corresponds to what is there in the objective world. The author, in this article, suggests five stages for understanding the reality, two of which are non-cognitive stages and precede any mental activity to employ words and adjectives for explaining general characteristics of realities. He argues that the first thing understood is mere existence of a phenomenon, and the identity of what is perceived through knowledge by presence with the objective reality. Such a presence before soul (nafs) resembles one’s understanding of reality before being able to use any language except body language. Further steps include classification, language and logic which facilitate retrieval.
  • MuḤammad Asghari Page 165
    This article deals with the influence of pragmatism and postmodernism on the formation of Richard Rorty’s neo-pragmatism. Naturalism, Darwinism, and instrumentalism are among the foundations of the classical pragmatism which had also influenced Rorty’s neo-pragmatism. Dewey and James have had great impact on Rorty. Postmodernism and its basic ideas, such as the death of the subject, irrationalism, and the denial of reality, can be seen as active players in the making of Rorty’s ideas. This is why he sympathizes with most of postmodern thinkers, such as Derrida, the latter Wittgenstein, and Lyotard in their critique of modernism.
  • Ṣafdar Tabār Ṣafar, MaḤmŪd Fathali Page 195
    The stance one takes in the discussion of truth has its effect on different fields of knowledge, such as religion and theology. Post-liberal theology is one of the new approaches, emerged in the postmodern era. This type of theology suggests a third way vis-à-vis traditional and liberal approaches. It criticizes the foundations and basic ideas of both foundationalists and empiricists, and puts forward new principles for the sake of ecumenicalism.The author in this article deals with George Lindbeck’s idea about truth. Lindbeck is one of the most important figures of post-liberal theology whose The Nature of Doctrine played a significant role in explicating this type of theology. One of his strategies for attaining the ecumenical goal is an intra-systematic and categorial approach to truth. This article concentrates on this dimension of Lindbeck’s work, and tries to present a critical analysis of this epistemological theory.
  • Page 233