فهرست مطالب

زبان و زبان شناسی - پیاپی 11 (بهار و تابستان 1389)

نشریه زبان و زبان شناسی
پیاپی 11 (بهار و تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1390/10/11
  • تعداد عناوین: 9
|
  • امید طبیب زاده صفحه 1
    خواجه نصیر طوسی در معیارالاشعار می پرسد: چرا باید هر وزن را به همان شکل که معین شده است تقطیع کرد، و چرا زنجیره هجاهای هر وزن را به یکی دیگر از اشکال محتمل آن تقطیع نکنیم؟ (خواجه نصیرطوسی، 1369: 36). در این مقاله، در پاسخ به سوال خواجه نصیر، کوشیده ایم تا ازطریق تحلیل ساخت وزنی، در زبان شمرده و ادبی فارسی، به شیوه ای یگانه، یک دست و درعین حال مدلل، برای تقطیع 30 وزن پرکاربرد و رایج در اشعار عروضی یا کمی فارسی دست یابیم. بحث کرده ایم که هر مصراع متشکل از دونوع واحد وزنی است: یکی واحدهای کوچک تر یا پایه ها، که لزوما به هجایی دو مورایی ختم می شوند و تقریبا مطابق اتانین در ایقاع هستند، و دیگری واحدهای بزرگ تر یا ارکان که از ترکیب پایه ها شکل می گیرند و همان افاعیل عروضی را پدید می آورند. سپس نشان داده ایم که اگر هر مصراع را براساس سه شرط زیر به ارکانش تقطیع کنیم، به تقطیع واقعی و یگانه آن مصراع دست می یابیم: اول این که هر رکن، که خود از ترکیب پایه ها به وجودآمده است، باید به هجایی سنگین یا دو مورایی ختم شود، دوم این که ارکان باید یا به صورت مکرر یا به صورت متناوب تکرار شوند، و سوم این که تعداد هجاها و نیز مجموع موراهای ارکان سالم باید در هر مصراع از اوزان متناوب، مساوی باشند. این دو ویژگی اخیر بسیار شبیه ویژگی میزان ها در موسیقی است، و مجموع همین عوامل است که زنجیره کلام را در اشعار فارسی کلاسیک ازیک سو موزون و ازسوی دیگر کمی یا عروضی می سازد. درنهایت به این نتیجه رسیده ایم که تقطیع سنتی 17 وزن از 30 وزن پرکاربرد فارسی، که همگی یا مکرر یا متناوب هستند، کاملا صحیح است، اماتقطیع سنتی 13 وزن به اصطلاح مختلط دیگر، مثلا «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» یا «مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن»، صحیح نیستند، و این اوزان را باید به گونه ای دیگر تقطیع کرد.
    کلیدواژگان: عروض، ساخت وزنی، تقطیع
  • زهرا محمودزاده، محمود بی جن خان صفحه 21
    تجزیه و تحلیل صوت شناختی فرایند سایشی شدگی[1] همخوان های انسایشی در گفتار پیوسته[2] فارسی نشان می دهد که سایشی شدگی انسایشی های فارسی مبتنی بر جوازدهی سرنخی[3] (استریادی[4]، 1997 و 2001؛ فلمینگ[5] 2002) و نه جوازدهی نوایی[6] گفتار (نسپر[7] [P1] و فوگل[P2] [M3] [8]، 1986) است. فارسی زبانان مهم ترین هم بسته ادراکی[9] همخوان های انسایشی، یعنی دیرش سکوت[10]، را در توالی انسایشی- انسدادی به دلیل هزینه و کوشش بالای تولیدی، بر روی موج صوتی گفتار پیاده نمی کنند. پنج گویشور مرد، بین سنین 20 تا 30 سال، همخوان های انسایشی /ʧ/ و /ʤ/ را قبل از انسدادی های لبی /p، b/، دندانی /t، d/ و کامی /k، g/ سه بار تکرار کردند و درنتیجه 720 نمونه آوایی به دست آمد. سبک گفتار، فارسی غیررسمی محاوره ای است که در شهر تهران به آن صحبت می شود. تجزیه و تحلیل آکوستیکی داده ها نشان می دهد که در نمونه های انسایشی فاقد بست، خنثی شدگی مقوله ای[11] انسایشی به سایشی روی داده است و در نمونه هایی که بست انسایشی به طور ناقص تولید شده است، کاهش مدرج[12] سرنخ های صوت شناختی[13]، منجربه سایشی شدگی آوایی شده است، در این نمونه ها، تمایز واجی مقوله های انسایشی- سایشی حفظ شده است.
    کلیدواژگان: انسایشی، سایشی شدگی، صوت شناختی، جوازدهی سرنخی، جوازدهی نوایی
  • هنگامه صالحی کوپایی صفحه 45
    تحقیق حاضر، پژوهشی در فرایند ارتقای واکه پسین افتاده /ɑ/ به واکه پسین افراشته [u] دربافت همخوان خیشومی -nدر زبان فارسی معاصر است، در چارچوب واج شناسی آزمایشگاهی. در زبان فارسی در رخ داد این فرایند در بافت مذکور، دوگانگی مشاهده می شود. به بیان دیگر این فرایند گاهی رخ می دهد (برای مثال تبدیل واژه گران به گرون)، و گاهی نیز ارتقا رخ نمی دهد (مانند واژه گران پایه). از این رو نوشتار حاضر می کوشد تا ضمن بررسی این امر که چرا این فرایند فقط در برخی از واژه ها رخ می دهد، تبیینی آوایی برای این پدیده ارائه دهد. پس با ارائه ی الگوی واجی مربوطه، نشان می دهد که فرایند ارتقا در زبان فارسی، فرایندی سبک- وابسته است و بیشتر در سبک محاوره ای رخ می دهد. آن گاه با تحلیل واژه های گران، گرانی، جانور و زبان نفهم و متناطر محاوره ای آن ها یعنی گرون، گرونی، جونور و زبون نفهم، به صورت خارج از بافت و واکه های دهانی، شامل واکه پسین افراشته /u/ و واکه پسین افتاده /ɑ/ و همخوان خیشومی [n]، تولید شده به طور منفرد، و واکه های خیشومی متناظر آن ها، شامل واکه [ũ] و واکه [ɑ̃] تولیدشده در بافت n- (از سوی پنج گویشور مذکر با گونه ی فارسی معیار) تبیینی آوایی برای این فرایند ارائه شده است. در این راستا با استفاده از پارامترهای سازه اول، دوم و تفاضل سازه های اول و دوم به بررسی ساختار سازه ای واکه های دهانی [ɑ]، [u] و متناظرهای خیشومی آن ها در ابعاد ارتفاع و محل تولید پرداخته شده است و با استفاده از نتایج حاصل از تحلیل های آماری، نشان داده شده است که بر اثر خیشومی شدگی، واکه خیشومی افتاده پسین نسبت به متناظر دهانی خود، به لحاظ ارتفاع، تفاوتی ندارد اما واکه خیشومی افراشته پسین نسبت به متناظر دهانی خود افتاده تر می شود، و واکه خیشومی افتاده پسین نسبت به متناظر دهانی خود، پیشین تر است. آن گاه با استفاده از پارامتر آکوستیکی برجستگی به بررسی شباهت آواهای متوالی موجود در توالی های [ɑ̃n] و [ũn] پرداخته و نشان داده شده است که بین اجزای توالی دوم، نسبت به توالی اول، به لحاظ تغییرات آکوستیکی، تفاوت بیشتری وجود دارد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که دلیل ارتقای واکه /a/ به واکه [u] در بافت –n این است که برجستگی توالی [ũn] بیشتر از توالی[ɑ̃n] است، بنابراین پارامتر آکوستیکی برجستگی، فرضیه وضوح شنیداری بیشتر را تایید می کند.
    کلیدواژگان: ارتقای واکه، خیشومی شدگی، برجستگی، فارسی گفتاری
  • گلناز مدرسی قوامی صفحه 69
    در هماهنگی واکه ای، واکه(ها) مشخصه(های) واکه مجاور را می پذیرند و به آن شبیه می شوند. در این مقاله، نشان داده ایم که این فرایند در فارسی، درون تکواژی و بین تکواژی است و برخی همخوان ها مانع از هماهنگی و برخی دیگر تسهیل کننده آنند. در هماهنگی درون تکواژی، [i،u،ɑ] آغازگر و [e، o، a] هدفند. در هماهنگی بین تکواژی، هر شش واکه آغازگرند، ولی تنها [e] و [a] هدف تغییرند. در ادامه، به پدیده آوایی هم تولیدی واکه به واکه پرداخته ایم که طی آن واکه ها بر یک دیگر تاثیر می گذارند، اما این تاثیرات را شنوندگان زبان نمی شنوند و تنها با بررسی های آکوستیکی قابل تشخیص اند. هم تولیدی واکه به واکه در گفتار آزمایشگاهی دو مرد فارسی زبان، در توالی های بی معنای [CiV1.CiV2]، که در آن ها C شامل شش همخوان انسدادی دهانی و V شامل شش واکه ساده فارسی بود، بر اساس تاثیر هر واکه بر سازه دوم واکه دیگر در این توالی ها، اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در فارسی، [i] کمترین و [e] و [a] بیشترین میزان تاثیرپذیری را دارند و واک داری/ بی واکی و جایگاه تولید همخوان بین واکه ای، در میزان هم تولیدی واکه به واکه موثرند. این ملاحظات ارتباط تنگاتنگی را بین الگوهای واجی و آوایی در زبان فارسی نشان می دهد.
    کلیدواژگان: هماهنگی واکه ای، هم تولیدی واکه به واکه، زبان فارسی
  • محمدبحرانی، حسین صامتی صفحه 87
    در این مقاله یک سامانه بازشناسی گفتار پیوسته برای زبان فارسی معرفی می شود و نقش مدل آوایی و مدل زبانی در آن مورد بررسی قرار می گیرد. مدل های آوایی با روش های مستقل از بافت و وابسته به بافت در این سامانه به کار رفته و نتایج به کارگیری آن ها ارائه شده است. مدل زبانی سه کلمه ای نیز با روش های مبتنی بر کلمه، مبتنی بر مقوله نحوی و مبتنی بر طبقه، با استفاده از پیکره متنی زبان فارسی استخراج و در سامانه بازشناسی به کار گرفته شده است. همچنین مدل زبانی دستوری مبتنی بر دستور ساخت- گروهی تعمیم یافته در این سامانه پیاده سازی شده و نیز در ترکیب با مدل زبانی آماری به کار رفته است. نتایج حاصل نشان می دهد که مدل آوایی وابسته به بافت، مطابق انتظار، بهترین عملکرد را دارد. همچنین مدل زبانی سه کلمه ای مبتنی بر کلمه، نسبت به سایر روش های استخراج مدل زبانی آماری برتری دارد. درضمن ترکیب مدل زبانی دستوری با مدل زبانی آماری منجر به بهبود نتایج بازشناسی می شود. سامانه بازشناسی گفتار معرفی شده در این مقاله، اولین سامانه بازشناسی برای گفتار پیوسته فارسی بوده و با پشتوانه فعالیت های تحقیقاتی متعددی که برای پیاده سازی آن انجام شده است، قابلیت استفاده به صورت کاربردی را یافته است.
    کلیدواژگان: بازشناسی گفتار پیوسته، مدل سازی آوایی، مدل سازی زبانی، مدل زبانی آماری، مدل زبانی دستوری
  • علیرضا خانجان، بتول علی نژاد صفحه 113
    مقاله حاضر بر اقسام «مضاعف سازی[1]» کامل در زبان فارسی (شامل مضاعف سازی کامل محض[2]، مضاعف سازی کامل میانی[3] و مضاعف سازی کامل پایانی[4]) متمرکز می شود و ویژگی های نحوی و معنایی برون داد این فرایندهای واژه سازی را در الگوهای متفاوت و متعدد مورد بررسی قرار می دهد. تحلیل الگوهای موردنظر در چارچوب نظریه جدید «دوگان سازی ساخت واژی[5]»، موسوم به رویکرد MDT (اینکلاس و زول[6]، 2005)، انجام گرفته است که خود در مقام رفع کاستی های نظری و روش شناختی رهیافت های عمدتا واج شناختی پیشین تدوین یافته است. پرسش این است که آیا الگوهای مضاعف سازی کامل در زبان فارسی موید یافته های نظری مدل دوگان سازی ساخت واژی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا می توان با توسل به رویکرد MDT، توصیف و تحلیل موجه و قابل قبولی از فرایند مضاعف سازی کامل در زبان فارسی ارائه داد؟ گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و با مراجعه به مراجع ساخت واژه زبان فارسی صورت گرفته است و الگوهای موردنظر با استفاده از «طرح واره های ساختمانی» معمول در رویکرد دوگان سازی ساخت واژی تحلیل گردیده اند. در میان مهم ترین نتایج تحقیق که عمدتا موید، و بعضا مغایر یافته های چارچوب نظری مذکور بوده اند، می توان از موارد زیر یاد کرد: 1) الگوهای مضاعف سازی کامل در زبان فارسی محدود به سطح تحلیل ساخت واژی نمی شوند و دامنه ای متغیر از واژه های منفرد تا ساخت های کامل نحوی را در بر می گیرند. 2) ویژگی های معنایی مترتب بر برون داد فرایند مضاعف سازی کامل در زبان فارسی بسته به نوع الگوی موردنظر بر روی پیوستاری نسبی از معانی مولفه ای محض تا معانی اصطلاحی و استعاری تغییر می کند و در برخی از الگوها متاثر از تاثیرات بافتی است. 3) الگوهای حاصل از فرایند مضاعف سازی کامل در زبان فارسی بعضا دارای ارزش سبکی هستند و در معرض محدودیت های کاربردی معین قرار دارند. 4) برخی از الگوهای مضاعف سازی کامل در زبان فارسی از جهات مختلف، مخصوصا از حیث ویژگی های معنایی، روش تحلیلی الگوی دوگان سازی ساخت واژی را به چالش می کشانند.
    کلیدواژگان: زبان فارسی، مضاعف سازی، مضاعف سازی کامل، نظریه دوگان سازی ساخت واژی
  • فرنوش طاهرلو صفحه 139
    زبان گفتار، هم پدیده های زنجیری دارد و هم پدیده های زبرزنجیری. این پدیده ها هریک به نوبه خود بخشی از زبان را می سازد. بدون پدیده های زبرزنجیری (تکیه، آهنگ، زیروبمی، درنگ[1]، مکث[2] و...)، گفتار، مصنوعی و ماشینی به نظر می رسد. درمیان این پدیده ها به پدیده مکث توجه اندکی شده است. این پژوهش با استفاده از روش آواشناسی صوت شناختی و با توجه به متغیر های جامعه شناسی زبان، درپی یافتن ویژگی آوایی مکث، بسامد و محل وقوع آن، با توجه به دو متغیر سبک و جنسیت، است. داده های این پژوهش از دو سبک محاوره ای (مکالمه تلفنی) و رسمی (اخبار و سخنرانی) انتخاب شدند و با استفاده از نرم افزار پرت[3] مورد تحلیل قرار گرفتند. با استفاده از نرم افزار پرت، میزان دیرش (کوتاه، بلند و گسترده)، و نوع مکث ها (ساکت، پرشده و تنفسی) تعیین شد. با توجه به متغیر سبک می توان گفت که مکث در گونه سخنرانی سبک رسمی بیشتر از مکالمه تلفنی 2 (گویشور زن با زن یا گویشور مرد با مرد)، و 1 (گویشور زن با مرد) سبک محاوره ای، و در گونه اخبار سبک رسمی کمتر از مکالمه 2 و 1 سبک محاوره ای است. با درنظرگرفتن متغیر جنسیت، مشهود است که زنان به طورکلی در هر سه گونه گفتاری، مکث های کمتری نسبت به مردان انجام می دهند. البته لازم به ذکر است که مکث زنان در گونه مکالمه 1 سبک محاوره ای از مردان بیشتر است ولی در گونه مکالمه 2 مجددا کاهش پیدا می کند[4].
    کلیدواژگان: زبرزنجیری، جامعه شناسی زبان، مکث، سبک، جنسیت
  • امید طبیب زاده صفحه 171
    کتاب نظریه وزنی تکیه؛ اصول و مطالعات موردی اثر بروس هیز (1995)، ما را با روشی ساده، و درعین حال دقیق، برای بررسی رده شناختی تکیه، براساس ساخت وزنی کلمات و ضرب آن ها در زبان های گوناگون آشنا می سازد. بروس هیز تصریح می کند که تکیه عبارت است از ظهور زبان شناختی ساختار ضربی[1]، و در ادامه می گوید که تکیه دارای ویژگی های خاصی است که صرفا با توجه به ساختار وزنی زبان قابل شناسایی است. برای درک بهتر کار او لازم است نگاهی اجمالی به راهی بیاندازیم که کتاب حاضر را می توان مهم ترین دستاورد آن دانست. در این مقاله نشان می دهیم که چگونه هیز نظریه رده شناختی و مهم خود، یعنی نظریه تکیه وزنی، را در سومین مرحله از مراحل رشد نظریه وزنی، عرضه کرد.
  • مرتضی طاهری اردلی صفحه 181
    آواشناسی پارامتری[1] رویکردی است به آواشناسی، که عمل گفتار را به مثابه نظام یک پارچه فیزیولوژیکی ای درنظرمی گیرد که در آن متغیرهای (پارامترهای) تولیدی در مجرای گفتار، از طریق تعامل با یک دیگر، برای تولید پیوستاری از صدا درحال فعالیت اند (کریستال[2]، 2008: 350). این نگرش، با نگرش سنتی در این زمینه درتقابل است. با نگرشی که تولید گفتار را زنجیره ای از عناصر قلمداد می کند که هریک به طور مستقل، باتوجه به مجموعه ای از مشخصه های قابل تفکیک (جایگاه تولید، شیوه تولید و...)، تعریف پذیر هستند (همان.). آواشناسی پارامتری نگرشی است که پایک[3] (1943)، فرث[4] (1948)، تنچ[5] (1978) و زبانشناسانی دیگر، پیش تر به آن پرداخته اند و در یکی از آثار اخیر نیز مورد توجه قرار گرفته است، که در ادامه به معرفی آن می پردازیم.
|
  • Omid Tabibzadeh Page 1
    Khwadje Nasir Tusi (the Persian thinker of the 13th century AD) raises a question in his mejar-ol-'ashar, which seems to be unanswered so far. The question may be re-expressed in modern linguistic terms as follows: why does a specific string of one- and two-moraic syllables (ex. u - - u - - u - - u -) in a specific meter (ex. moteghareb-e mosamman-e mahzuf or maghsur) have just one correct scansion (in this case: faulon faulon faulon faal = u - -/ u - -/ u - -/ u -), and other logically possible scansions (ex. mafailo mostaflon faelon = u - - u/ - - u -/ - u -, or faulon mafailo mostafelon = u - -/ u - - u/ - - u -) are all incorrect (Khwadje Nasir 1369/1991: 35-36)? He himself cleverly evades giving a direct answer to this, but as a matter of fact his question must be considered as a key one in Persian classical meter. Some scholars believe that the question itself is based on a wrong presupposition because there is no metrical foot in this kind of versification at all (Elwell-Sutton 1976: 85). Others believe that the question is not at all wrong, but some of the traditional metrical feet have to be changed anyway (Khanlari1373/1995: 155; Utas 1994). Taking a position in line with the second group,the present paper argues that according to a metrical analysis of the words of standard Persian, the feet of this language are right dominated, bounded and quantity sensitive (Hayes 1981) or iambic with an “End Rule Final” rule (Hayes 1995). It is very interesting that by analyzing the words of any Persian misra' (hemistich) into its feet, one reaches its natural rhythmical elements traditionally called atanin. Interestingly enough, any Persian speaking child can easily analyze a misra' into its atanin simply after seeing just a few examples. For instance the meter of moteghareb-e mosamman-e mahzuf atanin (" faulon faulon faulon faal") is analyzed into its atanin as "ta tan tan ta tan tan ta tan tan ta tan". The paper employs this finding as a basis both to re-describe the metrical feet of Persian versification and to answer Khwadje Nasir Tusi's question.
    Keywords: meter, metrical structure, segmentation
  • Zahra Mahmoodzade, Mahmood Bijankhan Page 21
    Spirantization is a categorical phonological pattern in which affricates are produced without closures. The acoustic analysis of spirantization of the Persian affricates showed that, in connected speech, the friction of affricates is licensed by cue (Steriade (1997, 2001 and Flemming 2002) and not by prosody (Nespor and Vogel 1986). In order to minimize the articulatory efforts and costs in clusters composed of affricates, Persian speakers do not implement the most salient perceptual correlate of affricate manner, i.e. silence duration, in the waveform. Spirantization is a gradient phonetic weakening in which closure of affricates reduces in time and at the same time affricate-fricative opposition is maintained.
    Keywords: affricates, spirantization, Licensing by Cue, Licensing by Prosody
  • Hengameh Salehi Koopaei Page 45
    This paper investigates the raising of the low back vowel /ɑ/ to high back vowel [u] in the context of nasal consonant –n within the experimental phonology framework of Beddor (1983). There exists an inconstancy in Persian. The raising process happens in some cases but not in others. Investigating the source of this inconsistency, the paper attempts to represent a phonetic explanation for the phenomenon. Focusing on the acoustic parameters of nasalization and their effects on vowel height the phonological pattern of this phenomenon was determined. The pattern proved to be a style–dependent process which takes place only in colloquial Persian. Two kinds of speech data were acoustically analyzed: (1) Four words in formal style including the sequence [ãn] and the same four words in colloquial style including the sequence [ũn]; (2) Three sustained speech sounds [a], [u] and [n]. All the words and sounds were pronounced in isolation by five male Persian speakers. The results showed that according to parameters F1, F2 and F2-F1, while nasalization has no decreasing effect on the F1 of the low back nasalized vowel, it increases the F1 of the high back nasalized vowel compared to its corresponding oral vowel. In addition, the low back nasalized vowel appears to be further front than its corresponding oral vowel. Finally, since the value of acoustic salience for [ũn] was significantly higher than the same value for [ãn], it was concluded that this style-dependent phonological raising makes the sequence more perceptible in the colloquial style.
    Keywords: raising, nasalization, salience, colloquial Persian
  • Golnaz Modarresi Ghavami Page 69
    Vowel harmony is a phonological process during which vowels acquire the feature(s) of nearby vowel(s). In the first part of the present article, patterns of Persian vowel harmony are discussed. The paper shows that vowel harmony occurs within morphemes and across morpheme boundary in this language and certain consonants are transparent, while others are opaque in different harmony patterns. It is further argued that when vowel harmony occurs within a morpheme, the target is in most cases [e,æ,o] and the trigger is [i,u,A], and when vowel harmony occurs across morpheme boundary, all the six vowels of Persian can be the trigger, whereas only [e] and [æ] are targets. In the second part of the article, patterns of Vowel-to-Vowel coarticulation in Persian are investigated. V-to-V coarticulation is a phonetic process during which vowels in a string of segments affect one another, but the influences are too subtle for hearers to detect. V-to-V coarticulation can only be detected through instrumental investigation. The acoustic investigation of the laboratory speech of two adult male speakers of Persian showed that in this language V-to-V coarticulation is sensitive to vowel quality, the voicing characteristics of the intervocalic consonant and its place of articulation.
    Keywords: vowel harmony, vowel-to-vowel coarticulation, Persian
  • Mohammad Bahrani, Hosein Sameti Page 87
    In this paper, a continuous speech recognition system for the Persian language is introduced and the roles of acoustic and language models are examined. Context-independent and context-dependent acoustic models are used in the system and the results of their employment are presented. Moreover, word-based, POS-based and class-based triphone language models are extracted using Persian text corpus and incorporated in the speech recognition system. In addition, a grammatical language model based on GPSG is implemented in the system and is used in combination with the statistical language model. Experimental results demonstrated hat as expected, context-dependent phonetic models show the best performances. Also, the word-based triphone language model showed superiority over other statistical language models. Moreover, the combination of grammatical language models with statistical ones proved to lead to better recognition results. The system introduced in this paper is the first Persian speech recognition system capable of practical usage and is based on numerous research works performed for its design and implementation.
    Keywords: continuous speech recognition, acoustic modeling, language modeling, statistical language model, grammatical language model
  • Alireza Khanjan, Batool Alinezhad Page 113
    The present paper focuses on three distinct types of full reduplication processes in Persian (namely 'pure full reduplication', 'medial full reduplication' and 'final full reduplication') and examines their syntactic and semantic properties within the framework of Morphological Doubling Theory (MDT) (Inkelas and Zoll, 2005), an alternative approach aiming at resolving the problems with mainstream phonologically-based theories of reduplication. The question to be addressed here is: do the existing patterns of Persian full reduplication support Inkelas and Zoll's Morphological Doubling Theory? The data gathering process involved a library search of the existing Persian morphological studies(such as those by Kalbasi 1992 and Shaghaghi 2000). The patterns in question were then analyzed using the MDT constructional schemas methodology. Among the most important results obtained, which are mostly in agreement (and partially in disagreement) with the predictions made by the MDT approach, the following are significant: 1) patterns of Persian full reduplication are not merely limited to the morpheme level, but rather cover a full range of linguistic expressions from a single word to an entire syntactic construction; 2) depending on the RED pattern involved, semantic features of the output may vary on a relative continuum ranging from purely iconic to totally idiomatic/metaphorical meanings and, in some cases, they are affected by contextual parameters; 3) patterns of Persian full reduplication are sometimes of stylistic significance and are subject to certain register restrictions; and 4) some patterns of Persian full reduplication obviously challenge the MDT analytical methodology with regard to its semantic component.
    Keywords: Persian language, reduplication, full reduplication, Morphological Doubling Theory (MDT)
  • Farnoosh Taherloo Page 139
    Speech has both segmental and suprasegmental features. Suprasegmental features are more important in speech since without them speech becomes mechanical and machine-like. Suprasegmental features include stress, intonation, juncture, pause and the like. Among these phenomena, pause is the one that has received less attention because most people equate it with juncture and use the two terms interchangeably. The present research was designed to examine the acoustic correlate, position and frequency of pause in terms of sociolinguistics variables. Data were collected from formal and informal speech styles and analyzed with the help of Praat software.
    Keywords: Sociolinguistics, Pause, Style, gender