فهرست مطالب

نشریه زبان و زبان شناسی
پیاپی 18 (پاییز و زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1393/12/26
  • تعداد عناوین: 8
|
  • فریبا قطره، هاجر آقاابراهیمی صفحات 1-15
    پژوهش حاضر به بررسی فرایند های واژه سازی در نمونه هایی از اشعار نیما، شاملو و براهنی به عنوان پیشگامان شعر نو، مدرن و پست مدرن می پردازد. واژه های حاصل از انواع فرایندهای واژه سازی، و نیز واژه هایی که ویژه زبان این شاعران بودند شمارش شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که در شعر نیما فرایند ترکیب با 57.97%، در شعر شاملو فرایند اشتقاق با 46.92% و در شعر براهنی هر دو فرایند با 38.27% پرکاربردترین فرایندهای واژه سازی هستند. در شعر نیما 23.71%، در شعر شاملو 36.61% و در شعر براهنی 22.5% از مجموع واژه ها متعلق به زبان شعر آنان است و به این ترتیب واژه سازی در شعر مدرن شاملو بیشتر از شعر نوی نیما و شعر پست مدرن براهنی است. علاوه بر این، تنوع واژگانی در شعر شاملو بیشتر است، از مجموع واژه های ویژه شعر او 20% اسم، 53.07% صفت و 26.92% قیدند، در حالی که 76.81% از واژه های ویژه شعر نیما و 64.19% از واژه های ویژه شعر براهنی، یعنی بخش عمده ای از مجموع واژه ها، صفت اند و با توجه به ویژگی های سبکی شعر نو، شعر مدرن و شعر پست مدرن، می توان گفت که این تفاوت نتیجه تفاوت نگرش این سه شاعر است، یعنی در حالی که برای نیما و براهنی کنش گر کانون توجه است، شاملو به کنش و ویژگی های آن نیز توجه ویژه دارد.
    کلیدواژگان: واژه سازی، ترکیب، اشتقاق، نیما یوشیج، احمد شاملو، رضا براهنی
  • ابراهیم بدخشان، کورش قدمی صفحات 15-38
    نظریه ظرفیت، واژگان، از جمله افعال، را بر اساس نوع وابسته های همراه آنها در جمله، دارای ظرفیت می پندارد. در هر زبان فرایندهای مشخصی، از طریق تعداد متمم های نحوی در یک بند و یا به وسیله تغییر نقش های معنایی موضوع های یک محمول، باعث تغییر در ظرفیت فعل می شوند. در این مقاله سعی شده است تا با اتخاذ چارچوب نظریه ظرفیت، به تجزیه و تحلیل ساخت های سببی در زبان کردی سورانی پرداخته شود. جمله ها و داده ها ابتدا از متون مکتوب و گفتار عادی گویشوران استخراج و سپس، جهت توصیف و تحلیل، طبقه بندی شدند و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در پایان نتیجه گرفتیم که سببی سازی ازجمله فرایندهای افزایش ظرفیت است، که باعث تغییر نوع و تعداد وابسته های فعل در جمله، در زبان کردی سورانی می شود.
    کلیدواژگان: سببی سازی، نظریه ظرفیت، زبان کردی، تغییر ظرفیت
  • هما اسدی، فرهاد ساسانی صفحات 39-64
    تحلیل انتقادی گفتمان با واردکردن مفاهیم قدرت و ایدئولوژی به واکاوی روابط نابرابر قدرت و رمزگشایی ایدئولوژی های پنهان شده در متن ها می پردازد. در این پژوهش بر اساس مدل بازنمایی کنشگران اجتماعی فان لیوون (2008) و از طریق تحلیل لفه های گفتمان مدار در متن های مربوط به سیاست خارجی محمدرضا پهلوی، چگونگی بازنمایی کنشگران اجتماعی و ارجاع های به کاررفته در گفتمان سیاست خارجی او بررسی می شود، تا از این رهگذر نشان داده شود که چگونه این بازنمایی ها در راستای برجسته سازی و حاشیه رانی مفاهیم دل خواه و غیردل خواه به کارگرفته می شوند. نتایج نشان می دهد که بازنمایی کنشگران اجتماعی، در متن های سیاست خارجی شاه، با استفاده از ارجاع های مختلف و متناسب با هدف و قصدی که وی دنبال می کند، صورت می پذیرد. هویت های «خودی» غالبا به صورت مثبت و فعال بازنمایی می شوند، درحالی که هویت های «دیگری» به صورت منفی بازنمایی می شوند. همچنین نتایج نشان می دهد که شاه برای ارجاع به هویت های «خودی» بیشتر از لفه پیونددهی و هویت دهی رابطه ای استفاده می کند و برای ارجاع به هویت های «دیگری»لفه ارزش گذاری را بیشتر به کار می گیرد.
    کلیدواژگان: کنشگران اجتماعی، محمدرضا پهلوی، سیاست خارجی، برجسته سازی، حاشیه رانی
  • محرم اسلامی، افشین رحیمی، سودابه اسلامی صفحات 65-90
    در پژوهش حاضر، با تحلیل آماری ویژگی های واجی موجود در 54391 واژه فارسی، کوشیده ایم تا جنبه هایی از سازوکار نظام آوایی زبان فارسی را با زبان آمار بیان کنیم. جنبه های واجی-آماری موجود در واژگان (ذهنی) فارسی زبان ها، که در این تحقیق به آن پرداخته ایم، مواردی مانند الگوی تکیه واژه در زبان فارسی، هجا و تعداد هجا در واژه فارسی، واج آرایی واژه های فارسی، بسامد طبقات طبیعی واجی در کل داده ها، بسامد طبقات طبیعی واجی در درون هجا، واج آرایی خوشه های همخوانی، هجای بی نشان و بهینه در زبان، فراوانی واج ها در زبان فارسی و مسائل مشابه را دربرمی گیرد. در انتخاب واژه ها، ابتدا یک پیکره متنی ده میلیون کلمه ای مورد تجزیه ساختواژی قرار گرفت و در ادامه با حذف صورت کلمه ها و نیز کلمات خارجی فهرست واژه ها به دست آمد و سپس این فهرست با فرهنگ معاصر فارسی امروز مقابله شد و مدخل های جدید با بسامد 1 به فهرست واژگان اضافه شد و سپس کل واژه ها از نظر اطلاعات واجی فوق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق واجی-آماری از یک سو موید اصول و مفاهیم واج شناختی مانند طبقه طبیعی واجی، فرایندهای واجی، ساختمان سلسله مراتبی هجا و غیره است و از طرف دیگر بسامد واج ها و زنجیره های واجی را بازگو می کند، که در نتیجه آن پیوستار بی نشانی و نشان داری در نظام آوایی زبان مشخص می شود.
    کلیدواژگان: تحلیل واجی، آماری، نظام آوایی، واژگان، واج آرایی، زبان فارسی
  • فاطمه علوی صفحات 91-112
    در این مقاله به بررسی سه مفهوم «پایه»، «تکیه دومین» و «تکیه متناوب» در نظریه های واج شناسی نوایی می پردازیم. این سه مفهوم، در بررسی های آواشناختی و واج شناختی در زبان فارسی، عمدتا نادیده گرفته شده اند. مشخص کردن حدود و مرزهای پایه در هر زبان، بر اساس تکیه آن زبان صورت می گیرد و بنابراین به حوزه واحدهای زبرزنجیری و، به طور مشخص، به قلمرو واج شناسی نوایی مربوط می شود. در واقع پیش نیاز مشخص کردن مفهوم پایه در هر زبانی، از جمله فارسی، تعیین تکیه دومین و تکیه متناوب است. در این تحقیق، که به روش توصیفی و نظری انجام شده است ما ابتدا نظریه های موجود درباره تکیه دومین در فارسی را همراه با توضیحاتی در رد یا تائید آنها آورده ایم و پس از آن احتمال وجود تکیه متناوب در فارسی و نظریه های موجود در این حوزه را بررسی کرده ایم. در مرحله بعد دستگاه تکیه ای و پایه های فارسی و مقید یا نامقیدبودن هرکدام به صورت جداگانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بر اساس نتایج این پژوهش و با توجه به اینکه تکیه متناوب در زبان فارسی وجود ندارد، بدون توجه به وجود یا نبود تکیه دومین، این زبان دستگاه تکیه ای نامقید دارد. یافته های این تحقیق همچنین وجود سطحی به نام پایه را، به عنوان محلی برای تعیین تکیه در سلسله مراتب نوایی فارسی، رد می کند و بر آن است که در نظر گرفتن پایه در زبان فارسی، کار تحلیل تکیه را دشوار می کند. الگوی تکیه فارسی را به آسانی می توان با بررسی تعامل واج شناسی و ساختواژه و تعیین اصولی بر همین اساس، تبیین کرد.
    کلیدواژگان: پایه، تکیه دومین، تکیه متناوب، سلسله مراتب نوایی
  • نجمه علی مردانی، بتول علی نژاد * صفحات 113-128

    تحلیل صوت شناختی آواهای گفتار با اهداف مختلفی انجام می شود، که مقاصد آموزشی یکی از آنها است. در آموزش زبان دوم معمولا گفته می شود که فراگیران، واکه های ناآشنای زبان دوم را مشابه نزدیک ترین واکه به زبان خودشان تلفظ می کنند. از آنجا که تلفظ در یادگیری زبان و ایجاد ارتباط موثر است، در این مقاله ویژگی های صوت شناختی تلفظ واکه ناآشنای [ә] انگلیسی آمریکایی توسط فراگیران فارسی زبان، بررسی شده است. به این منظور متغیرهای آکوستیکی سازه های اول، دوم و سوم در پاره گفتار ضبط شده، با معادل تلفظ آن توسط فرد بومی انگلیسی آمریکایی (AE)، در تلفظ دو واکه [ә] و [e] مقایسه شده است. نتایج تحقیق حاضر نشان داده است که متغیر سازه اول و دوم در واکه [ә]، در تلفظ دو گروه گویشوران، اختلاف معنادار نشان داده است ولی سازه سوم این واکه اختلاف معناداری نشان نمی دهد؛ در مورد هر سه سازه اول واکه [e]، اما، اختلاف معناداری گزارش شده است. درنهایت، در مواردی که اختلاف هریک از متغیرهای مذکور معنادار بوده است، بر اساس ملاحظات صوت شناختی، جهت بهبود تلفظ واکه های مورد نظر نزد فارسی زبانان، توصیه هایی آموزشی ارائه گردیده است.

    کلیدواژگان: واکه شوا، سازه، زبان انگلیسی، فراگیران فارسی زبان، آواشناسی صوت شناختی
  • سولماز محمودی صفحات 129-158
    تفاوت رفتار نحوی ای که بندهای موصولی و بدل فارسی براساس خوانش معنایی خود در هر جمله نشان می دهند، توجیه نحوی دارد. به بیانی دیگر، این تفاوت ناشی از محل استقرار فرافکن متمم نما و گروه حرف تعریف در میان سایر فرافکن های نقشی جمله است. در این پژوهش بند موصولی، به صورت افزوده، و بدل ها، به صورت افزودگی یا همپایگی، ترسیم می شوند. در حالی که با ترسیم افزودگی به جای افزوده، نمودارهای بند موصولی و بدل یکی می شوند. بنابراین اگر به پیروی از زبان شناسانی همچون هگمن، که افزوده را به صورت افزودگی در نظر می گیرند، این حد افراط را قبول کنیم، تمایز آن ساخت ها مشخص نمی شود. بدل ها خود نوعی ساخت موازی در نظریه عمومی زبان تلقی می شوند. ملاک تشخیص این ساخت ها، ملاک های ساختاری و معناشناختی است. نمودار درختی و ویژگی معنایی آنها حاکی از تمایز این ساخت ها با ساخت های موصولی و متممی است. در این پژوهش سعی می شود پس از ارائه توصیفی جامع از ساخت های موازی، به خصوص بدل در زبان فارسی، کارایی رویکرد نحوی در این زمینه بررسی شود و تحلیلی جامع از این ساخت ها همراه با توصیف مقولات مورد نظر، برمبنای ویژگی های دستوری، به دست داده شود.
    کلیدواژگان: عبارت معترضه، بدل، بند موصولی توضیحی، افزوده، افزودگی
  • مرتضی طاهری اردلی صفحات 161-168
    کشور ایران با تنوع قومی و زبانی بسیار گسترده، همواره از اهمیت ویژه ای برای مطالعات فرهنگی و زبانی برخوردار بوده است اما متاسفانه تحقیقات انجام گرفته پیرامون میزان زوال یا بقای گونه های زبانی، در بسیاری از موارد، خبر از رو به زوال بودن آنها در آینده ای دور یا نزدیک دارد (بشیرنژاد، 1390). از طرفی دیگر، علیرغم تلاش های گسترده در مراکز پژوهشی داخل و خارج از کشور، بخش اعظمی از این سرمایه های زبانی بدون بررسی باقی مانده و یا نیازمند مطالعه و تحقیق بیشتر است. اریک آنونبی در راستای ثبت و ضبط جنبه های مختلف این گنجینه های زبانی، با مطالعات خود از سال 2003 بر روی گویش ها و زبان های رایج در ایران، به ویژه گویش های جنوب غربی ایران، سرآغاز پروژه ای عظیم در مطالعات گویشی را رقم زده است، که بازنمود آن را می توان در تدوین وبگاه اطلس زبان های ایران مشاهده کرد، که در زمان نگارش این نوشته، مراحل آغازی و آزمایشی خود را طی می کند. همچنین، به تازگی انتشارات دانشگاه اوپسالای سوئد کتابی با عنوان «مطالعات بختیاری: واج شناسی، متن، واژه نامه» منتشر کرده است که اریک آنونبی و اشرف اسدی، در این کتاب، با نگاهی زبان شناختی، به مطالعه و بررسی بخش های مختلف زبان بختیاری گونه شهر مسجدسلیمان پرداخته اند. نگارندگان این اثر بر این باورند که این پژوهش تلاشی است در جهت پاسخ گویی به برخی از سوالات و ابهاماتی که درکتاب لوریمر (1922)، درباره بختیاری، مطرح شده و تا به امروز بدون پاسخ مانده است.
    کلیدواژگان: مطالعات بختیاری: واج شناسی، متن، واژه نامه، اریک آنونبی و اشرف اسدی
|
  • Fariba Ghatreh, Hajar Aghaebrahimi Pages 1-15
    This article is devoted to the study of word formation processes in Nima، Shamlu، and Baraheni’s poems، as the pioneers of new، modern، and post-modern poetry. All the complex words in their selected poems were counted، including their coined and novel words. The results showed that the most frequently used process in Nima’s poems was compounding (%57. 97derivation)، while in Shamlu’s poems it was derivation (with %46. 92)، and in Baraheni’s poems both derivation and compounding were used equally (%38. 27). %23. 71 of complex words in Nima’s poems، %36. 61 in Shamlu’s poems، and %22. 50 in Baraheni’s poems are their own special coined and novel words. Therefore، there is more word formation in Shamlu’s modern poetry than Nima’s new poetry and Baraheni’s post-modern one. Moreover، there is more lexical varieties in Shamlu’s poems، and %20 of his own coined and novel words are nouns، %53. 07 are adjectives، and %26. 92 are adverbs، while %76. 81 of Nima’s special words، and %64. 19 of Baraheni’s special words are adjectives. Based on the stylistic differences among new، modern، and post-modern poetry، we can say this lexical difference is due to the different attitudes of these three poets; while Nima and Baraheni concentrate more on agents، Shamlu’s focus is both on agents and on action and its properties.
    Keywords: word formation, compounding, derivation, Nima Yushij, Ahmad Shamlu, Reza Baraheni
  • Ebrahim Badakhshan, Kourosh Ghadami Pages 15-38
    Theory of valence considers words including verbs to have valence according to their dependency type. In any language certain processes will cause a change in verb valency by the number of syntactic complements in a phrase or by the shift of their semantic functions of the arguments of a predicate. In this article we try to analyze causative structures in Sorani Kurdish within the framework of theory of valence. The data analyzed in this article are extracted from written and spoken materials by native speakers. We concluded that causative constructions are among the valency increasing processes which cause the type and number change of verb dependency in Sorani Kurdish sentences.
    Keywords: Causatives, theory of valence, Kurdish language, valency change
  • Homa Asadi, Farhad Sasani Pages 39-64
    Critical discourse analysis deals mostly with power and ideology. This approach attempts to detect unequal power relations and unravel the ideologies hidden behind texts. Accordingly, this article takes a critical discourse analysis approach to investigate how social actors are represented in the foreign policy discourse of Mohammad Reza Pahlavi. The analytical model used is Van Leeuwen′s socio-semantic framework (2008). The main objective of this paper is to explore how these representations are used to foreground favorite concepts and background least favorite ones. The findings of this study indicated a differential representation of social actors by Shah according to his aims and goals in that "self" identities are depicted as positive and active actors, while "other" identities are depicted negatively. Moreover, the results showed that from among the features suggested by this framework, "association" and "relational identification" are mostly used for referring to "self" identities, while "appraisement" is mostly used for referring to "other" identities.
    Keywords: social actors, Mohammad Reza Pahlavi, foreign policy, foregrounding, backgrounding
  • Moharam Eslami, Afshin Rahimi, Soodabeh Eslami Pages 65-90
    This study is an attempt to demonstrate some aspects of Persian phonology through statistical analysis of the phonological features in 54391 Persian lexemes. The phonostatistical aspects in (mental) lexicon of Persian speakers investigated in this study include stress pattern of lexemes in Persian, syllable and the number of syllables in Persian lexemes, phonotactics of Persian lexemes, frequency of phonological natural classes in general, frequency of phonological natural classes in syllable, phonotactics of consonant clusters, optimal syllable in the language, frequency of Persian phonemes and the like. The results of this phonostatistical research validate the phonological principles and concepts such as phonological natural classes, phonological processes, hierarchical structure of syllables and the like. They also demonstrate the frequency of segments and segmental strings which defines the spectrum of unmarkedness in Persian phonological system.
    Keywords: phonostatistics, phonological system, lexicon, phonotactics, Persian
  • Fatemeh Alavi Pages 91-112
    This research aimed at studying “foot”, “secondary stress” and “alternating stress” in prosodic phonology. These three notions are mainly ignored in phonetic and phonological studies of Persian. Characterizing the features and limits of foot in every language is carried out according to the stress pattern of that language and therefore it is relevant to the suprasegmental units and specifically to prosodic phonology. In fact, the prerequisite of characterizing foot in every language including Persian is to determine secondary and alternating stress. In this research we have analyzed stress system and feet in Persian and their boundedness or unboundedness separately. Considering that there is no alternating stress in Persian, we have unbounded stress system regardless of having or not having secondary stress. The results of this research deny the existence of a level named foot as a place for determining stress in the prosodic hierarchy of Persian. In addition to that, considering foot as a level adds complexity to the investigation of stress in Persian. The pattern of stress in Persian can simply be described using the interplay between phonology and morphology and principles which are driven from this interplay.
    Keywords: foot, secondary stress, alternating stress, prosodic hierarchy
  • Najmeh Alimardani, Batool Alinejad Pages 113-128

    Acoustic analysis of speech sounds in Phonetics has been served different purposes, of which pedagogy is. Second language learners are said to usually substitute unfamiliar vowels with more similar ones in their own language. Since correct pronunciation is very important in establishing effective communication, acoustic properties of unfamiliar and controversial American English / / pronounced by Persian EFL learners have been studied in this paper. To do this, acoustic parameters of the first three formants of [ә] and the similar often substitutable vowel [e] were measured after being taped and were compared with the native American English pronunciations of these two vowels. The acoustic measurements revealed significant differences between F1 and F2, but F3, of the [ә] tokens of the native English speaker and those of the Persian learners while all three formants of [e] tokens showed significant differences. Finally, in cases where formant frequency values were significantly different between the two languages, some pedagogical suggestions were made on the basis of the acoustic considerations for articulatory improvement.

    Keywords: Schwa, formant, Persian EFL Learners, English Language, acoustic phonetics
  • Solmaz Mahmoodi Pages 129-158
    Persian relative clauses are the complex DP containing head and CP. These two make a syntactic constituent and have DP distribution. Following the SOV word order, the base generated position of them is an argument position before verb which can be changed by movement operations. DP embedded CP is introduced by the invariable complementizer (ke) and the embedded verbs are inflected for tense, aspect and mood just as a main verb. Nonrestrictive relative clause is a subordinate clause which does not restrict the meaning of the head it modifies but stands in apposition to it. Nonrestrictive relative clauses are syntactically the same as restrictive relative clauses, i.e. they go through various grammatical operations in the same way. However nonrestrictive relative clauses are similar to the parentheticals (particularly apposition) in the prosodic and semantic aspects. They have distinctive prosodic contour, that is, discontinuity and parentheticals’ semantic contribution to the matrix clause is an additional or supplementive one. one.In this article an attempt is made to show these differences by structural representation: the apposition as a cooperated construction and nonrestrictive relative clause as right –adjoined to the head noun.
    Keywords: apposition, nonrestrictive relative clause, parenthetical, adjunct, adjunction