فهرست مطالب

خانواده پژوهی - پیاپی 9 (بهار 1386)

فصلنامه خانواده پژوهی
پیاپی 9 (بهار 1386)

  • 114 صفحه، بهای روی جلد: 8,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1386/04/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • زهره بنازاده، ایران باغبان، مریم فاتحی زاده * صفحه 421

    افسردگی در موقعیت های گوناگون زندگی بروز می کند. یکی از این موقعیت ها دوران بارداری است. بارداری و زایمان از تحولات نموی مهم در زندگی زنان می باشد و باید سازش های فیزیکی، شخصی و اجتماعی در فرد صورت گیرد تا آمادگی برای وضع حمل موفقیت آمیز ایجاد شود. اهمیت و ضرورت این پژوهش با توجه به تاثیر سوءافسردگی دوران بارداری بر سلامت جسمی و روانی نوزاد و مادر و هم چنین اثر سوء آن بر روابط درون خانواده، محرز و مشخص می گردد. روش زوج درمانی رفتاری و فنون مربوط به این روش جهت افزایش حمایت همسر و ایجاد رضایت مندی زناشویی مناسب است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر شیوه زوج درمانی رفتاری در کاهش افسردگی دوران بارداری بوده است. روش این تحقیق به صورت نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون بوده و در آن از دو گروه آزمایش و کنترل استفاده شده است. جامعه آماری شامل زنان باردار افسرده مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمان بوده است. نمونه 30 نفر از این زنان بودند که به صورت گمارش تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش از تست افسردگی ادینبرگ که دارای پایایی معادل 75/0 می باشد، استفاده شد و از هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد. تجزیه و تحلیل آماری توسط Spss و روش آماری مورد استفاده مانوا بوده است. یافته ها نشان داد که میانگین نمرات افسردگی گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به پیش آزمون و هم چنین نسبت به گروه گواه کاهش قابل ملاحظه ای یافت (001/0=P) که نشان می دهد ارائه مشاوره به شیوه زوج درمانی رفتاری افسردگی دوران بارداری را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.

    کلیدواژگان: زوج درمانی رفتاری، افسردگی دوران بارداری
  • ایمانه افخمی، فاطمه بهرامی، مریم فاتحی زاده صفحه 431
    هدف از مطالعه حاضر بررسی همبستگی بین میزان بخشودگی همسران و تعارض زناشویی آنان می باشد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه زوجین استان یزد هستند. آزمودنی های این پژوهش 30 زوج که با نمونه گیری در دسترس (غیراحتمالی) گزیده شده اند و شرط ورود آزمودنی ها این بود که دست کم شش ماه از ازدواج شان گذشته باشد. ابزارهای تحقیق عبارت است از: بخشودگی آزمای خانواده(FFS)1 و پرسشنامه تعارض زناشویی که با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ پایایی آن ها به ترتیب 85/0 و 94/0 بدست آمد. برای تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که بین تعارض زناشویی و بخشودگی در سه خرده مقیاس درک واقع بینانه، تشخیص و تصدیق خطا و جبران عمل اشتباه رابطه وجود دارد. هم چنین بین بخشودگی و تعارض زناشویی در خرده مقیاس های رابطه فردی با خویشاوندان خود و رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان رابطه معناداری دیده شد (05/0P<).
    کلیدواژگان: بخشودگی، تعارض زناشویی، زوجین
  • فریده حمیدی صفحه 443
    هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه سبک های دلبستگی با رضایت مندی زناشویی در دانشجویان متاهل رشته های دبیری است. بدین منظور 62 نفر از دانشجویان رشته های مختلف دبیری که در دانشکده علوم انسانی واحدهای تربیتی خود را می گذراندند، به تفکیک جنسیت و به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب، سپس آزمون های رضایت مندی زناشویی انریچ و هم چنین مقیاس بازنگری شده دلبستگی بزرگسال کولنیز و رید (1990) RAAS بر روی آن ها اجرا شد. پس از جمع آوری اطلاعات، از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و...) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی توافقی، مجذور کا (x2) و آزمون t برای مقایسه میانگین های مستقل) استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که: دانشجویان متاهل با سبک های دلبستگی ایمن، از رضایت مندی زناشویی بالاتری برخوردارند و برعکس یعنی دانشجویانی که از سبک های دلبستگی نا ایمن اجتنابی و دوسوگرا برخوردار بودند، میزان رضایت مندی زناشویی آنان نیز به طور معناداری کمتر از افراد ایمن بود. هم چنین نتایج پژوهش نشان می دهد که بین سبک های دلبستگی دانشجویان متاهل مؤنث با مذکر تفاوت معنی داری وجود ندارد، اگرچه زنان از سطح ایمنی بیشتری در روابط بین فردی و دلبستگی برخوردارند ولی تفاوت ها معنی دار نیست. از نتایج دیگر این پژوهش، نبودن تفاوت معنی داری بین رضایت مندی زناشویی در دانشجویان براساس جنسیت است. بررسی های قبلی در مورد رضایت مندی زناشویی نیز نشان می دهند که وضعیت جنس افراد، پیش بینی کننده رضایت مندی نمی باشد.
    کلیدواژگان: سبک های دلبستگی، رضایت مندی زناشویی، دانشجویان تربیت دبیر
  • صبا خدایاری فرد*، علیرضا عابدین، رخساره یکه یزداندوست، مه سیما پورشهریاری، دکتربنفشه غرایی صفحه 455

    کودک آزاری می تواند آثار مخرب جدی بر سلامت روانی و تحول کودکان داشته باشد. در طی سالیان پژوهش هایی صورت گرفته تا بتوان از آزمون های ترسیمی برای ارزشیابی آثار کودک آزاری استفاده کرد. هدف از این پژوهش مقایسه آزمون های ترسیمی آدمک، درخت، خانه، و خانواده در کودکانی که مورد کودک آزاری جسمی قرار گرفته اند با کودکان عادی است. بدین منظور نمونه معرف (100N=) شامل 50 کودک آزاردیده و 50 کودک عادی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و آزمون های ترسیمی آدمک، درخت، خانه و خانواده بر آن ها اجرا گشت. سپس تحلیل واریانس چندمتغیری و تک متغیری میان دو گروه با روش آزمون اثر هتلینگ انجام شد تا گروه ها از حیث مولفه های افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، حرمت خود پایین و احساس گناه و شرم مقایسه گردند. یافته های پژوهش نشان دادند که نمرات گروه اول در تمامی مولفه های هر چهار آزمون به طور معنی داری از نمرات گروه دوم بالاتر بود به جز مولفه احساس گناه و شرم که به دلیل ثابت بودن در گروه اول در سه آزمون اول خود به خود حذف شد. این بدین معنی است که کودکانی که مورد تنبیه بدنی قرار می گیرند، از کودکان عادی افسرده تر، مضطرب تر و پرخاشگرتر هستند، حرمت خود پایین تری دارند و از احساس گناه و شرم بیشتری رنج می برند.

    کلیدواژگان: کودک آزاری جسمی، آزمون ترسیمی، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، حرمت خود پایین، احساس گناه و شرم
  • منصوره سادات صادقی، علی مظاهری صفحه 471
    پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت ارتباط والد- فرزند به عنوان پیش شرط تربیت دینی فرزندان طراحی و اجرا گردید. تعداد 374 نفر دانشجو (177 پسر و 197 دختر) به عنوان نمونه طبقه ای نسبتی در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه سبک تربیتی یا محیط خانوادگی (نقاشان، 1358) و پرسشنامه محقق ساخته را تکمیل نمودند. به طور کلی نتایج آزمون مجذور کا نشان داد در حالی که در سبک تربیتی مقتدرانه بیشترین فراوانی مربوط به آزمودنی هایی است که والدین خود را «افرادی مذهبی در نظرگرفته اند که برای تربیت دینی آن ها سعی و تلاش کرده اند»، در سبک تربیتی مسامحه کارانه بیشترین فراوانی مربوط به آزمودنی هایی است که والدین خود را «افرادی بی تفاوت نسبت به مذهب در نظر گرفته که برای تربیت دینی آن ها سعی و تلاش نداشته اند». هم چنین در حالی که درصد آزمودنی هایی که خود را در گروه های «من مسلمان هستم و اگرچه دوست دارم که دستورات دینی را رعایت کنم، ولی گاهی چنین نیستم» و «من به خدا ایمان دارم و اگرچه دوست دارم خواسته های او را انجام دهم ولی گاهی اوقات نمی توانم» در سبک تربیتی مقتدرانه دارای بیشترین فراوانی است. درصد آزمودنی هایی که خود را در گروه های «هنوز در مورد دین خود تصمیمی نگرفته ام» و «ممکن است خدا وجود داشته باشد، ولی این امر به زندگی من ارتباطی ندارد» قرار داده اند، در سبک تربیتی مسامحه کار بیشترین فراوانی را دارد. در مطالعه حاضر هم چنین نشان داده شد که منابع شناخت دینی در سبک های تربیتی مختلف، متفاوت است. به طوری که در سبک تربیتی مقتدر شناخت دینی بیشتر از طریق خانواده و در سبک تربیتی مسامحه کار شناخت دینی بیشتر از طریق اماکن مذهبی است. در تبیین نتایج فوق به ارتباط والد فرزند در دوران کودکی با توجه به نظریه های روابط موضوعی، دلبستگی و یادگیری اجتماعی اشاره شده است. این نظریه ها فرض می کنند که ارتباط بهینه والد فرزند در جامعه پذیری دینی فرزندان نقش مهمی ایفا می کند.
    کلیدواژگان: سبک های تربیتی، تربیت دینی، رابطه والد، فرزند
  • پروین رفیعی نیا، آرزو اصغری صفحه 491
    مطالعات بسیاری نشان داده اند که، عشق به عنوان یک پدیده روانی، یک پیش بینی کننده مهم شادکامی، رضایت و هیجان های مثبت است. در این پژوهش رابطه عشق رفاقتی و عشق پرشور با رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی بررسی می شود. از بین دانشجویان متاهل دانشگاه تربیت مدرس، 123 نفر (63 زن و 60 مرد) به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیر عشق، از مقیاس عشق پرشور (هاتفیلد و رپسون، 1993) و مقیاس عشق رفاقتی (استرنبرگ، 1986) و برای اندازه گیری بهزیستی ذهنی از مقیاس رضایت از زندگی (پیوت و داینر، 1993) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلجن، 1988) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش های تحلیل رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. با توجه به نتایج، بدون در نظر گرفتن تفاوت های جنسیتی، رابطه عشق رفاقتی با رضایت از زندگی، مستقیم و معنادار وبا عاطفه منفی، معکوس و معنادار بود؛ ولی عشق پرشور با هیچ کدام از متغیرهای بهزیستی ذهنی ارتباط معناداری نداشت. تفاوت های جنسیتی تنها در رابطه بین عشق رفاقتی و عاطفه مثبت و منفی مشاهده شد. به گونه ای که در زنان، عشق رفاقتی بالاتر با عاطفه مثبت بالاتر و عاطفه منفی پایین تر رابطه داشت؛ ولی در مردان رابطه بین عشق رفاقتی و عاطفه مثبت و منفی معنادار نبود. بنابراین نتایج این مطالعه نشان می دهد که عشق به سادگی موجب شادکامی نمی شود و رابطه بین عشق و بهزیستی ذهنی یک رابطه چند بعدی است. در مجموع یافته های پژوهش حاضر از اهمیت نقش عشق رفاقتی در برخی مؤلفه های بهزیستی ذهنی حمایت می کند.
    کلیدواژگان: عشق رفاقتی، عشق پرشور، بهزیستی ذهنی، رضایت از زندگی، عاطفه مثبت، عاطفه منفی، دانشجویان متاهل
  • غلامرضا پاشا، سحر صفرزاده، رویا مشاک صفحه 503
    هدف از پژوهش حاضر، مقایسه سلامت عمومی و حمایت اجتماعی بین سالمندان ساکن خانه سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده های شهر اهواز بود. نمونه شامل 50 نفر از سالمندان ساکن خانه سالمندان (25 زن و 25 مرد) و 50 نفر از سالمندان ساکن در خانواده ها (25 زن و 25 مرد) بود که به طور تصادفی خوشه ایانتخاب شدند و با آزمون های سلامت عمومی (GHQ) و حمایت اجتماعی فیلیپس مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحقیق حاضر از نوع علی مقایسه ای بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) در سطح معناداری 0001/0< P استفاده شد و تفاوت در میانگین ها با استفاده از آزمون پیگیری توکی بررسی گردید. پس از مقایسه نمرات به وسیله نرم افزار SPSS نتایج نشان داد که بین سالمندان ساکن خانه سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده ها از نظر سلامت عمومی و مؤلفه های آن یعنی نشانه های جسمانی، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعی، افسردگی و حمایت اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد. هم چنین برای آزمودن تفاوت بین زنان و مردان در دو گروه سالمندان از لحاظ دو متغیر نام برده شده از روش تحلیل واریانس عاملی (2×2) استفاده شد که نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین زنان و مردان در هر دو گروه سالمند، از نظر متغیرهای سلامت عمومی و مؤلفه های آن و حمایت اجتماعی وجود ندارد.
    کلیدواژگان: سلامت عمومی، حمایت اجتماعی، سالمند
|
  • Z. Banazadeh, Ms.C., I. Baghban, M. Fatehizadeh Page 421

    The main purpose of this study was to investigate the effectiveness of behavioral couple therapy on depression during pregnancy. 30 Couples were selected from pregnant women who met DSM- IV criteria for depression from the health centers of Kerman and were placed randomly in the experimental group (15 couples), and control group (15 couples). Both groups were assessed with Edinburgh questionnaire. The experimental couples received behavioral couple therapy for seven sessions. Data were analyzed using SPSS software. Results showed that depression in experimental group was significantly lower than the control group (P<0/05). In other words, behavioral couple therapy appeared to be effective in reduction of depression during pregnancy and postpartum depression.

  • E. Afkhami, Ms.C. F. Bahrami *, M. Fatehizade, Ph Page 431
    The Purpose of the study was to investigate the correlation between couples forgiveness and their marital conflicts in Yazd province. Sample included 30 couples in Yazd who were selected randomly and were living together at least for 6 months. Family Forgiveness Scale (FFS), and Marital Conflicts Questionnaire were used to collect the data. Findings showed that there is a relationship between forgiveness and marital conflicts in 3 subscales: real understanding, error recognition and confirming, compensation and orginal family. There was also a significant relationship between forgiveness and marital conflicts in 2 subscales of personal relationship with the relatives, and family relationship with the partner’s relatives and friends.
  • F. Hamidi Page 443
    The present research investigates the relationship between attachment styles and marital satisfaction in married students of Teacher Training University. 62 married students (33 females) from human science faculty were selected via disposal sampling. Assessment instruments were ENRICH questionnaire and Revised Adult Attachment Scale (RAAS). Data was analyzed using SPSS. It was found that there is a positive significant relationship between attachment styles and marital satisfaction. It means that students with secure attachment style indicated higher marital satisfaction than students with insecure attachment styles; in addition, no significant difference was found between male and female students in marital satisfaction; Finally. there was no significant difference between male and female students in attachment styles.
  • S. Khodayarifard, M. A., A. Abedin, R. Y. Yazdandoost Page 455

    Child abuse can have serious destructive effects on children's mental health and development. Throughout the years, some studies have been conducted to utilize drawing tests in a practical manner for the assessment of the effects of child abuse. This study was to compare drawing test results of physically abused children with those of normal children. A sample of 50 physically abused and 50 normal (N = 100) children were selected via purposive sampling. Both groups of subjects were assessed by Human Figure, House, Tree, and Family Drawings. Multiple and one-way analysis of variance were performed: Hotelling's Trace Test compared the groups across variables of depression, anxiety, aggression, low self esteem, and guilt feelings. The abused children group rated significantly higher than the normal group in all four tests, except on the variable guilt feelings which was omitted due to its constancy in the control group's first three tests. Physically abused children are more depressed, anxious, and aggressive than normal children. They also posses lower self esteem and suffer from more guilt feelings.

  • M. Sadeghi, Ms.C. A. Mazaheri Page 471
    The goal of the present research was to investigate the quality of parent-child relationship as the precondition of the children religious education. Three hundred seventy four students of Shahid Beheshti Universities and Shahid Beheshti University of Medical Sciences were selected through accessible proportional stratified sampling and completed questionnaires measuring parenting style scale (Naghashan, 1979).Data were analyzed using Chi square and one way ANOVA. Results showed that parenting style has a main effect on the children religious education. Authoritative parenting style was significantly more frequent in parents who invested on religious training of children in comparison with those who had neglective parenting style. It was also found that in different sources of religious cognition, a significant difference between different kinds of parenting exists. Based on the results, parent-child relationship can be interpreted in the light of theories of object relations, attachment and social learning. These theories suppose that children with a more optimal parents-child relationship would develop a more positive religious socialization.
  • P. Rafienia, Ms.C. A. Asghary, Ms.C Page 491
    Many studies have indicated that love, as a psychic Phenomenon, is an important predictor of happiness, satisfaction, and positive emotions. The present research examined the relationship between companionate and passionate love and satisfaction with life and positive and negative affect. 123 married university students (63 females) were selected. Scales of Passionate Love and Companionate Love were used to assess love, and subjective wellbeing was measured by Satisfaction with Life Scale and Positive Affect and Negative Scale. The data were analyzed using multivariable regression methods. Results show that regardless of gender differences, relationship between companionate love and satisfaction with life is positive and significant and with negative affect is inversely significant. It was found that Passionate love doesn’t have any significant relationship with subjective wellbeing components, but gender differences found only between companionate love and positive and negative affect. In females, the relationship between companionate love and positive affect was positively significant and with negative affect was inversely significant; however, in the males the relationship between companionate love and positive and negative affect was not significant. Therefore, the present research shows that love does not simply bring happiness and the relationship between love and subjective wellbeing is multidimensional. In general, the results support the important role that love plays in subjective wellbeing components.
  • Gh. Pasha , S. Safarzadeh R. Mashak, M.A Page 503
    Comparing general health and social support between 2 groups of elders, living with their families and based in nursing homes (50 elders) was the objective of the study. General health questionnaire (GHQ) and Philips social support test were applied to collect the data.This research is "causal - comparative research" using multiple factor variance analysis (MANOVA) with Tukey follow-up. It was found that there is a significant difference between general health and its components of corporeal indication, anxiety, and disorder in social function, depression, and social support of groups. For testing difference between genders on two variables, a 2×2 ANOVA was utilizated and results showed no significant difference between genders based on social support test.