فهرست مطالب

اندیشه دینی - پیاپی 40 (پاییز 1390)

فصلنامه اندیشه دینی
پیاپی 40 (پاییز 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/10/27
  • تعداد عناوین: 8
|
  • اسدالله فلاحی صفحه 1
    نگارنده در مقاله ی دیگری در تحلیل شرطی های سالبه ی کلیه، با فرمول بندی عبارات ابن سینا نشان داده است که به تحلیل ابن سینا ایراد صوری مهمی وارد است و تلاش های ابن سینا در پاسخ به آن، پذیرفتنی نیستند. او به کمک تحلیل ابن سینا از موجبه ی کلیه، پاسخ دیگری به ایراد مورد نظر یافته، اما نشان داده است که این پاسخ نیز توان دفع ایراد را ندارد. در پایان، وی حل نهایی مساله را، به عنوان مساله ای باز، فراروی پژوهندگان قرار داده است. اکنون در این مقاله، نشان می دهیم که ایراد تحلیل های آن مقاله در تابع ارزشی گرفتن شرطی است و با تبدیل آن به شرطی ربطی، ایراد مرتفع می گردد. البته کاربرد شرطی های ربطی هرچند در سالبه ی کلیه ی لزومی با کامیابی همراه است، در تحلیل موجبه ی جزییه لزومیه با دشواری هایی روبه رو است. نشان می دهیم که با استفاده از تفکیک «لزومی حقیقی» و «لزومی لفظی» (که یکی از مهم ترین نوآوری های ابن سینا است) و با وارد ساختن «امکان مقدم» در تحلیل موجبه ی کلیه ی لزومیه، این دشواری ها را می توان پشت سر گذاشت.
    کلیدواژگان: سالبه ی کلیه ی لزومیه 2، موجبه ی کلیه ی لزومیه 3، منطق کلاسیک، منطق ربط، ابن سینا
  • احسان قدرت اللهی، مهدی فرحناکی صفحه 29
    مکانت رفیع و بی بدیل انسان در هرم هستی و سیادت و سروری بلامنازع او بر مجموعه ی کائنات همواره در کانون توجه مکاتب الاهی و اندیشمندان جوامع مختلف بشری واقع گردیده، به گونه ای که به رغم جرم و جثه ی صغیرش، از حیث توانمندی ها و قابلیت های وجودی، مضاهی عالم کبیر، بلکه روح آن قلمداد شده است.
    پیشینه ی تقریر نظام مند نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در تاریخ فکر و فرهنگ بشری، به فلاسفه ی یونان باستان، و در حوزه ی اسلامی، به اخوان الصفا باز می گردد. حکیم افضل الدین کاشانی نیز در زنجیره ی بزرگان سنت عقلانی اسلامی و حکمای الاهی، از زاویه ای متفاوت، که سخن او را ممتاز از پیشینیان می سازد، به طرح این اندیشه پرداخته است.
    تناظر انسان و جهان از نگاه حکیم کاشانی از کمال آن دو جدا نیست. کمال عالم به معقول شدن نزد نفس ناطقه و کمال نفس ناطقه در دانایی به صور معقول است و ثمره ی دانایی وصول به لقای الاهی است. چنان چه طبیعت کامل انسان استعداد ویژه ی خود یعنی خرد را بارور سازد، با ادراک صور معقول و کلی موجودات، حقایق همه ی آن ها را به نحو بساطت در خود منطوی می یابد و با رجوع به حقیقت مطلق عالم، سلسله ی هستی را بدو باز می رساند. کنش و کارکردی چنین فراگیر و توانمندانه، جز با عقیده به دارا بودن قابلیت های همه ی اصناف و مراتب خلقت و تطابق و تناظر انسان با جهان، متصور و پذیرفتنی نیست.
    تضاهی عالم صغیر و عالم کبیر در اندیشه ی افضل الدین، در دو سطح و ساحت مطرح است: کلی و جزیی. در ساحت نخست، انسان و جهان متناظرا دارای کلیه ی مراتب هستی بر اساس میزان آگاهی و پیدایی قلمداد شده اند. این مراتب از حق نشات گرفته و در نهایت بدو بازمی رسند. در ساحت دوم، سخن از اندام وارگی جهان است. در این مقام، انسان و جهان از دو حیث جسمانی و نفسانی، در شکل، ماهیت و کارکرد، جزء به جزء با یک دیگر مطابق و متناظر فرض شده اند.
    در این مقاله کوشیده ایم پس از ارائه ی گزارشی کوتاه از پیشینه ی تاریخی این موضوع بر پایه ی دیدگاه ممتاز حکیم کاشانی در باب ارتباط وثیق خودشناسی و جهان شناسی، نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در نظام فلسفی او را بررسی کنیم.
    کلیدواژگان: افضل الدین کاشانی 2، عالم صغیر 3، عالم کبیر 4، خودشناسی
  • عباس دهقانی نژاد، محمد سعیدی مهر * صفحه 51

    در این مقاله دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی در باب مدلول معجزات بر اساس روش شناسی خاص او بررسی می شود. عبدالجبار طریق مشهور متکلمان در دلالت معجزه بر صدق ادعای پیامبر، یعنی تمسک به حکمت الاهی را پیش گرفته، اما طرح این دلالت در قالب دلالت وضعی و پرداختن نظریه ای به نام «مواضعه» کار وی را از سایرین متمایز نموده است. این تلاش وی در جهت نشان دادن معقولیت معجزه بسیار کارآمد به نظر می رسد. هم چنین وی بر خلاف سایر متکلمان مسلمان، دلالت معجزه را گسترده تر از تصدیق ادعای پیامبر دانسته و آن را به وجود خدا و صدق تعالیم پیامبران نیز بسط و توسعه داده است.

    کلیدواژگان: معجزه، پیامبر، وجود خدا، عبدالجبار معتزلی
  • هادی ربیعی، شهرام پازوکی صفحه 69
    توماس آکوئینی (1225 - 1274 م) در بخش های متعددی از کتاب های خود، به بررسی مفهوم زیبایی پرداخته است. او این اشارات را به صورت پراکنده و ضمنی مطرح کرده و کتاب یا فصل مستقلی در این خصوص تالیف نکرده است. اگرچه او بسیاری از تصوراتش در باب زیبایی را از پیشینیان خود اقتباس کرده، آنها را به روش خود و در راستای نظریاتش درباره ی وجود و معرفت تفسیر کرده است. بحث از زیبایی در اندیشه ی آکوئینی در دو ساحت زیبایی متعالی و زیبایی محسوس مطرح می شود. تعریف زیبایی و بیان مشخصه های آن، بررسی مساله ی ادراک و تجربه ی زیبایی شناختی و بحث از نسبت زیبایی با صفات متعالی، به ویژه نسبت زیبایی با خیر، عناصر اصلی نظریه ی آکوئینی درباره ی زیبایی را تشکیل می دهد. در این مقاله، ضمن برشمردن عناصر اصلی مفهوم زیبایی نزد آکوئینی، نشان داده می شود که زبان فلسفی وی در اینباره اگرچه بنیادی ارسطویی دارد، از صبغه ی افلاطونی برخوردار است. به علاوه، اعتقادات مسیحی توماس قدیس در نظریه ی او دربارهی زیبایی تاثیرگذار بوده است.
    کلیدواژگان: توماس آکوئینی، زیبایی متعالی، زیبایی جسمانی، تثلیث
  • علی فتحی صفحه 93
    جدال (دیالکتیک) بنیادی ترین و اساسی ترین مفهوم در نظام فلسفی افلاطون، اعم از هستی شناسی و معرفت شناسی است. دیالکتیک را افلاطون از سقراط به ارث برده است و چنان که در این مقاله اشاره خواهد شد، تغییر و تحولی اساسی در آن ایجاد کرده و آن را از روش سقراطی صرف به مقام و مرتبه ی فلسفه و دانش ارتقا داده و فلسفه را با آن، رنگ و لعابی دیگر بخشیده است. این نوشتار معانی جدال را در محاورات افلاطونی بازخوانی می کند و همه ی آن ها را در ذیل امر ایده آل افلاطونی قرار داده، به بازتعریفی کلی از جدال می پردازد که با همه ی معانی آن در آثار افلاطون، جمع شدنی است.
    کلیدواژگان: جدال، افلاطون، مثل افلاطونی، صورت اعلی
  • علی ارشد ریاحی، ملیحه جمشیدیان صفحه 107
    در این مقاله، حدوث عالم در حکمت صدرا با مطالب نهج البلاغه مقایسه شده است. به این منظور، کتب فلسفی و تفسیری صدرا مطالعه و آرای او درباره ی حدوث عالم جمع آوری شده است. هم جنین مطالب نهج البلاغه در رابطه با حدوث عالم مورد بررسی قرار گرفته است. سپس با مقایسه آرای صدرا در مورد حدوث عالم با مطالب نهج البلاغه، این نتیجه به دست آمده که آرای بیان شده با مطالب نهج البلاغه از جهات زیادی هم خوانی دارد: در نهج البلاغه ویژگی هایی مانند زمان داشتن، مکانمند بودن، حرکت داشتن و متغیر بودن برای پدیده ی حادث مطرح شده است که می تواند مبنایی باشد برای تفسیر حدوث جهان، آن گونه که ملاصدرا به آن پرداخته است.
    کلیدواژگان: حدوث عالم، حدوث زمانی، ملاصدرا، نهج البلاغه
  • سیدعلی علم الهدی صفحه 127
    در این مقاله، اثبات می شود تئوری مشائیان مسلمان در خصوص نحوه ی ادراک کلیات، نظریه ی تجرید نیست، بلکه ایشان تنها عامل موثر در ادراک عقلی را می توانند افاضه ی عقل واهب الصور لحاظ کنند و تفوه ایشان به نظریه ی تجرید، ناشی از نداشتن توجه کافی یا ناشی از تنگناهای زبان است. سپس مشخص خواهد شد که لازمه ی این سخن اولا پذیرش نظریه ی مثل از سوی ایشان خواهد بود و ثانیا موجب پذیرش نوعی ایده آلیسم مشابه به ایده آلیسم مالبرانش و بارکلی می گردد.
    کلیدواژگان: تجرید، مشاییان، ادراک عقلی، مثل، کلیات، ایده آلیسم
  • محمدعلی اخویان صفحه 141
    از نگاه حکیمان مسلمان، خداوند تنها وجود بخش هستی است. از آن جا که هستی از خدا فرا نمی گذرد و جز او همه چیز هیچ است؛ پس برای خداوند، هدف و غرضی مگر ذات خود او نیست و از آن روی که ذات هستی پیوسته و همیشه بوده، فاعلیت او نیز همیشگی و جاودانه است. این ویژگی را «فیض» خداوند می نامند. از آن جا که خداوند مراتب عالی توحید ذاتی و صفاتی را داراست، بسیط و بی تکثر است. نخستین صادرش بیش از یکی نیست و این، نخستین خلیفه واسطه ی تداوم فیض او بر دیگران است و به دلیل این که فیض دائم است، واسطه نیز چنین می باشد.
    بنابر متون دینی و نوشته های دانشمندان حوزه ی دین، نخستین صادر که صلاحیت واسطه شدن میان خلق و خالق را داشته باشد، حقیقت محمدی(ص)، نور اهل بیت(ع) و در عصر حاضر امام زمان(عج) است. مستند و برهانی ساختن پیش فرض ها در این موضوع، نیازمند بررسی دقیق آموزه ی فیض از نظر لغت و اصطلاح(عرفان و فلسفه) و در آینه آیات و روایات است. همین طور، فهم دقیق واسطه ی فیض و تطبیق آن بر وجود حضرت حجت(عج) نیز به بررسی تاریخچه و سیر بحث و معانی صحیح واسطه بودن نیاز دارد. تفکیک درست حوزه ی براهین انسان کامل، غایت مندی و واسطه در فیض، که هر سه برای اثبات وجود و استمرار امام(ع) اقامه شده و نیز پاسخ به اشکالاتی که متوجه این براهین است، استحکام و کارآمدی چنین براهینی را بالا می برد. چنان که جست و جوی نظایر این براهین در کلام و فلسفه غرب، به همگانی شدن آن کمک می کند.
    کلیدواژگان: صادر اول، فیض، ولایت تکوینی، حکمت اسلامی
|
  • Dr. Asadollah Fallahi Page 1
    In another paper, analyzing the negative universal cogent conditionals and formalizing Ibn-Sina’s expressions, I have shown that there was an important objection to Ibn-Sina’s analysis and that his attempts to resolving it were unacceptable. Using Ibn-Sina’s analysis of positive universal cogent conditionals, I have tried to find another solution and to show its weakness. At the end, I’ve left the ultimate solution as an open problem. In this paper, I show that the problem of that paper lies in the conditionals being truth-functional, and we can overcome the problem if we interpret the conditionals as relevant. Although the use of relevant conditionals is successful in negative universal cogent conditionals, it confronts problems in analyzing the positive ones. I show that the distinction between “real cogent” and “verbal cogent” conditionals, which is one of the most important innovations of Ibn-Sina, and making “the possibility of the antecedent” into the analysis of the positive universal cogent conditionals can solve the problems.
  • Dr. Ehsan Ghodratollahi, Mehdi Farahnaki Page 29
    The transcendental and unique status of Man in the pyramid of existence and his indisputable supremacy over the whole body of creation have always been the focal point of consideration of divine schools and thinkers of different societies. Hence, in spite of man’s small body, respecting to its merits and potentialities, his being has been corresponded with Cosmos and even considered as the soul of it. The background of systematic explanation of this idea goes back to the philosophers of ancient Greece and, in the Islamic world, to Ikhwān-al-Safā. Hakim Afzaloddin -i- Kāshāni has also discussed the theory but from a different and distinguished perspective.Correspondence of Man and Universe, in the eyes of kāshāni, is not separate from their perfection. The perfection of the universe is to be conceived by the rational soul and the perfection of rational soul is nothing but knowing the intellectual forms and the fruit of knowing is Union with God. If the perfect nature of man enhances his unique faculty i.e. intellect, through perceiving the universal and intellectual concepts of creatures, he can comprise their truths completely, and then by ascending towards the Ultimate Reality of universe, he returns the chain of existence to Him. Such a comprehensive and potent function is not acceptable and conceivable unless we believe in the correspondence of Man and Universe.Correspondence of Microcosm and Macrocosm, in Afzaloddin,s view, has been dealt with two different planes: General correspondence and particular correspondence. On the first plane, Man and Universe have the whole levels of existence. These levels originate from God and ultimately refer to Him. On the second plane, the universe is likened to an organism. Here Man and Universe, in terms of form, nature and function, are in perfect harmony, materially and spiritually.In this paper, an attempt has been made first to present a brief background of the theme, then to examine it in the philosophical system of Afzaloddin kāshāni based on his excellent view on the firm relation of self- knowledge and God- knowledge.
  • Abbas Dehghani Nejad- Dr.Mohammad Saeidi Mehr Page 51

    In this article, we discuss Abd al-Jabbar's view on miracles considering his special methodology. Like other Muslim theologians, Abd al-Jabbar presents an argument based on the divine wisdom in order to demonstrate that the occurrence of miracles is a reasonable evident of the prophet's authenticity. However, he differs from other theologians in proposing a new way called "Muwadia" in which miracles show the prophet's authenticity through a kind of convention. Moreover, Abd al-Jabbar argues that the occurrence of miracles can also serve as an argument for both the existence of God and the plausibility of the prophetical doctrines.

  • Hadi Rabiee, Dr. Shahram Pazouki Page 69
    Thomas Aquinas has surveyed the concept of beauty in different sections of his books. He implied these points in various parts and not in a book with a dedicated section. Although he has adapted most of his views on beauty from his ancestors, he has paraphrased them by his own method along with his view on being and cognition. The concept of beauty in Aquinas's opinion is expressed on two bases which are transcendental and sensible beauties. Definition of beauty and its features, perception problem and aesthetics experience, the relation between beauty and transcendental qualities especially the ratio of beauty and goodness, are the main elements of Aquinas's theory of beauty. In this article, in addition to enumerating main elements of beauty from the viewpoint of Aquinas, it will be presented that although his philosophical language has an Aristotelian basis, it enjoys some Platonic views. In addition, we will discuss that St. Thomas's Christian beliefs have influenced his theory of beauty.
  • Ali Fathi Page 93
    Dialectic is one of the most important and fundamental principles not only in the Plato's system of philosophy, but also in the whole history of philosophy. The purpose of this paper is to consider the evolution and change of this concept in the Platonian dialogues. This paper shows that the whole meaning of dialectic can be represented in one meaning, that is, logical meaning based on the method of collection and division, and also upward movement and transition.
  • Dr. Ali Arashad Riyahi, Malihe Jamshidian Page 107
    In this paper we will firstly review and discuss Sadra's philosophical and interpretative works on contingency of the cosmos. Then it will be discussed from Imam Ali's viewpoint in Nahj al-Blagha. Thirdly, we will compare these two with each other. We will see that both of them consider temporality, locality, being in motion and being changeable as signs of contingency of the cosmos.
  • Dr. Seyyed Ali Alamolhoda Page 127
    In this paper, it will be shown that Muslim peripatetic philosopher's theory on perceiving universals is not that of abstraction. But, they see that the only factor in intellectual understanding is the grace of the form-giver intellect (the tenth intellect). Based on this theory they must accept the theory of ideas and it leads them to accept a kind of idealism similar to that of Malebranch and Barkley.
  • Mohammad Ali Akhaviayan Page 141
    According to Muslim theologians since the beginning of existence only God exists – or, there is no God but God – and his essence is eternal. As is God’s divine grace also eternal. Therefore, as a sign of His eternal grace, God nominates vicegerents on earth, who are the means of conferring His divine grace upon humans. Since God’s grace is eternal so is the medium of vicegerents also everlasting. According to Shi’a religious texts and scholars Mohammad (PBUH), people of Mohammad’s household, and the Imam of the Times are the only mediums through whom the divine grace can be conferred upon humans. This paper discusses the rationalization of the presuppositions associated with this issue, which involves a careful study of the considerations of the doctrine of race (people of Mohammad’s household) in mystical and philosophical terms. It also discusses an understanding of relevant Qur’anic verses and traditions on this issue. Further, we discuss the exact understanding of the medium of grace and its attribution to Imam Mahdi, which requires a historical survey of the development of the meaning of medium. Finally, the rebuttals of the objections associated with this discussion enhance our argument.