فهرست مطالب

اندیشه دینی - پیاپی 56 (پاییز 1394)

فصلنامه اندیشه دینی
پیاپی 56 (پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/10/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مجید صادقی حسن آبادی *، سیدمحمدحسین میردامادی صفحات 1-30
    مقاله ی حاضر به بررسی تناظر قرآن و انسان در حکمت متعالیه می پردازد و ناظر به کاربرد حقیقی و غیراعتباری زبان دین در اسلام (زبان قرآن) با رویکرد حکمت متعالیه است. این نوشتار ضمن طرح اهم مسائل و مبانی حکمت متعالیه، دیدگاه خود را در بحث زبان دین و قرآن بیان می کند. همچنین با عنایت به تئوری ترکیبی زبان دین و مراتب مختلف دین، لزوم توجه به ساحت انفسی زبان قرآن را متذکر می شود. در طی این مقاله، خواننده ضمن مرور اجمالی نظریات گوناگون در باب زبان دین و قرآن، به افق های درخور تاملی در این مساله راه می یابد. همچنین نظرهای متمایز مفسران در باب مساله ی «لسان قوم» مورد بررسی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: 1، زبان دین، 2، حکمت متعالیه، 3، روح معنی، 4، تفسیر انفسی، 5، لسان قوم
  • سیدمحسن موسوی، محمود دیانی، هاجر اسدی * صفحات 31-46
    پایان عمر دنیا و تعیین طول عمر آن از مسائل بسیار بحث برانگیزی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. نظریات مطرح شده درباره ی این موضوع حاکی از وجود اختلاف فراوان در این باره است. دراین میان، نظریه ی صدرالمتالهین شیرازی از حیث برجستگی علمی این صاحب نظر، ذهن مخاطب را به خویش مشغول می سازد. وی با استناد به برخی آیات قرآن، طول عمر دنیا را تعیین کرده است؛ لیکن به نظر می رسد تاکنون نظریه ی وی مورد واکاوی علمی قرار نگرفته است. پژوهش پیش رو به دنبال آن است تا با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه ملاصدرا درباره ی طول عمر دنیا را از میان آرای تفسیری وی استخراج و تبیین نماید. این نوشتار ضمن بیان مبانی تفسیری ملاصدرا در این باره، اشکالاتی بر رای تفسیری وی مطرح می نماید تا بدین وسیله، میزان اتقان این نظر مکشوف گردد. یافته های پژوهش حاضر حاکی از نااستواری این نظریه به سبب وجود سه اشکال عمده و اساسی است که ظاهرا با یافته های علمی و روایات اسلامی ناسازگاری است.
    کلیدواژگان: 1، خلقت، 2، زمان، 3، عمر دنیا، 4، قیامت، 5، ملاصدرا
  • قربان علمی صفحات 47-68
    در این مقاله آموزه شناخت فطری خدا، حس الوهیت، مفهوم اصلی این حس، وضعیت آن در قبل و بعد از هبوط، تاثیر گناه بر این حس و آثار معرفتی آن بر ذهن انسان در اندیشه جان کالون به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. شناخت خدا و توانایی داشتن چنین شناختی اساس معرفت شناسی دینی کالون را تشکیل می دهد. انسان در اصل به صورت خدا آفریده شده و از فطرت الاهی برخوردار است. آگاهی از وجود خداوند و شناخت او دو جنبه دارد. یکی ادراک اینکه خدا وجود دارد و دوم درک آنچه که از شناخت جلال او عاید انسان می شود. خداشناختی از خود را در قلب هر انسان قرار داده است. کالونآن را «حسالوهیت» می نامد. شناخت خدا به واسطه حس الوهیت دارای مولفه های شناختی– متافیزیکی و شناختی– اخلاقی است. او با این حس هم می تواند دریابد که خدایی هست و هم وظایف اخلاقی خود را در قبال خالق و هم نوعان خود درک کند. اما نباید حس الوهیت را با تجربه دینی یا مواجهه عرفانی با خدا یکی دانست. این حسناآگاهانهوغیرانتخابی، فراگیر، بالقوه، غیراکتسابیو ناآموختنیاست. کسانی که خداوند را نمی پذیرند به دلیل عدم پرهیزکاری و معصیت خداوند، این نور طبیعی را در خود خاموش کرده اند. حس الوهیت پس از هبوط ناقص و تباه گشته، اما کلا نابود نشده است و می تواند با فیض خدا احیا گردد.
    کلیدواژگان: 1، شناخت خدا، 2، طبیعت انسان، 3، حس الوهیت، 4، هبوط، 5، کالون
  • قاسم کاکایی، منصوره رحمانی صفحات 69-84
    عشق از دیدگاه ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، از اسرار الاهی است و همچنان که قلم تاب نوشتن از عشق را ندارد، حد و تعریف منطقی هم قادر به تحلیل چیستی عشق نیستند. هرکس عشق را تعریف کند در واقع آن را نشناخته است. کسی می تواند عشق را بیابد که جرعه ای از این جام نوشیده باشد. نزد ابن عربی مقام عشق بس شریف است، چرا که اصل و اساس هستی و انگیزه ی تجلیات جمال مطلق و گوهر هستی انسان، کامل ترین آینه دار جمال ربوبی، جز عشق نیست. پرده ی مستوری پری روی عالم را عشق کنار زد و او خود را در قالب تجلیات به نمایش گذاشت و از آن جا که از جمیل جز جمال نخیزد، کل هستی معشوق ذات حق است. اول عاشق خود اوست و از سویی معشوق حقیقی نیز جز او نیست و همگان به جذبه ی عشق به سوی او روان اند. در این مقاله، برآنیم که به تفصیل این مطالب بپردازیم.
    کلیدواژگان: 1، عشق، 2، ابن عربی، 3، حرکت حبی، 4، قوس صعود، 5، قوس نزول
  • مرتضی عرفانی، مرتضی رضایی وند * صفحات 85-100
    اصالت وجود به همراه وحدت وجود، اساس حکمت متعالیه ی صدرالمتالهین است و دو معنی دارد که در معنای نخست، تنها وجود است که عالم واقع را تشکیل می دهد و ماهیت جز به نحو مجازی، تحققی در خارج ندارد. این معنا با وحدت شخصیه ی وجود، سازگار است. در معنای دوم، تنها وجود است که تحقق بالذات دارد، اما ماهیت هم به تبع وجود، در خارج تحقق دارد. این معنا با وحدت تشکیکی وجود، مطابقت دارد.
    اگرچه صدرا معنای نخست را، که دیدگاه نهایی اوست، بارها و به صراحت بیان کرده است، در مطالبی که باعنوان براهین اصالت وجود آورده، فقط معنای دوم را اثبات کرده است و هدفش این بوده است که در مقابل طرفداران اعتباری بودن وجود، بر تحقق خارجی وجود تاکید ورزد، نه اینکه تحقق خارجی ماهیت را انکار کند. البته برخی از شارحان حکمت او به تکمیل این براهین برای اثبات معنای نخست پرداخته اند.
    آقاعلی مدرس زنوزی تنها مدعی معنای دوم اصالت وجود است و براهین وی هم فقط همین معنا را اثبات کرده اند. وی ازآن رو که منکر وحدت شخصیه ی وجود است، اعتقادی به معنای اول اصالت وجود نداشته، آن را در فلسفه ی خویش مطرح نکرده است.
    کلیدواژگان: اصالت وجود، 2، وحدت شخصیه ی وجود، 3، وحدت تشکیکی وجود، 4، صدرالمتالهین، 5، مدرس زنوزی
  • اکرم عسکرزاده مزرعه، سیدعلی علم الهدی، جلال پی کانی، سعید رحیمیان* صفحات 101-124
    نظریه ی روال باورساز تجربه ی دینی ویلیام آلستون و نظریه ی کارکرد صحیح آلوین پلانتینگا جزء نظریه های اعتمادگرایانه اند. مشخصه ی اصلی و وجه تمایز نظریه های اعتمادگرایانه از سایر نظریه های برون گرایانه در این است که این نوع نظریه ها مولفه های اصلی نظریه های برون گرایانه و درون گرایانه را با هم جمع نموده اند و ازاین رو، مبرا از اشکال های وارد بر نظریه های درون گرایانه اند و باورهای صادق بیشتری را به دست می دهند. آلستون و پلانتینگا با استفاده از این رویکرد، روش معتبری را برای حصول باورهای دینی صادق پیش نهاده اند. البته این دو نظریه در مقایسه با هم، تفاوت های مهمی دارند که آن ها را از هم متمایز می نماید.
    براساس نظریه ی روال باورساز تجربه ی دینی، فاعل شناسا با استفاده از فرایند درخور اعتماد تجربه ی دینی، می تواند به باورهای دینی صادق دسترسی داشته باشد، اما براساس نظریه ی کارکرد صحیح فاعل شناسا، با به کارگیری حس الوهی می تواند باورهای دینی صادق را به دست آورد. البته تعداد باورهای دینی صادقی که از فرایند باورساز درخور اعتماد به دست می آید بیشتر از تعداد باورهای دینی صادقی است که از کارکرد صحیح حس الوهی حاصل می شود، زیرا از طریق روال باورساز، فاعل شناسا مجموعه ای از باورهای دینی صادق منسجم را کسب می نماید، اما از طریق به کارگیری حس الوهی، فاعل شناسا فقط باور به وجود خدا را می پذیرد. در نظریه ی آلستون، مولفه ی مودی به صدق بودن با تبیینی پیشینی، جای نشین مولفه ی توجیه شده است و همچنین فاعل شناسا دو شرط درون گرایانه ی باور، یعنی آگاهی و هنجارمندی را رعایت می نماید، ولی در نظریه ی پلانتینگا، مولفه ی ضمانت با تبیین پسینی، جای نشین مولفه ی توجیه شده و فاعل شناسا فقط ملزم به رعایت شرط هنجارمندی از شروط درون گرایانه است.
    کلیدواژگان: 1، باورهای دینی، 2، معرفت، 3، اعتمادگرایی، 4، توجیه، 5، ویلیام آلستون، 6، آلوین پلانتینگا
  • فاطمه امین رعیا صفحات 125-144
    ارسطو وجوب و امکان را در منطق خود، با عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و در فلسفه ی وی، مقصود از امکان، نوعی قوه است که برای خروج از حال بالقوه به بالفعل، نیاز به واجبی دارد که فعلیت محض است. تمایز میان وجود و ماهیت نزد ارسطو، در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه ی متافیزیک وی وارد نمی شود و درنتیجه در نظام هستی شناسی اش، هیچ گونه تاثیری ندارد. فارابی تمایز میان وجود و ماهیت را به حوزه ی متافیزیک وارد کرد و درواقع، وی مبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت است. ابن سینا نیز نظریه ی تقسیم موجود به واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیت را از فارابی به ارث برده، آن را اساس نظام فلسفی خویش قرار داد؛ بنابراین واجب و ممکن به معنای مصطلح در فلسفه ی اسلامی، در فلسفه ی ارسطو سابقه نداشته است و واجب خالق نیست، همان طور که ممکن مخلوق به معنای مدنظر فارابی و ابن سینا نیست.
    کلیدواژگان: 1، وجوب، 2، امکان، 3، ارسطو، 4، فارابی، 5، ابن سینا