فهرست مطالب

اندیشه دینی - پیاپی 63 (تابستان 1396)

فصلنامه اندیشه دینی
پیاپی 63 (تابستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/06/26
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مهدی همازاده ابیانه صفحات 1-24
    این مقاله، کارآمدی تئوری های بازنمودگرایی مرتبه ی اول برای تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربیات پدیداری را موردبررسی قرار می‏دهد. نویسنده پس از توضیحی کوتاه درباره ی بازنمودگرایی، به سراغ توضیح مساله ی این مقاله می‏رود: تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربیات که علاوه بر خصیصه ی کیفی، معضل دشوار فیزیکالیسم برای تقلیل پدیدارشناسی به حیث التفاتی است.
    نویسنده به تئوری های کارکردگرایانه ی شومیکر و خودبازنمودگرایانه ی کریگل برای تبیین خصیصه ی سوبژکتیو اشاره می‏کند و اشکالات وارد بر آن‏ها را شرح می‏دهد. سپس به داعیه ی سایر بزرگان بازنمودگرایی می‏پردازد که تامین خصیصه ی سوبژکتیو را در قالب همان فرایند بازنمایی و بی‏نیاز از تئوری‏پردازی مجزا، در نظر می‏گیرند. وی با توضیح و بررسی فرایند بازنمایی، نتیجه می‏گیرد که فرایند مذکور، از عهده ی تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربه برنمی‏‏آید و همان مساله ی دشوار و شکاف تبیینی، عود می‏کند.
    کلیدواژگان: بازنمودگرایی، پدیدارشناسی، خصیصه ی سوبژکتیو، خودبازنمودگرایی، مساله ی دشوار
  • زهرا (میترا) پورسینا صفحات 25-48
    از دید بسیاری از شارحان غزالی، معرفت نبوی یا مرتبه ی علم مکاشفه، درنظر غزالی مرتبه ای فراتر از عقل است که انسان در آن حقایقی را می یابد که عقل قادر به دریافت آن ها نیست، حال آنکه بررسی دقیق تر نشان می دهد که این مرتبه ی معرفتی نه تنها معرفتی عقلانی، بلکه خود، مبتنی بر برهان و تفکر قیاسی و ماهیتا ظهور عالی تر مرتبه ی عقل استدلالی است. حقایق، در این مرتبه، کشف، مشاهده و رویت می شوند، ولی نه به معنای صوفیانه ی آن، که تنها مبتنی بر تهذیب نفس و پرهیز از قیل وقال های علمی و فراگیری علوم رسمی است. معقولاتی که با رسیدن عقل به مرتبه ی عالی خود دریافت می شوند، معقولاتی تصدیقی شهودی و عینی اند که دیگران می توانند حقانیت آن را دریابند. این موضوع در مقاله ی پیش رو با کنارهم نهادن و تدقیق و تحلیل متون اصلی آثار مهم غزالی که حتی در سه دوره ی متفاوت از حیات فکری او نوشته شده اند، به اثبات می رسد.
    کلیدواژگان: مرتبه ی نبوی، معرفت، مشاهده، عقل، تفکر قیاسی، غزالی
  • مجتبی جاویدی صفحات 49-74
    درخصوص اینکه «جرم» مفهومی رئالیستی است یا ایده آلیستی، مکاتب مختلفی شکل گرفته است؛ برخی مکاتب، رویکردی رئالیستی، برخی، رویکردی ایده آلیستی و گروهی رویکردی ترکیبی در این خصوص برگزیده اند.این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی رویکرد حکمت اسلامی به هستی جرم با تاکید بر اندیشه ی علامه طباطبایی و مقایسه ی آن با سایر رویکردها پرداخته است. در چارچوب رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی می توان با استفاده از عقل عملی، اولا به هویت معنادار کنش های مجرمانه پی برد و ثانیا باتوجه به کمال شناسایی شده توسط عقل نظری، اقدام به تعیین مصادیق افعال مجرمانه کرد. عقل عملی با حفظ هویت معرفتی خود، به تناسب اهدافی که با کمک عقل نظری بر صحت آن ها داوری می کند، مفهوم «جرم» را اعتبار می کند. حضور عقل عملی مانع از این می شود که دانشمند علوم اجتماعی در ظرف واقعیت های موجود و آنچه فهم عرفی نامیده می شود، محصور بماند. ازطرف دیگر، مفهوم «جرم» نه تنها تحت تاثیر گروه حاکم بر جامعه، بلکه تحت تاثیر منافع گروه انتقادکننده نیز قرار نمی گیرد، زیرا این رویکرد به گونه ای روشمند درپی شناخت حقیقت است.
    کلیدواژگان: جرم، رئالیسم، ایده آلیسم، رئالیسم انتقادی، حکمت اسلامی
  • محمدعلی دولت*، علی افضلی، سید مهدی سجادی، محمد پارچه باف دولتی صفحات 75-98
    از دیدگاه آیت الله جوادی آملی، تعریف انسان عبارت است از: حی متاله. این مقاله درصدد است با روش تحلیل منطقی، نظریه ی «حی متاله» در تعریف انسان را موردبررسی و نقد قرار داده و نظریه ای ارائه نماید که سازگاری بیشتری با آیات و روایات دارد. از جهت روشی، اولا روش قرآن در معرفی مهم ترین ویژگی های ذاتی انسان، با مسیر پیموده شده در این نظریه یکسان نیست و ثانیا حتی در حد استشهاد بر این نظریه، مراجعه ای به روایات صورت نگرفته است. از جهت مبنایی، این نظریه بر انگاره ی «حیوان بالفعل و انسان بالقوه بودن انسان در هنگام ولادت» استوار شده که با مستندات قرآنی و روایی سازگاری ندارد. ازنظر محتوایی، علاوه بر اینکه در این نظریه، حیات متالهانه ویژگی بالفعل ذاتی نیست، سعه ی شمولی آن نیز افراد بسیار اندکی را شامل می شود و آیات قرآن عامل خروج از انسانیت و سقوط به دوزخ را عدم بهره مندی از عقل دانسته و روایات نیز مهم ترین ویژگی ذاتی انسان را عقل معرفی کرده اند.
    کلیدواژگان: انسان، آیت الله جوادی آملی، حی متاله، عقل
  • علیرضا فاضلی، زهرا رفیع نژاد، حمیده بستانی صفحات 99-120
    پیشینه ی تاریخی همه ی مسائل فلسفی به یک شکل نیست و نمی توان با بیان واحد، آن ها را بررسی کرد، ولی می توان آن ها را در بسترهای مختلف مورد کاوش قرار داد و به نتایج جدیدی دست یافت. در این پژوهش قصد بر این است که مکتب فلسفی سهروردی، به صورت خاص، نقدهای او بر مکتب مشاء و ابداعات و نوآوری هایش، در بستری جدیدی موردبررسی قرار داده شود. در این تحقیق، نظریات وی در چارچوب ساختار انقلاب های علمی کوهن موردبررسی قرار داده شده است و این نتیجه به دست آمده که سهروردی در بستر تاریخی خود، دست به انقلاب زده است و نظریات وی در قالب یک پارادایم جدید بر پارادایم قدیمی –مشاء- غالب شده است. هرچند این مساله را که فهم فلسفه ی شیخ اشراق در پرتوی فهم فلسفه ی مشاء است، نمی توان نادیده گرفت؛ ولی طبق گفته ی کوهن، یک پارادایم جدید، از دل پارادایم قبلی ظهور می کند. برای نیل به مقصود، به تعریف پارادایم و ویژگی های آن و تطبیق نظریات سهروردی بر آن چارچوب پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: حکمت اشراق، سهروردی، فلسفه ی مشاء، پارادایم، انقلاب علمی، توماس کوهن
  • سید رحمان مرتضوی صفحات 121-142
    پدیدارشناسی کربن، بر دو ستون اسلام ایرانی و تاویل استوار شده است، اساسا ماهیتی دینی دارد و شناخت پدیدارشناسانه از امور و چیزها در منشور پدیدارشناسی کربن، به معنای سنجش نسبت میان آن ها و امر قدسی است. با این اوصاف باید در انتساب کربن به سنت پدیدارشناسی و پدیدارشناس خواندن کربن جانب احتیاط را رعایت کرد؛ پدیدارشناسی مدنظر کربن اساسا صبغه ای دینی دارد و کربن به دنبال طرح چهارچوبی است که پروژه ی دین شناسانه اش در آن جای بگیرد؛ او در این مسیر آنچه را فراخور کار خود می یابد، به کار می بندد: چه پدیدارشناسی هیدگر و چه عرفان ابن عربی یا فلسفه سهروردی. این پدیدارشناسی راستین یا تاویل، چیزی نیست که مشابهی در مکاتب غربی داشته باشد؛ لذا اگر سخن از پدیدارشناسی هم در میان است، مراد، نوعی خاص از پدیدارشناسی است که اگر حتی بپذیریم در روش متاثر از هوسرل یا هیدگر است، در جهان بینی نمی تواند با آن ها هم داستان باشد و چنین نیز نیست. پدیدارشناسی کربن یا تاویل، با فراهم ساختن امکان به اول بردن چیزها، نسبت آن ها را با امر قدسی روشن می کند؛ چیزی که منجر به آشکارشدن ساختارهای مشترک ادیان می شود و به مبنایی برای «دین شناسی تطبیقی» و «تقریب ادیان» تبدیل می شود.
    نوشتار حاضر پس از مقدمه، با بخشی پیرامون «پدیدارشناسی کربن» ادامه می یابد و پس از طرح هایی پیرامون «اسلام ایرانی» و «تاویل»، با بخشی با عنوان «پدیدارشناسی دینی کربن: از اسلام ایرانی تا تاویل» خاتمه می یابد.
    کلیدواژگان: کربن، پدیدارشناسی، دین، اسلام ایرانی، تاویل
  • ابراهیم نوری صفحات 143-162
    پرسش از چیستی نفس ناطقه و ویژگی های آن، از مهم ترین مبانی معرفت و تربیت اخلاقی انسان است که با رویکرد های علمی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، کلامی، دینی و غیر آن، موردتوجه بوده است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دیدگاه فخرالدین رازی در مساله ی چگونگی اختلاف نفوس ناطقه پرداخته شده است. فخررازی حقیقت انسان را نفس و آن را موجودی مجرد می داند، وی با استناد به دلایل عقلی و نقلی، بر آن است که نفوس مذکور با یکدیگر تفاوت ماهوی و جوهری دارند، این دیدگاه علاوه بر پیامد های تربیتی، ازنظر عقلی و نقلی نیز قابل تامل است. هم سخنان او درباب تربیت و تکامل پذیری نفس با مدعای فوق منافات دارد و هم دلایل او بر این مدعا قابل نقد می باشد که در حد وسع به آن پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: فخررازی، نفس ناطقه، تفاوت جوهری، تجرد