فهرست مطالب

مجله تحقیقات نظام سلامت
سال هفتم شماره 1 (فروردین و اردیبهشت 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/03/17
  • تعداد عناوین: 15
|
  • مقاله مروری
  • سمیه سادات رجایی، احمد اسماعیل زاده * صفحه 1
    مقدمه

    بیماری های قلبی عروقی مهم ترین عامل مرگ و میر در دنیاست. هرچند که تعدادی مطالعات نشان داده اند دریافت بالای کولین و بتائین با کاهش سطح هموسیستئین (عامل خطر مشهور CVD) همراه است، اما مطالعات محدودی در زمینه ارتباط دریافت کولین و بتائین غذایی با عوامل خطر سنتی و نوظهور بیماری های قلبی وجود دارد. هدف بررسی حاضر مروری بر پژوهش های انجام شده در زمینه ارتباط دریافت کولین و بتائین غذایی و خطر بیماری های قلبی عروقی می باشد.

    روش ها

    پژوهش حاضر مقطعی، آینده نگر و کارآزمایی های بالینی از نوع موازی و متقاطع می باشد. در کل حدود 83 عنوان از میان مقالات بررسی گردید برای این منظور از جستجو در PubMed بین سالهای 1990 تا 2009 با کلید واژه هایdietary choline & betaine، cardiovascular، metabolic syndrome، inflammation استفاده شد.

    یافته ها

    مطالعات نشان داده اند دریافت «کولین» یا «کولین و بتائین» غذایی ارتباط معناداری با بروز بیماری های قلبی عروقی ندارد. دریافت بالای کولین یا بتائین با کاهش غلظت CRP، IL-6 و TNF-α همراه بود. سطح بالای کولین پلاسما با افزایش Body Mass Index)) BMI، چربی بدن، دور کمر، TGسرم،HDL-c، non-HDL-C همراه می باشد. درحالی که سطح بالای بتائین پلاسما با کاهش فاکتورهای ذکر شده همراه بود. با این حال دریافت مکمل کولین و بتائین، سطح لیپیدهای خونی را افزایش می دهند.

    نتیجه گیری

    هرچند دریافت کولین و بتائین غذایی ارتباط معناداری با بروز بیماری های قلبی عروقی ندارد، اما به نظر می رسد که این عوامل تغذیه ای می توانند عوامل خطرساز بیمار ی های قلبی عروقی را کاهش دهند و در طولانی مدت اثر محافظت کننده بر روی مرگ ومیر از این بیماری ها داشته باشند.

    کلیدواژگان: کولین، بتائین، بیمار ی های قلبی عروقی، التهاب
  • مقاله پژوهشی اصیل
  • مرضیه عشوری، فاطمه جهانگشا، اکبر حسن زاده، احمد اسماعیل زاده صفحه 13
    مقدمه
    مطالعات زیادی در زمینه ارتباط دانسیته انرژی رژیم غذایی با چاقی صورت گرفته، اما مطالعه ای در این رابطه در ایران صورت نگرفته است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط دانسیته انرژی رژیم غذایی با چاقی در بین دانشجویان دختر دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان صورت گرفته است.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی 90 نفر از دانشجویان دختر دانشکده بهداشت به روش خوشه ایانتخاب شدند. دریافت های غذایی آن ها به وسیله یک پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک 168 آیتمی ارزیابی گردید. قد، وزن و دور کمر نیز اندازه گیری شد. منظور از چاقی عمومی در این مطالعه نمایه توده بدنی بزرگ تر از 25 و منظور از چاقی شکمی داشتن دور کمر بیشتر از 80 سانتی متر است.
    یافته ها
    در افراد مورد مطالعه میانگین نمایه توده بدنی، دانسیته انرژی رژیم غذایی و کل انرژی دریافتی به ترتیب 1/21 کیلوگرم بر مترمربع، 0/87 کیلوکالری بر گرم و 2122 کیلوکالری بود. شیوع چاقی عمومی 9 درصد و شیوع چاقی شکمی 9/8 درصد بود. رابطه معکوس و معنی داری بین دانسیته انرژی رژیم غذایی و نمایه توده بدنی (03/0=P و 9/4-=β) حتی پس از تعدیل عوامل مخدوش گر (04/0=P و 4/5=β) مشاهده شد. اما رابطه معنی داری بین دور کمر و دانسیته انرژی رژیم غذایی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با وجود نبودن تفاوت معنی دار در شیوع چاقی در بین رده های دانسیته انرژی، به نظر می رسد نمایه توده بدنی با دانسیته انرژی رابطه داشته باشد.
    کلیدواژگان: دانسیته انرژی، چاقی، چاقی شکمی
  • سحر صراف بانک، نعیمه گنجعلی، ریحانه سیدقلعه، لیلا آزادبخت صفحه 25
    مقدمه
    امروزه چاقی به عنوان یک مشکل جهانی تلقی می شود. چاقی با این که زمینه ای از آن ژنتیکی است، اما عوامل محیطی و تغذیه ای، از عوامل مستعد کننده آن می باشند. مطالعات متعددی به ارتباط عوامل تغذیه ای با چاقی و چاقی شکمی اشاره کردند. از این رو در این تحقیق، به بررسی ارتباط مصرف لبنیات با شیوع چاقی و چاقی شکمی در دختران دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخته شد.
    روش ها
    این تحقیق بر روی 236 نفر دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که در محدوده سنی 30-18 سال قرار داشتند، به روش مقطعی انجام شد. دانشجویان به روش تصادفی انتخاب شدند. از افراد فرم بسامد خوراک نیمه کمی اعتبار سنجی شده گرفته شد. ارزیابی فعالیت بدنی با استفاده از ثبت روزانه فعالیت بدنی بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان می دهند که شیوع چاقی 7/1 درصد و چاقی شکمی 9/0 درصد و اضافه وزن 1/8 درصد می باشد. میانگین BMI و دور کمر به ترتیب برابر 54/21 کیلوگرم بر متر مربع و 37/70 سانتی متر می باشد. میانگین دریافت لبنیات برابر 24/444 گرم در روز است. نتایج هیچ گونه ارتباط معنی داری میان مصرف لبنیات و یا کلسیم با وزن، دور کمر و همچنین شیوع چاقی، چاقی شکمی و اضافه وزن نشان نمی دهند (05/0P >).
    نتیجه گیری
    ارتباط معنی داری بین مصرف لبنیات و کلسیم با اضافه وزن، چاقی و چاقی شکمی در دانشجویان دختر دیده نشد. اما انجام این طرح از جهت گزارش میزان شیوع چاقی، چاقی شکمی و اضافه وزن و چگونگی وضعیت نمایه توده بدنی و دور کمر حایز اهمیت می باشد.
    کلیدواژگان: لبنیات، کلسیم، چاقی، چاقی شکمی، BMI (Body Mass Index)
  • ریحانه سیدقلعه، زهرا قلی، سحر صراف بانک، لیلا آزادبخت * صفحه 35
    مقدمه

    در کشور ما شیوع چاقی به سرعت رو به گسترش است، که تغذیه از جمله موارد مرتبط با آن می باشد. هدف از انجام این طرح بررسی نقش میوه و سبزی در ارتباط با دور کمر و BMI (Body Mass Index) در دختران جوان دانشجو است.

    روش ها

    این تحقیق بر روی 236 نفر دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که در رنج سنی 18 تا30 سال قرار دارند، به روش مقطعی انجام شد. دانشجویان به روش تصادفی انتخاب شدند و ارزیابی تغذیه ای با استفاده از فرم FFQ (Food Frequency Questionnaire) نیمه کمی و ارزیابی فعالیت بدنی با استفاده از ثبت روزانه فعالیت بدنی بررسی شد.

    یافته ها

    یافته ها حاکی از آن است که در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان درصد شیوع چاقی 7/1، چاقی شکمی 9/0 و اضافه وزن 1/8 بوده است. همچنین این تحقیق نشان داد که میانگین نمایه توده بدنی و دور کمر به ترتیب 54/21 کیلوگرم بر متر مربع و 37/70 سانتی متر بوده، ارتباط معکوس معنی داری میان مصرف مجموع میوه و سبزی با وزن بدن (03/0 = P، 1/0- = r) و BMI (04/0 = P، 1/0- = r) و همچنین مصرف میوه با وزن بدن (01/0 = P، 1/0- = r) و BMI (01/0 = P، 1/0- = r) مشاهده گردید. ارتباطی بین مصرف میوه و سبزی با هم و به طور جداگانه با دور کمر دیده نشد (05/0 < P).

    نتیجه گیری

    ارتباط معکوس معنی داری بین مصرف میوه و مجموع میوه و سبزی با وزن بدن و BMI در دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مشاهده گردید، اما ارتباط معنی داری بین مصرف میوه و سبزی با هم و به طور جداگانه با دور کمر دیده نشد.

    کلیدواژگان: میوه و سبزی، دور کمر، چاقی شکمی، نمایه توده بدنی، فشارخون
  • صفورا نوربخش، نضال صراف زادگان، لیلا آزادبخت صفحه 43
    مقدمه
    رژیم غذایی حاوی شیر سویا، ممکن است اثرات مفیدی بر شاخص های تن سنجی و میزان فشار خون در افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی داشته باشد. بنابراین ما می خواهیم اثرات شیر سویا را بر وزن، دور کمر و فشار خون در دختران جوان مبتلا به اضافه وزن و چاقی بررسی کنیم.
    روش ها
    این بررسی، یک کارآزمایی بالینی مقاطع و تصادفی بود که بر روی 23 دختر جوان مبتلا به اضافه وزن و چاقی انجام شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی به 2 گروه دریافت کننده شیر سویا و گروه شیر گاو به مدت 6 هفته تقسیم شدند. بین دو دوره نیز 3 هفته دوره Wash- out قرار داشت و به هر دو گروه هم رژیم کاهش وزن داده شد. در دوره شیر سویا تنها یک لیوان شیر سویا (CC 240) جایگزین یک لیوان شیر گاو (CC 240) شد.
    یافته ها
    میانگین سن بیماران 2 ± 22 سال و میانگین BMI 0/50 ± 28/1 کیلوگرم بر متر مربع بود.
    وزن و دور شکم به طور معنی دارای بعد از دوره شیر سویا در مقایسه با دوره شیر گاو تغییر نکرد. (میانگین درصد تغییرات در دوره شیر سویا برای وزن 4/0 ± 6/3- در مقابل 2/0 ± 0/1-) در دوره شیر گاو 82/0 = P دور شکم 2/0 ± 8/0- در مقابل 11/0 = P؛ 2/0 ± 1/0-، فشار خون سیستولیک به طور معنی داری در طی دوره شیر سویا کاهش پیدا کرد. (میانگین درصد تغییرات در دوره شیر سویا 0/9 ± 0/4- در مقابل 5/0 ± 7/1- در دوره شیر گاو؛ (05/0 > P). فشار خون دیاستولیک نیز در دوره شیر سویا کاهش پیدا کرد (1/0 ± 4/0- در مقابل 1/0 ± 4/0؛ 05/0 > P).
    نتیجه گیری
    رژیم غذایی حاوی شیر سویا هم فشار خون سیستولیک و هم دیاستولیک را در دختران جوان مبتلا به اضافه وزن و چاقی کاهش داد. اگر چه جایگزین کردن شیر سویا در رژیم غذایی هیچ نتیجه معنی داری بر روی وزن و دور شکم نداشت.
    کلیدواژگان: شیر سویا، دختران جوان، نمایه توده بدن، وزن، اضافه وزن، دور کمر
  • نرگس جانی، عمار حسن زاده کشتلی، پیام کبیری، نضال صرافزادگان، احمد اسماعیل زاده * صفحه 53
    مقدمه

    هدف از انجام این مطالعه بررسی شاخص تاثیر و ارجاعات کل مجلات تغذیه ای ثبت شده در ISI در 10 سال گذشته است.

    روش ها

    جهت انجام این مطالعه گذشته نگر، داده های مورد نیاز مربوط به شاخص تاثیر و تعداد ارجاعات مقالات درج شده در مجلات تغذیه و رژیم درمانی ثبت شده در ISI در طی 10 سال گذشته جمع آوری شده است. در این مطالعه 5 نمونه از مجلات دسته تغذیه و رژیم درمانی ISI که از شاخص تاثیر بالایی برخوردارند (AJCN، JN، IJO، ARN و PLR) مورد آنالیز قرار گرفته اند.

    یافته ها

    5 مجله انتخابی و مورد بررسی در این مطالعه در 10 سال گذشته (از سال 1999 تا سال 2008) جزء 10 مجله اول ثبت شده در ISI در دسته مجلات تغذیه و رژیم درمانی می باشند. بیشتر مجلات انتخابی از روند صعودی شاخص تاثیر و البته همراه با نوساناتی در برخی از موارد در این دوره 10 ساله برخوردار بوده اند. مجله Am J Clin Nutr به طور ثابتی از بالاترین میزان استنادات کل برخوردار بود.

    نتیجه گیری

    شاخص تاثیر معیاری مناسب جهت مقایسه و بررسی کیفیت مجلات تغذیه ای و البته بررسی عملکرد پژوهشی محققین در مجلات مربوط به این رشته است.

    کلیدواژگان: شاخص تاثیر، استنادات کل، تغذیه و رژیم درمانی
  • اکرم کبیری، محمد جواد حسین زاده، فهیمه حقیقت دوست، احمد اسماعیل زاده صفحه 61
    مقدمه
    رژیم غذایی غنی از روغن زیتون به عنوان یک منبع اسیدهای چرب تک غیر اشباع، از طریق کاهش شاخص های لیپیدی پلاسما در کاهش بیماری های قلبی- عروقی نقش دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر رژیم غذایی غنی از روغن زیتون بر سطح پلاسمایی شاخص های قند و لیپید پلاسما در زنان دارای اضافه وزن می باشد.
    روش ها
    این مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی متقاطع طراحی شد که درآن 20 زن سالم دارای اضافه وزن در محدوده سنی 50-20 سال و محدوده 29/9-25 = BMI، با روش تخصیص تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه رژیم غذایی معمولی محدود از انرژی (51 درصد کربوهیدرات، 15 درصد پروتئین، 34 درصد چربی کل، 16 درصد SFA، 8 درصد MUFA و 10 درصد PUFA) وگروه دیگر رژیم محدود از انرژی و غنی از روغن زیتون (ترکیب درشت مغذی ها شبیه رژیم معمولی ولی با 8 درصد SFA، 16 درصد MUFA و 10 درصد PUFA) دریافت کردند. طول مدت مداخله در هر فاز 6 هفته و بین دو فاز نیز 2 هفته wash-out بود. سطوح پلاسمایی قند، کلسترول، تری گلیسیرید، LDL و HDL در حالت ناشتا در ابتدا و انتهای هر دو فاز اندازه گیری شد. تغییرات شاخص های ذکر شده در طول هر فاز مطالعه محاسبه و با استفاده از آزمون t مزدوج مقایسه گردید.
    یافته ها
    سطوح پلاسمایی قند، کلسترول، تری گلیسیرید، LDL و HDL در حالت ناشتا در طول هر دو نوع رژیم غذایی کاهش یافت و میزان کاهش آن در رژیم غذایی غنی از روغن زیتون در مقایسه با رژیم غذایی معمولی اندکی بیشتر بود، ولی به حد معنی داری نرسیده بود.
    نتیجه گیری
    رژیم غذایی غنی از روغن زیتون در مقایسه با رژیم معمولی غلظت پلاسمایی قند، کلسترول، تری گلیسیرید، LDL و HDL ناشتا را بیشتر کاهش داد، اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود.
    کلیدواژگان: اضافه وزن، رژیم غذایی غنی از روغن زیتون، قند ناشتا، کلسترول، تری گلیسیرید، LDL، HDL
  • جلال صبوری، زاهد مفاخری، زهراالسادات خسروی، رضا غیاثوند * صفحه 72
    مقدمه

    مطالعات گوناگون نشان دادند که دریافت درشت مغذی ها در سبد غذایی جانبازان جنگ تحمیلی کمتر از مقادیر توصیه شده می باشد. در نتیجه جانبازان در معرض خطر عدم تعادل تغذیه ای قرار دارند. هدف از انجام این طرح ارزیابی وضعیت دریافت درشت مغذی ها و ترکیب بدن جانبازان شهر اصفهان بود.

    روش ها

    این تحقیق یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود. افراد مورد بررسی 106 نفر و جمعیت مورد مطالعه جانبازان با درصد جانبازی بالای 10 درصد شهر اصفهان بودند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های فرم اطلاعات عمومی و یادآمد 2 روزه خوراک انجام شد. بررسی داده ها با نرم افزار تغذیه ای 4N و نرم افزار آماری 10SPSS انجام شد.

    یافته ها

    در این طرح به بررسی میانگین دریافت درشت مغذی های غذایی و شاخص های تن سنجی در افراد جانباز پرداخته شد. همچنین مقایسه میانگین دریافت درشت مغذی با مقادیر توصیه شده (RDA) و مقایسه میانگین شاخص های تن سنجی با مقادیر استاندارد، انجام شد. ارتباط بین مقدار دریافت درشت مغذی ها با شاخص های تن سنجی نیز تعیین گردید.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های مطالعه، الگوی دریافت غذایی جانبازان نیاز به اصلاح دارد. دریافت برخی از درشت مغذی ها بیشتر از میزان توصیه شده بود. با توجه به یافته های مربوط به شاخص های تن سنجی و ترکیب بدن در این گروه که نشان می دهد میزان چربی کل بیش از حد نرمال است، مشخص می شود که فعالیت بدنی منظم نقش مهمی برای ارتقای سلامتی این افراد دارد.

    کلیدواژگان: جانباز، درشت مغذی، تن سنجی
  • مرتضی حسین زاده، افرا خسروی، زینب برجی، هدی صفایی، علی دلپیشه صفحه 81
    مقدمه
    یکی از مشکلات عمده زنان باردار تهوع و استفراغ بارداری است که بین هفته های 7-4 بعد از LMP در 80 درصد آنان دیده می شود و عموما در 20 هفتگی برطرف می شود. Hyper emesis gravid arum یک فرم شدید تهوع و استفراغ است که در زنان باردار دیده می شود. علایم آن به صورت استفراغ پایدار، دهیدراتاسیون، کاهش بیش از 5 درصد وزن بدن، کتون اوری، اختلالات الکترولیتی از قبیل هیپوکالمی می باشد. عوارضی نیز چون پارگی مری، پنوموتوراکس، نوروپاتی محیطی، پره اکلامپسی، محدودیت رشد جنینی و افزایش مرگ و میر دارد. مطالعات اخیر حاکی از نقش احتمالی هلیکوباکتر پیلوری در بروز تهوع و استفراغ بارداری و هیپرامزیس گراویدوم می باشد. هدف از این مطالعه تعیین وضعیت تیتر آنتی بادی علیه هلیکوباکتر پیلوری در زنان باردار مبتلا به تهوع و استفراغ و HG در شهرستان ایلام می باشد.
    روش ها
    این مطالعه مورد– شاهدی بر روی زنان باردار مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان مصطفی خمینی و مراکز بهداشتی درمانی شهر ایلام صورت گرفت. 50 نفر در گروه مورد با تهوع و استفراغ شدید و 50 نفر در گروه شاهد (بدون تهوع و استفراغ)، به روش نمونه گیری غیر احتمالی سهمیه ای انتخاب شدند. پس از جمع آوری کلیه داده های لازم از طریق مصاحبه و تکمیل پرسش نامه، از نظر تیتر آنتی بادی IgG و IgM علیه هلیکوباکتر پیلوری، به روش ELISA مورد بررسی قرار گرفتند. کلیه اطلاعات توسط نرم افزار 16SPSS و آزمایش های مجذور خی، مان ویتنی و t-test مورد آنالیز قرار گرفتند. سطح معنی داری آزمون (05/0 = α) در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین تیتر IgG علیه هلیکوباکتر پیلوری در گروه مورد (9/15 ± 2/45) و در گروه شاهد (7/14 ± 8/25) به دست آمد که این اختلاف معنی دار می باشد (04/0 = P). همچنین میانگین تیتر IgM در گروه مورد (2/7 ± 6/19) و در گروه شاهد (9/6 ± 8/11) مشاهده گردید که این تفاوت نیز معنی دار است (01/0 = P). در گروه مورد بروز تهوع و استفراغ شدید (بیش از 3 بار در روز) با افزایش تیتر IgM (عفونت حاد) معنی دار به دست آمد (02/0 = P). در حالی که افزایش تیتر IgG با بروز تهوع و استفراغ شدید ارتباط معنی داری را نشان نداد (08/0 = P).
    نتیجه گیری
    هلیکوباکتر پیلوری می تواند به عنوان یکی از دلایل بروز تهوع و استفراغ شدید و حتی بیماری هیپرامزیس گراویداروم در زنان باردار مطرح باشد. استفاده از آزمایش های تشخیصی عفونت HP و در صورت لزوم درمان و ریشه کنی این باکتری با داروهای اختصاصی در بهبود زنان باردار، توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: تهوع، بارداری، هلیکوباکتر پیلوری، هیپرامزیس گراویدوم
  • حسین مهدی زاده، مریم عزیزی*، فرخ لقا جمشیدزاده صفحه 89
    مقدمه

    هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است و شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب و همچنین کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد می باشد. این پژوهش به روش توصیفی و با هدف بررسی وضعیت هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی غرب کشور و مقایسه وضعیت هوش هیجانی در بین دانشجویان دختر و پسر این دانشگاه ها صورت گرفت.

    روش ها

    جامعه آماری این مطالعه، کلیه دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی غرب کشور بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای، تعداد 303 نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش هیجانی بار- ان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد فراوانی ساده، میانه، میانگین و انحراف استاندارد و برای سنجش فرضیات از آزمون ناپارامتریک من ویتنی یو استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این تحقیق حاکی از این است که 2/83 درصد از پاسخ گویان در حد زیاد و خیلی زیادی دارای حس همدلی و درک احساس دیگران بودند. اکثر پاسخ گویان (5/63 درصد) در برخورد با تغییرات و موقعیت ها در حد متوسطی دارای انعطاف پذیری بودند. همچنین میزان برخی از مولفه های هوش هیجانی از قبیل حل مساله، استقلال، خودآگاهی هیجانی، خوش بینی و همدلی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی دار وجود داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهند که میزان هوش هیجانی دانشجویان و به خصوص دانشجویان دختر در زمینه مولفه ها و خرده آزمون های کنترل تکانش، انعطاف پذیری، واقع گرایی، تحمل فشار روانی و خودابرازی در حد متوسط می باشد. پیشنهاد می شود که در قالب آموزش مهارت های زندگی، سعی گردد هوش هیجانی دانشجویان در زمینه مولفه های فوق پرورش یابد.

    کلیدواژگان: هوش هیجانی، دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی، سلامت روان، آزمون بار، ان
  • مهدی تذهیبی، لیلا قادری نانسا، مریم تیرانی صفحه 101
    مقدمه
    برقراری تعادل بین هزینه بخشی و ارایه مراقبت با کیفیت به بیماران، یک چالش مداوم برای سیستم های مراقبت سلامت مدرن است. پذیرش مجدد نه تنها تاثیر منفی روی کیفیت زندگی بیمار و خانواده اش دارد، بلکه اثرات اقتصادی نامطلوبی نیز روی سیستم ارایه مراقبت سلامت دارد. بدین منظور علل مراجعات مجدد بیماران بستری به بیمارستان الزهرا تعیین گردید.
    روش ها
    این مقاله حاصل مطالعه ای مقطعی بر روی پرونده های بیماران بستری است که در نیمه اول سال 1385 در بیمارستان الزهرا پذیرش شدند و طی یک ماه بعد از ترخیص دوباره به همان بیمارستان پذیرش داشتند. تعداد 161 پرونده مراجعه مجدد داشتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام گردید، که از آزمون های کای دو و من ویتنی استفاده شد.
    یافته ها
    علل عمده مراجعه مجدد به بیمارستان الزهرا به شرح ذیل است: تکمیل درمان 6/36 درصد، عود بیماری 5/20 درصد، بیماری جدید 18 درصد، لغو عمل جراحی6/5 درصد، عوارض عمل جراحی 3/4 درصد، درمان ناقص 3/4 درصد، عفونت 1/3 درصد، شکست درمان 5/2 درصد، عفونت بعد ازعمل5/1 درصد، ترخیص بامیل شخصی 2/1 درصد، تشخیص نادرست 2/1 درصد.
    نتیجه گیری
    عوامل متعددی در پذیرش مجدد بیماران به بیمارستان می تواند دخیل باشد که عمده ترین آن ها را می توان در سه حیطه عوامل مربوط به شخص بیمار، عوامل بالینی وعوامل بیمارستانی نام برد.
    کلیدواژگان: پذیرش مجدد، علل بستری، بیمار بستری
  • غلامرضا شریفیراد، پرستو یارمحمدی، محمد علی مروتی شریف آباد، زهره رهایی صفحه 108
    مقدمه
    امروزه گسترش آنفلوانزای نوع(A) به طور پاندمیک بیش از گذشته، سلامت مردم جهان را تحت تاثیر قرار داده است. گفته می شود که اقدامات و پیش گیری های غیر دارویی در کنترل و گسترش این بیماری بسیار موثر است. از این رو به منظور داشتن یک مدیریت اثربخش در پاندمیک آنفلوانزای نوع (A)، شناخت عوامل موثر در تغییرات رفتارهای پیش گیری کننده قابل توجه است. این مطالعه با تعیین وضعیت رفتارهای پیش گیری کننده دانش آموزان دختر در ابتلا و گسترش آنفلوانزای نوع (A)، بر اساس تئوری انگیزش محافظت انجام گرفت.
    روش ها
    مطالعه به شیوه مقطعی با روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی صورت گرفت. داده ها به وسیله پرسش نامه محقق ساخته جمع آوری شد که توسط 300 دانش آموز دختر دبیرستانی شهر اصفهان در دی ماه سال 88 تکمیل گردید. سوالات پرسش نامه مبتنی بر تئوری انگیزش محافظت بود. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 14 و آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد مورد مطالعه 62/15 (1/1 = SE) سال بود. اکثر شرکت کنندگان در خصوص آنفلوانزای نوع (A) اطلاعات کسب کرده بودند (3/87 درصد، 300/262). یافته ها همبستگی مثبت و معنی داری را میان حساسیت درک شده، شدت درک شده و خودکارآمدی با رفتارهای پیش گیری کننده نشان دادند (01/0 < P). ارزیابی کنار آمدن (خود کارآمدی و کارآمدی پاسخ) و ارزیابی تهدید (حساسیت درک شده و شدت درک شده) ارتباط مستقیم و معنی داری با رفتار داشتند و این دو با هم 11 درصد رفتار را پیش گویی می کردند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه، تهدید درک شده بالایی برای آنفلوانزای نوع (A) نشان داد. از این رو، وجود آموزش دهندگان سلامت عمومی و برنامه ریزان جهت مداخلات مبتنی بر مقابله با پاندمیک آنفلوانزای نوع (A) ضروری تلقی می شود. همچنین با توجه به این که مهم ترین منبع اطلاع رسانی، رسانه های جمعی گزارش شد. به نظر می رسد که سیاست گذاری های جدید باید آگاهی دانش آموزان را با استفاده از منابع گوناگون علمی ارتقاء دهند.
    کلیدواژگان: رفتارهای پیش گیری کننده، آنفلوانزای نوع (A)، تئوری انگیزش محافظت، دانش آموزان
  • عزیز کامران، افشان شرقی، غلامرضا شریفی راد صفحه 118
    مقدمه
    ایمن سازی موثرترین و مقرون به صرفه ترین وسیله در دسترس برای ترقی و پیشرفت بهداشت و سلامتی کودکان است. ایمن سازی در شیرخواران و کودکان که در مقابل این گونه بیماری ها حساس تر و با عدم تکامل سیستم ایمنی مواجه هستند، نقش مهم تری ایفا می کند. این مطالعه با هدف بررسی ارزیابی های نگرشی مادران از واکسیناسیون کودکان زیر یک سال در قالب دو جز از مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت و شدت درک شده) در سال 1388 صورت گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی تعداد 350 نفر مادران دارای کودک زیر یک سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان اردبیل و شهرستان بوکان به روش خوشه ایوارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه ای مشتمل بر 20 سوال در 3 قسمت اطلاعات دموگرافیک، ارزیابی حساسیت و شدت درک شده مادر استفاده شد. داده ها، با استفاده از نرم افزار آماری 17SPSS و آزمون های آماری کمی و کیفی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان دادند که میانگین سنی در مادران شرکت کننده در مطالعه 26 سال است. 90 درصد مادران اثربخشی واکسن را بسیار زیاد ذکر کردند و 7 درصد مادران عقیده داشتند که واکسن ها بی اثر یا کم اثر هستند. ادراک مادران در رابطه با این جمله که «کودک من همانند سایر کودکان در مقابل بیماری ها حساس است» سنجیده شد که اکثریت مادران (3/58 درصد) مخالف این موضوع بودند. اکثریت مادران (9/70 درصد) موافق این جمله بودند که «واکسن برای کودکان ضعیف مناسب تر است» و در این ادراک بین مادران اختلاف معنی داری نیز مشاهده شد (001/0 = P).
    نتیجه گیری
    نگرش والدین نسبت به واکسیناسیون به طور کلی مساعد است اما مشاوره در مورد نیاز به واکسن و اطلاعات مرتبط با آن ها در مورد واکسن های در حال اجرا ضروری است. باید تلاش های بیشتری برای آموزش پدر و مادر در موارد منع مصرف واقعی و غیر واقعی انجام گیرد.
    کلیدواژگان: نگرش، مادر، واکسیناسیون، کودکان زیر یک سال، مرکز بهداشتی
  • پروین عابدی، مری هوانگ سولی، میرنا لینی کندای، زیتون یاسین، داوود شجاعی زاده، مصطفی حسینی صفحه 127
    مقدمه
    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تغییر سبک زندگی با استفاده از مدل اعتقاد بهداشتی بر ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی در زنان یائسه شهر اهواز بود.
    روش ها
    اجرای این پژوهش کارآزمایی بالینی، از تیر ماه 1386 آغاز شد و در خرداد 1387خاتمه یافت. تعداد 67 زن یائسه با فعالیت فیزیکی کم وارد پژوهش شدند و به دو گروه مداخله (38 نفر) و گروه شاهد (29 نفر) به صورت تصادفی تقسیم شدند. در طی 6 ماه بررسی، برای گروه مداخله یا ورزش، 5 برنامه آموزشی شامل موارد زیر ترتیب داده شد:- یک جلسه آموزش چهره به چهره در جلسه اول- یک جلسه در پایان ماه سوم- سه جلسه آموزشی یک ساعته با استفاده از وسایل کمک آموزشی (مانند اسلاید) در ماه اول و در پایان هر هفته.
    این گروه همچنین یک جزوه آموزشی در مورد یائسگی، تاثیر آن بر قلب و عروق و فواید ورزش در پیش گیری از بیماری های قلبی- عروقی، که بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی تهیه شده بود، دریافت کردند. در پایان هر ماه نیز 5 تماس تلفنی جهت یادآوری انجام ورزش با گروه مداخله برقرار می شد. اندازه گیری هایی شامل تغییرات در اعتقاد بهداشتی زنان، اندازه گیری آنتروپومتریک، فشارخون، چربی های خون و میزان فعالیت فیزیکی در ابتدای پژوهش و در پایان ماه ششم در دو گروه انجام شد. اطلاعات با استفاده از نرم افزار 15SPSS مورد بررسی قرار گرفت. از تست های توصیفی، تست های آماری شامل تست t زوجی و مستقل و تست مکرر (Repeated Measure) برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    یافته ها بیانگر کاهش معنی دار در سطح چربی با دانسیته پایین (LDL به میزان 15 میلی گرم در دسی لیتر (05/0 > P)، میزان قند خون ناشتا (4/7 میلی گرم در دسی لیتر05/0 > P)، و افزایش فعالیت بدنی (به میزان 272 دقیقه در هفته، 02/0 = P) در گروه مداخله بود. تمام اجزای مدل اعتقاد بهداشتی به جز میزان آگاهی، در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل به صورت معنی داری افزایش یافته بود (001/0 = P).
    نتیجه گیری
    تغییر سبک زندگی با استفاده از مدل اعتقاد بهداشتی شایددر کاهش ریسک فاکتورهای بیماری های قلبی- عروقی در زنان بدون تحرک و کم تحرک یائسه موثر باشد.
    کلیدواژگان: زنان یائسه، بیماری های قلبی، عروقی، سبک زندگی، مدل اعتقاد بهداشتی
  • آذر طل، الهه توسلی، غلامرضا شریفی راد، داوود شجاعی زاده، لیلا آزاد بخت صفحه 138
    مقدمه
    با عنایت به نقش عوامل اقتصادی- اجتماعی در ظهور بیماری های مزمن و ضرورت و اهمیت توجه به این بعد از بیماری ها از منظر سیاست گذاران و مدیران کلان سازمان های بهداشتی و درمانی، این پژوهش با هدف بررسی نقش عوامل فوق بر بیماری دیابت نوع 2 و پیامدهای آن اجرا گردید تا یافته های آن در سیاست گذاری سیستم بهداشتی و درمانی مناسب برای پیش گیری از وقوع این بیماری مفید فایده باشد.
    روش ها
    این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بود. آزمودنی های پژوهش 384 نفر از بیماران دیابتی مراجعه کننده به یکی از مراکز دیابت شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از پرسش نامه استفاده شد و داده ها با استفاده از آزمون های آماری Chi Square و تست Fisher تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که 1/52 درصد افراد مرد و 9/47 درصد زن بودند. بین تعداد پیامد دیابت، گروه سنی، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، نوع ارتباط با اعضای خانواده، دفعات ارتباط و ایجاد امنیت خاطر در بیمار دیابتی توسط خانواده، نحوه گذراندن اوقات فراغت، وضعیت سلامتی، سال های ابتلا به دیابت، استعمال دخانیات، نوع درمان، مصرف غذای سرخ کردنی و گروه درآمدی (001/0 > P)، احساس امنیت در محل زندگی و ارتباط در محل زندگی (002/0 > P) و نیز مصرف روزانه گروه سبزیجات (02/0 > P) از نظر آماری ارتباط معنی داری مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد به کارگیری استراتژی های کمکی و منابع حمایتی در افراد مبتلا به بیماری های مزمن به خصوص دیابت، مساله ای حیاتی است. استراتژی های توانمند سازی باعث ایجاد تغییرات فاحش در افراد می شود تا انتظارات مثبت، امید، عزت نفس و اطمینان خود را افزایش دهند؛ این همان راهکاری است که لازم است در بیماران دیابتی به منظور کنترل هر چه بهتر بیماری و انواع مختلف عوارض آن به کار گرفته شود.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، عوامل اقتصادی- اجتماعی، حمایت اجتماعی، پیامدهای دیابت
|
  • Somayyeh Sadat Rajaei, Ahmad Esmaeilzadeh Page 1
    Background

    Cardiovascular disease is the most important cause of human mortality in the world. Higher intakes of choline and betaine are indicated to be associated with lower plasma homocysteine levels. This study aimed to review the evidence of the relationship between dietary intakes of choline and betaine and the traditional/novel CVD risk factors.

    Methods

    The PubMed was searched from 1990 to 2009, with the use of "dietary choline and betaine, cardiovascular disease, metabolic syndrome, inflammation" as the search engine. The cross-sectional and prospective studies together with clinical trials were recruited in this investigation.

    Findings

    Dietary intakes of choline/choline and betaine were not significantly associated with CVD risk; but the higher intakes of choline and betaine were associated with higher serum concentrations of CRP, IL-6 and TNF-α. Individuals with a high plasma choline levels were obese and had elevated plasma triglycerides, HDL and non HDL cholesterol levels; whereas high plasma betaine levels were inversely associated with these biochemical markers. Both choline and betaine supplementation resulted in the increased blood lipid profiles.

    Conclusion

    Although dietary intakes of choline and betaine were not significantly associated with CVD incidence, the long term consumption of these nutrients is shown to prevent CVD mortality by decreasing inflammation and the other risk factors.

  • Marzie Ashouri, Fatemeh Jahangosha, Akbar Hasanzadeh, Ahmad Esmaeilzadeh Page 13
    Background
    Although several studies have assessed the relationship between dietary energy density and obesity, limited data are available in this regard in Iran. This study aimed to assess the association between dietary energy density and general and abdominal obesity among female students of School of Public Health, Isfahan University of Medical Sciences.
    Methods
    In this cross-sectional study, 90 female students of School of Public Health were selected proportionally to size by cluster random sampling method. Usual dietary intakes were evaluated by the use of a 168-item semi-quantitative food frequency questionnaire. Weight, height and waist circumference were assessed. General obesity was defined as having body mass index ≥ 30 kg/m2 and abdominal obesity as having waist circumference ≥ 80 cm.
    Findings
    Mean BMI, dietary energy density and total energy intake of participants were 21.1 kg/m2, 87.0 kcal/g and 2122 kcal, respectively. General and abdominal obesity were prevalent among 9% and 8.9% of students, respectively. A significant negative association was found between dietary energy density and BMI (β=-4.9, P=0.03), even after adjustment for potential confounders (β=5.4, P=0.04). Waist circumference was not associated with dietary energy density.
    Conclusion
    Although the prevalence of obesity was not different between tertiles of dietary energy density, it seems that BMI is significantly associated with this variable.
  • Sahar Sarraf Bank, Naeimeh Ganjali, Reihaneh Sayyed Ghalaeh, Leila Azadbakht Page 25
    Background
    Nowadays obesity is considered as a worldwide issue. Although genetics is one of the factors associated with obesity, but the predisposing factors are nutrition and environmental factors. There are several studies conducted regarding the relationship between nutritional factors and general obesity and central adiposity. Therefore the purpose of this study was to determine the relationship between the dairy products consumption and prevalence of obesity and central obesity in the young female university students.
    Methods
    This cross sectional study was conducted on 236 healthy female university students aged between 18 to 30 years old who were selected randomly from the university students of Isfahan University of Medical Science. A previously validated semi quantitative food questionnaire was used to assess the entire dietary component intakes. Physical activity was assessed by recording the daily physical activities.
    Findings
    According to the findings of the study the prevalence of obesity, central adiposity and overweight was 1.7%, 0.9%. 8.1% respectively. The mean value of the Body Mass Index (BMI) and the waist circumference were respectively 21.54 kg/m2 and 70.37cm. The mean value of the dairy product consumption was 444.24 gram/day. There was not any significant relationship between the diary product consumption, the calcium intake and the weight and the waist circumference as well as the obesity and central adiposity and overweight prevalence (p>0/05).
    Conclusion
    There was not any significant relationship between the dairy product consumption, the calcium intake and overweight, obesity and central adiposity among the young female university students. However the importance of the study was reporting of the prevalence of obesity, central adiposity and over weight as well as the mean values of BMI and waist circumference.
  • Reihaneh Sayyed Ghalaeh, Zahra Gholi, Sahar Sarraf Bank, Leila Azadbakht Page 35
    Background

    Obesity is growing rapidly in our country. Nutrition is an important associate of obesity. The aim of this study was to determine the association between fruit and vegetable intake with the waist circumference and the Body Mass Index (BMI) among young female university students.

    Methods

    This cross sectional study was conducted on 236 healthy female university students aged between 18 to 30 years old, who were selected randomly from the university students of Isfahan University of Medical Sciences. A previously validated semi quantitative food frequency questionnaire was used to assess the entire dietary component intake. Physical activity was assessed by recording the physical activities daily.

    Findings

    The prevalence of obesity, central adiposity and overweight was 1.7%, 0.9% and 8.1% respectively. The mean value of BMI and the waist circumference was 21.54kg/m2 and 70.37cm respectively. There was inverse association between the fruit and vegetable intake and body weight (r=-0.1, P=0.03) as well as BMI (r=-0.1, P=0.04) and also there was inverse association between the fruit intake and body weight (r=-0.1, P=0.01) and BMI (r=-0.1, P=0.01). There was no significant association between fruit and vegetable as well as fruit or vegetable separately with the waist circumference.

    Conclusion

    There were significant associations between fruit and also fruit and vegetable and body weight and BMI among female university students. There were no significant associations between fruit and vegetable as well as fruit or vegetable separately with waist circumference.

  • Safoura Nourbakhsh, Nizal Sarrafzadegan, Leila Azadbakht Page 43
    Background
    Soy milk replacement in the diet may have beneficial effects on anthropometric and blood pressure values in overweight and obese individuals. Therefore, in this study the effects of soy milk replacements on the weight, waist circumference and blood pressure are examined among overweight and obese youth females.
    Methods
    This was a cross-over randomized clinical trial on 23 overweight and obese female subjects. All patients were on a weight reducing diet. There were two trial periods for six weeks (soy milk period and caw’s milk period) and a washout period for 3 weeks. In the soy milk period only one glass of soy milk (240 cc) was replaced by one glass of caw’s milk (240 cc).
    Findings
    The mean age of the patients was 22 ± 2 years. The mean BMI was 28.1 ± 0.5 kg/m2. Weight and waist circumference did not changed significantly after soy milk period compared to the caw’s milk period (mean percentage change in soy milk period for weight: -3.6±0.4 vs -2.2±0.3 in the caw’s milk period; P=0.82 and for waist: -0.8±0.2 vs -1.0±0.2; P=0.11). The systolic blood pressure reduced significantly following the soy milk period (mean percentage change in soy milk period: -4.0±0.9 vs -1.7±0.5 in the caw’s milk period; P<0.05). The diastolic blood pressure also reduced in the soy milk period (-0.4 ±0.1 vs 0.4±0.1; P<0.05).
    Conclusion
    Soy milk replacement could reduce both systolic and diastolic blood pressure among overweight and obese youth females. However, this replacement had no significant results on the weight and the waist circumference.
  • Narges Jani, Ammar Hasanzadeh Keshteli, Payam Kabiri, Nizal Sarrafzadegan, Ahmad Esmaeilzadeh Page 53
    Background

    This study was performed to evaluate the impact of factors and the total citations of ISI-indexed on nutrition journals in the last 10 years.

    Methods

    To perform this retrospective study, the impact factor and the total citation data were collected through Journal Citation Reports of Thomson Scientific Corporation Web of Knowledge. Five highly cited journals in "nutrition and dietetics" category were selected for the analysis. These journals include Annual Reviews in Nutrition (ANNU REV NUTR), American Journal of Clinical Nutrition (AJCN), Progress in Lipid Research (PROG LIPID RES), Journal of Nutrition (J NUTR) and International Journal of Obesity (INT J OBESITY).

    Findings

    All five selected journals were ranked as one of the top ten nutrition and dietetics journals between 1999 and 2008 in ISI category. Most of the selected journal's impact factor have upward trend during the 10 years period with fluctuation in some cases. Am J Clin Nutr had consistently the highest total citation trend during these years.

    Conclusion

    Impact factor is a useful yardstick to compare quality of nutrition journals and also to compare the performance of the top journals in this category.

  • Jalal Sabouri, Zahed Mafakheri, Zahra Sadat Khosravi, Reza Ghiasvand Page 72
    Background

    Several studies showed that the macronutrient intake of the food basket of imposed veterans with war injuries is lower than the recommended daily adequate (RDA). Consequently, veterans are at risk of nutritional imbalances. The aim of this project was to assess the intake of macronutrients and body composition of veterans with war injuries in Esfahan.

    Methods

    This research was a cross-sectional study. The number of subjects studied was 106 individuals with over 10% percent disability in Isfahan city. Data collection was made using a general details questionnaire and a two-day dietary recall. The data review was conducted with N4 nutritional software and data analysis was done with SPSS10 statistical software.

    Findings

    This project examined the average intake of macronutrients and mean anthropometric indices in veterans with war injuries.Also, a comparison was made between the mean macronutrients and RDA and comparing the mean of anthropometric indices with standard values. The relationship between the amount of intake of macronutrients and anthropometric indices was established.

    Conclusion

    According to the findings of the study, the pattern found in food of veterans is necessary to be corrected.Intake of some amounts of macronutrients was higher than RDA.The findings related to anthropometric indices and body composition in this group indicated that the total amount of fat is more than normal and it was determined that the regular physical activity plays an important role in promotion of health in these people.

  • Morteza Hosseinzadeh, Afra Khosravi, Zeinab Borji, Hoda Safaeie, Ali Delpisheh Page 81
    Background
    More than 80% of pregnant women suffer from vomiting and nausea during weeks 4-7 of pregnancy after the last menstrual period (LMP). These problems are mostly resolved at week 20 of pregnancy. Hyperemesis gravidrun (HG) is a severe form of vomiting and nausea occurring in one out of every 200 pregnant women. HG has some symptoms and signs such as nausea, vomiting, dehydration, weight loss, ketonurea, hypocalcaemia, esophagus disorder, pneumthorax, peripheral neuropathy, fetal growth disorder and increased mortality rate. Recent studies showed Helicobacter pylori (H. pylori) to have a possible role in occurrence of vomiting, nausea and also HG during pregnancy. The current study assessed the immunoglobulin G (IgG) and immunoglobulin M (IgM) titer to H. pylori in pregnant women with nausea, vomiting and HG in Ilam.
    Methods
    This case-control study used non-probability quota sampling to select 100 pregnant women (including 50 subjects with severe vomiting and nausea as the case group, and 50 without the symptoms as the control group) from those attending "Mostafa Khomeini" hospital and other clinics in Ilam. After collecting the data through interview and filling questionnaires, the IgG and IgM titers against H. pylori were measured by ELISA method. Data analysis was performed using chi-square test, Mann-Whitney U test, and T-test in SPSS (ver. 16). The significant level of the test was considered α = 5%.
    Findings
    The mean IgG titers in the case (45.2 ± 5) and the control (25.8 ± 4) groups differed significantly (P = 0.04). There was also a significant difference (P = 0.01) between the mean IgM titers in the case (19.6 ± 7.2) and the control groups (11.8 ± 6.9). In addition, a significant correlation was observed between severe nausea and vomiting(more than three times ad day) and increased IgM titer values in the case group (P = 0.02), while no significant correlation was found between IgG, nausea and vomiting (P = 0.08).
    Conclusion
    H. pylori can cause nausea, vomiting and HG during pregnancy and therefore detection and treatment of this infection in pregnant women is suggested to cure the problem.
  • Hossein Mehdi Zadeh, Maryam Azizi, Farrokh Legha Jamshidzadeh Page 89
    Background

    Emotional intelligence is a social skill which includes understanding one’s own feelings for suitable decision-making, application of feelings in communication and the ability to lead other people. This descriptive study has been conducted with the aim of investigating and determining emotional intelligence among students of medical sciences universities in western Iran. It also tried to compare this feature among male and female students.

    Methods

    All 303 participants of the study have been students of medical sciences universities in west of Iran, who were selected using stratified random sampling. Bar-On emotional intelligence test was used as an instrument for data collection. Descriptive statistics including mean, mode, standard deviation, frequency was used to analyze the data. Non-parametric statistical test of Mann–Whitney U has been used to examine the hypotheses.

    Findings

    The results of this study show that 83.2 percent of respondents have high levels of sympathy and empathy. Most of the respondents (63.5) had a medium flexibility in dealing with changes and situations. Also, there was a significant difference between male and female students regarding some components of emotional intelligence including problem solving, level of independence, emotional self consciousness, optimism, and sympathy.

    Conclusion

    The results of the present study indicate that among students, especially females, emotional intelligence regarding indexes and subtests of impulse control, flexibility, realism, stress tolerance and self-expression lies in a medium level. Training students in these aspects of emotional intelligence, as a part of life skill learning program, is suggested.

  • Mehdi Tazhibi, Leila Ghaderi Nansa, Maryam Tirani Page 101
    Background
    Maintaining a balance between cost-effectiveness and the delivery of quality patient care is a continual challenge to modern health care systems. In addition to negative effects on the patient and his family's quality of life, readmission after major surgeries imposes substantial adverse economic effects on the health care delivery system. Therefore, causes of readmission to Alzahra hospital were determined.
    Methods
    This cross sectional study was conducted on medical records of 161 patients who were admitted during the first half of 2006 in Alzahra hospital and readmitted to the same hospital within a three month period. The data was analyzed by SPSS and using chi-square and Mann-Whitney U tests.
    Findings
    The main reasons of readmission to Alzahra hospital included follow up (36.6%), recurrence of the disease (20.5%), a new disease (18%), canceling an operation (5.6%), complications of surgery (4.3%), infection (3.1%), treatment failure (2.5%), post surgery infection (1.5%), discharge without the physician's order (1.2%) and wrong diagnosis (1.2%).
    Conclusion
    Since Among the several factors that contribute to readmission of the patients, 3 most important groups are personal factors, clinical factors and hospital-related factors.
  • Gholamreza Sharifirad, Parastoo Yarmohammadi, Mohammad Ali Morovati Sharifabad, Zohreh Rahayi Page 108
    Background
    Influenza A (H1N1) pandemic is recently threatening the health of world's population. Non-pharmaceutical measures are important to prevent the spread of influenza A (H1N1) and to prevent a pandemic. Effective influenza pandemic management requires understanding of the factors influencing preventive behavioral changes. This study determined the status of preventive behaviors regarding H1N1 (swine) influenza pandemic based on protection motivation theory (PMT) among female high school students in Isfahan.
    Methods
    In a cross-sectional survey, multiple-stage randomized sampling was used to select 300 female students in Isfahan who completed a questionnaire during December 2009. The questionnaire was developed by the researchers based on PMT. The obtained data was analyzed using descriptive and deductive statistics in SPSS 14.
    Findings
    The mean age of participants was 15.62 (SE = 1.1) years. A majority of participants were informed regarding H1N1 (swine) influenza pandemic (87.3%, 262 out of 300). There were significant positive correlations between preventive behaviors and perceived susceptibility, perceived severity, and self-efficacy (P < 0.01). PMT's coping appraisal component of self-efficacy and response efficacy, and PMT's threat appraisal variables of perceived sensitivity and perceived severity had a significant positive relation with preventive behavior and predicted 11% of the behavior.
    Conclusion
    A high perceived threat of influenza A was found in this research. Therefore, public health educators and planners are required to implement pandemic prevention interventions. In addition, since mass media was reported as the major information source, new policies must be developed to improve the knowledge of students by different and more scientific information sources.
  • Aziz Kamran, Afshan Sharghi, Gholamreza Sharifirad Page 118
    Background
    Having a very sensitive and non-developed immune system, immunization seems to be the most effective and most economical means available for health promotion in children and infants. This study evaluated the attitudes of mothers towards the vaccination of children under one year. It measured two components of the health belief model (perceived susceptibility and perceived severity) in 2009.
    Methods
    This cross-sectional study used cluster sampling to include 350 mothers with children under one year who referred to health centers in the cities of Ardebil and Boukan. For data collection a questionnaire consisting of 20 questions, divided into three parts of demographic information, perceived susceptibility, and perceived severity, was used. Qualitative and quantitative analyses of the data were performed in SPSS-17.
    Findings
    The results showed that the mean age of mothers in the study was 26 years. 90% of mothers mentioned the vaccines as highly effective, and 7% believed that vaccinations were ineffective. Perception of mothers in connection with the sentence "My child is as sensitive against diseases as other children." was measured and the majority of mothers (58.3%) disagreed. Most mothers (70.9%) agreed that "Vaccines are more suitable for weaker children. A significant difference (P = 0.001) was also observed among mothers.
    Conclusion
    Parental attitudes toward vaccination were favorable in general. But offering advice and information about the importance of vaccines is essential. More efforts should be done to educate parents about real and unreal contraindications.
  • Parvin Abedi, Mary Huang Soo Lee Huang Soo Lee, Mirnalini Kandiah Kandiah, Zaitun Yassin, Davood Shojaeezade, Mostafa Hosseini Page 127
    Background
    The aim of this study was to determine the impact of a 6-month lifestyle change using the health belief model (HBM) on cardiovascular risk factors in sedentary, postmenopausal women of Ahvaz.
    Methods
    This study started in June 2007 and completed in May 2008. A total of 67 healthy and sedentary postmenopausal women were assigned into two groups, namely exercise (38) and control (29). Over the six months of follow-up, the intervention (exercise) group attended five educational sessions about physical activity according to the HBM(the first session and the one at the end of the 3rd month included face to face education; three lecture-discussion classes with educational aids such as slide demonstrations, on weekends in the first month). In addition, a pamphlet containing information about menopause and the effects it has on the cardiovascular system along with the benefits of physical activity in cardiovascular disease prevention was prepared based on the HBM and handed to all participants. Every participant also received five exercise-reminding telephone calls at the end of each month. Pre- and post-intervention measurements of health belief and anthropometric components including blood pressure, blood lipids and physical activity were conducted. Paired and independent t-tests and repeated measure test were used to analyze the data in SPSS version 15.
    Findings
    Compared to the control group, women in the exercise group experienced significant decrease in their low density lipoprotein levels (-15 mg/dl; P < 0.05), fasting blood sugar (-7.4 mg/dl; P < 0.05), and an increased physical activity (272 minutes/week, p = 0.02). All components of HBM, except for knowledge, improved significantly in the exercise group compared to the control group (P = 0.001).
    Conclusion
    Lifestyle change intervention using the HBM can be an effective means of reducing cardiovascular risk in obese and sedentary postmenopausal women.
  • Azar Tal, Elaheh Tavassoli, Gholamreza Sharifirad, Davood Shojaei Zadeh, Leila Azadbakht Page 138
    Background
    Considering the effect of socioeconomic factors on the appearance of chronic diseases, and also the importance of this issue for policy makers of health care services, we tried to assess the role socioeconomic factors have in diabetes complications. This survey may have some benefits in prevention and control of diabetes.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on 384 diabetic patients who referred to a diabetes center in Isfahan. The subjects were selected using simple random sampling. A questionnaire with 42 questions was used in order to measure the outcomes of type 2 diabetes and its relation with socioeconomic status. Chi-square and Fisher's statistical tests were performed in SPSS software to analyze the data.
    Findings
    Study population consisted of 52.1% male and 47.9% female subjects. There was a statistically significant association between diabetes complications and age group, education level, job status, type of communication with family members, number of visits and the security level provided by the family, type of leisure time activities, health status, years with diabetes, smoking, type of treatment, fried food consumption and income group (P < 0.001), sense of security and communication in living environment (P < 0.002) and daily use of vegetable groups (P < 0.02).
    Conclusion
    Findings demonstrated that some socioeconomic factors had effects on the outcomes of type 2 diabetes. Employing supportive strategies and resources for chronic disease sufferers seems very important. Empowerment strategies can induce basic changes in order to increase positive expectations, hope, self- esteem and self- confidence in patients. This is the exact strategy which must be used to efficiently control diabetes and its complications among patients.