فهرست مطالب

پژوهشنامه فیزیولوژی ورزشی کاربردی
پیاپی 18 (پاییز و زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1393/09/05
  • تعداد عناوین: 8
|
  • لیلا باقرصاد رنانی، مهدیه ملانوری شمسی، مهدی مهدوی، رضا قراخانلو، زهیر محمد حسن صفحات 15-26
    سابقه وهدف

    هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثر یک وهله تمرین مقاومتی بر بیان mRNA IL-15 در عضلات اسکلتی تند و کندتنش موش های صحرایی سالم و دیابتی تمرین کرده،است.

    مواد و روش ها

    موش های صحرایی بطور تصادفی به چهار گروه کنترل سالم (C)، تمرین کرده سالم (T)، کنترل دیابتی (D) و تمرین کرده دیابتی (DT) تقسیم شدند. دیابت با استفاده از یک وهله تزریق STZ ایجادشد. گروه های تمرین 16 جلسه تمرین مقاومتی را به صورت بالا بردن وزنه از یک نردبان، انجام دادند. 48ساعت پس از آخرین وهله تمرین، گروه های تمرین یک وهله تمرین مقاومتی رانیز انجام دادند و بلافاصله پس از آن تمامی گروه ها کشته شدند. بیان mRNA IL-15 در عضله ی نعلی (SOL) و خم کننده ی بلند شست (FHL) با تکنیک Real time–PCR اندازه گیری شد.

    یافته ها

    بیان mRNA IL-15 پس از یک وهله تمرین مقاومتی در عضله FHL موش های صحرایی سالم و دیابتی تمرین کرده تغییر معناداری را نشان نداد (0.05˃P)، در حالی که این تغییر در عضله SOL معنادار بود (P˂0.05). بیان این سایتوکاین در عضله FHL در گروه های C، T، D و DT به ترتیب 1، 0.8، 1.3 و 0.7 برابر و در عضله SOL به ترتیب 1، 0.6، 1.3 و 2.4 برابر تغییر یافت. بیشترین میزان بیان mRNA IL-15 در عضله SOL گروه DT مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به توانایی IL-15 در تثبیت پروتئین عضله اسکلتی در شرایط پاتولوژیک، به نظر می رسد عضله اسکلتی به محرک آتروفیک (مانند بیماری دیابت، بویژه دیابت نوع I)، با افزایش سطوح IL-15 به عنوان یک مکانیسم محافظتی و جبرانی در برابر تخریب پروتئین، پاسخ می دهد.

    کلیدواژگان: IL، 15، تمرین مقاومتی، دیابت ایجادشده با STZ، آتروفی
  • محمد فلاح محمدی، ضیاء فلاح محمدی، سید حسین میرکریم پور صفحات 27-42
    زمینه و هدف

    استئوآرتریت، شایع ترین نوع آرتریت بوده و یکی از10 دلیل اصلی معلولیت در دنیا به شمار می رود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر ورزش با شدت متوسط، به تنهایی و همراه با مصرف مکمل گلوکزامین بر استئوآرتریت زانوی موش صحرایی بود.

    مواد و روش ها

    25سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 1±173 گرموسن 8 هفته) خریداری و به صورت تصادفی به 5 گروه: 1) کنترل سالم، 2) کنترل پایه، 3) گلوکزامین، 4) تمرین و 5) گلوکزامین+تمرین تقسیم شدند (هر گروه 5 سر). به منظور ایجاد استئوآرتریت در آزمودنی ها، ماده ی مونویدواستات به زانوی آن ها تزریق شد. سپس آزمودنی ها به مدت 28 روز به مصرف مکمل گلوکزامین (250 میلی گرم/کیلوگرم/روز) و اجرای برنامه ی ورزشی با شدت متوسط روی نوارگردان پرداختند. پس از پایان دوره ی درمانی، حیوانات کشته شده و مقاطع بافتی زانوی آن ها به صورت هیستوپاتولوژیک مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل کمی یافته ها از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه (05/0>P) و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیق حاضر، نشانگر تاثیر مثبت ترکیب ورزش با شدت متوسط و مصرف مکمل گلوکزامین بر شاخص های هیستوپاتولوژیکنسبت عمق ضایعه (7/71F=، 001/0P=)، عرض کل ناحیه تخریب شده (1/18F=، 001/0P=) و عرض ناحیه تخریب شده به طور معنی دار (3/12F=، 001/0P=) بود، اما این اثر در مقایسه با ورزش به تنهایی، بیشتر نبود.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این تحقیق، مصرف مکمل گلوکزامین و انجام ورزش با شدت متوسط، هر یک به تنهایی و به صورت ترکیبی می توانند نقش مثبتی در بهبود علائم استئوآرتریت زانوی موش صحرایی ایفا نمایند، اما به نظر می رسد که انجام ورزش با شدت متوسط، آثار درمانی بیشتری دارد.

    کلیدواژگان: تمرین هوازی، گلوکزامین، استئوآرتریت، موش صحرایی
  • محمد رحیمی، محمدحسین علیزاده، رضا رجبی، ناصر مهرشاد صفحات 43-58
    سابقه و هدف

    زاویه Q به عنوان زاویه حاده بین دو خط فرضی ترسیم شده از خار خاصره قدامی فوقانی به مرکز کشکک و از مرکز کشکک به برجستگی درشت نی تعریف می شود. اندازه گیری زاویه Q با استفاده از روش تهاجمی از قبیل؛ رادیوگرافی و سی تی اسکن و روش غیر تهاجمی از قبیل؛ روش گونیامتر و روش فتوگرامتری در وضعیت طاق باز انجام می شود. در این تحقیق، محقق علاوه بر ارائه روش جدید، به دنبال پاسخ این سوال است که کدام یک از روش های غیر تهاجمی معتبرتر (روایی بیشتر) است؟

    مواد و روش ها

    بدین منظور زاویه Q نه نمونه (هیجده زانو) با میانگین و انحراف استاندارد سن 24/2 ± 55/23 (سال)، وزن 47/10±00/73 (کیلوگرم)، طول ران 17/3 ± 11/43 سانتی متر و پهنای لگن 00/3 ± 66/39 با استفاده از روشCT scan، روش ابداعی پردازش تصویر و روش گونیامتر در وضعیت طاق باز محاسبه و میزان همبستگی بین روش ابداعی پردازش تصویر و روش گونیامتر با روش CT scan، از طریق ضریب همبستگی پیرسون محاسبه گردید.

    یافته ها

    یافته های تحقیق، رابطه معنی داری را بین زوایای Q بدست آمده از روش ابداعی پردازش تصویر و روشCT scan در حالت طاق باز (92/0r=) و همچنین، میان روش گونیامتر و روش CT scan در حالت طاق بازنشان داد.
    (81/0=r)(001/0=p).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج بدست آمده از این تحقیق، می توان وسایل به کار برده شده برای محاسبه زوایه Q زانو را بر اساس میزان همبستگی که با روشCT scan دارند، طبقه بندی کرد. بنابراین، روش ابداعی پردازش تصویر، می تواند جایگزین مناسبی برای روش گونیامتر در اندازه گیری زاویه Q در حالت طاق باز باشد.

    کلیدواژگان: طاق باز، CT scan، گونیامتر، روش ابداعی، زاویه Q، روایی
  • عاطفه محمدی، عباس قنبری نیاکی، الهه طالبی گرکانی، سارا نصیری سمنانی صفحات 59-68
    سابقه و هدف

    ابستاتین، نوعی پپتید مترشحه از معده است و نقش مهمی در تعادل انرژی، کنترل وزن و دریافت غذا ایفا می کند. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطوح استراحتی ابستاتین پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار است.

    مواد و روش ها

    برای این منظور 30 سر موش نر 8 هفته ای نژاد ویستار با میانگین وزن 10±180 گرم خریداری شد و به طور تصادفی در سه گروه (کنترل، شم و تمرین 90 دقیقه) بعد از 4 هفته قرار گرفتند. گروه تمرینی 5 روز در هفته، برای 8 هفته با سرعت 20 متر بر ثانیه دویدند. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 4 ساعت ناشتایی، موش ها بیهوش شدند و نمونه گیری انجام گردید و سطوح پلاسمایی ابستاتین، گلوکز و غلظت گلیکوژن و ATP کبد اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از روش آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سطوح استراحتی ابستاتین پلاسمایی در گروه شم در مقایسه با گروه های کنترل و تمرین به طور معناداری بالاتر است (05/0< P). تغییر معناداری در سطوح گلوکز پلاسمایی و گلیکوژن و ATP بافت کبدی دیده نشد.

    نتیجه گیری

    نتیجه این تحقیق از نقش ابستاتین در تعادل و هموستاز انرژی حمایت می کند. به طوری که احتمالا تمرین باعث کاهش سطح ذخایر انرژی بافت کبد می شود و در پاسخ به کمبود انرژی، ترشح ابستاتین افزایش می یابد و منابع از دست رفته انرژی را تامین و تعادل انرژی را مجددا برقرار می نماید. بنابراین به نظر می رسد مدت تمرین یکی از پارامتر های مهم در افزایش مقدار ابستاتین در پاسخ به تمرین ورزشی باشد.

    کلیدواژگان: ابستاتین پلاسما، تمرین استقامتی، موش صحرایی نر
  • امیر رشیدلمیر، محمود دلفان، سید علی اکبر هاشمی جواهری، آرش سعادت نیا صفحات 69-82
    سابقه و هدف

    پیشنهاد شده است که نسبت انگشت دوم به چهارم(2D:4D) عامل پیش بینی کننده ای برای قدرت و اجرای ورزشی می باشد، هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نسبت طول انگشتان دست برتر با قدرت دست برتر وسطوح هورمون های،رشد، فاکتور رشد شبه انسولینی یک IGF-I) (، کورتیزول و نسبت IGF-I به کورتیزول سرمی کشتی گیران تمرین کرده بود.

    مواد و روش ها

    22 کشتی گیر تمرین کرده به طور داوطلبی انتخاب شدند، ابعاد اختصاصی دست برتر با استفاده از روش ویسناپو اندازه گیری شد. برای اندازه گیری حداکثر قدرت دست برتر از داینامومتر دیجیتال، و سطوح هورمون رشد، IGF-I و کورتیزول سرمی آزمودنی ها اندازه گیری شد، جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون استفاده شد.

    یافته ها

    بین نسبت طول انگشت دوم به انگشت چهارم(2D:4D) دست برتر، با قدرت دست برتر(05/0p<)، نسبت طول انگشتان(2D:3D و2D:5D) با نسبت IGF-I به کورتیزول سرم (05/0p<)، نسبت 2D:4D با نسبت IGF-I به کورتیزول سرم (01/0p<)، نسبت 2D:4D با کورتیزول سرم (05/0p<)، نسبت های 1D:3D، 2D:3D و 3D:5D (05/0p<) و نسبت طول انگشت 4D:5D (01/0p<) با هورمون رشد، همبستگی معناداری دیده شد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج پژوهش حاضر، ما نتیجه می گیریم که احتمالا نسبت طول انگشت دوم به چهارم(2D:4D) دست برتر، پیشگوی خوبی برای قدرت دست برتر و نسبت IGF-I به کورتیزول است. از اینرو می توان از آن در کنار دیگر ابعاد آنتروپومتری بدن برای استعداد یابی در ورزش کشتی استفاده کرد.

    کلیدواژگان: نسبت IGF، I به کورتیزول، نسبت 2D به 4D، کشتی، آنتروپومتری دست، قدرت دست
  • مهوش نوربخش، عیدی علیجانی، مهدی کهندل صفحات 83-96
    مقدمه و هدف

    دیسمنوره اولیه یا قاعدگی دردناک، یکی از متداول ترین شکایات و مشکلات بیماری های زنان در سراسر جهان در دختران جوان بشمار می آید. یافته های علمی بیان می کنند که تمرین و فعالیت جسمانی به طور مثبتی بر این مشکل تاثیر دارد. از این روی، هدف اصلی این تحقیق، بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات منتخب فعالیت جسمانی بر علائم دیسمنوره اولیه دختران دانشجو است.

    مواد و روش ها

    کلیه دانشجویان دختر مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج که در کلاس های تربیت بدنی ثبت نام و بر اساس پرسشنامه مک گیل علائم دیسمنوره اولیه داشتند، در این تحقیق نیمه تجربی شرکت کردند (256=N). 50 نفر از آن ها که دارای دیسمنوره اولیه متوسط تا شدید با میانگین سنی 35/2± 34/23 بودند به صورت تصادفی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (25نفر) و کنترل (25نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی در یک برنامه فعالیت جسمانی به مدت هشت هفته، هر هفته سه روز و هر روز 90 دقیقه شرکت کردند.

    یافته ها

    نتایج تحقیق حاضر، نشان داد که اجرا و انجام فعالیت جسمانی منظم به طور معنی داری موجب کاهش نوع داروی مصرفی (05/0≥p)، تعداد داروی مصرفی (01/0≥p)، حجم خونریزی (002/0 ≥p)، میزان خونریزی (005/0≥p)، طول دوره درد قاعدگی (001/0≥p)، شدت کل درد و درد فعلی (05/0≥ p و01/0 ≥ p) به هنگام مقایسه نتایج گروه تجربی و کنترل و مقایسه نتایج پیش آزمون و پس آزمون گروه تجربی شد.

    نتیجه گیری

    نتایج کلی این تحقیق دلالت بر این امر دارد که شرکت در برنامه های منظم فعالیت جسمانی احتمالا روش دیگری برای کاهش و مقابله با اثرات تخریبی علائم دیسمنوره اولیه در دختران جوان است.

    کلیدواژگان: فعالیت جسمانی، دیسمنوره اولیه، میزان خونریزی، شدت درد، دختران دانشجو
  • کمیل دشتی رستمی، مراد باباخانی، یونس پرنیان، شهرام آهنجان صفحات 97-106
    سابقه و هدف

    ناپایداری مزمن مچ پا یکی از فراوان ترین و آزاردهنده ترین عوارض ناشی از اسپرین های حاد مفصل مچ پا است. این آسیب به دو علت بالقوه؛ یعنی ناپایداری مکانیکی و ناپایداری عملکردی نسبت داده می شود که متاسفانه طیف کاملی از شرایط پاتولوژیکی منجر به ناپایداری مزمن مچ پا را منعکس نمی کند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های مورفولوژیکی و آناتومیکی پا در بسکتبالیست های با ناپایداری مزمن مچ پا و سالم است.

    مواد و روش ها

    40 بسکتبالیست در قالب دو گروه (20 بسکتبالیست با ناپایداری مزمن مچ پا و 20 بسکتبالیست بدون سابقه ی آسیب مچ پا) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. متغیرهای مورد مطالعه ی این پژوهش پهنای قسمت قدامی پا، پهنای قسمت خلفی پا، طول پا و افت استخوان ناوی بودند که در بین آزمودنی های دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسش نامه، مصاحبه و معاینه جمع آوری و سپس با استفاده از آزمون های t مستقل و تحلیل تشخیصی(discriminant analysis) مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.

    یافته ها

    مقایسه ی متغیرها بین دو گروه، تفاوت معناداری (05/ 0p<) را در متغیر پهنای قسمت قدامی پا نشان داد. در سایر متغیرها بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت.
    در بررسی ترکیب متغیرها برای متمایز کردن دو گروه مشخص شد که مدل شامل چهار متغیر مستقل یا پیشبین تحقیق قادر نبود بطور معنادار دو گروه را از هم متمایز کند. نتایج طبقه بندی، نشان داد که این مدل 65% گروه سالم، 70% گروه ناپایداری مزمن مچ پا و 5/67% کل نمونه را به طور صحیح پیش بینی کرده است. همچنین متغیر پهنای قسمت قدامی پا بالاترین همبستگی(84/0) را با تابع تشخیصی داشت.

    نتیجه گیری

    در کل پهنای قسمت قدامی پا به عنوان یک عامل خطرزا برای ناپایداری مزمن مچ پا در نظر گرفته شده که می تواند به طور معنادار در آسیب ناپایداری مزمن مچ پا نقش داشته باشد.

    کلیدواژگان: ناپایداری مزمن مچ پا، اسپرین مچ پا، بسکتبال
  • فرهاد دریانوش، حمید علیزاده، مریم معطری کازرونی صفحات 107-116
    زمینه و هدف

    اسیدهای چرب غیراشباع موجود در چربی ها بویژه اسیدهای چرب امگا-3 نقشی اساسی در سوخت و ساز بدن ایفا می کنند. هدف از انجام این تحقیق بررسی مصرف ایکوزاپنتانوییک اسید (EPA) و دوکوزاهگزانوییک اسید (DHA) همراه با دو نوع فعالیت ورزشی متفاوت بر سطوح پلاسمایی اینتر لوکین- 17 ((IL-17 و پروتئین واکنشگر - C ((CRP در موش های نر تمرین کرده، است.

    مواد و روش ها

    بدین منظور130 سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی 2 ماه و میانگین وزن 1± 35 گرم انتخاب شد. در ابتدا 10 سر از موش ها جهت تعیین مقدار پیش آزمون متغیرها کشته شدند و بقیه موش ها به صورت تصادفی به شش گروه کنترل (20سر)، مکمل (20سر)، تمرین هوازی (20سر)، تمرین غیر هوازی (20سر)، مکمل-هوازی (20سر)، مکمل – غیر هوازی (20سر) تقسیم شدند. به مدت 8 هفته مقدار 2/0 میلی لیتر روغن ماهی (امگا-3) به سه گروه مکمل، مکمل– هوازی و مکمل – غیر هوازی به وسیله ی گاواژ خورانده شد. برنامه تمرین غیر هوازی شامل هشت هفته و هر هفته سه جلسه دویدن و برنامه تمرین هوازی شامل 8 هفته و هر هفته 5 جلسه دویدن روی نوارگردان بود. در پایان برنامه تمرین جهت اندازه گیری سطوحIL-17 و CRPاز موش های هر گروه، نمونه خونی گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد در پایان هشت هفته، تفاوت معناداری در سطح IL-17 و CRP در بین گروه ها وجود دارد (05/0p<).

    نتیجه گیری

    این تحقیق نشان می دهد که به دنبال هر دو نوع برنامه تمرینی، افزایش سطوح پلاسمایی IL-17 و CRP اتفاق می‍‍‍‍‍‍‍‍ افتد هر چند این افزایش یکسان نیست. همچنین مشخص گردید تاثیر مکمل به نوع برنامه تمرینی بستگی دارد.

    کلیدواژگان: امگا، 3، اینترلوکین، 17، پروتئین واکنشگر، C، تمرین غیرهوازی، تمرین هوازی