فهرست مطالب
فصلنامه حکمت و فلسفه
سال یازدهم شماره 4 (پیاپی 44، زمستان 1394)
- تاریخ انتشار: 1394/12/25
- تعداد عناوین: 6
-
- مقاله پژوهشی
-
صفحات 7-22کلیات در طول تاریخ فلسفه یکی از مهم ترین و بحث برانگیزترین مسایل بوده است. برخی تا اندازه ای به آن اهمیت داده و که آن را وجه تمایز انسان از حیوان دانسته اند و برخی دیگر آن را در حد یک نام تنزل داده اند. اهمیت این موضوع در ادوار مختلف تاریخ فلسفه متفاوت بوده، اما در دوره قرون وسطی بسیار بیش از سایر دوره ها به این موضوع اهمیت داده می شده است. لاک و پس از او، بارکلی که هر دو میراث دار فلسفه قرون وسطی نیز بودند، ناگزیر به این موضوع پرداخته و نظریات بدیعی را در این باب ارائه کرده اند. این مقاله به بحث درباره نظریات این دو فیلسوف اختصاص دارد. در ابتدا نظریه لاک و مشکلات آن و سپس آن نظریه بارکلی و نقاط قوت و ضعف آن بیان می شود و در ادامه، یک طریق میانه برای توصیف کلیات ارائه خواهد شد که جامع نظر هر دو فیلسوف و دربرگیرنده نقاط قوت هر دو خواهد بود.کلیدواژگان: کلیات، لاک، بارکلی، واقع گرایی، نام گرایی، تصورگرایی
-
صفحات 23-40
-
صفحات 41-60فیلسوفان اسلامی در خصوص رابطه انسان با جهان بر این باورند که انسان، عالم صغیر است و جهان، انسان کبیر.در این نگاه انسان عصاره و چکیده جهان محسوب می شودوجامعیت او به واسطه روح الهی و ملکوتی است که در او دمیده شده است.از بین فلاسفه ملاصدرا معتقد است که هنگامی که بدن انسان با حرکت جوهری به مرحله «تسویه»رسید،استعداد و قابلیت لازم را جهت دریافت این نفخه الهی می یابد و آن گاه روح الهی با تمامی اسماء و صفاتش، درحد استعداد و قوه، در ترکیب بدن انسان جلوه می کند. بدین ترتیب، انسان به عنوان خلیفه الهی، می تواند تمام حقایق کلی و جزیی عالم و خواص و اسماء آن ها را بشناسد و بنا بر اتحاد عالم و معلوم، جهانی عقلانی شبیه جهان خارجی گردد.
بر این اساس، مساله اصلی در این تحقیق این است که آیا انسان در جهان است و موجودی از موجودات جهان محسوب می شود یا جهان در انسان؟ چگونه جهان با تمام عظمت خود در انسان واقع می شود؟ انسان با چه ویژگی می تواند جهانی عقلانی گردد؟کلیدواژگان: انسان، جهان، عالم صغیر، انسان کبیر، عقل فعال، اتحاد عالم و معلوم، انسان عقلی، صدرالمتالهین -
صفحات 61-78این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون درباره ی معرفت بخشی زبان در محاوره ی کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکرد قراردادگرایی (مبنی بر این که تنها قرارداد است که درستی هر واژه را تعیین می کند) و طبیعت گرایی (یا ذات گرایی، مبنی بر این که هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را درباره ی درستی واژگان بررسی و سپس رد می کند. همچنین، او به ریشه شناسی شماری از واژگان یونانی رو می آورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پی معرفت راستین، به پژوهش درباره ی واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه می رسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جست وجوی معرفت بود. این نتیجه گیری سلبی، به ویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد می یابدکلیدواژگان: افلاطون، کراتولوس، زبان، واژگان، معرفت
-
صفحات 79-94رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئله اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آن ها در جایگاه اصول موضوعه منظومه معرفتی دین و لذا خوانشی اصل موضوعی از دین را بررسی کنند. سپس این فرضیه بررسی خواهد شد که نگاه مرحوم مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کندکه به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است. دستاورد این امر هم تعیین تکلیف صریح پرسش از رابطه عقل و دین از دیدگاه وی به عنوان پرسش غایی این پژوهش است. لذا ضمن این بررسی نشان داده ایم که وجه فلسفی این پرسش در افق فلسفه دین، افزون بر وجوه درون دینی آن، در اندیشه شهیدمطهری، بروزی مستقل و فلسفی دارد و اتفاقا این وجه فلسفی هم گاهی مغفول واقع می شود. در انتها هم با اتکا بر مقدمات فوق، تنها پاسخ قابل استخراج و سازگار با دیدگاه ایشان به عنوان پاسخی صریح در برابر پرسش از رابطه عقل و دین طرح و تبیین خواهد شد؛ پاسخی که هم واجد ارزش شناختی در مسئله عقل و دین است و هم تقریری خاص از رابطه عقل و ایمان را در منظومه اعتقادی دینداران رقم می زند.کلیدواژگان: اصول دین، اصول موضوعه، دستگاه اصل موضوعی، عقل، ایمان
-
صفحات 95-108یکی از مهم ترین مسایل مورد توجه بشر «اصل» اینهمانی است. مراد از این «اصل» چیست؛ چگونه آغاز گرفت؟ آیا اساسا بحث از آغاز چیزی- در اینجا «اصل» اینهمانی- امکان پذیر است؛ آیا اصول، اموری هستند که به مرور زمان آشکار و یا کشف می شوند؟ متفکران اولیه یونان هر یک با معرفی عنصر اولیه، بطور ضمنی نگرش خود نسبت به مسائلی چون وحدت و کثرت و همانی و نه آنی را نشان دادند. ادراکی که در ابتدا بصورت ثبات و عدم تغیر عنصر نخستین در طی زمان بود. در واقع این بی تغیری عنصر نخستین در طی زمان تعریف آنان از این همانی بود؛ امری که بیشتر بصورت وحدت آرخه ادراک می شد. تلاش آنان در تفسیر عالم بدون تمییز مفهوم منطقی «اصل»، در نهایت به قوام «اصل اینهمانی» منجر گردید. اصل که علی رغم اهمیت انکار نشدنی آن، بستری گردید تا از خلال آن، وجود تنها به مثابه موجودات تلقی گردد.
تلاش می شود تا با بررسی سرآغازهای یونانی در یابیم آنچه را که تفکر یا فلسفه یونانی می نامند، چیست. این کار با بررسی چند تن از مهمترین فلاسفه پیش سقراطی انجام می شود. اما برای این کار مقدمه ای در باب نگرش و نحوه تفکر یونانی لازم است.کلیدواژگان: همانی، اصل (این همانی)، پیشا سقراطی
-
Pages 7-22
-
Pages 23-40
-
Pages 61-78