فهرست مطالب

مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
سال چهاردهم شماره 3 (پیاپی 45، پاییز 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/09/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • رحیم گل محمدی، محمدرضا مهاجری، سیدمهدی زرگریان صفحات 141-146
    زمینه هدف
    در سرطان کولورکتال آسیب های ژنتیکی و عادت های غذایی نقش اصلی را دارند. پروتئین p53 که محصول ژنp53 می باشد، مهم ترین عامل سرکوب کننده تومور است. میزان جهش و بیان ژن p53 در نمونه های سرطانی کولورکتال در نواحی مختلف متفاوت گزارش شده است. در حالت طبیعی، نیمه عمر پروتئینp53 کوتاه بوده و در شکل جهش یافته، نیمه عمر پروتئین افزایش می یابد که با روش ایمو نوهیستوشیمی قابل ردیابی است. هدف از این مطالعه تعیین پایداری پروتئین p53 با استفاده از شاخص های پاتولوژی در نواحی مختلف روده بزرگ در سرطان کولورکتال می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 80 نمونه سرطانی کولورکتال انجام شد که در طول سال های 82 تا 86 به بیمارستان های شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. بعد از ثابت کردن نمونه ها در فرمالین، پاساژ بافتی و ماسک زدایی بیان ژن p53 با روش ایمونوهیستوشیمی در نمونه های فوق مشخص شد. داده ها با آزمون مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    از 80 نمونه مورد مطالعه، در 27 نمونه (34 درصد) پایداری پروتئین p53 مشاهده شد. بین پایداری پروتئین p53 با مرحله بندی تومور، درجه تمایز و نواحی مختلف روده بزرگ و رکتوم ارتباط معنی داری مشاهده نشد ولی ارتباط بین جهش و پایداری پروتئین معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر پایداری پروتئین p53 در تعداد زیادی از نمونه های جهش دار مشاهده شد. بنابراین مشخص شدن پروتئین p53 را در نمونه های سرطانی می توان نشانه ی مهمی از جهش قلمداد نمود که در پیش آگهی و روند درمانی سرطان مهم است.
    کلیدواژگان: سرطان کولورکتال، ایمونوهیستوشیمی، پروتئین p53
  • محمدحسین اسماعیلی، عباس علی وفایی صفحات 147-153
    زمینه و هدف
    مواد اپیوئیدی از جمله مرفین در دوران حاملگی زیاد استفاده می شود. این مواد احتمالا می توانند باعث تغییرات روانی و رفتاری طولانی مدت (از جمله اثر بر فرایند یادگیری و حافظه) در متولدینی شوند که مادران آن ها این مواد را استفاده نموده اند. هدف این مطالعه بررسی اثرات در معرض مرفین قرار گرفتن در دوران جنینی بر به خاطرآوری حافظه فضایی در موش صحرایی می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بوده و طی آن 18 سر موش صحرایی ماده حامله در سه گروه کنترل و سالین و مرفین مورد استفاده قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکردند و گروه های سالین و مرفین دو بار در روز بین روزهای 11 تا 18 حاملگی به ترتیب محلول سالین (5/0 میلی لیتر به صورت زیر جلدی) و مرفین (سه روز اول 5 و روزهای بعد10 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم زیر جلدی) دریافت کردند. سپس به دنبال زایمان موش های معتاد، 30 سر (3 گروه 10 تایی) از بچه موش های متولد شده 90 روزه با استفاده از ماز هشت پر شعاعی تحت آموزش قرار گرفتند و میزان به خاطرآوری حافظه فضایی آن ها 48 ساعت و یک هفته بعد از آموزش مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    تزریق مرفین در دوران حاملگی باعث اختلال شدید در به خاطرآوری حافظه فضایی فرزندان شد به طوری که تعداد پاسخ های صحیح در این گروه در روزهای یادآوری آزمون (48 ساعت و یک هفته بعد) به طور معنی داری بسیار کمتر از دو گروه دیگر بود.
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان می دهد که در معرض مرفین قرار گرفتن در دوران جنینی به خاطرآوری حافظه فضایی را مختل می کند.
    کلیدواژگان: مرفین، جنین، به خاطرآوری، حافظه فضایی، موش صحرایی، ماز هشت پر شعاعی
  • بهروز حیدری، محمدحسین داوری، غلام حسین یعقوبی، محمدرضا میری، حسن مسعودیان صفحات 154-158
    زمینه و هدف
    انسداد مادرزادی مجرای اشکی یکی از علل شایع اشک ریزش و دفع موکوئید یا موکوپرولانت در کودکان می باشد. شایع ترین محل انسداد در محل دریچه هاسنر می باشد. در حدود 20 درصد از شیرخواران اشک ریزش دارند که در بیش از 90 درصد، تا قبل از پایان سال اول زندگی خود به خود بهبود می یابد. این مطالعه با توجه به این که تزریق هوا خطر آسپیراسیون را ندارد، جهت مقایسه با روش تزریق سالین از تزریق هوا استفاده شد. مقایسه میزان موفقیت روش معمول (پروبینگ و تزریق سالین) با روش پروبینگ و تزریق هوا در کودکان زیر 2 سال هدف این تحقیق بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد که در آن 61 کودک (بین 9 تا 24 ماه) (76 چشم) مبتلا به انسداد مادرزادی مجرای نازولاکریمال که به درمان های غیر جراحی پاسخ ندادند، به طور تصادفی در یکی از گروه ها تحت درمان قرار گرفتند. بیماران با استفاده از مقیاس اشک ریزش مانک (Munk) قبل و بعد از پروبینگ ارزیابی شدند. در همه کودکان بعد از پروبینگ، قطره آنتی بیوتیک و ماساژ کیسه اشکی توصیه گردید و در 3 نوبت به ترتیب 2 هفته، 1 ماه و 3 ماه بعد از عمل موفقیت هر دو روش ارزیابی شد. تعداد اندکی از بیماران به علت عدم مراجعه در پی گیری های منظم از مطالعه حذف شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری مجذور کای استفاده شد.
    یافته ها
    از تعداد 34 چشم متعلق به جنس مذکر در پی گیری نهایی (3 ماه بعد از عمل) 33 چشم و از 42 چشم جنس مونث، 39 چشم (9/92 درصد) بهبود یافتند. از مجموع 30 بیمار (36 چشم) که تحت عمل پروبینگ و تزریق سالین قرار گرفتند، 2 هفته بعد از عمل 31 چشم (1/86 درصد) 1 ماه بعد از عمل، 34 چشم (4/94 درصد) و 3 ماه بعد از عمل 34 چشم (4/94) بهبود یافتند. از 31 بیماری (40 چشم) که تحت عمل پروبینگ و تزریق هوا قرار گرفتند، این نتایج بعد از عمل به دست آمد: 2 هفته بعد از عمل 33 چشم (5/82 درصد)، 1 ماه بعد از عمل 38 چشم (95 درصد) و 3 ماه بعد از عمل 38 چشم (95 درصد) بهبود یافتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که تزریق هوا خطر آسپیراسیون را ندارد و نتایج آن مشابه با روش معمول می باشد، پیشنهاد می گردد که به جای تزریق سالین از هوا استفاده شود.
    کلیدواژگان: انسداد مادرزادی مجرای اشکی، تزریق هوا با تزریق سالین، جراحی
  • محمد آبرومند، بیژن فرزامی، پروین پاسالار، سیداحمد حسینی، لیلا آل احمدی، علیرضا جعفری صفحات 159-164
    زمینه و هدف
    آنزیم آلکالین فسفاتاز (EC: 3.1.3.1) آنزیمی است که در بافت ها و ارگان های موجودات یوکاریوت مثل پستانداران و بعضی از موجودات پروکاریوتیک مثل باکتری ها ساخته می شود. از نظر ساختمانی آنزیم، یک گلیکو پروتئین دی مری بوده و شامل 4 یون روی و 2 یون منیزیم در هر دی مر است. عمل این آنزیم هیدرولیز منو استرهای فسفات به یک ترکیب آلی الکلی و یک گروه فسفات معدنی در یک محیط قلیایی است. آلکالین فسفات یک آنزیم متصل به غشاء است. هدف از این مطالعه، مقایسه آنزیم آلکالین فسفاتاز با آنزیم مول هیداتی فرم انسانی است.
    مواد و روش ها
    در این روش، آنزیم آلکالین فسفاتاز توسط رسوب با بوتانل، استن، سولفات آمونیم، سفادکس200 G، کروماتوگرافی با میل ترکیبی و پره پریتو الکتروفورز خالص گردید.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد که می توان این آنزیم را 8/611 بار خالص نمود. فعالیت مخصوص آنزیم به دست آمده مساوی 9/201 واحد آنزیمی بر میلی گرم پروتئین بود. مقدار کربوهیدرات این آنزیم 2/5 درصد بوده و مشاهده گردید که دمای مناسب برای آنزیم 40 درجه سانتی گراد و pH مناسب آن مساوی 4/10 می باشد.
    نتیجه گیری
    آنزیم مول هیداتی فرم انسانی خالص شده دارای دمای مناسب 40 در جه سانتی گراد و pH مناسب مساوی 4/10 می باشد که در مقایسه با آنزیم آلکالین فسفاتاز جفت انسانی (دمای مناسب آن 45 در جه سانتی گراد و pH مناسب مساوی 5/10) متفاوت بوده و از این طریق می توان با مقایسه آن ها، به وجود آنزیم مول هیداتی فرم انسانی پی برد.
    کلیدواژگان: مول هیداتی فرم، آنزیم آلکالین فسفاتاز، خالص سازی
  • لیلا امیرفراهانی، مهین تفضلی، اشرف محمدزاده صفحات 165-171
    زمینه و هدف
    بندناف یکی از مهم ترین مکان ها جهت استقرار باکتری ها بعد از تولد است. از دیرباز، روش های متفاوتی جهت مراقبت از بندناف نوزادان استفاده می شد که برخی از آن ها اثرات نامطلوبی برای نوزاد ایجاد می کنند و ممکن است حتی باعث تاخیر در افتادن بندناف شوند. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف بر زمان افتادن بندناف در نوزادان تازه متولد شده انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بوده و جامعه آماری آن شامل نوزادان متولد شده در بیمارستان می باشد. در این مطالعه، 150 نوزاد با سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و ظاهرا سالم به صورت تصادفی در دو گروه مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف قرار گرفتند. به همه مادران در هر دو گروه طی سه ساعت بعد از زایمان در مورد مراقبت از بندناف به صورت چهره به چهره توسط پژوهشگر و با استفاده از جزوه ی آموزشی، آموزش داده شد. در گروه مصرف موضعی شیرمادر، به همه مادران توصیه شد که از سه ساعت بعد از تولد، مالیدن شیرمادر به قسمت باقیمانده بندناف و لبه بریده شده آن را شروع کرده و این کار را دو بار در روز تا دو روز بعد از افتادن بندناف ادامه دهند. در گروه خشک نگه داشتن بند ناف، توصیه شد که هیچ ترکیبی در قسمت باقیمانده بندناف استفاده نکنند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس دوطرفه، مجذور کای، تی دانشجویی، آزمون دقیق فیشر، من ویتنی و مدل خطی عمومی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد که با کنترل اثر متغیرهای مداخله گر، میانگین زمان افتادن بندناف تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه دیده شد به طوری که میانگین زمان افتادن بندناف در گروه مصرف موضعی شیرمادر (804/48±42/152) کمتر از گروه خشک نگه داشتن بندناف (57/59 ± 57/175) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش نشان داد که مصرف موضعی شیرمادر در قسمت باقیمانده بندناف زمان افتادن بندناف را کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: بندناف، مصرف موضعی شیر مادر، خشک نگه داشتن بندناف، زمان افتادن بندناف
  • زهره عباسی، زهرا عابدیان، سیده بتول حسن پورازغدی، علیرضا فدایی، حبیب الله اسماعیلی صفحات 172-178
    زمینه و هدف
    خستگی جنبه ای شایع در زندگی زنان، باردار است و 80 درصد زنان، آن را یکی از 10 مورد نگرانی در ارتباط با سلامتی خود ذکر می کنند. ماساژ با تاثیر بر سیستم عصبی عضلانی باعث آرام سازی عضلانی، افزایش جریان خون و افزایش دفع مواد زائد از جمله اسید لاکتیک می شود که منجر به آزاد سازی انرژی نیز می گردد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ بر شدت خستگی زایمان در زنان نخست باردار مراجعه کننده به زایشگاه بنت الهدی بجنورد سال 1384 انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی62 زن نخست باردار 18 تا 32 ساله با شرایط زایمان طبیعی انجام گردید. واحدهای پژوهش به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه ماساژ و مراقبت های معمول قرار گرفتند. گروه آزمایش (32 نفر) ماساژ پشت، پا و یا هر دو بنا به تمایل خود دریافت می نمودند و درگروه کنترل (30نفر) ماساژ انجام نمی شد. در دو گروه شدت خستگی قبل و بلافاصله بعد از30 دقیقه مداخله در هر سه فاز زایمانی توسط مقیاس تطابق دیداری خستگی اندازه گیری و ثبت می گردید. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS و آزمون های تی دانشجویی، تی زوجی، مجذور کای و آزمون خطی انجام گردید.
    یافته ها
    شدت خستگی در فاز نهفته و انتقالی در دو گروه اختلاف معنی دار آماری داشت اما در فاز فعال، اختلاف معنی دار آماری مشاهده نگردید. اختلاف میانگین شدت خستگی قبل و بعد از انجام ماساژ در گروه ماساژ در فاز انتقالی اختلاف معنی دار آماری نشان داد.
    نتیجه گیری
    ماساژ شدت خستگی فاز نهفته و انتقالی زایمان را کاهش داده و از آن جا که بیشترین میزان خستگی در فاز انتقالی زایمان می باشد، می تواند به عنوان یک روش غیردارویی و غیرتهاجمی در کاهش خستگی مادران و ارتقاء سلامت آنان مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: ماساژ، روش غیر دارویی، کاهش خستگی، ماساژ درمانی
  • ابراهیم شیرزاده، علی اکبر بلوریان صفحات 179-184
    زمینه و هدف
    پینگکولا بر زیبایی اثر گذاشته و در برخی موارد باعث پترژیوم می شود. سوزش، تحریک، آبریزش و احساس جسم خارجی در چشم، گاهی ایجاد آستیگماتیسم قابل توجه در قرنیه و ایجاد کاهش بینایی از نشانه های اصلی ایجاد شده به وسیله پترژیوم می باشند. با توجه به این که بیشتر داده های موجود در مورد پترژیوم و پینگکولا بر اساس مطالعات بیمارستانی است، هدف از این مطالعه بررسی شیوع و اثر متغیرهای جمعیتی روی شیوع پترژیوم و پینگکولا در نواحی روستایی شهرستان سبزوار می باشد.
    مواد و روش ها
    این بررسی یک مطالعه توصیفی اپیدمیولوژی و مقطعی است. جامعه آماری شامل کلیه کسانی است که در روستاهای سبزوار اقامت داشتند. نمونه گیری از نوع خوشه ایبوده که به طور تصادفی از چهل روستای سبزوار (خوشه) انتخاب شده اند. حجم نمونه 2508 نفر می باشد و زمان مطالعه طی سال های 83-1381 بود. افراد مورد مطالعه تحت مصاحبه و معاینه کامل چشم پزشکی قرار گرفتند. تشخیص پترژیوم و پینگکولا به صورت کلینیکی بود. ارتباط بین اثر متغیرهای جمعیتی و پترژیوم و پینگکولا مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون های مورد استفاده عبارت بودند از آزمون مجذور کای، آزمون تی و آزمون رگرسیون لوجستیک.
    یافته ها
    متوسط سن 1014 نفر مرد (5/40 درصد) و 1494 زن (5/59 درصد) مورد مطالعه به ترتیب 07/22± 84/27 سال و 05/19± 90/26 سال بود. از 2508 نفر معاینه شده، 396 مورد دارای پترژیوم و پینگکولا بودند. شیوع کلی توام آن ها 8/15 درصد به دست آمد. شیوع جنسیتی شامل 187 نفر مرد (44/18 درصد) و 209 زن (14 درصد) بود. شیوع در مردان بالاتر از زنان بود. توزیع پترژیوم و پینگکولا در چشم ها غیرقرینه (آسیمتریک) بود به طوری که نسبت پترژیوم و پینگکولای چشم راست به چشم چپ 64/0 به دست آمد. توزیع پترژیوم و پینگکولا بر اساس شغل نشان داد که کشاورزان، کارگران و افراد خانه دار به ترتیب بیشترین شیوع را به صورت زیر داشتند: 5/39 درصد، 3/33 درصد و 23 درصد.
    نتیجه گیری
    شیوع کلی پترژیوم و پینگکولا در جمعیت روستایی سبزوار 8/15 درصد است. این ممکن است مربوط به نقش فاکتورهای خطر متغیرهای جمعیتی، موقعیت جغرافیایی، شرایط آب و هوایی و نژادی و فامیلیال باشد.
    کلیدواژگان: مقایسه ویژگی های شخصیتی دانشجویان علوم پزشکی مشهد با و بدون درد قاعدگی اولیه
  • زهرا عابدیان، زهره خلجی نیا، حسین حسن آبادی، حبیب الله اسماعیلی صفحات 185-191
    زمینه و هدف
    قاعدگی دردناک از مشکلات شایع زنان در سنین باروری است که مشکلات اجتماعی، روانی، جسمی و اقتصادی به بار می آورد. از آن جایی که عوامل روحی- روانی بر شرایط جسمی و بر درک درد موثر است، لذا پژوهشی با هدف مقایسه ویژگی های شخصیتی دانشجویان علوم پزشکی مشهد با و بدون درد قاعدگی اولیه انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی و مقطعی است که جامعه پژوهش آن دانشجویان دختر مشغول به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1383 بودند. 200 دانشجوی دختر به روش سهمیه ای و بر اساس فرم انتخاب واحد پژوهش انتخاب شدند. واحدهای پژوهش فرم مصاحبه مشخصات فردی- خانوادگی و سبک زندگی و فرم مصاحبه حمایت اجتماعی کاسدی را نیز پاسخ دادند. سپس پرسشنامه شدت درد قاعدگی، پرسشنامه تاریخچه قاعدگی و پرسشنامه شخصیتی آیزنک در روزهای معین تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های مجذور کای، آزمون دقیق فیشر، آزمون تی، من ویتنی و مدل رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین دو گروه با و بدون درد قاعدگی از نظر فراوانی درونگرایی تفاوت معنی دار وجود داشت. به طوری که 67 نفر (67 درصد) گروه با درد قاعدگی، درونگرا بودند، در حالی که 12 نفر (12 درصد) گروه بدون درد قاعدگی درونگرا بودند. اختلاف معنی داری بین دو گروه با و بدون درد قاعدگی از نظر فراوانی روان رنجورخویی وجود داشت. به طوری که 52 نفر (52 درصد) گروه با درد قاعدگی روان رنجور خو بوده و 10 نفر (10 درصد) گروه بدون درد قاعدگی روان رنجور بودند. اختلاف معنی داری بین دو گروه با و بدون درد قاعدگی از نظر فراوانی روان پریش خویی وجود داشت. به طوری که 72 نفر (72 درصد) گروه با درد قاعدگی روان پریش خو و 32 نفر (32 درصد) گروه بدون درد قاعدگی روان پریش خو بودند.
    نتیجه گیری
    زنان با درد قاعدگی اولیه در مقایسه با زنان بدون درد قاعدگی اولیه بیشتر دارای ویژگی های شخصیتی درونگرایی، روان رنجور خویی و روان پریش خویی بودند.
    کلیدواژگان: شخصیت، ویژگی های شخصیتی، درد قاعدگی اولیه
|
  • Mr Mohajeri, R. Golmohammadi, Sm Zargarian Pages 141-146
    Background and
    Purpose
    Genetic damages and dietary habits play important parts in colorectal cancer (CRC). p53 protein, a product of p53 gene, is the most important tumor suppressor. The rate of p53 mutation and expression has been variously reported across anatomical regions. p53 protein has a short half-life which tends to increase with mutation and is likely to be traced by immunohistochemistry. This study is intended to determine the p53 protein stability by pathological parameters across different areas in CRC. Methods and Materials: This descriptive analytical research was conducted on 80 CRC cases admitted to Hospital in Isfahan, Iran from 2003 to 2007. p53 expression was detected by immunohistochemical methods in the samples after fixation, tissue processing and antigen retrieval. The obtained data were analyzed using chi-square.
    Results
    of the 80 specimens investigated, p53 protein stability was observed in 27 specimens (34%). No significant relationships were observed between p53 protein stability and tumor staging, differentiation and anatomical regions (colon and rectum) but the relationship between protein stability and mutation was significant.
    Conclusion
    p53 protein stability was observed in many mutated samples. Therefore, p53 protein detection in Cancer cases can be considered an important symptom of mutation signifying the prognosis and progress of cancer.
    Keywords: COLORECTAL CANCER, IMMUNOHISTOCHEMISTRY, P53 PROTEIN
  • Mh Esmaeili, Aa Vafaei Pages 147-153
    Background and
    Purpose
    Opioids such as morphine are over used during pregnancy. These substances can probably induce long–term behavioral and psychological alterations (particularly learning and memory alterations) in exposed infants. This study was conducted to determine the effects of prenatal morphine exposure on the retrieval of spatial memory in rats. Methods and Materials: In this experimental research, 18 pregnant wistar rats were assigned into three groups: The control group, the saline group and the morphine group. The control group received nothing but the saline and morphine groups received subcutaneus 0.5 mg saline and morphine (5mg/kg for 3 days and 10 mg/kg for 5 days) respectively, twice a day on 11-18 gestational days. After birth, 30 exposed pups of 90 days were trained in an 8-arm radial maze apparatus and their retrieval of spatial memory was assessed 48 hours and 1 week after training.
    Results
    The injection of morphine during pregnancy can seriously impair the retreival of spatial memory in childeren so that correct responses in the morphine- group rats were far less than correct responses in other groups, on the retrieval days (48 hours and 1 week after training).
    Conclusion
    According to the findings, prenatal morphine exposure can impair the retrieval of spatial memory.
    Keywords: Morphine, FETUS, RETREIVAL, Spatial memory, Rat, 8, ARM RADIAL MAZE
  • Davari, Yaghoubi, Heydari*, Miri, Masoudian Pages 154-158
    Background and
    Purpose
    Congenital nosolachrymal duct obstruction is one of the common disorders characterized by tearing and mucoid or mucopurulent discharge in children. The most common site of obstruction is the Hasner Value. About 20% of infants suffer from tearing which spontaneously improves within the first year of life in 90%. As there is no risk of aspiration with the air injection, it was adopted for comparison with saline injection. Therefore, this research was conducted to compare the success rate of the conventional method (probing with irrigation) and the air injection in infants. Methods and Materials: This study was conducted as clinical trial in which 61 patients (with the age range of 9-24 months) (76 eyes) with congenital nosolachrymal duct obstruction, not responding to conservative treatment, was randomly assigned into one of the two groups. They were assessed before and after probing using Munk's scale. Their follow-up included lachrymal massage and antibiotic drops and assessment in 2 weeks, one month and three months after probing. A few cases were excluded from the study for irregular follow-up participations. Chisquare was used for data analysis.
    Results
    Out of 34 male eyes and 42 female eyes, 33 and 42 eyes recovered respectively upon the final follow-up (three months after probing). Out of 30 patients probed with saline, after two weeks, 31 eyes (86.1%) recovered after two weeks; 34 eyes (94.4%) after one month and 34 eyes (94.4%) after three months. Out of 31 patients poobed with air injection, the recovery rates after two weeks, one month and three months follow-up, 33 eyes (82.5%), 38 eyes (95%) and 38 (95%) respectively.
    Conclusion
    As three is no risk of aspiration with the air injection and the outcomes are similar to the irrigation method, the researchers recommend probing with air injection to be substituted to saline irrigation.
    Keywords: CONGENITAL NOSOLACHRYMAL DUCT OBSTRUCTION, AIR INJECTION, IRRIGATION, SURGERY
  • B. Farzami, P. Pasalar, Sa Hosseini, M. Aberumand, L. Ahamadi, A. Jafari Pages 159-164
    Background and
    Purpose
    Alkaline Phosphatase (EC: 3.1.3.1) is synthesized by kidney, liver, bone, Intestine and placenta. This enzyme is a glycoprotein and dimmer 4 Zn+2 and Mn+2 in each dimmer. It hydrolyzes mono ester phosphate to organic compound and phosphate_in alkaline medium. The purpose of this research is to compare this enzyme with placental alkaline phosphatase. Methods and Materials: Human Molehydatiform was purified by folds of precipitation of bybutanol, acetone, Amoniumm sulphate, Sephadex G200, affinity chromatography and preparative electrophoresis.
    Results
    Human Molehydatiform was purified 611.8 times. We obtained specific activity, optimum temperature and optimum Ph equaling to 611.8 U/mg, 40 centigrade degrees and 10.4 respectively.
    Conclusion
    Purified Human Molehydatiform Alkalie phosphatase is different from Human placental Alkaline phosphatase due to optimum pH and optimum temperature.
    Keywords: MOLEHYDATIFORM, ALKALINE PHOSPHATASE, PURIFICATION
  • M. Tafazoli, L. Amiri Faraahani*, A. Mohammadzadeh Pages 165-171
    Background and
    Purpose
    The umbilical cord is one of the most important sites for bacterial colonization after birth. Different regimens have been used for umbilical neonatal cord care, some of which have established bad effects for neonates and may even delay its separation. This study is conducted to compare the effect of topical application of breast milk and dry cord care on cord separation time in neonates. Methods and Materials: In a randomized clinical trial, 150 neonates with 38-42 weeks of gestational age, singleton and without congenital anomaly were randomly selected an assigned into two groups: Mother's milk for group 1, and dry cord care for group 2. All mothers in two groups received an instructed face-toface cord care education within 3 hours of birth. Group 1 applied breast milk to the umbilical stump 3 hours after birth and continued every 12 hours until 2 days after umbilical cord separation. Nothing was applied to the umbilical stump of the dry cord care group. Relevant data were analyzed in SPSS using two-way ANOVA, Chi-Square, Student’s t-test, Fisher’s exact test, Mann-Whitney U test, and General Linear Model.
    Results
    According to the results, statistical differences were observed in the cord separation time across the two groups; in the breast milk group, the cord separation time (152.42±48.804) was shorter than the corresponding time (175.57±59.57) in the dry cord care group.
    Conclusion
    The results indicated that topical application of breast milk for umbilical cord care leads to reduced cord separation time.
    Keywords: UMBILICAL CORD, TOPICAL APPLICATION OF BREAST MILK, DRY CORD CARE, CORD SEPARATION TIME
  • Z. Abedian, Sb Hasan Pour Azghadi, A. Fadaei, Z. Abbasi*, H. Esmaeili Pages 172-178
    Background and
    Purpose
    Fatigue is common to pregnant women, 80% of whom consider fatigue as one of the ten health concerns. Affecting the nervous and muscular systems, massage therapy induces muscular relaxation, blood circulation and excretion of body waste including lactic acid which leads to energy release. This study is therefore conducted to investigate the effect of massage on the intensity of labor fatigue in the primipara admitted to Bentolhoda Hospital in Bojnord, Iran in 2005. Methods and Materials: This clinical trial was conducted on 62 primiparous women (18 to 32 years old) who were candidates of natural labor. The subjects were purposively selected and randomly assigned into massage therapy and conventional caregiving. The former (32 subjects) received back or leg massage or both. But the latter (the control group) received no massage therapy. Fatigue intensity before and 30 minutes after intervention were measured and recorded by a visual scale over the three labor phases. The data were analyzed in SPSS using student t- test, paired t- test, chi-square and linear test.
    Results
    Significant differences, across the two groups, were observed in the fatigue intensity of the latent phase and the transition phase but not in the active phase. Before and after means were statistically different in the transition phase for the massage therapy group.
    Conclusion
    Massage therapy reduces the fatigue intensity of latent and transition phases. As labor fatigue intensity is lightest during the transition phase, massage therapy can be applied in pregnant women, as a non- invasive and conservative procedure, in order to relieve fatigue intensity and to enhance their health and well being.
    Keywords: MASSAGE, CONSERVATIVE PROCEDURE, FATIGUE RELIEF, MASSAGE THERAPY
  • Aa Bolourian, E. Shirzadeh Pages 179-184
    Background and
    Purpose
    Pinguecula causes cosmetic effects and induces pterygium in some cases. Burning, irritation, lacrimation and foreign body sensation, occasional significant astigmatism and decreased vision are among the major symptoms of pterygium. As most findings in this regard are hospital-based, the present population- based study was conducted to study the prevalence of pterygium and pinguecula and the effect of population variables in the rural population of sabzevar, Iran. Methods and Materials: This descriptive epidemiologic study was conducted cross- sectionally and the population was rural residents in sabzevar, Iran. Cluster sampling was used for random sampling from 40 villages amounting to 2508 subjects. The study was conducted in 2002-2004. The subjects were interviewed and fully examined. Diagnoses were made clinically. The relationships between population variables and the two disorders were evaluated. The obtained data were analyzed using chi- square, t- test and logistic regression.
    Results
    Mean age of 1014 men (40.5%) and 1494 women (59.5%) participating in the study were 27.84± 22.07 and 26.90± 19.05 years respectively. Of 2508 subjects, 396 cases of pterygium and pinguecula were diagnosed with an overall prevalence of 15.8%; 187 men (18.44%) and 209 women (14%). Its prevalence was higher in men than in women. Its distribution as asymmetric, i.e. OD: OS ratio = 0.64. Also, its prevalence across different jobs rendered the following results for farmers, workers and housewives: 39.5; 33.3 and 23 respectively:
    Conclusion
    The overal prevalence of pterygium and pinguecula in rural population of Sabzevar is 15.7%, which may be attributed to population variables and risk factors, geographical location, climatic conditions, racial and familial factors.
    Keywords: Prevalence, HUMAN FACTORS, PTERYGIUM, PINGUECULA, Sabzevar
  • Z. Khalajinia*, H. Hasanabadi, Z. Abedian, H. Esmaeili Pages 185-191
    Background and
    Purpose
    Dysmenorrhea is one of the common problems of women at the childbearing age and has social, psychological, physical and economic consequences. As emotional factors influence physical conditions and the perception of pain, this study was conducted at the University of Mashad, Iran to compare the personality features of medical students with and without early dysmenorrheal. Methods and Materials: This is a descriptive analytical and cross-sectional study and the study population was the female medical students at Mashad University of Medical Sciences in 2004. 200 students were proportionately sampled using a subject selection form. They also filled out the interview checklist, the lifestyle questionnaire and the Cassidy Social Support Form. On specific days, the menses pain intensity form, history of menses form and Eysenk Personality Questionnaire were completed. The obtained data were analyzed in SPSS using Chi square, Fischer’s Exact Test, t-test, Mann Whitney and Regression model.
    Results
    Significant differences were found between the two groups as for the frequency of introversion: in the group with dysmenorrhea 67% and the other group only 12% were introverts. In addition, the frequency of neurosis was statistically different across the two groups (52% in the group with dysmenorrhea and 10% in the other group). Also the two groups were statistically different in the prevalence of psychosis (72% versus 32% for the group with and without dysmenorrheal respectively).
    Conclusion
    Introversion, psychosis and neurosis were more prevalent in women with dysmenorrhea than in women without dysmenorrhea.
    Keywords: PERSONALITY, Personality characteristics, EARLY DYSMENORRHEA