فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی سبزوار - سال هفدهم شماره 4 (پیاپی 58، زمستان 1389)

مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
سال هفدهم شماره 4 (پیاپی 58، زمستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/12/28
  • تعداد عناوین: 10
|
  • غلامرضا کاکا، مصطفی نادری، خسرو جدیدی، سید همایون صدرایی، محمدحسین اسدی، غلامرضا پورحیدری صفحه 225
    زمینه و هدف
    چشم از حساس ترین اعضا در مواجهه با گاز خردل (Sulfur Mustard or Hun Distilled) است. تاثیر درمانی عوامل ضدالتهابی بر کاهش ضایعات اپیتلیال قرنیه ناشی از خردل در مطالعات مختلفی نشان داده شده است. مطالعه حاضر به بررسی اثرات محافظتی استفاده از قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون - دیکلوفناک سدیم در اپیتلیوم قرنیه چشم خرگوش ها آلوده به خردل پرداخته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، از 36 سر خرگوش استفاده شد که به طور تصادفی در 6 گروه مساوی قرار گرفتند. گروه ها شامل سه گروه شاهد، حلال، خردل و سه گروه محافظتی بودند که قبل از مواجهه با خردل قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون-دیکلوفناک سدیم را دریافت کرده بودند. حیوانات به مدت دو هفته نگه داری شده و گروه های محافظت هر هشت ساعت یک بار قطره ها را دریافت نمودند. معاینه پس از شروع آزمایش در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم توسط متخصصین چشم به وسیله اسلیت لمپ تحت بیهوشی انجام شد. در پایان روز چهاردهم، نمونه های بافتی از قرنیه برداشته شد و جهت بررسی فراساختار اپیتلیوم قرنیه آماده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه توسط نرم افزارSPSS 13 استفاده گردید.
    یافته ها
    از دیدگاه بالینی، نقص اپیتلیوم قرنیه در پایان روز چهاردهم در گروه محافظتی دیکلوفناک سدیم (32/1±2/4) در مقایسه با گروه خردل (42/8±7/68) کاهش معناداری داشت (034/0=P)؛ گروه بتامتازون - دیکلوفناک سدیم (17/1±2/4) در مقایسه با گروه خردل نیز کاهش معناداری داشت (031/0=P). این آسیب در گروه محافظتی بتامتازون مشاهده نگردید. فراساختار سطح اپیتلیوم قرنیه و میکروویلی های سطح سلول های آن در گروه محافظت با بتامتازون تقریبا مشابه گروه شاهد بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که بتامتازون توانسته است از آسیب اپیتلیوم قرنیه در چشم خرگوش های آلوده به خردل جلوگیری نماید.
    کلیدواژگان: گاز خردل، محافظت، بتامتازون، دیکلوفناک سدیم، نقص اپیتلیوم قرنیه
  • آتنا رمضانی، فریده طاهباز، شاهین رسولی، تیرنگ رضا نیستانی، بهرام رشیدخانی صفحه 232
    زمینه و هدف
    تغییر و افزایش سطوح عوامل التهابی و گلیسمی یکی از مشکلات بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است، لذا این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مصرف آب هویج غنی شده با بتاکاروتن بر سطوح نشانگرهای التهابی CRP، IL-6 و گلوکز ناشتا در این بیماران طراحی گردید.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور کنترل شده بر روی 44 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 صورت گرفت. ابتدا بیماران به-صورت طبقه بندی شده تصادفی بر حسب جنس و BMI به دو گروه دریافت کننده 200 میلی لیتر آب هویج غنی شده با 10 میلی گرم بتاکاروتن (گروه الف) و آب هویج معمولی (گروه ب) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت 8 هفته، هر روز 200 میلی لیتر آب هویج در وعده ناهار (به جای یک واحد غلات) دریافت نمودند. یادآمد 24 ساعته خوراک در 3 روز متوالی و 6 روز غیر متوالی در ابتدا و انتهای مطالعه گرفته شد. همچنین مقادیر CRP، IL-6، گلوکز ناشتا و بتاکاروتن سرم در نمونه های خون ناشتا در شروع و پایان هفته هشتم اندازه گیری شدند. در نهایت داده های بررسی مصرف با نرم افزار Nutritionist IV آنالیز و برای آزمون های آماری از نرم افزار SPSS 11.5 استفاده شد.
    یافته ها
    در هر گروه 22 بیمار (شامل 11 مرد و 11 زن مبتلا به دیابت نوع 2) قرار گرفتند. سطح بتاکاروتن سرم به طور معناداری در گروه دریافت کننده آب هویج غنی شده با بتاکاروتن در مقایسه با گروه ب افزایش یافت (به ترتیب 9/64±9/ 111 در ابتدا و 9/43±72 در پایان مطالعه، 02/0=p) و سطح CRP سرم در گروه الف، نسبت به گروه ب، کاهش یافت (به ترتیب 6/2172±9/996- و 4/1412±3/537-، 098/0=p) ولی این میزان کاهش به لحاظ آماری معنادار نبود و همچنین کاهش سطح IL-6 سرم نیز در گروه الف، نسبت به گروه ب، نیز به لحاظ آماری معنادار نبود (به ترتیب 1/2±8/0- و 4/2±6/0-، 085/0=p) و همچنین گلوکز ناشتا نیز در این تحقیق در هر دو گروه طی مطالعه تحت تاثیر قرار نگرفت.
    نتیجه گیری
    مصرف روزانه 200 میلی لیتر آب هویج غنی شده با 10 میلی گرم بتاکاروتن به مدت 8 هفته بدون تاثیر معنادار بر مقدار گلوکز سرم و شاخص های التهابی، سبب بهبود سطوح آنتی اکسیدانی سرم از قبیل افزایش سطح بتاکاروتن در بیماران دیابتی نوع 2 می گردد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، IL، 6، CRP، بتاکاروتن، آب هویج
  • صدیقه اظهری، رویا باغانی، فریده اخلاقی، سعید ابراهیم زاده، جواد صالحی فدردی صفحه 244
    زمینه و هدف
    خودکارآمدی عامل روانشناختی و انگیزشی مهم و قابل تغییری برای تداوم تغذیه با شیر مادر است که باور و اطمینان فرد به توانایی خود در شیردهی انحصاری و موفق را در بر می گیرد. بنابراین، با توجه به اهمیت آموزش در افزایش خودکارآمدی، این مطالعه با هدف مقایسه اثر دو روش آموزش شیردهی با دخالت مستقیم و بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده، بر میزان خودکارآمدی شیردهی در زنان نخست زا انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی یک سو کور، تعداد 124 زن نخست زا به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. مادران طی دو ساعت اول بعد از زایمان، در یک گروه با استفاده از تصاویر و بدون کمک مستقیم آموزش دهنده و در گروه دیگر با کمک مستقیم آموزش دهنده در مورد وضعیت صحیح قرارگیری و چسباندن نوزاد به پستان به صورت فرد به فرد توسط یکی از پژوهشگران آموزش می دیدند. افراد گروه کنترل، مراقبت معمول بخش را دریافت می کردند. پیگیری واحدهای آزمودنی در هفته 1 و 4 و 8 انجام شد. جمع آوری داده ها از طریق فرم های مصاحبه، معاینه و مشاهده، فهرست وارسی وضعیت شیردهی و فرم خودکارآمدی شیردهی انجام شد. جهت آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS 11.5 و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال والیس و آزمون ضریب همبستگی استفاده شد. مقدار pکمتر از 05/0 معنادار و توان مطالعه 80 درصد می باشد.
    یافته ها
    میانگین نمره خودکارآمدی در هفته 1 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 78/4±9/59 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 55/7±59/54 و مراقبت معمول 93/8±3/53؛ در هفته 4 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 63/6±28/63 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 05/9±78/58 و مراقبت معمول 04/9±1/56؛ در هفته 8 در گروه آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده 3/5±7/66 و در گروه آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده 4/8±7/61 و مراقبت معمول 2/6±9/60 بود که در هر سه دوره پیگیری این اختلاف معنادار بود(0001/0=P).
    نتیجه گیری
    آموزش نحوه شیردهی به نوزاد به صورت چهره به چهره و بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده با افزایش خودکارآمدی شیردهی در 8 هفته اول بعد از زایمان همراه است.
    کلیدواژگان: خودکارآمدی شیردهی، آموزش با دخالت مستقیم آموزش دهنده، آموزش بدون دخالت مستقیم آموزش دهنده
  • جواد طاهرزاده، حمیدرضا طاهری، اکبر پژهان، محمد سیداحمدی، فهیمه کیوانلو صفحه 252
    زمینه و هدف
    بیماری پارکینسون یکی از علل شایع ناتوانی در سالمندان است. این بیماری به واسطه اختلال در هسته های قاعده ای مغز که کنترل حرکاتی مثل تعادل و راه رفتن را بر عهده دارد، به وجود می آید. هدف از تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه اثر سه شیوه تمرینی (تمرین ریتمیک، تمرین با توپ طبی و تمرینات کششی- نرمشی) بر روی تعادل بیماران پارکینسون است.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع تجربی است و جامعه پژوهش را کلیه بیماران مرد مبتلا به پارکینسون شهرستان های کاشان و آران و بیدگل تشکیل می داد. تعداد 35 بیمار پارکینسون مرد با میانگین سنی 3±61 سال و شدت بیماری متوسط (مرحله 3 مقیاس H & Y) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه شامل گروه تمرین ریتمیک (11=N)، گروه تمرین با توپ طبی (12=N)، و گروه تمرینات کششی - نرمشی (12=N) تقسیم شدند. همه بیماران در حین تحقیق داروهای خود را تحت کنترل پزشک متخصص مصرف می کردند. هر گروه یک دوره تمرینی را به مدت 10 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه یک ساعت انجام دادند. برای اندازه گیری داده ها از مقیاس تعادل برگ (BBS) و جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تی وابسته، آزمون آنالیز واریانس یک سویه و آزمون پیگیری LSD استفاده گردید. تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 16 صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج تحقیق نشان داد که سه شیوه تمرینی (تمرینات ریتمیک، توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی) به ترتیب به طور معناداری موجب 7/15 درصد، 58/5 درصد و 28/4 درصد بهبودی در تعادل بیماران شده اند(0001/0=p). نتایج این تحقیق نشان داد که ورزش ریتمیک اثر بیشتری نسبت به دو شیوه تمرین با توپ طبی (03/0=p) و تمرینات کششی-نرمشی (008/0=p) در بهبود تعادل بیماران پارکینسونی دارد. میزان اثر دو شیوه تمرین با توپ طبی و حرکات کششی-نرمشی روی تعادل بیماران تقریبا مشابه بود و تفاوت معناداری با هم نداشتند (530/0=p).
    نتیجه گیری
    روش تمرین ریتمیک نسبت به دو روش دیگر، اثر بیشتری بر بهبود تعادل بیماران پارکینسون دارد.
    کلیدواژگان: بیماری پارکینسون، تعادل، تمرین ریتمیک، تمرینات کششی، نرمشی، تمرین با توپ طبی
  • فهیمه کیوانلو، محمد سیداحمدی، اکبر پژهان صفحه 262
    زمینه و هدف
    از آن جا که گردن وزن سر را تحمل می کند، قرار گرفتن آن در وضعیت غیرطبیعی نه تنها باعث ظاهری ناموزون می شود، بلکه می-تواند زمینه ای برای بروز اختلالات، ناهنجاری ها و آسیب های بدنی باشد. این مطالعه با هدف بررسی مولفه های رادیوگرافیک وضعیت سر به جلو و ارتباط آن با جنسیت و قد طراحی و اجرا شده است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق توصیفی- تحلیلی است، از میان دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه 300 نفر (150 دختر و 150 پسر) به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از نرم افزار(Posture Pro V PPV) ارزیابی و غربال شدند که نهایتا از میان آنان 14 نفر که دارای وضعیت شدیدتر (Forward head posture FHP) بودند (FHP>5) به عنوان افراد دارای وضعیت سر به جلو FHP و 14 نفر از کسانی که دارای کمترین میزان FHP بودند (1≥FHP ≥0) به عنوان افراد سالم جهت مقایسه انتخاب شده و با رضایت کامل در مراحل بعدی آزمون شرکت کردند. میزان جابجایی سر به جلو یا (Anterior head translation AHT)، لوردوز گردنی (C2-C7) و انحنای فوقانی گردنی (C1-C2) آن ها در رادیوگرافی نمای جانبی ارزیابی شد. برای بررسی تفاوت میانگین های دو گروه سالم و دارای وضعیت FHP از آزمون تی مستقل و برای بررسی ارتباط متغیرها از همبستگی پیرسون با سطح معناداری (05/0
    یافته ها
    لوردوز گردنی افراد سر به جلو (26/6±44/23=C2-C7) نسبت به افراد سالم (24/5±29/38=C2-C7) به طور معناداری (0001/0=P) کمتر است. افراد کوتاه قد و زنان نسبت به افراد بلند قد و مردان وضعیت سر به جلوی شدیدتر (67/25 در مقابل 31/11) و لوردوز گردنی کمتری (11/23 در مقابل 77/33) دارند (01/0
    نتیجه گیری
    وضعیت سر به جلو موجب کاهش لوردوز طبیعی گردن و ایجاد کیفوز گردنی می گردد و افزایش قد موجب افزایش وضعیت سر به جلو نمی شود. زنان دارای وضعیت سر به جلو شدیدتری نسبت به مردان هستند.
    کلیدواژگان: سر به جلو، انحنای گردنی، ناهنجاری، مهره های گردنی، نرم افزار PPV، جنسیت، قد
  • ایرج صفایی راد، لطف الله کریمی، نعمت الله شموسی، محسن احمدی طهور صفحه 270
    زمینه و هدف
    از آن جایی که ناراحتی های روانی معمولا در سراسر عمر اتفاق می افتند، می توان گفت که ایجاد و حفظ بهزیستی معنوی نقش حیاتی در سازگاری با فشارها دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین بهزیستی معنوی و سلامت روان در بین دانشجویان صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی- همبستگی، تعداد 400 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی همدان (177 پسر و 223 دختر) با میانگین سنی (57/4±7/22 سال) به شیوه تصادفی طبقه ای نسبی از دانشکده های مختلف انتخاب شدند و به مقیاس بهزیستی معنوی (SWBS) و پرسشنامه سلامت عمومی (28-GHQ) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و به کمک نرم افزار SPSS 16 انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میانگین نمرات متغیرهای بهزیستی معنوی 14/17±18/89 و سلامت روان 76/15±48/52 می باشد. همچنین بین بهزیستی معنوی و سلامت روان همبستگی معناداری وجود دارد (55/0- =r). به علاوه، 37/0 درصد از واریانس سلامت روانی به وسیله بهزیستی مذهبی تبیین می شود. نتایج تحلیل آنالیز واریانس چند متغیره نشان داد که فقط در خرده مقیاس بهزیستی مذهبی، نمرات دانشجویان دختر بیشتر از پسران می باشد (89/4=F، 02/0>P) و در سایر خرده مقیاس ها تفاوت معناداری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این پژوهش بین بهزیستی معنوی و سلامت روان دانشجویان، رابطه وجود دارد.
    کلیدواژگان: بهزیستی معنوی، بهزیستی وجودی، سلامت روان، دانشجویان
  • احمد الله آبادی، ابوالفضل رحمانی، محمدرضا بهروزیخواه صفحه 277
    زمینه و هدف
    بررسی سوابق اجرای طرح ها و پروژه های عمرانی در ایران نشان می دهد که در برنامه ریزی های گذشته به اثرات زیست محیطی احداث پروژه های عمرانی توجه کمتری شده و حاصل چنین اقداماتی بروز آلودگی های مختلف منابع محیطی در کشور بوده است. به منظور جلوگیری از این مخاطرات، احداث کارخانه های کمپوست نیز باید با ارزیابی اثرات زیست محیطی همراه باشد. بدین منظور محققان تصمیم گرفتند تا با ارزیابی اثرات زیست محیطی کارخانه کمپوست شهرستان سبزوار قبل از اجرای پروژه، گامی مثبت در جهت توسعه پایدار برداشته شود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی، ابتدا سه منطقه در اطراف شهر سبزوار جهت احداث کارخانه پیشنهاد و مورد ارزیابی اولیه قرار گرفت که دو گزینه آن رد و گزینه سوم که در 5 کیلومتری شهر می باشد، مورد بررسی بیشتر قرار گرفت و انتخاب گردید. پس از آن اثرات منفی و مثبت آن از نظر زیست محیطی بیان گردید.
    یافته ها
    اثرات منفی احداث کارخانه در زمان بهره برداری با 11 امتیاز منفی و در زمان ساخت با 18 امتیاز منفی و اثرات مثبت طرح در زمان بهره برداری و ساخت هر کدام با 27 امتیاز مثبت خواهد بود. پس از جمع جبری آثار مثبت و منفی احداث این کارخانه در زمان بهره برداری از 16 امتیاز مثبت و در زمان ساخت از 9 امتیاز مثبت برخوردار است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های پژوهش و مقایسه اثرات مثبت و منفی طرح احداث این کارخانه در مکان مورد نظر از امتیاز مثبت برخوردار بوده و اجرای آن امکان پذیر می باشد.
    کلیدواژگان: اثرات زیست محیطی، کمپوست، سبزوار
  • مصطفی راد، حسن خلیلی، محمدحسن رخشانی صفحه 283
    زمینه و هدف
    آموزش بالینی بخش مهمی از آموزش پرستاری و مامایی را تشکیل می دهد و یکی از بهترین منابع برای ارزشیابی استاد در بالین، دانشجو می باشد. این مطالعه با هدف بررسی مشخصات استاد موثر بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی سبزوار انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی در دانشجویان پرستاری و مامایی شاغل به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در سال تحصیلی 1388-1387 انجام شد. تعداد 120 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. پرسشنامه شامل مشخصات بالینی استاد در سه حیطه شایستگی حرفه ای استاد، ارتباط با دانشجو و ویژگی های شخصیتی بود. در کلیه حیطه ها، حداقل نمره صفر و حداکثر نمره 5 بود. برای تحلیل داده ها از توزیع فروانی، میانگین و انحراف معیار و آزمون های تی مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS 11.5 استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین نمره شایستگی حرفه ای استاد از نظر دانشجویان 4 با انحراف معیار 5/0 بود. آزمون پیرسون نیز نشان داد که با افزایش ترم تحصیلی، دیدگاه دانشجو نسبت به شایستگی حرفه ای استاد مثبت تر شده است (016/0=p و 22/0=r). میانگین امتیاز شایستگی حرفه ای استاد (4 با انحراف معیار 5/0) بالاتر از حیطه های ارتباطی (8/3 با انحراف معیار 6/0) و ویژگی های شخصیتی استاد (7/3 با انحراف معیار 6/0) بوده است.
    نتیجه گیری
    دانشجویان بالین به شایستگی حرفه ای استاد و اهمیت دانش و اطلاعات زیاد و توانایی انتقال آن بیش از توانایی ارتباط با دانشجو اهمیت می دهند.
    کلیدواژگان: استاد موثر بالینی، آموزش، پرستاری، مامایی
  • حسن عبدی، امیر کساییان، اصغر کیان زاده، سید مصطفی طیبی ثانی، علی فهیمی نژاد صفحه 290
    زمینه و هدف
    زمان واکنش (RT یا Reaction Time) یکی از عوامل مهم تصمیم گیری و نشان دهنده سرعت پردازش اطلاعات (IP یا Information Process) است که می تواند بر اجرای مهارت های ورزشی اثرگذار باشد، ولی اختلاف آن در بین واکنش های بینایی و شنوایی زنان و مردان ورزشکار در هاله ای از ابهام است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه زمان واکنش ساده (SRT یا Simple Reaction Time) و زمان واکنش انتخابی (CRT یا Choice Reaction Time) بینایی و شنوایی ورزشکاران دختر و پسر می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی می باشد که در آن 100 شرکت کننده (50 دختر و 50 پسر) راست دست با ضریب هوشی بالاتر از متوسط از دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه تهران با دامنه سنی 18 تا 25 سال در آن شرکت داشتند. ابزار جمع آوری داده ها دستگاه اندازه گیری RT دست بود. داده ها با استفاده از آزمون F به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شدند (05/0
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در بین دختران و پسران ورزشکار مقادیر SRT بینایی (به ترتیب 154/0±233/0 در مقابل 172/0±229/0) (161/0=P)، SRT شنوایی (به ترتیب180/0±234/0 در مقابل 196/0±233/0) (837/0=P) و CRT بینایی (به ترتیب 171/0±440/0 در مقابل 115/0±481/0) (409/0=P) اختلاف معناداری نشان نداد. تنها CRT شنوایی در پسران نسبت به دختران به طور معناداری سریع تر بود (به ترتیب 115/0±481/0 در مقابل 141/0±484/0) (0001/0=P).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده در بین زمان های واکنش ورزشکاران، فقط CART تحت تاثیر جنسیت قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: زمان واکنش، زمان واکنش ساده، زمان واکنش انتخابی، ورزشکار، جنسیت
  • ابراهیم شیرزاده صفحه 297
    یک دختربچه چهار ساله برای بررسی تورم و ضایعات شدید در پلک ها، بینی و لب بالایی توسط مادرش به کلنیک چشم پزشکی مراجعه نمود. در بررسی سابقه، وی از نظر سلامت عمومی کاملا خوب بوده و مشکلات دیگری غیر از تب قبل از بروز ضایعات وجود نداشت. در معاینه بالینی تورم، ضایعات کیستیک کوچک (وزیکولر) در پلک ها (هر دو چشم) و لب بالا و تاول هایی همراه با پوسته و ضایعات اولسراتیو در پشت و پل بینی مشهود بود. بر اساس ضایعات وزیکولر مشخص در پلک ها، بینی و لب، تشخیص کلینیکی هرپس سیمپلکس ضایعات داده شد. در نوزادان، شیرخواران دچار سوء تغذیه شدید و افراد دچار نقص ایمنی، عفونت های وخیم هرپس سیمپلکس ممکن است رخ دهد. اما هدف از بیان این مورد، گزارش یک تظاهر بالینی شدید و غیر معمول از عفونت هرپس سیمپلکس در یک کودک بدون نقص ایمنی است.
    کلیدواژگان: هرپس سیمپلکس، ایمنی، پلک، بینی، لب
|
  • Gholamreza Kaka, Khosro Jadidi, Seyyed Homayon, Mohammadhosein, Gholamreza Pourheidari, Mostafa Naderi Page 225
    Background and
    Purpose
    Eyes are among the most sensitive organs to chemical agents especially Sulfur mustard or Hun Distilled. Therapeutic effects of anti-inflammatory drugs have been shown on the decrease of epithelium of corneal injuries after being exposed to sulfur mustard. The aim of the present study was to evaluate the protective effects of topically applied Bethametazone - Diclofenac Na in rabbits.
    Materials And Methods
    In this experimental research, thirty six rabbits were used. Animals were randomly divided into six equal groups (6 rabbits in each group) including control, solution and mustard groups and prophylaxis groups included Betamethasone, Diclofenac Na; Betamethasone-Diclofenac Na were applied before being exposed to the sulfur mustard solution. Animals were kept for 2 weeks and the drugs were used 3 times a day for 2 weeks. Slit-lamp examinations were performed under anesthesia before exposure and subsequently at days 1, 2, 5, 7, and 14 after sulfur mustard exposure by ophthalmologists. At the end of the 14th day, specimens of cornea were obtained for ultrastructural evaluation of corneal epithelium. Statistical analysis was performed by one way analysis of variance (ANOVA) with Tukey’s test using SPSS 13 software.
    Results
    No significant differences were found between the control and solvent groups as far as the variables were concerned. Corneal epithelial defect and severe changes in ultrastructure of corneal epithelial surface was found in the sulfur mustard group. Clinically, corneal epithelial defect in prophylactic Diclofenac Na group (4.2±1.32) decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.034). Betamethasone-Diclofenac Na group (4.2±1.17) also decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.031). The corneal epithelial defect was not seen in prophylactic Betamethasone group. Ultrastructural damage of corneal epithelial surface and their microvillus in Betamethasone group was similar to the control group.
    Conclusion
    Betamethazone is capable of protecting corneal epithelial defect in the eyes of rabbits exposed to sulfur mustard.
  • Page 232
    Background and
    Purpose
    Variation and increase in the levels of inflammatory factors and glycemia are among the major problems of type 2 diabetics. Therefore, the present study was designed to investigate the effect of beta carotene-enriched carrot juice on CRP inflammatory indexes, IL-6 and FBS glucose in diabetics. Methods and Materials: This randomized double blind clinical trial was conducted on 44 type 2 diabetics. Participants based on gender and BMI were assigned into two groups (Group A receiving 200 ml carrot juice enriched with 10 mg beta carotene and Group B receiving normal carrot juice) by randomized stratified sampling. Both groups received 200 ml carrot juice for 8 weeks for lunch (instead of cereals). A 24-hour recall was obtained for 3 consecutive and 6 concomitant days at the beginning and end of the study duration. Also, CRP, IL-6, FBS glucose and serum beta carotene levels were measured in FBS blood sample at the beginning and end of the study duration. The consumption data were fed into Nutritionist IV, and analyzed in SPSS 11.5.
    Results
    Each group consisted of 22 (11 male and 11 female diabetics) participants. There was a significant increase in the levels of beta carotene in group A (111.9±64.9 at the beginning and 72±43.9 at the end) (p=0.02). However, the reduction of CRP in Group A (-996.9±2172.6 at the beginning and -537.3±1412.4 at the end) was not significant (p=0.098). Also, IL-6 reduction in Group A (-0.8±2.1 at the beginning and -0.6±2.4 at the end) was not significant (p=0.085). FBS glucose was also not examined in the present study.
    Conclusion
    Daily consumption of carrot juice enriched with 10 mg beta carotene for eight weeks caused an improvement in the levels of serum antioxidants including beta carotene in type 2 diabetics, with no significant effects on serum glucose and inflammatory indexes.