فهرست مطالب

ایراس - پیاپی 34 (امرداد و شهریور 1390)

دوماهنامه ایراس
پیاپی 34 (امرداد و شهریور 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/06/31
  • تعداد عناوین: 6
|
  • از طرح گام به گام تا روابط راهبردی / گفتگو با دکتر مهدی سنایی
    صفحه 1
    سفر تقریبا همزمان نیکلای پاتروشف دبیرشورای امنیت فدراسیون روسیه به تهران و علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران به مسکو، حکایت از تشدید رایزنی ها میان دو کشور دارد. در این بین ابتکار روسیه موسوم به طرح گام به گام، نه تنها پرونده هسته ای ایران را وارد مرحله جدیدی کرده، بلکه به نظر می رسد بر روابط دوجانبه ایران و روسیه نیز به شدت تاثیرگذار بوده است. دکتر مهدی سنایی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و رئیس گروه دوستی و پارلمانی ایران و روسیه که وزیر خارجه ایران را در سفر مسکو همراهی می کرد و از نزدیک در جریان مذاکرات با مقامات روس بود، در گفتگویی مفصل به بررسی ابعاد و زوایای مختلف روابط دو کشور پرداخته است. در این گفتگو رئیس موسسه مطالعات ایران و اوراسیا(ایراس) به سوالات مختلفی درباره طرح گام به گام، نیروگاه هسته ای بوشهر، موشک های اس 300 و چشم انداز روابط ایران و روسیه پاسخ داده است.
  • عبدالله رمضان زاده، ماندانا مرادی صفحه 7
    ایران و ترکیه بعد از فروپاشی به عنوان دو قدرت منطقه ای در صدد تاثیر گذاری بر حوزه آسیای مرکزی برآمدند. تلاش گسترده و پی گیر ترکیه به منظور بسط نفوذ همه جانبه در آسیای مرکزی، که از همان روزهای واپسین حیات امپراطوری شوروی با حمایت غرب آغاز شد، نگرانی های ایران را نسبت به علایق آن کشور بر انگیخت. ترکیه نخستین کشوری بود که با اعلام استقلال جمهوری های شوروی در سال 1991، آنها را به رسمیت شناخت. پس از سقوط اتحاد شوروی، ترکیه موافقتنامه های فرهنگی و اقتصادی زیادی را با این کشورها به امضاء رساند. از سوی دیگر ایران نیز پس از فروپاشی شوروی کوشید تا از رهگذر ارتباط و تماس مستقیم با کشورهای آسیای مرکزی، وارد این منطقه شود و حضور و نفوذ مستمری بیاید. از این رو ایران در نخستین اقدام پس از فروپاشی، جمهوری های تازه استقلال یافته، آسیای مرکزی را به رسمیت شناخت. این مقاله به بررسی این مساله می پردازد که چرا عملکرد اقتصادی ترکیه در آسیای مرکزی موفق تر از ایران بوده است.
  • حدیث مرادی صفحه 18
    حوزه رفتاری سیاست خارجی کشورها در چند سطح مختلف قابل تمیز دادن با یکدیگر است. تعیین این سطوح به طور دقیق بر مبنای حوزه عملیاتی منافع کشورها انجام می گیرد. بعضی کشورها مانند ایالات متحده حوزه منافع ملی خود را جهانی تعریف می کنند و برخی دیگر مانند کشورهای اروپایی منافع ملی خود را نه به صورت جهانی، بلکه آن را در سطح جهان جستجو می کنند. گروه سوم، کشورهایی هستند که منافع ملی و حوزه سیاست خارجی خود را به شکل منطقه ای تبیین می کنند و شعاع عملیاتی اولویت های آنها، در یک منطقه جغرافیایی که پیوستگی سرزمینی با سرزمین مادری دارد، تعیین می شود. گروه چهارم کشورها در شاخصه ابعاد جغرافیایی سیاست خارجی به کشورهایی مربوط می شود که توان و قدرت ملی بسیار پایینی دارند و دارای منطقه نفوذ خارجی نیستند.
  • مصطفی محمدی صفحه 28
    سیاست خارجی اتحاد شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 و فروپاشی امپراتوری روسیه به تدریج حاصل تعامل میان منافع ملی شوروی و ایدئولوژی کمونیسم گردید. هر مقدار که این انقلاب بیشتر تثبیت می شد، روح این شعار کارل مارکس که «پرولتاریا میهن ندارد» بیشتر در فرآیند سیاست خارجی شوروی و برپایی انقلاب ها و رژیم های کمونیستی و سوسیالیستی در نقاط مختلف جهان تجلی می یافت. ساختار سیاست خارجی شوروی نیز از ابتدا به صورت شورایی اداره می شد و کمیسر خارجی به جای وزیر امور خارجه فعالیت می کرد. سیاست خارجی شوروی در طول هفتاد و پنج سال بصورت کلی رشد بین المللی کمونیسم و نجات طبقه جهانی کارگر را همراه با تامین منافع ملی اتحاد شوروی مورد توجه قرار داده بود. پس از جنگ جهانی دوم، استالین پیروزتر از بقیه رهبران متفقین از جنگ بیرون آمد و مرزهای نفوذ خود را از تنگه برینگ تا دروازه براندنبرگ در قلب برلین گسترش داد. رقابت مابین ایالات متحده و اتحاد شوروی در طول سال های پس از جنگ جهانی دوم به صورت جنگ سرد و با راهبردهایی همچون همزیستی مسالمت آمیز، تنش زدایی و بازدارندگی ادامه یافت. در طول این سال ها، سیاست خارجی شوروی به دنبال راه کارهایی بود تا بتواند کرملین را در مواجهه با مشکلات عدیده داخلی اتحاد شوروی و اقمار آن کمک نماید. بعنوان مثال پیشنهاد گورباچف به ریگان در سال 1986 و در اجلاس ریکیاویک مبنی بر برچیدن کامل سلاح های هسته ای دو ابرقدرت، در واقع راهی برای جلوگیری از وخیمتر شدن اقتصاد روبه زوال اتحاد شوروی بود.
  • مسعود رضایی صفحه 39
    فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991و برهم خوردن ترتیبات امنیتی سابق، به پا گرفتن فضای ژئوپلتیک تازه ای در منطقه شرق اروپا انجامید. شرایط ویژه جغرافیایی، میراث دوران سوسیالیسم در ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه راهبردی، رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، دگرگونی های شگرفی در این قلمرو پدید آورده است که همواره موجب رقابت های پایاپای روسیه و آمریکا را در این حوزه شده است.
    تحرکات سال های اخیر آمریکا در این قلمرو جغرافیایی به شکل مداخله سیاسی و تلاش برای کشاندن جمهوری های ای ن منطقه به زیر چتر امنیتی خود، امضای موافقنامه های دو جانبه و چند جانبه نظامی از جمله با گرجستان، اوکراین، چک و لهستان و پیشروی ناتو به شرق و از همه مهمتر تلاش برای ایجاد سیستم دفاع ضد موشکی، نشان دهنده تلاش های طاقت فرسای آمریکایی ها برای بسط حوزه نفوذ خود در ای ن منطقه می باشد که همواره موجبات نگرانی شدید روسیه را فراهم نموده است. در این میان تحولات مربوط به سیستم دفاع ضد موشکی در شرق اروپا که از سال 2007 به شکلی پر رنگ خود را نمایان ساخته است، بر دامنه ی اختلافات میان روسیه و آمریکا افزوده است.
    واکنش های متقابل روسیه به اقدامات اخیر آمریکا در مورد سیستم پدافند موشکی در شرق اروپا، در مقایسه با برخی موارد مشابه قبلی، هم به طور نسبی شدیدتر و هم با عکس العمل های واقعی تر همراه بوده است. یکی از مهم ترین دلایلی که برای این مسئله ذکر می شود، این است که این گونه اقدامات آمریکا موقعیت بین المللی روسیه را نشانه گرفته است. روس ها به خوبی به این نکته واقف هستند که کوشش های گام به گام آمریکا، در نهایت توازن راهبردی را به طور مطلق به سود این کشور تغییر خواهد داد. بنابراین روس ها تلاش می کنند به طور متقارن یا نامتقارن از تحقق اهداف آمریکا در این زمینه جلوگیری کنند. از طرف دیگر واضح است که آمریکا مایل نیست روسیه را در موضوعات مهم بین المللی شریک خود بداند. از این رو می توان از گونه ای تحول و جابجایی در فرایند برخورد و منازعه سخن گفت؛ به عبارتی شکل گیری برخورد تازه برسر منافع، این بار به تبعیت از الگوی عقلانی مدیریت بحران ها پیروی می کند.
  • جعفر خاشع، حبیب رضازاده صفحه 50
    روابط تجاری روسیه و آمریکا چه در دوران شوروی و چه پس از فروپاشی شوروی همواره در سطح پایینی قرار داشته و عمده مراودات تجاری دو کشور محدود به چند کالای خاص بوده است. در دوران جنگ سرد علاوه بر تاثیر گذاری رقابت های نظامی دو ابر قدرت بر روابط تجاری، در سال 1974 قانونی در کنگره آمریکا مبنی بر تحریم روابط تجاری با روسیه تحت عنوان «اصلاحیه جکسون- ونیک» تصویب شد که بیش از پیش سطح روابط تجاری دو کشور را محدود کرد. این اصلاحیه علیرغم فروپاشی شوروی همچنان پابرجاست و تاثیر زیادی بر روابط تجاری طرفین دارد. به علاوه این اصلاحیه هم اکنون از مهمترین موانع پیوستن روسیه به سازمان تجارت جهانی نیز محسوب می شود.
    از این رو در حال حاظر تغییر در وضعیت روابط تجاری روسیه و آمریکا مستلزم وضع قانونی مبنی بر رفع محدودیت اجرایی حاضر بر روابط تجاری با روسیه طبق بند 4 «آزادی مهاجرت» سند تجاری 1974 معروف به اصلاحیه جکسون ونیک است. در 19 نوامبر سال 2006 میلادی مقامات روسیه و آمریکا سندی را مبنی بر حمایت از عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی امضا کردند که این گام، فرایند عضویت روسیه در این سازمان را تسریع کرد. در حال حاضر این مساله مطرح است که آیا با توجه به روند همکاری ها و اقدامات اخیر، احتمال صدور جواز روابط تجاری مبتنی بر اصل دول کامله الوداد برای روسیه وجود خواهد داشت؟ بازگشت روابط تجاری روسیه با آمریکا به وضعیت روابط تجاری عادی یا همان اصل معروف دول کامله الوداد نیازمند تغییر قانون است. زیرا روسیه طبق بند 4 سند تجاری سال 1974 آمریکا از روابط تجاری عادی با آمریکا منع شده است. در مقاله حاضر در پی برررسی اصلاحیه جکسون ونیک و تاثیر آن بر روابط روسیه و آمریکا می پردازیم.