International Journal of Behavioral Sciences
Volume:4 Issue: 1, 2010

مقابله با بحران عبارتست از تلاش های فکری و رفتاری مستمری که برای برآوردن نیازهای خاص بیرونی و درونی فرد بکار می رود و نقش بسیار پراهمیتی را در سلامت و بهداشت جسمانی وروانی افراد بازی می کند و شامل رویکردهای متفاوتی از جمله مقابله مسئله مدار، هیجان مدارو اجتنابی می شود. پژوهش حاضر با هدف معرفی، هنجاریابی، رواسازی و اعتباریابی مقیاس مقابله بابحران در جمعیت نوجوان برروی گروه نمونه ای با حجم 410 دانش آموز سال اول دبیرستان شهر تبریز که با روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند اجرا شده است. ابزار پژوهش، پرسشنامه 48 سوالی مقابله با بحران اندلر و پارکر تشکیل می دهد. برای محاسبه ضرایب پایایی آزمون از روش بازآزمایی و ضریب اعتبار پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد و ضریب پایایی رضایت بخشی (آلفا =83/0) به دست آمد که با سایر نمونه ها در کشورهای دیگر قابل مقایسه است. همچنین با توجه به پنج رویکردی که این آزمون می سنجدتفاوت هایی در بین دو جنس دختر وپسر نمونه ایرانی بدست آمد.

این پژوهش با هدف تعیین تاثیر غنی سازی روابط بر بهبود کیفیت روابط زناشویی زوجین شهر اصفهان بود.
روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور اجرای پژوهش 36 زوج در دو گروه آزمایش(20 نفر) و گواه(16) به طور تصادفی جایگزین شدند. متغیر مستقل غنی سازی روابط بود که در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام شد و در گروه گواه هیچ مداخله ای انجام نشد. ابزار پژوهش پرسشنامه سازگاری زناشویی(RDAS) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس نتایج پژوهش نشان داد که که غنی سازی روابط بر بهبود نمره کل کیفیت زناشویی زوجین (05/0>P) و ابعاد آن شامل توافق زناشویی(01/0>P)، رضایت زناشویی(01/0>P) و انسجام زناشویی(01/0>P) موثر بوده است. نتایج پیگیری پس از یک ماه نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه در میزان کیفیت روابط زناشویی و ابعاد آن تفاوت وجود دارد(001/0>P) و اثر بخشی غنی سازی بعد از یک ماه باقی مانده است.
نتایج پژوهش نشان داد که مهارتهای غنی سازی روابط، کیفیت روابط زناشویی را افزایش داده است که با یافته های پژوهشهای قبلی همسو است. یافته های این پژوهش می تواند اطلاعات مفیدی را برای پژوهشگران، مشاوران و رواندرمانگران در مورد اثر بخشی غنی سازی روابط بر بهبود ابعاد روابط زناشویی فراهم نماید.

این پژوهش به منظور مقایسه ی راهبردهای مقابله ای با سبک های شخصیتی در دانشجویان افسرده وغیر افسرده ساکن در خوابگاه انجام شده است.پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای بلینگز و موس، سبک های شخصیتی نئو و افسردگی بک به شیوه نمونه گیری خوشه ایتصادفی بر روی 215 دانشجوی دختر ساکن در خوابگاه های علوم پزشکی دانشگاه ایران اجرا شد. تحلیل داده های پژروهش با استفاده از تحلیل واریانس و رگرسیون خطی حاکی از آن بود که دانشجویان افسرده در مقایسه با دانشجویان غیرافسرده از راهبرد حل مساله، ارزیلبی شناختی و مهار جسمانی بیشتری استفاده می کنند و از طرفی دانشجویان افسرده در مقایسه با غیرافسرده از نظر ویژگی های شخصیتی با هم تفاوت معنی دار به لحاظ آماری نشان دادند.

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری همراه با آموزش مهارت حل مسئله در کاهش علائم اضطراب امتحان دختران مقطع دبیرستان صورت گرفت.
روش این پژوهش از نوع تحقیق آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر پایه اول تا سوم مقطع دبیرستان شهرستان فریدونکنار در استان مازندران می باشد. به منظور انجام این پژوهش، تعداد30 دانش آموز دارای اضطراب امتحان پس از اجرای آزمون تشخیصی (پرسشنامه اضطراب امتحان TAI) به شیوه ی نمونه گیری خوشه ایبه طور تصادفی انتخاب شدند. سپس آنها به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل به طور برابر (15 نفر) جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 10 جلسه، تحت درمان شناختی- رفتاری همراه با آموزش مهارت حل مسئله قرار گرفتند، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده های بدست آمده با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج به دست آمده نشان می دهد که علائم اضطراب امتحان در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافت. (001/0 >p) لذا می توان نتیجه گرفت که روش های شناختی- رفتاری همراه با آموزش مهارت حل مسئله راهبردهایی کارآمد و سودمند در کاهش اضطراب امتحان و بهبود کارکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی می باشد. بر مبنای نتایج این پژوهش می توان به مشاوران، روان شناسان و معلمان پیشنهاد نمود که با استفاده از این روش ها در جهت کاهش اضطراب امتحان و بهبود کارکرد تحصیلی دانش آموزان دارای اضطراب امتحان بکوشند.

مطالعه رابطه اختلال تنیدگی پس آسیبی و شیوه های مقابله ای با نشانه های جسمانی و روانشناختی تنیدگی مزمن در جانبازان ساکن شهر قم در این مطالعه، 452 جانباز با شدت آسیب 25 تا 70 درصد (مطابق استاندارد سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران) شرکت داشتند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نظام دار (بر اساس شدت آسیب) انتخاب شدند و به کمک پرسشنامه شیوه های مقابله ای شییر و کارور (شکل کوتاه)، مقیاس نشانه های پس آسیبی و فهرست نشانه های تنیدگی مزمن متغیرهای مربوطه اندازه گیری شدند. اختلال تنیدگی پس آسیبی، شیوه های نارسا و هیجان مدار مقابله و سکونت در منطقه 1 شهر قم با نشانه های تنیدگی مزمن رابطه دارند و آن را پیش بینی می کنند. مقابله درمانگری و درمان دارویی هم زمان می تواند به جانبازان برای دست یابی به سلامت روانی و جسمانی کمک کند.

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری بر پاسخ های مقابله ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات در زنان بود.
این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی همراه با گمارش تصادفی آزمودنی ها، در گروه های آزمایشی و لیست انتظار، به همراه پیش آزمون، پس آزمون و مطالعه پیگیری است. از میان کارمندان زن داوطلب شرکت در پژوهش 58 نفر به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و لیست انتظار قرار گرفتند (29n=). مداخله این پژوهش شامل 12 جلسه سه ساعته آموزش شناختی رفتاری به شیوه گروهی برای هر دو گروه بوده است. در این پژوهش، از پرسشنامه پاسخ های مقابله ای و پرسشنامه راهبرددهای تنظیم شناختی هیجانات استفاده شد.
تحلیل یافته ها مبتنی بر آزمون های t مستقل، تحلیل کوواریانس و اندازه گیری مکرر نشان داد که مداخله این پژوهش موجب تفاوت معناداری در مقیاس های پاسخ مقابله ای و راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات نشان داده است.
اجرای مداخله شناختی رفتاری موجب افزایش استفاده از پاسخ های مقابله ای مساله مدار، راهبردهای شناختی متمرکز بر برنامه ریزی، بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت در تنظیم هیجانات و نیز کاهش استفاده از پاسخ های مقابله ای هیجان مدار و راهبردهای شناختی خودسرزنشگری، نشخوار ذهنی، فاجعه آمیز کردن در تنظیم شناختی هیجانات شده است. هم چنین تغییرات بدست آمده در پیگیری سه ماهه نیز ماندگار بوده است.

پژوهش حاضربا هدف بررسی رابطه سلامت عمومی و هوش هیجانی مدیران زن و مرد مدارس راهنمایی شهر تهران و ارتباط آن با رضایت شغلی معلمان آن مدارس تدوین گردید. 61 مدیر مرد و 52 مدیر زن از مدارس راهنمایی نواحی 19 گانه شهرتهران و 339 معلم زیر نظر همان مدیران به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های سلامت عمومی گلدبرگ، هوش هیجانی شرینک و رضایت شغلی قاسمی مورد استفاده قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های معناداربودن ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون، t گروه های مستقل و تحلیل واریانس دو عاملی استفاده گردید.
نتایج نشان داد که: رابطه مثبتی بین سلامت عمومی و هوش هیجانی و رابطه منفی بین سن و سلامت عمومی در مدیران مدارس وجود دارد. هوش هیجانی مدیران زن بالاتر از مدیران مرد است. در مدارسی که هوش هیجانی مدیران آنها بالا است، نسبت به مدارسی که هوش هیجانی مدیران آنها پایین تر است، رضایت شغلی معلمان بالاتر است و جنسیت و هوش هیجانی مدیران، اثر تعاملی بر سلامت عمومی آنها دارند.
سلامت عمومی با هوش هیجانی رابطه مثبت داشته و مدیرانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند، هم از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند و هم در تعامل و ارتباط با معلمان، می توانند روابط بین فردی سالمتر و موفق تری برقرار نمایند.

پژوهش حاضر به منظور ارزیابی ارتباط آزمون شخصیتی NEO-PI-R با پرسشنامه SCL-90-R جهت ارزیابی کارآمدی آتی آزمون مربوطه، در بررسی شاخص های مربوط به بهداشت روانی که به عنوان علائم اولیه اختلالات شایع روانپزشکی قلمداد می گردند، انجام گردید.
ابزارها و تعداد 500 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های تبریز و شیراز به روش تصادفی ساده انتخاب شده و آزمون های NEO-PI-R و SCL-90-R بر روی آنها به اجرا درآمد.
نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که عامل روان نژندی (N) توانست تا با بالاترین توان، تمامی شاخص های مربوط به SCL-90-R را پیش بینی نماید. در مجموع عوامل اصلی شخصیت توانستند تا بهترین و بالاترین پیش بینی ها را، به ترتیب در مورد شاخص های جسمانی کردن، وسواس جبری و هراس داشته باشند.
با توجه به پیشینه پژوهشی اندک موجود و نتایج حاصل از این پژوهش، می توان از مقیاس ها و عوامل اصلی پرسشنامه نئو به عنوان شاخصی در ارزیابی بهداشت روانی و حتی بررسی علائم بارز مربوط به اختلالات محور یک روانپزشکی استفاده کرد.

تشخیص بالینی زودهنگام اختلالات شناختی سالمندان می تواند موجب مداخله به موقع شود. هدف از این مطالعه بررسی کارکردهای شناختی- اجرایی سالمندان ایرانی با استفاده از آزمون های بالینی بود.
این مطالعه به صورت مقایسه مقطعی با نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده در سال 1386 در 150 سالمند استان قم انجام شد. ابزار مورد استفاده آزمون معاینه مختصر وضعیت شناختی و آزمون های ارزیابی عملکردهای شناختی- اجرایی قطعه پیشانی مغز (آزمون ردیابی، آزمون فراخنای اعداد و آزمون روانی کلامی) بود. از آزمون های آماری تحلیل واریانس و T مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
معاینه مختصر وضعیت شناختی از سن، جنس و تحصیلات تاثیر پذیرفت (01/0>p). کارآیی سایر آزمون های مورد استفاده در دو جنس تفاوت نداشت (05/0>p). حافظه کاری، روانی و کلامی- معنایی در سنین کمتر و تحصیلات بالاتر کارآیی بالاتری داشتند (01/0>p). سرعت روانی- حرکتی (آزمون ردیابی؛ بخش نخست) ارتباط معنی داری با تحصیلات داشت (01/0>p). ولیکن انعطاف پذیری شناختی (آزمون ردیابی؛ بخش دوم) چنین ارتباطی را نشان نداد (05/0>p).
کارآیی حافظه کاری با افزایش سن کاهش می یابد و در کلیه ارزیابی های مربوط به کارکردهای شناختی باید نقش تحصیلات را در نظر گرفت. تحصیلات، عامل محافظتی در برابر زوال شناختی ناشی از سالمندی است.

مقدمه در طول تاریخ همواره نوعی تعامل بین تغییرات نگرشی خانواده، جامعه و خرده نظام های مربوط به آن وجود داشته است. بررسی نگرش نسل های مختلف به مقوله های مهم مربوط به خانواده به عنوان ملاکی برای تغییرات و تفاوت نسلی در نظر گرفته شده اند. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف مقایسه نظام ارزشی بین دو نسل انجام گرفته است. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پس رویدادی می باشد. نمونه مورد بررسی شامل 200 نفر (50 پدر، 50 مادر، 50 دختر و 50 پسر پایه سوم متوسطه) می باشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه نظام ارزشی می باشد. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون t مورد تجربه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نتایج بدست آمده از مقایسه ترجیح نظام ارزشی والدین و فرزندان بیانگر تفاوت معنادار (5 0/0>p تا 01/0>p) بین والدین و فرزندان از نظر ارزش فردی می باشد. نتایج بدست آمده از مقایسه شدت جهت گیری ارزشی والدین و فرزندان بیانگر تفاوت معنا دار (5 0/0>p تا 01/0>p) بین والدین و فرزندان از نظر ارزش خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، هنری و دینی می باشد. بحث عدم وجود تفاوت معنادار از نظر اغلب مقوله های نظام ارزشی بین والدین و فرزندان بیانگر همسانی نظام ارزشی بین دو نسل می باشد. همچنین بالا تر بودن شدت جهت گیری ارزشی والدین نسبت به فرزندان بیانگر ریشه دار تر بودن نظام ارزشها در آنها و پایبند تر بودن والدین به ارزشها می باشد.

چکیده پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین سبک های دلبستگی و نگرانی های مربوط به وزن در دانش آموزان دختر 17_15 ساله دبیرستانهای شهر شیراز در یک نمونه 322 نفری از رشته های ریاضی، علوم تجربی و علوم انسانی که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند، انجام گرفت. پس از یک بررسی مقدماتی و تعیین قابلیت اعتماد و اعتبار ابزارها، اجرای اصلی به ترتیب با استفاده از پرسشنامه ویژگی های فردی آزمودنی، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان هازان و شیور (AAQ) نسخه جدید (1993)، پرسشنامه نگرانی های مربوط به وزن کیلن (WCS)، پرسشنامه افسردگی بک (BDI) و نیز اندازه گیری قد و وزن برای بدست آوردن شاخص توده ی بدنی (BMI) صورت گرفت. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی شفه استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که 1- دختران دارای سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی و اضطرابی/ دوسوگرا) در مقایسه با دختران دارای سبک دلبستگی ایمن، نگرانی مربوط به وزن بیشتری دارند.2- بین میانگین نمرات نگرانی مربوط به وزن افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و اجتنابی تفاوت معنادار نیست. 3- دختران دارای شاخص توده بدنی بالا نسبت به دختران دارای شاخص توده بدنی متوسط و پایین نگرانی مربوط به وزن بیشتری دارند.4- تعامل سبک دلبستگی دختران نوجوان و شاخص توده بدنی آنان بر میزان نگرانی مربوط به وزنشان اثر معناداری ندارد.

با توجه به پذیرش حجاب به عنوان یک اصل مسلم در دین مبین اسلام و نقش آن در استقلال فکری، سیاسی و اجتماعی جامعه، این تحقیق با هدف مقایسه دیدگاه جوانان و میانسالان درباره حجاب برتر در سال 1384 صورت گرفته است.
این مطالعه از نوع مطالعات زمینه یابی مقطعی است.نمونه مورد مطالعه را 823 نفر از جوانان و میانسالان مراجعه کننده به مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) تشکیل می دهد. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه محقق ساخته بود. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و آزمون«خی دو» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج بدست آمده بیانگر وجود تفاوت معنادار (01/0 p<) بین دیدگاه جوانان و میانسالان راجع به ضرورت رعایت حجاب توسط بانوان، میزان آشنایی با شرایط پوشش صحیح اسلامی، بهترین نوع پوشش برای بانوان جامعه، ایجاد محدودیت در فعالیتهای زنان در صورت استفاده از چادر بین گروه های مورد مطالعه می باشد.
توجه بیشتر به فرهنگ اصیل اسلامی و سرمایه گذاری بر روی فعالیتهای فرهنگی و هویت واقعی بخشیدن به شخصیت زن در جهت شناخت و پذیرش ارزشهای اسلامی و انتقال صحیح آن به نسل آینده لازم و ضروری است.