فهرست مطالب

روان شناسی بالینی - سال چهارم شماره 1 (پیاپی 13، بهار 1391)

فصلنامه روان شناسی بالینی
سال چهارم شماره 1 (پیاپی 13، بهار 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/03/10
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محمود بهرامخانی، مسعود جان بزرگی، احمد علی پور صفحه 1
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمانگری چند وجهی لازاروس بر ارتقاء شاخص های سلامت در بیماران مبتلا به ام اس می باشد.
    روش
    جامعه آماری شامل همه بیماران مبتلا به ام اس در شهر قزوین بود. تعدادی از بیماران مذکور به شیوه در دسترس انتخاب شدند. سپس با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی و مصاحبه بالینی بر مبنای راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (نسخه چهارم)، 40 نفر زن و مرد انتخاب شدند و در نهایت به صورت تصادفی در دو گروه (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. از 20 نفر آزمودنی گروه آزمایش 16 نفر درمان را تکمیل کردند. 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان چند وجهی لازاروس در طی 3 ماه در گروه آزمایش به صورت گروهی انجام گرفت. تمام آزمودنی ها قبل و بعد از درمان و در دوره پیگیری پس از یک ماه پرسشنامه سلامت عمومی را تکمیل کردند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از آزمون مانکوا نشان داد که درمان چند وجهی لازاروس اثر معنی داری بر سلامت عمومی دارد. همچنین نتایج آزمون آنکوا نشان داد که درمان چند وجهی به طور معنی داری باعث کاهش افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی شده است اما بر علائم بدنی اثر معنی داری نداشت. نتایج ذکر شده در مرحله پیگیری حفظ شده بودند.
    نتیجه گیری
    درمانگری چند وجهی لازاروس می تواند سلامت عمومی بیماران مبتلا به ام اس را ارتقاء بخشد.
    کلیدواژگان: درمانگری چند وجهی، سلامت عمومی، مولتیپل اسکلروزیس
  • نوشیروان خضری مقدم، نیما قربانی، هادی بهرامی احسان، رضا رستمی صفحه 13
    مقدمه
    ام اس یکی از بیماری های سیستم عصبی مرکزی است که چالش های زیادی را در خصوص سازگاری روان شناختی افراد مبتلا در تمام دنیا ایجاد کرده است. در این خصوص مداخلات روان شناختی می توانند مورد استفاده قرار گیرند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر بیان احساسات در تعاملات گروهی بر خستگی، اضطراب و افسردگی بیماران ام اس بود.
    روش
    پژوهش فوق به روش شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه شامل 24 بیمار مبتلا به بیماری ام اس انجمن ام اس کرمان بود که به شیوه در دسترس انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند. همه ی بیماران قبل از مداخله، بعد از آن و در مرحله پیگیری پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب بک و خستگی را تکمیل کردند. مداخله در پژوهش حاضر گروه درمانی مبتنی بر بیان احساسات در تعاملات گروهی بود که در طی شانزده جلسه روی گروه آزمایش صورت گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های این پژوهش نشان داد که دو گروه بعد از درمان و در مرحله پیگیری به طور معنی داری از نظر افسردگی و اضطراب متفاوت هستند. با وجود این، در خصوص متغیر خستگی این اثر معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاکی از اثربخشی گروه درمانی در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران ام اس بود.
    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس، گروه درمانی، خستگی، افسردگی، اضطراب
  • حامد آقاباقری، پروانه محمدخانی، سمیرا عمرانی، وحید فرهمند صفحه 23
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس صورت گرفت.
    روش
    پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با گروه آزمایش و گواه بود. روش نمونه گیری ابتدا به صورت یک فراخوان عمومی بین زنان و دختران عضو انجمن ام اس استان یزد برگزار شد و سپس داوطلبین به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. پرسشنامه های بهزیستی ذهنی و امید در پیش آزمون توسط آنان تکمیل شد، سپس برای شرکت کنندگان در گروه آزمایش جلسات درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن به صورت گروهی طی 8 جلسه در انجمن ام اس استان یزد برگزار شد. در جلسه هشتم نیز از افراد خواسته شد که پرسشنامه های مذکور را مجددا تکمیل نمایند. برای تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از آمار توصیفی از تحلیل کواریانس تک متغیری استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمرات بهزیستی ذهنی و امید گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به صورت معناداری افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس موثر است.
    کلیدواژگان: درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن، ام اس، بهزیستی ذهنی، امید
  • محمدحسین بهادری، مرضیه جهان بخش، محمدباقر کجباف، سالار فرامرزی صفحه 33
    مقدمه
    هراس اجتماعی نوعی اختلال اضطرابی است که به عنوان ترس شدید و مزمن از موقعیت هایی که باعث تحقیر و خجالت زدگی می شود، توصیف شده است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی مداخله فراشناختی بر علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شد.
    روش
    این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد اجرا شد. از میان بیماران اختلال هراس اجتماعی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی شهر شیراز در سال 1389، 19 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون (10 نفر) و شاهد (9 نفر) جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون که با استفاده از پرسشنامه سنجش علائم هراس اجتماعی و پرسشنامه فراشناخت به عمل آمد، گروه تجربی طی 8 جلسه هفتگی درمان فراشناختی ولز قرار گرفت. در حالیکه گروه شاهد مداخله دریافت نکرد. پس آزمون و پیگیری (3 ماه) با همان ابزار انجام گرفت.
    یافته ها
    از آنجا که کسب نمره بیشتر در باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین نشان از شدت این علائم در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی دارد، میانگین این نمرات در گروه مداخله در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه شاهد به میزان معنی داری پایین تر بود. یافته های تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که درمان فراشناختی در کاهش علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی گروه آزمایش تاثیر معناداری دارد.
    نتیجه گیری
    این مداخله بر ارتقای مهارت های انطباقی کارآمد و انعطاف پذیراز طریق فرایندهای فراشناختی و تاثیر آن در کاهش علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی تاکید می نماید.
    کلیدواژگان: مداخله فراشناختی، اختلال هراس اجتماعی، باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی، اعتماد شناختی پایین
  • مجتبی حبیبی، محمدعلی بشارت، هادی بهرامی احسان، رضا رستمی، لورا فرر- ردر صفحه 43
    مقدمه
    این پژوهش به منظور بررسی پیش بینی پذیری مصرف مواد توسط نوجوانان بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده فردی، خانوادگی، مدرسه ای، دوستان و محله زندگی اجرا شده است.
    روش
    گروه نمونه 698 دانش آموز دوره ی متوسطه 19-14 سال (366 پسر و 332 دختر) بودند که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از مقیاس پیشگیری از مصرف مواد نوجوانان اندازه گیری و به وسیله آماره های رگرسیون لوجستیک دو ارزشی و تحلیل واریانس تحلیل شدند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش حاکی از آن بود که عوامل فردی شامل کنترل تکانه، برون ریزی خشم، هوش هیجانی درون فردی و بین فردی پیش بینی کننده معنی داری از مصرف مواد در دانش آموزان بودند و اما وضعیت تحصیلی و نگرش مذهبی دانش آموزان اثر پیش بینی کنندگی معنی داری نداشت. میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزان مصرف کننده سیگار بالاتر بود. از میان عوامل خانوادگی، دلبستگی ایمن به پدر و مادر، اثر پیش بینی کنندگی معنی داری داشت و میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که اعضاء درجه یک خانواده مصرف کننده مواد بودند، بالاتر بود. از میان عوامل مربوط به مدرسه و دوستان، وضعیت تحصیلی دوستان، نگرش دوستان به مواد، نگرش به مدرسه اثر پیش بینی معنی داری در مصرف مواد توسط دانش آموزان داشت و میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که دوستان آنها مصرف کننده سیگار و مواد بودند، بالاتر بود. با توجه به عامل محله سکونت نتایج نشان داد که میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که شاهد مصرف مواد در محله سکونت خود بودند، بالاتر بود و تفاوت معنی داری بین دختران و پسران از نظر شاخص کلی عوامل خطرساز و محافظت کننده پیشگیری از مصرف مواد وجود داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که مصرف مواد توسط نوجوانان یک پدیده چند علیتی است و برای هر گونه مداخله پیشگیری در این خصوص توجه به عوامل فردی، خانوادگی، مدرسه، دوستان و محیط زندگی بایستی توامان باشد. با توجه با بالاتر بودن میزان عوامل خطرساز مصرف مواد در پسران در مقایسه با دختران، توجه خاصی باید به تفاوت های جنسیتی در مداخلات پیشگیری اعمال گردد.
    کلیدواژگان: مصرف مواد، مقیاس پیشگیری، شاخص های خطرساز و محافظت کننده، نوجوانان
  • علیرضا ماردپور، محمود نجفی، مرضیه رفعت ماه صفحه 55
    مقدمه
    اضطراب امتحان نوعی اضطراب وابسته به موقعیت است که می تواند موجب افت چشمگیر توانایی افراد در موقعیت سنجش یا امتحان گردد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی سه روش درمانی حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه و ترکیبی از هر دو روش در کاهش اضطراب امتحان دانشجویان پسر مبتلا به اضطراب امتحان اجرا گردید.
    روش
    طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی بوده است. جامعه آماری آن تمامی دانشجویان پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج در سال تحصیلی 1390-1389 می باشد. از آنجایی که مجموع دانشجویان پسر در این برهه زمانی 6000 نفر بود، لذا بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه 361 نفر تعیین گردید. نمونه مورد نظر از طریق روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شده و از میان آنان 64 نفر که مطابق پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر مبتلا به اضطراب امتحان بودند در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس یک طرفه استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین سنی آزمودنی ها 85/23 سال و دامنه سنی آنها بین 19 تا 32 سال بود. یافته ها نشان داد که بین اثربخشی گروه های حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه و روش ترکیبی با گروه گواه در کاهش اضطراب امتحان تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین در خصوص روش ترکیبی یافته ها حاکی از این بود که این روش در کاهش اضطراب امتحان کارآمدتر است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که هر چند روش مهارت های مطالعه و حساسیت زدایی منظم در بهبود اضطراب امتحان موثر می باشند اما ترکیب این دو روش به عنوان یک روش درمانی در کاهش اضطراب امتحان کارآمدتر است.
    کلیدواژگان: اضطراب امتحان، حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه، روش ترکیبی
  • مجتبی رجب پور، شاهرخ مکوندحسینی، پروین رفیعی نیا صفحه 65
    مقدمه
    با توجه به اینکه پرخاشگری پیامدهای زیانباری برای خود کودک پرخاشگر و اطرافیان وی دارد، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی رابطه والد- کودک بر پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انجام شد.
    روش
    در یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون توام با گروه کنترل، تعداد 45 کودک پرخاشگر (25 پسر و 20 دختر) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و والدین آنها، پس از موافقت با شرکت در پژوهش، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. به منظور سنجش پرخاشگری کودکان، مربیان مهد کودک های آنان پرسشنامه پرخاشگری پیش دبستانی را تکمیل نمودند. والدین در 10 جلسه، گروه درمانی رابطه والد- کودک را بر اساس دستور العمل لندرث و براتون دریافت نمودند. پس از اتمام جلسات درمان، به منظور سنجش پرخاشگری از مربیان مهد پس آزمون و نیز پس از یک ماه آزمون پیگیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    با توجه به یافته های به دست آمده از تحلیل کواریانس، گروه درمانی رابطه والد- کودک منجر به کاهش معنادار پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی و کلامی- تهاجمی در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه گردیده اما باعث کاهش معنادار پرخاشگری رابطه ای در پی جلسات درمان در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه نشده است.
    نتیجه گیری
    گروه درمانی رابطه والد- کودک، با آموزش مهارت های فرزند پروری در کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی کودکان پیش دبستانی موثر است. با این وجود، گروه درمانی رابطه والد- کودک طی یک دوره درمانی 10 جلسه ای برای کاهش پرخاشگری رابطه ای کودکان کافی نیست. این امر لزوم طراحی یک مداخله جامع و مناسب برای کاهش انواع پرخاشگری را یادآور می سازد.
    کلیدواژگان: رابطه والد، کودک، پرخاشگری آشکار، پرخاشگری رابطه ای، گروه درمانی
  • حمیده بیاتی، معصومه پورمحمدرضای تجریشی، علی زاده محمدی صفحه 75
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی نمایش درمانی بر فراخنای توجه دانش آموزان پسر دارای ناتوانی هوشی تحولی دوره ی ابتدایی اجرا شد.
    روش
    در مطالعه شبه آزمایشی حاضر از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور، 30 دانش آموز پسر از دو مدرسه استثنایی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و نیمی از آنها به طور تصادفی در هر یک از گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. فراخنای توجه دانش آموزان با استفاده از آزمون تولوز- پیرون و آزمون شناختی- تشخیصی کی اندازه گیری شد. گروه آزمایش در 12 جلسه نمایش درمانی 45 دقیقه ای به مدت 6 هفته شرکت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. در پایان جلسات درمانی مجددا آزمون تولوز- پیرون و آزمون شناختی- تشخیصی کی روی هر دو گروه اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین میانگین فراخنای توجه حاصل از آزمون های شناختی- تشخیصی کی و تولوز- پیرون در گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنادار وجود دارد.
    نتیجه گیری
    در مجموع، می توان نتیجه گرفت که نمایش درمانی موجب بهبود فراخنای توجه در کودکان آموزش پذیر دارای ناتوانی هوشی تحولی می شود.
    کلیدواژگان: نمایش درمانی، فراخنای توجه، ناتوانی هوشی تحولی، دوره ی ابتدایی
  • مرتضی نظیفی، کاظم رسول زاده طباطبایی، پرویز آزادفلاح، علیرضا مرادی صفحه 87
    مقدمه
    فرض می شود توانبخشی شناختی رایانه ای در درمان اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، ضمن ایجاد اثراتی معادل با داروهای محرک، پایداری بیشتری نسبت به آنها دارد و متضمن عوارض نگران کننده نیست. هدف پژوهش حاضر آزمودن فرضیه های اخیر بود.
    روش
    34 کودک 6 تا 11 ساله نارسا توجه/ فزون کنش از مدارس تهران انتخاب شدند. در پیش آزمون، درجه بندی های رفتاری با مقیاس های اسنپ- چهار، سیاهه رفتاری کودکان و ارزیابی عقلانی با آزمون ریون انجام شد. بلوک های همتایی بر اساس هوش و شدت اختلال تشکیل شد و جایگزینی تصادفی از این بلوک ها به گروه ها صورت گرفت. همه ی شرکت کنندگان، آزمون عملکرد پیوسته را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند.
    یافته ها
    دو گروه، در زمینه ی تغییرات خطای ارتکاب از پیش آزمون تا پس آزمون تفاوت معناداری با هم نداشتند. اما بررسی تغییرات زمان واکنش از پیش آزمون تا پس آزمون نشان داد که زمان واکنش گروه توانبخشی به طور معناداری کمتر از گروه دارو بود. بررسی تغییرات از پیش آزمون تا پیگیری نشان داد که گروه توانبخشی به طور معناداری کاهش خطای ارتکاب و کاهش زمان واکنش بیشتری نسبت به گروه دارو درمانگری داشت. در واقع در مرحله ی پیگیری، گروه دارو درمانگری بر خلاف گروه توانبخشی در این متغیرها به سطح خط پایه بازگشت نمودند.
    نتیجه گیری
    توانبخشی شناختی اثراتی معادل با داروی محرک در بهبود توجه کودکان نارسا توجه/ فزون کنش دارد. اما پس از پایان درمان، فواید درمانی توانبخشی شناختی پایدارتر از فواید درمانی داروی محرک است.
    کلیدواژگان: توانبخشی، دارو درمانگری، بازداری، زمان واکنش
|
  • Bahramkhani, M.M. A., Jonbozorgi, M. , Alipoor, A. Page 1
    Introduction
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of Lazarus multimodal therapy on enhancing health indices in individuals with multiple sclerosis.
    Method
    The statistical society was all the patients with MS in Qazvin. A number of the patients conveniently were selected. Then using of GHQ questionnaire and clinical interview based on DSM4، 40 males and females were selected and finally assigned in two groups randomly (20 in experimental group and 20 in control group). From 20 patients of experimental group، 16 patients completed the treatment. Lazarus multimodal therapy was administered to the experimental group in twelve 90 minutes sessions during 3 months period. All subjects completed GHQ questionnaire before and after intervention and in follow-up period after 1 month.
    Results
    The results of MANCOVA test showed that Lazarus multimodal therapy have significant effect on general health. The results of ANCOVA test also showed that Lazarus multimodal therapy significantly have decreased depression، anxiety، and social dysfunction but haven’t had significant effect on physical symptoms. These results remained in follow-up period.
    Conclusion
    Lazarus multimodal therapy can enhance health indices in patients with multiple sclerosis.
  • Khezri-Moghadam, N. , Ghorbani, N. , Bahrami, H. , Rostami, R. Page 13
    Introduction
    Multiple sclerosis is a disease of the central nervous system that causes major psychological challenging in the patients all over the world. In this case، psychological interventions can be useful. This study was aimed to evaluate the effectiveness of group therapy based on confrontation with feelings in group interaction on the depression، fatigue and anxiety in multiple sclerosis patients.
    Method
    This was an experimental study with pretests، posttest and follow-up. Twenty four female patients were selected through accessible sampling method from MS Society of Kerman and randomly assigned to two groups (experimental and control). They were all administered Beck Depression Inventory (BDI)، Beck Anxiety Inventory (BAI)، and Fatigue Severity Scale (FSS) before and after the intervention and again after the follow-up period. Intervention was sixteen sessions group therapy based on confrontation with feelings in group interaction. Data was analyzed using ANCOVA/ Repeated Measure Design.
    Results
    The findings of this study indicated that the two groups were significantly different regarding depression and anxiety (p<0/05)، both immediately after the treatment and the follow-up evaluation. However no significant difference was found between the two groups regarding fatigue.
    Conclusion
    The results demonstrated the effectiveness of group therapy on the improvement of depression and anxiety in female MS patients.
  • Aghabagheri, H. *M. A., Mohammadkhani, P. , Omrani, S. M. A., Farahmand, V. M. A Page 23
    Introduction
    The aim of this study was to investigate the effect of Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) group on increase of subjective well-being and hope of Patients who were suffering from multiple sclerosis.
    Method
    This study was semi-experimental along with experimental and control groups. First، sampling method as a public meeting was held between women and girls who were the members of the multiple sclerosis association of Yazd. Next، volunteers were randomly divided in two experimental and control groups. The subjective well-being and hope questionnaires were completed by patients in pre-test stage. Then، MBCT sessions were held for participants in the experiment group during 8 sessions in multiple sclerosis association of Yazd. In the eighth session، was asked patients to complete mentioned questionnaires again. For analyzing، data was used descriptive statistics and single-variable analysis of covariance.
    Results
    Finding showed that the average of subjective well-being scores and hope of experimental group in comparison with control group increased significantly.
    Conclusion
    These results show that MBCT is efficacious on increase of subjective well-being and hope of multiple sclerosis patients.
  • Bahadori, Mh. M.A., Jahanbakhsh, M. M.A., Kajbaf, Mb. , Faramarzi, S. Page 33
    Introduction
    Social phobia is an anxiety disorder which can be described as a strong and persisting fear of situations where humiliation or embarrassment may occur. The purpose of this study was to determine the effect of meta-cognitive therapy (MCT) on symptoms of positive meta-cognitive beliefs about worry and low cognitive trust in patients with social phobia disorder (SPD).
    Method
    This semi-experimental study was conducted with pretest-posttest and follow-up design، using control group. From all social phobia disorder (SPD) patients visited in psychology clinics in Shiraz city، south western part of Iran in 2010، 19 patients were selected through the objective sampling method and randomly divided into two experimental and control groups. The social phobia symptoms assessment questionnaire (SPSAQ) and meta-cognitive questionnaire (MCQ) were used as the pre-test measures. The experimental group received 8 weeks of Wells’ meta-cognitive therapy sessions. The control group was in the waiting list until end of the follow up. The same measures were used for post-test and follow-up (after 3 months).
    Results
    Since obtaining a higher score in positive meta-cognitive beliefs about worry and low cognitive trust represents severity of the symptoms in patients with social phobia، it can be seen that the mean of posttest and follow up scores in the experimental group is significantly lower than that of the control group (P<0/05). The results of analysis of multivariate covariance showed that MCT had a significant effect in reducing the symptoms of positive meta-cognitive beliefs about worry and low cognitive trust in patients with social phobia disorder (p<0. 001).
    Conclusion
    This intervention is believed to reduce symptoms of positive meta-cognitive beliefs about worry and low cognitive trust in patients with SPD patients by facilitating transmission from the object mode to the meta-cognitive mode and enhancing the efficient and flexible coping skills.
  • Habibi, M. *Ph.D., Besharat, Ma. , Bahrami, H. , Rostami, R. , Ferrer-Wreder, L. Page 43
    Introduction
    The purpose of this study was to investigating the predictability of substance use in adolescents based on individual، family، scholastic، peers، and neighborhoods risk and protective factors.
    Method
    “Adolescents Substance Use Prevention Scale” was administered upon 698 high schools 14-19 aged students، including 366 boys and 332 girls، who were selected based on the multistage cluster sampling. The collected data was analyzed by binary logistic regression and ANOVA.
    Results
    Finding showed that individual factors، including impulsive control، acting out of aggressive behavior، inter-intra personal emotional intelligence have significant prediction on students substance use، but school achievement and religious attitude of students did not. The risk of substance use in students who were smoker، was higher than non users. Among family factors، secure attachment to father and mother have significant prediction on students substance use، and the risk of substance use among students، who their family members were substance user was higher than others. Among school and peers factors، friend`s school achievement، friend`s attitude to school، and substance use have significant prediction on student`s substance use، and the risk of substance use in students، who their friends were drug user or smoker was higher than others. The risk of substance use in student`s who had observed drug use behaviors in neighborhoods، was higher than others. There was a significant difference between male and female based on risk and protective of substance use prevention factors.
    Conclusion
    Regarding to the results، substance use in students is multifactor phenomena، and to have effective preventive intervention، it need to integrate individual، family، school، peers، and neighborhoods factors، simultaneously. Due to the gender difference in substance use risk factors، it should be concern in conducting prevention programs.
  • Maredpour, A. Lecturer., Najafi, M. , Rafaatmah, M. Lecturer Page 55
    Introduction
    The test anxiety is a situational anxiety that it can decrease ability of evaluation or test. This study was conducted to determine comparison between systematic desensitization، study skills and combination method both of them in reducing test anxiety in male students with test anxiety.
    Method
    The design of present study is pretest-posttest Pseudo Experiment with control group and random assignment. The statistical population of this study was included all of male students of Islamic Azad university، Yasuj Branch، during 2010-2011. Since the size of male students was 6000، the sample size appointed to 361 students based on Kerjce and Morgan’s table. The samples were selected through stratified random sampling method and 64 of them with test anxiety were selected according to the Speilberger''s test anxiety questionnaire and classified in three experimental groups and one control group. Data were analyzed by ANCOVA covariance analysis.
    Results
    The mean age of participants was 23. 58 years with age range between 19 to 32. The results showed that there was significant difference between experimental and control group in reducing test anxiety in systematic desensitization (p=0. 0001)، study skills (p=0. 0001) and combination method (0. 0001). Also، the results indicated that the combination method was more effective in decreasing test anxiety.
    Conclusion
    According to the results of this study it can be concluded that although systematic desensitization and study skills were decreased test anxiety but the combination method is more effective in decreasing test anxiety as a treatment method.
  • Rajabpour, M. M. A., Makvand-Hoseini, Sh. , Rafienia, P. Page 65
    Introduction
    As the aggression has destructive consequences for aggressive child and his relatives، this study aimed to investigate the effectiveness of Child-Parent Relationship Therapy (CPRT) on aggression reduction in preschoolers.
    Method
    In a semi-experimental design with pretest-posttest and control group، 45 aggressive children (25 boys and 20 girls) were selected with available sampling and their parents were randomly assigned to experimental and control groups. Preschool teachers completed Aggression Scale for Preschoolers (ASFP) for the sake of assessment of children''s aggression. Treatment group received Child Parent Relationship Therapy (CPRT) during 10 sessions while control group received no therapy. All the groups were retested after completion of treatment sessions (post-test) and in 1 month later (follow up). The data was analyzed using Multiple Analysis of Covariance (MANCOVA).
    Results
    Findings showed that Child Parent Relationship Therapy resulted in statistically significant reduction of verbal and physical aggression in treatment group، compare with control group (P<0/001(. Also، results showed significant reduction of relational aggression in treatment group in comparison with control group.
    Conclusion
    CPRT، through teaching parenting skills، is effective in reducing physical and verbal aggression of preschoolers. However، CPRT doesn’t sufficient for decreasing relational aggression in 10 session period. This issue notices planning and implementation of comprehensive and tailored interventions for aggressive children.
  • Bayati, H. M. A., Pourmohamadrezatajrishi, M. *Ph.D., Zademohamadi, A. Page 75
    Introduction
    The aim of this study was to determine the effectiveness of drama therapy on attention span of boy students with intellectual disability in primary school.
    Method
    In present quasi-experimental study، pretest and posttest design with control group was used. 30 boy students selected randomly from two exceptional primary schools and assigned to experimental and control groups equally. Attention span of all the students was measured by Tolous-Pieron and Cognitive-Diagnostic Kay Tests. Experimental group attended in 12 drama therapy sessions (per session lasted for 45 minutes) for 6 weeks، and control group didn`t receive any intervention. Subjects completed Toulous-Pieron test and Cognitive-Diagnostic Kay test after the end of therapeutic sessions، again. ِData were analyzed by analysis of covariance.
    Results
    The results showed that there was significant difference between attention span of experimental and control group according to Kay Test (p=0. 002) and Toulous- Pieron Test (p=0. 049).
    Conclusion
    In sum، it was concluded that drama therapy has caused the improvement of attention span in students with intellectual disability.
  • Nazifi, M. , Rasoolzadeh-Tabatabaie, K. , Azadfallah, P. , Moradi, A. Page 87
    Introduction
    It is assumed that Computer-Assisted Cognitive Rehabilitation (CACR) in the treatment of Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD)، have corresponding effects to those of stimulant drugs but its effects last longer than drugs، without concerning side-effects. The aim of current research was to test these hypotheses.
    Method
    34، 6 to 11 years old ADHD children were selected from schools of Tehran. At pretest، behavioral ratings were done using SNAP-IV and CBCL scales، and intellectual evaluations were done using Raven test. Matched blocks were made using intelligence and the severity scores of the disorder، and then subjects were randomly assigned into groups from these blocks. All Participants completed Continues Performance Test (CPT) at pretest، posttest، and follow up.
    Results
    There were no significant differences between the two groups on pretest to posttest variations of commission error. Consideration of pretest to posttest variations of CPT reaction time (RT) showed that the CACR group had a significantly lower RT than drug group. Further، consideration of pretest to follow-up variations showed that CACR decreased commission error and RT significantly more than drug therapy. Indeed، contrary to CACR group، drug therapy group returned to base line level at follow-up.
    Conclusion
    CACR can have effects corresponding to those of stimulant drugs in improving the attention of ADHD children. However، once the treatment have finished، the therapeutic gains from CACR show more permanence than those of stimulant drugs.