فصلنامه مطالعات مدیریت بر آموزش انتظامی
سال ششم شماره 3 (پیاپی 23، پاییز 1392)

از دهه گذشته علاقه افراد دانشگاهی و شاغلان نسبت به مفهوم سیاست های سازمانی به طور فزاینده ای افزایش یافته است. مقالات و کتاب ها با استفاده از مفهوم سازی سیاست های سازمانی به عنوان یک معیار بررسی می شوند. سنتز ادبیات با توجه به تعریف سیاست های سازمانی، رفتار سیاسی و مهارت های سیاسی کارکنان مشخص می شود. روش شناسی تحقیق کیفی در مقایسه با روش شناسی تحقیق کمی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. در انتهای مقاله کثرت گرایی به عنوان بهترین روش تحقیق پیشنهاد می شود. همچنین فرصت های تحقیق آینده در رشته سیاست های سازمانی مورد بحث قرار می گیرد.

مطالعه حاضر به بررسی نقش مدیریت دانش بر افزایش توان ایفای نقش های مدیریتی فرماندهان پلیس پرداخته است جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه فرماندهان پلیس تشکیل می دهد که تعداد 89 نفر از فرماندهان ارشد پلیس به عنوان حجم نمونه، براساس روش نمونه گیری خوشه ایاز سراسر کشور انتخاب گردیدند، ابزار پژوهش را به ترتیب پرسش نامه ی 32 سوالی در مورد مدیریت دانش و پرسش نامه 20 سوالی مربوط به نقش های مدیریتی فرماندهان پلیس تشکیل داده است. روایی هر دو ابزار بوسیله روایی صوری تایید و اعتبار آنها به وسیله آلفای کرونباخ محاسبه که مقدار آن برای پرسش نامه ی سنجش مدیریت دانش 85% و برای نقش های مدیریتی فرماندهان 82% بدست آمد. روش این ابزار ها روی گروه نمونه اجرا و بر اساس آزمون آماری همبستگی پیرسون و Tتک نمونه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که نتایج آن بیانگر آن است که: 1- بین مدیریت دانش با افزایش توان ایفای نقش ارتباطی فرماندهان پلیس رابطه معناداری وجود دارد. 2- بین مدیریت دانش با افزایش توان ایفای نقش اطلاعاتی فرماندهان پلیس رابطه معناداری وجود دارد. 3- بین مدیریت دانش با افزایش توان ایفای نقش تصمیم گیری فرماندهان پلیس رابطه معناداری وجود دارد.

آموزش الکترونیکی به شکل امروزی در اوایل دهه 1990 با ظهور شبکه جهانی اینترنت شکل گرفت و با توجه به قابلیت های بسیار زیاد وب، آموزش الکترونیکی به سرعت رشد کرد و امروزه جایگاه خود را در ساختار آموزشی بسیاری از کشورها تثبیت کرده است. رویکرد گسترده به سوی آموزش الکترونیکی خود گواه این است که سیستم نوین آموزش الکترونیکی فواید و مزایای منحصر به فردی برای افراد، سازمان ها و مراکز آموزشی به همراه دارد. در یک قرن اخیر براساس تحولات به وقوع پیوسته در دیدگاه های معرفت شناسی، رویکردهای روانشناسی یادگیری و سایر علوم وابسته و مربوط به ارتباطات، سیستم ها و تعلیم و تربیت، تعریف تکنولوژی آموزشی، دستخوش تحولات بنیادین شده است. این تعریف از «کاربرد وسایل و ابزار در آموزش»، به «طراحی، تولید، اجرا و ارزشیابی نظام های آموزشی»و سرانجام به «نظریه و عمل طراحی، تهیه (تولید)، استفاده (کاربرد)، مدیریت و ارزشیابی فرایندها و منابع یادگیری». تغییر یافته است. در این مقاله سعی شده است وجوه مختلف آموزش الکترونیکی مورد بررسی قرار گیرد با این هدف که آیا آموزش الکترونیکی منجر به عملکرد بهتر افراد و سازمان ها خواهد شد؟ و آموزش الکترونیکی تا چه حد پاسخ نیازهای آموزشی ما را فراهم می سازد؟

تحقیقات نشان داده است که انگیزش فراگیران بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنها تاثیر مثبت دارد. اگرچه اطلاعات موجود درباره میزان تاثیر رویکرد تلفیقی بر میزان علاقه و انگیزش فراگیران و اینکه آیا ترکیب فعالیت های یادگیری رو در رو و و آن لاین به طور معنی داری بر روی انگیزش آنها تاثیردارد یا نه، بسیار کم است، اما به دلیل رشد روزافزون استفاده از این رویکرد ضرورت بررسی این امر نیز واضح و مبرهن است. هدف از مقاله حاضر، بررسی تاثیر رویکرد تلفیقی بر علاقه و انگیزش یادگیری فراگیران می باشد. در این مقاله سعی شده است ضمن توضیحاتی در مورد رویکرد تلفیقی و محیط های یادگیری تلفیقی، تاثیر آنها بر انگیزش مورد بررسی قرار گرفته و در پایان به ذکر نتایج چند تحقیق معدود در این زمینه پرداخته شده است.

پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه هوش هیجانی و عملکرد مدیران راهور تهران بزرگ انجام گرفت. تعداد 45 نفر از مدیران راهور تهران بزرگ در این پژوهش مشارکت نمودند. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان و نیز نمره کارایی سالیانه (ن پ 2) کارکنان استفاده گردید که هر کدام از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بودند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از مدل های آمار توصیفی و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون) تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین ویژگی های جمعیت شناختی و ابعاد هوش هیچانی رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین ابعاد هوش هیجانی (خود کنترلی، خودآگاهی، خود انگیزی، هوشیاری اجتماعی و مهارت های اجتماعی) با عملکرد مدیران راهور رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.

شگفت آور است که در نوآوری و خلاقیت چشم گیر عصر امروز، بخش هایی از پلیس آمریکا در برابر تغییر وتحولات از خود مقاومت نشان می دهند. ممکن است این نظریه نشانگر حمایت از دیدگاه مرسوم حرفه پلیس به عنوان یک شغل غیرقابل انعطاف باشد،اما این با پیشینه اخیر پلیس تناقض دارد. از سال 1990 حرفه پلیس در نوآوری غوطه ور شده است که به عنوان یک انقلاب فلسفی و مهمترین باز تعریف کارپلیس در نیم قرن گذشته بوده است. همچنین پلیس جامعه محور و مشکلات آن به رویکردهایی غالب در پلیس تبدیل شده اند. این نوآوری های فلسفی همراه با نوآوری های مدیریت همچون کام استات و فن آوری نوآوری هایی مانند نقشه برداری یا نگاشت جرم و جنایت ب عنوان یک ضرورت در پلیس تقویت می شود. پس چگونه چنین تحولی می تواند معکوس شود؟