فهرست مطالب

پژوهش های علوم دامی - سال بیست و دوم شماره 2 (تابستان 1391)

نشریه پژوهش های علوم دامی
سال بیست و دوم شماره 2 (تابستان 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/07/15
  • تعداد عناوین: 15
|
  • حمید داورپور، حسین جانمحمدی*، اکبر تقی زاده، نصرالله پیرانی صفحه 1

    به منظور بررسی اثرات سطوح متفاوت انرژی قابل متابولیسم و اسیدآمینه لایزین بر عملکرد، راندمان انرژتیک و صفات لاشه جوجه های گوشتی سویه آربورآکرز، آزمایشی به روش فاکتوریل (انرژی قابل متابولیسم در 2 سطح × لایزین در3 سطح) در قالب طرح کاملا تصادفی با 180 قطعه جوجه گوشتی در3 تکرار و 10 قطعه در هر تکرار در دوره سنی 49 – 1 روزگی اجرا شد. سه گروه جوجه آزمایشی جیره های غذایی با سطح انرژی متابولیسم پیشنهادی در کاتالوگ پرورشی(سطح استاندارد) را با 3 سطح اسید آمینه لایزین (85، 100 و 115 درصد پیشنهادی کاتالوگ) و 3 گروه جوجه آزمایشی دیگر جیره های غذایی حاوی سطح انرژی قابل متابولیسم کمتر (200 کیلوکالری در کیلوگرم کمتر از سطح استاندارد) را با همان سطوح لایزین دریافت کردند. به استثناء دوره سنی14 – 1 روزگی، در بقیه دوره های سنی مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در سطح انرژی قابل متابولیسم استاندارد بطور معنی داری بهبود یافت (05/0P<). در دوره سنی 28 – 1 روزگی، با کاهش سطح لایزین، خوراک مصرفی و افزایش وزن کاهش پیدا کرد (05/0P<) ولی در بقیه دوره های سنی، صفات تولیدی تحت تاثیر سطوح لایزین قرار نگرفت. نتایج نشان داد که می توان از سطح لایزین 85 درصد پیشنهادی کاتالوگ در دوره پس از 28 روزگی در جیره غذایی استفاده کرد. بررسی داده های راندمان انرژتیک نشان داد که با کاهش سطح انرژی قابل متابولیسم و لایزین، مقادیر AMEn جیره های غذایی در جوجه های گوشتی بطور معنی داری (05/0P<) کاهش می یابد. بازده لاشه و درصد ران تحت تاثیر سطوح انرژی قابل متابولیسم و اسیدآمینه لایزین قرار نگرفت ولی کاهش سطح انرژی قابل متابولیسم و لایزین درصد وزن سینه و مقدار گوشت سینه را در جوجه ها کاهش داد (05/0P<).

    کلیدواژگان: جوجه های گوشتی، عملکرد، انرژی قابل متابولیسم، اسید آمینه لایزین
  • مهدی ناقوس، عباس پاکدل، رسول واعظ ترشیزی صفحه 15
    هدف از بررسی حاضر، تاثیر آسیت بر برخی از فراسنجه های خونی و وزن اندام های داخلی بدن دو خط پدری A و B از یک لاین تجاری جوجه گوشتی که به ترتیب برای افزایش وزن بدن و کاهش ضریب تبدیل غذا انتخاب شده اند، بود. در مجموع 302 پرنده نر (161 قطعه از خط پدری A و 141 قطعه از خط پدری B) به صورت تصادفی انتخاب و تحت دو تیمار کنترل و آسیتی قرار داده شدند. وزن بدن در روزهای 7، 10 و54 دوره پرورش اندازه گیری شد. علاوه بر این میزان افزایش وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذا در دوره زمانی23 تا 54 دوره پرورش مورد ارزیابی قرار گرفت. در روزهای 28، 35 و 42 دوره پرورش میزان گازهای خونی و درصد هماتوکریت نیز اندازه گیری شد. پس از کشتار کلیه پرنده ها در سن 54 روزگی، وزن کبد، قلب و طحال پرنده ها تعیین گردید. میزان تلفات ناشی از آسیت نیز در طی دوره پرورش اندازه گیری شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تنها در روز دهم دوره پرورش وزن بدن دو خط پدری با یکدیگر اختلاف معنی داری (01/0P<) دارند، بطوریکه مقدار آن در تیمار آسیتی بالاتر می باشد. اگرچه تفاوت میزان مصرف خوراک بین دو تیمار معنی-دار بود (05/0P<) به گونه ای که تیمار کنترل خوراک بیشتری مصرف کرده است، لیکن ضریب تبدیل غذا در کل دوره بین تیمارها تفاوت معنی داری نشان نداد.وزن کبد، طحال و قلب دو خط تفاوت معنی داری با یکدیگر نشان نداد، ولی نسبت وزن بطن راست به وزن قلب به عنوان شاخصی از آسیت در تیمار آسیتی به طور معنی داری (01/0P<) بالاتر بود. اگرچه درصد اکسیژن اشباع خون پرندگان موجود در خط B و در تیمار آسیتی به طور معنی داری (05/0P<) کاهش نشان داد، لیکن تفاوت معنی داری بین دو تیمار برای سایر گازهای خونی و نیز در خصوص درصد هماتوکریت خون در دو خط A و B مشاهده نشد.
    کلیدواژگان: سیت، گازهای خونی، عملکرد، وزن اندام های داخلی، جوجه گوشتی
  • علی محمودی، حسن علی عربی صفحه 25
    در این پژوهش تعداد 6 راس گاو هلشتاین زایش اول در قالب دو مربع لاتین چرخشی 3×3 ادغام شده جهت بررسی اثر سطوح مختلف آنزیم فیبرولیتیک نوع سلولاز با منشا خارجی بر مصرف ماده خشک، گوارش پذیری مواد مغذی و صفات مربوط به تولید شیر استفاده شدند. این آزمایش به صورت چرخشی در سه دوره 20 روزه انجام گرفت. جیره پایه حاوی 50 درصد کنسانتره (جوآسیاب شده، سبوس گندم، تخم پنبه، کنجاله تخم پنبه و مکمل معدنی) و 50 درصد علوفه (ذرت سیلوشده و یونجه خشک) بود. تیمارهای آزمایشی شامل 1) جیره پایه، 2) جیره پایه + 5/0 گرم آنزیم اسپری شده به روی یونجه و 3) جیره پایه + 1 گرم آنزیم اسپری شده به روی یونجه بودند. در هر دوره، اندازه گیری خوراک مصرفی و گوارش پذیری در روزهای 14 تا 18 و رکورد برداری و نمونه گیری از شیر تولیدی در روزهای 19 و 20 انجام شد. افزودن آنزیم به بخش علوفه ای جیره های آزمایشی بدون توجه به سطح موجب افزایش معنی دار (05/0>P) تولید شیر، تولید شیر تصحیح شده برای 4 درصد چربی، گوارش پذیری ماده خشک، دیواره سلولی و ماده آلی در گاوهای آزمایشی در مقایسه با جیره شاهد گردید اما این افزایش بطور معنی داری در سطح 5/0 بیشتر از سطح 1 میلی گرم آنزیم بود. ماده خشک مصرفی و گوارش پذیری پروتئین تحت تاثیر قرار نگرفتند. استفاده از سطوح مختلف آنزیم در جیره های آزمایشی بر درصد ترکیبات شیر شامل چربی، پروتئین، لاکتوز و مواد جامد بدون چربی و مقدار تولید روزانه لاکتوز شیر اثر معنی داری نداشت. تولید چربی، پروتئین و مواد جامد بدون چربی شیر در گاوهای دریافت کننده جیره حاوی 5/0 گرم آنزیم سلولاز در مقایسه با دو گروه دیگر بطور معنی داری بیشتر بود (05/0>P) و تولید چربی، پروتئین و مواد جامد بدون چربی شیر نیز در گاوهای تغذیه شده با جیره حاوی 1 گرم آنزیم سلولاز بطور معنی داری از گاوهای تغذیه شده با جیره شاهد بالاتر بود. نتایج کلی نشان دادند که استفاده از مکمل آنزیم فیبرولیتیک با منشا خارجی به مقدار 5/0 و 1 گرم در روز در تغذیه گاوهای شیرده در اوایل شیردهی ضمن افزایش گوارش پذیری ماده خشک و فیبر جیره باعث افزایش شیر تولیدی شد و بهترین عملکرد تولیدی در سطح 5/0 گرم آنزیم در روز مشاهده شد.
    کلیدواژگان: آنزیم فیبرولیتیک، مصرف ماده خشک، گوارش پذیری، عملکرد شیردهی، گاو شیری
  • لیلا موسی زاده، عبدالاحد شادپرور، مرادپاشا اسکندری نسب صفحه 35
    در این پژوهش ارزش اقتصادی صفات تولیدی و تولیدمثلی گوسفند افشاری که در استان زنجان پرورش داده می شود با استفاده از یک مدل زیست- اقتصادی قطعی برآورد گردید. در سامانه پرورش گوسفند افشاری هزینه های متغیر 99 درصد از کل هزینه ها را تشکیل می دادند. منابع درآمد شامل گوشت، شیر، پشم و کود بودند که گوشت با اختصاص 4/83 درصد از درآمد به خود دارای بالاترین اثر بود. ارزش اقتصادی یک صفت به صورت میزان تغییرسود سیستم در اثر یک واحد افزایش در میانگین آن صفت، در حالیکه میانگین سایر صفات ثابت بمانند محاسبه شد. مهمترین صفت از نظر ارزش اقتصادی در سامانه، تعداد بره به ازای هر زایمان بود که بعد از آن محصول شیر، پشم تولیدی و میزان زنده مانی میش قرار می گرفتند. وزن تولد دارای ارزش اقتصادی منفی بود. حساسیت ارزش اقتصادی صفات مختلف نسبت به تغییر 10± درصدی در هزینه های تغذیه و غیرتغذیه و نیز نسبت به تغییر قیمت گوشت، پشم و شیر مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد ارزش اقتصادی وزن پشم و محصول شیر نسبت به تغییر هیچ یک از هزینه ها حساسیت نداشت. افزون برآن، تغییر در هزینه های پرورش و فروش بر ارزش اقتصادی صفات وزن بدن در سنین مختلف، وزن پشم و محصول شیر هیچ تاثیری نداشت. در اثر تغییر قیمت گوشت ارزش اقتصادی همه صفات غیر از وزن تولد، وزن پشم و شیر تولیدی تغییر کردند و افزایش قیمت گوشت منجر به افزایش اهمیت اقتصادی آنها شد. درمیان عوامل مختلف، قیمت گوشت بالاترین اثر را در تغییر ارزش اقتصادی صفات مختلف نشان داد.
    کلیدواژگان: ارزش اقتصادی، صفت تولیدی و تولید مثلی، گوسفند افشاری
  • محمدرضا دهقانی، مهدی دهقان بنادکی، کامران رضا یزدی، هرمز منصوری صفحه 45
    هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر آنزیم تجزیه کننده فیبر بر روی تولید و ترکیب شیر، قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی جیره و pHشکمبه در گاوهای شیرده هلشتاین در اوایل شیردهی بود. در این آزمایش، تعداد 15 راس گاو هلشتاین چند بار زایش با روزهای شیردهی 10±30 روز و وزن اولیه 12± 616 کیلوگرم، در قالب طرح چرخشی و به طور تصادفی با یکی از جیره های آزمایشی تغذیه شدند. جیره های مورد استفاده شامل: 1) جیره شاهد (جیره پایه بدون افزودن مکمل آنزیم ناتوزیم) 2) جیره پایه به همراه 5/2 گرم آنزیم ناتوزیم در کیلوگرم ماده خشک و 3) جیره پایه به همراه 5 گرم آنزیم ناتوزیم در کیلوگرم ماده خشک بودند. طرح دارای 3 دوره بود و در هر دوره تعداد 5 راس گاو به هر جیره اختصاص یافتند. در هر دوره 21 روزه، ماده خشک مصرفی و شیر تولیدی روزانه گاوها به صورت انفرادی، ترکیبات شیر به صورت هفتگی و تغییرات امتیاز بدنی در ابتداء و انتهای هر دوره اندازه گیری شدند. قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی جیره پایه با استفاده از نشانگر خاکستر نامحلول در اسید، اندازه گیری گردید. مایع شکمبه از هر راس در هر دوره برای تعیین pH شکمبه در صفر و 4 ساعت بعد از تغدیه گرفته شد. نتایج بدست آمده نشان داد که استفاده از مقدار5/2 گرم آنزیم بر کیلوگرم ماده خشک جیره کاملا مخلوط به طور معنی داری تولید شیر (01/0P <)، شیر تصحیح شده بر اساس 5/3 درصد چربی و تولید شیر تصحیح شده بر اساس انرژی را در مقایسه با جیره شاهد و جیره دارای 5 گرم آنزیم افزایش داد)5 0/0(P <. چربی و پروتئین شیر تولیدی در گروه دریافت کننده مقدار5/2 گرم آنزیم افزایش معنی داری یافت (05/0P<). ماده خشک مصرفی در گروه دریافت کننده آنزیم به میزان 5/2 و5 گرم بر کیلوگرم ماده خشک به طور معنی داری افزایش یافت (01/0P <). مصرف آنزیم به میزان 5 گرم بر کیلوگرم ماده خشک اثر معنی داری بر بهبود نمره وضعیت بدنی گاوها در مقایسه با گروه شاهد و گاوهای مصرف کننده مقدار5/2 گرم آنزیم داشت (01/0P <). راندمان تولید شیر در گاوهای مصرف کننده مقدار5 گرم آنزیم به طور معنی داری کاهش یافت)1 0/0(P <. به علاوه، تنها مقدار 5 گرم آنزیم بر کیلوگرم ماده خشک توانست قابلیت هضم دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز را افزایش دهد (05/0P <). آنزیم تاثیری بر pH شکمبه و در زمان های صفر و 4 ساعت بعد از مصرف خوراک نداشت. نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف 5/2 گرم آنزیم بر کیلوگرم ماده خشک در جیره کاملا مخلوط در اوایل دوره شیردهی گاو هلشتاین می تواند درافزایش تولید شیر مفید باشد.
    کلیدواژگان: آنزیم، گاو شیرده هلشتاین، تولید وترکیب شیر، قابلیت هضم ظاهری
  • رسول پیرمحمدی، اسدالله تیموری یانسری، احد گل قاسم قره باغ، لطیف زالی کره ناب صفحه 57
    این مطالعه به منظور تعیین قابلیت هضم و خوشخوراکی تفاله انگور در دو واریته قرمز و سفید انجام گرفت. در این آزمایشات ابتدا مواد خوراکی مورد آزمایش مورد تجزیه شیمیایی قرار گرفته و میزان ترکیبات فنلی نیز تعیین شدند. سپس اندازه گیری قابلیت هضم خوراکها به دو روش مستقیم (حیوان زنده in vivo) و آزمایشگاهی (in vitro) و در نهایت خوشخوراکی مواد خوراکی مورد آزمایش انجام پذیرفت. چهار راس گوسفند نر بالغ اخته (با وزن بدن 2/1±40 کیلوگرم) در این آزمایشات مورد استفاده قرار گرفتند. تفاله های انگور قرمز و سفید به ترتیب به نسبت (50:50) با یونجه جایگزین و مخلوط شدند و میران قابلیت هضم تفاله ها و همچنین جیره های آزمایشی تعیین گردیدند. نتایج نشان داد که تفاله انگور قرمز ترکیبات فنلی و کل تانن بیشتری از تفاله انگور سفید داشت که نهایتا«باعث کاهش میزان پروتئین و قابلیت هضم و در نتیجه انرژی قابل متابولیسمی در تفاله انگور قرمز شد. همچنین قابلیت هضم مواد مغذی در جیره پایه بطور معنی داری بالاتر از جیره های آزمایشی حاوی تفاله های انگور قرمز و سفید بود (01/0P<). قابلیت هضم پایین تر تفاله انگور از جیره پایه شاید بدلیل حضور تانن، لیگنین و یا نوع دیواره سلولی در تفاله انگور باشد. قابلیت هضم کمتر تفاله قرمز احتمالا در نتیجه تانن بیشتر در این نوع تفاله است. مقدار خوشخوراکی برای جیره پایه (یونجه) پایین تر از تفاله ها بود. خوشخوراکی تفاله انگور سفید (5/ 45 درصد) بالاتر از تفاله انگور قرمز (16/ 38 درصد) بود و تفاوت معنی داری در خوشخوراکی بین دو تفاله وجود داشت (01/0P<). می توان از این تحقیق نتیجه گیری کرد که تفاله انگور می تواند بعنوان یک منبع خوب فیبری در جیره حیوانات کم تولید برای برآورد احتیاجات انرژی و پروتئین استفاده شود. و برای افزایش ارزش تغذیه ای آن شاید بهتر است که از عمل آوری فیزیکی یا شیمیایی مثل خشک کردن یا سیلو کردن استفاده شود که نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: تفاله انگور، خوشخوراکی، قابلیت هضم، گوسفند نژاد ماکویی
  • مسعود قشمی، غلامعلی مقدم، حسین دقیق کیا، سید عباس رافت، اکبر تقی زاده صفحه 69
    این مطالعه به منظور بررسی اثر بکارگیری سیدر و روش پره سینک به همراه برنامه اوسینک بر روی نرخ آبستنی گاوهای ماده انجام گرفت. همچنین اثر برخی عوامل موثر بر روی نرخ آبستنی گاوها از جمله تیمار، مرحله شیرواری، رکورد شیر ماهیانه و دمای محیط مورد مطالعه قرار گرفت. گاوهای موجود در سه گروه آزمایشی اوسینک(40n=)، پره سینک + اوسینک(40n=) و سیدر + اوسینک(33n=) از نظر میزان غلظت متابولیت های خونی و اثر آنها روی آبستنی نیز مورد مقایسه قرار گرفتند، در این طرح گروه اوسینک بعنوان کنترل بود. در زمان تلقیح ml5 خون به وسیله لوله های ونوجکت بدون ماده ضد انعقاد از ورید دمی گاوها گرفته شد و سرم خون ها پس از جداسازی توسط سانتریفیوژ در فریز در دمای 20- درجه سانتی گراد تا زمان آزمایش نگهداری گردید. برای این مقایسه از دو مدل زیر استفاده شد: در مدل اول با استفاده از رویه GLM نرم افزار SAS 9.1 اثر تیمار، مرحله شیرواری، رکورد شیر ماهیانه و دمای محیط بر روی متابولیت های خونی آنالیز و بررسی شد که در این میان تنها اثر رکورد شیر ماهیانه با سطح احتمال 05/0> P بر روی گلوکز سرم خون معنی دار شد. دمای هوا و مرحله شیرواری با سطح احتمال 01/0> P بر روی بتاهیدروکسی بوتیرات سرم خون اثر کاملا معنی داری داشتند. اثر تیمار و دمای هوا با سطح احتمال 01/0> P بر روی استروژن سرم خون کاملا معنی دار و اثر رکورد ماهیانه نیز با سطح احتمال 05/0P< معنی دار شدند. شکم زایش و میزان تولید شیر سالیانه بر روی هیچکدام از متابولیت ها اثر معنی داری نداشتند. در مدل دوم با استفاده از رگرسیون لجستیک اثرات متغیرهای مربوط به حیوان و متابولیت های اندازه گیری شده، بر روی آبستنی مورد آنالیز قرار گرفت که از بین عوامل موثر تنها اثر غلظت گلوکز سرم خون (01/0< P) و اثر غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات سرم خون (05/0< P) معنی دار بودند. به این معنی که به شرط ثابت بودن سایر عوامل، با افزایش یک واحد غلظت گلوکز سرم خون، احتمال تبدیل غیر آبستنی به آبستنی 03/0 واحد افزایش و با افزایش یک واحد غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات سرم خون احتمال تبدیل آبستنی به غیر آبستنی 22/0 واحد افزایش می یابد. نرخ آبستنی در روش پره سینک + اوسینک نسبت به روش اوسینک (22/4%) و نسبت به روش سیدر + اوسینک (58/12%) بالاتر بود، که باعث افزایش تعداد دامهای آبستن در طول یک سال می شود. با توجه به نتایج این تحقیق می توان پیشنهاد کرد که برنامه پره سینک + اوسینک روش مناسبی جهت مدیریت تولید مثل و افزایش تولید است.
    کلیدواژگان: اوسینک، سیدر، پره سینک، نرخ آبستنی
  • کریم حسن پور، محمد مرادی شهربابک، مصطفی صادقی، داود کیانزاد صفحه 81
    برآورد اثر عوامل محیطی موثر بر صفات فاصله زایش (16109 رکورد)، طول دوره شیردهی (5821 رکورد) و سن در موقع اولین زایش (4421 رکورد) گاومیش هایی که در طی سال های 1375 تا 1387 در 162 روستا زایش نموده و توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور ثبت شده اند به همراه برآورد پارامترها ژنتیکی صفات ذکر شده با آنالیزهای یک صفتی و دو صفتی انجام شد. میانگین سه صفت ذکر شده به ترتیب 92±437، 47±211 و 109± 1318 روز برآورد شد. گاومیش های استان های مازندران، آذربایجان-شرقی و آذربایجان غربی به ترتیب برای سه صفت ذکر شده دارای بهترین عملکرد بودند. گاومیش های زایش کرده در فصل زمستان بیشترین فاصله زایش و کمترین طول دوره شیردهی را داشتند. برآورد پارامترهای ژنتیکی نشان دهنده ی وجود واریانس ژنتیکی متوسط تا بزرگ برای صفات مورد مطالعه بود. متوسط وراثت پذیری سه صفت مورد مطالعه به ترتیب 28/0، 46/0 و 14/0 بدست آمد. همبستگی ژنتیکی بین صفات تولید شیر و فاصله زایش، منفی و پایین (156/0-) و بین صفات تولید شیر و سن در موقع اولین زایش مثبت و بزرگ (563/0) بود.
    کلیدواژگان: گاومیش، فاکتورهای محیطی و ژنتیکی، صفات تولیدمثلی
  • نوش آفرین حیدری، فرخ کفیل زاده * صفحه 91

    عملکرد، ترکیب شیمیایی، قابلیت هضم آزمایشگاهی و کینیتیک تولید گاز علوفه حاصل از 18 واریته مختلف یولاف (Avena Sativa L.) مورد مطالعه قرار گرفت. تمام واریته های یولاف در یک طرح بلوک کاملا تصادفی در سه تکرار تحت شرایط یکسان در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی کشت شدند. تفاوت معنی داری (01/0P<) در عملکرد علوفه (6/15 تا 3/26 تن ماده خشک در هکتار) بین واریته ها وجود داشت. محتوای پروتئین خام (CP)، دیواره سلولی (NDF)، دیواره سلولی بدون همی سلولز (ADF) و لیگنین (ADL) علوفه از 2/52 تا 122، 500 تا 597، 306 تا 399 و 1/33 تا 0/58 گرم در کیلوگرم ماده خشک در واریته ها متغیر بود. تفاوت معنی داری بین واریته ها از نظر قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم در علوفه حاصل از 18 واریته مختلف یولاف وجود داشت. واریته 12 و واریته 8 بترتیب بیشترین و کمترین قابلیت هضم ماده آلی را (674 در برابر 549 گرم در کیلوگرم ماده خشک) داشتند. میانگین عملکرد ماده آلی قابل هضم 8/10 تن در هکتار ماده خشک بود. واریته 8 بالاترین ماده آلی قابل هضم را داشت (2/13 تن در هکتار ماده خشک). تفاوت معنی داری (01/0P<)در حجم کل گاز تولیدی (A)، نرخ ثابت تخمیر (c) و فاز تاخیر (L) در بین واریته ها مشاهده شد. نتایج حاصل از این آزمایش بیانگر تنوع قابل توجه در ترکیب شیمیایی، قابلیت هضم و کینیتیک تخمیر در واریته های مختلف یولاف بود و این تنوع در قابلیت هضم و کل گاز تجمعی تولیدی ابعاد بسیار گسترده تری داشت.

    کلیدواژگان: ترکیب شیمیایی، قابلیت هضم آزمایشگاهی، کینیتیک تخمیر، واریته های یولاف
  • وحیده رزم آذر، نورمحمدتربتی نژاد، جمال سیف دواتی، سعید حسنی صفحه 107
    این تحقیق به منظور تعیین و مقایسه ترکیبات شمیایی، قابلیت هضم و قابلیت تولید گاز دانه ماشک (Vicia sativa)، خلر (Lathyrus sativus) و گاودانه Vicia ervilia)) کشت شده در استان اردبیل صورت گرفت. میزان گاز تولیدی در زمان های 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از انکوباسیون اندازه گیری شد. دانه های مورد آزمایش دارای پروتئین خام 34/29-89/23 درصد ماده خشک،NDF (دیواره سلولی) 63/36-12/31 درصد ماده خشک و قابلیت هضم ماده خشک 93/84-86/71 درصد بودند. در بین دانه های آزمایشی دانه گاودانه با پتانسیل گاز تولیدی 80 میلی لیتر به ازای 200 میلی گرم نمونه، نرخ تولید گاز 103/0 میلی لیتر بر ساعت، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر 506/1 میلی مول و انرژی قابل متابولیسم 72/11 مگاژول بر کیلو گرم دارای بالاترین ارزش غذایی و دانه ماشک با پتانسیل گاز تولیدی 18/72 میلی لیتر، نرخ تولید گاز 083/0 میلی لیتر بر ساعت، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر 313/1 میلی مول و انرژی قابل متابولیسم 35/10 مگاژول بر کیلو گرم دارای کمترین ارزش بود. دانه گاودانه نسبت به سایر دانه های مورد آزمایش به دلیل ویژگی های تخمیر و ترکیبات شیمیایی از ارزش غذایی بالاتری برخوردار می باشد. به طور کلی مواد خوراکی مورد آزمایش، از نظر قابلیت هضم، میزان تولید گاز و انرژی قابل متابولیسم متفاوت بودند، به طوری که بر فراسنجه های تجزیه پذیری اثر معنی داری داشتند.
    کلیدواژگان: انرژی قابل متابولیسم، تولید گاز، دانه بقولات، فراسنجه های تخمیر
  • قاسم متقی نیا، همایون فرهنگ فر، مجید جعفری صفحه 121
    در این پژوهش، از 46466 رکورد وزن پشم مربوط به 12821 راس بره بلوچی (6334 نر و 6487 ماده) حاصل از 413 قوچ و 4879 میش که طی 24 سال «1362 تا 1385» از گله های 1 و 2 ایستگاه اصلاح نژاد عباس آباد مشهد جمع آوری شده بود، برای بررسی روند هم خونی و اثر آن بر وزن پشم استفاده گردید. ضریب هم خونی حیوانات با استفاده از نرم افزار شجره محاسبه شد. آنالیز داده ها توسط یک مدل مختلط خطی و با استفاده از نرم افزار SAS انجام گردید. سال و ماه پشم چینی، سن پشم چینی، ضریب هم خونی، جنس و تیپ تولد اثر معنی دار آماری بر وزن پشم داشتند (0001/0P<). از کل حیوانات شجره، 2441 راس هم خون بودند (% 4/19). میانگین و انحراف معیار ضریب هم خونی برای کل حیوانات و حیوانات هم خون به ترتیب 60/2±669/0 و 17/5±90/3 درصد بود. حداقل و حداکثر ضریب هم خونی به ترتیب صفر و 25/31 درصد بود. میانگین ضریب هم خونی برای بره های نر و ماده به ترتیب 69/2±708/0 و 68/2±733/0 درصد و برای بره های تک قلو و دو قلو به ترتیب 59/2±684/0 و 84/2±785/0 درصد بود. بین میانگین ضریب هم خونی بره های نر و ماده تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت و این در حالی بود که بین بره های تک قلو و دوقلو، اختلاف معنی دار آماری وجود داشت (05/0P<). هم خونی اثر منفی بر عملکرد وزن پشم در بره های نر و ماده دو قلو داشت (05/0P<). افزایش هر یک درصد به ضریب هم خونی، سبب کاهش وزن پشم به مقدار 86/2 و 62/6 گرم در بره های نر و ماده دو قلو گردید. روند تغییرات سالیانه ضریب هم خونی برای کل حیوانات و حیوانات هم خون به ترتیب 075/0+ و 26/0- درصد و به لحاظ آماری معنی دار بود (0001/0P<). بنابراین برای کاهش اثرات زیان بار هم خونی لازم است که یک برنامه دقیق کنترل شده برای تلاقی حیوانات ایستگاه اصلاح نژاد عباس آباد مشهد در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: هم خونی، وزن پشم، گوسفند بلوچی
  • مهدی شکاری، محمدحسین شهیر، عین الله عبدی قزلجه صفحه 131
    به منظور بررسی اثر جایگزینی سطوح مختلف کنجاله کلزا (0، 8،16 و24 درصد) به جای کنجاله سویا در جیره های بر پایه ذرت یا گندم بر عملکرد و صفات لاشه جوجه هایگوشتی نر، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل 4×2 با 5 تکرار و 8 قطعه جوجه در هر واحد آزمایشی انجام شد. در این آزمایش تعداد 320 قطعه جوجه سویه راس در سن 12 روزگی برای انجام آزمایش به طور تصادفی انتخاب شدند.همه جوجه ها تا 12 روزگی جیره یکسان دریافت نموده و از سن 12 تا 42 روزگی در طی 2 دوره رشد (12 تا21 روزگی) و پایانی (22 تا 42 روزگی) جیره های آزمایشی را دریافت کردند. نتایج نشان داد که مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در کل دوره (12-42) تحت تاثیر سطوح مختلف جایگزینی کنجاله کلزا قرار نگرفته و تفاوت معنی داری با تیمار شاهد (جیره بر پایه ذرت و سویا) نشان ندادند. با وجود این، اثر جایگزینی کنجاله کلزا بر افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در دوره رشد و اثر نوع جیره پایه (ذرت یا گندم) بر افزایش وزن در دوره پایانی و کل دوره معنی دار بود (05/0P<)، به نحوی که جوجه های تغذیه شده با جیره های بر پایه گندم نسبت به جیره های دارای ذرت، میانگین افزایش وزن بیشتری داشتند. افزایش سطح کنجاله کلزای جیره باعث افزایش درصد وزن کل دستگاه گوارش و روده شد (05/0P<)، ولی اثر سطوح مختلف کنجاله کلزا بر روی سایر صفات لاشه (درصد سینه، ران، چربی بطنی، کبد، قلب و سنگدان- پیش معده) معنی دار نبود. در کل، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که می توان کنجاله کلزا را تا سطح 16 درصد در جیره های بر پایه ذرت یا گندم جایگزین کنجاله سویا نمود.
    کلیدواژگان: جوجه گوشتی، ذرت، کنجاله کلزا، گندم
  • حسین دقیق کیا، بهرام رهبر صفحه 147
    هدف از انجام این آزمایش، ارزیابی تاثیر استفاده از مکمل های مختلف چربی در جیره فلاشینگ بر هورمون ها، متابولیت های خونی و عملکرد تولید مثلی گوسفند قزل بود. 36 راس گوسفند قزل در سه تیمار به مدت 42 روز در قالب طرح کامل تصادفی مورد استفاده قرار گرفت. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: شاهد (بدون مکمل چربی در جیره)، روغن آفتابگردان (5% ماده خشک جیره) و نمک کلسیمی روغن پالم (5% ماده خشک جیره). جیره های آزمایشی دارای مقادیری مشابهی از انرژی قابل متابولیسم (6/3 مگاکالری در کیلوگرم) و پروتئین خام (2/9 درصد) بودند. برای همزمان سازی فحلی از سیدر استفاده شد. 48 ساعت پس از سیدربرداری میش ها تلقیح شدند. میزان کلسترول کل سرم خون گروه های مصرف کننده مکمل چربی بیشتر بود (01/0P<). مقدار گلوکز میش های دریافت کننده روغن آفتابگردان نسبت به تیمارهای دیگر بالاتر بود (01/0P<). غلظت سرمی هورمون های انسولین و استروژن در میش های دریافت کننده روغن آفتابگردان نسبت به سایر گروه ها بیشتر بود (05/0P<). وزن تولد بره ها در تیمارهای چربی بالاتر بود (05/0P<). تعداد نتاج و درصد دوقلوزایی در تیمار روغن آفتابگردان بالا بود (01/0P<). نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از روغن آفتابگردان موجب افزایش متابولیت ها و هورمون-های مرتبط با تولیدمثلی و در نتیجه تعداد نتاج و درصد دوقلوزایی شده است.
    کلیدواژگان: عملکرد تولیدمثلی، گوسفند قزل، مکمل چربی
  • روناک خرمتایی، ملیحه نظام آبادی، طاهر هرکی نژاد، مرادپاشا اسکندری نسب، محمدحسین شهیر، داریوش سلیمی صفحه 161
    به منظور ارزیابی ارتباط اندازه گیری عضله و چربی پشت بر روی دام زنده توسط سونوگرافی و ارتباط آن با صفات لاشه در گوسفند افشاری تعداد 97 راس از بره های نر نژاد افشاری با سن تقریبا یکسان و میانگین وزنی (2/9±5/56) کیلوگرم مورد بررسی قرار گرفتند. قبل از کشتار، با استفاده از دستگاه سونوگرافی، در ناحیه بین دنده 12 و 13 ضخامت چربی، ضخامت و سطح مقطع عضله راسته (longissimus dorsi) اندازه گیری شد. همچنین ضخامت چربی و ضخامت عضله (در محلی که بیشترین قطر را داشت از روی استخوان تا محل اتصال به چربی) در همان ناحیه، توسط خط کش فلزی با دقت 1 میلی متر روی لاشه اندازه گیری شد. لاشه ها به مدت 24 ساعت در سردخانه نگهداری و از طول به دو نیمه چپ و راست تقسیم گردیدند، نیم لاشه راست جهت تعیین اندازه های لاشه استفاده گردید. نیم لاشه مذکور به قطعات گردن، ران، سردست، قلوه گاه، راسته، دنبه تقسیم، و ضایعات اندازه گیری شد. سونوگرافی اندازه سطح مقطع عضله دقت بالایی را نشان داد و دارای همبستگی بالایی با وزن لاشه (84/0)، سردست(80/0)، قلوه گاه(78/0) و ران(74/0) در هرکدام به صورت عضلات به همراه استخوان، بود. اندازه عمق عضله راسته توسط سونوگرافی و انداره گیری آن بر روی لاشه 87/0 همبستگی نشان داد. اما همبستگی آن با وزن قطعات لاشه کمتر از همبستگی سطح مقطع عضله با وزن قطعات مذکور بود. همبستگی عمق چربی اندازه گیری شده توسط سونوگرافی با عمق چربی اندازه گیری شده بر روی لاشه 70/0 بود. معادلات رگرسیونی جهت پیش بینی صفات لاشه با استفاده از اندازه گیری های سونوگرافی و لاشه در سطح 1% معنی دار بود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اندازه گیری سطح مقطع عضله و چربی پشت توسط سونوگرافی دارای دقت نسبتا خوبی است و می توان از آن برای برآورد برخی از صفات لاشه استفاده نمود.
    کلیدواژگان: سونوگرافی، صفات لاشه، گوسفند افشاری
  • زهرا رسولی، قادر دشتی، معصومه رشید قلم صفحه 173
    هزینه نسبتا بالای تولید شیر ضرورت و اهمیت توجه تولیدکنندگان و سیاست گذاران را در جهت کاهش قیمت تمام شده آن از طریق کاهش هزینه ها نمایان می کند. چنین امری مستلزم آگاهی کامل از ساختار تکنولوژی تولید این محصول می باشد. در مطالعه حاضر، ساختار تولید گاوداری های تولیدکننده شیر در شهرستان اصفهان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور با استفاده از تئوری دوگان، تابع هزینه ترانسلوگ و معادلات سهم عوامل در قالب یک سیستم معادلات به ظاهر نامرتبط تکراری به طور همزمان تخمین زده شد. نتایج نشان داد که تولید شیر در منطقه و دوره مورد بررسی دارای بازده صعودی نسبت به مقیاس می باشد. مقادیر عددی مربوط به کششهای خودقیمتی نیز بیانگر کشش ناپذیری تقاضای تمامی نهاده ها در برابر تغییر قیمت آنها است که در این میان کشش قیمتی تقاضای خوراک دام از همه کوچکتر است. همچنین براساس یافته های تحقیق کشش متقاطع خوراک دام در برابر تغییر قیمت سایر نهاده ها کمتر از کشش متقاطع سایر نهاده هاست. بدین ترتیب پیشنهاد می-شود تمهیداتی اتخاذ گردد که واحدهای گاوداری با افزایش متناسب نهاده های تولید، مقدار شیر تولیدی را افزایش دهند و از مزایای افزایش مقیاس در راستای اقتصادی تر نمودن تولید شیر استفاده نمایند.
    کلیدواژگان: اصفهان، تابع هزینه ترانسلوگ، ساختار تولید، صرفه های مقیاس، کشش جانشینی آلن، صنعت گاوداری
|
  • H. Davarpoor, H. Janmohammadi, A. Taghizadeh, N. Pirani Page 1

    An experiment was conducted in order to evaluate the effect of different metabolizable energy and lysine levels on the growth performance and carcass quality of Arbor Acres(AA) broiler chickens. A total 180 of one day-old broiler chickens were randomly allocated to each of 6 treatments with 3 replicates in CRD design as factorial arrangement (2 metabolizable energy levels × 3 lysine levels) with 10 sex-mixed birds each. Three experimental bird groups received the experimental diets formulated to meet AA nutrient requirements for metabolizable energy with three levels of lysine (85, 100, and 115 percent of recommended level) and other three bird groups received the experimental diets with 200 Kcal/Kg deficient in metabolizable energy with same three levels of lysine. Except at 1- 14 days of age, feed intake, body weight gain and FCR of broilers were improved significantly (P<0.05) in standard energy level in other growth periods. With decreasing of lysine level in diets, feed intake and body weight gain was decreased at 1- 28 days but performance traits were not influenced by lysine levels in other growth periods. The results showed that may be used 85% of recommended level of lysine in diet at 28 - 49 days of age. Body weight gain and FCR was improved in standard level of energy at 1- 49 days of age. It was concluded that AMEn values were significantly (P<0.05) decreased with declining levels of metabolizable energy and lysine in broiler diets. Dressing percent and thigh weight percent was not affected by metabolizable energy and lysine levels. Breast weight percent and breast meat value decreased with lowering levels of metabolizable energy and lysine in diets.

    Keywords: Broilers, Performance, Metabolizable Energy, Lysine
  • M. Naghous, A. Pakdel, R. Vaez Torshizi Page 15
    The aim of present study was to evaluate the effect of ascites on some blood parameters and internal organ weights in the two paternal lines A and B from a commercial broiler line which were selected for higher body weight and lower feed conversion rate, respectively. In total 302 male birds (161 birds from line A and 141 birds from line B) were selected randomly and studied under two treatments of control and ascites. Body weight was measured at 7, 10 and 54 days of age. Moreover the body weight gain, feed intake and feed conversion ratio (FCR) were evaluated within 23 to 54 days of age. At 28, 35 and 42 days of age, the blood gas parameters and hematocrit value were evaluated. At the end of experiment in 54 days of age, all birds were slaughtered and the weight of heart, liver and spleen were measured. Moreover mortality resulted from ascites syndrome in total period experiment was recorded. The results of current study indicated that just body weight at 10 days of age was significant difference (P<0.01) between two paternal lines, so that it was higher in the ascites treatment group. Although the difference between two treatment for feed intake was significant (P<0.05) so that birds in the control group showed higher feed intake compared to ascites group, however the FCR values in whole period of experiment were similar in two treatment. There was no significant difference between birds in two group for internal organ weights like heart, liver and spleen, but right ventricle to total ventricle ratio as an indicator of ascites syndrome was higher (P<0.01) in the ascites group. Although birds in line B and in the ascites treatment showed significantly lower percentage of blood O2 saturation (P<0.05), however for other blood gas parameters and hematocrit value there was no significant difference between two treatment in both lines A and B.
    Keywords: Ascites syndrome, Blood gases, Performance, Internal organ weights, Broiler chicken
  • A. Mahmoody, H. Aliarabi Page 25
    Six lactating primiparous Holstein cows were used in two integrated change over 3×3 squares to investigate the effect of exogenous fibrolytic enzyme (cellulase) on dry matter intake, nutrients digestibility and milk production. This experiment was conducted in three periods of 20 days. The basal diet consisted of 50 percent concentrate (rolled barley, wheat bran, cotton seed, cotton seed meal and mineral supplement) and 50 percent forage (corn silage and alfalfa hay). Treatments were: 1) control (without enzyme), 2) basal diet + 0.5g enzyme applied to alfalfa, 3) basal diet + 1g enzyme applied to alfalfa. In each period dry matter intake and nutrients digestibility were determined at 14-18 days and milk sampling and milk yield were determinate on the days 19 and 20. Milk yield and 4%FCM production and dry matter, organic matter and neutral detergent fiber digestibility were higher for treatment containing 0.5 g enzyme as compared with 1 g however, dry matter intake and digestibility of crude protein were similar among the groups. Effect of enzyme supplementation on milk fat, protein, lactose and SNF and lactose yield was not significant. Cows receiving diet containing 0.5g enzyme had higher milk fat, protein and lactose compared to other groups and the above mentioned parameters were higher for cows fed diet containing 1g enzyme in comparison to control group. Overall results showed that exogenous cellulase supplementation either 0.5 or 1 g/d for lactating Holstein cows in early lactation increases both dry matter and fiber digestibility and milk production, however the level of 0.5 g/d enzyme supplementation is better.
    Keywords: Fibrolytic enzyme, Dry matter intake, Digestibility, Milk yield performance, Dairy cow
  • L. Mousazadeh, Aa Shadparvar, Mp Eskandarinasab Page 35
    In this research, economic value for production traits and reproduction traits of Afshari sheep were estimated using a deterministic bio-economic model. In production system of Afshari sheep, the variable costs comprised 99 % of total costs. Revenue sources consisted of meat, milk, wool and manure, where meat with 83.4 % of revenue had the highest effect. Economic value for a trait as the change in profit of production system by increasing one unit in the trait avrage, while avrage of other traits were constant was estimated.After that, milk, wool production and ewe survival were followed. Birth weight had negative economic value. The sensitivity of economic value of various traits to ±10 % changes in feed, non- feed costs and also to meat, wool and milk prices were examined, and the results showed the economic values of wool and milk productions were not sensitive to none of the costs. Also changes in the costs of rearing and marketing had no effect on the economic value for body weight in various ages of wool and milk production. By changing the price of meat, the economic values of all traits except birth weight, wool and milk production were changed, by increasing the price of meat results to increases in the economic values of those traits. Among various factors, meat price had the most effect on the economic value of traits.
    Keywords: Economic value, Production traits, reproduction traits, Afshari sheep
  • Mr Dehghani, M. Dehghan, Banadaky, K. Rezayazdi, H. Masouri Page 45
    The aim of this experiment was to study the effect of fibrolytic enzyme on milk yield and composition, nutrient apparent digestibility and rumen pH of Holstein cows in early lactation period. Fifteen multiparous lactating cows (DIM 30 ± 10, and initial body weight 616 ±12) in change over design randomly were allocated to one of experimental diets. The experimental diets included: 1) control (with no Natuzyme enzyme added to basal diet), 2) basal diet with 2.5 g/kg of Natuzyme enzyme to kg of DM 3) basal diet with 5 g/kg of Natuzyme enzyme to kg of DM. Design had three periods and five cows allocated to each diet in each period. Individual dry matter intake and daily milk yield, milk composition weekly and body condition score (BCS) changes were measured at first and at the end of each period. Digestibility of nutrients of basal diet was measured with acid insoluble ash as marker. Rumen fluid collected for determining of pH from each cow in every period at zero and 4 h after feeding. Results indicated that 2.5 g/kg of enzyme of DM of TMR increased milk production, %3.5 fat corrected milk (FCM) and energy corrected milk (ECM) compared to the other groups (P< 0.05). Milk fat and protein yield increased significantly (P< 0.05) in group that consumed 2.5 g/kg of enzyme. Dry matter intake increased significantly in cows consumed 2.5 g and 5 g/kg of DM of enzyme (P< 0.01). Body condition score changes were improved significantly (P< 0.01) for cows consumed 5 g/kg of enzyme of DM compared to cows fed with 2.5 g/kg of enzyme and control groups. Milk efficiency decreased significantly in cows consumed 5 g/kg of enzyme (P< 0.01). Furthermore, just diet with 5 g/kg of enzyme could increase NDF and ADF digestibility in basal diet (P<0.05). The Enzyme had no any effect on rumen pH at zero and 4 h after feeding. Results of the current study indicated that the enzyme with 2.5 g/kg of DM of TMR can be useful in increasing of milk yield of early lactation Holstein cows.
    Keywords: Enzyme, Holstein lactating cow, Milk production, composition, Apparent digestion
  • R. Pirmohammadi, A. Teimouri, A. Golgasemgarebagh, L. Zalikarenab Page 57
    This study was conducted to determine the digestibility and palatability of white and red grape pomace. Experimental feedstuffs were analyzed chemically, and phenol concentration was determined. Then the feeds digestibility measured in vivo and in vitro and their palatability was tested. Four adult male sheep with 40±1.2 kg body weight were used in these experiments. Red and white grape pomaces replaced with alfalfa hay with proportion of 50:50 to determine the digestibility. The results showed that red grape pomace had more phenol and tannin concentration than those of white grape pomace, thus, reduction of protein concentration, digestibility and metabolizable energy of red grape pomace was expectable. Nutrients digestibility of basal diet including alfalfa hay was significantly (P<0.01) higher than experimental feeds. It may be due to higher concentration of tannin, lignin and neutral detergent fiber in grape pomaces. Lower digestibility of red grape pomace may be attributed to higher tannin concentration in this pomace. Palatability of basal ration (alfalfa) was lower than pomaces. Palatability of white grape pomace (45.5%) was higher than that of red grape pomace (38.16%) (P<0.01). It may conclude that grape pomace can be considered as a good source of fiber and may use in diets of low yielding animals to meet the requirements of energy and nitrogen. For increasing nutritive value of grape pomace, it may be better to use chemical treatment and physical processing of such as ensiling, drying and addition poly ethylene glycol which needs more investigation to be done.
    Keywords: Digestibility, Grape pomace, Sheep, Palatability
  • M. Ghashami, Gh Moghaddam, H. Daghighkia, A. Raffat, A. Taghizadeh Page 69
    This study was performed to study the effect of using CIDR and presynch method with ovsynch program on the pregnancy level of dairy cows. Cows were allocated to three groups ovsynch(control, n=40), presynch+ovsynch(n=40) and CIDR+ovsynch(n=33). They were compared to the rate of blood metabolite concentrations and their effects on pregnancy rate. At the time of insemination 5 ml blood was taken with venoject tubes without anticoagulant, and achieved blood sera were frozen at -20 c˚ to test. Achieved Data were analyzed following two models:In the first model using software GLM procedure SAS 9.1, were analyzed the effects of treatment, stage of lactation, milk record monthly and ambient temperature effect on measured blood metabolites. Effect of milk record monthly with probability level (P<0.05) on blood serum glucose was significant and effects of environmental temperature and stage of lactation on blood serum BHBA were quite significant (P<0.01). Effects of treatment and ambient temperature on blood serum estrogen were quite significant (P<0.01) and monthly records of milk had a significant effect (P<0.05). Parity and annual milk production had no significant effects on any of the blood metabolites. In the second model using logistic regression, effects of variables related to animal and measured metabolites on pregnancy were analyzed. Blood serum glucose concentration (P<0.01) and blood serum BHBA concentration (P<0.05) were significant. This means that condition of constant other factors, one unit increasing in serum glucose concentration increase 0.03 units possibility of conversion non-pregnancy to pregnancy and one unit decreasing in serum concentration of BHBA increases 0.22 units possibility of conversion non-pregnancy to pregnancy. Pregnancy rate in presynch+ovsynch program was higher than ovsynch program and CIDR+ovsynch program (4.22%, 12.85%) respectively, which increased the number of pregnant animal in one year. According to the results of this study could be suggested that the presynch+ovsynch program is appropriate method for managing cattle reproduction and increasing production.
    Keywords: CIDR, Ovsynch, Pregnancy rate, Presynch
  • K. Hasanpur, M. Moradi Shahrbabak, M. Sadeghi, D. Kiyanzad Page 81
    Estimation of environmental factors effects and genetic parameters of some reproductive traits including calving interval (CI, n=16108), lactation length (LL, n=5821) and age at first calving (AFC, n=4421) of buffaloes that their calving occurred during 1995 to 2009 in 162 village were carried out. Mean±S.D of the traits were 437±92, 211±47 and 1318±109 days for CI, LL, and AFC, respectively. The provinces of Mazandaran, East Azarbayjan and West Azarbayjan possess the best buffaloes for CI, LL and AFC traits, respectively. Buffaloes that had calving in winter showed the highest calving interval but the lowest lactation length. Estimation of genetic parameters for the aforementioned traits revealed that genetic variation were moderate to high in Iranian buffalo population. Averages of heritability estimates obtained from uni- and bivariate analysis were 0.28, 0.46, and 0.14 for CI, LL and AFC traits, respectively. Genetic correlation between milk yield and calving interval was negative (-0.156) whereas this correlation was positive between milk yield and age at first calving (0.563).
    Keywords: Buffalo, Genetic, Environmental factors, Reproductive traits
  • N. Heidary, F. Kafilzadeh Page 91

    In this study the yield, chemical composition, in vitro digestibility and gas production of forage from 18 different varieties of oat (Avena Sativa L.) was studied. All the oat varieties were grown under the similar agronomic condition in three replicates in a randomized complete block design at Research Farm of School of Agriculture, Razi University. Significant difference (P<0.01) was observed in the yield of forage (15.6 to 26.3 ton dry matter (DM)/ha) from different varieties. Crude protein (CP), neutral detergent fiber (NDF), acid detergent fiber (ADF) and acid detergent lignin (ADL) content varied from 52.2 to 122, 500 to 597, 306 to 400 and 33.1 to 58.0 g/kg DM in forages respectively. The in vitro dry matter and organic matter digestibility (IVDMD, IVOMD) and metabolizable energy (ME) were significant (P<0.01) differences between 18 varieties of oat forage. The variety 12 and V8 had the highest and lowest IVOMD, respectively (674 vs. 549 g/kg DM). The mean value of digestible OM yield (DOM) was 10.8 ton/ha. Variety 8 had the highest DOM (13.2 ton/ha). The potential of gas production (A), rate of gas production (c) and lag time (L) indicated significant difference among different varieties. The result of this study emphasized a great variation in chemical composition, digestibility and kinetics of fermentation in different varieties of oat. However the diversity in digestibility and total cumulative gas production was greater.

    Keywords: Chemical composition, In vitro digestibility, Kinetics of fermentation, Oat varieties
  • V. Razmazar, Nm Torbatinejad, J. Seifdavati, S. Hassani Page 107
    This experiment was carried out to determine and compare the chemical composition, digestibility and gas production of grain of Vicia sativa, Lathyrus sativus and Vicia ervilia cultivated in Ardabil province. Digestibility was estimated using in vitro methods. The gas production was recorded after 2, 4, 6, 8, 12, 24, 48, 72 and 96 h of incubation. Crude protein content of legume grains were in range of 23.89-29.34%/DM, NDF (31.12-36.63%/DM) and digestible dry matter (71.86-84.93%). Among the tested grains, the grain of Vicia ervilia had highest fermentation parameters, potential gas production and rate of gas production, Short Chain Fatty Acids and metabolizable energy that estimated as 80 mL in 200 mg sample, 0.103 mL h-1, 1.506 mmol, and 11.72 MJ/kg respectively and Vicia sativa grain had the lowest potential gas production (72.18 mL in 200 mg sample), rate of gas production (0.083 mL h-1), Short Chain Fatty Acid (1.313 mmol), and metabolizable energy (10.35 MJ/kg) content. The grain of Vicia ervilia, had higher nutritive value than other tested feeds due to its in vitro fermentation characteristics as well as chemical composition. It was concluded different test feeds had different chemical composition, in vitro digestibility, gas production and metabolizable energy which significantly affected the degradation parameters.
    Keywords: Fermentation Parameters, Gas production, Legumes Grain, Metabolizable energy
  • Gh Mottaghinia, H. Farhangfar, M. Jafari Page 121
    In this research a total of 46466 wool weight records belonging to 12821 Baluchi lambs 6334 males and 6487 females) (progeny of 413 rams and 4879 ewes) born from 1983 to 2006 in two herds of Abbas Abad breeding centre, Mashhad, Iran were utilized to study inbreeding effect on wool weight of Baluchi sheep. Inbreeding coefficient was calculated for individual lambs using pedigree software. Data were analyzed by a linear model using SAS software. Year and month of shearing, age at shearing, inbreeding coefficient, sex and birth type had statistical significant effect on wool weight (P<0.0001). In total pedigree animals, 2441 was inbred (19.4%). Average andstandard deviation of inbreeding coefficient for total and inbred population were found to be 0.669±2.60% and 3.90±5.17%, respectively. Minimum and maximum of inbreeding coefficient were 0 and 31.25%, respectively. Average inbreeding coefficients for male and female lambs were 0.708±2.69 and 0.733±2.68%, and for single and twin lambs were 0.684±2.59 and 0.785±2.84, respectively. No statistical significant difference was found between two means of inbreeding coefficients of male and female lambs while statistical significant difference was revealed between two means of twin single and twin lambs (P<0.05). Inbreeding had negative effect on performance of wool in twin male and female lams (P<0.05). Increasing 1% of inbreeding coefficient of twin male and female lambs was accompanied with decreasing 2.86 and 6.62 g in their wool weight, respectively. Annual change trend in inbreeding coefficient for total and inbred population were0.075% and -0.26%, respectively that was statistically significant (P<0.0001).
    Keywords: Inbreeding, Wool weight, Baluchi sheep
  • H. Daghigh Kia, B. Rahbar Page 147
    This experiment was conducted to evaluate the effect of various supplemental fats applied in the flushing diet on reproductive performance, blood metabolites and hormones of Ghezel breed ewes. 36 Ghezel sheep were assigned in three treatments for 42 days in completely randomized design. Experimental groups were as follow: control (without supplemental fat in diet), sunflower oil (5% of ration dry matter) and calcium salts of palm oil (5% of ration dry matter). Experimental rations had the same Metabolisable Energy (3.6 Mcal/kg) and Crude Protein (9.2%) contents. CIDR was used for estrus synchronization. Insemination was done 48 hours after CIDR removal. Supplementation of fat resulted in higher levels of blood total serum cholesterol (P 0.01). Groups with Sunflower oil in flushing diet had higher blood glucose levels than others (P<0.01). Blood sera concentrations of insulin and estrogen were higher in sunflower oil supplemented group than others (P<0.05). Fat supplementation of flushing diets resulted in lambs with greater birth weight (P<0.05). The number of offspring and twining birth was higher in the sunflower oil treatment (P<0.01). Results indicated that, using sunflower oil in flushing diet increased metabolites and hormones related to reproduction and subsequently improved offspring number and twining.
    Keywords: Reproduction performance, Ghezel sheep, Fat supplement
  • R. Khoramtaie, M. Nezamabadi, T. Harkinezhad, M. Eskandari Nasab, D. Salimi Page 161
    To evaluate capability of sonography for estimation of carcass traits of live animals in Afshari sheep a study was conducted using 97 male lambs of Afshari breeds. Lambs were at age of 11 month before slaughtering. Muscle thickness, loin muscle area and back fat thickness, between 12th and 13th ribs was measured using the ultrasound. Back fat and muscle thickness was also measured directly using a metal ruler in same area on the carcasses. Carcasses were stored at cold room for 24 hours and afterward were divided into two halves of left and right. The right side of carcasses dissected into neck, leg, thigh, tail and waste. Ultrasound measurement of longissimous muscle showed a high accuracy and highly correlated with carcass weight (0.84), arm(0.8), flank area (0.78) and thigh (0.74) muscles with bone, respectively. Ultrasound muscle depth and its direct measurement on carcass were highly correlated (0.87). But its correlation with weight of carcass components was less than those of muscle area. Correlation between fat depth measured by ultrasound and fat depth measured on the carcass was 0.7. Regression equations for prediction of carcass traits using ultrasound and carcass measurements were calculated. The results of this study showed that measurement of loin muscle area and back fat by ultrasound has relatively good accuracy and can be used for estimation of some carcass traits.
    Keywords: Afshari sheep, Carcass traits, Ultrasound
  • Z. Rasooli, Gh Dashti, M. Rashidghalam Page 173
    Relatively high cost of milk production appears the necessity and importance of producers and policy maker's attention in order to reduce the production cost. It would require full knowledge of the structure of production technology. The present study analyzed the production structure of milk-producing farms of Isfahan. To this end, the Translog cost function and derived cost share equations estimated in a system of equations by iterative seemingly unrelated regression using the theory of duality. The results showed that the milk production has increasing returns to scale. Magnitudes of own price elasticity of inputs also indicate that they are inelastic. However, the own price elasticity of animal feed is the smallest. Also, the cross elasticity of animal feed against the change of other input prices is lower than other ones. Finally, it is recommended that the milk-producing farms can increase milk production by increasing the amount of inputs proportionally. In other words, they can use advantages of increasing returns to scale in order to more economical production.
    Keywords: Allen's substitution elasticity, Cattle industry, Economies of scale, Isfahan, Production structure, Translog cost function