فهرست مطالب

فصلنامه نقد ادبی
پیاپی 3 (پاییز 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/08/11
  • تعداد عناوین: 7
|
  • فردوس آقاگلزاده صفحات 7-28
    هدف این مقاله، مطالعه و بررسی زبان شناختی دیدگاه در روایت «روز اول قبر» (1344) نوشته صادق چوبک بر اساس مدل پیشنهادی سیمپسون1 1993م. است. راوی از نوع سوم شخص بازتابگر است که افکار، عقاید و احساسات شخصیت اول داستان را شرح می دهد. در این داستان از کلام نقل قول آزاد برای بیان حالات و عقاید شخصیت ها استفاده شده است. بر اساس محور دوم تقسیم بندی سیمپسون، وجهیت2 غالب در متن مثبت است که نشان دهنده دیدگاه قاطع راوی در مورد واقعیت مرگ است. ابزار زبان شناختی به کار رفته در این وجه عبارت اند از: فعل ها و واژه های مبنی بر وجهیت مثبت مثل فعل های آرزویی و دعایی، استفاده از کلمات احساسی اعم از قیود و صفات ارزیابی کننده، افعال گزارشی و نیز جملات بیان کننده عقیده و جملات تعمیم دهنده. تفکر غالب در زبان متن روایی، نمودار محتوم بودن مرگ، نیستی و زوال، زندگی و مرگ زجرآور، حسرت از دست رفتن زندگی و امید به بخشش گناهان و ترس از عقوبت است. با این حال، در پاره ای موارد از وجهیت منفی برای بیان تردید و ابهام پیرمرد درباره دنیای پس از مرگ و نیز بیان ابهام راوی درباره برخی احساسات منسوب به شخصیت ها استفاده شده است.
    کلیدواژگان: تحلیل زبان شناختی، دیدگاه، راوی، روایت، وجهیت
  • فریده ره گوی صفحات 29-58
    اصطلاح گفتمان چندصدایی نظریه ای که با نام میخائیل باختین، فیلسوف و زبان شناس روس گره خورده است- برای خواننده ایرانی اصطلاح ناآشنایی نیست. با این حال، دلالت های آن در حوزه های مختلف، اعم از فلسفه، زبان، ادبیات و فرهنگ برای او چندان آشکار نیست. این مقاله با رویکرد زبان شناختی، این نظریه را از پیامدهای استفاده از شیوه بازنمایی گفتمان غیرمستقیم آزاد تلقی می کند که خود، یکی از چند شیوه ارائه گفتار و اندیشه شخصیت های داستانی است که در نگاهی طیفی به موضوع، بین دو شیوه موسوم به نقل قول غیرمستقیم و مستقیم قابل بحث است. در بازنمایی گفتار (و نوشتار) و اندیشه شخصیت ها، امکان به کارگیری شیوه های دیگری به جز این سه شیوه، در اختیار نویسنده ها هست. چنین امکان هایی، موضوع مطالعه انگاره های (مدل های) مختلف بازنمایی گفتمان را تشکیل می دهد. این مقاله با نظر به انگاره سمینو و شرت2 (2004م.) که بر انگاره شرت و لیچ3 (1981م.) استوار است، به معرفی پنج شیوه بازنمایی می پردازد و بدون امتیاز قائل شدن بر یکی در مقابل دیگری، هر کدام را مقوله ای در طول یک پیوستار تعریف می کند؛ در یک سمت این پیوستار، صدای محض راوی شنیده و گفتمان از زاویه دید او بازنمایی می شود و در سمت دیگر آن، صدای محض شخصیت به صورت نمایشی ارائه می شود و بازنمایی گفتمان از زاویه دید او صورت می گیرد. مقوله غیرمستقیم آزاد شیوه ای است که گفتمان از طریق آن همزمان از زاویه دید راوی و شخصیت بازنمایی می شود؛ ازاین رو، همزمان دو یا چند صدا شنیده می شود. مقوله های یادشده، در سه تراز گفتمانی گفتار، نوشتار و اندیشه به ترتیبی که ذکر شد، براساس ملاک های نحوی (صوری) و نیز ملاک های معناشناختی و منظورشناختی4 (نقشی) تعریف می شوند.
    داده های این بررسی از ده داستان بلند، ده داستان کوتاه و ده گزارش خبری روزنامه، با حجم برابر و گزینش تصادفی فراهم آمده است. چنین گزینشی ضمن امکان دادن به مطالعه شیوه های یادشده در گفتمان ادبی (داستان)، بررسی مقابله ای آن را با یک گفتمان رسانه ای (گزارش روزنامه) نیز ممکن ساخته است.
    کلیدواژگان: بازنمایی گفتمان، شیوه های بازنمایی گفتمان، گفتمان داستانی، گفتمان رسانه ای، گفتمان چندصدایی
  • محمدرضا صرفی صفحات 59-88
    آنیما در نظریه کارل گوستاو یونگ1، تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است که به زعم وی نتیجه تجارب نژادی مرد با زن در طول صدها هزار سال زندگی با یکدیگر بوده و در ناخودآگاه جنس نرینه به یادگار مانده است و این، باعث تسهیل واکنش های متقاضی و توافق نظر بین دو جنس متقابل می شود. این کهن الگو همانند دیگر کهن الگوها، هم در نمایه های مثبت و هم در نمایه های منفی به نمود درآمده که در این مقاله نمودهای مثبت آن بررسی شده است. بر اساس این مقاله نمودهای مثبت کهن الگوی آنیما مطابق با دیگر نقاط جهان در اساطیر، ادبیات و فرهنگ ایران نیز به نمود درآمده و «معشوق»، «الهام بخش» و «احساسات نسبت به طبیعت» -که در این مقاله با نمونه ها و مثال های مختلف تحلیل و ارزیابی شده است- برخی از این نمودها به شمار می آید. در این مقاله، نشان داده شده است که دست کم یکی از نمودهای آنیما در ناخودآگاه مرد ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشئت می گیرد و این پروتوتایپ، به احتمال زیاد یکی از ایزدبانوان کهن ایرانی است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و بیشتر از نوع متن خوانی استفاده شده است.
    کلیدواژگان: آنیما، احساسات نسبت به طبیعت، _ الهام بخش، روان، انگاره، معشوق، هرمافرودیت، پروتوتایپ، کهن الگو، یونگ
  • داوود عمارتی مقدم صفحات 89-108
    این مقاله در پی ارائه تصویری از سیر تحول صناعات بدیعی در سنت بلاغی غرب در عصرکلاسیک (قرن چهارم ق. م تا قرن چهارم م.) است. برای این منظور، رده بندی های متفاوت صناعات بدیعی در دو حوزه فن خطابه و دستور زبان -که تا پیش از رنسانس اساس پژوهش های زبانی و سبک شناختی بود- بررسی شده است. در بخش نخست که به فن خطابه اختصاص دارد، جایگاه صناعات بدیعی و رده بندی آن در آثار خطیبان یونان و روم باستان بحث شده است. در بخش دوم، پس از اشاره به برخی هم پوشی های فن خطابه و دستور زبان، صناعات بدیعی از دیدگاه دستوریان عصر کلاسیک بررسی و به تفاوت های رده بندی و کارکرد صناعات در این دو حوزه پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: دستور زبان، رده بندی، _ سبک، صناعات بدیعی، فن خطابه
  • محمود فتوحی رودمعجنی صفحات 109-135
    اثر ادبی تاویل پذیر و چندمعناست. این ویژگی تا حدود زیادی مولود زبان مجازی و صناعات بیانی متن است. این مقاله می کوشد تا نقش زبان مجازی و صناعات ادبی را در شکستن ساختار عادی زبان، تعلیق معنای قطعی، و واسازی متن ادبی بررسی کند. برای این منظور، صناعات معنوی را بر اساس نقشی که در ابهام آفرینی و فاصله گذاری میان متن ادبی و زبان قراردادی ایفا می کنند از مجاز مرسل تا پارادوکس رده بندی می کند. پس از بحث درباره نقش هر یک از آن ها در تکثر معانی و ابهام متن، به این نتیجه می رسد که ماندگاری و پویایی متن در تاریخ، مرهون ابهام و تاویل پذیری حاصل از مجازها و صناعات بلاغی آن است. زبان مجازی، ذاتا ساخت شکن است؛ زیرا نخست با تغییر گونه بیان، معنای متفاوتی را پیشنهاد می کند و در مرحله دوم امکان قطعیت معنای پیشنهادی را رد، و آن معنای قطعی را انکار می کند. بنا براین، متن ادبی در جریان خوانش های مختلف از طریق پنهان سازی و تعلیق معنا، پیوسته در کار شکستن ساختار خویش و بازسازی آن است و از رهگذر همین تفاوت و تعلیق، قابلیت گفت وگو با تاریخ و نسل های مختلف را می یابد.
    کلیدواژگان: ابهام، _ زبان مجازی، ساخت شکنی، صناعات بلاغی
  • علیرضا فولادی صفحات 137-163
    این مقاله مبانی نظری و روش شناختی نقد فرمالیستی شعر را از دیدگاه فرمالیست های روسی و همچنین فرمالیست های آمریکایی یا اصحاب «نقد نو1» بازمی کاود. رهیافت ما برای این منظور، تحلیلی- انتقادی است. این پژوهش، سرانجام با ایجاد برخورد سازنده میان دستاوردهای نظری و عملی دو شاخه فرمالیسم، روش «نقد گرانیگاهی»2 را سامان می دهد. این روش نه مانند روش «نقد پیوندمایه ای» به شیوه افقی- عمودی، بلکه مطابق ماهیت نظام مند و ساختمند شعر به شیوه چندسطحی- سلسله مراتبی همه عناصر فرم این نوع ادبی را در ارتباط با «شگرد بنیادی» آن تحلیل می کند.
    کلیدواژگان: شگرد بنیادی، _ فرمالیسم، نقد شعر، نقد فرمالیستی، نقد گرانیگاهی
  • سیدکاظم موسوی صفحات 165-192
    شاهنامه فردوسی گنجینه بی بها و گران سنگ زبان و ادبیات فارسی است. شاهنامه پژوهان در حوزه زبان و محتوای شاهنامه تحقیقات بسیار گسترده ای انجام داده اند. اینکه شاهنامه از نظر طبقه بندی ادبی جزء کدام نوع ادبی قرار می گیرد و ویژگی های صورت و محتوایی کدام نوع ادبی را بیشتر در خود دارد، می تواند پرسشی نو و قابل طرح در شاهنامه پژوهی باشد. اشاره مکرر و صریح فردوسی به داستانی و روایی بودن شاهنامه می تواند نگرشی از دیدگاه داستان نویسی و عناصر آن به روی خوانندگان این اثر بگشاید. اگرچه به احتمال زیاد شالوده و چارچوب داستان های شاهنامه از پیش طرح ریزی شده و در اختیار فردوسی قرار گرفته است، پرورش شخصیت ها، روابط علت و معلولی قوی میان حوادث، فضاسازی، صحنه پردازی، گفت وگوهای متنوع و متناسب با وضعیت موجود، کشمکش های مختلف و بهره گیری از اغلب عناصر داستانی، شاهنامه را مجموعه ای بسیار منسجم و کارآمد در زمینه داستان پردازی قرار داده است. عنصر «کشمکش» که از وابسته های عنصر پیرنگ است، متناسب با موضوع و به گونه ای گسترده در داستان های شاهنامه حضور دارد. در این مقاله، این عنصر در داستان «سیاوش» بررسی می شود.
    کلیدواژگان: داستان، عناصر داستان، فردوسی، پیرنگ، کشمکش