فهرست مطالب

فصلنامه نقد ادبی
پیاپی 8 (زمستان 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/12/01
  • تعداد عناوین: 10
|
  • الهام دهقان، محمد تقوی صفحه 7
    موتیف یکی از اصطلاحات رایج در هنر و ادب و همچنین علم و فن است. بحث از موتیف در نقد و تحلیل جنبه های ساختاری و محتوایی آثار ادبی فواید و کارایی های بسیاری دارد. از این رو اطلاع از جوانب معنایی و تعاریف آن برای پرداختن به آثار و تحلیل آنها ضروری است. با توجه به این ضرورت، در این مقاله سعی شده علاوه بر معانی و تعریف های چندگانه موتیف، اصطلاحات نزدیک به آن نیز مورد بحث قرار گیرد و نسبت و دایره کاربرد آنها روشن شود.
    موتیف در نقاشی و هنرهای تجسمی و نمایشی و ادبیات به کار می رود و مهمترین ویژگی آن در این هنرها خصلت تکرار شوندگی و برانگیزندگی آن است. در ادبیات نیز کم و بیش همین ویژگی ها در اجزا و عناصر ادبی، گوناگونی موتیف را شکل می دهند. با توجه به تنوع عناصری که می توانند کارکرد موتیف داشته باشند(شامل: موقعیت، واقعه، عقیده، تصویر، شخصیت نوعی، ویژگی بارز یک شخصیت، مضمون مکرر و...) این اصطلاح با اصطلاحات دیگری ارتباط می یابد که عبارتند از: درونمایه، تپس، لایت موتیف، کهن الگو. در این مقاله پس از ارائه تعاریف و نسبت های این اصطلاحات به نحوه شکل گیری و کاربرد و کارکرد موتیف در آثار ادبی پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: تپس، درونمایه، شگرد ادبی، موتیف، ناخودآگاه، کهن الگو
  • حمیدرضا شعیری صفحه 33
    دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند؟ هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.
    کلیدواژگان: نشانه شناسی ساخت گرا، نشانه، معناشناسی، گفتمان، پلان های زبانی، معنا
  • مهدی محبتی صفحه 53
    یکی از شخصیت های بزرگ ادبی – عرفانی که در حیطه نقد و نظریه ادبی نکته ها و گفته های قابل تامل بسیاری گفته است؛ عین القضات همدانی است. وی در چهار اثر ممتاز خود نگره های تازه و نادری را در باب نقد و تحلیل و تاویل متن و حقیقت آن مطرح کرده است که از میان آنها می توان به نحوه نسبت معنا و لفظ، شکل اتصالی و انفصالی کلمات در ارتباط با مفهوم و محتوا، نسبت شعر و نثر با ذهنیت و زاویه دید خواننده، بی خویش نویسی و به ویژه سه ساحت کودکی، عاقلی و عاشقی در تحلیل معنا و معنای معنا اشاره کرد که هنوز هم بسیار عمیق و گیراست. هدف این مقاله تحلیل نگره های ادبی عین القضات در پرتو تفسیری هماهنگ از آثار مسلم اوست.
    کلیدواژگان: تاویل، شکل اتصالی و انفصالی حروف، معنا، معنای معنا
  • رحمان مشتاق مهر *، سعید کریمی قره بابا صفحه 73

    دولت آبادی بی تردید، یکی از پر کارترین و سخت کوش ترین نویسندگان دو دهه اخیر ایران است. او قبل از روی آوردن به رمان نویسی و خلق آثار بزرگی چون جای خالی سلوچ و کلیدر داستان های نسبتا بلندی نوشته است که در همان ها هم تمایل او به نوشتن رمان دیده می شود.
    آنچه تا به حال درباره آثارش نوشته اند، اندک است و عموما به محتوای داستان ها و به ویژه رمان های او مربوط می شود. در این مقاله به شکل شناسی چهارده داستان او در ساحت هایی چون طرح یا پیرنگ، زاویه دید، راوی، شخصیت پردازی، آغاز و انجام و... پرداخته ایم. پیش از شروع بحث نیز به اختصار به زندگی و آثار او تا سال 1357 و سپس به آرای محققان درباره شکل و شکل شناسی اشاره کرده ایم.

    کلیدواژگان: دولت آبادی، رئالیسم، راوی دانای کل، زبان شاعرانه، دیالوگ و مونولوگ
  • سید کاظم موسوی، فاطمه همایون صفحه 111
    نیست انگاری راوی در بخش اول «بوف کور» و وجوه تشابه آن با نیست انگاری نیچه، موضوعی است که پیش از این از سوی نگارندگان این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در عین حال که پیروی راوی از نیچه در این اثر هدایت قابل انکار نیست، این نیست انگاری با آن چه که نیچه آن را «نیست انگاری فعال» معرفی می کند و در عمل «زرتشت» متجلی می شود، تفاوت زیادی دارد. وجوه تمایز راوی از زرتشت را می توان در بخش دوم بوف کور - که در واقع بخش عملی نیست انگاری این کتاب است – مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
    این مقاله به معرفی وجوه تمایز و افتراق «زرتشت» و «راوی» بوف کور می پردازد و «نیست انگاری منفعل» را به خصوص در بخش دوم این کتاب بررسی خواهد کرد و یادآور می شود که اگر چه راوی استدلال نیچه را در ذهن خود مرور کرده، آن را می پذیرد و در بخش اول کتاب، نابودی «دختر اثیری» را در ذهن خود می پروراند، نفوذ عمیق این دختر - که در واقع جلوه ای از دنیای ماوراست – در کنار انفعال راوی مانع از آن می شود که او بتواند در عمل، تاثیر حضور «لکاته» را – که نماد اجتماعی دختر اثیری است- از زندگی خویش بزداید.
    کلیدواژگان: راوی، زرتشت، نیست انگاری فعال، نیست انگاری منفعل
  • نصرالله امامی، بهروز مهدی زاده فرد * صفحه 141

    روایت داستانی با دامنه ای به نسبت گسترده، مورد توجه محافل نقد ادبی است. از سویی دیگر، درهم تنیدگی عنصر روایت با دیگر عناصر داستانی موجبات حضور چشم اندازهای متنوعی را در زمینه نقد داستان فراهم آورده است. برایند نوشتار حاضر، توضیح و تحلیل چند شگرد روایی و تلاش برای کاربردی کردن آن ها در بازتابانی مصادیقشان در قصه های مثنوی است. چهار مفهوم کلی ماضی روایتی، افعال جریان بیرونی و درونی، پیش رفتگی روایت و روایت میان افزود، شاکله کلی این مقاله را تشکیل می دهد. در محور ماضی روایتی، تفاوت بارز کارکرد زمان افعال در متون تخیلی و واقعی بیان می شود. در محور بعدی توضیح داده می شود که گزارش افعال بیرونی اشخاص مانند خوردن، پوشیدن، دویدن و... از عهده متون غیرداستانی نیز برمی آید؛ اما بیان افعال درونی همچون فکر کردن، امیدوار بودن و... صرفا به ظرفیت متون تخیلی و داستانی بازبسته است. در قسمت سوم مقاله، مباحث روایت خطی و شکست روایت خطی مطرح می شود و سرانجام در قسمت پایانی، مفهوم روایت میان افزود تشریح می شود؛ توضیح اینکه روایت میان افزود ناظر بر قصه هایی است که چارچوب روایت در آن ها به شکلی تناوبی میان کنش داستانی و گفت وگوی شخصیت ها پیش می رود.

    کلیدواژگان: روایت، قصه، ماضی روایتی، افعال بیرونی و درونی، پیش رفتگی روایت، روایت میان افزود، مثنوی
  • محمدرضا هاشمی، محمد علی شمس، سعیده شمسایی صفحه 163
    هدف این پژوهش بررسی روایت شناختی و سبک شناختی «روایت محرم» اثر سید مرتضی آوینی در چارچوب نظریه هوش داستانی رندال (1999) است. گرچه تا کنون مطالب بسیاری در مورد منحصر به فرد بودن روایت های این نویسنده مطرح شده است، تا کنون هیچ پژوهش علمی برای اثبات ویژگی های خاص روایت شناختی در آثار او به عمل نیامده است. بررسی آثار آوینی بر مبنایی علمی و مبتنی بر نظریه های معتبر روایت شناختی گامی موثر در جهت فهم بهتر ویژگی های این آثار و استفاده از این ویژگی ها در شکل ها و موقعیت های دیگر خواهد بود. در این مطالعه، سازوکارهایی که در ارتقای هوش داستانی در چارچوب تحلیلی رندال دخیل هستند، و نمود آن ها در متن «روایت محرم» با بهره گیری از مدل روایت شناختی لبوف (2001) مورد بررسی و ارزیابی کیفی و کمی قرار می گیرد. در این راستا بخشی از ویژگی های روایت شناختی نثر آوینی با ذکر مثال هایی از نثر وی و از منظری سبک شناختی و در قالب نمودهای زبانی تبیین می شود.
    کلیدواژگان: روایت شناسی، سبک شناسی، هوش داستانی، نمودهای زبانی
  • هاشم صادقی صفحه 211
  • داوود عمارتی مقدم صفحه 215
    در سال های اخیر انبوهی از مقالات نقدادبی در نشریه های پژوهشی کشور منتشر می شود که ساختاری دو پاره دارند؛ در بخش اول به معرفی یک نظریه می پردازند و در بخش دوم آن نظریه را بر یک متن ادبی اعمال می کنند. مثلا در پاره ی نخست نظریه هایی چون فرمالیسم، ساختارگرایی، روایت شناسی، سخن کاوی انتقادی و... معرفی می شوند و در پاره ی دوم متنی اغلب بدون توجه به قابلیت ها و تناسب آن با نظریه معرفی شده مورد بررسی قرار می گیرد. در حقیقت آنچه بیش از هر چیز به «بیمارگونگی» این روش منجر شده، «تصادف» در گزینش نظریه و متنی است که موضوع مقاله است. نویسنده (منتقد) در مورد یک نظریه مطالعاتی می کند و صرف نظر از جایگاه تاریخی، دلایل شکل-گیری و نسبت آن با نظریه های پیشین و پسین، پاره نخست مقاله را به معرفی نظریه اختصاص می دهد آنگاه متنی را منتزع از بافت تاریخی اش و بدون عنایت به نسبت آن با متون پیشین و پسین برمی گزیند. بدین ترتیب کار منتقد تا حد «إعمال مکانیکی یک نظریه تصادفی بر یک متن تصادفی» تنزل می یابد. دریغا که در این گونه مقالات هیچ صدایی از نویسنده نقد به گوش نمی رسد و «صدای» منتقد در پشت قاعده ها و فرمول های از پیش تعیین شده ی آن نظریه ی خاص خاموش می شود.
    کلیدواژگان: نظریه تصادفی، متن تصادفی
|
  • Elham Dehghan, Mohammad Taghavi Page 7
  • Shairi Hamid Reza Page 33
    Regarding the discursive or semiotic approach, unlike the structural studies which consider the linguistic products as external and independent objects toward theirs producers, very semiotic items influence the obscurant process of linguistic productions. The most important, meanwhile, is the discursive presence that its dynamism leads us to a discursive pointing and helps us to extent our relationships, and so the interaction between compatible and incompatible powers. Now the question is this: what helping us to transmit from a systemic relationship between the signifier and the signified to a processional? It seems that the cause arises of a substitution of a processional system instead of the fixed relationships of the signifier and the signified. But someone may ask: what traits cause that the lingual plans change the borders of meaning, and produce a semiotic process? Our purpose in this article, besides answering that question, is studying the conditions which lead us from a structural semiotics that the predetermined meanings are very important for it, to a processional semiotics which for that the meaning is a tributary to the dialogue and conflict between the plans of language. Key words: semiotics, discourse, lingual plans, process, meaning
  • Mahdi Mohabbati Page 53
    Eyn-ol Ghozat Hamedani is one of the prominent scholars and theosophists in the field of literary theory with lots of in-depth studies in this area. In his four excellent works, he has introduced fresh and unique ideas regarding the criticism and interpretation of the literary texts, among which one can point out: the relationship between expression and meaning; words’ connective and separative forms with respect to the meaning and content; the relation between poem and prose, and the mentality and the viewpoint of the reader; the impromptu writing especially in three stags including childhood, the state of wisdom, and the state of being in love. This study intends to analyze Eyn-ol Ghozat Hamedani’s works based on the frameworks proposed by him.
  • Rahman Moshtagh Mehr Page 73

    Dolatabadi is the most prolific author of the last two decades in Iran. Before writing novels and creating his great works such as Saluch's Absence and Kaleidar, Dolatabadi wrote long short stories, which shows his interest in writing novels. There have been only a few studies on his works and those available are mostly about the content of his stories and novels. This paper is a study of fourteen short stories by him with a particular attention to issues such as plot, point of view, characterization, and the type of beginnings and endings in them. A brief review of Dolatabadi's life and works before 1357 as well as some scholar's views of the narration and narratology in his works will precede the main discussion.

  • Sayed Kazem Moosavy, Fatemeh Homayoon Page 111
    Nihilism in the beginning part of “boof e koor” and its similarity with Nietzsche’s nihilism is an issue that has already been explored by writers of this paper. Despite the fact that Nietzsche’s influence is not deniable in Hedayat’s work, this nihilism radically different from what Nietzsche recognizes as “active nihilism” and is realized in Zarathustra. The distinction between the Narrator and Zarathustra can be investigated in the second part of “Boof e koor”, which is in fact the practical nihilism of this book. This paper unearths the similarity and distinction dimensions between Zarathustra and the Narrator of Boof e koor and explores “passive nihilism” especially in second part of this book. The paper also argues that although the Narrator has mentally reviewed Nietzsche’s argument, he approves of it, and, in the first part, thinks about killing the celestial girl; this girl's deep influence - that is in fact a realization of the extraterrestrial world- and narrator's passion deter him from being able to practically obliterate influence of the prostitute’s presence, that is the social symbol of the celestial girl, from his life.
  • Rahman Moshtagh Mehr Page 141

    The narratology, with a relatively vast domain, is the center of attention for many circles of literary criticism. Besides, the relation between narrative elements with other fictional elements has introduced various new perspectives in the field of literary criticism. The aim of this article is to explain and analyze several narrative techniques, and also to show some instances of these techniques in the Masnavi’s tales. The focus of this paper will be on four major concepts, namely narrative past, Material and mental process verbs, narrative proceeding and intercalated narration. In the part devoted to narrative past, the different functions of the tense of the verb in fictional and factual texts is explicated. In the next part, it is discussed that the reporting of the persons’ external verbs like eating wearing running and the like can occur in nonfictional texts; yet, explanation of the internal verbs like thinking, hoping, and etc., is possible only in fictional texts. In the third section of the paper, the linear narrative and interruption of linear narrative will be dealt with. Finally, in the last part of this paper, the concept of intercalated narration is explored. It should be noted that the intercalated narration involves tales in which the narrative framework proceeds alternately between fictional acts and characters’ dialogues.

  • Mohammad Reza Hashemi, Mohammad Shams, Saeedeh Shamsaee Page 163
    This study is a stylistic narratological analysis of Ravāyat-e Moharram (The Narrative of Moharram) by Seyyed Morteza Aviny based on a framework adopted from Randall’s (1999) Narrative Intelligence Theory. Although many claims have been made about the unique qualities of Aviny’s narratives, none of his works have been academically analyzed to confirm the narratological features of his works. The researchers believe that scientific analysis of Aviny’s works based on reliable theories of narratology can substantially contribute to a better understanding of special qualities of his style, and using them in new forms and contexts. In the present study, mechanisms contributing to the promotion of narrative intelligence and their realization in Ravāyate Moharram are quantitatively and qualitatively analyzed using Labov’s (2001) narratological model as a structural instrument. The linguistic manifestation of some narratological features of Aviny’s prose are discussed from a stylistic perspective.