فهرست مطالب

نشریه پژوهش های حفاظت آب و خاک
سال هجدهم شماره 1 (بهار 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/10/01
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مونا لیاقت، فرهاد خرمالی صفحه 1
    هدف از این مطالعه، بررسی میکرومورفولوژی تکامل برخی خاک های لسی غرب استان گلستان در یک توالی اقلیم- توپوگرافی- پوشش گیاهی است، که از زمین های پست شمال شروع شده و در جنوب به اراضی مرتفع جنگلی ختم می شوند. 4 خاک رخ مورد مطالعه، در رژیم های رطوبتی اریدیک، زریک و یودیک و در محدوده ارتفاع 400-20 متری از سطح دریا واقع شده اند. 20 نمونه دست خورده خاک، به منظور بررسی ویژگی های فیزیکی- شیمیایی خاک و 20 نمونه دست نخورده خاک برای مطالعات میکرومورفولوژی از این مناطق جمع آوری شدند. خاک های مورد مطالعه از شمال به جنوب عبارت بودند از Gypsic Aquisalids (خاک رخ 1)، Typic Haploxerepts (خاک رخ 2)، Typic Calcixerolls (خاک رخ 3) و Typic Hapludalfs (خاک رخ 4). بررسی ها نشان دادند خاک های واقع در رژیم های رطوبتی زریک و یودیک، دارای مقدار رس بیش تری می باشند. خاک آلفی سولز با رژیم رطوبتی یودیک و کاربری جنگل، دارای pH اسیدی ضعیف می باشد، ولی در اقلیم نیمه خشک و حضور گچ و آهک در خاک اریدی سولز، سبب افزایش pH در خاک شده است. حضور بلورهای ریز کلسیت در خاک اریدی سولز و افق زیرین خاک مالی سولز، سبب ایجاد بی فابریک کریستالیتیک در این خاک ها شده است. حال آن که بی فابریک غالب در خاک آلفی سولز، لکه ای- خطی می باشد. ساختمان میکروسکوپی غالب در خاک های آلفی سولز، اریدی سولز و اینسپتی سولز، مکعبی نیمه زاویه دار است. در افق سطحی خاک مالی سولز، ساختمان میکروسکوپی دانه ای و اسفنجی مشاهده شد. همچنین در خاک مالی سولز، درصد حفره های بیش تری نسبت به سایر راسته ها مشاهده گردید. اطلاعات کمی میکروسکوپی خاک، با استفاده از نرم افزار Image Tool و آنالیز تصویر، انجام پذیرفت. تنوع حفره ها نیز با تغییر از رژیم رطوبتی اریدیک به سمت رژیم های مرطوب تر زریک و یودیک بیش تر شد. در خاک های واقع در رژیم رطوبتی زریک، پدوفیچرهای متنوعی از آهک و پوشش های اکسیدهای آهن و منگنز و در رژیم رطوبتی یودیک، پوشش های رسی و فرم تکه ای رس مشاهده گردید. پدوفیچرهای گچ نیز در خاک واقع در رژیم رطوبتی اریدیک دیده شد.
  • جواد سیدمحمدی مرشت، مهدی عاکف، کامران افتخاری، حسن رمضانپور صفحه 33
    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر سطح آب زیرزمینی و کشت گیاه برنج بر خصوصیات مورفولوژیکی و میکرومورفولوژیکی خاک های تشکیل یافته بر روی واحدهای فیزیوگرافی فلات ها و تراس های فوقانی سفیدرود، آبرفت های رودخانه ای، اراضی پست و دشت ساحلی در منطقه جنوب سد سنگر رشت در استان گیلان صورت گرفت. در مجموع 20 نیم رخ، در هر واحد 5 نیم رخ، بر روی واحدهای فیزیوگرافی ذکر شده در بالا حفر و مطالعه شدند، براساس مطالعه دقیق در هر واحد یک نیم رخ شاهد انتخاب شد. خصوصیات فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژیکی خاک ها با گرفتن نمونه های خاک دست خورده و دست نخورده از افق های خاک های تشریح شده، مطالعه و تعیین شدند. وجود شرایط احیاء، تخریب ساختمان خاک و تشکیل ساختمان دانه ای ضعیف بعد از گذشت چند ماه از گل خرابی در افق سطحی از ویژگی های قابل تشخیص غالب از خاک های منطقه بودند. مطالعات میکرومورفولوژیکی نشان داد که حفره های واگ، کانال و صفحه ای بیش تر در افق های سطحی و حفره های از نوع واگ و کانال در افق های تحتانی وجود دارند که در بیش تر موارد با ترکیبات آهن و ماده آلی پوشیده شده اند. ریزساختمان در همه افق های سطحی دانه ای ضعیف بود. ریزساختمان در افق های تحتانی واحد فیزیوگرافی دشت ساحلی تک دانه ای و حفره های آن به طور عمده از نوع حفره های آرایشی ذرات شن بود. ریزساختمان در افق های تحتانی سایر واحدها بلوکی گوشه دار و بدون گوشه بود. مشاهدات میکرومورفولوژیکی از خاک های واحد دشت آبرفتی حضور نودول های اکسیدآهن به صورت هاله و ژئودیک با مرز پخشیده، توده های آهن و پوشش کمپلکس اکسیدهای آهن و ماده آلی را ثابت کرد. در خاک اراضی ساحلی و پست به علت بالا بودن سطح آب زیرزمینی نودول اکسیدآهن مشاهده نشد. به دلیل بالا بودن سطح آب زیرزمینی و نوسان متناوب آن در خاک های منطقه مورد مطالعه، در مقاطع نازک این خاک ها شواهد پوسته های رسی مشاهده نشد. ذرات رس در اراضی فلات ها به علت تهویه مناسب و هوادیدگی نسبت به سایر واحدها کم تر بود. در واحدهای فیزیوگرافی فلات ها و تراس های فوقانی، آبرفت های رودخانه ای و اراضی پست خاک ها در رده اینسپتی سولز و در واحد فیزیوگرافی دشت ساحلی در رده انتی سولز طبقه بندی شدند.
  • حسین انصاری، مریم عرفانیان، محمد نادریان فر صفحه 59
    خشک سالی به عنوان پدیده ای آرام و خزنده با گسترش مکانی بالا، هر ساله خسارات بسیار زیادی را به بخش های مختلف اقتصادی کشور وارد می سازد. بنابراین باید پایش و پهنه بندی آن به عنوان یک اصل مهم در برنامه ریزی های کلان مورد توجه قرار گیرد. پایش خشک سالی ها با استفاده از شاخص بارندگی استاندارد شده (SPI) در یک دوره آماری 25 ساله (2005-1981) در استان سیستان و بلوچستان نشان داد که در سال های اخیر تکرار و تداوم این پدیده در همه نقاط استان افزایش و تا حدودی از شدت آن کاسته شده است. همچنین با توجه به نتایج این شاخص، مشخص شد که خشک سالی های به وقوع پیوسته در مناطق جنوبی و مرکزی استان، از تداوم و شدت بیش تری نسبت به مناطق شمالی استان برخوردار است. در این پژوهش نیز به جهت اهمیت موضوع و برای کمک به برنامه ریزی دقیق تر، از روش های زمین آماری به عنوان یک ابزار برای پهنه بندی خشک سالی استفاده گردید. بر این اساس مدل های کرجینگ، عکس فاصله و منحنی پوش مورد بررسی قرار گرفت. برای ارزیابی روش ها از تکنیک ارزیابی متقابل با معیارهای میانگین ریشه ای خطا (RMSE)، متوسط انحراف خطاها (MBE)، متوسط قدرمطلق خطاها (MAE) و ضریب همبستگی () بین داده های واقعی و تخمینی استفاده شده است. نتایج کلی به دست آمده از رتبه بندی مجموع معیارهای ذکر شده نشان می دهد که از بین سه روش مختلف درون یابی، روش کریجینگ با تغییر نمای گوسی، که دارای مقادیر RMSE، MBE و MAE به ترتیب 546/0، 0015/0- و 42/0 و دارای بیش ترین همبستگی (56/0=) می باشد به عنوان بهترین روش و مدل در منطقه بوده و پس از آن روش عکس فاصله با توان 1 و 2 مناسب ترین روش ها برای درون یابی و در نهایت پهنه بندی شدت خشک سالی ها بوده است. با توجه با نتایج مطلوب روش کریجینگ، در نهایت نقشه های شدت خشک سالی در مقیاس های زمانی متفاوت برای استان مورد مطالعه تهیه شد.
  • مهدی مفتاح هلقی، ابوطالب هزارجریبی صفحه 81
    با توجه به پتانسیل به نسبت خوب آب زیرزمینی در حوضه قره سو در مقایسه با آب سطحی، انجام مطالعات کمی و کیفی منابع آب زیرزمینی این حوضه از اهمیت به سزایی برخوردار است. به منظور بررسی کیفی وضعیت آب زیرزمینی این حوضه پس از انجام مطالعات پایه مانند بررسی منابع آلوده کننده تاثیرگذار، اقدام به انتخاب نقاط نمونه برداری گردید. نقاط نمونه برداری شامل چاه های عمیق و نیمه عمیق بوده است. پراکنش این ایستگاه ها بر مبنای توزیع یکنواخت بر زیرحوضه های قره سو و منابع آلاینده اثرگذار بوده است. به این ترتیب 57 ایستگاه نمونه برداری انتخاب گردید. به دلیل نوسانات اندک پارامترهای کیفی آب زیرزمینی، نمونه برداری در دو دوره پرآبی (اردیبهشت) و کم آبی (مهر) انجام و آزمایش های لازم کیفی بر روی نمونه ها انجام شد. این آزمایش ها شامل آنیون ها، کاتیون ها، کلی فرم ها، هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، اکسیژن مورد نیاز بیولوژیک (BOD) و اکسیژن مورد نیاز شیمیایی (COD) می باشد. نتایج به دست آمده از آزمایش ها نشان داد که در جهت حرکت به سمت شمال غرب یا نقطه خروجی حوضه قره سو بر میزان آلاینده ها افزوده می شود که این موضوع با کاهش عمق سطح آب زیرزمینی و جهت حرکت آب زیرزمینی هماهنگی کامل دارد. همچنین در بیش از 90 درصد نقاط کیفیت آب برای شرب و کشاورزی مناسب است. دلیل اصلی پایین بودن کیفیت جهت شرب و کشاورزی، به طور عمده بالا بودن پارامترهای هدایت الکتریکی و کل جامدات محلول در نزدیکی خروجی حوضه قره سو بوده است. همچنین براساس نمودار گیبز و نسبت یون های کلسیم به منیزیم (کم تر از یک)، اساس نهشته ها کانی های دولومیتی است.
  • رقیه احمدپور سید *، محمدعلی بهمنیار، سروش سالک گیلانی، اکبر فرقانی صفحه 103

    به منظور بررسی سطوح و دفعات مختلف کود آلی لجن فاضلاب به همراه و بدون کود شیمیایی در زمین تحت کشت ذرت بر فعالیت آنزیم فسفاتاز قلیایی و اوره آز در خاک، پژوهشی در سال 1387 صورت پذیرفت. این آزمایش به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار که فاکتور اصلی آن تیمار کودی (1T= تیمار شاهد بدون مصرف کود شیمیایی و آلی، 2T= تیمار با مصرف کود شیمیایی (سولفات پتاسیم، سوپر فسفات تریپل و اوره به ترتیب 100، 120 و 225 کیلوگرم در هکتار)، 3T= 20 تن لجن فاضلاب در هکتار، 4T= 20 تن لجن فاضلاب در هکتار + نصف کود شیمیایی 2T، 5T= 40 تن لجن فاضلاب در هکتار، 6T= 40 تن لجن فاضلاب در هکتار + نصف کود شیمیایی 2T) و فاکتور فرعی سال کوددهی، 1 سال کوددهی (سال 85)، 2 سال کوددهی (سال 85 و سال 86)، 3 سال کوددهی (سال 85، سال 86 و سال 87) انجام شد. 60 روز پس از کوددهی در سال 1387، از عمق 20-0 سانتی متری از سطح خاک نمونه برداری صورت پذیرفت (کود آلی در زمان کاشت مصرف شد). نتایج نشان داد که ماده آلی خاک با افزایش دفعات مصرف با لجن فاضلاب به صورت معنی داری نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت. افزایش مقدار و دفعات کاربرد با لجن فاضلاب باعث افزایش نیتروژن کل نیز گردید، همچنین با افزایش سطح و دفعات کوددهی میزان پتاسیم و فسفر قابل جذب نیز افزایش یافتند، به طوری که در بیش تر موارد با تیمار شاهد اختلاف معنی دار مشاهده شد. فعالیت دو آنزیم اوره آز و فسفاتاز قلیایی با افزایش کود آلی و دفعات کوددهی با تیمار شاهد در بیش تر موارد اختلاف معنی داری داشتند. بیش ترین میزان عناصر غذایی K، P، نیتروژن کل و همچنین بالاترین میزان فعالیت آنزیمی در تیمار 40 تن لجن فاضلاب در هکتار با نصف کود شیمیایی مصرف شده مشاهده گردید. بین فعالیت آنزیمی و ماده آلی، نیتروژن کل، فسفر، پتاسیم قابل جذب همبستگی معنی داری مشاهده شد. بنابراین کاربرد لجن فاضلاب ضمن افزایش کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل جذب موجب افزایش فعالیت آنزیم های خاک شده است.

  • نجمه یزدان پناه، مجید محمودآبادی صفحه 123
    در دهه های اخیر فعالیت های بشر سبب تجمع فلزات سنگین در خاک و آلودگی آن شده که می تواند زندگی موجودات زنده را به مخاطره بیاندازد. فرآیند نیترات سازی، یکی از بارزترین شاخص های زیستی برای ارزیابی کیفیت خاک می باشد. این پژوهش با هدف بررسی فرآیند نیترات سازی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در دو خاک آهکی و غیرآهکی، 2 سطح نیتروژن به فرم 4SO2(4NH) (صفر و 100 میکروگرم در گرم خاک) و 6 سطح فلز سنگین به فرم نمک سولفات (کادمیوم با غلظت صفر، 10 و 100 میکروگرم در گرم خاک و روی با غلظت صفر، 100 و 500 میکروگرم در گرم خاک) با 3 تکرار در محیط آزمایشگاه انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت عناصر روی و کادمیوم، شدت فرآیند نیترات سازی کاهش می یابد. کادمیوم نسبت به روی، اثر بازدارندگی بیش تری بر این فرآیند داشت به طوری که در حضور آمونیوم، برای غلظت 100 میکروگرم کادمیوم در گرم خاک های آهکی و غیرآهکی به ترتیب 78 و 92 درصد تولید نیترات کاهش یافت. این مقادیر برای شرایط حضور نداشتن آمونیوم به ترتیب 75 و 90 درصد به دست آمد. اثر بازدارندگی این فلزات بر تولید نیترات، در خاک آهکی نسبت به خاک غیرآهکی کم تر بود. افزودن آمونیوم به تیمارهای کادمیوم و روی، باعث شد تولید نیترات تا بیش از 3 برابر افزایش یابد هر چند اختلاف تولید نیترات در دو خاک آهکی و غیرآهکی در حضور آمونیوم، کم تر از حضور نداشتن آن بود. بیش ترین کاهش در pH توسط تیمار 100 میکروگرم کادمیوم در گرم خاک و به میزان 3/1 واحد مشاهده شد. یافته های این پژوهش روشن ساخت که آهک موجود در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک، می تواند در کاهش اثر سمیت فلزات سنگین بر فعالیت های زیستی موثر باشد.
  • عبدالرضا ظهیر، محمود شفاع یبجستان، امیراحمد دهقانی صفحه 143
    سد دز به دلیل تنظیم فرکانس برق کشور از اهمیت خاصی برخوردار است. در اثر رسوب گذاری شدید در مجاورت بدنه این سد، خطر ورود رسوبات ریزدانه به تونل نیروگاه و خسارت به تاسیسات و توربین نیروگاه بسیار جدی است. یکی از روش های موثر برای حل این معضل، استفاده از پتانسیل جریان گل آلود می باشد. در این پژوهش، نتایج 3 مرحله اندازه گیری صحرایی شامل سرعت جریان و غلظت رسوب در چند نقطه از مخزن سد دز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و حجم رسوب ورودی ناشی از جریان گل آلود به مخزن سد محاسبه شده است. نتایج محاسبات نشان می دهد که فقط در سیل 1 میلیون مترمکعب رسوب در اثر / اردیبهشت ماه 1382 (با دبی 2600 مترمکعب بر ثانیه)، حدود 1 جریان گل آلود در مجاورت بدنه سد ته نشین شده است. بنابراین می توان با برنامه ریزی مناسب و انجام عملیات رسوب شویی مخزن در فصل سیلاب، رسوب گذاری جلوی آبگیر نیروگاه را مهار نمود. حداکثر ضخامت جریان گل آلود در این سیل حدود 25 متر تخمین زده شده است. همچنین مشخص شد که برای محاسبه حجم رسوب ناشی از جریان گل آلود، علاوه بر مقدار دبی سیل، زمان وقوع سیل نیز بسیار مهم است.
  • صدیقه انوری تفتی، بهرام ثقفیان، سعید مرید صفحه 163
    تکنیک های مدل سازی مرسوم مانند رگرسیون و سری های زمانی، در مدل کردن فرآیندهای غیرخطی همانند پیش بینی جریان رودخانه بیش تر با شکست مواجه می شوند. از این رو تکنیک های غیرخطی مانند شبکه های عصبی مصنوعی (ANN) می توانند ابزار کارآمدتری برای پیش بینی این فرآیندها باشند. در این مقاله جریان 1 تا 3 ماه بعد حوضه کارون، پیش بینی می گردد. در این راستا ابتدا با به کارگیری تکنیک های همبستگی دودویی (CC) و آنالیز مولفه های اصلی (PCA)، 4 مدل ورودی از ANN ساخته شد. سپس با استفاده از تکنیک اعتبارسنجی حذفی (CV) و شاخص های ارزیابی همانند ضریب تعیین، میانگین قدر مطلق خطا و ریشه میانگین مربعات خطا برترین مدل ورودی شناسایی گردید. همچنین برای تعیین میزان اثربخشی هر یک از متغیرهای ورودی و مولفه های اصلی، نقش منفرد و ترکیبی هر یک از آنها بر عملکرد مدل ANN بررسی شد. در نهایت اثر شاخص نوسانات جنوبی (SOI) در زمان های t، 1-t و 2-t بر عملکرد بهترین مدل ورودی، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج بیانگر آن بود که در حوضه کارون، متغیرهای دمایی بیش ترین تاثیر را بر جریان رودخانه دارند. همچنین شاخص SOI به عنوان متغیر ورودی، به طور متوسط عملکرد این مدل ها را به میزان 5 درصد برای RMSE و MAE و 4 درصد برای 2R بهبود بخشیده است.
  • مهسا میرکریمی، فرهاد خرمالی، فرشاد کیانی صفحه 181
    تخریب خاک که در واقع به دنبال تغییر کاربری زمین و پوشش گیاهی آن رخ می دهد مشکل محیطی گسترده ای است که می تواند سبب تغییر ساختمان و به تبع آن خلل و فرج خاک شود. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفی و کمی حفره های خاک های مالی سولز اراضی جنوب گرگان رود تحت کاربری های جنگل، مرتع طبیعی، باغ و زراعی بوده است. در هر یک از این کاربری ها یک پروفیل خاک حفر گردید. نمونه های خاک به منظور انجام آزمایش های فیزیکوشیمیایی در قالب 3 تکرار و همچنین نمونه دست نخورده برای تلقیح با رزین با قوطی کوبینا برداشته شد. پس از آماده شدن مقاطع نازک میکرومورفولوژی و مطالعه با میکروسکوپ پلاریزان و عکس برداری از آن ها، درصد تخلخل کل خاک، قطر و مساحت حفره ها با استفاده از نرم افزار ایمیج تول1 0،3 محاسبه شد و داده های به دست آمده با نرم افزار آماری SAS و آزمون LSD مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از آنالیز تصویر نشان داد که جنگل و مرتع بکر بالاترین درصد تخلخل و خاک زراعی کم ترین درصد تخلخل را دارند. همچنین به دلیل حضور ماشین های کشاورزی در کاربری زراعی و فشار ناشی از آن خاک دانه های موجود در این کاربری شکسته و همین امر سبب شده است که اندازه حفره ها از نظر قطر معادل و مساحت نسبت به کاربری های طبیعی کاهش یابد. در این کاربری اندازه غالب حفره ها در محدوده کم تر از 2 میکرومتر بودند. در حالی که در جنگل و مرتع تنوع حفره ها از نظر اندازه و همچنین از نظر مساحت حفره های بزرگ تر از 500 میکرومترمربع و از نظر شکل حفره های چنل و واگ درشت بیش تر از سایر کاربری ها بود که وجود چنین حفره هایی می تواند باعث گسترش و توزیع بهتر ریشه ها و جذب آب و مواد غذایی بیش تر، در جنگل و مرتع گردد.
  • حمیدرضا فولادمند صفحه 199
    به رابطه بین رطوبت و مکش آب خاک، منحنی مشخصه خاک گفته می شود که اندازه گیری آن وقت گیر و پرهزینه است. آریا و همکاران (1999) روشی را برای تخمین منحنی مشخصه آب خاک براساس منحنی دانه بندی و جرم مخصوص ظاهری خاک ارایه نموده اند که در این مدل از عامل مقیاس بندی استفاده می گردد. برای تعیین این عامل از سه
    روش
    ثابت، خطی و لجستیک استفاده می شود که ضرایب مربوط به هر روش برای برخی از بافت های خاک معلوم می باشد. در این پژوهش از 20 نمونه خاک مختلف در استان فارس استفاده شد و سه رابطه نمایی، لگاریتمی و توانی (آلفا- 1 تا آلفا- 3) برای تخمین عامل براساس رطوبت خاک و یک رابطه بر مبنای روش خطی (آلفا- 4) به دست آمد. سپس با استفاده از 5 نمونه خاک دیگر از استان های فارس و بوشهر، منحنی مشخصه هر نمونه خاک از 8 روش مختلف تخمین زده شد و با مقادیر اندازه گیری شده از ترکیب روش های ستون آویزان و دستگاه صفحات فشاری مقایسه گردید. این 8 روش عبارت بودند از: روش های لجستیک، خطی، خوشنودیزدی و قهرمان (2004)، رضایی و همکاران (2005) و آلفا- 1 تا آلفا- 4. بررسی نتایج نشان داد که در دو نمونه خاک با بافت های رس و لوم رسی سیلتی روش آلفا- 4 و در 3 نمونه خاک با بافت های رس سیلتی، لوم و لوم شنی روش لجستیک مناسب تر از سایر روش ها بوده است.
    کلیدواژگان: منحنی مشخصه آب، خاک، عامل مقیاس بندی، روش لجستیک، روش خطی
  • مهدی مفتاح هلقی، امیراحمد دهقانی، ابوالفضل مساعدی، حمیدرضا اسلامی صفحه 215

    حجم مخزن سد وشمگیر به دلیل عمر طولانی و ورود رسوبات، به مقدار زیادی کاهش یافته است. بنابراین ضرورت دارد برای حفظ سرمایه گذاری انجام شده و تامین کمبود آب اختصاص یافته، با توجه به سدهای احداث شده بالادست، چاره اندیشی شود. از این رو در این پژوهش به افزایش ظرفیت مخزن سد وشمگیر با توجه به دیدگاه سیستمی دو سدی گلستان و وشمگیر با به کارگیری روش های بهینه سازی در دو حالت شرایط فعلی و شرایط آتی (افق 20 ساله از شروع بهره برداری) پرداخته شد. هچنین در این پژوهش، از روش گره بندی برای ساده سازی ساختار مساله و از روش برنامه ریزی خطی برای حل مساله بهینه سازی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد در شرایط فعلی نیازی به افرایش حجم سد وشمگیر نمی باشد ولی در شرایط آتی به دلیل پرشدن سد گلستان از رسوبات طی سال های آتی، برای بهره برداری بهینه از سدهای گلستان و وشمگیر، افزایش ظرفیت حجم سد وشمگیر تا حدود 9 میلیون مترمکعب جهت تامین کلیه نیازهای آبی ضروری خواهد بود. همچنین نتایج نشان داد که روش برنامه ریزی خطی روشی کارآمد در برنامه ریزی منابع آب است.

    کلیدواژگان: بهره برداری مخزن، سد وشمگیر، سد گلستان، برنامه ریزی خطی
  • حمید پهلوانی، عبدالرضا بهره مند، امیراحمد دهقانی، امیر سعدالدین صفحه 231

    در دهه اخیر شبکه های عصبی مصنوعی به شکل ابزار قدرتمندی در حل بسیاری از مسایل فنی و مهندسی از جمله، مهندسی آب مطرح شده اند. در این پژوهش توانایی مدل های شبکه عصبی مصنوعی جهت شبیه سازی هیدروگراف سیل در حوضه رودخانه جعفرآباد مورد بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی کاربرد مدل شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چندلایه جهت تخمین هوشمند هیدروگراف سیل در پایین دست ایستگاه هیدرومتری با استفاده از دبی سیل در 2، 3، 4 و 5 ساعت قبل به عنوان ورودی مدل می باشد. به این منظور تعداد 18 هیدروگراف سیل ثبت شده در محل ایستگاه انتخاب شد. از این تعداد 12 هیدروگراف سیل برای آموزش شبکه عصبی، 4 هیدروگراف برای صحت سنجی مدل و 2 هیدروگراف برای آزمون مدل شبکه عصبی انتخاب، و سپس شبکه به ازای الگوهای مختلف طراحی شده، آموزش داده شد و براساس معیارهای آماری بهترین الگو انتخاب گردید. نتایج نشان می دهد که با افزایش زمان تاخیر دقت شبیه سازی کم تر می شود. همچنین به ازای یک زمان تاخیر معین، با افزایش تعداد ورودی ها (دبی در ساعت های قبل)، نیز دقت نتایج افزایش می یابد. همچنین بررسی شکل هیدروگراف های شبیه سازی شده بیانگر توانایی مدل در شبیه سازی دبی پیک، زمان تا اوج، شیب شاخه صعودی و حجم سیل است. میزان ضریب کارایی به عنوان شاخص ارزیابی مدل برای شبیه سازی سیل برابر 92/0 و 93/0 می باشد. لازم به ذکر است که نوع تابع انتقال و الگوریتم آموزش مدل، پارامترهایی هستند که تاثیر عمده ای بر خروجی مدل دارند.

    کلیدواژگان: هیدروگراف سیل، شبکه عصبی مصنوعی، تابع انتقال، رودخانه جعفرآباد، استان گلستان
  • علی رضایی صفحه 241
    در تعدادی از زیرحوزه های سد سفیدرود نخست داده های پستی و بلندی، هواشناسی و آب شناسی جمع آوری و با استفاده از روش های آماری بازسازی و تصحیح شدند. براساس ویژگی های فیزیوگرافی و بارندگی سالانه، تحلیل خوشه ایسلسله مراتبی برای رسیدن به گروه زیرحوزه های همگن انجام شد. سپس با استفاده از تابع تشخیص، مرز گروه حوزه های همگن تدقیق و با توزیع احتمالاتی مناسب، آب دهی سالانه آن ها با دوره بازگشت های مختلف برآورد گردید. آن گاه به کمک پارامترهای کمی و متغیرهای اقلیمی زیرحوزه ها تحلیل عاملی صورت گرفته و عامل های موثر بر دبی متوسط سالانه شامل مساحت و ارتفاع متوسط حوزه به دست آمد. در نهایت مناسب ترین رابطه آب دهی سالانه زیرحوزه ها با دوره بازگشت های مختلف بر مبنای متغیر مساحت در کل حوزه آبخیز سد سفید رود ایجاد شد.
    کلیدواژگان: آب دهی سالانه، مدل ریاضی، سفیدرود
|
  • M. Liaghat, F. Khormali Page 1
    The aim of the present study, was the micromorphological investigation of development of some loess-derived soils of Golestan province along a climo -topo- biosequence, starting from lowlands in north and ending to forest uplands in south. Four soil profiles, situated in aridic, xeric and udic moisture regimes selected for this study were located at 20 to 400m elevation above sea level. Disturbed and undisturbed samples were taken for physicochemical properties and micromorphological studies. The studied soils in north-south direction were classified as Gypsic Aquisalids (pedon 1), Typic Haploxerepts (pedon 2), Typic Calcixerolls (pedon 3) and Typic Hapludalfs (pedon 4). The results showed that soils in xeric and udic moisture regimes, had higher clay. Alfisols with udic moisture regime and forest land use, were weakly acidic, but at the semiarid climate, gypsum and calcite accumulation caused an increase in pH. In Aridisols and subsurface horizons of Mollisols, crystallitic b-fabric was dominant. Whereas Alfisols showed striated-speckled b-fabric. Subangular blocky microstructure is dominant in Alfisols, Aridisols and Inceptisols. The granular and crumb microstructure were also observed in surface horizons of Mollisols. Moreover Mollisols, showed higher porosity. Quantitative microscopic studies were done using Image Tool software and image analysis techniques. From aridic to udic moisture regime more variation in porosity were observed. In soils of xeric moisture regime, various forms of pedofeatures including calcite and Fe-Mn coatings were observed. In soils of udic moisture regime, clay coatings and clay fragments were dominant. Gypsum pedofeatures were dominant in arid soils.
  • J. Seyyed Mohammadi Marasht, M. Akef, K. Eftekhar, H. Ramzanpour Page 33
    This study was carried out to gain a better understanding of the effects of ground water table and rice cultivation on morphological and micromorphological characteristics of the soils formed on Sefidrood plateaues and upper terraces, river alluvial plain, lowland and Caspian Sea coastal plain physiographic units in the South of Rasht Sangar Dam of Guilan Province. Totally, twenty pedons, five pedons on each unit, were excavated and studied on physiographic units. One pedon on each unit was selected in order to detailed study as refrence pedon. Micromorphological and physico-chemical characteristics of the soils were studied and determined by taking undisturbed and disturbed soil samples from the horizons of described soils. Reducing conditions, soil structure damaging and formation of weak granular structure after passing several month of puddling in surface horizons were the main distinguishable characteristics of the soils. Micromorphological results showed that vugh, channel and rarely plane voids in surface horizons and vugh and channel voids in subsurface horizons occurred and were coated predominantly with ferric and organic matter components. Microstructure was weak granular in all surface horizons. Microstructure was single grain in the subsurface horizons of the Coastal plain physiographic unit and their voids were mainly simple paking. Microstructure was subangular blocky and angular blocky in the subsurface horizons of other units. Micromorphological observations of alluvial plain physiography unit soils, demonstrated the presence of iron-oxide nodules as geodic and halo with diffuse boundary, ferric masses and organo-ferran complex coating. Iron oxide nodule was not observed in lowland and coastal plain soils because of high ground water table. Clay coatings were not observed due to high ground water table and its alternative fluctuation. Clay particles in plateaues were lower than other units because of alteration and suitable aeration. The soils formed on the Sefidrood plateaues and upper terraces, river alluvial plain, and lowland physiographic units were classified as Inceptisols and the soils formed on coastal plain physiographic unit as Entisols.
  • H. Ansari, M. Erfanian, M. Naderian Far Page 59
    Drought is a creeping natural hazard with large extent of occurrence, causes considerable damages to different economical parts of our country. Because of the vast impact of drought, it is essential to be monitored timely and spatially. Specifically, SPI was used as drought monitoring Index of Sistan and Balouchestan province of Iran, and for zoning proposes three models (Kriging, Spline and IDW) were employed. Results showed that during last 25 years period (1981-2005), occurrence of drought has been more frequent and also lasted longer than the early years. However, the severity of drought has been reduced. It can be seen that the duration and severity of drought is more in the southern and central area than in the northern parts of the province. Cross validation technique with R2, RMSE, MDE and MAE were analyzed to assess the zoning methods. Results of ranking these criteria’s summation showed that the Kriging with Gaussian variogram, with RMSE, MDE, MAE and R2 equal to 0.546, -0.0015, 0.42 and 0.56 (the maximum correlation), respectively, and the IDW with 1 and 2 power were the best methods for drought zoning. Finally, drought’s severity maps were generated, which are useful tools to take management decisions to solve the drought crisis problems.
  • M. Meftah Halaghi, A. Hezarjaribi Page 81
    Considering the relative good potential of ground water in Gharesoo basin, compared to surface water, quantitative and qualitative studies of ground water resources in this area is very important. Followed by the basic studies such as effective pollutant resources, the qualitative studies were done on the selected places. The test points were consisted of deep and semi-deep wells. The distribution of these stations on the basis of uniform distribution has affected the Gharesoo sub-basins and pollutant resources. Thus 57 stations were chosen for sampling. Because of small variation of qualitative parameters of ground water, sampling in both wet (Ordibehesht month) and dry periods (Mehr month) and nessesary qualitative tests of samples were done. The tests consisted of anions, cations, colliforms, EC, TDS, BOD and COD. The results indicated increased rate of pollutants toward the north west or exit point of the Gharesoo basin and this was coordinated with decreasing the depth of ground water and its direction of movement. Furthermore, in more than 90 percent of places, quality of water was suitable for agriculture and drinking. The main reasons for the low quality of water for agriculture and drinking was high EC and TDS parameters in the proximity of Gharesoo exits. On the basis of Gibbs Diagram and ratio of Ca to Mg ions (less than one), dolomite minerals are dominant.
  • S.R. Ahmadpoor, M.A. Bahmanyar, S. S. Gilani, A. Forghani Page 103

    The aim of this study was to investigate the effects of different rates and periods of sewage sludge and sewage sludge enrichment with chemical fertilizer application on some chemical characteristic and enzyme activity of soil in 2008. This experiment was carried out in a randomized complete block design with three replications. The main factors was fertilizer treatments (T1= no organic and inorganic fertilizer, T2= chemical fertilizer (potassium sulfate, tripill super phosphate and urea 150, 150 and 200 Kg. ha-1 respectively), T3 and T5 20 and 40 Mg. ha-1 respectively, T4 and T6, 20 and 40 Mg. ha-1 with half T2 respectively) and the secondary factor three consecutive times of sewage sludge application (2006, 2006+2007, 2006-2008 years). Soil samples were collected from 0-20 cm depth at end of 60th day of application. Results indicated that with increasing application periods of sewage sludge the amount of soil organic matter enhanced, significantly. An increasing trend was observed in total nitrogen (TN). While mean, with increasing the rates and application periods, the amount of available K and P increased significantly. Activities of urease and alkaline phosphates improved with increasing the organic fertilizers and application periods. Maximum amount of available K, P and total N, activities of urease and alkaline phosphates were observed in 40 sewage sludge ha-1 + 1/2 chemical fertilizer treatment. Significant correlation was observed among enzyme activity, organic soil matter, TN, K and P. Therefore application of sewage sludge, by increasing the amount of O.C, TN, available P and K, caused to enhance the enzyme activity in soil.

  • N. Yazdanpanah, M. Mahmoudabadi Page 123
    In recent decades, human activities resulted in heavy metals accumulation in soil which is a threat to organism's health. Nitrification process is one of the important biological indices to assess soil quality. This study investigates the nitrification process with complete randomized design in two calcareous and non-calcareous soils. Different treatments of nitrogen (0 and 100 µg/g), cadmium (0, 10 and 100 µg/g) and zinc (0, 100 and 500 µg/g) with 3 replicates were applied in the laboratory conditions. The results showed that increasing heavy metals concentration, nitrification rate decreased. Inhibition effect of Cd was more than the Zn. In the presence of ammonium at the highest cadmium concentration (100 µg/g) in the calcareous and non-calcareous soils, nitrification rate decreased 78% and 92% respectively. These values in the absence of ammonium were 75% and 90% respectively. Inhibition effect of the heavy metals on nitrification in the calcareous soil was more than the non-calcareous soil. Addition of ammonium to the Cd and Zn treatments led to three fold increase in nitrification rate. However, difference between nitrate values in the two soils, in the presence of ammonium was less than that of its absence. The most decrease in pH was observed in the 100 µg Cd/g soil treatment with 1.3 unit. The findings of this research reveal that in the arid and semiarid soils, the CaCO3 can diminish the toxic effects of heavy metals on biological activities.
  • M. Mirkarimi, F. Khormali, F. Kiani, M. Akef Page 181
    Soil degradation that sometimes occurs as the result of land use change and its vegetation cover is a widespread environmental problem that may lead to the changes in soil structure and porosity. The aim of this study, was the qualitative and quantitative micromorphological evaluation of voids in Mollisols formed on the southern Gorgan River plain. The studied land uses consisted of natural forest, pasture, orchards and cultivated land. A soil profile was dug in each of land uses. Soil samples were collected for physico-chemical analyses in three replications and also undisturbed samples for impregnation with resin by Kubiena box. Following preparation of thin sections and study by polarized microscope, the photographs were prepared and the total porosity, diameter and area of voids were determined by Image Tool 3.0 software. The data were analysed with SAS software and LSD,s test. Results of image analysis indicated that original forest and pasture had the highest percentage of porosity and the cultivated soil had the lowest one. Moreover, because of agricultural machinery in cultivated land and soil compaction, aggregates were mainly broken which reduced the size of voids in terms of feret diameter and area compared with the natural land uses. The dominant size of voids was lower than 2μm in the cultivated land. While the variations of voids in terms of size and area of the voids larger than 500 μm2 and also presence of channels and large vughs were higher in forest and pasture than other uses. The presence of such voids can cause better extension and distribution of roots and higher water and nutrient uptake in forest and pasture.