فهرست مطالب

مجله علوم دامی ایران
سال چهلم شماره 4 (زمستان 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/10/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مسعود دشتی ساریدرق، یوسف روزبهان، سید عباس شجاع الساداتی صفحه 1
    تحقیق حاضر به منظور تعیین ارزش غذایی تفاله چغندرقند خشک، پرک و بدون ملاس عمل آوری شده با قارچ نوروسپورا سیتوفیلا (Neurospora sitophila) از طریق تعیین ترکیب شیمیایی، ضرایب قابلیت هضم به روش in vitro و تجزیه پذیری ماده خشک (DM) و پروتئین خام (CP) به روش in sacco انجام شد. نتایج به دست آمده توسط آزمون t مورد مقایسه قرار گرفت. مقادیر DM، CP، دیواره سلولی (NDF)، دیواره سلولی بدون همی سلولز (ADF) و خاکستر خام در تفاله چغندرقند قبل از عمل آوری به ترتیب 90، 2/9، 6/46، 0/30 و 6/5 درصد ماده خشک و پس از عمل آوری به ترتیب برابر 78، 6/25، 2/27، 4/25 و 3/6 درصد ماده خشک بود. فرایند عمل آوری با قارچ، موجب کاهش معنی دار مقادیر DM، NDF و ADF و افزایش CP شد (05/0P<). ضرایب هضمی ماده خشک و آلی و ماده آلی قابل هضم در ماده خشک برای تفاله چغندرقند خام به ترتیب 8/65، 9/70 و 9/66 درصد، و برای تفاله عمل آوری شده 4/82، 6/89 و 9/83 درصد بود. تفاوت در ضرایب هضمی انجام شده بین نمونه های خام و عمل آوری شده معنی دار بود (05/0P<). میزان انرژی قابل متابولیسم (ME) در تفاله خام 5/2 مگاکالری در کیلوگرم ماده خشک بود که پس از عمل آوری با قارچ افزایش (1/3 مگاکالری در کیلوگرم ماده خشک) یافت (05/0P<). تجزیه پذیری مؤثر ماده خشک تفاله چغندرقند عمل آوری نشده در سرعت های عبور 02/0، 05/0 و 08/0 به ترتیب برابر 9/67، 7/59 و 1/54 گرم در کیلوگرم ماده خشک و پس از عمل آوری برابر 2/75، 4/62 و 0/55 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. به علاوه، ضریب تجزیه پذیری مؤثر پروتئین در سرعت های عبور 02/0، 05/0 و 08/0 قبل از عمل آوری به ترتیب برابر 1/64، 5/54 و 3/46 گرم در کیلوگرم ماده خشک و پس از عمل آوری برابر 4/66، 5/58 و 9/49 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. پس از عمل آوری، تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین به میزان معنی داری بهبود یافت (05/0P<). از سوی دیگر، مشخصه های تجزیه پذیری a، b و c نیز برای ماده خشک و پروتئین و مقدار پروتئین قابل متابولیسم پس از عمل آوری با قارچ به میزان معنی داری افزایش یافت (05/0P<). در مجموع، عمل آوری با قارچ نوروسپورا سیتوفیلا موجب افزایش غلظت پروتئین خام، ضرایب قابلیت هضم و تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین تفاله چغندرقند شد.
    کلیدواژگان: ترکیب شیمیایی، تفاله چغندرقند، قابلیت هضم، نوروسپورا سیتوفیلا، تجزیه پذیری
  • آیت الله چوکانی، محمد دادپسند، حمیدرضا میرزایی، محمد رکوعی، محمدباقر صیاد نژاد صفحه 13
    در این تحقیق از داده های مربوط به صفات تولیدی و تولیدمثلی گاوهای هلشتاین ایران که طی سال های 1376 تا 1386 توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور جمع آوری شده بود، استفاده شد. داده ها شامل 213402 رکورد مربوط به دوره های شیردهی اول تا چهارم بود. صفات مورد بررسی شامل تولید شیر 305 روز، مقدار چربی، فاصله زایش و سن اولین زایش بود. مولفه های واریانس-کوواریانس، پارامترهای ژنتیکی و فنوتیپی با استفاده از مدل های حیوانی تک صفتی و دوصفتی با نرم افزار ASREML برآورد شد. در تجزیه تک صفتی وراثت پذیری تولید شیر در چهار دوره شیردهی اول در دامنه 14/0 تا 25/0، مقدار چربی 08/0 تا 19/0، فاصله زایش 03/0 تا 04/0 و سن اولین زایش 14/0 برآورد گردید. وراثت پذیری مربوط به تجزیه دوصفتی نسبت به تجزیه تک صفتی تفاوت کمی داشت. همبستگی فنوتیپی و ژنتیکی بین صفات تولیدی و فاصله زایش عموما مثبت و نامطلوب و همبستگی های ژنتیکی بسیار بالاتر از همبستگی فنوتیپی بود. همبستگی ژنتیکی بین تولید شیر با فاصله زایش و سن اولین زایش در دوره شیردهی اول به ترتیب 52/0 و 21/0 بود. همبستگی ژنتیکی تولید شیر با فاصله زایش در دوره های اول تا چهارم شیردهی به ترتیب 52/0، 70/0، 63/0 و 56/0 برآورد شد. همبستگی ژنتیکی مقدار چربی با فاصله زایش دوره های اول تا چهارم به ترتیب 16/0، 56/0، 33/0 و 44/0 بود.
    کلیدواژگان: فاصله زایش، پارامترهای ژنتیکی، هلشتاین ایران، سن زایش
  • مجتبی زاغری، محمد مهدی قاسمی، محمود شیوازاد، اردشیر شیخ احمدی صفحه 21
    جهت تعیین ارزش غذایی هسته خرما در تغذیه جوجه های گوشتی از تعداد 168 قطعه جوجه گوشتی نر سویه تجارتی راس (308) استفاده شد. این آزمایش با 6 تیمار و یک گروه شاهد، در 4 تکرار و 6 مشاهده (جوجه) در هر تکرار انجام شد. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل (2×3) شامل سه سطح هسته خرما (10، 20 و 30 درصد) و دو سطح مولتی آنزیم ده گانه (0 و 5/0 گرم در کیلوگرم)، حاوی فیتاز، بتاگلوکاناز، آلفاآمیلاز، سلولاز، همی سلولاز، پکتیناز، آمیلوگلیکوزیداز، زایلاناز، پروتئاز و پنتوزاناز اجرا گردید. جوجه ها در سنین 10، 28 و 42 روزگی وزن کشی شده و مقدار دان مصرفی هر قفس اندازه گیری شد. در پایان آزمایش از هر قفس دو قطعه جوجه از طریق ورید بال خون گیری و مجموع کلسترول، تری گلسرید، مجموع آنتی اکسیدان مالون دی آلدئید و پروتئین کربونیل اندازه گیری شد. پس از خون گیری جهت تخلیه دستگاه گوارش، به مدت 24 ساعت جوجه ها از خوراک محروم و مجددا توزین، کشتار و قسمت های مختلف لاشه و دستگاه گوارش توزین شد. نتایج آزمایش نشان داد که اثر سطوح مختلف هسته خرما در خوراک، اثر افزودن آنزیم به خوراک و اثر متقابل این دو عامل بر وزن بدن جوجه ها در سنین 10، 28 و 42 روزگی معنی دار نبود (05/0 P). با افزایش سطح هسته خرما در خوراک میزان کلسترول و تری گلیسرید خون از لحاظ عددی کاهش یافت، اما این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود. اثر سطوح مختلف هسته خرما بر میزان مالون دی آلدئید موجود در خون جوجه ها معنی دار بود (05/0 >P). در مقایسه گروه شاهد با سایر گروه ها مجموع آنتی اکسیدان های موجود در خون جوجه هایی که هسته خرما دریافت نموده بودند بخصوص در سطح 10 درصد، نسبت به گروه شاهد بیشتر بود، لذا به نظر می رسدترکیبات خاصی در هسته خرما واجد فعالیت آنتی اکسیدانی می باشند. بطور کلی نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که مصرف هسته خرما در جیره جوجه های گوشتی تا سطح 10 درصد موجب بهبود عملکرد آن ها می شود. همچنین نتایج حاکی از اثر مثبت مولتی آنزیم در جیره های حاوی هسته خرما است.
    کلیدواژگان: آنزیم، جوجه گوشتی، عملکرد، هسته خرما، آنتی اکسیدان
  • مهدی کاظمی بن چناری، کامران رضایزدی، علی نیکخواه، حمید کهرام، مهدی دهقان بنادکی، محمدرضا امامی صفحه 31
    به منظور مطالعه اثر نیتروژن منبع پپتیدی بر قابلیت هضم مواد مغذی، الگوی تخمیر شکمبه ای و سنتز نیتروژن میکروبی از 3 راس گاو شیری چند بار زایش کرده دارای فیستولای دائم شکمبه ای با وزن بدن 13 ± 682 کیلوگرم و روزهای شیردهی20±210 روز در قالب طرح چرخشی با سه دوره 21 روزه (14 روز اول آن به منظور دوره عادت دهی و 7 روز آخر به منظور جمع آوری نمونه ها) استفاده گردید. جیره های آزمایشی حاوی جیره پایه به همراه سه سطح متفاوت کازئینات سدیم به عنوان منبع پپتیدی (سطوح صفر، 50 و 100 گرم در روز به ترتیب به عنوان جیره های 1، 2 و 3) بودند. جیره پایه توسط نرم افزار CPM-Dairy متوازن گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که غلظت نیتروژن آمونیاکی و نیتروژن پپتیدی حدود 3 ساعت پس از مصرف خوراک به حداکثر رسید و اثر معنی داری بر روی این فراسنجه ها با مصرف کازئینات سدیم مشاهده شد (01/0P<). نسبت نیتروژن آمونیاکی به نیتروژن پپتیدی تفاوت معنی داری را در اثر مصرف منبع پپتید نشان داد (58/0، 70/0 و 82/0 به ترتیب برای جیره های 1، 2 و 3) (05/0P<). میانگین pH مایع شکمبه و کل اسیدهای چرب فرار شکمبه ای در میان جیره ها تفاوت معنی داری نداشت. پروپیونات و بوتیرات مایع شکبمه نیز در بین جیره ها تفاوت معنی داری نداشتند. ولی استات تولید شده به طور معنی داری در جیره سوم بیشتر بود (01/0P<). قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام جیره پایه تحت تاثیر نیتروژ پپتیدی قرار نگرفت. ولی قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده خنثی (05/0P<)، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی (05/0P<) و بویژه قابلیت هضم همی سلولز (01/0P<) جیره پایه با مصرف کازئینات سدیم افزایش یافت. بتاهیدروکسی بوتیریک اسید، اسیدهای چرب استریفه نشده و گلوکز خون گاوها تفاوت معنی داری را نشان نداده و فقط نیتروژن اوره ای خون گاوهای تغذیه شده با جیره های حاوی کازئینات سدیم افزایش یافت. مقدار ادرار تولیدی روزانه گاوهای آزمایشی با مصرف کازئینات سدیم افزایش پیدا کرد. همچنین دفع آلانتوئین، اسید اوریک و کراتینین در ادرار به طور معنی داری افزایش یافت. نیتروژن میکروبی روزانه تولید شده در شکمبه که بر اساس مشتقات پورینی ادرار محاسبه گردید، تفاوت معنی داری در بین جیره ها داشت (05/0P<). با توجه به نتایج این آزمایش، علیرغم اینکه افزایش نسبت نیتروژن آمونیاکی به نیتروژن پپتیدی با مصرف کازئینات بیشتر باعث بهبود قابلیت هضم الیاف گردید، اما نیتروژن اوره ای خون نیز افزایش یافت. بنابراین با توجه به در نظر گرفتن همه صفات، نسبت نیتروژن آمونیاکی به نیتروژن پپتیدی به میزان 70/0 برای گاوهای اواخر شیردهی
    کلیدواژگان: متابولیت های خون، نیتروژن پپتیدی، نیتروژن میکروبی، فراسنجه های شکمبه ای، گاوهای شیری
  • مسعود شیرعلی، حسن مهربانی یگانه صفحه 43
    خودگزینی یا Autoselection نوعی انتخاب طبیعی است که بر اثر نابرابری در تولید نتاج و در نتیجه نابرابری در انتقال ژنها به نسل بعد در صفات تولید مثلی رخ می دهد. در این پژوهش، با استفاده از شبیه سازی کامپیوتری، صفت تعداد فرزندان در هر زایش در جمعیت گوسفندان برای 11 نسل، شبیه سازی شد. شبیه سازی صفت برای سه وراثت پذیری متفاوت انجام شد و شبیه سازی هر جمعیت ده بار تکرار شد. سپس داده های حاصله مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله نشان می دهد که Autoselection باعث افزایش میانگین ارزش های ژنتیکی افزایشی و فنوتیپی و به تبع آن افزایش میانگین فنوتیپ آستانه ای می شود، لیکن اثری بر واریانس ژنتیکی جامعه نداشته و در نتیجه وراثت پذیری را تغییر نمی دهد. در بررسی اثر توامان Autoselection و انتخاب مصنوعی برای مادرها بر اساس فنوتیپ آستانه ای آنها و نیز اثر توامان Autoselection و انتخاب مصنوعی برای پدرها بر اساس فنوتیپ آستانه ای مادر پدرها و برای مادرها براساس فنوتیپ آستانه ای خود آنها، مشاهده شد که میانگین ژنتیکی افزایشی، میانگین ارزش فنوتیپی و میانگین فنوتیپ آستانه ای افزایش می یابد. البته در وراثت پذیری بالا پاسخ به انتخاب برای هر نسل، بیش از نسل قبل بود؛ زیرا با افزایش میانگین فنوتیپ آستانه ای، توزیع آن تغییر نموده و از آنجا که پاسخ به Autoselection تابع توزیع فنوتیپ آستانه ای این صفت می باشد، لذا مقدار پاسخ به انتخاب هم تغییر می کند. ولی علی رغم انتخاب و ایجاد پیشرفت ژنتیکی، کاهش واریانس ژنتیکی و وراثت پذیری به مراتب کمتر از حد مورد انتظار بود. در تجزیه فنوتیپ های آستانه ای با استفاده از مدل آستانه ای، نتایج نشان داد که میزان وراثت پذیری برآورد شده طبق این روش، از میزان وراثت پذیری پشت صحنه ای کمتر است. مقدار وراثت پذیری برآورد شده تابع میزان وراثت پذیری پشت صحنه، درصد افراد انتخاب شده و تعداد مسیرهای انتخاب است.
    کلیدواژگان: صفات تولید مثلی، شبیه سازی، وراثت پذیری، پاسخ به انتخاب، خودگزینی، صفات آستانه ای
  • محمدرضا بختیاری زاده، محمد مرادی شهربابک، عباس پاکدل، احمد مقیمی صفحه 53
    هدف تحقیق حاضر برآورد پارامترهای ژنتیکی 13 صفت تیپ، تولید شیر و روزهای باز در جمعیت گاوهای هلشتاین ایران بود. 16502 رکورد (صفات تیپ)، 16557 رکورد (تولید شیر) و 11631 رکورد (روزهای باز) مربوط به زایش اول بودند که به ترتیب از 1530، 1566 و 2000 گروه گله- سال- فصل زایش که توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور جمع آوری شده بودند، استفاده گردید. نرم افزار SAS و رویه GLM برای برازش مدل ها استفاده شد. عوامل گله- سال – فصل زایش، سن در زمان زایش، سن در زمان ارزیابی تیپ، اثر ارزیاب تیپ و تعداد روزهای شیردهی به عنوان عوامل ثابت در مدل ها قرار داده شد. پارامترهای ژنتیکی توسط روش حداکثر درستنمایی محدود شده (REML) و با استفاده از نرم افزار ASREML محاسبه گردیدند. وراثت پذیری برآورد شده صفات تیپ از 03/0 (زاویه سم) تا 29/0 (قد و قامت) متغیر بود. همبستگی ژنتیکی بین صفات تیپ و تولید شیر از 34/0 (عرض پستان) تا 31/0- (عمق پستان) و برای صفات تیپ و روزهای باز از 62/0 (عرض پستان) تا 37/0- (عمق پستان) برآورد گردید. اکثر همبستگی های ژنتیکی بین صفات تیپ با تولید و روزهای باز نشان می دهد که گاو های پرتولید روزهای باز بیشتر و در نتیجه باروری کمتری داشتند.
    کلیدواژگان: گاوهای هلشتاین، تولید شیر، صفات تیپ، روزهای باز
  • حکیمه امامقلی بگلی، سعید زره داران، سعید حسنی، مختار علی عباسی صفحه 63
    در تحقیق حاضر از رکوردهای مربوط به صفات وزن بدن در سنین 8 و 12 هفتگی، تعداد تخم مرغ در سه ماه اول تولید، میانگین وزن تخم مرغ (در سنین 28، 30 و 32 هفتگی) و سن بلوغ جنسی مرغان بومی استان یزد طی سال های 1380 تا 1388 استفاده شد. پارامترهای ژنتیکی و فنوتیپی با استفاده از مدل حیوانی یک و دو صفتی توسط نرم افزار ASREML برآورد شد. وراثت پذیری های وزن بدن در سنین 8 و 12 هفتگی، سن بلوغ جنسی، تعداد تخم مرغ و وزن تخم مرغ به ترتیب 01/0±32/0، 02/0±37/0، 02/0±21/0، 0/0± 14/0 و 02/0± 24/0 برآورد شد. همبستگی ژنتیکی وزن بدن در 8 و 12 هفتگی با سن بلوغ جنسی به ترتیب 05/0±21/0- و 05/0±28/0- برآورد گردید. همچنین همبستگی ژنتیکی سن بلوغ جنسی با تعداد تخم مرغ و وزن تخم مرغ به ترتیب 02/0±95/0- و 07/0±29/0 برآورد شد. روند ژنتیکی صفات مذکور طی 6 نسل انتخاب نیز با استفاده از تابعیت ارزش اصلاحی بر نسل برآورد شد. روند ژنتیکی صفات وزن بدن در 8 و 12 هفتگی، سن بلوغ جنسی، تعداد تخم مرغ و وزن تخم مرغ به ترتیب 55/9 گرم، 35/15 گرم، 03/0- روز، 031/0 عدد و 037/0 گرم تخمین زده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که کاهش سن بلوغ جنسی باعث افزایش تعداد تخم مرغ خواهد شد.
    کلیدواژگان: همبستگی ژنتیکی، سن بلوغ جنسی، تعداد تخم مرغ، وراثت پذیری، مدل حیوانی
  • محسن نیکخواه، مجید متقی طلب، محسن زواره صفحه 71
    مدل های رشد کلاسیک مانند گومپرتز و ریچاردز به صورت وسیع در مطالعات مربوط به جوجه های گوشتی استفاده می شود. هدف از این تحقیق بررسی امکان استفاده از 3 نوع مدل هایپربولستیک موسوم به H1 (منتج از مدل رشد لجستیک)، H2 (مستقل)، و H3(منتج از مدل رشد وی بول) برای توصیف پاسخ رشد در طیور گوشتی و مقایسه آنها با مدل های کلاسیک بوده است. در این تحقیق از داده های مربوط به میانگین وزن 92 قطعه جوجه نر گوشتی که از سن 1 تا 56 روزگی پرورش داده شدند استفاده گردید. نکویی برازش هر یک از مدل ها با استفاده از R2، MSE، RSD، Bias تعیین گردید. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که مدل H3 (99993 /0=R2) احتمالا به دلیل انعطاف پذیری بیشتر، توانایی برازش بهتری داشته است. به علاوه مدل رشد H3 با داشتن بالاترین دقت 99993/0=R2 و کمترین خطا (264=MSE، 16=RSD و 5/0=Bias) بهتر از دیگر مدل های رشد منحنی رشد جوجه های گوشتی را برازش کرده و به دنبال آنها مدل های رشد وی بول، گومپرتز، ریچاردز، H2،H1 قرار داشتند، در حالیکه مدل رشد لجستیک به عنوان مدلی با کمترین دقت (99897/0= R2) و بیشترین خطا (3432=MSE) برآورد گردید. استنتاج کلی این است که با توجه به دقت و ویژگی های مدل H3 می توان از آن در ارزیابی رشد جوجه های گوشتی استفاده نمود.
    کلیدواژگان: ریچاردز، جوجه گوشتی، گومپرتز، توابع غیرخطی رشد، هایپربولستیک
|
  • Page 1
    Chemical composition, in vitro digestibility and in situ (dry matter and protein) degradability were measured to assess the nutritive value of Sugar Beet Pulp (SBP) treated with Neuspora sitophila fungi. The obtained data were compared using t test. Dry Matter (DM), Crude Protein (CP), Neutral Detergent Fiber (NDF), Acid Detergent Fiber (ADF) and ash content for untreated SBP were 90, 9.2, 46.6, 30.0 and 5.6 % of DM, respectively, and they after processed by fungi, were respectively 78, 25.6, 27.2, 25.4 and 6.3% of the DM. Treated SBP contained being a lower content of DM, NDF and ADF, but higher CP (P<0.05) than the untreated SBP. Digestibility coefficients (%) of DM, organic matter and digestible organic matter in the dry matter, were respectively, 65.8, 70.9 and 66.9% for untreated SBP, while 82.4, 89.6 and 83.9% for treated SBP. The differences between digestibility coefficients were, statistically, significant (p<0.05). Metabolisable energy of untreated SBP was 44.1 MJ/Kg DM, which was increased (after being processed), to 55.1 MJ/Kg DM (p<0.05). Effective degradability (g/kg DM) at different k (0.02, 0.05 and 0.08/h) were, respectively, 64.1, 54.5 and 46.3 for untreated SBP, and 66.4, 58.5 and 49.9 for treated SBP. The degradability parameters were improved (P<0.05) in the treated SBP. On the other hand, 'a', 'b' and 'c', and MP, also, increased after SBP being treated with fungi (p<0.05). In conclusion, treating SBP with Neuspora sitophila resulted in improving the concentration of CP, digestibility coefficients as well as protein degradability.
  • Page 21
    An experiment was conducted to evaluate the feeding value of date pits in broiler chickens. One hundred sixty eight male broiler chicks (Ross 308) from 1 to 42 days of age were used. Experimental design was CRD, in a factorial arrangement of 4 replicates per treatment. The factors included: 3 levels of date pits (10, 20 and 30%) either with or without multi enzyme supplementation. A control diet based on corn and soybean meal was included. All diets were isonitrogenous as well as isoenergetic. Apparent metabolizable energy corrected for zero nitrogen retention and amino acids content of date pits were assessed before formulation of the diets. Cage body weight and feed intake were measured at 10, 28 and 42 days of age. At the end of the experiment, two birds from each cage were selected for either blood plasma samples to be used to measure lipid metabolites and peroxidation parameters. Finally, following over night fasting, birds were slaughtered and carcass characteristics evaluated. Results indicated that live body weight at 10, 28 and 42 days of age, weren’t affected by either the levels of dietary date pits or enzyme addition and neither by the interaction between the two factors (P>0.05). Adding date pits to broiler diet, up to 10% improved feed conversion ratio (FCR) significantly (P<0.05). Increasing the level of date pits to diet, up to 20 and 30% increased FCR about 4.9 and 3.1% respectively (P<0.05). No difference was observed between carcasses’ relative weight of birds fed control vs. dietary treatments (P>0.05). Gizzard percentage in birds fed date pits, was 32% greater than that in the control group (P< 0.01). Feeding date pits decreased blood cholesterol and triglycerides numerically, but this decrease, was not statistically significant. The effect of feeding date pits on blood malondialdehyde and total antioxidant was significant (P< 0.05). Data suggested that including 10% date pits would improve broiler performance. Furthermore adding enzyme to date pits containing diet entails have positive effects.
  • Page 31
    This experiment was conducted to study the effects of Peptide Nitrogen Source (PNS) infusion on ruminal fermentation pattern, nutrient digestibility, and microbial nitrogen production. Three ruminally cannulated Holstein dairy cows BW=682 kg and DIM=210d were assigned in a 3×3 Latin Square of 21-d periods. The first 14 d’s were considered as adaptation period and the last 7 d as sample collection period. Three levels of sodium caseinate as PNS were used in the experiment (0, 50 and 100gr/d considered as diets 1, 2 and 3 respectively). PNS was infused directly into rumen of the fistulated cows just before the offer of morning diet. Purine derivatives method was ebpolyed for daily microbial nitrogen synthesis estimation. Ruminal Ammonia Nitrogen (NH3-N) and Peptide Nitrogen (Pep-N) concentrations (P<0.01), as well as NH3-N to Pep-N ratio (0.58, 0.70 and 0.82 for diets 1, 2 and 3 respectively) were increased by infusion of PNS (P<0.05). Ruminal Volatile Fatty Acids (VFA) concentration bears a tendency to increase (P=0.07) but not significantly by infusion of casein. Acetate increased linearly (P<0.01) and there were no specific changes observed for propionate and butyrate through treatments. The Branched Chain Volatile Fatty Acids (BCVFAs) (i.e. valerate and isovalerate) increased significantly by PNS infusion. Ruminally PNS infusion had a significant effect on NDF, ADF (P<0.05) and especially hemicellulose (P<0.01) digestibility. Volume of urine was significantly affected significantly (P<0.01) by casein infusion in cannulated cows and urine creatinine, uric acid and allantion concentrations increased by PNS infusion. Daily microbial nitrogen yield estimated from purine derivatives (222.86, 238.75 and 257.51 g/d for diets 1, 2 and 3 respectively) were significantly increased through casein infusion into rumen (P<0.01). Fiber digestibility was improved, acetate and BCVFAs increased and microbial nitrogen yield increased by PNS, but a high level of PNS decreased nitrogen efficiency while increasing nitrogenous excretion and BUN. It could be concluded that ruminal microbes need some of their N requirement as peptide and the optimal fiber digestibility and nitrogen utilization efficiency and microbial nitrogen yield was gained when NH3-N/ Pep-N was 0.70 and lower than this value fiber digestibility and microbial nitrogen synthesis decrease and while higher than this value nitrogen utilization efficiency decreases.
  • Page 43
    Autoselection is a kind of natural selection, that occurs in reproductive traits by inequality of offspring generation and therefore by virtue of the nature of its genes transmission to next generations. In this study, the effects of autoselection on heritability and selection response in reproductive traits by using univariate stochastic computer simulation in artificial selected and unselected populations were investigated. The results showed that, in autoselection and no artificial selection on litter size, additive genetic mean, phenotypic mean and threshold mean increased. Additive genetic variance and heritability had no changes. In autoselection and artificial selection for threshold phenotype on dams and in autoselection and artificial selection for threshold phenotype on dams and for sires base on their mother’s threshold phenotype, the results showed that in high heritability, observed selection response for per generations was more than last generation because with increasing threshold mean, the distribution of threshold phenotype in dam’s population and autoselection response depends to this distribution. Although, autoselection and artificial selection occurred additive genetic variance and heritability had decreased a little, because artificial selection base on threshold phenotype and autoselection prevent to decrease additive genetic variance. Analysis of threshold phenotypic data by MATVEC with threshold model, showed that estimated heritability was less than real underlying heritability and its estimation depends on real underlying heritability, proportion selected and paths of selection.
  • Page 53
    The objective of the present study was to estimate the relationship between genetic parameters for 13 linear type traits, and milk yield as well as open day in Holstein cattle of Iran. Three data sets of: 16502 (type traits), 16557 (milk yield) and 11631 (open days) records related to the first calving of the cows, and respectively taken from 1500, 1566, and 2000 herd-year-season groups, were taken into account. SAS software and Proc GLM were employed to fit the model. Genetic parameters were estimated using Restricted Maximum Likelihood along with an animal model and ASREML software. Genetic correlation among type traits and milk production ranged from 0.34 (rear udder width) to -0.31 (udder depth), and among type traits and fertility, it ranged from 0.62 (rear udder width) to -0.37 (udder depth). Most of the genetic correlations between milk production and fertility indicate that more production in cows was accompanied by a lower fertility, while cows with a lower production level benefitted from a more fertility rate.
  • Page 63
    Data related to Yazd native fowls (obtained during 2000-2008) Yazd native fowls were made use of in the present study. The investigated traits consisted of Body Weight at 8 (BW8) and 12 weeks (BW12), Age at Sexual Maturity (ASM), Egg Number during the first three months of production period (EN) and the mean Egg Weight at 28, 30 and 32 weeks of age (EW). The genetic and phenotypic parameters were assessed through univariate as well as bivariate animal model employing ASREML software. The heritability estimates for BW8, BW12, ASM, EN and EW were 0.32± 0.01, 0.37±0.018, 0.21±0.02, 0.14±0.02 and 0.24±0.02, respectively. The respective genetic correlations of BW8 and BW12 with ASM were -0.21±0.05 and -0.28±0.05. Also, the respective genetic correlations of ASM with EN and EW were -0.95±0.017 and 0.29±0.07. The genetic trends during the 6 generations of selection were estimated using regression coefficients of breeding values on generation. Genetic trends of BW8, BW12, ASM, EN and EW were 9.55 gr, 15.35 gr, -0.03 day, 0.031 egg and 0.037 gr. The results of current study indicate that reducing the age at sexual maturity will would lead to an increase in the number of produced eggs.
  • Page 71
    Such classical growth models as Gompertz and Richards have been extensively used in broiler studies. This study was conducted to explore if 3 types of Hyperbolastic growth models known as H1 (generalized from logistic growth model), H2 (stand alone) and H3 (generalized from Wei¬¬bull growth model) may be empolyed to illustrate dynamic growth response of broilers and also how effective such models would be as compared with the classical growth models. A set of growth data were provided from 92 male broiler chicks reared from 1 to 56 days. Goodness of fit for individual growth model was determined using R2, MSE, RSD and Bias. The results of the present study indicate that, H3 could give a better fit (R2=0.99993) presumably due to its greater flexibility. In addition, H3 showed a higher accuracy and lower error (MSE= 264, RSD=16, Bias=0.5) than the other models, being followed by WeiBull, Gompertz, Richards H2 and H1 growth models, respectively. In the meantime, Logistic growth model appeared with the lowest accuracy (0.99898) and a highest error (3432). A general evaluation in this study revealed that H3 can be considered as a useful tool to fit broiler growth dataset, with the highest accuracy and a lowest error than the other growth models.