فهرست مطالب

مجله علوم دامی ایران
سال چهل و یکم شماره 3 (پاییز 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/08/18
  • تعداد عناوین: 11
|
  • رضا صالحی، عبدالکریم کاشی، جانگ میانگ لی، مصباح بابالار، مجتبی دلشاد، سانگ گیو لی، یون چان هاح صفحه 1
    اثر سه رقم کدوی تجاری’ ایس‘،’ شینتوزا‘ و ’شینتوهونگتو‘ به عنوان پایه، بر زنده‎مانی و رشد اولیه گیاهچه های خربزه رقم ’خاتونی‘ و طالبی رقم ’سمسوری‘ در شرایط گلخانه‎ای در قالب طرح پایه بلوک‎های کامل تصادفی در سه تکرار مورد تحقیق قرار گرفت. همه پایه ها سازگاری و گیرایی بالایی (بیش از 97%) نسبت به پیوند خربزه و طالبی از خود نشان دادند. فعالیت ریشه (غلظت فورمازان سنتز شده در گرم ماده خشک در ساعت) گیاهان پایه 3-2 برابر پیوندک‎ها بود. همچنین تعداد دستجات آوندی پایه ها به جز در مورد رقم ’شینتوزا‘ بیشتر از پیوندک‎ها بود. صفات فعالیت ریشه، طول ساقه اصلی، قطر ساقه پایه، محتوای کلروفیل برگ و وزن تر اندام‎های هوایی در سطح 1% و صفات قطر ساقه پیوندک، تعداد برگ، سطح برگ و وزن تر ریشه در سطح 5% معنی‎دار شدند. اثر تیمارها روی وزن خشک اندام‎های هوایی و ریشه معنی‎دار نبود. در اکثر صفات رشد، گیاهان پیوندی برتر از غیرپیوندی بودند. در بین گیاهان پیوندی، اثر پایه ها روی صفات رشد مورد ارزیابی، بسیار نزدیک به هم و مشابه بود، لذا می‎توان همه پایه های مورد آزمایش در این تحقیق را سازگار با پیوند خربزه و طالبی ایرانی پیشنهاد نمود.
    کلیدواژگان: پیوندک، خربزه و طالبی، زنده مانی، پیوند سبزی‎ها، پیوند، پایه
  • محمود وطن خواه، محمد علی طالبی، محسن باقری صفحه 193
    در این مطالعه پارامترهای تولیدی، تولیدمثلی، مدیریتی و اقتصادی حاصل از رکوردگیری تعداد 5 گله با 720 راس بز بومی در طول یک چرخه تولید سالانه در سیستم‎های عشایری، روستائی و مزرعه‎ای جهت تعیین ضرایب اقتصادی صفات مورد استفاده قرار گرفت. ضرایب اقتصادی صفات با استفاده از سه گرایش حداکثر سود، درآمد به هزینه و حداقل هزینه برآورد گردید. در گرایش حداکثر سود ضرایب اقتصادی نسبی صفات در سیستم عشایری به صورت 29/15 برای زنده‎مانی بز، 60/5 برای میزان آبستنی، 92/4 برای فراوانی بزغاله‎زائی، 37/2 برای دوقلو زائی، 34/3 برای زنده‎مانی بزغاله تا شیرگیری، 74/2 برای زنده‎مانی بزغاله تا یک سالگی، 00/1 برای وزن بزغاله در حین فروش، 45/5- برای وزن بز و 37/13 برای شیر تولیدی بودند. در سیستم روستایی این ضرایب به ترتیب 30/8، 52/4، 16/4، 21/1، 55/1، 38/1، 00/1، 42/6-، 96/4 و در سیستم مزرعه‎ای به ترتیب 73/1، 13/1، 73/0، 37/0، 53/0، 50/0، 00/1، 77/0- و 16/1 برآورد شدند. ضرایب اقتصادی مطلق با بهبود بازده اقتصادی از سیستم عشایری به مزرعه‎ای افزایش ولی ضرایب اقتصادی نسبی کاهش نشان دادند. ضرایب اقتصادی حاصل شده از هر سه روش اگرچه از نظر مقدار عددی متفاوت بودند، ولی از حیث اهمیت صفات، تقریبا دارای نتیجه یکسانی بودند.
    کلیدواژگان: اهداف اصلاحی، بز سیاه بومی، ضرایب اقتصادی
  • محمدعلی طالبی، سید رضا میرایی آشتیانی، محمد مرادی شهربابک، اردشیر نجاتی جوارمی صفحه 203
    در این تحقیق پارامترهای تولیدی، تولیدمثلی، مدیریتی و اقتصادی حاصل از رکوردگیری گله ایستگاه توسعه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند لری بختیاری با 500 راس میش مولد در یک چرخه تولید سالانه برای تعیین ضرایب اقتصادی و اهداف اصلاحی گوسفندان نژاد لری بختیاری مورد استفاده قرار گرفت. تغییر در درآمد به ازای یک واحد تغییر در صفت مورد نظر در حالی که سایر صفات ثابت نگه داشته شده به عنوان ضریب اقتصادی مطلق صفت در نظر گرفته شد. ضرایب اقتصادی صفات در سه نوع گرایش حداکثر سود، بازده اقتصادی و حداقل هزینه محاسبه شد. نتایج نشان داد درآمد حاصل از فروش وزن زنده یا وزن لاشه 51/94 درصد و درآمد پشم و کود تولیدی 49/5 درصد از کل درآمدها بود. هزینه های تغذیه و مدیریت به ترتیب 28/72 و 94/25 درصد از کل هزینه ها را شامل شدند. ضرایب اقتصادی نسبی صفات میزان آبستنی، تعداد بره متولد شده در هر زایمان میش، وزن میش، وزن پشم، زنده مانی بره ها تا شش ماهگی، وزن زنده بره ها در سن شش ماهگی، وزن گوشت لخم لاشه و وزن چربی لاشه در روش حداکثر سود به ترتیب 52/60، 00/48، 05/0-، 1، 55/56، 01/1، 61/4 و 92/0- بودند. ضرایب اقتصادی نسبی صفات در سه روش تقریبا یکسان بود. تعداد بره متولد شده در هر زایمان میش، میزان آبستنی و وزن بدن میش مهمترین صفات در اهداف اصلاحی میش و صفات زنده مانی بره تا شش ماهگی، وزن گوشت لخم و وزن چربی لاشه مهمترین صفات در اهداف اصلاحی بره بودند. برآورد حساسیت ضرایب اقتصادی نسبی صفات به تغییر در هزینه نهاده ها (تغذیه و مدیریت) و ستانده ها به اندازه 20%?، نشان داد که ضرایب اقتصادی نسبی صفات مورد بررسی نسبت به تغییر هزینه نهاده ها دارای حساسیت کمتری بوده ولی نسبت به تغییر قیمت تولیدات (لاشه، لاشه بدون دنبه و گوشت لخم لاشه) حساسیت نسبتا بیشتری داشتند.
    کلیدواژگان: اهداف اصلاحی، کیفیت لاشه، سیستم روستائی، گوسفند لری بختیاری، ضرایب اقتصادی
  • مریم اردلان فر، سعید حسنی، سعید زره داران، محمدباقر صیادنژاد صفحه 215
    برای برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات اقتصادی جمعیت گاوهای آمیخته ایران، از رکوردهای دوره اول شیردهی 3587 تا 4946 راس گاو آمیخته که در مرکز اصلاح نژاد و بهبود تولیدات دامی کشور، طی سال‎های 1370 تا 1386 جمع آوری شده بود استفاده گردید. بررسی بر روی گاوهای آمیخته با نسبت‎های مختلف توارث نژاد هلشتاین شامل 5/12، 25، 5/37،50، 5/62، 75 و 5/87 درصد انجام شد. صفات مورد بررسی در این تحقیق شامل تولید شیر، درصد و مقدار چربی، طول دوره شیردهی و سن اولین زایش بود. توارث‎پذیری صفات با استفاده از یک مدل حیوانی تک صفتی برآورد شد. برای محاسبه هتروزیس از مدل ژنتیکی افزایشی- غالبیت و روش حداقل مربعات وزنی استفاده گردید. مقادیر توارث‎پذیری صفات تولید شیر، مقدار و درصد چربی شیر، تعداد روزهای شیردهی و سن اولین زایش به ترتیب 08/0± 30/0، 09/0± 56/0، 10/0± 85/0، 10/0± 27/0 و 09/0± 54/0 برآورد شد. هتروزیس برای صفات مذکور نیز به ترتیب 16/23، 20/6، 22/0-، 90/18 و 30/1- درصد به دست آمد، ولی مقادیر به دست آمده برای درصد چربی شیر و سن اولین زایش معنی‎دار نبود) 05/0(p >. مدل افزایشی- غالبیت بر ای تمام صفات مورد مطالعه کافی تشخیص داده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که با افزایش سهم توارث نژاد هلشتاین در آمیخته ها، به جز در مورد درصد چربی شیر، سایر صفات مورد مطالعه بهبود یافتند.
    کلیدواژگان: مدل افزایشی، غالبیت، گاوهای شیری آمیخته، هتروزیس، حداکثر درستنمائی محدود شده
  • ساحره جوزی شکالگورانی، عبدالاحد شادپرور، رسول واعظ ترشیزی، محمد مرادی شهربابک صفحه 223
    با استفاده از داده های جمع آوری شده از دام‎های تحت پوشش مرکز اصلاح نژاد دام کشور، میانگین توزیع سنی جمعیت و فاصله نسل در چهار مسیر مختلف انتخاب در گاوهای هلشتاین یعنی پدر پدران آینده (SS)، پدر مادران آینده (SD)، مادر پدران آینده (DS) و مادر مادران آینده (DD) و نیز مسیر گاوهای نر جوان (YB) که در واقع بخشی از مقدار فاصله نسلی در مسیر SD در زمان استفاده از برنامه آزمون نتاج را تشکیل می‎دهد، مورد بررسی قرار گرفت. رکوردها شامل 584053 رکورد زایش در مسیر مادر مادران، 236628 رکورد زایش در مسیر مادر پدران، 345213 رکورد زایش در مسیر پدر مادران و 60 رکورد زایش ثبت شده در مسیر پدر پدران از سال 1373 الی 1387 بود. نرخ بقای دام‎های ماده از یک دوره شیردهی به دوره شیردهی بعدی، روند خطی نزولی (0461/0-=b) با ضریب تبیین بالا (%98) داشت. درصد استفاده از اسپرم گاوهای نر جوان، به علت هزینه پایین‎تر آن در مقایسه با گاوهای نر پروف شده بالا بود؛ که این امر به نوبه خود سبب کاهش فاصله نسلی در مسیر DS گردید. از طرف دیگر درصد استفاده از پدران پروف شده داخلی در مسیر SS در مقایسه با اسپرم پدران پروف شده وارداتی بسیار پایین بود. با توجه مقادیر توزیع سنی به دست آمده، فاصله نسل در مسیرهای SS، SD، DS، DD و YBها به ترتیب 5/6، 5/7، 22/4، 10/4 و 37/3 سال برآورد گردید. با فرض 20 درصد ظرفیت آزمون، میانگین فاصله نسل در گاوهای هلشتاین نر و ماده ایران 37/5 سال برآورد گردید، که بیانگر وجود میانگین فاصله نسل بالا در گاوهای شیری کشور بویژه در مسیر پدران است. اتخاذ سیاست‎های مناسب انتخاب و حذف در کشور و استفاده صحیح از اسپرم گاوهای نر جوان ضروری به نظر می‎رسد.
    کلیدواژگان: و، فاصله نسل، توزیع سنی، گاوهای هلشتاین، انتخاب چهار مسیره
  • حسین محمدی، مصطفی صادقی صفحه 231
    در این تحقیق از تعداد 15723، 12108 و 5236 رکورد مربوط به صفات وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی گوسفندان زل که در فاصله سال های 1373 تا 1388 که توسط سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران جمع آوری شده بود، استفاده گردید. وراثت پذیری مستقیم و مادری صفات رشد با تجزیه تک صفتی با استفاده از روش حداکثر درستنمایی محدود شده و برازش شش مدل حیوانی مختلف با افزودن و حذف آثار ژنتیکی افزایشی مادری و محیطی دائمی مادری، برآورد شدند. آزمون نسبت درست نمائی نشان داد که مدل دارای آثار ژنتیکی مستقیم و ژنتیکی افزایشی مادری، بدون در نظر گرفتن کوواریانس بین آنها برای وزن تولد و شیرگیری و مدل دارای آثار ژنتیکی مستقیم و محیط دائمی مادری برای وزن شش ماهگی مناسب بود. برآورد وراثت پذیری صفات تولیدمثلی با تجزیه چند صفتی پایین و در دامنه بین 05/0 برای تعداد بره متولد شده به ازای هر میش در معرض امیزش تا 14/0 برای کل وزن تولد در هر زایمان به دست آمد. روند ژنتیکی مستقیم وزن تولد، شیرگیری و شش‎ماهگی با استفاده از تجزیه تک صفتی و چند صفتی به ترتیب 07/0±91/1 و 1/1±53/2، 40/10±5/98 و 2/25±38/105، 2/21±23/73 و 4/33±46/78 گرم در سال بود. روند ژنتیکی مادری صفت وزن تولد از تجزیه تک صفتی و چند صفتی به ترتیب 21/1±94/2 و 49/2±07/3 گرم در سال برآورد شدند.
    کلیدواژگان: رشد، روند ژنتیکی، پارامترهای ژنتیکی، گوسفند زل، تولیدمثل
  • سید مهدی مالدار، یوسف روزبهان، داریوش علیپور صفحه 243
    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر عادت دهی به تانن برگ بلوط بر غلظت آمونیاک، pH، جمعیت میکروبی شکمبه، تولید گاز و گوارش پذیری حقیقی ماده خشک (IVTDMD) در بزهای الموت (بدون پیشینه مصرف برگ بلوط) در مقایسه با بز مرخز (با پیشینه مصرف برگ بلوط) بود. بدین منظور، بزها به مدت 21 روز با جیره برگ بلوط یا یونجه تغذیه تغذیه شدند. مقادیر ماده خشک (DM)، ماده آلی (OM)، پروتئین خام (CP)، چربی خام (EE)، الیاف نامحلول در شوینده خنثی (NDF)، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (ADF)، لیگنین (ADL) و ترکیبات فنولیک موجود در برگ بلوط با استفاده از روش های آزمایشگاهی تعیین شد. علاوه بر این، جمعیت باکتری ها (سلولایتیک و پروتئولایتیک) و پروتوزوئرهای شکمبه، میزان pH و غلظت آمونیاک شکمبه اندازه گیری شد. روش آزمایشگاهی تولید گاز برای تعیین گوارش پذیری ماده آلی (OMD) و برآورد انرژی قابل متابولیسم (ME) و IVTDMD استفاده گردید. مقادیر DM، OM، CP، EE، NDF، ADF، ADL، کل ترکیبات فنولی، تانن کل، تانن متراکم و تانن قابل هیدرولیز برگ بلوط به ترتیب برابر 940، 950، 115، 0/35، 520، 320، 0/98، 113، 100، 0/20 و 0/90 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. میانگین pH، غلظت آمونیاک شکمبه، جمعیت باکتری ها (سلولایتیک و پروتئولایتیک) و کل پروتوزوئرهای شکمبه بز الموت به ترتیب برابر 64/6، 26/22 میلی گرم در هر دسی لیتر شیرابه شکمبه، 76/7، 39/8 و 67/5 بر اساس لگاریتم در مبنای 10 بود، که پس از عادت دهی به برگ به صورت معنی داری کاهش یافت (01/0p<). حجم گاز تولیدی حاصل از تخمیر آزمایشگاهی برگ بلوط، OMD، ME و ضرایب b و c و IVTDMD برآورد شده با استفاده از شیرابه شکمبه بز الموت تغذیه شده با یونجه برابر 2/19 میلی لیتر، 9/38 گرم در کیلوگرم ماده خشک، 8/5 مگاژول در کیلوگرم ماده خشک، 5/27 میلی لیتر، 05/0 در ساعت و 490 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود، که پس از عادت دهی به برگ بلوط افزایش یافت (01/0p<). از سوی دیگر، افزودن PEG به نمونه ها مقادیر مذکور را افزایش داد (01/0p<). در مجموع، عادت دهی بز الموت به برگ بلوط، تاثیر منفی تانن را کاهش داد و باعث تغییر شرایط تخمیر شکمبه و افزایش گوارش پذیری این محصول جانبی شد.
    کلیدواژگان: گوارش پذیری، فراسنجه های شکمبه، عادت دهی، برگ بلوط، بز
  • حمیدرضا میرزایی الموتی، حمید امانلو، کامران رضایزدی، آرمین توحیدی صفحه 253
    68 راس گاو شیری هلشتاین آبستن نزدیک به زایش بر اساس تعداد زایش (38 راس گاو زایش اول و 30 راس گاو چند بار زایش کرده) بلوک‎بندی شدند تا اثر دو منبع کربوهیدرات در جیره های پیش از زایش مطالعه شود. جیره 1 شامل منبع کربوهیدرات با تجزیه سریع در شکمبه (دانه گندم) و جیره 2 شامل منبع کربوهیدرات با تجزیه کند در شکمبه (دانه ذرت) بودند. جیره ها به صورت کاملا مخلوط شده دو بار در روز و از 9±23 روز مانده به زایش به گاوها تغذیه شدند. همه گاوها تا 28 روز پس از زایش از یک جیره دوره شیردهی تغذیه شدند. نمونه های خون به صورت هفتگی و در یک روز پیش و پس از زایش و روز زایش از گاوها گرفته شد. با وجود افزایش عددی گلوکز، آلبومین و کلسیم پلاسمای گاوهای زایش اول تغذیه شده با جیره حاوی گندم، اختلاف معنی داری در غلظت متابولیت های پلاسما مشاهده نشد. در پس از زایش غلظت متابولیت ها و هورمون ها با تغییرات زمان تغییر کرد (01/0P<). در گاوهای چند بار زایش کرده، جیره حاوی گندم سبب افزایش گلوکز خون در پیش از زایش (09/0=P)، افزایش کلسیم خون در پس از زایش (09/0=P)، افزایش آلبومین خون در پیش (1/0=P) و پس از زایش (08/0=P)، کاهش تری گلیسرید در پیش و پس از زایش و افزایش کلسترول در پیش از زایش (09/0=P) شد. اسیدهای چرب غیر استریفه و بتا هیدروکسی بوتیرات در پس از زایش تفاوت معنی داری نداشتند. با نزدیک شدن به زمان زایش و پس از آن، غلظت انسولین کاهش یافت (01/0P<) و غلظت گلوکز نیز در پس از زایش کاهش داشت (01/0P<). در هفته ی اول شیردهی، غلظت کلسیم پلاسمای گاوهای زایش اول تفاوت معنی داری داشت (05/0P <). نتایج نشان داد که وارد کردن مقادیر کنترل شده دانه گندم غلتک شده در جیره های پیش از زایش گاوهای شیری هلشتاین بدون به مخاطره انداختن سلامتی حیوان می تواند سبب بهبود در وضعیت متابولیکی شود.
    کلیدواژگان: متابولیت‎های خون، دوره انتقال، دانه گندم، گاو هلشتاین، دانه ذرت
  • منصور نادری، رسول پیرمحمدی، اکبر تقی زاده صفحه 265
    هدف این تحقیق تعیین ارزش غذایی مواد خوراکی نشاسته‎ای (دانه گندم، آرد گندم، نشاسته درجه یک و درجه دو) با استفاده از روش‎های 1) درون‎تنی، 2) برون‎تنی، و 3) تولید گاز در آزمایشگاه بود. در آزمایش اول از چهار راس قوچ ماکویی با میانگین وزنی 4/1±2/43 در قالب طرح پایه کامل تصادفی و بصورت چرخشی استفاده شد. ترکیب شیمیایی مواد آزمایشی و مدفوع به روش تجزیه تقریبی و تعیین نشاسته دفعی در مدفوع به روش انترون صورت گرفت. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، پروتئین، فیبر و ان-اف- ای دانه گندم، آرد گندم به ترتیب 91/68، 97/72، 10/71، 20/60، 33/79 و 67/77، 29/80، 17/72، 20/62 و 02/84 درصد، و قابلیت هضم ماده خشک نشاسته های خالص به ترتیب 26/98 و 62/94 درصد بود. ضرایب هضمی ماده خشک و ماده آلی مواد خوراکی آزمایشی در آزمایش دوم (برون‎تنی) با همان ترتیب برابر 9/54 و 27/62، 74/67 و 76/69، 78/82 و 38/84، 61/92 و 84/90 درصد بود. که همبستگی بالایی را با داده های حاصل از درون‎تنی نشان داد (r>0/8). در آزمایش سوم حجم تولید گاز، قابلیت هضم مواد آلی و اسیدهای چرب کوتاه زنجیر به ترتیب از دانه گندم به طرف آرد گندم، نشاسته درجه دو و درجه یک افزایش یافت. نتایج آزمایشات همبستگی قابل قبولی را بین سه روش در مورد بررسی قابلیت هضم مواد خوراکی آزمایشی نشان داد.
    کلیدواژگان: درون‎تنی، قابلیت هضم، برون‎تنی، مواد نشاسته‎ای
  • امید دیانی، محمد مهدی شریفی حسینی، محمدرضا محمدآبادی، احمد آیت الهی مهرجردی صفحه 275
    هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر تغذیه سیلاژ گریپ فوروت ضایعاتی به جای سیلاژ ذرت بر عملکرد و ترکیب بدن بره های پرواری کرمانی بود. بدین منظور، از 27 راس بره نر به وزن 5/2±5/18 کیلوگرم و سن 10±150 روزه در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. جهت تهیه سیلاژ مرکبات، گریپ فوروت ضایعاتی خرد و به نسبت 4 به 1 با کاه گندم مخلوط و به مدت 60 روز سیلو گردید. جیره های آزمایشی عبارت بودند از: 1) 30 درصد سیلاژ ذرت با 70 درصد کنسانتره (شاهد)، 2) 15 درصد سیلاژ ذرت و 15 درصد سیلاژگریپ فوروت ضایعاتی با 70 درصد کنسانتره و 3) 30 درصد سیلاژگریپ فوروت ضایعاتی با 70 درصد کنسانتره. جیره ها به صورت خوراک کامل مخلوط و در دو وعده تغذیه می شدند. مصرف ماده خشک روزانه، ضریب تبدیل غذایی، مصرف ماده خشک بر حسب درصدی از وزن زنده، وزن بدن بره ها، افزایش وزن روزانه و درصد چربی بدن بره های پرواری تحت تاثیر تغذیه سیلاژ گریپ فوروت ضایعاتی قرار نگرفت. تغذیه سیلاژ گریپ فوروت ضایعاتی باعث افزایش درصد آب و کاهش درصد پروتئین بدن بره ها (05/0< p) شد. استفاده از سیلاژ ذرت وگریپ فوروت ضایعاتی به صورت مخلوط باعث افزایش (05/0< p) درصد املاح بدن گردید. بنابراین در صورت وجودگریپ فوروت غیر قابل مصرف انسانی می‎توان آن را سیلو و در جیره بره های پرواری تا میزان 30 درصد مصرف نمود.
    کلیدواژگان: عملکرد، بره پرواری، سیلاژگریپ فوروت ضایعاتی
  • ملک شاکری، حمید کهرام، عبدالحسین شاهوردی، احمد زارع شحنه، حسین بهاروند صفحه 285
    هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر ماتریکس برون سلولی نانو رشته ای پلی آمید بر تکثیر و عملکرد سلول های بنیادی اسپرماتوگونی (SSCs) بچه موش 6 رو در محیط In Vitro بوده است. سلول های بنیادی اسپرماتوگونی، از بیضه موش 6 روزه جدا شده و در خانه های یک ظرف کشت 6 خانه ای (3 خانه آن توسط ورقه نانوفیبر پوشانده بوده) به طور جداگانه در حضور فاکتورهای رشد GDNF bFGF و EGF با سه بار تکرار کشت داده شدند. تعداد کلنی های SSCs، مساحت کلنی ها و تعداد سلول به ازای هر کلنی در روزهای هفتم و دهم در هر گروه اندازه گیری شد. از رنگ آمیزی ایمونوفلورسنت جهت بررسی کیفی بیان نشانگرهای پروتئینی? 6-Integrin، Thy-1،? 1-Integrin، oct-4، PLZF و C-kit در روز دهم در هر دو گروه استفاده شد. بیان ژن های مربوط به سلول های زاینده با استفاده از تست RT-PCR در روز دهم پس از کشت در دو گروه مقایسه شد. جهت بررسی عملکرد سلول ها در هر دو گروه سلول های کلنی های حاصله به موش بالغ نابارور شده پیوند زده شد.. برای آنالیز داده ها کمی از نرم افزار SAS و از مدل خطی عمومی استفاده شد و میانگین ها به کمک آزمون چند دامنه ای دانکن مقایسه شدند.در آزمایش فاکتوریل انجام شده تعداد کلنی های کشت شده بر روی ورقه نانوفیبر به طور معنی داری (05/0) نسبت به کلنی های کشت شده در ظرف بدون نانوفیبر بیشتر بود. همچنین تعداد سلول ها در هر کلنی و مساحت کلنی ها در گروه بدون نانوفیبر کاهش معنی داری (05/0) نسبت به گروه با نانو فیبرداشت. رنگ آمیزی ایمونوفلورسنت نشان داد که کلنی ها متشکل از SSCs بودند. زیرا رنگ آمیزی برای نشانگرهای? 6-Integrin،? 1-Integrin، Thy-1، oct-4، PLZF مثبت و برای نشانگر C-kit به طور نسبی منفی بودند. بر اساس نتایج RT-PCR میزان بیان ژن های GFR?-1، Stra8، Vasa،? 6،? 1، thy-1، Oct-4 در گروه کشت با استفاده از نانوفیبر نسبت به گروه کشت بدون نانوفیبر بیشتر و ژن C-kit در گروه کشت بدون نانو به طور نسبی بیشتر بوده است. در عین حال ژن Nanog به عنوان یک ژن پرتوانی در هر دو گروه بیان نشده است. نتایج نشان داد که استفاده از ماتریکس برون سلولی نانو رشته ای در کشت سلول های اسپرماتوگونی بچه موش 6 روزه در خالص سازی و بهبود کمی و کیفی وهمچنین بر عملکرد سلول های SSCs اثر فزاینده دارد.
    کلیدواژگان: پیوند سلول های زاینده، ماتریکس نانورشته ای، سلول های بنیادی اسپرماتوگونی
|
  • Page 1
    Effect of three cucurbita varieties, cvs. ‘Ace’, ‘Shintozwa’ and ‘ShintoHongto’ as rootstocks, on survival rate and primary growth of melon cv. Khatooni as well as on muskmelon cv. Samsuri seedlings was investigated in greenhouse conditions. The rootstocks exhibited high compatibility (up to 97%) with scions with the response of muskmelon seedlings more pronounced than that of the melon ones. The root activity (synthesized formazan concentration per Dry Matter (DM)), in rootstocks was 2-3 times that in scions. All the rootstocks except ‘Shintozwa’ had more vascular bundles than scion plants. Such plant growth characteristics as root activity, stem length, rootstock stem diameter, leaf chlorophyll content and fresh weight of top organs were positively affected by grafting and by rootstocks (p = 0.01). Scion stem diameter, leaf number and leaf area were significantly affected by treatments at p = 0.05. Fresh weight of top organs and of root, as well as root dry weight were not significantly affected by grafting and by rootstocks. In most of the evaluated characters, grafted seedlings were in a more proper had better situation than non-grafted ones. Among the grafted seedlings, all the rootstocks experienced approximately similar effects. So, according to the obtained results, use of evaluated rootstocks for Iranian melon and muskmelon can be advisably recommended.
  • Page 193
    In this study, production, reproduction, management and economic parameters deduced from recordings of 5 flocks with 720 heads of native goats during an annual cycle of production in transhumance, village and farming systems were employed to determine the trait's economic values. The economic values of the traits were estimated, using maximizing profit, revenue per cost as well as minimizing cost situations. The relative economic values of traits for transhumance system resulted from maximizing profit situation were 15.29 for survival rate in goat, 5.60 for conception rate, 4.92 for kidding frequency, 2.37 for kidding rate, 3.34 for kid survival rate up to weaning, 2.74 for kid survival rate to yearling, 1.00 for kid live weight at sale, -5.45 for body weight of goat and 13.37 for milk yield. In village system, these values were 8.30, 4.52, 4.16, 1.21, 1.55, 1.38, 1.00, -6.42 and 4.96, respectively. In farming system, these values were estimated as 1.73, 1.13, 0.73, 0.37, 0.53, 0.50, 1.00, -0.77 and 1.16, respectively. The absolute economic values of traits increased with improving economic efficiency from transhumance to farming systems, but the relative economic values decreased. Although, the calculated economic values from all the three situations were different numerically, but from the rank point of view of traits they ended up with apporoximatly similar results.
  • Page 203
    In this study, production, reproduction, managerial, and economic parameters obtained from data recorded for Lori-Bakhtiari flock of sheep (500 heads of breeding ewe) stationed at the sheep's Breeding Station, were employed to determine the relative economic values of and breeding objectives for an annual cycle of production, in village system in this breed of sheep. Economic value for a trait was estimated as the level of change in the profit of system as its mean increased by one unit, while the means of other traits being kept constant. The economic values were investigated in three approaches including a included to maximization profit to maximize economic efficiency and to minimize cost. The results show, live weight of (carcass weight) accounted for 94.51% while wool and manure for the remaining 5.49% of the revenue, respectivly. Feeding and management costs represented about 72.28 and 25.94% of total costs, respectively. Relative economic values for conception rate, litter size, mature ewe live weight, weight of wool, lamb survival at 6 months of age, 6-month live weight, carcass lean weight and carcass fat weight at 6 months of age were 60.52, 48.00, -0.05, 1, 56.55, 1.01, 4.61 and -0.92, respectivly for maximization of profit approach. Relative economic values from the three approaches were approximately the same. Litter size, conception rate and ewe live weight were the most important traits in the breeding objectives for ewe in the village system. Lamb survival at 6 months of age, carcass lean and fat weights were the most important traits in the breeding objectives for the lamb in the village system. Estimates of sensitivity analysis of relative economic values to changes in prices of input and output by? 20% indicated that the relative economic values of traits, relative to change in cost of input (feed and management), were of low sensitivity, while relative to change in output (carcass and carcass lean weight) indicated a relatively higher sensitivity.
  • Page 223
    Average age distribution and generation interval were investigated in four different selection pathways. i.e., Sire of future Sires (SS), Sire of future Dams (SD), Dam of future Sires (DS) and Dam of future Dams (DD). Young Bulls pathway (YB) is also considered as a path that affects the generation interval in SD pathway when using progeny testing program. Data were collected from Animal Breeding Center of Iran. Data were consisted of 584053 DD, 236628 DS, 345213 SD and 60 SS born from 1994 to 2008. Cow survival rates showed a linear diminishing trend (b=-0.0461) with a high R-square (98%) from one lactation to the next. Young Bull's sperm usage was much higher than the usage of proved bull's sperm due to the lower sperm price. This has led to a lower generation interval in DS pathway, when compared with that reported in other studies. On the other hand, percent of usage of local proved sire was very low compared with imported proved sperm. By using age distribution, obtained through different pathways, the generation intervals were recorded as 6.5, 7.5, 4.22, 4.10 and 3.37 years for SS, SD, DS, DD and YB pathways, respectively. Considering 20% test capacity, mean generation interval in Holstein dairy cattle in Iran was around 5.37. To overcome the problem of high generation interval, it is necessary to consider a suitable policy in selection/ culling and in a controlled use of young bulls’ semen.
  • Page 231
    In this study records of 15723, 12108 and 5236 Zel sheep for birth weight (BW), weaning weight (WW) and 6-month weight (6MW) traits were used. Data has been collected by the Jahad-e-Keshavarzi organization of province of Mazandaran during 1994-2009. The heritability of direct and maternal of growth traits was estimated using the univariate analysis with restricted maximum likelihood (REML). In order to Fit an appropriate model, six models via adding and elimination of maternal genetic effects and maternal permanent environmental was applied. The likelihood ratio test showed that the model with direct genetic effects and maternal additive genetic, regardless covariance between them, were appropriate for birth and weaning weight and the model with direct genetic effects and permanent environmental for 6-month weight were appropriate. Heritability of reproduction traits using multiple trait analysis were estimated as 0.05 for number of lambs born per ewe and 0.14 for total litter weight at birth per ewe. Direct genetic trend of birth weight, weaning weight and 6-month weight through univariate and multivariate analysis were estimated 1.91±0.07 and 2.53±1.10, 98.50±10.40 and 105.38±25.20, 73.23±21.20 and 78.46±33.40 gr per year, respectively. Maternal genetic trend of birth weight through univariate and multivariate analysis were estimated 2.94±1.21 and 3.07±2.49 gr per year, respectively.
  • Page 243
    This experiment was carried out to investigate the effect of adaptation period to oak leave's tannin on rumen pH and ammonia, rumen microbial population, gas production and dry matter true digestibility (IVTDMD) in Alamout Goat’s rumen (with no previous history of oak leaf consumption) compared with Markhoz Goat (with previous history of oak leaf consumption). The goats were fed either oak leaves or Lucerne for 21 d. Dry Matter (DM), Organic Matter (OM), Crude Protein (CP), Ether Extract (EE), Neutral Detergent Fibre (NDF), Acid Detergent Fibre (ADF), lignin (ADL) and phenolic compounds of oak leaves were determined through laboratory analysis. Additionally, ruminal population of cellulytic and proteolytic bacteria and protozoa, pH and the concentration of ammonia-N were found out. An in vitro gas production was employed to estimate organic matter digestibility (OMD), metabolisable energy (ME) and IVTDMD content. Oak leaves’ DM, OM, CP, EE, NDF, ADF, ADL, total phenolic compounds, condensed tannin and hydrolysable tannin, respectively, were 940, 950, 115, 35.0, 520, 320, 98.0, 113, 100, 20.0 and 90.0 g/kg DM. Ruminal pH, ammonia-N concentration, and population of cellulytic and proteolytic bacteria and protozoa of Alamout Goat were, respectively, 6.64, 22.26 mg/dl of ruminal fluid, 7.76, 8.39 and 5.67, for which the adaptation to oak leaves had resulted in a decline in all of them (p<0.01). In vitro gas production volume, OMD, ME, b, c and IVTDMD estimated by use of goat’s ruminal fluid were 19.2 ml, 38.9 g/ kg DM, 5.8 MJ/kg DM, 27.5 ml, 0.05/h and 490 g/kg of DM, which had increased (p<0.01) through an adaptation to oak leaves. On the other hand, addition of PEG to the samples resulted in enhancement of these parameters (p<0.01). In conclusion, adaptation of goats to oak leaves caused a reduction in the negative effect of tannins, and resulted in a change in ruminal fermentation and digestibility.
  • Page 253
    Sixty eight Holstein cows, 38 primiparous and 30 multiparous, were employed in a randomized complete block design to evaluate the effects of 2 diets of varied rumine fermentable carbohydrate sources (Corn Grain (CG) and Wheat Grain (WG)) on blood metabolites and hormones during periparturint period. Primiparous and multiparous cows were blocked by parity. The cows were fed diets as total mixed ration with similar energy and crude protein contents including: 1) 18.6% CG, or 2) 18.6% WG from 23±9 d relative to expected calving until calving. Following calving, all the animals received the same lactation diet until 28 d. Blood sampling was carried out weekly and on days –1, 0, and +1 relative to calving. The results indicated that, there was no significant effect of the pre-partum carbohydrate source on the overall plasma concentration of glucose, non-esterified fatty acid,? -hydroxybutyrate, triglyceride, cholesterol, albumin, cratinin, plasma urea nitrogen, calcium, phosphorous, magnesium, aspartate aminotransferase, alkaline phosphatase, insulin, and cortisol in multiparous and primiparous cows. The multiparous cows fed the WG diet during the pre-partum period had greater glucose (P=0.09) at pre-partum period and greater calcium at postpartum period (P=0.09) compared with multiparous cows fed the CG diet. Primiparous cows fed the WG diet had a higher plasma calcium in the first week of lactation (P<0.5). It is finally concluded that feeding pre-partum diets containing rolled wheat grain may improve metabolism and smoothen the adaptation from gestation to lactation in peripartum Holstein cows.
  • Page 265
    This research was planned to evaluate the nutritive value of some starchy feeds including wheat grain, wheat flour, starch grades 1 and 2 through in vivo, in vitro and gas test methods. The first experiment was done through an employment of 4 Maku-ii rams with 43.2±1.4 Kg of body weight in a completely randomized design and in a change over design arrangement. The chemical compositions of test diets and of feces were proximately analyzed while the feces starch’ concentration being determined through Entrone method. Digestibility coefficients of DM, OM, CP, CF, NFE for wheat grain and for wheat flour were 68.91, 72.97, 71.10, 60.20, 79.33, 77.67, 80.29, 72.17, 62.20 and 84.02%, respectively. Digestibility coefficients of DM for starches grade 1 and 2 were 98.26 and 94.62%, respectively. The mentioned values for digestibility coefficients of DM in the second experiment (in vitro) were 54.9, 62.27, 67.74, 69.76, 82.78, 84.38, 92.61, and 90.84%. These values were highly correlated with those resulted from the first experiment(r>0.8). In the third experiment, gas production, OM digestibility and short chain fatty acid concentration increased respectively in wheat grain, wheat flour, starch grade 2 and 1. The results obtained from the three experiments in this study found to be highly correlated with each other.
  • Page 275
    This study was performed to determine the efficacy of feeding waste grapefruit silage vs. corn silage on performance and body composition of Kermani fattening lambs. Twenty seven male lambs weighing an average of 18.5±2.5 kg and again an average of 150±10 days old were randomly divided into three groups in a completely randomized design. For making waste grapefruit silage, the waste was chopped, mixed with wheat straw (4:1) and ensiled for 60 days. The experimental diets were: 1) corn silage 30% with 70% of concetrate (control), 2) 15% corn silage and 15% waste grapefruit silage with 70% of concetrate, and 3) 30% waste grapefruit silage together with 70% of concetrate. The lambs were fed TMR diets ad-libitum and twice a day. Daily dry matter intake, feed conversion, dry matter intake as percent of live weight, body weight, daily weight gain, and body fat percentage of fattening lambs were not affected by waste grapefruit silage. The feeding of waste grapefruit silage increased lambs’ bodies’ water content while decreasing the protein of the body (p<0.05). Feeding mixed corn and waste grapefruit silages the increased (p<0.05) the lambs’ body minerals. The results finally indicated that if there is waste grapefruit left over after human consumption, if can be enciled and fed to fattening lambs up to 30% of their diets.
  • Page 285
    The fate of mouse spermatogonia stem cells’ (SSCs) regulation is controlled by the interplay of signaling networks that either promote self- renewal or induce differentiation. It has been proven that cytokines, growth factors and feeder layers are capable of inducing self- renewal or reducing apoptosis in SSCs, suggesting that the self- renewal signaling pathways and maintenance of cells are promoted by other such triggers as the chemical or physical properties of the Extracellular Matrix (ECM). To investigate the issues, a synthetic polyamide matrix (ultra–web) whose nanofibrillar organization resembles the ECM/basement membrane was employed. Testis cells harvested from the NMRI mouse were cultured on either a nanofiber or a non-nanofiber surface for 10 days. GDNF, bFGF and EGF were taken into account as growth factors. Several tests were conducted on the7th and 10th days past of the culture. Colony assay revealed a higher colony number as well as higher cell number/colony on the nanofiber surface on day 10. Such SSCs markers as? 6, c-kit,? 1, thy-1, OCT-4 and Plzf were also detected using immunoflourecent staining. Reverse Transcription-PCR test revealed the expression of such genes as GFR?-1,Stra8, Vasa,? 6,? 1, thy-1 and OCT-4 for SSCs on the nanofiber and the non-nanofiber surfaces. For functional evaluation, the single cells’ suspension from SSCs colony were microinjected into seminiferous tubules of infertile recipients. Donor germ cells from both groups (nanofiber and non- nanofiber surfaces) were present in the recipient testis. Results indicated that the growth of SSCs on this nanofibrillar surface greatly enhanced proliferation, self- renewal and maintenance in comparison with growth on the non-nanofiber culture surface, despite the presence of growth factors in either of the systems. Thereby it being concluded that a nanofiber surface can provide a suitable microenvironment for SSCs in an in vitro culture system.