فهرست مطالب

فصلنامه جامعه شناسی کاربردی
سال بیست و ششم شماره 2 (پیاپی 58، تابستان 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/02/31
  • تعداد عناوین: 12
|
  • ابراهیم حاجیانی، زهرا ایروانی، آرمین امیر صفحات 1-15
    هویت قومی سطحی از هویت جمعی است که می تواند گروهی از افراد را که با یکدیگر اشتراکات جغرافیایی، زبانی، تاریخی، نژادی و مذهبی دارند، را با هم همبسته و منسجم کند. مقاله حاضر با هدف بررسی تطبیقی هویت قومی در ایران و لبنان در میان دانشجویان دانشگاه های تهران و دانشگاه آمریکایی بیروت انجام شد. متغیر وابسته که به عنوان مساله اصلی تحقیق در نظر گرفته شده است “هویت قومی” دانشجویان است که با متغیرهای مستقلی همچون هویت ملی، جهانی شدن، فرهنگ تساهل و تسامح، جنس، سن،... در ارتباط و مقایسه گذاشته شده است. چارچوب نظری استفاده شده در این تحقیق، تلفیقی از نظریات مید، اسمیت، فینی و گیدنز است. حجم نمونه آماری شامل 800 نفر دانشجویان دانشگاه تهران و بیروت است که نمونه هر کشور400 نفر از میان چهار قومیت عمده ایران (فارس، ترک، کرد و لر) و لبنان (شیعه، سنی، مسیحی مارونی و دروزی) به روش سهمیه ای انتخاب شدند. روش تحقیق حاضر از نوع پیمایشی است و گردآوری داده ها به وسیله پرسشنامه انجام شده است. در این بررسی برای تعیین روایی از اعتبار صوری و برای تعیین پایایی سوال ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید. نتایج آزمون های آماری نشان می دهد بین میزان هویت قومی دانشجویان ایرانی و لبنانی تفاوت وجود دارد: میزان هویت قومی دانشجویان لبنانی از دانشجویان ایرانی بیشتر است. در بین دانشجویان ایرانی میزان هویت قومی دانشجویان کرد از دانشجویان سایر اقوام بالاتر است. همچنین، در بین دانشجویان لبنانی هویت قومی دانشجویان شیعه و دروزی بالاتر از دانشجویان سایر اقوام است. متغیرهای جهانی شدن و فرهنگ تساهل و تسامح دانشجویان ایرانی بر هویت قومی آنها تاثیر معناداری دارد. هرچه جهانی شدن و تساهل و رواداری در بین دانشجویان ایرانی قوی تر باشد، میزان هویت قومی شان قوی تر است. همچنین، هرچه میزان هویت ملی، جهانی شدن و فرهنگ تساهل و تسامح در بین دانشجویان لبنانی بیشتر باشد، میزان هویت قومی شان بیشتر خواهد بود.
    کلیدواژگان: هویت، هویت قومی، قومیت، هویت ملی، جهانی شدن، فرهنگ تساهل و تسامح
  • زهرا سادات کشاورز، علی ربانی خوراسگانی، بهجت یزدخواستی صفحات 17-40
    رفتار انتخاباتی مولف های دوبعدی ناظر بر گرایش، مشارکت و تعاملات میان آن دو است. این پژوهش با هدف تعیین رابطه سطح دین داری با رفتار انتخاباتی در بین شهروندان اصفهانی صورت گرفته است. چارچوب نظری پژوهش بنا به تناسب موضوع، نظریه های ماکس وبر، آلکسی دو توکویل و مکاتب مربوط به این حوزه بررسی شد. روش تحقیق در این پژوهش، روش کتابخانه ای و پیمایشی است و برای گردآوری اطلاعات میدانی از ابزار پرسشنامه بهره گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان بالای 18 سال مناطق چهارده گانه شهر اصفهان در سال 1391 است که تعداد 384 نفر از طریق فرمول تعیین حجم نمونه کوکران و در نهایت، به روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون های آماری شاخص های پراکندگی مرکزی، t-test، تحلیل واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و ضریب همبستگی چندگانه استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که بیشترین مقدار تاثیرگذار، بعد اعتقادی دین داری با بعد میزان مشارکت رفتار انتخاباتی (0.89 r=) و در ادامه بعد اعتقادی دین داری و بعد گرایش رای دهی رفتار انتخاباتی ((*)0.71 r=)، بعد مناسکی دین داری با بعد میزان مشارکت رفتار انتخاباتی ((**)0.58 r=)، بعد مناسکی دین داری و بعد گرایش رای دهی رفتار انتخاباتی ((*)0.47 r=) و بعد تجربی دین داری با بعد گرایش رای دهی رفتار انتخاباتی ((**)0.16 r=) تاثیرگذار بوده است.
    کلیدواژگان: میزان دین داری، رفتار انتخاباتی، مشارکت سیاسی، گرایش رای دهی
  • سهیلا صادقی فسایی، نرمین نیکدل صفحات 41-58
    تحقیر اجتماعی یکی از مسائلی است که گاه آگاهانه و زمانی ناآگاهانه در جریان انتقال پیام شکل می گیرد. وجود آمارهای روزافزون اختلالات روانی و به تبع آن، پیامدهای اجتماعی نشات گرفته از آن، ما را نسبت به طرح این مساله جدید در حوزه آسیب شناختی حساس نموده و سوال تازه ای را مطرح کرده است که در سالیان طولانی، بدان توجه چندانی نمی شد. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با اتخاذ روش شناسی کیفی و با کاربست تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با 40 زن و مرد ساکن شهر تهران، به بررسی درک و تصور سوژه ها از مصادیق تحقیر اجتماعی، با کنکاش در تجربه زیسته آنان بپردازد. یافته ها نشان داد که انواع و اقسام تحقیر با توجه به انگیزه های تحقیرگر، شامل چهار نوع تحقیر معطوف به هدف، تحقیر معطوف به غفلت، تحقیر معطوف به قدرت و تحقیر معطوف به تحقیرشدگی است که مصادیق تحقیر اجتماعی، با عطف به اهداف و محورهایی که در چهارچوب آن شکل می گیرد، به دو دسته تحقیر کلامی (شامل: القاب تشبیهی و غیرتشبیهی، تمسخر و استهزا، به کارگیری الفاظ رکیک) و غیرکلامی (مستقیم و غیرمستقیم) تقسیم می شود.
    کلیدواژگان: تحقیر، مصادیق، خشونت، روش کیفی
  • لیدا ناصری، مسعود کیانپور صفحات 59-76
    هدف اصلی این نوشتار بررسی تفکرات قالبی و نگرش گروه های مختلف قومی نسبت به یکدیگر است. منظور از گروه قومی، گروهی از انسان ها است که اعضای آن دارای ویژگی های نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک هستند. رویکرد این پژوهش مبتنی بر روش شناسی کیفی است و جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند و تجزیه و تحلیل آنها نیز بر اساس تحلیل مضمون انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دانشگاه اصفهان تشکیل می دهند که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به گونه ای انتخاب شدند که برای هریک از گروه های قومی شش گانه (ترک، لر، فارس، بلوچ، عرب و کرد) تعداد کم و بیش یکسانی در نمونه وارد شوند. محتوای مصاحبه ها طی سه مرحله کدگذاری و یک مدل تماتیک از آن استخراج گردید که بیانگر وجود دو گرایش متضاد به طور همزمان است: از یک سو، نوعی احساس مبتنی بر انحصار طلبی قومی دیده می شود، به این معنا که هر یک از اقوام بر ویژگی ها و هویت قومی منحصر به فرد خویش تاکید می کنند و از سوی دیگر، نوعی چندگانگی قومی در میدان مورد مطالعه دیده می شود که با تاکید بر همبستگی ملی، اختلافات بین قومی را تا حدی کنار زده خیر عمومی را در راستای حفظ یکپارچگی و امنیت کشور مورد توجه قرار می دهد.
    کلیدواژگان: قومیت، تفکرات قالبی، نگرش، تحلیل مضمون
  • مژده کیانی، زهره رهنمافلاورجانی صفحات 77-90
    افزایش تحصیلات، ورود به حوزه اشتغال، بالا رفتن آگاهی و مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، از عواملی است که احساس و باور آنان به نابرابر بودن شرایط را در جامعه فراهم می آورد؛ احساسی که می تواند فرصت ها و عرصه های اجتماعی را به عنوان کالای فرهنگی- اقتصادی- اجتماعی که سرمایه اجتماعی نام دارد، تحت تاثیر قرار دهد. این پژوهش با هدف چگونگی تاثیر احساس نابرابری جنسیتی بر وضعیت سرمایه اجتماعی زنان تحصیلکرده شهر اصفهان انجام شده است. مبانی نظری متغیرها و پارامترهای این پژوهش، بر مبنای نظریات چافتز، بلوم برگ و پیر بوردیو تدوین شده است. روش این پژوهش، پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته، دارای قابلیت اعتماد و اعتبار است. جامعه آماری پژوهش، زنان دارای مدرک تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، شش منطقه از مناطق چهارده گانه شهر اصفهان است. حجم نمونه 385 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. با استفاده از نرم افزار spss برای آزمون فرضیات و تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داده است که بین احساس نابرابری اجتماعی، نابرابری خانوادگی و احساس نابرابری اقتصادی و سرمایه اجتماعی رابطه مثبت و معنادار آماری وجود دارد.
    کلیدواژگان: احساس نابرابری جنسیتی، احساس نابرابری اجتماعی، سرمایه اجتماعی، حمایت اجتماعی، زنان تحصیلکرده
  • امیرمسعود شهرام نیا، سارا نجف پور، علی تدین راد صفحات 91-106
    با توجه به اهمیت مشارکت سیاسی شهروندان در جوامع امروز و همچنین، این موضوع که ایران؛ به ویژه در سال های پس از انقلاب، افزایش مشارکت سیاسی مردم و دستیابی به توسعه سیاسی را به عنوان یکی از اهداف خود قرار داده است، پژوهش حاضر می کوشد آموزه های فرهنگ سیاسی را که از طریق تلویزیون و مطبوعات به شهروندان؛ خصوصا دانش آموزان دبیرستانی منتقل می شود، بررسی کند و به این نکته پی ببرد که آیا این دو رسانه به عنوان بخش مهمی از فرآیند جامعه پذیری سیاسی در انتقال آموزه های فرهنگ سیاسی مشارکتی در میان دانش آموزان موفق عمل کرده اند. در حقیقت، پرسش اصلی این مقاله این است که: تلویزیون و مطبوعات در ایران کدام آموزه های فرهنگ سیاسی را به مخاطبان دانش آموز خود منتقل می کنند و آیا این آموزه ها دانش آموزان را به سمت فرهنگ سیاسی مشارکتی رهنمون می سازد؟ بنابر فرضیه مقاله حاضر، تلویزیون و مطبوعات در ایران بیش از آنکه به تقویت آموزه های فرهنگ سیاسی مشارکتی، مانند حقوق شهروندی و مانند آن بپردازند، به گسترش آموزه های فرهنگ سیاسی تبعی پرداخته اند و از آنجا که به دلایل مختلف در کسب اعتماد مخاطبان خود موفقیت چندانی نداشته اند، اندک آموزه های آنها که رنگ و بوی فرهنگ مشارکتی داشته است نیز از سوی مخاطب مورد توجه و استقبال چندانی قرار نگرفته است. نگارنده در پژوهش حاضر کوشیده است با استفاده از روش پیمایشی و توزیع پرسشنامه در میان دانش آموزان پایه های دوم و سوم دبیرستان شهر اصفهان، به سوال های پژوهش پاسخ دهد. در همین راستا، 440 پرسشنامه در میان دانش آموزان توزیع شد که 22 عدد از آنها به علت کامل نبودن از فرایند پژوهش حذف شدند و تعداد 418 پرسشنامه مورد مطالعه قرار گرفتند. در تحلیل آماری پژوهش از شیوه های آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده و به این وسیله یافته های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. براساس یافته های پژوهش، تلویزیون بیش از مطبوعات در راستای گسترش آموزه های فرهنگ سیاسی مشارکتی حرکت نموده؛ در حالی که آموزه های فرهنگ سیاسی که توسط مطبوعات به دانش آموزان دبیرستانی منتقل شده، بیشتر تبعی بوده اند.
    کلیدواژگان: جامعه پذیری سیاسی، رسانه، فرهنگ سیاسی، مشارکت سیاسی
  • امید قادرزاده، فاطمه غلامی صفحات 107-124
    مقاله حاضر به روش کیفی و به قصد راه بردن به دلایل روی آوردن زنان به فالگیری، دلالت ها و پیامدهای فالگیری در زندگی فردی و خانوادگی زنان صورت گرفته است. یافته های تحقیق به کمک تکنیک مشاهده و مصاحبه نیمه ساخت یافته گردآوری و برای عملیات میدانی تحقیق و تحلیل داده ها نیز روش نظریه مبنایی استفاده شده است. با کمک روش نمونه گیری گلوله برفی با 30نمونه از مطلعان کلیدی مصاحبه شده تا اشباع نظری حاصل گردد. بر مبنای نتایج تحقیق، زنان به دلایلی چون روزمرگی، آینده نگری، فشارهنجاری، فقدان حمایت اجتماعی به فالگیری روی می آورند. در این میان، مدرن شدن و روانکاوانه شدن فالگیری به عنوان شرایط مداخله گر و فردی شدن باورها و کلیشه های جنسیتی به عنوان زمینه تسهیلگر عمل می نماید. بر مبنای تجربه و درک زنان، مراکز فالگیری در کنار کارکردهای مشکل گشا و فراغتی به نوعی پاتوق زنانه مبدل شده است. زنان تخلیه روانی، افسون زدگی زندگی، احساس ندامت را از مهم ترین پیامدهای مراجعه به فالگیر تلقی می کنند. مقوله هسته استخراج شده از تجربه و درک زنان از فالگیری بر ناامنی زندگی زنان دلالت دارد.
    کلیدواژگان: فالگیری، نظریه مبنایی، ناامنی زندگی زنان، کلیشه های جنسیتی، فالگیری فراغتی
  • بهجت یزد خواستی، حوریه ربانی اصفهانی صفحات 125-140
    خانواده رکن اساسی جامعه انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجوب روابط صحیح و پایدار میان زن، شوهر و فرزندان است. اسلام به عنوان عالی ترین راهنمای حیات بشری، 1400 سال پیش بهترین هدایتگری و نظریه پردازی در مورد خانواده را انجام داده، تمامی دستورهای اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است. جامعه کنونی ایران به عنوان مهم ترین کشور شیعی، سعی در پیاده کردن اصول و راهکارهای اسلام در زمینه های مختلف کرده، ولی این امر تحت تاثیر عوامل متعددی، از جمله: ورود فرهنگ غرب به کشور به خصوص آثار جنبش فمینیسم، بازمانده فرهنگ پدر سالاری سنتی و... است که آموزه های اسلامی را در مواردی کم رنگ نموده است. در این مقاله سعی شده تا با روش مصاحبه به بررسی تاثیر فمینیسم بر نهاد خانواده (مطالعه کیفی زنان اصفهان) بپردازیم و در این میان، به نقش زن به عنوان زیربنای اصلی خانواده که مورد بیشترین هجوم فمینیسم رادیکال است، پرداخته شده است. در این پژوهش، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده کردیم و این نتیجه به دست آمد که با وجود تفکر مردسالارانه در فرهنگ ایرانی و نفوذ تفکر فمینیستی در جامعه، همچنان تفکر اسلامی مبنی بر حفظ کانون خانواده، اهمیت نقش مادری و همسری، رشد و تعالی زن در کنار مراقبت از حریم خانواده و... سرلوحه زندگی زن ایرانی قرار دارد و هنوز هم زن مهم ترین نقش خود را در خانواده و حفظ و تعالی آن می بیند؛ ولی در زمینه حجاب و پوشش متاسفانه این مطلب بسیار کمرنگ شده و بروز تقیدات مذهبی در این زمینه بسیار کاهش یافته و لزوم فرهنگ سازی صحیح را در این زمینه ها نشان می دهد.
    کلیدواژگان: خانواده، فمینیسم، رادیکال، زن، اسلام
  • آرمان حیدری صفحات 141-158
    در بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با سلامت، تفکیک دو نوع سرمایه اجتماعی ساختاری و شناختی و توجه به آن دو مهم است. بعلاوه، اکثر نظریه پردازان و محققان معتقدند سرمایه اجتماعی نه تنها به صورت مستقیم، بلکه بیشتر به واسطه متغیرهای روان شناختی مانند افزایش عزت نفس، بر احساس سلامت افراد تاثیر می گذارد. هدف مقاله حاضر با اتکای به موارد فوق، بررسی رابطه هر دو نوع سرمایه اجتماعی (ساختاری و شناختی) و عزت نفس با احساس سلامت افراد متاهل شهر یاسوج بوده است. روش انجام پژوهش کمی – پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه برای دستیابی به داده ها استفاده شده است. برای اندازه گیری احساس سلامت، از پرسشنامه سلامت خودسنج (PHQ) اسپیتزور و دیگران [1] استفاده شد. بر اساس فرمول لین، تعداد 400 نفر از زنان و مردان متاهل شهر یاسوج به عنوان نمونه تعیین شدند. روش نمونه گیری تحقیق، طبقه ای – سهمیه ای و تصادفی بوده است. نتایج تحقیق نشان داده اند متغیرهای رضایت اجتماعی، عزت نفس، حمایت اجتماعی، مشارکت در امور مذهبی، تعامل با خویشاوندان، رابطه با دوستان و دید و بازدیدهای دوره ای با آشنایان، به ترتیب، بالاترین همبستگی مثبت و معنی دار را با احساس سلامت پاسخگویان داشته اند؛ سه متغیر رضایت اجتماعی، عزت نفس و رابطه با دوستان توانسته اند 17درصد از واریانس احساس سلامت پاسخگویان را تبیین کنند. در مورد چگونگی سازوکار تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر احساس سلامت می توان گفت بعد ساختاری سرمایه اجتماعی به واسطه تاثیرگذاری بر بعد شناختی آن و هر دو، به واسطه ارتقای عزت نفس افراد بر احساس سلامت آنان تاثیر می گذارند.
    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، ابعاد شناختی و ساختاری سرمایه اجتماعی، عزت نفس، یاسوج، احساس سلامت
  • امیر رستگارخالد، میثم محمدی صفحات 159-180
    براساس داده های منتشر شده از سوی سازمآن های مختلف جمعیت شناختی، نرخ باروری در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله در ایران در حال کاهش است. این امر می تواند ناشی از دلایل متعددی باشد. با وجود این، دگرگونی های فرهنگی طی چند دهه اخیر، در میان سایر تغییرات، بیشتر از همه خودنمایی می کنند: رشد فردگرایی، تغییرات مذهبی، رشد سکولاریسم و دگرگونی در ارزش های خانوادگی، در زمره مهم ترین تحولاتی قرار دارند که می توان ارتباط آن ها را با باروری بررسی کرد. هدف از این پژوهش، مطالعه رابطه تحولات فرهنگی در حوزه های فردی، خانوادگی و مذهبی با تغییرات نرخ های باروری در مراکز استآن های ایران است. داده های مربوط به این تحولات فرهنگی از یافته های پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان در سال 1380 استخراج شده است. برای به دست آوردن نرخ های باروری عمومی در این سال نیز، میزآن های باروری در سال 1375، براساس روش «فرزندان خود» به داده های استاندارد برای سال 1380 تبدیل شده است. براین اساس، روش تحقیق در این مطالعه، از نوع تحلیل ثانوی است. نتایج پژوهش نشان داد که رابطه کاملا معناداری میان متغیرهای فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزش های خانوادگی در میان مراکز استانی ایران با نرخ های باروری در این استان ها وجود دارد؛ به این معنا که هر چه میزان دینداری شهرها بیشتر، سطوح سکولاریسم و فردگرایی کمتر، میزان توجه به ارزش های خانوادگی بیشتر باشد، نرخ باروری در آن شهرها بیشتر است و برعکس، دینداری کمتر، سکولاریسم و فردگرایی بیشتر و توجه به ارزش های خانوادگی کمتر، با نرخ های پایین باروری رابطه ای مثبت و همسو دارند.
    کلیدواژگان: تغییرات فرهنگی، باروری، فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزش های خانوادگی
  • محمد مهدی توکلی، علی نصر اصفهانی، هادی شیرویه زاد، سعید جعفری صفحات 181-196
    مطالعات گوناگون لزوم توجه به مدیریت سرمایه انسانی را مشخص کرده اند و سرمایه انسانی را به عنوان یک مزیت رقابتی برای سازمان در نظر گرفته و بیان می کنند که یکی از راه های کسب مزیت رقابتی برای سازمان از طریق توجه به سرمایه انسانی می باشد. از طرف دیگر سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، باعث افزایش تعهد سازمانی می شود و از این طریق سازمان می تواند کارکنان را نسبت به انجام کار خود در جهت اهداف سازمان متعهد کند. بر همین مبنا در این پژوهش سعی شده است به بررسی تاثیر مدیریت سرمایه انسانی بر تعهد سازمانی پرداخته شود. بدین منظور، شرکت مهندسی بین المللی فولاد تکنیک به عنوان مطالعه موردی انتخاب شد و در ابتدا با استفاده از پرسشنامه های مدیریت سرمایه انسانی باسی و مک مورر و تعهد سازمانی پورتر سطح مدیریت سرمایه انسانی سازمان و تعهد سازمانی ارزیابی گردیده است و در مرحله بعد با استفاده از آزمون های آمار استنباطی و همبستگی به تجزیه و تحلیل مدیریت سرمایه انسانی و تعهد سازمانی پرداخته شده است و در نهایت، نیز با استفاده از تحلیل مسیر، یک مدل تجربی جهت نشان دادن رابطه متغیرها ارائه شده است. نتایج حاصل نشان داد که محرک دسترسی به دانش از محرک های پنج گانه مدیریت سرمایه انسانی با میانگین 48/3 در بالاترین سطح در میان محرک های مدیریت سرمایه انسانی قرار دارد و سطح تعهد سازمانی با میانگین 503/3 در سطح مطلوبی قرار گرفته است. نتایج حاصل از آزمون همبستگی نیز نشان داد که محرک ظرفیت یادگیری دارای بالاترین همبستگی در میان محرک های سرمایه انسانی با تعهد سازمانی می باشد و همچنین در کل بین مدیریت سرمایه انسانی و تعهد سازمانی نیز ضریب هبستگی برابر 0.508 وجود دارد. در انتها نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر نشان داد که دو محرک ظرفیت یادگیری و مشارکت کارکنان به صورت مستقیم بر تعهد سازمانی تاثیر می گذارند.
    کلیدواژگان: مدیریت سرمایه انسانی، تعهد سازمانی، سرمایه فکری، مدل باسی و مک مورر، مدل پورتر، آزمون های آماری
  • اکبر طالب پور صفحات 197-211
    عوامل زیادی در پاپ شدن نوحه دخالت دارند اما دو عامل از سایر عوامل مهم ترند؛ اولین عامل استفاده از موسیقی پاپ غربی در اجرای نوحه یعنی تغییر ریتم نوحه از ماژور به مینور است؛ این امر به معنای استفاده از اشعار و آهنگ هایی با ریتم تند و ضربی در اجرای نوحه هاست که نوحه را هیجانی می نماید در حالی که در نوحه سنتی ایرانی ریتم نوحه ماژور بود و از اشعار و آهنگ هایی با ریتم کند و آرام استفاده می شود که نوحه را دلنشین تر و حزین تر می نماید. دومین عامل استفاده از اصطلاحات خاص غیر دینی با سبک محاوره ای به مثابه آزاد نمودن عزاداری از تقیدات مذهبی است. هر دو عامل مذکور در سال های اخیر با هوشمندی خاصی از طریق قدرت نرم بر عزاداران اعمال شده است و عزاداران بی آنکه خود بدانند در دامن فرهنگ غربی افتاده اند. در مقاله حاضر تاثیر موسیقی پاپ به عنوان یکی از نمادهای قدرت نرم غربی در میزان پاپ نمودن نوحه و تقدس زدایی از آن بررسی شده است. 200 کلیپ (فارسی و ترکی) که در فاصله سال های 1382 تا 1392 اجرا شده بودند با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کمی بررسی گردید. این کلیپ ها با استفاده از روش تحلیل احتمال وقوع از جنبه تقارن در مفاهیم؛ آموزه های دینی، آموزه های اخلاقی، آموزه های معرفتی، عبارات عاطفی احساسی، عبارات سخیف، عبارات سلطنتی، عبارات موهوم، ریتم نوحه، عبارات مرتبط با تحریف تاریخی بررسی شده، از طریق آزمون خی دو تقارن مفاهیم فوق اندازه گیری شد. نتایج تحقیق نشان دادند؛ اولا تقارن معنی داری بین مفاهیم مرتبط با نوحه عاری از تقدس در بین نمونه های آماری هر دو زبان مورد مطالعه وجود دارد که این امر نشانگر فاصله گرفتن نوحه از متن مذهبی و تقدس زدایی از نوحه است. ثانیا همگرایی در بین نوحه های فارسی و ترکی در زمینه تقدس زدایی مشاهده شد.
    کلیدواژگان: نوحه، مناسک دینی، پاپ شدن نوحه، قدرت نرم، تحلیل احتمال وقوع