فهرست مطالب

ادیان و عرفان - سال چهل و سوم شماره 1 (بهار و تابستان 1389)

نشریه ادیان و عرفان
سال چهل و سوم شماره 1 (بهار و تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1391/03/03
  • تعداد عناوین: 7
|
  • خدابخش اسداللهی صفحه 11
    توحید به ویژه مرتبه عالی آن (توحید وجودی) همواره از مباحث اصلی و دشوار در میان عارفان مسلمان بوده است. اهمیت سنایی در این مبحث، از آنجاست که وی در زمره ی عارفانی است که در شعر فارسی با توسل به آیات و احادیث، توانست این اندیشه ی اتهام برانگیز صوفیه را از شائبه ی کفر و الحاد، پاک و مبرا سازد. آموزه ی سنایی، این پرسش را پیش می آورد که کدام مدل اندیشه دینی و توحیدی با انگاره ی وحدت وجود مناسب و سازگار است که بدون آن، امکان معرفت حق تعالی و عبادت درست وی میسر نیست؟ در این پژوهش، برای یافتن پاسخ، در آغاز از توحید و اقسام آن سخن می گوییم و پس از آن، اندیشه ی توحیدی سنایی را مورد بررسی قرار می دهیم. سپس با بحث در باب های خلق افعال و وحدت شهودی، نوآوری های سنایی را در این باب ها یادآوری می کنیم به گونه ای که وجوه تمایز دیدگاه وی با دیدگاه های دیگر عارفان روشن شده است.
    کلیدواژگان: تشبیه و تنزیه، سنایی، وحدت شهود، عرفان اسلامی، توحید
  • غزاله حجتی، امیر عباس علیزمانی صفحه 31
    پرسش «معنای زندگی چیست؟» موضوع پژوهشی است که گرت تامسن در کتاب در باب معنای زندگی مفصل به آن پرداخته است. او هدفداری را صرفا شرط لازم معناداری می داند و بر آن است که زندگی دارای ارزش ذاتی است، نه اینکه فقط ابزار دستیابی به هدف متعالی یا غیرمتعالی باشد. تامسن معنای زندگی را حالت زندگی شخص نسبت به حقیقت استعلایی جهان می داند. از نظر او فهم معنای زندگی باید دلالت های عملی برای روشی داشته باشد که با آن روش زندگی می کنیم. او همچنین ارتباط یافتن فرد با ارزش های ورای خود را عامل دیگری در معناداری یاد می کند و معتقد است در عشق که پیچیده ترین نوع روابط انسانی حاکم است، دو طرف رابطه ی عاشقانه به نوعی ماآگاهی دست پیدا می کنند و از این رهگذر در ارزش های یکدیگر سهیم می شوند و فرایند زندگی خود را معنادارتر می سازند. در پایان تامسن از طرح زندگی هر انسان یاد می کند که پیش فهم های هر فردی بر آن اثر می گذارد و تفسیر فرایند زندگی هر فرد بر پایه ی همین طرح صورت می پذیرد. در این مقاله اندیشه های تامسن در بررسی این دیدگاه ها معرفی، نقد و سنجیده می شود.
    کلیدواژگان: کشف معنا، غایت، گرت تامسن، غایتهای آفاقی، جعل معنا، ارزش، غایتهای انفسی، معنای زندگی
  • محمد خاقانی اصفهانی، حسین عباسی صفحه 57
    انقلاب فرانسه، زمینه ی پیدایش دیدگاه ها و مفهومهایی چون لائیسیته و سکولاریسم بود. اگر چه بسیاری در ایران و جهان عرب، این دو پدیده را یکی می انگارند، اما با توجه به بنیادها، هدفها و ریشه ی واژگانی لائیسیته و سکولاریسم می باید میان این دو مفهوم تمایز افکند.
    استفاده ی ابزاری حزبهای مارکسیستی، سوسیالستی، لیبرال و جز اینها، باعث کژفهمی و همسان شماری این دو پدیده شده است.
    لائیسیته، جدایی دین از دولت است نه از سیاست؛ دولتی که به حکومت یا قدرت اجرایی محدود نمی شود. حوزه ی لائیسیته کشورهای کاتولیک است اما سکولاریسم، ویژگی کشورهای پروتستان به شمار می رود.
    بیشتر نظریه پردازان و نویسندگان ایرانی و عرب، منطق و فرایند لائیسیته و سکولاریسم را به درستی درنیافته، آنها را با مقوله های دیگری هم چون دموکراسی آمیخته اند.
    آن چه درپی می آید چشم اندازی است به تاریخچه، ریشه های لاتین و برابر نهاده های فارسی و عربی لائیسیته و سکولاریسم.
    کلیدواژگان: لائیک، گیتیانه باوری، لائیسیته، علمانی، سکولاریسم، علمانیه، دین جداگری
  • سحر کاوندی، عباس احمدوند، امیر مومنی هزاوه صفحه 73
    براق بابا یا براق رومی از صوفیان فرقه مولویه در نیمه دوم قرن هفتم هجری در شهر توقات (بین قونیه و سیواس) زاده شد و پس از شاگردی در محضر مرشدی به نام ساری سلتوق، از مشایخ سلسله بابایی شد و لقب «براق» یافت. این گروه که گویا از زیر شاخه های مولویه به ویژه طریقتهای قلندری آن بوده است، تا مدتها در آذربایجان و آناطولی فعالیت داشته است. براق بابا به دلیل فعالیتهای سیاسی در روزگار ایلخانان و تلاش فراوان در انتشار اسلام، شخصیتی حائز اهمیت دارد؛ از این گذشته، اهمیت درویشان منسوب به او که «حیدری» نیز نامیده می شوند، به شخصیت براق بابا از نظر تاریخ قلندریه آناطولی اهمیتی فراوان بخشیده است؛ بدین سان، در مقاله ی پیش رو، کوشش شده است با استناد به منابع موجود، این صوفی ناشناخته معرفی و بازشناسی شود. سرگذشت، رویه ها و عادتها و وجه تسمیه براق بابا و نیز مرور منابعی که از او در آنها یاد شده است، بررسی کارها اقدامات و ماموریتهای سیاسی او، شناساندن شریعت و طریقت او و آثار به جای مانده اش، بخشهای این مقاله را تشکیل می دهد.
    کلیدواژگان: ساری سلتوق، براق بابا، براقیه، قلندریه، مولویه، حیدریه، _ بابائیه
  • طوبی کرمانی، مجتبی حیدری صفحه 85
    ابن میمون و قاضی سعید قمی با تاکید بر تباین کامل خدا و خلق و اینکه خداوند موجودی به کلی دیگر است، به نفی صفات ازذات خداوند پرداخته و در تحلیل معانی آنها نیز به گونه ای پیش رفته اند که به همین امر می انجامد. ایشان در بحث معنا شناسی صفات ذاتی نسبت داده شده به خداوند، دو مولفه باور به اشتراک لفظی و تفسیر سلبی را ارائه کرده اند. البته قاضی سعید با الهام از حدیث، مولفه سومی زیرعنوان اثبات مثمرات را نیز مطرح کرده است. هم چنین آنها با نظریه ی تشکیک در معانی صفات خداوند مخالفت کرده و اعتقاد به آن را مستلزم کفر و زندقه و خروج از دین دانسته اند. در این مقاله، دیدگاه های این دو اندیشور بزرگ در مورد تحلیل معانی صفات خداوند، بررسی شده و ضمن سنجش با یکدیگر مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
    کلیدواژگان: اشتراک معنوی، تفسیر سلبی، اثبات مثمرات، _ قاضی سعید، ابن میمون، اشتراک لفظی، تشکیک، تفسیر ایجابی
  • رامین محرمی صفحه 105
    دیدگاه کلامی مولوی با دیدگاه عرفانی او در باب جبر تفاوت دارد. او از منتقدان جبر کلامی، و از مدافعان جبر عرفانی است. مولوی دیدگاه اهل جبر نکوهیده را، به دلیل نتایج نامطلوب دنیوی و اخروی آن، نمی پذیرد ولی جبر در مفهوم عرفانی رضا و معیت با حق و توحید افعالی را قبول دارد. نفس پرستی، دنیاگرایی و حقیقت ستیزی را از دلایل نقد و رد جبر نکوهش شده ی اهل جبر، و خداگرایی، حقیقت طلبی و نفس ستیزی را از دلایل حقانیت جبر عرفانی برمی شمارد. تفسیر و رفتار غلط اهل جبر، مفهوم جبرعامیانه را زشت، ولی تفسیر و رفتار درست عاشقان خدا، جبر عاشقانه را پذیرفتنی ساخته است. از نظر مولوی قدرت عشق با فانی ساختن عاشق در وجود معشوق، اراده ی عاشق را با اراده ی معشوق را یکی می گرداند و عاشق را به مقام رضا و معیت با حق می رساند و این همان مفهوم جبر ستوده ی عارفانه است.
    کلیدواژگان: تقابل دیدگاه مولوی، جبر عرفانی، جبر کلامی، جبر
  • منصور معتمدی، ولی عبدی صفحه 123
    «لوگوس» (Logos)‎ درازنای تاریخ در فرهنگها و مکتبهای فلسفی و برخی از دینها از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. این مفهوم در فلسفه ی یونان باستان، یهودیت و مسیحیت به گونه ای برجسته به چشم می خورد. در مسیحیت، عیسی(ع) با «لوگوس» یکی گرفته شده، از سوی دیگر، در اسلام (در قرآن) نیز عیسی کلمه ی خداوند نامیده شده است. این مساله همواره در روابط مسیحیان و مسلمانان به ویژه در مجادله های کلامی مناقشه برانگیز بوده است؛ چرا که از یک سو بزرگان مسیحیت شرقی مثل یوحنای دمشقی باور داشتند که کلمه نامیده شدن عیسی(ع) در قرآن همچون لوگوس بودن وی در انجیل یوحنا، دال بر ازلی و الوهی بودن او است. از سوی دیگر، متکلمان مسلمان همواره با تاکید بر قرآن، کلمه را به معنای «کن» قلمداد و هرگونه الوهیت و ازلیت را از وی سلب می-کردند. همین فرآیند تا سده های بعدی نیز ادامه یافت، به گونه ای که قاضی عبدالجبار معتزلی در سده ی پنجم قمری، همان دیدگاه پیشین قبلی را درباره ی «کلمه» برگرفته است. افزون بر این، درباب کلمه نامیده شدن عیسی در قرآن از دیرباز میان پژوهشگران جای گفتگو بوده است. برخی پژوهشگران آن را همانند باور نسطوریان درباره ی لوگوس و حتی برگرفته از نسطوریه دانسته اند و برخی دیگر آن را مانند باور ابیونی ها قلمداد کرده اند. اما با بررسی منابع و مجادله های معتبر سده های نخستین قمری چنین برمی آید که کلمه در آیه های مسیح-شناختی، بدون هیچ قصد و غرضی به کار رفته است و به دیگر سخن، برگرفته از نسطوریه نیست.
    کلیدواژگان: مسیحیان نسطوری، ابوعیسی وراق، لوگوس، کلمه، مجادله های کلامی
|
  • Page 11
    Monotheism, the advanced level (Pantheism) always is of the main issues and difficulties in the Muslim mysticism. Sanai importance of this topic, and there he is among the first is the mystics that could the idea of unity to remove profanity and pollution. Sanai comments causes the question that what is model of monotheistic idea that to justify unity so that impossible without knowledge and worship of God. In this study, to find the answer to the first forms of monotheism and the monotheistic thinking, and then examined the Sanai monotheistic thought. Then shown Sanai innovations by discussing about unity on verb and non-rejection of God. This are distinct the Sanai comments of comments of other mystics.
  • Ghazaleh Hojjati, Amirabbas Alizamani Page 31
    The question of “what is the meaning of life?” has been the subject of a detailed discussion by Garrett Thomson in his book On the Meaning of Life. He considers “purposefulness” just a necessary condition for meaningfulness of life and believes that life is inherently valuable, other than being a means to an exalted or non-exalted end. Thomson argues that the meaning of life is the status of life with regard to transcendental truth of the world. In his view, understanding the meaning of life has to have practical implications for the way of life. Moreover, he believes, another element of meaningfulness is to relate with values beyond our existence. Love, he continues, is the most complicated relationship between human beings and it is through such a relation that they achieve a kind of “us-consciousness” by way of which participate in their values and, hence, make their process of lives more meaningful. In the end, Thomson refers to plan of life of an individual which is influenced by her background knowledge and understanding, a plan that leaves its impact on the interpretation of the process of her life. In this paper, Thomson’s views on evaluating the mentioned arguments shall be introduced, criticized and evaluated.
  • Mohammad Khaqani Isfahani, Hossein Abbasi Page 57
    French revolution was a starting point for the emergence of concepts such as secular and laic. Although most of the people in Iran and Arab countries consider them equivalent, purpose and lexical roots of these two should make a distinction between them. Abuse or overuse of these terms by Marxist, Socialist, Liberal, ond other movements has resulted in a misunderstanding of them and consequently they are considered the same. Laicism means seperation od religious from government, a government which is not limmited to the executive affairs. It includes all Catholic countries; while secularism is specially limitted to Protestant countries. Most of the Iranians and Arabs have a misconception of the terms, so they cosider them the same or they mix one of them with another concept such as democracy and infer something quite different. In what follows, a history of the terms, plus their Latin root as well as their Persian and Araabic equivalnts are presented.
  • Sahar Kavandi, Abbas Ahmadvand, Amir Momeni Hezaveh Page 73
    Buraq Baba or Buraq e Rumi of Mawlawiya sect was born in Tuqat (between Kunya and Sivas) (mid of 7th century A.H).He became one of Mashayikh of Babaiya after his apprentice to his Murshid Sari Saltuq and was entitled Buraq. Apparently Babaiya was subdivision of Mawlawiya specially its Qalandari Tariqas (ways) which was vocal in Azerbaijan and Anatolia for a long time. Buraq Baba's personality is very notable regarding his political activities and his efforts for the development of Islam in Ilkhanid time. Also, the importance of the Daravish attributed to him who is called Heydari makes Buraq's personality, from the Qalandari point of view, an important person. In this article, we will discuss some topics such as: Buraq Baba's life, Buraq's appellation, the sources that cited him, some of his works, and political missions. The article includes some other parts such as his Shari 'a, his Tariqa, and his extant works.
  • Toba Kermani, Mojtaba Heidari Page 85
    Ibn Meymun and Qazi Saeid Qomi both believe there is no likeness between God and His creatures; He is completely different from His creatures in all forms and sense. They also refute the view that God has any positive essential attribute and claim that God’s negative attributes are His true attributes since positive attributes of God imply polytheism. Based on this, they contend two things: negative attributes of God and pure homonymity. They maintain that God can only be described in negative terms and since God has nothing in common with other beings, even common terms that are used for God and His creatures (like existence, power) must be understood in a linguistic, not in a real or actual sense. Qazi Saeid Qomi, based on a Prophetic statement (hadith) adds a third element; i.e., Isbat e Mosmerat (God has endowed to His creatures “life” “knowledge” “power’… but He does not have those attributes in His essence). Both scholars also reject the theory of Gradation (Tashkik) and maintain that belief in Tashkik is tantamount to infidelity and deviation from religion. In this essay we will compare and analyze the perspectives of both these scholars.
  • Ramin Moharrami Page 105
    Molavi's theological and mystical point of view on Determinism is different. He criticizes of theological Determinism, but advocates of mystical determinism. Molavi refuses the determinist's belief about determinism because it has unfavorable results in worldly and eternal life. But he accepts the free and amorous determinism of mystics. His reasons in refusing theological determinism are egoism, world tendency and truth elusive. Inappropriate usage and incorrect interpretation of deterministic form of determinism make it unfavorable; and the perfect use and perfect interpretation of lovers of god makes mystical determinism acceptable and admissible.
  • Mansour Motamedi, Vali Abdi Page 123
    Historically, the Logos was very important in the religious and philosophical schools and cultures. The idea of the Logos is considerable in ancient Greek philosophy, Judaism and Christianity. Jesus in Christianity was identified with the Logos as well as in Islam (Quran) he was called Kalemeh at Allah (the Word of God). This conception was in the Christian-Muslim relations very controversial. On the one hand, eastern Christian patriarchs such as John of Damascus insisted that the identification of Kalemeh with Jesus Christ in the Quran is similar to Logos in the Gospel of john i.e. both are eternal and Godlike. On the other hand, Muslim theologians had, in the light of Quran, denied the eternity and divinity of Kalemeh and according to them it has the meaning of Kon. In addition to this, for some scholars Kalemeh is similar to Nestorian's belief about the Logos and even derivates from their opinions. And for others it is similar to Ebionites believes. But by examination of the first three centuries A.H sources it is clear that Kalemeh has been used in the Quran without any intention in the other words it is not derivated from Nestorians.