فهرست مطالب

مطالعات روانشناسی بالینی - پیاپی 16 (پاییز 1393)

فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی
پیاپی 16 (پاییز 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/09/16
  • تعداد عناوین: 8
|
  • رضا احمدی، پرویز شریفی درآمدی صفحات 1-18
    مقدمه
    تحقیقات نشان می دهد که گروه های مختلف افراد بعضا از لحاظ سلامت روان در سطح پایین تر از عادی می باشند. از این رو به نظر می رسد که افراد مبتلا به وابستگی مواد نیز از لحاظ کارکردهای سلامت روان دچاره مخاطره هستند.
    هدف
    هدف تحقیق حاضر تعیین اثر بخشی برنامه آموزش تاب آوری بر سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد در کانون توسکای شهر تهران می باشد.
    روش
    این تحقیق جزء تحقیقات کاربردی بوده و روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی نوجوانان و جوانان پسر مبتلا به وابستگی مواد کانون توسکا که در برنامه ی 28 روزه ایمان مدار- پرهیز مدار تحت درمان بوده اند، می باشد.حجم نمونه ی مورد نظر شامل 42 نفر می باشد که به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار های مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه های سلامت عمومی (GHQ28) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون می باشند که بر اساس آن، آزمونها به صورت گروهی انجام شده است.
    یافته ها
    یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که آموزش تاب آوری بر سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد درکانون توسکا موثر است (0/01>p).
    نتیجه گیری
    نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که آموزش تاب آوری بر بهبود سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد نقش مهم و تعیین کننده ای دارد. بدین معنا که آموزش تاب آوری باعث افزایش سلامت روان افراد مبتلا به وابستگی مواد می شود. بر اساس یافته های پژوهش پیشنهاد می شود که به افراد مبتلا به وابستگی مواد آموزش تاب آوری داده شود. همچنین به نظر می رسد که یافته های تحقیق حاضر می تواند در برنامه ریزی های پیشگیری، آموزشی و بهداشت روانی افراد مبتلا به وابستگی مواد موثر باشد.
    کلیدواژگان: تاب آوری، سلامت روان، سوء مصرف مواد
  • فهیمه پیرساقی، محمد علی نظری، حسن نادعلی پور صفحات 19-34
    هدف
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان خودمتمایزسازی بر جراتورزی دانشجویان دختر دانشگاه علامه طباطبایی بوده است.
    روش
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده است. از میان دانشجویان دختر سال اول در مقطع کارشناسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی، 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه 10 نفره، یک گروه به عنوان گروه آزمایش و یک گروه به عنوان گروه کنترل، جایگزین شدند. آموزش خودمتمایزسازی به مدت 8 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. گروه کنترل، هیچ مداخلهای دریافت نکرد.
    یافته ها
    داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس، تجزیه و تحلیل آماری شدند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان خود متمایز سازی بر افزایش میزان ابراز وجود موثر بوده است (0/01>P).
    بحث و نتیجه گیری
    درمان خودمتمایزسازی میزان ابراز وجود شرکت کنندگان را افزایش داده است.
    کلیدواژگان: خودمتمایزسازی، جراتورزی، دانشجو
  • سعید اعظمی، مریم درخشان نژاد، ایمان الله بیگدلی، شاهرخ مکوندحسینی صفحات 35-48
    نقص در بازشناسی عواطف چهره ای از جمله مشکلات برجسته ی بیماران اسکیزوفرن می باشد با این وجود اطلاعات اندکی در خصوص چگونگی این نقص در زیر گروه های اسکیزوفرن موجود می باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر، مقایسه بازشناسی جلوه های عواطف چهره ای بین سه زیر گروه اسکیزوفرن پارانوئید، آشفته و باقیمانده، و نیز ارتباط آن با علائم مثبت و منفی این بیماران می باشد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی مقایسه ای می باشد. به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر اساس تشخیص روانپزشکی، مصاحبه بالینی و ملاک -های ورود و خروج، 60 بیمار مبتلا به اسکیزوفرن در بیمارستان رازی شهر تهران انتخاب شدند (19 بیمار پارانوئید، 21 بیمار آشفته، 20 بیمار باقیمانده). ابزارهای پژوهش شامل آزمون بازشناسی عواطف چهره ای و مقیاس علائم بالینی PANSS بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های متعاقب، و نیز آزمون همبستگی غیرخطی ایتا استفاده شد. نتایج نشان داد که عملکرد بیماران آشفته در مقایسه با دیگر زیرگروه ها در بازشناسی عواطف چهره ای ضعیف تر می باشد و پس از آن به ترتیب بیماران نوع پارانوئید و باقیمانده بیشترین نقص را داشتند. بعلاوه نقص در بازشناسی با علائم منفی بیماران رابطه ی معنادار داشت. به طورکلی، شدت نقص بازشناسی عواطف چهره ای در بین زیرگروه های مختلف بیماران اسکیزوفرنی متفاوت می باشد.
    کلیدواژگان: بازشناسی عواطف چهره ای، اسکیزوفرنی، علائم مثبت و منفی
  • هما رضایی صفحه 49
    هدف
    این پژوهش با هدف مقایسه کاهش میزان افسردگی بیماران مالتیپل اسکلروزیس[1] (ام. اس) به دو شیوه ی معنادرمانی و درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری انجام شد.
    روش
    برای آزمون اثربخشی این دو شیوه در کاهش میزان افسردگی، سه گروه دوازده نفری از بیماران ام. اس. در مرکز جامع سینا برگزیده شدند و به شیوه ی تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه های آزمایش در نشست های گروهی عقلانی- عاطفی- رفتاری و معنادرمانی شرکت کردند و گروه گواه از فرایند درمان دور نگه داشته شد. سنجش میزان افسردگی به وسیله پرسشنامه افسردگی بک، سه بار(پیش آزمون، پس آزمون، و آزمون پیگیری) انجام شد. برای تحلیل داده های گردآوری شده از تحلیل واریانس یک راهه برای نمره های افتراقی و آزمون شفه بهره گرفته شد.
    نتایج
    برایند این پژوهش گویای سودمندی هر دو شیوه در کاهش افسردگی بیماران و ماندگاری این نتیجه پس از سه ماه بود. افزون بر آن که معنادرمانی در کاهش افسردگی سودمندتر از درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری بوده است. بر این اساس پیشنهاد می شود برای درمان افسردگی بیماران ام. اس. از هر دو روش به ویژه روش معنادرمانی گروهی بهره گرفته شود.
    کلیدواژگان: افسردگی، بیماری مالتیپل اسکلروزیس (ام، اس)، درمان عقلانی، عاطفی، رفتاری به شیوه ی گروهی، معنا درمانی گروهی
  • علی فرنام، احمد برجعلی، فرامرز سهرابی، محمدرضا فلسفی نژاد صفحات 79-100
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (MBRP) در پیشگیری از بازگشت و افزایش مهارت های مقابله ای در افراد وابسته به مواد افیونی انجام شده است.
    روش
    در یک طرح شبه آزمایشی 24 نفر مراجع با تشخیص اختلال سوء مصرف مواد افیونی که دوره سم زدایی را با موفقیت به پایان رسانده بودند، با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایدر دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 12 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت هشت هفته و هر هفته یک جلسه گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنی های پژوهش توسط پرسشنامه مهارت های مقابله ای با سوء مصرف الکل (که برای سوء مصرف مواد نیز کارایی بالایی دارد) و نیز آزمایش مورفین پیش از شروع درمان، تصادفی در طی درمان، پس از درمان و پس از اتمام مرحله پیگیری سه ماهه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون های تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA)، تجزیه و تحلیل کواریانس تک متغیری (ANCOVA) و خی دو استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج آزمون های تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری و تجزیه و تحلیل کواریانس تک متغیری نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه در افزایش مهارت های مقابله ای در مرحله پس آزمون و پیگیری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون خی دو نشان داد که تفاوت معنی داری بین فراوانی بازگشت در دو گروه وجود دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که آموزش مدل پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی (MBRP) در پیشگیری از بازگشت به اعتیاد و افزایش مهارت های مقابله ای موثر است.
    کلیدواژگان: پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی(MBRP)، مهارت های مقابله ای، پیشگیری از بازگشت، وابستگی به مواد
  • حسین قمری گیوی، مقصود نادر، فرشته دهقانی صفحات 101-128
    زمینه

    یکی از رویکرد های درمانی جدید که اثر بخشی آن قابل بررسی است، توان بخشی شناختی و تلاش در جهت ترمیم نقایص شناختی است.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی در بازسازی کارکردهای اجرایی بیماران وسواسی جبری بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. در این پژوهش حجم جامعه300 نفر بیمار وسواسی جبری است که از بین آنها نمونه ای متشکل از 30 نفر (15 نفر گروه آزمایشی و 15 نفر گروه کنترل بودند) که با روش نمونه گیری تصادفی از نوع در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق سه آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، آزمون رنگ واژه استروپ و خرده مقیاس فراخنای ارقام معکوس وکسلر جمع آوری شد. با استفاده از روش های آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون t مستقل و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره) تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که برنامه توانبخشی در بهبود مفهوم سازی و انعطاف پذیری ذهنی تاثیر مثبتی دارد (0/01> P). همچنین برنامه توانبخشی در بهبود آغازگری و طرح پذیری ذهنی افراد تاثیر دارد یعنی برنامه توانبخشی بر روی کاهش زمان پاسخگویی در کارت های یک، دو و سه تاثیر مثبتی داشته است به عبارت دیگر این برنامه توانبخشی بر روی گروه آزمایش در متغیر بهبود آغازگری و طرح پذیری تاثیر قابل توجهی داشته است (0/01 > P). یافته ها همچنین نشان داد که این برنامه توانبخشی در بازداری پاسخ تاثیری ندارد (P> 0/05). این طرح همنچنین حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشید. (0/01 > P).

    نتیجه گیری

    به طور کلی در پژوهش حاضر برنامه توانبخشی شناختی مفهوم سازی، انعطاف پذیری ذهنی، آغازگری و طرح پذیری و حافظه شنیداری بیماران وسواسی جبری را بهبود بخشیده اما در بازداری پاسخ تاثیر مثبتی نمی گذارد، بنابراین توانبخشی شناختی در بازسازی کارکرد های اجرایی بیماران وسواسی جبری موثر است.

    کلیدواژگان: توان بخشی شناختی، کارکردهای اجرایی، اختلال وسواسی، اجباری
  • فاطمه قنادی، محمدحسین عبداللهی صفحات 129-152
    هدف
    تحقیقات بسیاری بر نقش رفتار پدر و مادر بر شکل گیری مشکلات شناختی و عاطفی فرزندان تاکید کرده اند، بر این اساس هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط بین ادراک پیوند والدینی با طرحواره های ناکارآمد اولیه فرزندان بود.
    روش
    روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود، جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان عادی و دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه بوعلی سینای شهر همدان در سال 1392 بود. در این پژوهش از دو نمونه بالینی و غیر بالینی استفاده شد که تعداد آن 203 نفر (نمونه بالینی 69 نفر و نمونه غیر بالینی 134 نفر) بود. جهت انتخاب نمونه بالینی از روش نمونه گیری در دسترس و برای نمونه غیر بالینی از نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای استفاده شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه ارتباط والدینی پارکر و پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش حاکی است بین ادراک مراقبت والدین(پدر و مادر) طرحواره های ناکارآمد اولیه رابطه منفی و معنی دار و بین ادراک محافظت بیش از حد والدین با طرحواره های ناکارآمد اولیه رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت(0/05>P). همچنین نتایج نشان داد که بین ادراک رفتار والدین (مراقبت و محافظت بیش از حد) در گروه بالینی و غیربالینی تفاوت معنی دار وجود داشت.
    نتیجه گیری
    در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان داد رفتار والدین (مراقبت و محافظت بیش از حد) با شکل گیری طرحواره های ناکارآمد فرزندان ارتباط دارد، بنابراین می توان توجه متخصصان را به نحوه رشد شناختی افراد در تعامل با مراقبان اولیه و شکل گیری آسیب های شناختی بعدی رهنمون کرد.
    کلیدواژگان: ادراک پیوند والدین، مراقبت، محافظت بیش از حد، طرحواره های ناکارآمد اولیه
  • حمید علیزاده، محمود برجعلی*، حسن احدی، نورعلی فرخی، فرامرز سهرابی، محمدرضا محمدی صفحات 153-175

    هدف پژوهش حاضر مقایسه ی اثر روش های آموزش دلگرم سازی مبتنی بر نظریه ی آدلر، آموزش رفتاری مبتنی بر نظریه ی بارکلی و دارودرمانی بر مهارت های خودکنترلی در کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی است. جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت از کلیه والدین کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی که به درمانگاه کودک و نوجوان بیمارستان روان پزشکی روزبه شهر تهران مراجعه کرده و فرزندان آن ها بر اساس تشخیص روان پزشک و بر اساس پرسش نامه تشخیصی علایم اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی کانرز این اختلال را دارا می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نفر از والدین (پدران و مادران) کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به این درمانگاه برای پژوهش حاضر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اندازه گیری خود کنترلی کندال و ویلکاکس می باشد. نتایج تحلیل آماری داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و نمرات F نشان داد که به طور کلی بین اثربخشی سه روش مورد مطالعه در افزایش مهارت خودکنترلی کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تفاوت معنادار وجود دارد، 09/ 10= F.بر این اساس می توان نتیجه گرفت که روش های آموزش دل گرم سازی والدین بر اساس نظریات آلفرد آدلر و روش آموزش رفتاری والدین بر اساس نظریات راسل بارکلی بر افزایش مهارت خودکنترلی کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی تاثیر دارد.

    کلیدواژگان: ختلال نارسایی توجه، بیش فعالی، دل گرم سازی، آموزش رفتاری، خودکنترلی، دارودرمانی
|
  • Reza Ahmadi*, Parviz Sharifi Daramadi Pages 1-18
    Introduction
    Researches show that some groups of people are below the normal level in terms of mental health. It seems that people with drug dependency have risky mental functions.
    Objective
    The objective of present research is to determine the effect of resilience training on mental health in people with drug dependency at Touska camp in Tehran.
    Method
    The study was an applied research, and a semiexperimental method was used therein. The statistic population comprised all male teenagers and young people with drug dependency participating in the 28-day faith-based and resilience-based training program at Touska camp in Tehran. Using simple random sampling method, 42 subjects were selected. The instruments used in this study included the General Health Questionnaire (GHQ28) as well as Conner and Davidson’s Resilience Questionnaire by which group testing was performed.
    Keywords: Resilience, mental health, Drug Dependency
  • Fahimeh Pirsaghi, Ali Mohammad Nazari, Mehrdad Hajihassani, Hassan Nad, Alipour Pages 19-34
    The present study aims to study the effectiveness of selfdifferentiation therapy on assertiveness of female students of Allameh Tabataba’i University. The research employed a semi-experimental design with pre-test and post-test. Using convenience sampling method, 20 subjects were selected from among first-year undergraduate female students of the Faculty of Psychology and Educational Sciences, Allameh Tabataba’i University. The sample populated was randomly assigned into two groups, namely experiment and control groups, each consisting of 10 people. The experiment group received 8 sessions of self-differentiation therapy. The control group received no intervention. The data was analyzed using Covariance analysis. The results showed that self-differentiation therapy was effective on improvement of assertiveness (P<0.01). Generally, it can be concluded that self-differentiation therapy helped to increase the level of assertiveness of the participants.
    Keywords: Self, Differentiation, Assertiveness, Student
  • Maryam Derakhshan, Nejad, Imanollah Bigdeli, Saeed Azami, Shahrokh Makvand Hosseini Pages 35-48
    Deficiency in facial emotion recognition is among the main problems schizophrenia patients are facing. However, there is little information about this deficit in subtypes of schizophrenia. The present study aims to compare the facial emotion recognition in the three subgroups of schizophrenia (i.e. paranoid, disorganized, and residual), and to study its relationship with positive and negative symptoms. The research was descriptive with a causal-comparative design. Using convenience sampling and based on psychiatric diagnosis, clinical interview, and inclusion- exclusion criteria, 60 subjects were selected from among schizophrenia patients at Razi hospital in Tehran (including 19 paranoid patients, 21 disorganized patients, 20 residual patients). The research instruments were facial emotion recognition test and clinical symptom scale (PANSS). The data was analyzed by one-way ANOVA, post hoc tests, and non-linear correlation test. The results showed that disorganized patients had more impairment in the facial emotion recognition compared to other subtypes of schizophrenia. Subsequently, paranoid and residual patients showed major impairment, respectively. Moreover, there was a significant relationship between deficit in emotion recognition and negative symptoms in the patients. Altogether, the intensity of deficit in facial emotion recognition is different among different subtypes of schizophrenia.
    Keywords: Schizophrenia, Facial Emotion Recognition, Positive, Negative Symptoms
  • Homa Rezaei Page 49
    Objective
    The present study aims to compare the decrease of depression level resulted by two different treatments of logo therapy and REBT applied on MS patients.
    Method
    Three groups of subjects, each consisting of 12 people, were selected from among MS patients at Sina Clinic. They were randomly assigned into two experimental groups and one control group. The experimental groups received REBT group sessions, and no psychotherapy was given to the control group. The data was collected using Beck Depression Inventory which was performed three times (including pretest, posttest, and follow-up stages). The data was then analyzed using one-way ANOVA and Scheffe Test.
    Results
    The results proved the effectiveness of both methods in reducing the level of depression in MS patients as well as its durability for three months. Moreover, logo therapy was more helpful in decreasing depression that REBT. Therefore, both methods, especially group logo therapy, are recommended to apply for treating MS patients.
  • Ali Farnam, Ahmad Borjali, Faramarz Sohrabi, Mohammad, Reza Falsafinejad Pages 79-100
    Introduction
    The present study aims to determine the effectiveness of the Mindfulness Based Relapse Prevention (MBRP) model on relapse prevention and enhancement of coping skills in people with opiate substance dependency.
    Method
    In a semi-experimental study and using cluster random sampling method, 24 subjects were selected from among people with diagnosis of opiate dependency who were successfully detoxified. They were assigned into experimental and control groups, each consisting of 12 people. The experimental group received 8 weekly sessions of MBRP training, and no treatment was given to the control group. The subjects were assessed by Alcohol Abuse Coping Response Inventory (AACRI) and morphine tests before treatment, randomly during treatment, after treatment, and after a 3-month follow-up stage. The data was analyzed using  2test, Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA), and covariance analysis (ANCOVA).
    Results
    The 2 test results showed that there was a significant difference between experimental and control groups in terms of relapse rate. Moreover, the results of MANCOVA and ANCOVA were indicative of a significant difference between the two groups in coping skills enhancement at posttest and follow up stages.
    Findings
    The results indicated that the MBRP model training was effective in relapse prevention and coping skills enhancement in people with opiate substance dependency.
    Keywords: Mindfulness Based Relapse Prevention (MBRP), Coping Skills, Relapse Prevention, Substance Dependency
  • Fatemeh Qannadi, Mohammad Hossein Abdollahi Pages 129-152
    In many researches, the role of parents’ behavior on the formation of cognitive and emotional problems in children has been emphasized. Accordingly, the aim of this study was to determine the relationship between perceptions of parental behavior and early maladaptive schemas in children. The method of study was descriptive-analytical. The statistical population consisted of all normal students as well as those students who referred to the counseling center of Bu Ali Sina University in Hamedan in 2013. In this study, the clinical and nonclinical samples were used. The research sample consisted of 69 clinical individuals and 134non-clinical individuals. Conventional sampling and multistage stratified sampling methods were used to select the clinical and non-clinical samples, respectively. The instruments used for data collection were Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF) and Parker's Parental Bonding Instrument (PBI), and the data analyzed using Pearson correlation. The analysis of the results showed a negative correlation between early maladaptive schemas and perceptions of parental caring. Positive correlation was also observed between early maladaptive schemas and perceptions of parental overprotection (P<0.05). The results showed that there were significant differences between perception of parental behavior (caring and overprotection) in clinical and non-clinical samples (P<0.05). The research findings indicated that parental behavior (caring and overprotection) is related with the formation of early maladaptive schemas of children. Therefore, the attention of specialists can be drawn to the cognitive development of individuals in interaction with primary caregivers, and to the formation of subsequent cognitive impairment.
    Keywords: Perceptions of Parental Behavior, Caring, Overprotection, Early Maladaptive Schemas
  • Mahmoud Borjali, Hamid Alizadeh, Hasan Ahadi, Nourali Farrokhi, Faramarz Sohrabi, Mohamadreza Mohamadhi Pages 153-175

    The purpose of this study was to compare the effectiveness of three therapeutic programs including parents encouraging training (based on Adler-Dreikurs approach), behavioral training, and pharmacotherapy for increasing self-control among children with attention deficit/hyperactive disorder (ADHD). In this experimental study, 40 parents of students referred to Rouzbeh Psychiatric Hospital were diagnose according to a psychiatrist diagnosis and utilizing Conners scale for ADHD. Covariance and F score analysis revealed a significant difference among the three methods indicating that parents encouraging training method, and parents behavioral training based on Barkleys theory are both effective for increasing self–control skills in ADHD children. We can conclude that parents encouraging training and parent behavioral training are effective in improving self-control in ADHD children.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactive Disorder, Encouragement, Behavioral Training, Self control, Pharmacotherapy