فهرست مطالب

نشریه علوم دامی (پژوهش و سازندگی)
پیاپی 87 (تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1390/06/26
  • تعداد عناوین: 10
|
  • شهاب الدین مشرف، اکبر اسدیان، احمدرضا رنجبری صفحات 1-13
    به منظور اجرای پژوهش حاضر آمار گاوداری های صنعتی فعال در شهرستان اصفهان و حومه تهیه گردید. گاوداری ها از نظر ظرفیت گاو مولد به پنج طبقه 20 تا50، 51 تا 100، 101 تا 150، 151 تا 300 و 301 راس به بالا دسته بندی شدند. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده تصادفی به روش انتساب متناسب اقدام به انتخاب 15 تا 20 درصد گاوداری ها در هر طبقه گردید(جمعا 49 واحد). از طریق پرسشنامه و داده برداری مستقیم ماهیانه، وضعیت مدیریت تغذیه در آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در واحدهای مورد مطالعه 4 گروه گاو شیری بر اساس تولید شیر و روزهای شیردهی نگهداری می شوند. این گروه ها شامل گاوهای شیری تازه زا، پرتولید، متوسط تولید و کم تولید بود. تفاوت بین مقادیر مصرف شده و مورد نیاز بر مبنای توصیه های (1989 NRC) به ازای هر راس در روز برای گاوهای شیری تازه زا تا کم تولید از نظر کیلوگرم ماده خشک مصرفی، مگاکالری انرژی ویژه شیردهی، گرم پروتئین خام، گرم کلسیم و گرم فسفر به ترتیب در هر گروه گاو شیری برابر با (70/1، 80/1، 3/1 و 52/0)، (80/2، 02/2، 67/3 و 20/2)،(120-، 145، 94 و86-)، (102، 44، 87 و 75) و (16، 24، 23 و 14)بود. میانگین های مصرف ماده خشک (به جز برای گاوهای شیری کم تولید)، انرژی ویژه شیردهی و پروتئین خام، درسطح آماری (05/0>P) و کلسیم و فسفر در سطح آماری(01/0>P) با مقادیر برآورد شده تفاوت معنی دار داشتند.
    کلیدواژگان: گاو شیری، مدیریت تغذیه، انرژی ویژه شیردهی، ماده خشک مصرفی، پروتئین خام، کلسیم و فسفر
  • حسن اسدپور، غلامرضا احمدی صفحات 14-26
    این طرح با همکاری اداره کل منابع طبیعی مناطق ساری و نوشهر، معاونت امور دام، مدیریت آبخیز داری، مدیریت ترویج و مشارکت مردمی، شرکت پشتیبانی امور دام و معاونت آموزش وتحقیقات سازمان جهادکشاورزی استان مازندران در سال 1379 تهیه شده و بخشی از عملیات آن تا سال 1383 ادامه داشته است. هدف ازاجرای طرح افزایش کمی و کیفی پوشش گیاهی، حفاظت خاک، بهبود شرایط زیست محیطی و افزایش تولید علوفه در مرتع با مشارکت بهره برداران در تصمیم گیری و اجرا می باشد.سئوال اساسی این است که اجرای این طرح تاچه حد از لحاظ اقتصادی به صرفه بوده است. نتایج حاصل ازبررسی برنامه ها نشان می دهد سطح کل مراتع استان مازندران 1205602 هکتار و تعداد دام متکی به آن 3098851 واحد دامی می باشد. میزان برداشت مجاز از علوفه مراتع استان 21338 هزارتن T.D.N و برداشت غیرمجازو یا کسری علوفه به میزان 77390 هزار تن T.D.N است. تعدا دام مازاد بر ظرفیت مراتع 914454 واحد دامی بوده و 20408 خانوار دامدار از طریق بهره برداری از مراتع امرار معاش می کنند که از این تعداد 10881 خانوار، دامدارانی هستند که مازاد بر پتانسیل اقتصادی مرتع از عرصه های مرتعی استفاده می کنند.. نتایج حاصل ازارزیابی اقتصادی طرح که با استفاده از سه روش، ارزش فعلی خالص ایجاد شده توسط طرح (N.P.V)،نسبت درآمد به هزینه طرح (C.B.R) وزمان برگشت سرمایه محاسبه گردیده، نشان می دهد با اجرای طرح، علوفه قابل برداشت مجاز از 213400 تن T.D.N به8 28206 تن T.D.Nخواهد رسید، یعنی 57/32 درصد به تولید مرتع افزوده خواهد شد. که ارزش آن برابر 492604 میلیون ریال معادل 95/57 میلیون دلار صرفه جویی ارزی می باشد. مقدار افزایش تولید گوشت 35390 تن به ارزش تقریبی707800 میلیون ریال معادل 45/404 میلیون دلار صرفه جویی ناشی از اجرای طرح تعادل دام و مرتع خواهد بود.
  • انور آموزمهر، بهروز دستار، محمود شمس شرق، سعید زره داران صفحات 27-33
    این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح مختلف سبوس برنج خام و عمل آوری شده بر عملکرد جوجه های گوشتی انجام گرفت. تعداد 784 قطعه جوجه گوشتی سویه راس 308 برای مدت 42 روز بر روی بستر پرورش یافتند. یک جیره ذرت – سویا به عنوان تیمار شاهد و جیره های حاوی سطوح 7، 14 و 21 درصد سبوس برنج با و بدون عمل آوری با اسید استیک برای هر یک از دوره های آغازین (1 تا 21 روزگی) و پایانی (22 تا 42 روزگی) بر اساس توصیه انجمن ملی تحقیقات آمریکا با نسبت های مساوی از نظر انرژی و پروتئین تهیه شدند. 7 جیره آزمایشی در 4 تکرار متشکل از 28 قطعه جوجه گوشتی (بصورت مخلوط جنسی) مورد آزمون و مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که سطح 21 درصد سبوس برنج خام و عمل آوری شده به طور معنی داری باعث کاهش وزن جوجه های گوشتی و افزایش ضریب تبدیل غذایی شد (05/0>P). با افزایش سطح سبوس برنج در جیره به طور معنی داری میانگین مصرف خوراک افزایش یافت. اختلاف معنی داری در ترکیبات لاشه جوجه های گوشتی بین تیمارهای مختلف مشاهده نگردید. بر اساس نتایج آزمایش عمل آوری سبوس برنج با اسید استیک نتوانست سبب بهبود عملکرد جوجه های گوشتی شود.
    کلیدواژگان: سبوس برنج، عمل آوری، اسید استیک، عملکرد، جوجه گوشتی
  • فرود احسان بخش، حمید امانلو صفحات 34-41
    هدف از این مطالعه ارزیابی اثرات استفاده از دانه گندم در جیره های پیش از زایش بر سلامت و شاخص های تولیدی تلیسه های هلشتاین در طول دوره انتقال بود. تعداد 15 راس تلیسه هلشتاین با میانگین وزن 3/28±3/655 کیلو گرم، در 6±31 روز مانده به زایش بر اساس تاریخ زایش مورد انتظار، بلوک بندی و به سه جیره آزمایشی شامل: جیره 1مخلوطی از دانه جو و سبوس گندم، جیره 2 دارای 10 درصد گندم بر اساس ماده خشک و جیره 3 شامل 18 درصد گندم بر اساس ماده خشک، اختصاص داده شدند. با مصرف دانه گندم ماده خشک مصرفی پیش از زایش وتولید شیر خام روزانه روند افزایشی داشت ولی تفاوت ها معنی دار نبود. گلوکز خون پیش از زایش و پس از زایش (05/0 >P) و کلسیم خون پیش از زایش (01/0 >P) و پس از زایش(01/0 =P) در جیره های حاوی گندم به صورت معنی دار افزایش یافت. مصرف گندم pH ادرار پیش از زایش را به صورت معنی دار کاهش داد (001/0 >P). مصرف گندم درصد پروتئین و چربی شیر، شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی و انرژی را به صورت معنی دار افزایش داد (05/0 >P). مصرف دانه گندم در جیره های پیش از زایش به عنوان یک غله با خوشخوراکی و قابلیت تخمیر شکمبه ای بالا و تفاوت کاتیون آنیون پایین باعث تسهیل متابولیسم در دوره انتقال شد.
    کلیدواژگان: تلیسه، دوره انتقال، دانه گندم و تفاوت کاتیون و آنیون
  • سهیل مولایی، فرهاد فرودی، کاظم کریمی صفحات 42-51
    اثر سطوح مختلف انرژی قابل متابولیسم و آنزیم های زایلاناز و بتاماناناز بر مورفولوژی روده کوچک جوجه های نر گوشتی هیبرید تجاری راس308 مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه در دو سطح از هر آنزیم (زایلاناز و بتاماناناز) و دو سطح انرژی قابل متابولیسم (بر اساس آزمایش فاکتوریل 2×2×2) در قالب طرح کاملا تصادفی طراحی گردید. در سن 42 روزگی از هر گروه آزمایشی شش جوجه (از هر پن دو جوجه) برای تعیین مورفولوژی روده کوچک (طول و عرض پرزها و عمق کریپیت های لیبرکون) انتخاب و کشتار شدند. وجود آنزیم های زایلاناز و بتاماناناز در جیره چه به صورت تنها و چه به صورت ترکیبی باعث افزایش طول پرزهای موجود در دئودنوم و ژوژنوم گردید(05/0< p)، ولی بر طول پرزهای موجود در ایلئوم هیچگونه تاثیری نداشت (05/0> p)، همچنین سطح انرژی قابل متابولیسم نیز بر طول پرزها در ناحیه ژوژنوم تاثیر داشت (05/0< p) به طوری که با افزایش سطح انرژی قابل متابولیسم طول پرزها نسبت به سطح انرژی قابل متابولیسم پائین، کمتر شد. در بررسی تاثیر آنزیم ها بر عرض پرزها نتایج نشان دادند که وجود آنزیم بر آنها تاثیر نداشته(05/0> p)، اما وجود آنزیم بتاماناناز در جیره باعث افزایش عمق کریپتهای لیبرکون در بخش های دئودنوم و ایلئوم گردید(05/0< p).
    کلیدواژگان: های گوشتی نر، آنزیم، انرژی قابل متابولیسم، روده کوچک
  • مریم حیدریان آقاخانی، علی اصغر نقی پور برج، قاسمعلی دیانتی تیلکی صفحات 52-58
    برای برآورد ظرفیت چرا جهت مدیریت اصولی و جامع نگر آگاهی از کیفیت علوفه گیاهان مرتعی ضروری است. مهم ترین عامل موثر بر کیفیت علوفه گیاهان مرحله رشد فنولوژیکی است که با شناخت آن می توان زمان مناسب برای چرای دام را تعیین کرد. در این تحقیق از دو گونه شورپسند Seidlitzia rosmarinus و Halothamnus glauca در سه مرحله فنولوژیکی رشد اندام های روینده، گلدهی و بذردهی و با سه تکرار در ایستگاه تحقیقاتی پشته عباس سبزوار نمونه برداری صورت گرفت و فاکتورهای کیفی درصد دیواره سلولی عاری از همی سلولز، درصد پروتئین خام، انرژی متابولیسمی، درصد فیبر خام و درصد هضم پذیری ماده خشک و همچنین هیدرات های کربن محلول اندازه گیری شدند. داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، نتایج نشان داد کیفیت علوفه هر دو گونه در مرحله رشد اندام های روینده بیشتر از مراحل دیگر بود. از لحاظ آماری بین مراحل مختلف رشد و بین گونه ها برای فاکتورهای کیفیت علوفه، تفاوت معنی دار در سطح 95 درصد وجود داشت. در هر سه مرحله فنولوژیکی کیفیت علوفه گونهSeidlitzia rosmarinus همواره بهتر از گونه Halothamnus glauca بود. بنابراین با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق می توان ابتدای گلدهی را مناسب ترین زمان چرا در نظر گرفت. زیرا در این زمان گیاه از نظر کیفیت علوفه و هیدرات های کربن محلول در حد مطلوبی قرار دارد و دراثر چرا کمتر خسارت به آنها وارد می شود.
    کلیدواژگان: مرتع، کیفیت علوفه، سبزوار، مراحل فنولوژیکی، پروتئین خام، هیدرات های کربن محلول
  • مهدی نادعلیان، سیدناصر موسوی، هوشنگ لطف الهیان، محسن نوری، صادق کریم زاده صفحات 59-67
    آزمایشی به منظور بررسی اثرات افزودن مولتی آنزیم (ناتوزایم پلاس، بیوپروتن) به جیره های غذایی حاوی سطوح مختلف کنجاله ی کانولا بر عملکرد، صفات لاشه و سطوح هورمون های تیروئیدی جوجه های گوشتی سویه ی کاب-500 با تعداد 800 قطعه (مخلوط دو جنس) به صورت فاکتوریل (2×4) در قالب طرح کاملا تصادفی با 5 تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار صورت گرفت. تیمارها شامل جیره های با سطوح 0، 10، 20 و30 درصد کنجاله ی کلزا و سطوح 0 و 035/0 درصد از مولتی آنزیم بودند. نتایج حاصله نشان داد که مصرف خوراک در دوره های پرورشی آغازین (21-1 روزگی)، رشد (42-22 روزگی) و کل دوره (42-1 روزگی) تحت تاثیر سطوح مختلف کنجاله ی کانولا قرار نگرفت(05/0p). استفاده از کنجاله ی کانولا، سبب کاهش معنی دار میانگین افزایش وزن بدن در سنین مختلف گردید (01/0>p). بر اساس نتایج این آزمایش، افزودن مولتی آنزیم موجب بهبود میانگین افزایش وزن بدن و بهبود ضریب تبدیل غذایی در دوره ی رشد و کل دوره ی پرورش شد (05/0>p). ضریب تبدیل غذایی در جیره های حاوی کنجاله ی کانولا به طور معنی داری افزایش یافت (01/0>p). اثرات متقابل مولتی آنزیم و کنجاله ی کانولا بر افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی در تمامی دوره های معنی دار بود (05/0>p). سطح 10 و30 درصد کنجاله ی کانولا در مقایسه با سایر سطوح به ترتیب موجب افزایش درصد وزن چربی محوطه بطنی و امعا و احشا به لاشه گردید (01/0>p). کنجاله ی کانولا و مولتی آنزیم تاثیری بر غلظت هورمون های تیروئیدی پلاسما نداشت (05/0
    کلیدواژگان: آنزیم، افزایش وزن بدن، جوجه های گوشتی، کنجاله ی کانولا
  • احمد افضل زاده، سید محمد سادات بیدگلی، حسن فضائلی، داود قندی صفحات 68-74
    این تحقیق به منظور بررسی امکان جایگزینی بخشی از یونجه با تفاله گل (بقایای گلاب گیری) در جیره غذایی و تاثیر آن بر عملکرد گاوهای شیرده در اواسط دوره شیردهی، انجام گرفت. بدین منظور، سه جیره غذایی حاوی صفر، 5/7 و 15 درصد تفاله گل خشک شده، در قالب طرح مربع لاتین با سه مربع تکرار شونده، به صورت چرخشی در زمان بر روی 9 راس گاو شیرده، که در روزهای شیردهی 8/1± 5/130 بودند و میانگین تولید شیر روزانه آن ها 6/0±1/26 کیلو گرم بود، مورد آزمایش قرار گرفت. جیره های غذایی به نحوی تنظیم شدند که از نظر غلظت انرژی و مواد مغذی یکسان باشند. نتایج نشان داد که مصرف تفاله گل در جیره غذایی اثر معنی داری بر قابلیت هضم جیره ها نداشت. مصرف خوراک روزانه گاو ها بر اساس ماده خشک تحت تاثیر جیره های غذایی قرار گرفت. استفاده از تفاله گل در سطح 15 درصد در جیره غذایی، سبب افزایش معنی دارمیزان روزانه تولید شیر خام گردید (05/0>p). درصد و میزان ترکیبات شیر شامل: چربی، پروتئین، لاکتوز، مواد جامد بدون چربی، کل مواد جامد تحت تاثیر جیره غذایی قرار نگرفت، به جز میزان تولید روزانه لاکتوز که در جیره حاوی 15 درصد تفاله گل بالاتر بود (05/0>p). با توجه به نتایج به دست آمده، می توان از تفاله گل به عنوان یک خوراک علوفه ای تا سطح 15 درصد در جیره غذایی گاوهای شیرده در اواسط دوره شیردهی استفاده نمود.
    کلیدواژگان: تفاله گل محمدی، گاو شیرده، عملکرد
  • سید داود شریفی، فرید شریعتمداری، اکبر یعقوب فر، سید سهیل قائم مقامی صفحات 75-83
    این آزمایش به منظور بررسی اثرهای استفاده از سطوح مختلف جو بدون پوشینه و آنزیم اندوفید در جیره ی غذایی بر میزان انرژی قابل سوخت و ساز و قابلیت هضم مواد مغذی در جوجه های گوشتی انجام شد. از تعداد 252 و 180 قطعه جوجه ی گوشتی نر یکروزه سویه ی آربورایکرز به ترتیب در دوره های آغازین و پایانی در یک آزمایش فاکتوریل با 4 سطح جو (صفر، 10، 20 و 30 درصد) و 3 سطح آنزیم (صفر، 300 و 600 گرم در تن) در 3 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. جوجه ها در 21-14 روزگی (دوره ی آغازین) و 45-40 روزگی (دوره ی پایانی) با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. نمونه های مدفوع در دوره های آغازین و پایانی به ترتیب در فواصل 20-18 و 44-40 روزگی و محتویات ایلئوم در 21 و 45 روزگی بعد از کشتار جمع آوری شدند. نتایج حاصله نشان داد که افزایش سطح جو بدون پوشینه در جیره ی غذایی دوره ی آغازین، انرژی قابل سوخت و ساز و قابلیت هضم (ایلئومی و کل لوله گوارش) ماده ی آلی، پروتئین، چربی و نشاسته را کاهش داد (01/0>p). استفاده از 30 درصد جو بدون پوشینه در این دوره قابلیت هضم چربی را در ایلئوم 9/10 درصد و در کل لوله گوارش 5/15درصد کاهش داد. افزایش سطح جو بدون پوشینه در جیره در دوره ی پایانی به استثنا مورد چربی، تاثیری بر ضرایب هضمی سایرمواد مغذی نداشت. افزودن سطوح مختلف آنزیم به جیره های آزمایشی اثر معنی داری بر متغیر های مورد مطالعه نداشت. با توجه به نتایج این آزمایش می توان عنوان نمود که افزایش سطح جو بدون پوشینه بیشترین تاثیر منفی بر قابلیت هضم مواد مغذی را در جیره های دوره آغازین دارد. در ضمن وبا توجه به بهبود مشاهده شده در قابلیت هضم مواد مغذی با افزایش سن جوجه ها، امکان استفاده از مقادیر بیشتری از این غله در جیره جوجه های گوشتی در دوره پایانی فراهم می شود.
    کلیدواژگان: انرژی قابل سوخت و ساز، جو بدون پوشینه، جوجه ی گوشتی، قابلیت هضم
  • حسن درمانی کوهی، محمد صالح رنجبری، فرشید فتاح نیا، یحیی محمدی صفحات 84-92
    در این تحقیق از 144 قطعه مرغ تخمگذار لگهورن سفید در یک دوره تولیدی 9 هفته ای در سنین 34-26 هفتگی استفاده شد. طرح آزمایشی مورد استفاده، روش فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی بود. فاکتورها شامل 4 سطح سبوس گندم (0، 5، 10 و 15 درصد از جیره) و سه سطح آنزیم (0، 250 و 350 گرم در هر تن جیره) بود. مجموعا از 12 تیمار آزمایشی، هر تیمار با 4 تکرار و هر تکرار با سه مشاهده استفاده شد. مکمل آنزیمی مورد استفاده آنزیم چند منظوره ناتوزیم بود که شامل زایلاناز، بتا-گلوکاناز، گلیکاناز، پکتیناز و سلولاز است. جیره های مورد استفاده در آزمایش بصورت تمام آردی بودند. طی هفته های آزمایش تخم مرغ های تولیدی هر قفس به صورت روزانه جمع آوری و توزین شدند. از اطلاعات بدست آمده و از طریق فرمول های محاسباتی مربوطه فراسنجه های کمی شامل درصد تولید تخم مرغ، میانگین وزن و توده تخم مرغ تولیدی به صورت دوره ای محاسبه شدند. از هر تکرار، هفتگی و بصورت تصادفی 2 عدد تخم مرغ انتخاب و از آنها جهت ارزیابی کیفی تخم مرغ های تولیدی استفاده شد. در ارزیابی کیفی تخم مرغ های تولیدی از فراسنجه های ضخامت پوسته، شاخص تخم مرغ، شاخص زرده، شاخص سفیده، واحد هاو و رنگ زرده استفاده شد. با توجه به نتایج حاصل از آزمایش حاضر، با وجود اثرات مثبت مکمل آنزیمی روی ضخامت پوسته تخم مرغ های تولیدی، این فاکتور نتوانست بهبودی را در رابطه با سایر صفات تولیدی مربوط به تخم مرغ ایجاد نماید. اگرچه استفاده از سبوس گندم در سطوح 10 و 15 درصد در داخل جیره مرغان تخم گذار باعث افت در درصد تولید و توده تخم مرغ تولیدی مرغان شد، ولی با این وجود، مرغان تغذیه شده با جیره های حاوی سطوح بالای سبوس گندم درصد قابل قبولی از تولید تخم مرغ (8/82 و 9/83 درصد، بترتیب برای سطوح 10 و 15 درصد سبوس گندم) را در مقایسه با گروه شاهد (7/87 درصد) از خود نشان دادند. ضمن اینکه، اثرات سطوح متفاوت سبوس گندم روی اوزان و صفات کیفی تخم مرغ های تولیدی بی معنی بود. بنابراین، استفاده از سبوس گندم در جیره مرغان تخمگذار به عنوان راهکاری به منظور کاهش وابستگی صنعت طیور و تاثیرپذیری آن از شرایط حاکم بر بازار جهانی (حتی الامکان در مقاطع زمانی کوتاه مدت مشابه با شرایط سال 87) پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: آنزیم چند منظوره، سبوس گندم، مرغان تخمگذار، تولید تخم مرغ
|
  • Sh. Mosharaf, A. Assdian, A. R. Ranjbari Pages 1-13
    In order to conduct present study، data obtained from active modern dairy farms of Isfahan township and suburbs. The farms divided into 5 categories including 20 to 50، 51 to 100، 101 to 150، 151 to 300 and over 301 milking cows. According to Random Classification method، 15 – 20 percent of the dairy farms were selected (totally 49 farms). Information for status of feed management of the farms collected directly by completing questionnaires and monthly recording. Results showed that in the farms cows are reared and fed to 4 groups according to milk yield and days in milk as below: fresh cow، high، medium and low producing cows in comparison to (NRC،1989) recommendations differences between intake of nutrients and required nutrients، for dry matter intake (kg.)، net energy for lactation (Mcal)، crude protein (g.)، calcium (g.)، phosphorus (g.)، were (1. 7، 1. 8، 1. 3 and 0. 52)، (2. 8، 2. 02، 3. 67 and 2. 20)، (-120، 145. 94 and - 86)، (102، 44، 87 and 75) and (16، 24، 23 and 14)، respectively. Differences between means to differences for dry matter intake (except for low producing cows)، net energy for lactation، crude protein (P < 0. 05) and for calcium and phosphorus (P <0. 01) were significant. It is concluded that rations used in the modern farm are not balanced for important nutrients.
  • H. Asadpoor, Gh. Ahmadi Pages 14-26
    This study addressed to survey plans and appraisal about blance between rangeland and livestock. This project done with contributing natural resource Sari and Noshahr administration، livestock affairs second best، watershed management، extension management and participation humanity، state livestock affairs logistics and education، research agri-jahad Mazandaran province in 2000 and continues until 2004. The goal of these projects are increase quantity and quality of land coverage، land conservation، improvement in environmental situation and increase to feed production in rangeland with participate beneficiaries in decision making and performance. The basic question of This Survey is “is This Plans econocical?”. Result of survey shows that total area of rangeland is 1205602 hectare and number of livestock related to that is 3098851 animal unit. The quantity cropper feed acceptable of rangeland feed in Mazandaran province is 21338 thousand tones T. D. N. therefore the number of surplus livestock to potential of rangeland had 914454 animal unit. In this area of rangeland 20408 household are living with using of rangeland، that 10881 household using rangeland surplus economy of potential. The economic appraisal result show that with account financial criteria net present value (N. P. V.)، benefit –cost ratio (B/C) and capital recovery factor is showed with done projects the quantity cropper feed acceptable from 213400 tone T. D. N. will received to 282068 tone T. D. N.. that is 32. 57% would increase to feed production in rangeland. In addition to we will have 492604 tone T. D. N. with worth equal to 492604 million rials equal to 57. 95 million dollars.
  • A. Amoozmehr, B. Dastar, M. Shams Shargh Pages 27-33
    This experiment was conducted in order to study the effect of different levels of raw and treated rice bran on the performance of broiler chickens. 784، 1-d-old Ross 308 broiler chicks were reared on the floor pens until 42 d of age. A common corn-soy diet and diets containing 7، 14 and 21 percent of rice bran with and withought acetic acid was formulated based on NRC، 1994 recommendations for starter (1-21d) and finisher (22-42d) periods. Each of 7 dietary treatments was fed to 4 replicate groups of 28 mixed sex chicks. Result indicated that diets containing 21 percent of raw and treated rice bran had significantly lower body weight gain and higher feed conversion ratio than other treatments (P<0. 05). Increasing of rice bran level to broiler diets resulted to significant increase of feed intake. No significant difference was observed in carcass composition of broiler chicks fed dietary treatments. Treated rice bran with acetic acid had no effective effect on performance of broiler chickens.
  • F. Ehsanbakhsh, H. Amanlou Pages 34-41
    This study was conducted to determine the effects of different levels Wheat grain provision to prepartum first-calf heifers on health، and productive criteria during the transition period. Fifteen Holstein heifers at 31 ± 6 day prepartum were blocked based on expected calving date and assigned to one of the three treatments. The treatments included either 1) a blend of barley grain and wheat bran، 2) 10% wheat grain، or 3) 18% WG (DM basis). The prepartal provision of wheat grain tended to increase DMI and milk production but different were not significant (p>0. 05). Wheat grain significantly increased blood glucose pre and postpartum (p<0. 05) and blood Ca prepartum (p<0. 01) and postpartum (p=0. 01). Wheat grain significantly decreased prepartum urine pH (p<0. 001). Feeding Wheat grain significantly increased milk fat and protein، fat corrected milk and energy corrected milk (p<0. 05). On the basis of this study feeding palatable feeds with high fermentability and low cation- anion difference such as wheat grain ease the periparturient metabolic transition.
  • S. Molaei, F. Foroudi, K. Karimi Pages 42-51
    The effects of different levels of metabolizable energy and xylanase and mannanase enzymes on small intestine morphological in male broiler، commercial hybrids of Ross 308 were investigated in this experiment. This study was modulated in two levels of every enzyme (Xylanase and Mannanase) and two levels of metabolizable energy (Factorial experiment of 2×2×2) as complete randomized design. In day 42 six male broiler chicks selected from each experimental group (two bird per each pen)، and slaughtered for determine of small intestine morphological (villus length and width and crypts of Liberkhun depths). Xylanase and mannanase enzymes existence in diet whether individually or compound، causes increase in villus length in duodenum and jejunum (p>0. 05)، but it had no effect on villus length in ileum (p<0. 05). Also metatabolizable energy level had effect on villus length in jejunum (p>0. 05) which with increase in Metabolizable energy level villus length in compared to low Metabolizable energy level were decreased. In examining the enzymes effect on villus width results indicated that enzyme existence had no effect (p<0. 05)، but mannanase enzyme existence in diet causes increase in crypts of liberkunn depth in duodenum and ileum parts (p>0. 05).
  • M. Haidarian Aghakhanim., A.A. Naghipour Borjm., Gh.A. Dianati Tilaki Pages 52-58
    In order to evaluate the grazing capacity as well as to implement an integrated management of rangelands، it is necessary to be aware of forage quality. The most important factor influencing forage quality is the plant growth stage، which presents the most suitable time for animal grazing. In this study two halophyte species Halothamnus glauca and Seidlitzia rosmarinus were collected at three phonological stages of vegetative growth، full flowering and seed dissemination with three replications in research station of Poshteh Abbas Sabzevar and the quality indices of acid detergent fiber (ADF)، crude fiber (CF)، crud protein (CP)، metabolic energy (ME)، dry matter digestibility (DMD)، water soluble carbohydrate (WSC) were measured. Data were analyzed and the results indicated that the forage quality of four species were higher in vegetative growth to compare other stages. Forage quality indexes and water soluble carbohydrate were significantly difference at different phonological stages and different species (P<0. 05). Seidlitzia rosmarinus had better quality than Halothamnus glauca. Considering the result of this research the second stage (flowering) was determined as the most suitable period for animal grazing. Because in this time forage quality and water soluble carbohydrate of plant was been desirable for grazing and grazing had been the least damage for plant.
  • M. Nadalian, S. N. Mousavi, H. Lotfollahian, S. Karimzadeh Pages 59-67
    This experiment was designed to evaluate the effects of different levels of canola meal and enzyme supplementation on broiler performance. Eighty hundred straight run Cobb broilers were randomly allocated to 8 dietary treatments in a 4 x 2 factorial experiment with 5 replicates and 20 birds per replicate. Experimental diets contained different levels of canola meal (0، 10، 20 and 30%)، with or without multienzyme (Natuzyme، Bioproten). Experimental phases included starter (1-21 d)، grower (22-42 d) and overall period (1-42 d). The results showed that feed intake was affected significantly by enzyme addition during the starter period (p<0. 05). Canola meal had no effect on feed intake during different phases. The body weight gain was significantly reduced when canola meal was added in the diets (p<0. 01). Enzyme addition had no significant effect on weight gain during the starter (1-21 d) but improved weight gain during the grower (22-42 d) and overall period (p<0. 05). Feed conversion ratio was highest when 30% canola meal was added to the diets during the starter، grower and overall periods (p<0. 05). Enzyme supplementation of broiler diets significantly (p<0. 05) improved feed conversion ratio at grower (22-42 d) and overall period (22-42 d). The interactions between enzyme and canola meal for body weight gain and FCR were significant in all experimental phases. Added 10 and 30% levels of canola meal increased the weights of abdominal fat pad and viscera respectively (p<0. 01). Added levels of canola meal and enzyme had no significant effect on concentration of serum thyroid hormones (p>0. 05). According to the results of this experiment، enzyme supplementation had a potential to reduce detrimental effects of canola meal.
  • A. Afzalzadeh, S. M. Sadat Bidgoli, D. Ghandi Pages 68-74
    This experiment was conducted to study the effect of partial replacement of alfalfa with rose-flower extraction pulp (RFEP) in the diet of milking cows. In a basic 3×3 Latin square design with change over periods، 3 isocaloric and isonitrogenous diets including: 0. 0، 7. 5 and 15 percent of RFEP were fed to 9 lactating cows، when they were at 130. 5±1/8 days in milk (DIM) with 26. 12±0/5 kg milk yield. Results indicated that dry matter intake and digestibility of the experimental diets were not significantly different among the treatments. Utilization of RFEP at 15 percent of the diet (DM basis) significantly (p <0. 05) increased the daily milk yield. The milk components including: protein، fat، non fat solid and total solid were not affected by the treatments but the amount of lactose yield (g/d/cow) was significantly (p <0. 05) increased when the cows received 15 percent RFEP diet. In conclusion، the RFEP could be used as forage in amount of 15 percent of the diets for mid lactating cows.
  • S. D. Sharifi, F. Shariatmadari, Akbar Yaghobfar, S. S. Ghaemmaghami Pages 75-83
    This experiment was conducted to study the effect of different dietary inclusion levels of hull-less barley and enzyme on the apparent metabolisable energy (AME) content and nutrients digestibility of diets for broilers. The chicks (256 and 180 male broiler chicks for starter and fisher periods، respectively) were fed with one of 3 levels of enzyme (0، 300 and 600 g/ton) and 4 levels of hull-less barley (0، 10، 20 and 30%) in a completely randomized design according to a 3 × 4 factorial arrangement. The AME content and nutrients digestibility of each diet (fed to the chicks on 14 – 21 and 40 – 45 days of age) were determined by measuring the respective marker (chromic oxide) ratios between diet and excreta (collected on days 18-20 and 40-44) or ileal digesta (collected on days 21 and 45 after slaughtering). Based on the results of this study، dietary enzyme supplementation did not show any improvement in AME content and the nutrients digestibility of the diets. Hull-less barley inclusion in the diets reduced dietary AME and ileal and total tract digestibility of organic matter، crude protein، crude fat and starch in the starting period (p<0. 01)، but did not significantly influence the nutrient digestibility (with except to crude fat) and AME in the finishing period. Therefore، it can be concluded that high amount of hull-less barley in finishing diets can be fed to broilers without any significant adverse effect on AME content and the nutrients digestibility.
  • H. Daramani Kuhi Ranjbari, Y. Mohamadi Pages 84-92
    This experiment was aimed to determine the effects of multi-enzyme supplementation on performance and egg quality in laying hens (during 26 to 34 weeks of age، n=144) fed diets with high levels of wheat bran. Hens were assigned to dietary treatments based on a completely randomized block design in a factorial arrangement with three enzyme concentrations (0، 250، 350 g/ton) and four levels of dietary wheat bran (0، 5، 10، 15 %). Each dietary treatment (12 treatments) was replicated four times with 3 birds in each replicate. Egg production، egg weight and egg mass were evaluated 3 wks interval. Egg quality (including shape index، yolk index، albumen index، haugh unit، yolk color and shell thickness) was determined weekly using two eggs randomly selected from each cage. Enzyme supplementation had a positive effect on egg shell thickness but no effect on egg production، egg weight، egg mass or egg quality. High dietary level of wheat bran (10 and 15%) reduced egg production and egg mass but had no effect on egg quality traits such as shape index، yolk index، albumen index، haugh unit and yolk color. In spite of a reduction in egg production by hens fed diets with high levels of wheat bran (82. 8 and 83. 9 percent for dietary wheat bran levels of 10 of and 15%، respectively، vs. 87. 7% for the control diet)، the average rate of egg productions were acceptable.