فهرست مطالب

تاملات فلسفی - پیاپی 5 (بهار 1389)

مجله تاملات فلسفی
پیاپی 5 (بهار 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/02/14
  • تعداد عناوین: 7
|
  • عباس یزدانی، زهرا ولی نژاد صفحه 7
    چه سرنوشتی در آخرت در انتظار پیروان سایر ادیان خواهد بود؟ آیا سرنوشت اخروی غیرمسلمانان تابع نحوه ی عملکردشان در دنیا است یا این که سرنوشت اخروی آنها بدون ارتباط با اعمال دنیوی آنان، دوزخ خواهد بود؟ هدف این مقاله بررسی سرنوشت اخروی غیرمسلمانان از دیدگاه متکلمان اسلامی است. دیدگاه های اصلی در بحث را می توان به چهار دسته تقسیم نمود: 1- انحصارگرایی مذهبی 2- انحصارگرایی دینی 3- شمول گرایی و 4- کثرت گرایی.
    دیدگاه کثرت گرایی در باب نجات، بدین معنا که پیروان همه ادیان به طور برابر اهل نجاتند؛ در میان متکلمان اسلامی قایلی ندارد. این پژوهش نشان خواهد داد که اکثر متکلمان در این بحث انحصارگرا هستند. اما غالب متکلمان انحصارگرا هم با این که صریحا، پیروان دین یا مذهب خود را اهل نجات و غیر آن را اهل هلاکت معرفی کرده اند اما در آراء و عقاید کلامی آنان با اصولی برخورد می کنیم که حداقل نشان از شمول گرایی دارد که با مبنای آنها یعنی انحصارگرایی مغایرت خواهد داشت. علی رغم این که در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و پیروان راستین آن اهل نجاتند، پیروان سایر ادیان مشروط به شرایطی نیز می توانند نجات یابند و رحمت و لطف و عفو الهی ایجاب می کند که واجدان ایمان و عمل صالح و غیرمعاندان از رستگاری اخروی بهره مند گردند.
    کلیدواژگان: سرنوشت اخروی، رستگاری، اهل کتاب، ایمان، عمل صالح، متکلمان اسلامی
  • رضا رسولی شربیانی، امیر حسین عبداللهی صفحه 23
    ابن عربی معاد را هم روحانی و هم جسمانی می داند. از نظر وی، ماهیت حقیقی معاد و حشر، جمع شدن نفوس جزیی درنفس کلی است. معاد جسمانی نیز دارای دو کیفیت متفاوت برای بهشتیان و دوزخیان است. زیرا حشر جسم بهشتیان به شکل دنیوی نیست؛ بلکه جسم محشور شده آنها، جسم لطیف ملکوتی است که موسوم به جسم طبیعی است و از نشات عنصری و دنیوی برتر است و خواص دنیوی ندارد. اما حشر جسم دوزخیان، به گونه عنصری، و مبتنی بر مزاج دنیوی است و قابل زوال و تغییر و کون و فساد است؛ زیرا دوزخیان به علت اتکاء به دار عنصری و هوا و هوسهای زود گذر دنیوی، درهای روحانیت برای همیشه به روی آنها بسته است؛ لذا از عالم عناصر رهایی نخواهند یافت. در این مقاله به بیان دیدگاه ابن عربی در مورد لزوم معاد جسمانی و نیز به کیفیت این معاد پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: ابن عربی، معاد جسمانی، معاد روحانی، جسم طبیعی، جسم عنصری
  • عزت خادمی، معصومه گل آقایی صفحه 37
    با توجه به رشد فزاینده انگیزه های عرفانی در جوانان، که سبب رشد مسلک ها و دیدگاه های نابخردانه گردیده است، این مقاله به دنبال بررسی دیدگاه های عرفانی برآمده است. بدین لحاظ دیدگاه عرفانی سهروردی را به لحاظ غنای فلسفی آموزه های عرفانی، مورد بررسی قرار می دهیم تا از منظر او به بررسی مبانی فلسفی، مراحل و شرایط سلوک عرفانی و شناخت دلالت های تربیتی دیدگاه وی مبادرت نماییم. در این مقاله از روش توصیفی- تحلیلی که روشی رایج در مطالعات و تحقیقات مربوط به حوزه فلسفه تعلیم و تربیت می باشد، استفاده شده است. بازتاب مراحل سلوک و اندیشه های تربیتی در اهداف آموزش متجلی می شود، اهداف تربیت عرفانی به «اهداف واسطه ای» و «هدف غایی» تقسیم می شود، اهداف واسطه ای عبارت است از کسب معرفت شهودی، پرورش عقل، عشق، عبودیت و هدف غایی که در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس خدا نیست که از آن به فنای فی الله تعبیر می شود. هم چنین اصول و روش های تربیت عرفانی از میان آثار شیخ اشراق استخراج و بیان گردیده است. این پژوهش بر معرفت شهودی که شخصی ترین معرفت است و از طریق دیدار حقایق به چشم دل و قلب متحقق می گردد و ابزار آن نیز تزکیه نفس و تصفیه روح می باشد و قلب انسان آن را واجد می گردد، تاکید کرده است. از نظر شیخ اشراق معرفت نفس محوری ترین ابزار شناخت است، که بر اساس علم حضوری و خودآگاهی استوار است.
    کلیدواژگان: شیخ اشراق، تربیت عرفانی، معرفت شهودی، معرفت نفس، هدف غایی، اهداف واسطه ای
  • یوسف شاقول، اعظم حسنی صفحه 57
    کل رویکرد کپرنیکی کانت به فلسفه از مفهوم ذهن و قوای خاص آن سر چشمه می گیرد. کانت در نقد اول میان سه قوه اصلی ذهن، یعنی حس، فاهمه و ادراک نفسانی تمایز قائل می شود و بر تمایز میان کاربرد استعلائی و تجربی آنها تاکید می کند. کاربرد استعلائی این قوا در نقد اول مورد بحث قرار می گیرد؛ او در آنجا با عنوان «استعلایی» که به روش خود در تحلیل ذهن و قوای شناخت می دهد به نوعی کار خود را از سایر رویکرد های روانشناسانه تفکیک می کند؛ (البته اینکه او موفق به انجام چنین کاری شده مسئله ای است که در ادامه روشن خواهد شد) اما کاربرد تجربی این قوا که به نوعی در رساله انسان شناسی مورد بررسی قرار می گیرد، تا حدودی به مباحثی که در حیطه روانشناسی طرح می شود، نزدیک می شود؛ همین مسئله سبب شده که برخی از مفسران قائل به این شوند که کانت در رساله انسان شناسی به نوعی از موضع ضد روانشناسانه خود عدول کرده است و به طرح مباحثی پرداخته است که خود در نقد اول به نوعی سعی در رد و نقد شان داشته است. لذا ما در این مقاله، با معطوف کردن توجه اصلی مان به قوه سوم، یعنی «خود آگاهی» یا به تعبیر دیگر «ادراک نفسانی»؛ سعی کرده ایم به پرسشها و شبهاتی نظیر اینکه: آیا تاکید بر خصوصیت«تجربی» قوا بویژه «خود آگاهی» و مراحل رشد و توسعه این قوه در انسان، در رساله انسان شناسی، سبب می شود که ما بتوانیم رویکرد او را به نوعی در زمره رویکرد های روانشناسانه به شمار آوریم یا نه؟ آنچه که رویکرد کانت به مسئله خود آگاهی در رساله انسان شناسی، را هم به نوعی از رویکردش در نقد اول و هم از سایر رویکرد های روانشناسانه متمایز می کند چیست؟ پاسخ داده شود. به طور کلی هدف اصلی ما در این مقاله این است که ضمن پرداختن به تفاوت رویکرد و نگاه کانت به «خود» هم در نقد اول و هم در رساله، نشان بدهیم که علی رغم تاکید و تلاشی که کانت برای تفکیک مباحث خود از سایر مباحث روانشناسانه، بویژه در بحث خود و خود آگاهی می کند؛ اما رویکردش به این مسئله، چه در رساله و چه در نقد اول، در مواردی نزدیک یا بهتر بگوییم همگام با مباحث روانشناسانه است.
    کلیدواژگان: خود آگاهی تجربی، خود آگاهی استعلائی، ادراک نفسانی، درون نگری
  • امیر احمد شجاعی، فرشته ابوالحسنی صفحه 71
    در اهمیت راستگویی همین بس که حضرت امام جعفر صادق فرموده اند: راستگو در محل نجات و کرامت است و دروغگو درتباهی و هلاکت. از سویی معیار صدق و کذب فارغ از آنکه اخلاقی باشد یا منطقی، نزد دانشمندان یکی از این چهار گزینه است: 1) خبر غیر مطابق با واقع 2) خبر غیر مطابق با واقع همراه با علم و آگاهی به آن و نه سهوا 3) خبر غیر مطابق با باور گوینده 4) خبر غیر مطابق با باور گوینده که موجب فریب شود. اما اینکه پزشکان در هنگام بیان خبر بد به بیماران، موازین صدق و کذب را چگونه رعایت کنند جای بحث فراوان دارد بخصوص آنکه احادیث بسیاری مبنی بر رفق و مدارای پزشک با بیمار در دست است و در مقاله اشاره خواهد شد. پس معیار صدق و کذب در ارتباط پزشک و بیمار چیست؟ از امیرالمومنین (ع) روایت شده است که: «الصدق مطابقه المنطق للوضع الالهی و الکذب زوال المنطق عن الوضع الالهی»؛ یعنی آنچه خداوند قرار دهد و بپسندد معیار راستی و درستی است و نه مطابقت با واقع یا مطابقت قول یا فعل با اعتقاد گوینده یا فاعل. حال اگر فعل و یا قولی بر مبنای قرارداد الهی انجام شد و مطابق با واقع بود و یا مبتنی بر باور گوینده بود که به طریق اولی صادق است، اما اگر هم که نبود گوینده کاذب نیست و فعل یا قول شخص دروغ نخواهد بود. در این مقاله با بحث روایی و همچنین منطقی، معیاری نظری و متفاوت از چهار معیار فوق در صدق و کذب ارائه می کنیم و بیان میداریم که رعایت حقیقت گویی در رابطه پزشک و بیمار، معیار عملی همه جایی نداشته و معتقدیم که این معیار نظری ارائه شده در این مقاله در این ارتباط خاص رهگشاست
    کلیدواژگان: راست گویی، رابطه بیمار و پزشک، معیار صدق
  • ریچارد ام.سینبری ترجمه: دکتر حسین اترک صفحه 83
    مقاله حاضر در مورد مباحث مهم معرفت شناسی، یعنی بحث استقراء، انشاء حکم کلی از مشاهده برخی مصادیق جزئی و تهیه شواهد و قرائن خوب برای تایید آن است. مساله این است که ما برای تایید یک حکم کلی به چه تعداد و با چه کیفیتی از شواهد و قرائن نیازمندیم. همه ما قضیهG1 «هر حکم کلی، بوسیله مصداقیش تایید می شود» را قبول داریم. ولی دو پارادوکس تایید، با عنوان پارادوکس کلاغ ها و سآبی می خواهند نشان دهند که قبول این قضیه در برخی موارد دچار پارادوکس می شود. پارادوکس کلاغ ها که توسط کارل همپل کشف شد نشان می دهد یک کفش سفید، باید موید قضیه «همه کلاغ ها سیاه هستند» باشد در حالیکه ما به روشنی می دانیم چنین نیست. سآبی(سبز+آبی)، واژه اختراعی نلسون گودمن برای نشان دادن نارسایی G1 است. شی ء x، سآبی به شمار می آید اگر و تنها اگر یکی از دو شرط ذیل را داشته باشد: X سبز است و ملاحظه شده است.X آبی است و ملاحظه نشده است. بنابراین طبق تعریف، مجموعه اشیاء سآبی تنها از اشیاء سبز ملاحظه شده، به همراه اشیاء آبی ملاحظه نشده ساخته می شود. مطابق قضیه اول همه زمردهای ملاحظه شده از آنجا که همه آنها سبز هستند، سآبی محسوب می شوند. بنابراین طبقG1 آنها موید این فرضیه که همه زمردها سآبی هستند می باشند. ولی این نامعقول است زیرا اگر این فرضیه که همه زمردها سآبی هستند درست باشد پس زمردهای ملاحظه نشده آبی خواهند بود. ولی همه می دانیم که این نادرست است.
    کلیدواژگان: پارادوکس، تایید، استقراء، حکم کلی، کلاغ ها، سآبی
|
  • Page 7
    Whether the fate of non-Muslims is alike the fate of Muslims and they will go to Heaven or Hell according to their good or evil deeds or their fate will be going to Hell, whatever their deeds may be? The purpose of this paper is to analyze the Muslim theologian's viewpoints on the other-worldly fate of non-Muslims. The view points of Muslim theologians on the issue can be divided into four viewpoints:1- Sectarian exclusivism; 2-religious exclusivism; 3-religious inclusivism; 4- religious pluralism.According to this research, we could not find anyone among Islamic theologians as Pluralist. Although the exclusivist theologians often regard the followers of their religion as the only saved people of religion, there are some principles in their views, which are not consistent with their exclusivism.Finally, in this paper, it will be shown that although there is at any time only one true religion, nevertheless the other religion's followers will be saved under certain conditions; and God's grace requires that others get to other-worldly happiness as well
    Keywords: Other, worldly fate, salvation, the people of Book, faith, the right act, Islamic theologians
  • Page 23
    Ibn Arabi regards resurrection as both spiritual and physical. Based on his perspective, the true nature of resurrection is the accumulation of individual souls into the universal soul. Physical resurrection is also of two different qualities for people of heaven and dwellers of hell. While the congregations of heavenly people's bodies is not in the material form, their congregated bodies are heavenly, soft bodies which is called natural body; this has superiority to elemental and material world, and has no earthly characteristics. On the other hand, the congregation of the bodies of the dwellers of hell is in the elemental form and a worldly temperament, having capacity for annihilation, change, degeneration and corruption. Reliance on elemental world and terrestrial desires will lead to a perpetual closure of all spiritual realms for the dwellers of hell. So they will never be released from the elemental world. This article addresses Ibn Arabi's point of view about the necessity of physical resurrection and its quality.
    Keywords: Ibn Arabi, physical resurrection, spiritual resurrection, natural body, elemental body
  • Page 37
    Gnostic motivations have been growing among the youth – which has paved the way for an increase of irrational tendencies and perspectives; In this regard, this article aims to examine Gnostic insights. Hence, we will address Sohravardi's Gnostic insight due to its richness and significance. We intend to consider the philosophical foundations, the steps and conditions of gnostic behavior, and training guidance from Sohravardi's point of view. The research method of this study is descriptive-analytical – which is a common method used in researches and studies related to the field of philosophy of training and education. The reflection of behavior steps and training thoughts are manifested in educational goals. The purposes of theosophical training are divided into two groups: the intermediate and final purposes. The intermediate purposes include visionary cognition, reason training, love and obedience of God; the final purpose is nothing but feeling the continuity of God's presence in life – which is called "Fana -Fi-Allah" (integrating with God). Also, the principles and theosophical training methods from the work of "Sheikh Eshragh" are extracted and elaborated on. This article focuses on the visionary cognition – which is the most personal and the highest level of all cognitions originated by seeing the facts by consciousness, is a medium for self refinement and soul purification, and lies in the human heart. Self-knowledge is one of the most fundamental discussions of "Sheikh Eshragh" – which stands on self consciousness and "Hozouri Knowledge" (a knowledge obtained through within).
    Keywords: Sheikh Eshragh, theosophical training, visionary cognition, self knowledge, final purpose, Intermediate purpose
  • Page 71
    On the importance of truth, Imam Jafar Sadiq's saying would suffice: "The teller of the truth is in place of dignity and integrity, and the liar is bound to come to his end". The definitions of the true or the false (apart from ethical or logical perspectives) are one of the three options below: a) Announcement non-compliance with fact or the knowledge of the speaker, b) Announcement non-compliance with the speaker's beliefs, c) Announcement non-compliance with the speaker's beliefs for the aim of deception. However, in the case of doctor- patient relationship, when it comes to telling the bad news, the criteria of the true and false are regarded differently, in particular since many hadith and traditions recommend that doctors endure the patients. This article investigates the measure of the true and false in doctor-patient relationship. Imam Ali said: God is the [ultimate] measure of truth. So the truth is always compliance with God, and not merely compliant with fact or the speaker’s beliefs.
    Keywords: Truth, Lie, Patient, Physician Relationship
  • Page 83
    One of the most important epistemological problems is inductive reasoning, inference of a general judgment from instances, and preparing good evidence to confirm it. The problem is, in order to confirm a general judgment, how many and with what quality of evidences will be needed. All of us agree with G1: "A generalization is confirmed by any of its instances". But two paradoxes, called Ravens and Grue, show that agreement with G1 could afflict us with some paradoxes. The paradox of Ravens, discovered by Carl Hempel, shows that a white shoe confirms that all ravens are black. But we know that this is absurd. The predicate "Grue" invented by Nelson Goodman, shows the inadequacy of G1. A thing x counts as Grue if and only if it meets either of the following conditions: x is green and has been examined, or x is blue and has not been examined. The class of Grue things is thus, by definition, made up of just the examined green emerald things together with the unexamined blue things. All examined emeralds – all of them being green – count as Grue. Thus, According to G1, they confirm the hypothesis that all emeralds are Grue. But this is absurd. Because it would mean to say that all unexamined emeralds are blue. This we all believe to be false.
    Keywords: Paradoxes of Confirmation, general judgment, Grue, Ravens
  • Dr. Piotr Stawinski Page 5