فهرست مطالب

نشریه تاریخ اسلام و ایران
سال بیست و چهارم شماره 21 (بهار 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/06/20
  • تعداد عناوین: 6
|
  • حمید احمدی*، ملیحه خوش بین صفحات 5-34
    برخی از مورخان در نگاشتن تاریخ انقلاب مشروطه، تنها به چند شهر بسنده کرده اند و نقش مناطق و شهرهای دیگر در این انقلاب را نادیده گرفته اند. یکی از مناطقی که نقش سازنده اش در انقلاب مشروطه فراموش شده است، خراسان و مرکز آن، مشهد است. برخی گمان می کنند به دلیل جو مذهبی حاکم بر مشهد، مردم شهر در مشروطه جایگاهی نداشتند و حتی در برابر آن ایستادگی کرده اند. در این مقاله با تکیه بر منابع دست اول، نشان می دهیم که بر خلاف این برداشت رایج، مردم مشهد نقشی درخور توجه در انقلاب مشروطه داشتند و نه تنها نظاره گر منفعل انقلاب نبودند، بلکه مبارزات آن ها در دوران قبل از مشروطه زمینه ساز برخی از حرکت ها و مبارزاتی بود که به انقلاب مشروطه منجر شد. همچنین در این مقاله در پی آزمون این فرضیه هستیم که مبارزات مشهد پس از پیروزی انقلاب (1907- 1912) و مقاومت در برابر استبداد و حامی خارجی آن، موجب هراس روسیه، بازیگر برجسته ی نظام جهانی، از ادامه ی آشوب ها و کشیده شدن دامنه ی اعتراضات به شهرهای دیگر شد. به این ترتیب روس ها پس از سرکوب تهران و تبریز، به سرکوب مشروطه در مشهد و شکستن تقدس بارگاه امام رضا (ع) پرداختند تا بقایای مشروطه خواهان را دچار ترس و وحشت کنند و به جنبش مشروطه خواهی ایرانیان پایان دهند.
    کلیدواژگان: انقلاب مشروطه، سیاست های جهانی، روسیه ی تزاری، شورش شش ماهه ی مشهد
  • فاطمه جان احمدی*، سیدمحمود سامانی صفحات 35-57
    دولت سلجوقیان (427-590 ه.ق) در ایران با مقطعی از امارت دیرپای اشراف (358 - 1343 ه.ق) در حجاز هم عصر بود. با وجود وجاهت سیاسی و استقلال معنوی اشراف، به دلیل سیطره ی آن ها بر حرمین شریفین، پیوسته از سیاست های دولت های قدرتمند هم جوار تاثیر می گرفت. در میان دولت های هم جوار، سلجوقیان سنی مذهب که به عنوان حامیان نظامی خلافت عباسی و در زمره ی رقبای دولت فاطمیان شیعی در مصر شناخته شده بودند، با برخورداری از اقتدار و توان نظامی، همه ی تلاش خود را برای نفوذ در حرمین شریفین و همراه کردن امارت اشراف با سیاست های خود به کار بستند. در پژوهش حاضر ضمن توجه به تفاوت های مذهبی این دو دولت، دلایل روابط سیاسی اشراف با سلجوقیان و عوامل موثر بر پایایی روابط امارت اشراف و سلجوقیان را بررسی می کنیم. مطالعات توصیفی، تحلیلی و استنباطی مبتنی بر داده های کتابخانه ای نشان می دهند که سلجوقیان از برقراری این روابط، به دنبال کسب مشروعیت و احراز وجاهت برای دولت خود و عباسیان و کوتاه کردن دست فاطمیان از حرمین شریفین بودند. اشراف به دلیل نداشتن استقلال اقتصادی و اقتدار سیاسی- نظامی و نیاز داشتن به حفظ موجودیت سیاسی و تداوم امارت اشراف، به سلجوقیان متمایل بودند.
    کلیدواژگان: مناسبات، سلجوقیان، اشراف، حجاز، حرمین شریفین عباسیان، فاطمیان
  • علی رضاییان* صفحات 59-74
    قدرت گیری سلجوقیان و گسترش قلمرو آن ها در ایران، عراق و شام با فعالیت های پر دامنه ی مبلغان، داعیان و هواداران فاطمیان مستقر در مصر مصادف شد که اساس خلافت عباسی و حکومت سنی سلجوقی را تهدید می کرد. به دلیل اعتقاد غالب صوفیه در مخالفت با اسماعیلیه، حمایت همه جانبه ی سلجوقیان از صوفیان و پشتیبانی متقابل ایشان از حکومت سلجوقی و نقشی که صوفیه می توانست در مقابله با اسماعیلیان ایفا کند، خلافت عباسی برای همکاری با سلاجقه، مقامی رسمی برای صوفیه در بغداد، مرکز خلافت عباسی، ایجاد کرد. شیخ الشیوخ را خلیفه تعیین می کرد و تا اواخر قرن ششم ه.ق به مرشد رباط شیخ الشیوخ بغداد این مقام اعطا می شد. این مقام جایگاهی والا در خلافت عباسی داشت و به عنوان مقامی رسمی، در جریانات و رویدادهای سیاسی این عصر نقش آفرینی می کرد.
    کلیدواژگان: شیخ الشیوخ، سلجوقیان، خلافت عباسی، فاطمیان مصر، ابوسعد دوست دادا
  • کمال رضوی* صفحات 75-116
    مرجعیت شیعه در تحولات اجتماعی سیاسی معاصر ایران، حضوری پررنگ و با نقش های متفاوت و گاه متضاد داشته است. چنین حضوری، گاه درجهت کنشگری و مبدا تغییر واقع شدن بوده است (حضور فعال شماری از علما و مراجع برجسته در جریان انقلاب مشروطه)، گاه درجهت تاثیرپذیری و واکنش در مواجهه با تحولات بوده است (مواجهه با مدرنیزاسیون اجباری رضا شاه در ایران) و گاه در قالب سکوت و انفعال ظاهر شده است (سکوت مرجع وقت شیعه در تعارض دولت مصدق با دربار و دولت انگلیس در جریان ملی کردن صنعت نفت). مرجعیت همواره پیش قراول یا دنباله روی تحولات اجتماعی نبود؛ بلکه مانند گروه های اجتماعی دیگر، به مثابه ی عاملی اجتماعی، در رویارویی با این تحولات، هم تاثیرگذار بود و هم تاثیرپذیر؛ هم دچار قبض و محدودیت و افول می شد و هم به گسترش نفوذ و عمل خود می پرداخت. با در نظر گرفتن چنین جایگاهی برای مرجعیت، نتیجه می گیریم که در بررسی سیر تاریخی مرجعیت شیعه در ایران، خود را به مناسبات، تحولات و تعاملات درونی مرجعیت و حوزه ی علمیه محدود نکنیم و مرجعیت را در زمینه ی بزرگ تر اجتماعی سیاسی مورد بررسی قرار دهیم.
    در این مقاله، با در نظر گرفتن این مسئله، به بررسی سیر تاریخی مرجعیت و برهم کنش آن با جامعه و حکومت در دوره ی مرجعیت واحد آیت الله بروجردی می پردازیم. باتکیه بر داده های شفاهی حاصل از گفت وگو با ملازمان، نزدیکان و شاگردان آیت الله بروجردی و منابع تاریخی و مقالات پژوهشی مرتبط، برهم کنش مرجعیت با جامعه و حکومت را در چهار محور «بررسی زمینه ی اجتماعی سیاسی»، «بررسی وضعیت حوزه ی علمیه»، «مناسبات مرجعیت و جامعه» و «مناسبات مرجعیت و نظم سیاسی» بررسی می کنیم.
    کلیدواژگان: آیت الله بروجردی، مرجعیت و حکومت، مرجعیت و جامعه
  • فریبرز محرم خانی*، منصور عنبرمو صفحات 117-150
    در این مقاله تاثیر عقل ایرانی بر فهم حزب توده از مارکسیسم را بررسی می کنیم. حزب توده به عنوان مهم ترین نماینده ی اشاعه ی مارکسیسم در ایران، نقش تاریخی مهمی داشته است. مخی‍‍له ی جمعی، میراث فکری و فرهنگی مشترک در میان یک ملت به شمار می آید. اینکه تا چه اندازه ای این میراث فکری بر فرایند تغییر در معانی، مفاهیم و تعابیر مارکسیستی موثر بوده است، بنا بر رویکردی تاریخی- تحلیلی قابل درک است. گفتنی است که مخیله ی اجتماعی مفهومی برگرفته از نظریه ی مدیولوژی است. این نظریه تلاش دارد تاثیر واسطه ها و حامل های پیام بر فرایند انتقال را مورد تحلیل قرار دهد. از آنجا که در این بستر فکری، انتقال مفاهیم فرهنگی از طریق ناخودآگاه سیاسی به شکل نامحسوس انجام می شود و ناخودآگاه سیاسی جزئی از مخیله ی اجتماعی است، فهم عناصر این مخیله لازم است. در این نوشتار با کمک نظریه ی مدیولوژی نشان می دهیم که عناصر مخیله ی اجتماعی ایرانی، مانند گرایش به مذهب، آمیختگی دین و دولت و دوبن انگاری، از طریق ناخودآگاه سیاسی در مخیله ی اجتماعی ایرانی ذخیره شده و در حزب توده تاثیر گذاشته است. به نظر می رسد با توجه به این مبانی نظری می توانیم شناختی متفاوت از حزب توده و در وهله ی بعد، مارکسیسم ایرانی به دست آوریم.
    کلیدواژگان: حزب توده، مخیله ی اجتماعی، مدیولوژی، مارکسیسم ایرانی
  • علی محمد ولوی*، سمیه بخشی زاده صفحات 151-169
    غزوه ی تبوک در نهمین سال از هجرت پیامبر (ص) و مصادف با زمانی رخ داد که اسلام سراسر جزیره العرب را در برگرفته بود و شبه جزیره در حال کسب بزرگ ترین تجربه ی سیاسی خود بود. در این دوره، مردمی که فهم سیاسی شان درحد پذیرش نظام های پدرسالارانه بود، در پرتو اسلام به سمت تشکیل امت اسلامی و حکومت متمرکز پیش می رفتند و به لحاظ اجتماعی دوره ای متفاوت را تجربه می کردند. در چنین شرایطی و در برخورد با اوضاع جدید، سه جهت گیری کلی در جامعه ایجاد شد؛ برخی به پاسداری از سنن گذشته پرداختند، بعضی موافقان منفعت طلب و فرصت جو درپی تثبیت قدرت و تحکیم جایگاه فردی و قبیله ای خود بر آمدند و گروهی نیز با علاقه مندی به دفاع از آموزه های دینی، با سنن پیشین مقابله کردند. در این شرایط، یکی از وظایف مهم پیامبر (ص) به عنوان رهبر سیاسی اجتماعی جامعه، شناسایی و اصلاح این وضعیت بود. ایشان برای این کار به آوردگاه هایی برای محک زدن یاران خود نیاز داشتند.
    در روایات و اخبار غزوه ی تبوک، نشانه هایی دیده می شود که اصالت نظامی این حرکت را به چالش می کشد. آیا هدف پیامبر (ص) از تدارک این غزوه، مقابله با تحرکات نظامی امپراتوری روم بود یا این غزوه را به دنبال اهداف خاص سیاسی اجتماعی برنامه ریزی کرد و هدف از سازماندهی آن، ایجاد فضایی برای شناسایی و شناساندن جریان های سیاسی اجتماعی درون جامعه بود؟
    برای پاسخگویی به این سوالات می توانیم حوادث این غزوه را به روش های مختلف مورد بررسی قرار دهیم. در این مقاله این موضوع را در سخنان پیامبر و خطبه های قطعی الصدور از جانب ایشان بررسی کردیم. برای این کار به تحلیل محتوای متن سخنرانی پیامبر (ص) در تبوک پرداختیم و برای اطمینان از درستی استنباطات، این متن را با متن خطبه ی ایشان در اعزام نیروی نظامی به موته مقایسه کردیم؛ زیرا به لحاظ زمان، مکان و هدف حرکت با هم شباهت های زیاد دارند. این مقایسه نشان داد که هدف اصلی پیامبر (ص) از لشگرکشی به تبوک، نظامی نبود؛ بلکه ایشان در این غزوه هدفی کاملا سیاسی اجتماعی را دنبال می کردند.
    کلیدواژگان: پیامبر (ص)، غزوه ی تبوک، سریه ی موته، تحلیل محتوا، سخنرانی