فهرست مطالب

فصلنامه ادبیات نمایشی و هنرهای تجسمی
پیاپی 2 (بهار 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/03/30
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مقاله پژوهشی
  • محمود عزیزی*، علی عسکر علیزاده مقدم، زینب صابر صفحات 5-16
    تعزیه یا شبیه خوانی تنها نمایش مذهبی _ ایرانی است که ریشه در کهن الگوهایی مانند «سوگ سیاوش» و فراتر از آن «جنگ مهر با دیو سیاهی اپوش» را در جوهره خود دارد. جدال بین «خیر و شر»،« اشقیا با اولیا» و راه بستن بر «امام حسین (ع) و 72 تن از یارانش» و به اسارت گرفتن خاندانش، موضوع اصلی تعزیه را شکل می دهد. اما آنچه حائز اهمیت است شیوه اجرایی آنست که به واسطه ارکان و عناصر بسیار ساده در هر لحظه با تاثیر و تاثر بر یکدیگر «فضای نمایشی» را خلق می کند که منجر به انفجار رمزهاو نشانه ها می شود که در کمتر نمایشی قابل مشاهده است. آیینی نمایشی که هر 5 حس مخاطب را درگیر اجرا و به قول « ریچاردشچنر» فضایی را خلق می کند که در تمام وجوه اجرا به طرز فعالی دخالت دارند.بزنگاه های گوناگون در تعزیه، شیوه های نامحدود تغییر شکل، ساختن و جان بخشی به اجرا است. اما پرسش اینجاست که آیا ارکان تعزیه به تنهایی می توانند نشانه ای معنادار در ساخت و پرداخت فضا باشند؟ در این تحقیق از نشانه- معناشناسی ارکان و عناصر در کارکرد فضا و فضاسازی استفاده شده است و بر اساس رویکرد تحلیلی پدیدار شناختی به بررسی و تحلیل اجرا، عناصر و ساختار فضاساز پرداخته ایم. در نتیجه این ارتباط دو سویه بین صحنه و مخاطب، صرفا به دلیل عوامل، ارکان و عناصری است که هر لحظه در حال ساخت و پرداخت «فضای نمایش» است. هدف از پژوهش حاضر این است که با بررسی ارکان و عناصر نمایشی تعزیه، وظیفه آنها را به عنوان عنصری که هر لحظه در حال «خلق فضای نمایشی جدید» است از صحنه تا مخاطب، مورد مداقه قرار دهیم
    کلیدواژگان: تعزیه، فضاسازی، ارکان و عناصر، اجرا، مخاطب
  • تاج بخش فناییان *، علی عسگر علیزاده مقدم، فرهاد مهندس پور صفحات 17-30
    ادبیات اقلیت، از جمله مقولاتی است که از نظر تحلیلی و به تناوب تطبیقی، عقیم مانده و پژوهش های درخوری در باب آن صورت نگرفته است. ژیل دلوز از بزرگ ترین فیلسوفان معاصر، از جمله متفکرانی است که در این زمینه مطالعات قابل توجهی داشته و نویسندگانی چون فرانتس کافکا و ساموئل بکت را از بارزترین نمایندگان ادبیات اقلیت معرفی می کند. مسئله ی اصلی تحقیق در این پژوهش آن است که اگر یکی از مهم ترین ویژگی های ادبیات اقلیت، قلمروزدایی زبانی باشد، آیا دو مقوله نفی و شیء های کثرت یافته را می توان کلید واژه هایی برای این قلمروزدایی تلقی کرد؟ در این جستار از طریق تطبیق استعاره ها و تمثیل های موجود در آثار نویسندگان ذکر شده، در نهایت انسان معاصر را موجودی خواهیم دید که با نفی وضعیت های پیرامونش، به موجودی «شیء واره» بدل شده است. موجودی که با نفی و رد وضعیت هایی که برایش ترسیم کرده اند هم چون یک شی بی ارزش کنار گذاشته شده است. «شیء وارگی» که از منظر تاریخی مدام کثرت پیدا می کند و به زعم ژیل دلوز منجر به بیرون افتادگی تاریخی نیز می شود. در نتیجه انسانی که بیگانه ای در زبان خویش است نفی های بی شماری را زیست می کند تا در نهایت به یک شی بی ارزش تنزل می یابد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، با رویکرد تاریخی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی تدوین شده است.
    کلیدواژگان: فرانتس کافکا، ساموئل بکت، ادبیات اقلیت، نفی، شیء های کثرت یافته
  • امیرحسین چیت سازیان*، اصغر جوانی، ملیحه حیدری صفحات 31-52
    رضا عباسی هنرمند چیره دست و توانمند عصر صفوی با آثار ارزشمند خود، نقش عمده ای در رشد و تکامل نگارگری ایرانی دارد. با توجه به تحولات و فراز و نشیبهای زندگی وی و تاثیر این تحولات بر آثارش، هدف این پژوهش، بررسی صور خیالی زمان در آثار رضا عباسی در جهت تبیین مفهوم گذر زمان و مرگ در بعضی از آثار وی، با رویکردی انسان شناسانه و بر اساس روش ژیلبر دوران است. پرسش این است که کدامیک از تصاویر هنری با ویژگی نمادین خود، ترس از گذر زمان و مرگ، و تلاش برای غلبه بر این هراس را در آثار رضا عباسی نشان می دهند؟ ژیلبر دوران با طبقه بندی تصاویر، فهرستی از نمادهای مهم تخیل ارائه می کند. این نمادها ترس از گذر زمان و مرگ و غلبه بر این ترس را نشان می دهند. در این تحقیق تحلیلی- توصیفی به روش کتابخانه ای و اسنادی- تاریخی به جمع آوری اطلاعات و بررسی دنیای تخیلی رضا عباسی در 13 اثر از وی پرداخته شده است. بررسی انجام شده نشانگر آن است که گرچه هراس از گذر زمان و مرگ در آثار هنرمند یافتنی است ، اما این ترس و اضطراب به پوچی و انحطاط در آثار رضا نمی گراید و او بطور ناخودآگاه با اعتقاد به عروج و تعالی تلاش می کند، بر ترس از گذر زمان و مرگ غلبه پیدا کند
  • سارا صادقی نیا*، سارا پوزش صفحات 53-62
    با توجه به متعالی بودن مقوله هنر و رابطه تنگاتنگش با حقیقت و زیبایی، می توان اینگونه استنباط کرد که هنر همواره از آغاز حیات انسان سعی کرده تا به امور مادی و دنیوی رنگ و بوی قداست و معنویت ببخشد. در این زمان است که می توان به اهمیت هنر به عنوان شالوده و جوهر اصلی در بازنمایی صور و نمادهای عالم ملکوت در جهان طبیعت پی برد. دین و هنر همواره در طول تاریخ به عنوان دو مقوله مهم برای پاسخگویی به نیازهای متعالی انسان در تلاش بوده اند، که ثمره ی آنها در هنرقدسی متبلور می شود. از آنجا که نمادگرایی یکی از ویژگی های قابل تامل در هنرهای قدسی است، می توان گفت معنای درونی و ذاتی اشیا در قالب رمزها و نمادها نمود می یابد. این مقاله سعی دارد تا از دریچه حکمت اسلامی به یکی از نمادهای قابل توجه در هنر ایران، یعنی نقش طاووس که کمتر توجهی به آن شده است، نگاهی اجمالی داشته باشد و حضور آن را در آثار هنری، از دوره باستان تا ظهور اسلام و تداومش را در هنر معاصر مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش به لحاظ ماهیت از نوع توصیفی تطبیقی و به روش کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است. بررسی سیر تداومی نمادها در هنر ایرانی حاکی از آن است که در عین پیشرفت و گسترش، اغلب نمادها، مورد تایید دوران های همزمان خود نیز واقع می شدند و با اندک تغییر و تبدیلی در آثار آن دوران ها به خصوص دوره اسلامی ظهور یافته اند، که نقش طاووس نیز از این قاعده مستثنی نیست
    کلیدواژگان: نماد، هنر قدسی، طاووس، هنرایرانی
  • مقداد جاویدی صباغیان * صفحات 63-72
    اگر خواسته باشیم با رویکرد به بحث قدیمی شکل و محتوا ، تفکر امانوئل لویناس را در باب ماهیت هنر صورت بندی کنیم، باید بگوییم که او به سمت هنری به غایت شکل گرا (فرمالیستی) جهت گیری میکند و بر مادیت تصویر پای می فشارد. در این مقاله تلاش بر این است تا با آرای فلسفی لویناس و نظریه هنر پر پیچ و خم و گاهی نامنسجم او همراه شویم و به شناسایی آن، که در واقع یکی از مهم ترین و ابتدایی ترین توجی هات هنر مدرن را فراهم می آورد، نایل آییم. از نظر لویناس تصویر دارای خصوصیت پدیداری است. از طرفی ماهیت پدیداری تصویر سبب تنزل آن در مقایسه با امر اخلاقی می شود و از طرف دیگر هنر به سرزمین گریز از معنی و مادیت متجسم متعلق است. در نظر امانوئل لویناس یک مسئله همیشه به روشنی مشخص است و آن تقدم امر اخلاقی بر امر زیباشناسانه است. در این نوشته سعی شده است وجوهی از تاملات اخلاقی لویناس مکشوف گردد و از این میان به طور خاص به ماهیت هنر نزد لویناس بپردازیم تا جایی که درک همه جانبه ای از نظریه هنر لویناس در رابطه با فلسفه عمومی وی حاصل آید.
    کلیدواژگان: پدیدارشناسی، نظریه هنر، اخلاقیات، زیباشناسی، دیگری، امر بیکرانه
  • هادی بیدکی * صفحات 73-89
    « لیلی و مجنون» نظامی یکی از پرتقلیدترین آثار تاریخ ادبیات فارسی است که شاعران متعددی با آن طبع آزمایی کرده اند و دامنه نفوذ آن تا حدی است که مرزهای متون ادبی را درنوردیده و به عرصه سینما و تئاتر کشیده شده است. سال 1349 ه.ش. زمانی است که سیامک یاسمی با تاثر از اثر نظامی و روایات دیگر داستان، فیلمی از لیلی و مجنون ارائه داد که در این مقاله، محتوا و شگردهای روایی آن با اثر نظامی در چهار بخش تشابهات، تفاوت ها، محذوفات و اضافات با یکدیگر مقایسه شده و به رابطه علی و معلولی رخدادهای دو روایت پرداخته شده است. روایت فیلم فاقد برخی از رخدادهای اثر نظامی است و این رخدادها گاه چندان فرعی و خام است که هم با واقعیت و زمان رخداد داستان ناسارگارند و هم پیوند استواری با شاکله اصلی داستان ندارند. از طرفی، افزوده های فیلم باعث تقویت ابعاد داستان پردازی و آفرینش شخصیت ها شده و بر کشش و زیبایی داستان افزوده است. برخی رخدادهای روایت نظامی فاقد رابطه علی و معلولی است و بیشتر شخصیت های فرعی هم، نقشی خنثی و حضوری گذرا در داستان دارند، درحالی که میان بیشتر رخدادهای فیلم رابطه علی و معلولی برقرار است و اغلب شخصیت ها هم نقشی پویا و حضوری پررنگ در داستان دارند.
    کلیدواژگان: مقایسه تطبیقی، لیلی و مجنون، فیلم، نظامی