فهرست مطالب

پژوهش های برنامه درسی - پیاپی 1 (بهار و تابستان 1390)

مجله پژوهش های برنامه درسی
پیاپی 1 (بهار و تابستان 1390)

  • 214 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1390/08/25
  • تعداد عناوین: 7
|
  • موسی پیری، محمد عطاران، علیرضا کیامنش، غلامرضا حسین نژاد صفحات 1-27
    مقاله ی حاضر، به بررسی نقش برنامه ریزی درسی مدرسه – محور در تمرکززدایی از نظام برنامه ریزی درسی می پردازد. تمرکززدایی از نظام برنامه ریزی درسی، از مهمترین مسایل تعلیم و تربیت در عصر حاضر است که در نظام تعلیم و تربیت ایران نیز در این زمینه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. عده ای، نظام برنامه ریزی درسی متمرکز را پاسخگوی نیازهای در حال تغییر نمی دانند و به کاستی ها و ناکامی های آن اشاره می کنند و گروهی دیگر، از نظام برنامه ریزی درسی متمرکز در تدوین برنامه های درسی حمایت می کنند. ایده ی برنامه ریزی درسی مدرسه- محور بر این پایه استوار است، که بهترین مکان برای طراحی برنامه ی درسی آن جایی است، که معلم و شاگرد در تعامل با یکدیگر هستند. برخلاف برنامه ی درسی مرسوم و متمرکز، که معلم را مجری صرف برنامه ی درسی قلمداد می کنند، معلم در این گونه برنامه ی درسی، نقش بارزتری نسبت به برنامه های درسی سنتی دارد. همچنین، دانش آموزان احساس می کنند که یادگیری با نیازهای آنان بیشتر مرتبط است و برنامه ی درسی انعطاف پذیربوده و به سادگی موضوع های نو ظهور را که با برنامه ی درسی ارتباط نزدیک دارند، تلفیق می کند. طراحی برنامه ی درسی مدرسه- محور، از عواملی؛ مانند هدف های ملی تعلیم و تربیت، یادگیرنده، منابع در دسترس، فرهنگ مردم اطراف مدرسه، محیط مدرسه، راهبردها و نظام ارزشیابی و درجه ی اختیارات تصمیم گیری مدارس درباره ی برنامه ی درسی متاثر می شود.
    کلیدواژگان: برنامه ریزی درسی، برنامه ریزی درسی مدرسه - محور، تصمیم گیری، تمرکززدایی، مدرسه - محوری
  • مهدی محمدی، دکترجعفر ترک زاده صفحات 29-49
    هدف از انجام تحقیق حاضر، مقایسه ی رضایت دانشجویان زن و مرد رشته های مختلف دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شیراز، از کیفیت برنامه ی درسی و عملکرد استادان وکارکنان مربوط است. روش تحقیق در این مطالعه، از نوع توصیفی – پیمایشی است و جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان رشته های تربیت بدنی، روان شناسی بالینی، علوم کتابداری و اطلاع رسانی، مدیریت و برنامه ریزی آموزشی، آموزش پیش دبستانی و دبستانی و کودکان استثنایی است که در سال تحصیلی 88-87 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای از بین دانشجویان ترم های 5 و 7 رشته های مذکور، تعداد 181 نفر انتخاب شده و پرسشنامه ی برنامه ی درسی مدیریت ورزش دانشگاه فلوریدا (2004) بین آنان توزیع گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار Spss 16 و از طریق روش های آماری توصیفی و T-test و تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که: 1) دانشجویان زن رضایت بالاتری از کیفیت عملکرد استادان خود دارند. 2) بین میزان رضایت دانشجویان زن و مرد از کیفیت عملکرد کارکنان و کیفیت برنامه ی درسی، تفاوت معناداری وجود ندارد. 3) بین میزان رضایت دانشجویان رشته های مختلف از کیفیت عملکرد کارکنان و کیفیت برنامه ی درسی، تفاوت معناداری وجود ندارد. 4) از دیدگاه دانشجویان، بالاترین کیفیت عملکرد، متعلق به اساتید آموزش پیش دبستانی و پایین ترین کیفیت عملکرد، متعلق به استادان علوم کتابداری و اطلاع رسانی است. 5) در کلیه ی رشته ها، بالاترین میزان رضایت دانشجویان از کیفیت دروس تخصصی و پایین ترین رضایت از دروس کارورزی و عملی است.
    کلیدواژگان: برنامه ی درسی، عملکرد استادان، عملکرد کارکنان، رضایت، کیفیت
  • رحیم بدری گرگری، حسین وجدانپرست، جواد حاتمی، شهرام واحدی صفحات 51-68
    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرح آزمایشی برنامه درسی جدید دوره مقدماتی نهضت سوادآموزی انجام گرفت. روش تحقیق از نوع علی- مقایسه ای بوده است. آزمودنی ها را 125 نفر از سوادآموزان شهرهای تبریز و اهر تشکیل می دادند. این آزمودنی ها در دو گروه آزمایشی (36 نفر از شهرستان تبریز و 27 نفر از شهرستان اهر) و گروه کنترل (35 نفر از تبریز و 27 نفر از اهر) قرار داشتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل چک لیست مشاهده تدریس فلاندرز، چک لیست ارزشیابی توصیفی، آزمون های پیشرفت تحصیلی معلم ساخته و آزمون محقق ساخته مهارت های زندگی بوده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون t (مقایسه میانگین های دو گروه مستقل) با استفاده از نرم افزار کامپیوتری SPSS صورت گرفت. نتایج نشان دادند که پیشرفت تحصیلی سوادآموزان طرح آزمایشی در دروس خواندن (فارسی)، نوشتن (دیکته)، قرائت قرآن و نماز در مقایسه با سوادآموزان گروه کنترل (دوره مقدماتی جاری) بیشتر بوده است. در متغیر مهارت های زندگی نیز سوادآموزان طرح آزمایشی پیشرفت بیشتری در مقایسه با سوادآموزان دوره مقدماتی جاری را نشان دادند.
    کلیدواژگان: نهضت سوادآموزی، طرح آزمایشی برنامه درسی، علی، مقایسه ای
  • محمد مزیدی، سیما گلزاری صفحات 69-109
    هدف اساسی این تحقیق، بررسی میزان برخورداری کتاب های فارسی دوره ی ابتدایی از مولفه های خلاقیت، بر اساس دید گاه های گیلفورد و بیکاردز است. پس از مشخص کردن مولفه های مورد نظر، از دیدگاه گیلفورد و بیکاردز به عنوان ملاک های تحلیل و تعیین بند هر درس به عنوان واحد تحلیل، با استفاده از تکنیک ویلیام رومی، به تحلیل محتوای متن، پرسش ها و تصاویر پنج کتاب مذکور اقدام شد. نتایج تحلیل نشان داد، که میزان توجه به خلاقیت در کتاب های اول و دوم ابتدایی در حد پایین تر از متوسط (ضریب درگیری پایین تر از 1) و کتاب های سوم، چهارم و پنجم ابتدایی در حد بالا تر از متوسط (ضریب درگیری بالاتراز 1) بود، اما کتب مورد مطالعه از لحاظ توجه به مولفه های خلاقیت، به خصوص در بخش متن درس ها و تصاویر، نیاز به بازنگری واصلاحات اساسی دارند.
    کلیدواژگان: خلاقیت، مولفه های خلاقیت، ضریب درگیری
  • خسرو باقری، نرگس سجادیه صفحات 111-138
    درس تاریخ، از دیرباز در برنامه ی درسی راهنمایی و متوسطه قرار داشته و تدریس آن متاثر از پیش فرض های فلسفی مختلف و متمایزی متاثر بوده است. این پیش فرض ها، که از سویی بر اساس رویکردهای مختلف به ماهیت تاریخ و از سوی دیگر بر مبنای نوع نگرش به آدمی شکل می گیرند، برنامه ی درسی تاریخ را تحت تاثیر قرار می دهند. در این نوشتار، بر اساس رویکردی اسلامی در فلسفه ی برنامه ی درسی، پس از بررسی پیش فرض های موجود در این دو بخش، نوعی سازه گرایی واقع گرایانه به عنوان پیش فرض معرفت شناختی و نیز عامل در نظر گرفتن آدمی به عنوان پیش فرض انسان شناختی، اتخاذ می شود و بر این اساس آنها و نیز با نگاه به هدف اساسی تربیت در اسلام، هدف های درس تاریخ استنباط و بیان می گردند. روش کار در این مطالعه، نوعی تحلیل پیش رونده است، که در آن، ابتدا مفاهیم بنیادی و پیش فرض های فلسفی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند، سپس بر اساس این تحلیل و نیز با توجه به هدف نهایی تربیت، اهداف استنباط می گردند. در مورد درس تاریخ، دو هدف مطرح است: 1) دستیابی به دانش و بینش تاریخی و 2) افزایش قابلیت مداخله ی موثر اجتماعی. در ذیل هر یک از این دو هدف، هدف های واسطی ویژه ای تکوین می یابند. هدف های واسطی تحقق بخش هدف نخست، شامل جنبه های شناختی و بینشی زیر است: 1) آشنایی با واقعیت های تاریخی، 2) آگاهی در مورد تبیین های مختلف از واقعه های تاریخی و 3) آشنایی با بینش اسلامی در مورد فلسفه ی تاریخ. هدف نخست، شامل سه هدف واسطی مربوط به جنبه ی روشی نیز می گردد: 1) بررسی اسناد تاریخی، 2) بازپردازی واقعه ی تاریخی و 3) داوری در مورد امور تاریخی. هدف های واسطی تحقق بخش هدف دوم نیز شامل 1) اهتمام نسبت به نگاه تاریخی به مسایل و 2) توانایی تعمیم محدود و سنجیده ی منطق حوادث گذشته به آینده است.
    کلیدواژگان: پیش فرض فلسفی، رویکرد، واقع گرایی سازه گرا، درس تاریخ
  • محمود رضا نوشادی، بابک شمشیری، دکترحبیب احمدی صفحات 139-167
    نهادآموزش و پرورش، عامل رسمی انتقال فرهنگ و دا نش به نسل جوان و تضمین کننده ی بقا و ثبات جامعه است. بنابراین، توجه کارشناسانه در انتخاب محتوای درسی و پیام های آنها، می تواند به صحت و سلامت فرآیند شکل دهی هویت ملی و همچنین رشد آن در دانش آموزان کمک نماید. به همین دلیل، مساله ی کلی پژوهش حاضر عبارت است از؛ چگونگی پرداختن کتب تعلیمات اجتماعی پنجم دبستان و سوم راهنمایی، به عنوان مقاطع پایانی دو دوره ی تحصیلی، به مقوله ی هویت ملی و نیز شناسایی کاستی ها و آسیب پذیری های هر کدام از آنها در متون درسی. در انجام این پژوهش و پاسخ به مساله تحقیق، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. در این پژوهش، ده مقوله در مورد با هویت ملی شناسایی شدند. این مقوله ها عبارتند از: بعد دینی، سیاسی، ارزش ها و هنجارهای ملی، میراث فرهنگی، اسطوره های ملی، نمادهای ملی، ویژگی های جغرافیایی، خرده فرهنگ های قومی، افتخارات ملی و تجدد. در مجموع یافته های به دست آمده از این پژوهش دلالت بر آن دارد، که در کتب نامبرده، به مقوله های دینی وسیاسی به عنوان رکن اسلامیت مربوط به پدیده ی هویت ملی در حد نسبتا مناسبی پرداخته شده است. این در حالی است، که برخی دیگر از ابعاد هویت ملی مربوط به ارکان ایرانیت و تجدد به شدت مورد غفلت قرار گرفته اند. ابعاد مذکور عبارتند از: ارزش ها وهنجارهای ملی، اسطوره های ملی، خرده فرهنگهای قومی، نمادهای ملی و تجدد. با توجه به یافته های به دست آمده، بازنگری در اهداف و محتوای برنامه های درسی مقاطع دبستان و راهنمایی با تاکید بر پرورش هویت ملی (اسلامی- ایرانی و تجدد) پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: هویت، هویت ملی، ایرانیت، اسلامیت، کتاب های درسی
  • محمد امینی، محمدرضا تمنایی فر، رقیه پاشایی صفحات 169-202
    این پژوهش، با هدف بررسی ضرورت وجودی و چگونگی توجه به تربیت جنسی در برنامه ی درسی مقطع متوسطه انجام گرفته است. با توجه به این که تربیت جنسی به دلیل ابهامات نظری و مشکلات اجرایی، همواره به عنوان یک برنامه درسی مغفول مطرح است، این پژوهش، ابتدا به استناد منابع نظری و پژوهشی مرتبط، اهمیت و ضرورت وجودی تربیت جنسی را در برنامه ی درسی متوسطه مطرح کرده است. در مرحله ی بعدی، این پژوهش، از طریق بررسی میدانی نظرات دبیران و دانش آموزان متوسطه، چگونگی توجه به این حوزه را از نظر محتوا و تجارب و فرصت های یادگیری مشخص ساخته است. در این راستا، تعداد 684 نفر از دانش آموزان متوسطه (359 پسر و 325 دختر) با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای و 295 نفر از دبیران به صورت تصادفی ساده گزینش شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، یک پرسشنامه ی محقق ساخته بوده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد، که در مجموع دبیران و دانش آموزان بر اهمیت گنجاندن محتوا و تجارب یادگیری مرتبط با تربیت جنسی در دوره ی متوسطه تاکید کرده اند. در عین حال، میان دیدگاه های آنها در مورد اهمیت برخی عناصر محتوا و تجارب یادگیری تربیت جنسی به لحاظ آماری، تفاوتی معنادار وجود دارد. ضمن آن که بین دیدگاه دانش آموزان دختر و پسر در زمینه ی محتوا، تجارب و فرصت های یادگیری تربیت جنسی تفاوت معناداری وجود ندارد.
    کلیدواژگان: تربیت جنسی، محتوا، تجارب یادگیری، فرصت های یادگیری، مقطع متوسطه، سلامت جنسی
|
  • Dr. M. Piri, Dr. M. Attaran, Dr. A. R. Kiamanesh, Dr. G. R. Hosseinnejad Pages 1-27
    This article investigates the consequences of school-based approach in decentralizing the curriculum development system as a major contemporary educational concern. There are different standpoints concerning this approach in Iran’s educational system. According to some experts، the current national curriculum development system is unable to meet the constantly changing educational demands; on the contrary، others emphasize its pursuit. School-based curriculum development assumes that the best place to develop a curriculum is where teachers and students interact. Unlike the traditional national curriculum، in which teachers are regarded merely as enforcers، the school-based curriculum allocates a more prominent role to the teacher. Moreover، students also feel that learning is more relevant to their immediate needs. Curriculum also becomes more flexible and can be conveniently integrated with new materials and emerging concerns. However، school-based curriculum development is deeply influenced by factors such as national educational objectives، learners، available facilities، cultural context، educational environment، assessment strategies، as well as the limits of schools’ authority to modify curricula.
  • Dr. M. Mohammadi, Dr. J. Tork Zadeh Pages 29-49
    The aim of this study is to compare male and female students’ satisfaction of curriculum quality، and faculty and staff performance in the college of Education and Psychology، Shiraz University. A sample of 181 undergraduate students was selected from six different programs offered in the School of Education and Psychology، Shiraz University. Survey method was applied for this study and stratified random sampling approach was administered to select the sample. The outcome data was analyzed by SPSS and LISREL programs. The results convey that: 1. Female students have a more positive assessment of faculty performance quality than male students. 2. There is no significant difference between male and female students’ assessments of curriculum quality. 3. There is no significant difference between male and female students’ assessments of staff performance quality. 4. There is no significant difference between curricula assessments by different majors. 5. There is no significant difference between staff performance quality assessments by different majors. 6. Students of Pre-School Education have a more positive assessment of faculty performance quality. 7. Special courses rank top while internship courses are at the bottom of quality scale.
  • Dr. R. Badri, H. Vejdanparast, Dr. J. Hatami, Dr. S. Vahedi Pages 51-68
    This research was conducted to determine the effectiveness of the new، tentative primary curriculum in the Literacy Movement Organization of Iran. Survey research was employed as methodology. The subjects were 125 learners in Tabriz and Ahar، cities in Eastern Azarbaijan Province، Iran. The experimental group that studied the new، tentative curriculum consisted of 36 learners from Tabriz and 27 from Ahar; meanwhile، the control group، which studied the current curriculum، included 35 learners from Tabriz and 27 from Ahar. Flannders’ Checklist of Teaching، Descriptive Evaluation Checklist، Teacher Made Achievement Tests، and Researcher Made Life Skill Test were administered as instruments. T-test and SPSS software were used for data analysis. The results show that the experimental group has performed better in educational achievement، that is in Reading، Writing، Quran and Prayer courses. Moreover، the experimental group has accomplished more life skills than the control group.
  • Dr. M. Mazidi, S. Golzari Pages 69-109
    The main purpose of this research is to determine the extent to which creativity components are taken into consideration in the Farsi textbooks of Iranian elementary education. Accordingly، creativity criteria were first determined through a combination of Guilford’s and Bickards’ creativity models. And “paragraph” was adopted as the unit of analysis. Consequently، contents، exercises and pictures of five elementary Farsi textbooks were analyzed، using William Romey’s technique for content analysis. Results show that، with regard to creativity components، the Index of Student Involvement (ISI) for the first- and second-grade Farsi textbooks were below the average (i. e. less than one) and for the third-، fourth- and fifth-grade textbooks were above the average (i. e. more than one). Thus، it is highly recommended that the national organizations in charge of elementary education curriculum development should restructure and reorganize both the content and pictures of Farsi textbooks.
  • Dr. K. Bagheri, N. Sajjadieh Pages 111-138
    For many years، history has been an important component of secondary and high school curricula. Various philosophical assumptions affect the development of history syllabi and its teaching methodology. On the one hand، such assumptions concern the nature of human being; on the other hand، they concentrate on the nature of historical knowledge. This paper aims to formulate new objectives for history curriculum according to an Islamic standpoint. Firstly، epistemological foundations are examined in order to justify this viewpoint. Constructive realism is a philosophical approach to historical knowledge، according to which historical knowledge is a product of human thinking about the real، historical events. Also، it considers human beings as agents who can make subjective constructs in order to capture the real، historical events and to provide consistent explanations of them. If a historian achieves to provide such an explanation، it can be claimed that s/he has approximated reality. Then، objectives of history curriculum are reformulated in accordance with the Islamic objectives of education and within the framework of constructive realism. This study follows progressive analytic research methodology in which philosophical objectives and foundations are analyzed and elaborated. Two major objectives of history curriculum are identified consequently: to achieve historical knowledge and insight، and to develop the ability for influential social contribution. The realization of any of these two objectives respectively leads to more achievements: 1) acquaintance with historical reality، 2) cognition of different historical explanations، and 3) acquaintance with the Islamic perspective on the philosophy of history. Moreover، three procedural goals are necessary to realize the first
    Objective
    1) examination of historical documents، 2) re-enactment of historical events، and 3) evaluation of historical explanations. The realized goals of the second objective are: 1) adoptation of a historical perspective، and 2) the ability of deducing limited generalizations from the past for the future.
  • M. R. Noshadi, Dr. B. Shamshiri, Dr. H. Ahmadi Pages 139-167
    Educational system is a primary means of cultural transfer. School textbooks، therefore، contribute to the formation of national identity in students. The main question for this study، accordingly، was how fifth-grade elementary and third-grade guidance school textbooks of Social Studies represent national identity in Iranian educational system. Methodologically، content analysis informs this study. The analysis of their content reveals the deficiencies of these textbooks in their representation of national identity. The results convey that religious and political aspects of national identity are most prominently represented in these textbooks. Meanwhile، national values and norms، ethnicities and subcultures، national symbols as well as modernity are underrepresented or entirely ignored. Thus، it is strongly suggested that the representation of national identity should be revised in Social Studies textbooks.
  • Dr. M. Amini, Dr. M. R. Tammanaei Far, R. Pashaei Pages 169-202
    Sexual education is sometimes considered as insignificant، hence dispensable، mainly as a direct consequence of theoretical ambiguities and practical difficulties. The aim of this paper is to explore the significance of sexual education and its status in Iranian high school curricula. High school teachers’ and students’ attitudes toward the content of sexual education، its learning experiences and opportunities have been examined. To do so، 684 students (359 male and 325 female) were selected through multi-stage cluster sampling، while 295 teachers were chosen randomly. Moreover، a questionnaire was designed to supply the data collection instrument. The results convey that both high school students and teachers emphasize the importance and necessity of sexual education. Furthermore، there is a significant divergence in teachers’ and students’ view points with regard to the content and learning experience of sexual education. However، there is no significant variance in content، learning experience and learning opportunities between male and female students.