فهرست مطالب

مطالعات سیاسی جهان اسلام - پیاپی 1 (بهار 1391)

نشریه مطالعات سیاسی جهان اسلام
پیاپی 1 (بهار 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/09/06
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علی اکبر جعفری صفحات 1-16
    در این مقاله تلاش شده است تا اهداف پنهان و آشکار همکاری های استراتژیک هسته ای و فروش تسلیحاتی میان آمریکا و اسراییل را مورد بررسی قرار دهیم. ایالات متحده در ابتدای تاسیس دولت اسراییل، به دلایل استراتژیک و اجرای سیاست های دراز مدت خود در خاورمیانه به سرمایگذاری سیاسی، نظامی و اقتصادی در این سرزمین پرداخته است. از نظر نئورئالیست ها از جمله کنث والتز، برخلاف نظریه اسکات سیگن، سلاح های هسته ای مناسب ترین و کارآمدترین سلاحی است که به دلیل عواقب تخریبی و کشتار دسته جمعی «ایجاد بازدارندگی» Deterrence)) می کند. استراتژی «موازنه تهدید» آمریکا و اسراییل علیه دولت های خاورمیانه نیز ترکیبی از بازدارندگی و تهاجمی بوده است.
    پژوهش حاضر قرارداد های مختلف هسته ای آمریکا با دولت اسراییل، به عنوان بزرگ ترین هم پیمان آن در خاورمیانه را بر اساس اسناد و مدارک معتبر مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. استراتژی «ابهام هسته ای» اسراییل پتانسیل بحران و منازعه را در منطقه خاورمیانه افزایش می دهد و در عوض از«دومینوی هسته ای» در این منطقه جلوگیری به عمل خواهد آورد. هر انتقال تسلیحاتی عمده به اسراییل یک در خواست جدید از سوی دولت های عرب برای تسلیحات اضافی آمریکا به منظور بازداندگی و اصل «معمای امنیت» (Security Dilemma) در منطقه خاورمیانه فراهم می سازد. بدین ترتیب، بر اساس بررسی آماری خاورمیانه بزرگ ترین مسابقه تسلیحاتی جهان را به خود اختصاص داده است که این وضعیت در راستای منافع استراتژیک مشترک میان آمریکا و اسراییل ارزیابی می گردد.
    کلیدواژگان: همکاری هسته ای، منافع استراتژیک، بازدارندگی، خاورمیانه، مسابقه تسلیحاتی
  • بحیی فوزی صفحات 17-34
    جریانات اسلامگرا در یمن شامل شیعیان زیدی و بخش مهمی از اهل سنت بوده که اخوان یمن در بین اهل سنت و الحوثی ها در بین شیعیان از اهمیت خاصی برخوردارند. این نیروها بدنبال قیام های مردمی اخیر در تونس و مصر و برخی کشورهای دیگر در خاورمیانه مبارزات خود را در قالب راهپیمائی های گسترده اما آرام ادامه دادند و خواستار اصلاحات سیاسی و اجتماعی در کشور می باشد که در این مقاله تلاش می کنیم به بررسی ابعاد مختلف این جنبش سیاسی و روند تحولات و علل شکل گیری و ماهیت آن بپردازد و بر اساس گونه شناسی فکری این نیروها و مبانی فکری و اهداف هر یک از آنها چشم انداز آینده این جنبش را تبیین کند.
    کلیدواژگان: جنبش اسلامی، یمن، اخوان المسلمین یمن، شیعیان زیدی، الحوثی
  • حسن مجیدی صفحات 35-54
    پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری جمهوری اسلامی به مثابه نخستین دولت شیعی در عصر حاضرو متعاقب آن تشکیل دولتی با اکثریت شیعی در عراق و احیای جنبشهای شیعی دربرخی کشورهای خاورمیانه مانند بحرین حاکی از ظهور پدیده تازه ای در ژئوپلتیک خاورمیانه است که گاه در نگرش منفی با تعبیر هلال شیعی از آن یاد شده و گاه حرکتی مبتنی بر حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت و گویای سرنوشت محتوم و تلاش برای احیای حقوق نادیده گرفته شده شیعیان در پهنه خاورمیانه تلقی شده است به نظر میرسد با همگرایی شیعیان ایران و عراق به مثابه دو محور شیعیان عرب و فارس در پیوند با ساختارهای نهادین در مجموع بتواند حیات تازه سیاسی شیعیان در خاورمیانه را توصیف نماید واقعیتی که طیفی از جنبشهای اجتماعی و سیاسی تا نهاد و دولت سازی را در بر میگیرد. بررسی ظرفیت ها و قابلیتهای ان و نیز مولفه های تاثیرگذار بر ژئوپلتیک شیعیان و نیز فهم چگونگی تاثیرگذاری این متغیر نوظهور در معادلات خاورمیانه در درک تحولات آتی این منطقه از جهان اهمیت زاید الوصفی دارد این مقاله در صدد است با بازنمایی وضعیت فعلی بازخیزی شیعیان خاورمیانه به تشریح و بسط ظرفیتها و قابلیتهای تاثیرگذاری این مولفه مهم در آینده و به بررسی تنوع آثار و نتایج حاصل از این بازخیزی در صحنه خاورمیانه بپردازد.
    کلیدواژگان: شیعیان، خاورمیانه، هلال شیعی، باز خیزی، جنبش
  • بهرام نوازنی صفحات 55-71
    انقلاب یکی از پدیده های سیاسی است که موجب دگرگونی شدید و اساسی در جامعه می شود. اینکه انقلاب دقیقا چیست و موضوع آن کدام است مورد اختلاف شدید صاحبنظران انقلابها است و نه تنها تعریف جامع و مانعی در این زمینه ارائه نشده است که مورد اتفاق نظر آنان باشد بلکه درباره زمینه ها و عوامل وقوع و پیامدهای آن نیز اختلاف وجود دارد. دامنه این اختلاف بیشتر به دلیل گستردگی و پراکندگی اطلاعات مربوط به انقلابها است که کار طبقه بندی آنها را دشوار می سازد و تمایلات و ایده های مختلفی که در هر مکان و زمان مختلفی باعث طرح خواسته های انقلابی می گردد. این مقاله در تلاش است تا ضمن بررسی آراء و نظرات صاحبنظران انقلابها درباره تعریف، موضوع و زمینه های بروز انقلاب، اشکالات تحلیل نظری را برشمرده و راهکار جدیدی درباره مفهوم سازی پدیده انقلاب و چارچوب نظری این مطالعه ارائه نماید.
    کلیدواژگان: مفهوم سازی، انقلاب، شورش، نظریه
  • هادی ویسی صفحات 73-92
    تامین امنیت ملی و قدرت چانه زنی هر دولت در عرصه بین المللی بر گرفته از مولفه های قدرت ملی و وزن ژئوپلیتیکی آن دولت است. قدرت ملی و وزن ژئوپلیتکی هر کشور تاثیر مستقیمی بر منزلت و مرزهای ژئوپلیتیکی آن کشور یا دولت دارد. این چهار مقوله (قدرت ملی، وزن ژئوپلیتیکی، منزلت ژئوپلیتیکی و مرزهای ژئوپلیتیکی)، ریشه های خود را از عوامل و مولفه های قدرت می گیرند که متخصصان امر سرچشمه قدرت را بیش از 10 مورد نام برده اند. در قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم یکی از مهمترین مولفه های تاثیرگذار در تولید قدرت و افزایش وزن ژئوپلیتیکی، انرژی هسته ای است. دولتها و کشورهایی که دسترسی کامل و استقلال فرایند تولید انرژی هسته ای و چرخه سوخت هسته ای را دارند از قدرتمندترین کشورهای جهان هستند.
    در فضای ناعادلانه و تبعیض آمیز مناسبات هسته ای(آپارتاید هسته ای) در جهان کنونی، دسترسی ایران به چرخه سوخت هسته ای می تواند باعث انبساط و یا انقباض قدرت ملی و مقوله های وابسته آن شود. در فضای نامعقول و تنش آلود مناسبات هسته ای از جانب قدرتهای هسته ای با کشورهای در حال دست یابی به چرخه سوخت هسته ای، به نظر می رسد که ایران می تواند از موقعیت و پتانسیلهای ذاتی و طبیعی خود بهتر استفاده کند. ایران با دارا بودن 13/28 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی(5/15 ذخایر جهانی) و 5/137 میلیارد بشکه نفت خام (5/11 ذخایر جهانی) مقام دومین کشور دارنده بیشترین ذخایر نفت (پس از عربستان) و گاز (پس از روسیه) را دارد. چرخه سوخت هسته ای ایران زمانی منجر به تولید قدرت ملی معنی دار می شود که نه تنها دولت ایران، انرژی هسته ای را در علوم مختلف و تولیدات صنعتی وارد کرده و به تولید انبوه برساند؛ بلکه مسئولین امر و رهبران سیاسی بتوانند «مثلث استراتژیک انرژی» یعنی نفت، گاز طبیعی و انرژی هسته ای را تجمیع کرده و ایران را به قدرت اول انرژی جهانی تبدیل کنند.
    کلیدواژگان: انرژی هسته ای، قدرت ملی، ایران، مثلث استراتژیک انرژی
  • صفحات 93-94
    در پی برگزاری دو همایش بین المللی گذشته، استقبال چشمگیر استادان و پژوهشگران ایرانی و غیر ایرانی برای بررسی و موشکافی تحولات و دگرگونی هایی که هر دم ایران، منطقه و جهان را درگیر خود ساخته و دولت ها و کنشگران فرادولتی و فرودولتی را به تکاپو و چاره اندیشی انداخته است، همچنین همت کلیه دبیران و اعضای هیئت علمی ایرانی و غیرایرانی تارنمای تحولات جدید ایران و جهان، ما را بر آن داشت تا سومین همایش بین المللی را همچون گذشته بصورت مجازی طراحی و پیگیری کنیم. تجربه همایش مجازی در ایران و جهان تازگی دارد اما با توجه به رکود حاکم بر اقتصاد جهانی و مشکلات موجود در روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با برخی قدرتهای بزرگ و محدودیت های ناشی از تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد، به نظر این شیوه برگزاری همایش می تواند کاربردی تر و به جمع آوری مقالات و انتشار آنها کمک موثرتری بنماید. به ویژه که تعداد بیشتری از علاقمندان از گوشه و کنار جهان می توانند به این تارنما دسترسی داشته باشند و مقالات منتشر شده در آن را مطالعه و مورد استناد قرار دهند.
    محورها و موضوعات سومین همایش همچون گذشته به دو رکن اساسی تقسیم می شود: جدید بودن تحولات و ارتباط اینها با ایران. هر موضوعی که از نظر استادان و پژوهشگران در این دو قالب کلی جای گیرد از نظر برگزار کنندگان این همایش ارزشمند و مرتبط شناخته می شود. علاقمندان همچنین با ارسال پیشینه علمی خود می توانند موضوعات دیگری را نیز پیشنهاد کنند که با گرمی مورد استقبال قرار خواهد گرفت اما توصیه می شود به موضوعات و تحولات تاریخی پرداخته نشود مگر آنکه آثار آن بر وضعیت حاضر آشکار باشد و دیگر اینکه موضوعات مربوط به جهان خارج از ایران به نحوی با ایران مرتبط گردد و این ارتباط در موضوع اصلی بحث گنجانده شود.
    اهمیت این موضوع نه بدان خاطر است که ایران مرکز ثقل جهان یا در نقطه مرکزی جهان واقع باشد، بلکه بدین خاطر است که مرکزیت این همایش در ایران قرار دارد و برگزارکنندگان آن علاقمندند تا با همکاری پژوهشگران دیگر کشورها، ارتباط و پیوستگی امور و مسائل میان ایران و جهان پیرامون آن، شکافته شود و فرصتی فراهم گردد تا پژوهشگران غیر ایرانی با ایران و مردم آن آشناتر گردند. شاید کمتر کسی باشد که از ایران باستان و منابع سرشار نفت و گاز و اشراف آن بر گذرگاه استراتژیک خلیج فارس آگاه نباشد اما بی شک بسیارند کسانی که با اوضاع کنونی و تحولات پیاپی در این کشور و منطقه و جهان که ناشی از آن باشد ناآشنا هستند و این فرصتی است تا از نزدیک درباره تحولات مختلف جدید صورت گرفته در ایران و جهان، تاثیر و تاثر آن دو از/بر یکدیگر را مورد مطالعه قرار دهند و با ملاحظه جزئیات محورها و جدول زمانی همایش، نسبت به ارسال آثار ارزشمند خود اقدام فرمایند.
    لازم به تذکر است که مقالات برگزیده پس از ارزیابی، حداکثر تا یکسال پس از تاریخ برگزاری، در تارنمای همایش، تارنمای مرجع دانش به نشانی www.civilica.com بصورت الکترونیک منتشر خواهد شد و بر اساس تفاهمنامه همکاری با فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، مقالات مرتبط در این فصلنامه نیز منتشر خواهد شد.
|
  • Nassef M.Adiong Pages 95-113
  • Bruce Riley Ashford Pages 114-126
    In the midst of American intervention in Afghanistan and Iraq, and in the aftermath of the presidential election in Iran, support for American involvement in Iran has increased in some circles. In this piece, our desire is to give a conservative, evangelical Christian response to why America should not support any military action against Iran. A position advocated by many of us is “Just War.” In short, this position permits war if certain conditions are met. Just War theory has a long and storied heritage in the Western world, going back to writers such as Augustine of Hippo, Thomas Aquinas, and Hugo Grotius. Two criteria in particular are relevant. The first is just cause: there must be a specific reason for going to war. The second criterion is last resort: all other nonviolent options must be pursued. In the case of Iran, we see no just cause for a military strike. The nuclear issue does not provide just cause for military intervention, nor does the aftermath of the most recent presidential election. Iran has not attacked either the United States or any other vulnerable country. As conservative evangelicals, we find ourselves on the dovish end of the Just War spectrum. As followers of Christ, our impulse is to be at peace with all men, personally. The apostle Paul instructs us, “If it is possible, as far as it depends on you, live at peace with everyone” (Romans 12.8). Our reflex is nonviolence. The gospel of Christ is not advanced by means of the sword. However, it is also true that the Christian Scriptures teach that the state may legitimately employ force in order to protect her citizens and keep public order. Indeed, the state is given these responsibilities by God himself. Christians, consequently, are called upon to support the government in its legitimate role. It is incumbent upon Christians, therefore, to urge their leaders in Congress and their President to shape foreign policy in a manner that reflects the peaceful and non-violent dispositions described in Scripture. Unless the global community is threatened by the actions of Iran (which currently they are not),the American government must not interfere and allow Iranians to determine their own fate. Military intervention must have just cause and it must necessarily be a last resort.