فهرست مطالب

مطالعات سیاسی جهان اسلام - پیاپی 14 (تابستان 1394)

نشریه مطالعات سیاسی جهان اسلام
پیاپی 14 (تابستان 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/05/15
  • تعداد عناوین: 7
|
  • علی آمی، الهام کشاورز مقدم صفحات 1-19
    ظرفیت های ژئوپولیتیکی ایران، امنیت ملی آن را به شدت تحت تاثیر محیط منطقه ای خاورمیانه قرارداده است. پس از انقلاب اسلامی، شکل گیری ائتلافی از کشورهای سنی نشین حاشیه ی خلیج فارس به زعامت عربستان، ناچارا ایران را وادار به تقابل جویی در چارچوب محور مقاومت نمود. محوری که با روی کار آمدن دولت شیعی عراق،اقتداری مضاعف یافت. عملکرد امنیتی ایران در تحولات ناشی از بیداری اسلامی، حمایت از گروه های شیعی در یمن و بحرین و همچنین حضور فعالانه در عراق و سوریه را می توان تلاشی جهت حفظ و افزایش قدرت مجموعه امنیتی محور مقاومت و در واقع تامین امنیت ملی ایران دانست. از این رو در مقاله حاضر تلاش می شود تا به بررسی چرایی اهمیت تحولات سوریه، عراق، یمن و بحرین در اولویت های امنیتی ایران بپردازیم.که البته این امر در چارچوب تئوریک مکتب کپنهاگ و مجموعه امنیتی بوزان قابل تبیین است.
    کلیدواژگان: تئوری مجموعه امنیتی بوزان، سیاست خارجی ایران، محور مقاومت، سوریه، عراق
  • فرهاد درویشی، وجیهه صاحبی صفحات 21-48
    امروزه با افزایش روند استفاده از انرژی هسته ای، شاهد افزایش فشارهای بین المللی از سوی نهادهای قانونی و کشورهای قدرتمند هسته ای برای انحصاری کردن این فناوری هستیم که سبب ایجاد رقابت های هسته ای در جهان و البته محدودیت های تبعیض آمیز در این روند شده است. در این رابطه می توان از مناقشه هسته ای ایران یاد کرد که طی دهه گذشته موضوع اکثر محافل سیاسی در جهان بوده است. در این میان، اسرائیل با قلمداد کردن این موضوع به عنوان یکی از چالش های جدید امنیتی خود در تلاش است تا با طرح اتهاماتی همچون غیرصلح آمیز بودن فعالیت های ایران، حمایت جهانی را برای تامین امنیت خویش فراهم کند. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی می کوشد تا به بررسی مقایسه ای رویکرد احزاب اسرائیل نسبت به برنامه هسته ای ایران بپردازد. یافته های مقاله حاکی از آن است که حزب لیکود دارای رویکردی تهاجمی و نظامی محور بوده است و در مقابل، حزب کادیما دارای رویکردی محتاطانه و همسو با جامعه جهانی است.
    کلیدواژگان: برنامه هسته ای ایران، اسرائیل، حزب لیکود، حزب کادیما، سیاست هسته ای
  • علیرضا سمیعی اصفهانی، سجاد میرالی صفحات 49-71
    تحولات سیاسی و اجتماعی اخیر خاورمیانه، به ویژه جامعه مصر به دلیل ظرفیت بالای پژوهشی و نظری آن از جذابیت ویژه ای برخوردار است. در رویدادهای سال 2011 مصر، انسداد سیاسی موجود در این کشور باعث شد تا نیروهای مخالف دولت از میان اشکال مختلف اعتراض اجتماعی، نوعی از مبارزه را در پیش گیرند که در برابر سرکوب دولت آسیب پذیری کمتری داشته باشد. آصف بیات این نوع کنش ورزی و اعتراض را «غیرجنبش های اجتماعی» می نامد، رویکردی که عمدتا متاثر از دیدگاه های مدرنیست های متاخر، پساساختارگرایانی مانند فوکو و نظریه پردازان جنبش های جدید اجتماعی است. نکته حائز اهمیت در بحث غیر جنبش ها این است که با ارائه چهارچوب جدیدی از کنش ورزی اجتماعی، اپوزیسیون مصر را در برابر قدرت دولت مقاوم ساخته، با ویژگی هایی که به چهارچوب و نوع مبارزات نیروهای اجتماعی و سیاسی مصر بخشید، دولت مصر را در سرکوب مخالفان خود ناتوان کرد؛ بنابراین، پرسش اصلی پژوهش این است که غیرجنبش های اجتماعی چیست و چه نقش و جایگاهی در مبارزات و عملکرد اپوزیسیون مصر در رویارویی و مبارزه با حکومت خودکامه حسنی مبارک داشت؟ در پاسخ به این پرسش، تلاش می گردد با بسط نظریه آصف بیات، جایگاه و نقش «غیر جنبش اجتماعی» به مثابه «سیاست حضور» را در تحولات سیاسی- اجتماعی منتهی به انقلاب 2011 مصر تبیین گردد.
    کلیدواژگان: جنبش های اجتماعی، غیرجنبش های اجتماعی، سیاست حضور، مبارزه خاموش، انقلاب مصر
  • علی عنایتی شبکلاپی، سیداسدالله اطهری، رحمت حاجی مینه صفحات 73-93
    این مقاله درصدد است تا دیپلماسی عمومی ترکیه و ایران را در عراق و سوریه پس از تحولات این کشورها بررسی کند. ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت تاثیرگذار بر تحولات خاورمیانه، می کوشند طبق ماهیت دولت ها، اهداف و خط مشی های خود دیپلماسی عمومی شان را در عراق و سوریه پیش ببرند. پرسش اصلی مقاله این است که دیپلماسی عمومی ایران و ترکیه در عراق و سوریه بر چه مولفه هایی استوار است؟ تحولات جدید در این کشورها چه تاثیری بر دیپلماسی عمومی ایران و ترکیه داشته است؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه مقاله این است که دو کشور در رقابت منطقه ای خود از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم در کنار قدرت سخت خود استفاده می کنند تا بتوانند نفوذ و هژمونی منطقه ای خود را تثبیت و تقویت کنند. دو کشور از فرصت ها و امکانات مناسب و متفاوتی برای بهره گیری از دیپلماسی عمومی در عراق و سوریه برخوردار هستند، اما موفقیت نسبی ایران و ترکیه بستگی به استراتژی دو کشور دارد و این موفقیت ها و ناکامی ها همیشه و در همه زمینه ها نیست. در این مقاله از روش کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است و ابزار گردآوری اطلاعات از نوع اسنادی- کتابخانه ای است. مبنای تحلیل مولفان، منابع نظری و تجربی صاحب نظران منطقه ای و مطالعات و پژوهش های مولفان است.
    کلیدواژگان: ایران، ترکیه، عراق، سوریه، دیپلماسی عمومی، قدرت نرم
  • محمدرحیم عیوضی، عبدالله حسینی صفحات 95-119
    در آخرین روزهای سال 2010، تحولاتی از تونس آغاز شد که نه تنها دیکتاتور این کشور را از قدرت به پایین کشید، بلکه موجب سقوط دیکتاتورهای دیگر کشورهای عرب همانند مصر، لیبی و یمن نیز شد. دو کشور ایران و ترکیه که دارای روابط پرفرازونشیبی در سال های دور، و روابط رو به رشدی در سال های اخیر بوده اند و نیز از قدرت های تاثیرگذار در خاورمیانه و جهان اسلام به شمار می روند، همانند برخی دیگر از کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ، تلاش کرده اند قدرت و منابع خود را به کار بگیرند تا بتوانند هر چه بیشتر بر روند این تحولات تاثیر بگذارند، اما پرسش این پژوهش این است که تحولات چند سال اخیر در جهان عرب، چه تاثیری بر آینده روابط دو کشور خواهد داشت؟ در پاسخ به این پرسش می توان گفت با توجه به روند این تحولات، گستره و عمق روابط دو کشور ایران و ترکیه و حوزه های همکاری دو طرف (به ویژه حوزه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی)، به نظر می رسد این تحولات تاثیر شگرفی بر روابط دو کشور در آینده نخواهد داشت.
    کلیدواژگان: تحولات اخیر جهان عرب، آینده روابط ایران و ترکیه
  • حسن مجیدی، محسن رحیمی نیا صفحات 121-142
    شاید بتوان گفت تحولات اخیر در جهان عرب که با نام گذاری های مختلف معنا و مضمون متفاوتی پیدا کرد، تنها در کشور تونس در شکل گذار نسبی به دموکراسی، موفقیت مردم این کشور را در فروپاشی رژیم غیردموکراتیک به نمایش گذاشت. بازگشت اقتدارگرایی نظامی در مصر، رقابت ها و منازعات سیاسی و نظامی در لیبی و یمن در وضعیتی است که تونس اولین و تنها کشوری است که مرحله گذار به دموکراسی را با افت وخیز تجربه کرده است. گذار به دموکراسی سه مرحله دارد: اول، زمینه های فروپاشی نظام غیردموکراتیک؛ دوم، استقرار دموکراسی و دوران پس از فروپاشی (دموکراسی حداقلی)؛ و سوم، تحکیم و تثبیت دموکراسی (دموکراسی حداکثری). در این مقاله ابتدا زمینه ها و عوامل گذار به دموکراسی در دو سطح ساختار سیاسی یا حکومت و ساختار اجتماعی و جامعه بررسی می شود. سپس به تبیین و تحلیل تحولات در دوران استقرار دموکراسی و شرایط دموکراسی حداقلی پرداخته شده و در پایان، روند تحولات دموکراسی پس از استقرار و شروع تحکیم و تثبیت در تونس بررسی شده است. پرسش اساسی این مقاله این است که زمینه ها و عوامل فروپاشی رژیم غیردموکراتیک و گذار تونس به دموکراسی حداقلی چیست؟ مفروض مقاله حاضر این است که با نظریه های گذار به دموکراسی می توان تحولات سال های اخیر تونس را تشریح کرد. یافته های این مقاله نشان می دهد تونس با فروپاشی نظام غیردموکراتیک و استقرار دموکراسی حداقلی توانسته است به سمت تثبیت، قدم بردارد و همراهی ارزش های اسلامی و دموکراتیک در قانون اساسی جدید تونس، راه بازگشت اقتدارگرایی از نوع سکولار یا مدعی دین را مسدود کرده است. تصویب قانون اساسی دموکراتیک، انتخاب اعضای پارلمان و ریاست جمهوری بر مبنای این قانون، نفی دخالت نظامیان در سیاست و برابری حقوق زن و مرد ازجمله نشانه های توفیق نسبی تونس در گذار به دموکراسی حداقلی است.
    کلیدواژگان: تونس، گذار به دموکراسی، بن علی، دموکراسی حداقلی
  • حمیدرضا محمدی، ابراهیم احمدی صفحات 143-169
    از زمانی که پاکستان در 14 اوت 1947 استقلال خود را به دست آورد، همواره گرفتار برخوردهای پیاپی فرقه ای و گسترش چشم گیر افراطی گری بوده است. نگرانی عمده این است که اصولا اسلام پاکستانی و گروه های اسلامی این کشور بنیادگرا و افراطی اند، منتها این شرایط به صورت طبیعی محیط داخلی همسایگان پاکستان، از جمله ایران را تحت تاثیر خود قرار می دهد. بر این اساس، پرسش های اصلی این پژوهش عبارت است از: روند واگرایی ایران و پاکستان از چه زمانی آغاز شده است؟ مهم ترین عامل تنش و واگرایی در روابط ایران و پاکستان حول چه مسائلی است؟ نویسنده معتقد است، روند منازعات ایران و پاکستان تحت تاثیر دو پیشامد همزمان اتفاق افتاد؛ اولی به حکومت رسیدن ژنرال ضیاءالحق (1978م) و آغاز برنامه اسلامی سازی وی (1984م)، دومی وقوع انقلاب اسلامی ایران (1979م). در ادامه فرضیه اول، فرضیه دوم نیز، مهم ترین منابع واگرایی در روابط دو کشور را حول مسائل ایدئولوژیک به نمایندگی مذهب می داند؛ بنابراین، از فردای پیروزی انقلاب ایران و خروج شیعیان از انزوا، کشورها و سازمان های ضدشیعی به ترس از صدور انقلاب ایران در فضای دولت ایدئولوژیک ضیاءالحق شروع به فعالیت های گسترده ضدشیعی و ضدایرانی کردند؛ ازاین رو، وهابیت عربی و دیوبندی شبه قاره ای که هر دو ادامه تفکرات تکفیری ابن تیمیه اند، در قالب گروه های ضدشیعی نظیر طالبان، سپاه صحابه و لشکر جهنگوی منجر به ارعاب گری و خشونت گسترده ای علیه ایران و شیعه شدند، به صورتی که ادامه این خشونت ها از طرف گروهک های وابسته مثل جندالله و جیش العدل پیگیری شد و مناطق جنوب شرق و مرزهای قومی را در سایه سایر گسست ها به شدت متاثر کردند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و بر مبنای روش کیفی و گردآوری داده های منابع کتاب خانه ای و اینترنتی است.
    کلیدواژگان: ایران، پاکستان، واگرایی، افراطی گری مذهبی، ایدئولوژی