فهرست مطالب

Research and Rural Planning - Volume:7 Issue: 2, Summer 2018

Journal of Research and Rural Planning
Volume:7 Issue: 2, Summer 2018

  • تاریخ انتشار: 1397/05/10
  • تعداد عناوین: 9
|
  • علمی - پژوهشی
  • داود جمینی، وحید ریاحی صفحات 1-23
    مقدمه
    اقتصاد روستایی در ایران علی رغم نقش مهم و فعالی که در اقتصاد ملی داشته، اما در طول نیم قرن اخیر دستخوش تحولات عمیقی شده است. دقت در روند وضعیت فعالیت اقتصادی در نواحی روستایی کشور در سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات در 45 سال گذشته نشان می دهد با وجود اینکه فعالیت در بخش کشاورزی مهم ترین کارکرد سکونتگاه های روستایی کشور طی دهه های گذشته تاکنون بوده است اما میزان فعالیت در این بخش سیر نزولی داشته است و به نوعی فعالیت در بخش کشاورزی به نفع فعالیت در دو بخش صنعت و خدمات، کاهش یافته است. اما در طی دهه های گذشته فعالیت در بخش خدمات به نحو قابل توجهی روند صعودی داشته است.
    مبانی نظری تحقیق: مرور کلی بر مبانی نظری و پیشینه پژوهش نشان می دهد در دهه های گذشته تحولات اساسی در کاکرد اقتصادی نواحی روستایی کشور به وجود آمده و این تحولات معلول علل مختلفی بوده و با توجه به شرایط جغرافیایی حاکم بر مناطق مختلف (شرایط طبیعی و انسانی) روند تحولات متفاوت بوده است. با این وجود نقطه ضعف پژوهش های پیشین در آن بوده که با استناد به اعداد و ارقام، صرفا گزارش کلی از وضعیت تغییرات اقتصادی را ارائه کرده اند و در ارتباط با عامل یا عواملی که کارکرد اقتصادی سکونتگاه های روستایی را تغییر داده اند، تحلیلی انجام نگرفته است. در مجموع پژوهش حاضر هم به لحاظ روش و هم به لحاظ موضوع با دیگر پژوهش های انجام گرفته دارای تفاوت های بنیادی بوده و می توان چنین عنوان کرد که پژوهش حاضر به لحاظ موضوع و روش تحلیل، دارای نوآوری می باشد.
    روش شناسی: روش پژوهش کاربردی حاضر از نوع کیفی و به طور خاص روش نظریه داده بنیاد است. همان طور که بنیان گذاران این روش ذکر کرده اند، روش نظریه داده بنیاد «کشف نظریه از روی داده هایی که به صورت روشمند در پژوهش های اجتماعی به دست آمده و مورد تحلیل قرار می گیرد». در روش نظریه داده بنیاد، فرایند گردآوری داده ها و نمونه گیری در هم تنیده شده است. داده های پژوهش حاضر با استفاده از مصاحبه های گروهی و مصاحبه های فردی نیمه ساخت یافته جمع آوری شده اند. در روش نظریه داده بنیاد، فرایند نمونه گیری، گردآوری تحلیل و تفسیر داده ها از یکدیگر جدا نبوده و به صورت پیچیده ای با هم در ارتباط هستند. در نتیجه نمونه گیری به صورت از پیش تعیین شده نیست بلکه، همزمان با دیگر ابعداد تحقیق پیش خواهد رفت و تصمیمات اتخاذ شده در خصوص نمونه گیری در خلال فرایند خود تحقیق ظاهر می شود.
    یافته های تحقیق: طی یک فرایند نظام وار، اقتصاد معیشتی روستایی، به واسطه دو مفهوم اصلاحات ارضی و مکانیزاسیون بخش کشاورزی، به سمت توسعه تدریجی اقتصادی پیش رفته است و این روند مثبت، با دخالت نهادی و با اعمال سیاست های ناکارآمد توسعه روستایی، از طریق اجرایی ساختن قانوان ارث، مدیریت ضعیف منابع محیطی، سیاست های حمایتی مقطعی و هدفمندی یارانه ها، زمینه رکود اقتصادی روستاها و نهایتا تحول کارکردی روستاها را فراهم آورده است. این تحول کارکردی روستاها دارای نمادهای متعددی از جمله گرایش شدید به سوی فعالیت های خدماتی، رواج مصرف-گرایی، شکل گیری روستاهای وابسته، وابستگی شدید به بازار و...، است. لازم به ذکر است در پژوهش حاضر «سیاست های ناکارآمد توسعه روستایی» به عنوان مقوله مرکزی شناسایی شده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل شده می توان چنین عنوان کرد که در اثر اعمال سیاست های توسعه نامتناسب با شرایط حاکم بر معیشت روستاییان و با اجرا نمودن سیاست های مشابه توسعه روستایی برای سکونتگاه های روستایی کشور که به لحاظ بسیاری از معیارهای حیاتی با هم بسیار متفاوت می باشند، شاهد تحول کارکرد سکونتگاه های روستایی در محدوده مورد مطالعه و سایر نواحی مشابه با آن هستیم. لذا، تجدید نظر اساسی در سیاست های توسعه روستایی با در نظر گرفتن تفاوت مکانی سکونتگاه های روستایی، جهت جلوگیری از روند تغییر و تحولاتی سکونتگاه های روستایی و گرایش آن ها به سمت روستاهای وابسته و مصرف گرا، امری ضروری و منطقی به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: توسعه روستایی، کارکرد روستایی، روش نظریه داده بنیاد، شهرستان روانسر
  • علیرضا سلیمانی، علی مجنونی توتاخانه، احمد آفتاب صفحات 25-40
    مقدمه
    در دنیای امروز، برنامه ریزی برای توسعه ملی به طور کلی و توسعه روستایی به طور اخص، از ضروریات اصلی به شمار می رود. در این چارچوب، توسعه با تمامی ابعاد خود از آغاز زندگی بشر پیوسته در مقیاس و مفهومی متفاوت مطرح بوده است. در این ارتباط هر چه سطح فرهنگ بالا تر رفته، سطح نیازهای بشری برای توسعه نیز بالاتر رفته است. که یکی از ابعاد توسعه مد نظر بشر از گذشته تاکنون توسعه اجتماعی است. گردشگری در مقایسه با سایر فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مزایای بسیاری دارد از آن به عنوان نوش داروی برای بالابرنده ی قابلیت مختلف اقتصادی، اجتماعی و حتی زیست محیطی در نواحی دورافتاده، محرک تجدید حیات و کاتالیزوری سکونت گاه ها، بهبود دهنده شرایط اجتماعی زندگی جوامع روستایی برای بازسازی و توسعه ی اجتماعی و بهبود سطح عمومی رفاه اجتماعی در نواحی روستایی یاد می شود. ساختارهای رفاه اجتماعی در سطح روستاهای گردشگری استان آذربایجان شرقی نیز گویای این مطلب است که با وجود جاذبه های متعدد طبیعی و انسانی در این روستا، به دلیل گسترش نیافتن بازار گردشگری آن هنوز سطح عمومی رفاه در این روستا ناپایدار بود و هنوز هم مشکلات اجتماعی و اقتصادی متعددی گریبان گیر روستاهای این استان بوده است. این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سوال اصلی صورت گرفته است. که توسعه گردشگری روستایی چه تاثیری بر ارتقای شاخص های رفاه اجتماعی روستایی در استان آذربایجان شرقی داشته است؟
    روش شناسی: این تحقیق از لحاظ هدف، توسعه ای و از لحاظ ماهیت، توصیفی - تحلیلی و نیز از نوع همبستگی است. روش گردآوری داده ها برای پاسخگویی به سوالات تحقیق، به دو صورت کتابخانه ای و میدانی بوده است. ابزار مورد استفاده در روش میدانی پرسش نامه و مصاحبه عمیق بوده است
    جامعه آماری با تعداد 60 پرسش نامه صورت گرفت و با استفاده از فرمول ویژه کرونباخ آلفا، پایایی بخش های مختلف پرسش نامه تحقیق 885/0 الی 894/0 به دست آمد جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه افراد ساکن در روستاهای توریستی استان آذربایجان شرقی در ایران است که جمعا 37053 نفر بوده است. با استفاده از فرمول کوکران 500 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است. برای رعایت اصل برابری نیز 500 نفر از ساکنین سایر روستاها به عنوان جامعه کنترل انتخاب شده است. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها از ضرایب همبستگی اسپیرمن، آزمون یومان من ویتنی و رگرسیون چند متغیره و در محیط SPSS، استفاده شده است.
    یافته های تحقیق: نتایج آزمون من وایت نی نشان می دهد که بین روستاهای توریستی و روستاهای عادی ازنظر درآمد، اشتغال، کیفیت زندگی، مشارکت اجتماعی، توسعه ارتباطات، توانمندی اجتماعی، کیفیت مسکن، امید به آینده و مهارت های فنی و حرفه ای اختلاف معنی داری در سطح 1 درصد خطا وجود دارد. نتایج ضریب همبستگی اسپیرمن نشان می دهد که رابطه بین متغیرهای درآمد، اشتغال، کیفیت زندگی، مشارکت اجتماعی، توسعه ارتباطات، توانمندی اجتماعی، کیفیت مسکن، امید به آینده و مهارت های فنی و حرفه ای با متغیر گردشگری در سطح 1 درصد خطا مثبت شده است. لذا با توجه به اینکه تمامی متغیرهای فوق دارای ارتباط معنی داری با رفاه اجتماعی هستند بنابراین در مدل نهایی باقی مانده اند. نتایج نشان می دهد این متغیرهای پیش بین 89 درصد (89/0= R2) از میزان واریانس متغیر وابسته (تقویت رفاه اجتماعی) را پیش بینی می کنند. ضریب تعیین بیانگر این است که متغیرهای دیگری نیز در میزان تقویت شاخص های رفاه اجتماعی روستاییان تاثیرگذار بوده اند که در مطالعه حاضر بررسی نشده است. نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نیز معنی دار بودن رگرسیون و رابطه خطی بین متغیرها را در گام نهایی نشان می دهد.
    نتیجه گیری
    همانطوریکه در این پژوهش بررسی شد گردشگری روستایی نقش عمده ای در بهبود وضعیت شاخص های رفاه اجتماعی دارد. در یان زمینه اقدان به بررسی 11 متغیر مرتبط با رفاه اجتماعی روستایی گردیده. به طوری که همبستگی بین گردشگری و تقویت شاخص-های رفاه اجتماعی در نه فرضیه از یازده فرضیه مورد آزمون به اثبات رسید و در این ارتباط، میزان P محاسبه شده بین مولفه های رفاه اجتماعی و گردشگری روستایی سطح معناداری کمتر از 01/0 را نشان داد. از طرف دیگر، نتایج آزمون من وایت نی نشان داد که ارتباط بین گردشگری و مولفه های رفاه اجتماعی در روستاهای توریستی بیشتر از روستاهای عادی بوده است.
    براساس نتایج تحقیق متغیرهای درآمد، اشتغال، کیفیت زندگی، مشارکت اجتماعی، توسعه ارتباطات، توانمندی اجتماعی، کیفیت مسکن، امید به آینده و مهارت های فنی و حرفه ای با متغیر گردشگری که با نتایج یافته های داگستاد(2011) همخوانی دارد. همچنین براساس نتایج حاصل از پژوهش گردشگری و منجر به بهبود وضع اشتغال در روستاهای توریستی شده است که با یافته-های آرف و گیل(2009) همخوانی دارد. در مورد اثرات گردشگری بر بهبود کیفیت زندگی نتایج یافته های این پژوهش با نتایج یافته های همچنین در زمینه ی نقش گردشگری در ارتقای کیفیت زندگی نیز یافته های این پژوهش با یافته های فونس و همکاران(2011)، اندرک و ژوروکی(2010) همخوانی دارد. در رابطه نتایج توسعه گردشگری در زمینه مشارکت اجتماعی روستائیان نیز یافته های پژوهش با نتایج یافته های باو و سان(2006) همخوانی داشته است. در رابطه همبستگی بین گردشگری روستایی و امید به آینده با یافته های یافته های ووگت(2012) و در زمینه ی همبستگی گردشگری با مهارت های فنی و حرفه ای با یافته های لیو و وال(2006) همبستگی دارد.
    کلیدواژگان: گردشگری روستایی، توسعه اجتماعی، رفاه اجتماعی، آذربایجان شرقی، ایران
  • آیدا صدرالسادات، حمدالله سجاسی قیداری، علی اکبر عنابستانی صفحات 41-62
    مقدمه
    آنچه امروزه در مورد توسعه مناطق روستایی مطرح است، توسعه پایدار روستایی است و اگر چه در سال های اخیر توجه به توسعه پایدار روستایی بیش از گذشته در پژوهش های مکتوب پیرامون مسئله توسعه کشور نمود یافته، اما هنوز به مقوله امنیت در بطن جامعه روستایی به عنوان یکی از اهداف غیر مستقیم توسعه پایدار توجهی نشده است. از سویی در زمینه رویکردهای کالبدی پیشگیری محیطی و ایجاد تغییرات محیطی به منظور کاهش جرم خیزی فضاها و افزایش قابلیت امنیتی آن ها، نظریات متعددی ارائه شده و دریچه ای نوین به تامین امنیت گشوده شده است که در آن تاثیر محیط کالبدی را بر امنیت یا احساس امنیت نشان می-دهد. در این میان طرح های هادی روستایی به عنوان مهمترین طرح در حوزه برنامه ریزی روستایی با ماهیتی کالبدی می باشند ولی به مقوله امنیت کالبدی نپرداخته اند. هدف کلی این تحقیق شناخت میزان سازگاری ویژگی های کالبدی با احساس امنیت ساکنین است تا با آزمون میزان ارتباط میان این متغیرها، از دستاوردهای آن بتوان در جهت ارتقای کیفی طرح های هادی روستایی همسو با افزایش قابلیت امنیتی فضاهای روستایی بهره برد.
    مبانی نظری تحقیق: از گذشته های دور تاکنون نظم و امنیت همواره در محیط های روستایی مورد توجه بوده است. امنیت یکی از ملزومات زندگی و حقوق بنیادین انسانی است که دارای دو بعد اصلی عینی و ذهنی می باشد. احساس امنیت مقوله ای جدای از امنیت بوده و تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله ویژگی های فردی، اجتماعی، وضعیت اقتصادی و خصوصیات کالبدی محیط اطراف آنها قرار دارد. درباره تاثیر محیط فیزیکی و فضا بر امنیت، نظریات بیشماری مطرح شده است و کاملترین آن نظریه پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی است. پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی به عنوان یک رویکرد به دنبال طراحی مناسب و کاربری موثر از محیط و ساختمان است که با هدف بهبود کیفی زندگی مردم منجر به کاهش جرم و ترس ناشی از جرم می شود و بر مبنای استراتژی های کلیدی مشتمل بر تملک قلمرو، نظارت طبیعی، حمایت، تعمیر و دشوارسازی هدف و کنترل دسترسی ها بنا نهاده شده است.
    روش تحقیق: تحقیق حاضر بر مبنای ماهیت و روش از نوع همبستگی و با توجه به هدف از نوع کاربردی می باشد. در این پژوهش از دو روش مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. به کمک مطالعات کتابخانه ای، ویژگی های کالبدی مداخله کننده بر احساس امنیت در مجموع در قالب 12 شاخص از 3 مولفه ریخت شناسی، وضعیت عملکردی و دسترسی تعریف شدند و از مطالعات و نقشه های طرح های هادی 13 روستا استخراج شدند. در مطالعات میدانی جهت بررسی میزان احساس امنیت، اقدام به تهیه و تکمیل پرسش نامه از ساکنین این روستاها گردید. بر مبنای فرمول کوکران با میزان خطای 05/0، از مجموع 6195 خانوار، تعداد 362 نمونه در سطح سرپرست خانوار به دست آمد. سپس با ارتقا نمونه های زیر10 خانوار در هر روستا، تعداد نهایی نمونه های اصلاح شده به رقم 386 رسید. روایی این پرسشنامه توسط پانل متخصصان دانشگاهی و پایایی آن با استفاده از فرمول کرونباخ با آلفا 8/0 مورد تایید قرار گرفت. به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار تحلیل آماری SPSS و از آمار توصیفی شامل توزیع فراوانی و بررسی میانگین ها و آمار استنباطی شامل آزمون همبستگی پیرسون(در صورت نرمال و نسبی بودن)، اسپیرمن(در صورت غیرنرمال یا ترتیبی بودن) و اتا ( در صورت اسمی و فاصله ای بودن) استفاده شد.
    یافته های تحقیق: توزیع فضایی میزان احساس امنیت در روستاهای نمونه نشان داد که کمترین میزان احساس امنیت در روستاهای کال زرکش، زرکش و کوشک مهدی درک می شود. از بررسی فرم و ریخت شناسی روستاها مشخص شد که ساختار بافت جدید روستایی که غالبا با شبکه معابر منظم و شطرنجی است می تواند در القای حس امنیت نسبت به بافت قدیم متفاوت عمل نماید. ابنیه نوساز که معمولا خانوارهای جدید را می پذیرد در صورت غیربومی بودن آن ها می تواند شناخت و آگاهی ساکنین را تقلیل دهد و در کاهش احساس امنیت موثر باشد. بررسی وضعیت عملکردی نشان داد که هرچه داده ها از روستاهای با کاربری های درون روستایی به سمت روستاهای با کاربری های برون روستایی پیش رود، احساس امنیت کاهش می یابد. در واقع درونگرایی کاربری ها، عدم جذب جمعیت غریبه، همراه با ایجاد محیطی سالم برای تعاملات اجتماعی، که تنوع فضا را با اختلاط کاربری ها بالا برده، جملگی ارتقای عملکردی فضا را بالا می برند. از بررسی وضعیت دسترسی مشخص شد که هرچه وضعیت نفوذپذیری در روستایی بیشتر باشد میزان احساس امنیت در آن روستا کاهش می یابد که با داده هایی از قبیل میزان معابر عبوری بین روستایی و شهری از بافت روستا تعریف گردید.
    نتیجه گیری
    یافته های تحقیق نشان از وجود رابطه معنادار قوی و معکوس میان بسیاری از ویژگی های عینی کالبدی روستاها با احساس امنیت داد. از میان مولفه های ریخت شناسی، شاخص های (فقدان) میدان دید، (فقدان) محصوریت، ابعاد و اندازه روستا و فضاها، فشردگی بافت (میزان فضاهای باز) و فرسودگی بافت (میزان بافت جدید) رابطه معکوس و قوی با احساس امنیت دارند. میان شاخص کیفیت ابنیه و فشردگی (تراکم جمعیتی) رابطه ای در حد متوسط و معکوس با احساس امنیت برقرار شده است. میان متغیر توزیع کاربری های خدماتی از شاخص (عدم) ساماندهی کاربری اراضی با احساس امنیت رابطه ای متوسط و معکوس وجود دارد. وضعیت دسترسی نیز نشان می دهد که رابطه ای قوی و معکوس میان نفوذپذیری و نحوه طراحی خیابان های بن بست و باریک با احساس امنیت برقرار است. به طور کلی تایید وجود رابطه قوی در بیشتر متغیرها نشان می دهد می توان در طرح های هادی روستایی که مهمترین سند روستایی کشور است و به وضعیت کالبدی روستاها می پردازد، به مقوله امنیت کالبدی توجه نمود.
    کلیدواژگان: طرح هادی روستایی، ویژگی های کالبدی، احساس امنیت، دهستان طوس
  • هما سروش مهر، موسی اعظمی، نادر مهرگان، احمد یعقوبی فرانی صفحات 63-77
    مقدمه
    در دهه های اخیر با وجود افزایش مهاجرت مردم روستایی به شهرها، هنوز هم بیش از 2 میلیارد نفر در روستاهای کوچک در سراسر جهان زندگی می کنند. کمک به چنین جمعیت بسیار بزرگی برای داشتن به زندگی رو به رشد هنوز هم یک چالش مهم در توسعه روستایی است. بهبود کیفیت زندگی روستایی یک عامل مهم در دستیابی به توسعه روستایی است که در اکثر کشورهای آسیایی پایین تر ازکیفیت زندگی شهری است. شناخت عوامل موثر بر بهبود کیفیت زندگی روستایی برای توسعه جامعه ضروری است و به عنوان معیاری برای ارزیابی اثربخشی سیاست ها، و کمک به درک اولویت های سیاست گذاران به سمت توسعه پایدار روستایی است. سیاستمداران اغلب به ایجاد زیرساخت در مناطق روستایی مانند دسترسی به مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش، توسعه کشاورزی، و فرصت های شغلی غیر کشاورزی با هدف بالا بردن شاخص های کیفیت زندگی روستایی، توصیه می نمایند. تمرکز این تحقیق برای ارزیابی کیفیت پایدار از زندگی روستایی در ایران در طول دوره 1370-1395، و سپس ارزیابی تاثیر سرمایه گذاری های دولت بر روی آن است.
    مبانی نظری تحقیق: در ادبیات کیفیت زندگی تفاسیر و تعاریف مختلفی از این مفهوم ارائه شده است. اصطلاح «کیفیت زندگی» دارای چندین بعد است که با کلمات مشابه و عباراتی ماند «رفاه»، «شاخص های اجتماعی» و «راه زندگی» در میان محققان بحث شده است. بسیاری از محققان در این زمینه عبارت «سطح رفاه» به عنوان خلاصه ترین مفهوم کیفیت زندگی بیان می نمایند. در این تحقیق از کیفیت زندگی پایدار استفاده شده است. کیفیت زندگی پایدار اینگونه تعریف می شود: کیفیت زندگی پایدار در یک محیط ملی کیفیت زندگی توسط مردم در داخل قلمرو ملی برخوردار است، سطح که است که (1) برای نسل فعلی، با توجه به منابع طبیعی و اجتماعی فرماندهی ملت، تجدید پذیر باشد و (2) هزینه های کیفیت زندگی قابل قبول باشد برای (2A) نسل حاضر در خارج از کشور و (2B) اعضای نسل های بعدی در داخل و (2C) نسل-های بعدی در مکان های دیگر.
    روش شناسی: روش های بسیاری برای مطالعه کیفیت زندگی در هر جامعه وجود دارد. مقاله حاضر از داده های ثانویه برای سال 1370-1395 استفاده کرده و جامعه ی آماری شامل تمام مناطق روستایی کشور است. اطلاعات لازم از مرکز آمار، بانک مرکزی و بانک جهانی به دست آمده است. شاخص کیفیت زندگی در طول دوره با استفاده از نرم افزار Eviews محاسبه شد. روش (ARDL) در این مقاله جهت بررسی تاثیر سرمایه گذاری های دولت در کیفیت زندگی در مناطق روستایی ایران به کار گرفته شد. روش مدل سازی ARDL از مزایای متعددی نسبت به انواع معمولی آن برخوردار است: اول اینکه از آن در مطالعه حجم نمونه کوچک استفاده می شود و بنابراین برای انجام مطالعه حاضر مناسب بود. ضریب تعیین تعدیل شده نیز در نمونه های کمتر از 100، از معیار شوارتز- بیزین استفاده می شود، تا درجه آزادی زیادی از بین نرود. این معیار در تعیین وقفه ها صرفه جویی می نماید و در نتیجه، تخمین از درجه آزادی بیشتری برخوردار خواهد بود. دوم، دوره های کوتاه مدت و بلند مدت بطور همزمان در مدل تخمین زده می شود. سوم، در مطالعات سری زمانی هرگاه مجموعه ای از متغیرهای مورد نظر براساس آزمون های ریشه واحد رفتار دو گانه ایی داشته باشند به این صورت که برخی از آنها در سطح ایستا باشند و برخی دیگر از متغیرها با یکبار تفاضل گیری ایستا گردند استفاده از آزمونهای هم انباشتگی معمول از جمله انگل- گرانجر برای بررسی وجود ارتباط بلندمدت بین متغیرها دیگر کارساز نخواهد بود. در این قبیل موارد استفاده از روش ARDL پیشنهاد می گردد. چهارم، این تکنیک امکان بهره گیری تخمین بدون سوگیری از مدل بلندمدت و آماره معتبر t را فراهم می کند.
    یافته های تحقیق: هنگامی که وجود رابطه همجمعی بین متغیرهای تایید شد، معادلات برای ضرایب کوتاه مدت بر اساس معیار شوارتز بیزین انتخاب شده (، 1، 1، 1، 1، 1) و تخمین زده که نتایج در مقاله ارائه شده است. نتیاج نشان می دهد که ضریب برآورد سرمایه گذاری کشاورزی مثبت و در سطح یک درصد معنی دار است، سرمایه گذاری سلامت مثبت و در سطح پنج درصد معنی دار است، سرمایه گذاری آموزش و پرورش مثبت و در سطح ده درصد معنی دار است، سرمایه گذاری های عمرانی، در کوتاه مدت اثر قابل توجهی بر کیفیت زندگی ندارد. نتایج برآورد مدل در کوتاه مدت نشان می دهد هر یک درصد افزایش سرمایه گذاری دولت به ترتیب در بخش های کشاورزی 55/0 درصد، بهداشت و درمان 54/0 درصد، آموزش و پرورش 31/0 درصد، کیفیت زندگی را افزایش می دهد. اما سرمایه گذاری در عمران روستایی در کوتاه مدت تاثیری ندارد. در بلندمدت هر یک درصد افزایش سرمایه-گذاری در بخش های کشاورزی 65/0 درصد، بهداشت و درمان 64/0 درصد، آموزش و پرورش 45/0 درصد و 32/0 درصد در توسعه و عمران روستایی در بهبود کیفیت زندگی و پایداری آن، تاثیر دارند. ضریب جمله ی تصحیح خطا معنی دار و بین اعداد صفر و منفی یک بوده و برابر 72/0- است.
    نتیجه گیری
    شواهد تجربی از این مقاله تایید می کند که سرمایه گذاری در کشاورزی، آموزش، بهداشت تاثیر مثبت بر روی کیفیت زندگی در مناطق روستایی ایران در بلند مدت دارد. نتایج ضریب پویا کوتاه مدت در ارتباط با رابطه بلندمدت به دست آمده از روش ARDL-ECM ارائه شده است. طول وقفه بهینه برای انتخاب تصحیح خطا نمایندگی از مدل توسط شوارتز بیزین معیار (SBC) تعیین می شود. همچنین در بلند مدت با فرض ثابت بودن عوامل دیگر، اگر سرمایه گذاری بر روی عمران روستایی و کشاورزی یک درصد افزایش یابد، باعث افزایش کیفیت زندگی به ترتیب به میزان 32/0 درصد خواهد شد. در بلند مدت تمام عوامل بررسی شده در پایداری کیفیت زندگی تاثیر دارد بطوریکه هر یک درصد افزایش سرمایه گذاری در بخش کشاورزی به میزان 65/0 درصد کیفیت زندگی را در بلند مدت افزایش می دهد. این میزان سرمایه گذاری برای آموزش و پرورش روستایی 45/0 درصد، بهداشت و درمان 64/0 درصد و در توسعه و عمران روستایی 32/0 درصد می باشد. نتایج برآورد مدل تصحیح خطا در جدول زیر ارائه شده است. ملاحظه می شود ضریب جمله ی تصحیح خطا ECM(-1) که نشان دهنده ی سرعت تعدیل مدل به سمت تعادل است، معنی دار و بین اعداد صفر و منفی یک بوده و برابر رقم 72/0- به دست آمده است. این عدد بیانگر آن است در هر دوره(هر سال) 72/0 درصد از عدم تعادل کوتاه مدت، برای رسیدن به تعادل بلند مدت تعدیل می-شود.
    کلیدواژگان: سرمایه گذاری دولت، کیفیت زندگی، پایدار، ایران، ARDL
  • سید امیر محمد علوی زاده، علی اکبر زنده دل، علی ایزدی صفحات 79-95
    مقدمه
    زعفران از محصولات کشاورزی سازگار با شرایط آب وهوایی منطقه خاورمیانه، مرکز آسیا و قسمتی از اروپا است که ضمن ارزش بالای غذایی، دارای کاربردهای متعدد صنعتی و حتی پزشکی است . این محصول که با شرایط آب و هوایی بخشی از استان های شرق و شمال شرقی ایران کاملا سازگاراست. این محصول نقش مهمی در درآمد ارزی کشاورزی دارد. روند رو به رشد سهم صادرات زعفران از یک سو و درآمدزایی و کارآفرینی برای روستاییان کشور از سوی دیگر لزوم توجه به این محصول را دوچندان می کند. به طور کلی ارزش اقتصادی بسیار بالای زعفران، قدرت جذب نیروی کار در هنگام کاشت، داشت و برداشت در فصول بیکاری کشاورزان منطقه از جمله دلایلی هستند که برتری چشمگیر زراعت زعفران را به دیگر کاشت های غالب در سطح منطقه روشن و آشکار می سازد. در این میان،کشت زعفران در شهرستان خلیل آباد دارای رتبه چهارم در سطح استان خراسان رضوی بوده و در میان چهار دهستان، دهستان رستاق با وجود مساحت کوچکتر نسبت به دیگر دهستان ها، رتبه اول را در برداشت زعفران به خود اختصاص داده است. با توجه به گزارش اداره جهاد کشاورزی شهرستان خلیل آباد هر ساله 10 درصد به سطح زیرکشت زعفران افزوده می شود. در این منطقه با توجه به اینکه در دو دهه اخیر خشکسالی به شدت در زندگی مردم و به ویژه روستاییان که زندگی آنها کاملا وابسته به طبیعت و کشاورزی می باشد، تاثیرگذاشته است، محصولاتی کشت می شوند که نیاز آبی کمتر و سودآوری بیشتری داشته باشند؛ بنابراین کشت این محصول کم اب در منطقه می تواند مقداری از خسارات خشکسالی را کاهش داده و یا به حداقل برساند. زیرا نیاز آبی زعفران 4000 مترکعب در هر هکتار و تعداد دفعات آبدهی آن نهایتا 5 بار در سال می باشد.
    مبانی نظری: امروزه بخش کشاورزی یکی از مهم ترین بخش های اقتصادی کشور است به طوری که بیش از یک سوم تولید ناخالص ملی و بیش از یک چهارم اشتغال و حدود 87 درصد از نیازهای غذایی کشور و نزدیک به 36 درصد از صادرات غیر نفتی به این بخش وابسته است. در این راستا، در میان محصولات کشاورزی، زعفران به عنوان محصولی استراتژیک توانسته است از یک سو، شرایط اقتصادی خوبی را برای کشاورزان و خانوارهای روستایی و از دیگر سو نیز، ارزآوری مناسبی برای کشور بوجود آورد. لازم به ذکر است که بر اساس اطلاعات موجود، در سال 1390 در مراحل تولید و فرآوری زعفران 148500 بهره بردار خراسانی و جمعیتی بیش از 600000 نفر از محل همین محصول گرانبها امرارمعاش می کردند به گونه ای که زعفران نقش اصلی در تامین درآمدهای آنان دارد. این درآمد به حدی است که توانسته است در کیفیت زندگی خانوارهای زعفران کار تاثیر چشم گیری داسته باشد. از آنجا که کیفیت زندگی، مفهوم پیچیده و چند بعدی است که تحت تاثیر مولفه هایی چون زمان و مکان، ارزش فردی اجتماعی قرار دارد، از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروهای مختلف برای آن مرتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازه ای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و مواردی از این دست تعبیر کرده اند.
    روش تحقیق: این پژوهش از نوع کاربردی است که به شیوه توصیفی- تحلیلی برای بررسی پارامترهای مورد بررسی سود جسته است. داده ها براساس مطالعات میدانی و با روش نمونه گیری کوکران، از سطح 337 خانوار نمونه جمع آوری شدند. سپس جمع آوری داده ها براساس شاخص های انتخابی و با استفاده از پرسشنامه خانوار انجام شده است. روایی پرسشنامه توسط اساتید جغرافیا و برنامه-ریزی روستایی و ترویج و آموزش کشاورزی مورد بررسی قرار گرفت. ضریب پایایی پرسشنامه برابر با 85/0 بدست آمد. برای تحلیل داده های گردآوری شده از آزمون های آماری کندال و تحلیل واریانس یک طرفه در نرم افزار SPSS استفاده شده است.
    یافته های تحقیق: از یک سو، حدود 50 درصد زعفران کاران کمتر از 1 کیلوگرم زعفران داشته اند و 40 درصد نیز بین 1 تا 2 کیلوگرم برداشت نموده اند. این مقدار با توجه به میانگین سطح زیرکشت که 5/2767 متر مربع است، تقریبا همخوانی دارد. زیرا میانگین برداشت در هر هکتار 4 کیلوگرم می باشد. البته قابل ذکر است که با توجه به شرایط مناسب رشد زعفران در این منطقه ، میزان تولید در هر خانوار، رقم اندکی می باشد. از دلایل این امر، می توان به عواملی همچون کوچک بودن قطعات زمین، گرایش روستاییان به کشت حداقل دو محصول برای کاهش میزان ریسک، زعفران محصولی است که باید هر چند سال یک بار زمین آن تعویض شود به همین دلیل رغبت روستاییان به باغداری و کاشت محصولاتی که میانگین سنی بالاتری دارند مانند پسته، انار و انگور بیشتر می-باشد، اشاره نمود.
    نتیجه گیری
    بخش کشاورزی یکی از مهمترین بخش های اقتصادی و به اعتبار ارزش افزوده تولیدی، اولین بخش اقتصادی کشور به شمار می آید زیرا کشاورزی، منبع عمده درآمد معاش اکثر قریب به اتفاق ساکنان مناطق روستایی است . در این میان زعفران به عنوان یکی از محصولات کشاورزی دارای برتری نسبی، از محصولات ارزشمند است. لذا، پژوهش حاضر به تحلیل اثرات کشت زعفران بر کیفیت زندگی خانوارهای روستایی مطالعه موردی شهرستان خلیل آباد (دهستان رستاق) پرداخته است. نتایج حاصل از آزمون کندال از سویی دیگر، وجود رابطه معنادار بین کشت زعفران و ارتقای کیفیت زندگی روستاییان را بیان می کند. در این میان با وجود فرصت هایی که محصول استراتژیک زعفران برای خانوارهای روستایی بوجود آورده است و با توجه به آنچه که پاسخگویان اظهار داشته اند می توان نتیجه گرفت که کشت محصول استراتژیک زعفران توانسته است بر کیفیت زندگی خانوارهای روستایی دهستان رستاق (توانایی پس انداز، تامین لوازم لوکس منزل) تاثیر چشم گیر و شگرفی داشته باشد.
    کلیدواژگان: زعفران، اثرات کشت، درآمدزایی، کیفیت زندگی، دهستان رستاق
  • عبدالرضا رکن الدین افتخاری، مهدی پورطاهری، زهرا سلیمانی صفحات 97-114
    مقدمه
    واکاوی بیماری های مشترک انسان و دام از ابتدای زندگی بشر بر کره خاکی وجود داشته اند، اما در دهه های اخیر اهمیت دو چندانی پیدا کرده و امروزه نه تنها از لحاظ بهداشت و سلامت ، بلکه از نظر اقتصادی و سیاست بین الملل نیز جایگاه خاصی دارند. برابر آمارهای موجود، در دهه های اخیر تقریبا تمام بیماری های نو ظهور و جنجالی جامعه بشری در این گروه قرار گرفته اند و اعلام حضور هر یک از آن ها در یک کشور مشکلات بسیاری را ایجاد کرده که عواقب و تبعات بسیاری نیز بر جای گذارده و خواهد گذاشت. بسخن دیگر، هر کجا که انسان ها در مجاورت دام ها زندگی کرده اند به علت رعایت نکردن مسائل بهداشتی سبب تشدید بروز بیماری های مشترک انسان و دام شده است که این بیماری های خطرناک چندان قابل پیش بینی نیست و می تواند ظرف مدت کوتاهی خسارت های اقتصادی سنگینی ایجاد کند. در واقع، سلامتی انسان ها در مقیاسی جهانی تحت تاثیر محیطی است که در آن زندگی می کند و یکی از فضاهای موثر در ارتقای سلامتی انسان ها محیط کالبدی است. لذا از آنجایی که در نواحی روستایی ساختمان دام ها در داخل بافت روستا و در کنار واحدهای مسکونی است ضروری می باشد که در مورد کاهش بیماری های مشترک انسان و دام به ویژه در مناطق روستایی اقدامات علمی صورت گیرد که از جمله این اقدامات می توان به پژوهش درمورد افزایش کیفیت کالبدی ساختمان دام براساس ضوابط و استانداردهای موجود اشاره کرد. واکاوی پژوهش های پیشین نشان می دهد که مطالعات انجام گرفته در خصوص تاثیر افزایش کیفیت کالبدی ساختمان دام بر توسعه سلامتی انسان و دام محدود هستند. لذا این ضرورت باعث انجام این پژوهش گردید. دراین چارچوب، هدف اصلی پژوهش حاضر ارزیابی تاثیر افزایش کیفیت کالبدی ساختمان دام بر توسعه سلامتی انسان و دام در نواحی روستایی است.
    مبانی نظری تحقیق: برابر اسناد، نگهداری متراکم دام به خصوص در سیستم های بسته، مسایل تازه ای را به دنبال آورده و چهره بیماری های دامی را دگرگون کرده است. از این لحاظ، در کنترل این شرایط، تکرار برنامه های کلیشه ای و ثابت واکسیناسیون، ضد عفونی و درمان کافی نبوده و نیاز به تخصص، مشاوره و توجه به موارد بهداشتی در ساختمان دارد. به طور کلی می توان گفت از جمله عواملی که می تواند در افزایش کیفیت کالبدی ساختمان دام نقش داشته باشد شامل توپوگرافی، جهت وزش باد، تهویه، رطوبت، نور، خاک، آب، فاصله از سایر سکونتگاه های روستایی، بستر دام، زایشگاه، آخور، آبشخور، بیمارستان، کف، دیوار، انبار علوفه، سقف و مدیریت فضولات دامی می باشد.
    روش شناسی: در پژوهش حاضر به منظور بررسی مسئله تحقیق 4 روستای سرده، گرماب، تقی آباد و مرزان واقع در شهرستان فیروزه انتخاب شده است و افراد نمونه دامداران روستایی می باشند. به منظور جمع آوری اطلاعات و انجام پژوهش حاضر ضمن آن که برای مطالعات نظری از منابع و اسناد کتابخانه ای و مقالات استفاده شده است، در بعد عملی نیز از طریق عملیات پیماشی و تنظیم پرسشنامه به جمع آوری داده ها و اطلاعات مورد نظر پرداخته شده است. دراین چارچوب پرسشنامه ای به منظور سنجش متغیر مستقل (کیفیت کالبدی ساختمان دام) طراحی شده است که شامل ابعاد بنای دامداری، مکان گزینی و استقرار بنای دامداری، بهداشتی- محیطی و سازگاری با محیط طبیعی می باشد و پرسشنامه ای برای سنجش متغیر وابسته (سلامتی انسان و سلامتی دام) طراحی شده که شامل ابعاد سلامت دام و سلامت انسان می باشد. به منظور سنجش فرضیه های پژوهش درچارچوب هدف از آزمون های توزیع دوجمله ای و رگرسیون خطی استفاده شده است. از این رو روش تحقیق توصیفی وتحلیلی است.
    یافته های تحقیق: نتایج تحقیق نشان می دهد که براساس آزمون توزیع دوجمله ای در روستاهای مورد مطالعه سطح معناداری (Sig) تمامی گویه هاکم تر از 0.05 است لذا می توان گفت که در تمامی گویه های مورد ارزیابی کیفیت کالبدی ساختمان دام از وضعیت نامطلوبی برخوردارند. بطوری که در تمامی گویه ها درصد نابرخورداری بسیار کم تر از 50 درصد بوده است و نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که سطح معناداری کوچک تر از آلفا 0.05 است و با توجه به ضریب تعیین (R2) در رگرسیون می توان گفت که کیفیت کالبدی ساختمان دام بر توسعه سلامتی انسان و دام اثر مستقیم دارد. به این معنی که افزایش کیفیت کالبدی ساختمان دام منجربه توسعه سلامتی انسان و دام می شود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این موارد می توان گفت از آنجایی که در نواحی روستایی اغلب روستاییان تمایل دارند که ساختمان دام را در کنار محل سکونت خود بسازند لذا ضروری می باشد همان طور که در ساخت وساز مساکن استانداردهایی رعایت می شود به منظور ارتقای کیفیت محیط و سلامتی انسان ها و دام ها استانداردها و معیارهایی که در پژوهش مورد بررسی قرار گرفت نیز مدنظر قرار گیرد. به منظور بهتر شدن وضعیت کالبدی ساختمان دام در مناطق مورد مطالعه پیشنهادهایی در قالب برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت ارائه شده است. مواردی که در قالب برنامه های بلند مدت آورده شده شامل ایجاد آگاهی از مزایای خارج نمودن ساختمان های دام از بافت روستایی، ایجاد بستر مناسب مثل دادن وام های با بهره کم و مکان یابی محل مناسب جهت خارج نمودن ساختمان های دام از بافت روستا، تحقیق در مورد خاک موجود در مناطقی که دامداری ناقص است، ایجاد محیط های مناسب به منظور بازیافت صحیح و بهداشتی فضولات دامی و جلوگیری از ساخت ساختمان های دام در حریم رودخانه ها است و از جمله برنامه های کوتاه مدت می توان به استفاده از فنون جدید (تهویه مناسب، شیردوشی، پشم چینی و...) در ساختمان های نگهداری دام، ایجاد تغییراتی در ساختمان های قدیمی نگهداری دام مطابق با استانداردهای کیفیت کالبدی ساختمان دام، داشتن برنامه منظم جهت شست وشو و نظافت دوره ای ساختمان دام، نظارت منظم تر مراکز بهداشت برجمع آوری فضولات دامی و جلوگیری از انباشت فضولات در معابر عمومی، طراحی دوره های آموزشی به منظور افزایش آگاهی دامداران در مورد بیماری های مشترک انسان و دام اشاره کرد.
    کلیدواژگان: کیفیت کالبدی، ساختمان دام، توسعه سلامتی انسان، توسعه سلامتی دام، شهرستان فیروزه
  • سعدی محمدی، خدیجه رستمی صفحات 115-134
    مقدمه
    نقش و جایگاه روستاها در فرایند توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در مقیاس محلی، منطقه ای و ملی و پیامدهای توسعه نیافتگی نواحی روستایی مانند: فقر گسترده، نابرابری فزاینده، رشد سریع جمعیت، بیکاری، مهاجرت، حاشیه نشینی شهری و در نهایت ناامنی موجب توجه به توسعه روستایی و در نتیجه ارتقای سطح کیفیت زندگی روستاییان گردیده است. در این بین استان کردستان به عنوان یکی از استان های مرزی کشور که دارای روستانشینان زیادی نیز می باشد، همواره به عنوان یکی از قطب های تجارت مرزی کشور به ویژه داده و ستد با کشور عراق مطرح بوده و هم اکنون نیز با دارای بودن یک گمرک رسمی و تعداد 5 بازارچه مرزی فعال در شهرستان های مرزی بانه، مریوان، سقز و سروآباد دارای حجم عمده ای مبادلات با کشور عراق است. منطقه مورد مطالعه این پژوهش دهستان دزلی شهرستان سروآباد می باشد. منطقه ای که از یک سو دلیل توپوگرافی خشن و شرایط اقلیمی نامساعد و ضعف زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی و از سویی دیگر انزوای جغرافیایی به دلیل در حاشیه و مرزی بودن، انزوای اقتصادی و اجتماعی و عدم پویایی و تحرک در نواحی روستایی آن به چشم می خورد که بازتاب این امر، سطح نازل شاخص های زندگی روستاییان و در نتیجه مهاجرت های گسترده نیروی کار روستایی به صورت موقت و دائمی به شهرهای بزرگ و در نهایت کاهش جمعیت روستاها و اتلاف منابع آب و خاک بوده است. با توجه به این وضعیت، مسئولین توسعه روستایی شهرستان و استان به منظور بهره گیری از پتانسیل عمده منطقه در تجارت مرزی و سابقه طولانی تجارت با کشور عراق، تصمیم به تاسیس بازارچه ای گرفتند که بتواند به عنوان محرکی جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی روستاها و در نتیجه ارتقای سطح کیفیت زندگی روستاییان عمل نماید.
    مبانی نظری: کیفیت زندگی دارای سه بعد اصلی اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است که وضعیت مطلوب آنها زمینه ساز تحقق کیفیت مطلوب زندگی در نواحی روستایی می گردد. کیفیت زندگی مفهومی مشابه با مفهوم خوب بودن، در نواحی روستایی در برگیرنده ارتقای دو بعد مهم یعنی: قابلیت زندگی (دسترسی به خدمات، کیفیت محیط زیست و شبکه های اجتماعی) و معیشت مردم (چگونگی کسب درآمد)است. کیفیت زندگی در محیط روستایی پدیده چند وجهی با اثرات تجمعی و تعاملی در گروه بهبود عوامل متعدد و متنوع توصیف شده است مانند: شرایط مسکن، زیرساخت ها، دسترسی به امکانات مختلف، درآمد، استاندارد زندگی، رضایت در مورد محیط زیست و محیط اجتماعی. تاسیس بازارچه های مرزی به عنوان راهبردی که موجب پویایی و تنوع بخشی اقتصاد روستایی می گردند، توانایی حل بسیاری از معضلات کنونی روستاهای مرزی و حرکت آنها در مسیر توسعه و در نتیجه افزایش سطح کیفیت زندگی روستاییان را دارند.
    روش تحقیق: تحقیق حاضر از نظر روش، توصیفی- تحلیلی است و نوع تحقیق، کاربردی می باشد. روش انجام این تحقیق در بخش نظری،کتابخانه ای و اسنادی و در بخش عملی، پیمایشی است. در روش کتابخانه ای از فیش، گزارش ها، مقالات و آمارهای سازمان‏های مربوطه و در شیوه میدانی از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده استفاده شده است. با توجه به هدف تحقیق، خانوارهای روستایی ساکن در 4 روستای دهستان دزلی که اجازه فعالیت در بازارچه را داشتند، به عنوان جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته های تحقیق: یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل پاسخ های داده شده به شاخص های بعد اجتماعی کیفیت زندگی روستاییان با استفاده از آزمون خی دو نشان می دهد که در سطح معنی داری 0.05 و با توجه به میانگین 3.24 می توان عنوان کرد از دیدگاه روستاییان تاسیس بازارچه و فعالیت در آن موجب افزایش توانایی آنها در تامین نیازهای اساسی شان شده است. همچنین با مقدار مطلوب آماره خی دو و نیز میانگین‏های رضایت بخش 3.68 و 3.31 به ترتیب برای شاخص های رضایت از وضعیت درآمد و پس اندازها، مردم محلی معتقد به بهبود وضعیت درآمد و پس اندازهای خود به دنبال فعالیت در بازارچه هستند. در بعد کالبدی نیز دو شاخص توانایی تهیه خانه و اجاره آن و نیز شاخص بهبود کیفیت مصالح بکار رفته در مساکن روستایی جدید از دید روستاییان بهبودی رضایت بخش داشته اند.
    نتیجه گیری
    تاسیس بازارچه مرزی و فعالیت مردم محلی در آن موجب بهبود نسبی سطح کیفیت زندگی روستاییان نسبت به قبل از دوره تاسیس آن گردیده است. در تمامی ابعاد مورد سنجش کیفیت زندگی روستاییان؛ میانگین های محاسبه شده در دوره بعد از تاسیس بازارچه نشان از بهبود وضعیت آنها نسبت به قبل از تاسیس بازارچه داشته است. همچنین این بعد اقتصادی کیفیت زندگی روستاییان است که دارای بیشترین تغییر و بهبود وضعیت بوده است.
    کلیدواژگان: بازارچه مرزی، کیفیت زندگی، دهستان دزلی، شهرستان سروآباد
  • مرضیه کشاورز صفحات 135-156
    مقدمه
    مناطق روستایی به دلیل برخورداری از کارکردهای مختلف همچون تامین غذا و مواد خام، حفاظت منابع و مناظر طبیعی، ایجاد فرصت های شغلی مولد و تحقق اقتصاد غیروابسته به نفت نقش بسزایی در رونق بخشی و شکوفایی اقتصاد کشورهای در حال توسعه دارند، اما بروز خشکسالی های شدید و طولانی مدت از بهره وری بخش کشاورزی کاسته و منجر به افزایش تنش آبی، فقر، بیکاری، ناامنی غذایی و مهاجرت گردیده است. بدیهی است بهره گیری نامناسب از ظرفیت های زیست بوم، فرهنگی و اجتماعی مناطق روستایی به همراه طرح ریزی نادرست برنامه های توسعه روستایی در شرایط وقوع بحران های طبیعی همچون خشکسالی می تواند بر دامنه مهاجرت های روستایی بیافزاید. به همین دلیل، واکاوی تنگناهای توسعه روستایی در شرایط خشکسالی ضروری می باشد. با توجه به اینکه تا کنون مطالعه ای در زمینه تنگناهای توسعه روستایی ایران در شرایط مواجهه با بحران خشکسالی انجام نگردیده است، این پژوهش کیفی با هدف پر کردن این شکاف دانشی و تبیین دلایل بازماندن برخی مناطق روستایی از روند توسعه در خلال دوره خشکسالی انجام شده است.
    مبانی نظری تحقیق: تعریف جامعی در خصوص مفهوم توسعه روستایی ارائه نشده است، اما باور عمومی چنین است که توسعه روستایی «فرایند پایدار تغییر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی است که به منظور افزایش رفاه جوامع روستایی در درازمدت طراحی شده است». در حال حاضر مدل های مختلف توسعه روستایی ارائه گردیده اند که از آن جمله می توان به مدل های مزرعه محور، برونزا، درونزا و درونزای نوین اشاره کرد. مدل مزرعه محور، استمرار بقای روستا را در گروی افزایش بهره وری بخش کشاورزی می داند. این در حالی است که در مدل برونزا، مناطق شهری به عنوان موتور محرک توسعه روستایی قلمداد شده و فرض بر این است که جذب سرمایه بیرونی، زمینه ساز رونق اقتصاد روستایی می باشد. از سوی دیگر، مدل درونزا؛ تمرکز بر منابع طبیعی و ارزش های فرهنگی مناطق روستایی را شرط اساسی دستیابی به توسعه روستایی می داند. این در حالی است که مدل درونزای نوین بر وابستگی منابع درونی مناطق روستایی و عوامل بیرونی تاکید کرده و ایجاد ظرفیت های نهادی محلی و تمرکز بر نیازهای مردم را راهگشای توسعه روستایی می داند. هر چند مدل های مختلف توسعه، راهکارهای متفاوتی را برای تحقق توسعه روستایی ارائه داده اند اما یکی از وجوه اشتراک این مدل ها، ناتوانی آنها در تبیین دلایل رکود توسعه در برخی مناطق روستایی است.
    روش شناسی: به منظور واکاوی تنگناهای توسعه روستایی در شرایط خشکسالی نسبت به انجام مطالعه موردی در شرق استان فارس (شهرستان خرامه) اقدام شد. طولانی ترین خشکسالی بوقوع پیوسته در این منطقه، خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیک دوره 94-1385 می باشد که پیامدهای منفی آن همچنان در منطقه مشهود است. داده های مورد نیاز پژوهش در سه مرحله مجزا گردآوری شد که به ترتیب عبارت بودند از: 1) انجام مصاحبه گروهی متمرکز با کشاورزان هشت روستای آسیب دیده از خشکسالی، 2) انجام مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق با دهیاران یا روسای شورای روستاهای مورد مطالعه، 3) انجام مصاحبه عمیق با کارشناسان سازمان های جهاد کشاورزی، تعاون روستایی و آب منطقه ای استان فارس و شهرستان خرامه. برای تبیین تنگناهای توسعه روستایی در شرایط خشکسالی از راهبرد ارائه شده توسط کولایزی بهره گرفته شد. بدین منظور، ابتدا بیانات و عبارات معنی دار شناسایی شدند و سپس به تجمیع مفاهیم استخراج شده در قالب مقوله ها مبادرت گردید. با تجمیع تمام مقوله ها، توصیفی جامع از تنگناهای توسعه روستایی در شرایط خشکسالی حاصل شد.
    یافته های تحقیق: راهکارهای مختلفی برای سازگاری با خشکسالی و کم آبی مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله می توان به کاهش سطح زیرکشت، کاهش مصرف کود و سموم شیمیایی، ممانعت از کاشت برنج و چغندرقند، توسعه دامپروری، تغییر الگوی کاشت، گسترش کشت گلخانه ای و رویکرد به پرورش قارچ، بلدرچین و شترمرغ، رویکرد به مشاغل غیرکشاورزی و مهاجرت روستایی اشاره نمود. مروری بر یافته های پژوهش نشانگر آن است که علیرغم کاهش بهره وری بخش کشاورزی در خلال خشکسالی، تمام تلاش های توسعه همچنان بر محور کشاورزی استوار بوده است. از سوی دیگر، تشدید بحران آب در منطقه روند طرح ریزی و اجرای برنامه های توسعه مدار را کند ساخته و هیچ فعالیت زیربنایی همچون گسترش زیرساخت های توسعه صنعتی و گردشگری در این منطقه صورت نگرفته است. هر چند خشکسالی نقش بسزایی در بازماندن منطقه از روند توسعه داشته است اما وجود تنگناهای مختلف همچون افزایش نوسانات اقلیمی، کاهش کمی و کیفی منابع آب، افزایش بیکاری و نبود فرصت های شغلی پایدار، ضعف منابع مالی و سرمایه گذاری خانوارهای روستایی، ناکارآیی سیاست های حمایتی دولتی، محدودیت اعتبارات دولتی و تسهیلات بانکی، پایش نامناسب خشکسالی و عدم استقرار سامانه های هشدار زودهنگام خشکسالی، محدودیت جغرافیایی، محدودیت ساختار مزرعه، نارسایی فعالیت های ترویجی، محدودیت دانش و آگاهی، وجود موانع پذیرش نوآوری ها، برهم خوردن توازن جمعیت، پایین بودن سرمایه های اجتماعی و فرهنگی، محدودیت و نارسایی بازار و ابهام درباره آینده کشاورزی و منطقه نیز موجب شده که این منطقه همچنان با بحران توسعه مواجه باشد.
    یافته ها نشان داد که شبکه پیچیده ای از روابط علی میان موانع توسعه روستایی در این منطقه وجود دارد. بنحوی که هر یک از عوامل نه تنها بخودی خود موجب ایجاد وقفه در روند توسعه می شوند، بلکه با تاثیرگذاری بر سایر عوامل بر شدت اثرات نامطلوب می افزایند. واکاوی روابط علی نشانگر آن است که محدودیت های اقلیمی و منابع آب اصلی ترین موانع دستیابی منطقه به توسعه می باشند. از سوی دیگر، پنج سازه افزایش بیکاری و نبود فرصت های شغلی پایدار، محدودیت منابع مالی و سرمایه گذاری خانوارهای روستایی، ناکارآیی سیاست های حمایتی دولتی، محدودیت اعتبارات دولتی و تسهیلات بانکی و نهایتا ابهام درباره آینده کشاورزی و منطقه از زیر عوامل اصلی زمینه ساز توسعه نیافتگی در منطقه می باشد.
    نتیجه گیری
    این پژوهش، فارغ از جهت گیری های موجود در راهبردهای توسعه به دنبال یافتن پاسخی روشن برای توسعه نیافتگی مناطق روستایی در شرایط خشکسالی های شدید و مستمر بود. یافته های این پژوهش کیفی نشان داد که روند توسعه روستایی در منطقه مورد مطالعه نگران کننده است و بیم آن می رود که با افزایش فقر و مهاجرت، انجام مداخله گری های مختلف توسعه مدار توجیه ناپذیر گردد. با توجه به اینکه روابط علی و پیچیده ای میان عوامل زمینه ساز توسعه نیافتگی روستایی حاکم است، تحقق توسعه روستایی نیازمند از بین بردن همزمان موانع اصلی می باشد.
    بدین منظور پیشنهادهای شامل پایش مستمر خشکسالی و استقرار سامانه های هشدار زودهنگام، توافق سیاسی- اجتماعی در زمینه نحوه توزیع منابع آب مشترک، انتقال آب شرب از مناطق همجوار و تخصیص یارانه آب، مشارکت حداکثری مردم منطقه در برنامه های توسعه، مشارکت مراکز تحقیقات در امر پژوهش در زمینه گیاهان کم آب متناسب با اقلیم منطقه، ارتقای نظام اطلاعات مدیریت خشکسالی از طریق ارائه خدمات ترویجی کارآ، برگزاری دوره های کوتاه مدت مدیریت تجاری/ حرفه ای برای کشاورزان و غیره برای مدیریت آب و تسهیل فرایند توسعه در منطقه ارائه می گردد.
    کلیدواژگان: تنگناهای توسعه روستایی، خشکسالی، احداث سد، خانوار روستایی، مدیریت خشکسالی، فارس
  • مجید فرهادی یونکی، زاهد شفیعی*، مهدی راستقلم صفحات 157-177
    مقدمه

    گردشگری یکی از شناخته ترین ابزارهای اصلی مورد استفاده برای برنامه ریزی و اجرای استراتژی های توسعه در نواحی روستایی می باشد. مناطق روستایی به دلیل ویژگی های متمایز فرهنگی، تاریخی، قومی و جغرافیایی، مورد توجه ویژه گردشگران قرار دارند شهرستان سامان دارای چهار روستای هدف گردشگری با نام های: سوادجان، هوره، چلوان و یاسه چای است و این روستاها دارای توانمندی های بالقوه و بالفعلی در صنعت گردشگری هستند، ولی در جذب گردشگر و توسعه گردشگری از شرایط مطلوبی برخوردار نمی باشند. عوامل مختلفی در ایجاد این شکاف بین وضع موجود و مطلوب مطرح است که ازجمله این عوامل می توان به عدم وجود برندمقصد در این روستاها اشاره کرد. ازاین رو این پژوهش درصدد شناسایی پیشران های کلیدی و موثر در ساخت جوهره برند در روستاهای هدف گردشگری مطالعه موردی شهرستان سامان در استان چهارمحال و بختیاری است.
    مبانی نظری تحقیق: گردشگری روستایی یکی از انواع گردشگری است که موجب توسعه اقتصادی – اجتماعی و منابع طبیعی جوامع روستایی می گردد. این نوع گردشگری به عنوان راهبردی برای حفظ محیط زیست و فرهنگ بومی مناطق روستایی قلمداد می شود. گردشگری روستایی یکی از شیوه های ممکن برای حل بسیاری از مشکلات و مسائل نواحی روستایی محسوب می شود و به دلیل آثار مثبت اقتصادی که به همراه دارد می تواند به کند شدن روند تخلیه سکونتگاه های روستایی و کاهش مهاجرت روستاها کمک کند. ازجمله الزامات و پیش شرط های توسعه گردشگری، برند سازی برای مناطق روستایی در جهت شناسایی ظرفیت های مناطق روستایی به گردشگران به منظور جذب هر چه بیشتر آن ها می باشد. به گونه ای که فقدان برند مقصد باعث عدم ارتباط منطقی و عاطفی گردشگران با مقصد می شود.
    برندسازی مقصد گردشگری صرفا فرایند طراحی لگو برای مقصد گردشگری نیست، بلکه یک برنامه استراتژیک، مبتنی بر مشارکت همه ذینفعان هست که موجب می شود محصولات، خدمات و تجربیات منحصربه فرد مقصدگردشگری در قالب یک پیام منسجم به اطلاع مشتریان در بازارهای هدف برسد. در یک تعریف کلی برند مقصد عبارت است از هر آن چیزی که در غالب خدمات، طرح، لگو، عبارت، تصویر، و.. که نه تنها هویت بخش یک مکان است بلکه متبلور کننده سطحی از کیفیت و یا تجربه در ذهن مخاطب می شود به گونه ای که فرد را تشویق به بازدید و یا تجربه مجدد می کند. بدین منظور با الهام از مدل برندمقصد گردشگری کونیک (2006) اقدام به طراحی مدلی مناسب برند مکان شد. این مدل به گونه ای طراحی شد که نه تنها نظر گردشگران بلکه نظر جامعه محلی و کارشناسان را در شکل گیری برند مکان قرار گیرد. بدین ترتیب این مدل برند مکان دارای پنج مولفه: 1-تصویر برند 2-کیفیت ادراک شده 3- آگاهی از برند 4- وفاداری به برند 5- حس تعلق می باشد که وفاداری به برند تنها از دید گردشگران و حس تعلق به مکان تنها از دید جامعه محلی مورد سنجش قرار می گیرد.
    روش شناسی: از نظر نوع، روش تحقیق توصیفی _ پیماشی و از لحاظ هدف کاربردی می باشد، برای جمع آوری دادها از سه نوع پرسشنامه برای سه گروه جامعه محلی، بازدیدکنندگان و کارشناسان استفاده شده است. حجم نمونه بازدیدکنندگان طبق جدول مورگان 384 نمونه، حجم نمونه جامعه محلی طبق جدول مورگان 365 نمونه و حجم نمونه کارشناسان به روش دلفی 25 نمونه انتخاب شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تی تک نمونه و یو من ویتنی با استفاده از نرم افزار SPSS و روش آینده پژوهی به کمک نرم افزار میک مک استفاده شده است.
    یافته های تحقیق: در پژوهش حاضر ابتدا با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای به سنجش میزان مطلوبیت متغیرهای، مولفه های برند از دید گردشگر و جامعه محلی به صورت مجزا پرداخته شده است و بعد از آن با استفاده از آزمون یو من ویتنی به بررسی میزان شباهت و تفاوت نظر بازدیدکننده و جامعه محلی در میزان مطلوبیت متغیرها پرداخته شده است که برای انجام این آزمون ها از نرم افزار (SPSS) استفاده شده است. درنهایت پیشران های استخراج شده حاصل از این دو آزمون در دو جامعه در اختیار کارشناسان به منظور امتیاز دهی تحت روش آینده پژوهی قرار می گیرند که بدین منظور از نرم افزار میک مک استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که پیشران های: 1-باغات، 2- گردشگری آبی، 3-حس تعلق به مکان، 4- محصولات دامی باغی و زراعی، 5- فرصت استراحت، 6- چشم انداز و 7- مراکز اقامتی روستایی به ترتیب اولویت های ذکر شده تاثیرگذارترین و کلیدی ترین پیشران ها در جوهره برند روستاهای هدف گرشگری شهرستان سامان هستند.

    نتیجه گیری

    این پژوهش در تلاش بوده است با نگاه کاربردی تر به برند مقصد و طراحی مدل جدیدی برای برندسازی مکان به گونه ای که اکثر ذینفعان (جامعه میزبان، بازدیدکنندگان وکارشناسان) را شامل دهد و مشکلات پیشین را تا حد ممکن رفع کند. با توجه به نتایج به دست آمده در پژوهش پیشنهادهای ذیل ارائه می شود: 1- بازاریابی مقصد گردشگری باید بر اساس اهداف برند سازی مقصد گردشگری در روستاهای هدف گردشگری و متغیر های انتخاب شده باشد که بر اساس آن بازاریابی استراتژی مناسب باعث افزایش آگاهی گردشگران از مقصد گردشگری، جذابیتی برای تصویر و کیفیت ادراک شده ایجاد کرده و همچنین باعث افزایش وفاداری به برند و حس تعلق به مکان می شود که برای هر یک از بازارهای هدف مختلف از استراتژی بازاریابی مناسب آن استفاده شود به گونه ای که تمام استراتژی های بازاریابی باید در راستای هویت برند مقصد آماد ه شده باشد. 2- طراحی یک نقشه توریستی برای شهرستان سامان متناسب با متغیر های انتخاب شده، 3- اقدام به طراحی آرم، لگو، شعار، فیلم و... متناسب با متغیرهای انتخاب شده برای مناطق موردمطالعه، 4- طراحی لگو و شعار و... متناسب با متغیرهای انتخاب شده در مناطق مورد مطالعه نه تنها هویت بخش روستاهای موردمطالعه به صورت مجزا است بلکه با نصب و قرار دادن آن بر روی محصولات و خدمات ارائه شده سبب شناسایی مناطق و ارتقاء گردشگری در مناطق موردمطالعه متناسب با قابلیت هایشان می شود.

    کلیدواژگان: برند مقصد، گردشگری روستایی، روستای هدف گردشگری، چهارمحال و بختیاری
|
  • Davood Jamini, Vahid Riahi Pages 1-23
    Purpose
    During recent decades, rural settlements in developing countries have undergone significant changes in global development and in pursuit of development, in accordance with the geographic conditions governing them. The intensity and direction of these changes have been different. The study of functional changes of rural settlements located in the central district of Ravansar County is the main objective of this study.
    Design/methodology/approach: This applied research is a qualitative research that has been carried out using Grounded Theory Method. The methodological approach of the dominant theory in this research is the Glaser’s (1978) approach.
    Finding: The findings of the research indicate that during a systematic process, rural subsistences have progressed towards gradual economic development through the two concepts of agrarian reforms and mechanization of the agricultural sector.
    This positive trend, with institutional interferences and inefficient rural development policies, the economic downturns of villages have finally provided the ground for the functional development of villages through the implementation of inheritance law, poor management of environmental resources, cross-sectoral supportive policies, and targeted subsidies.
    This functional development of villages has many symbols, including a strong tendency towards service activities, the prevalence of consumerism, the formation of affiliated villages, a strong market dependence, and so on. It should be noted that in the present research, "inefficient rural development policies" have been identified as a central issue.
    Research limitations/implications: Low familiarity of the rural population with Persian language (due to the fact that the inhabitants of the study area are Kurds), the high cost of commuting to the villages, the difficulty of establishing trust with villagers, and the lack of welcoming support from institutions related to rural affairs for the researchers in the various stages of the research were the most important limitations of this research.
    Practical implications: A fundamental revision of rural development policies in view of the changes that have taken place in rural settlements, in accordance with the geographic conditions governing them, is the most important scientific solution of the present research.
    Originality/value: In the current research, for the first time in Iran, functional changes in villages have been deeply studied through Grounded Theory Method.
    Keywords: Rural development, Rural function, Grounded Theory Method, Ravansar County
  • Alireza Soleimani, Ali Majnouni Toutakhane, Ahmad Aftab Pages 25-40
    Purpose
    The aim of this study was to investigate the role of tourism development in the promotion of social welfare in rural East Azerbaijan province.
    Design/methodology/approach: The research paper is based on analytical-explanatory technique; it was carried out through a survey. The research population comprises the residents of the tourist villages. Five hundred (500) participants were selected as the sample size based on Cochran formula. Experts confirmed the face validity of the questionnaire. They performed a pilot study on 60 questionnaires within the same region. The applied questionnaire was 0.885 to 0.894 reliable based on the obtained data using Cronbach alpha.
    Finding: Spearman’s correlation test revealed that all research variables were positively and significantly related to tourism except sense of safety and security as well as improvement of consumption patterns. In addition, results of Mann-Whitney test showed that tourism and social welfare were more associated with tourist villages of East Azerbaijan than that of other non-tourist villages. In addition, the results of regression analysis revealed that 9 variables out of 11 obtained 89% of the variations. Accordingly, the variables of quality of life, occupation, and future expectancy have been more effective.
    Research limitations/implications: The recommendations in this research paper can be used in different areas of tourism management and development of villages in this region.
    Keywords: Rural tourism, social development, social welfare, East Azerbaijan, Iran
  • Aida Sadrossadat, Hamdollah Sojasi Qeydari, Aliakbar Anabestani Pages 41-62
    Purpose
    The present study aims at examining the adaptability of physical features to feeling of security among the residents of the rural area of Toos. The achievements are supposed to be used in quality improvement of rural guidance plans in line with increasing security potentials of rural areas.
    Design/methodology/approach: The methodology of this study is correlative, and data collection was performed through library and field studies. The extracted physical indices were obtained from the studies and rural guidance maps, while feeling of security index was obtained through 386 researcher-made questionnaires filled by the residents of 13 villages in the countryside of Mashhad in Toos rural area. The validity of the questionnaires was confirmed through an expert board and their reliability in the security feeling variable was confirmed by Cronbach alpha 0.8. SPSS software was used for data analysis.
    Finding: The findings of the study indicated a significant negative correlation between many of the form and morphology indices of feeling of security. The correlation between the size of the village and feeling of security is significant and equals to -0.804. Moreover, a significant inverse correlation was found between population density and feeling of security which was equal to 0.592. Among the functional status indices, we can refer to an inverse moderate correlation between the distribution of services and the scale of land uses. Accessibility index indicates a strong inverse relationship of impenetrability (with correlation coefficient of 0.670) and the design of dead-end and narrow streets with feeling of security.
    Research limitations/implications: The limitation of this study includes the bureaucracy of the administrative network, lack of official data and the time-consuming data collection.
    Practical implications: Generally, the confirmation of the strong relationship among most of the variables indicates that it is required to develop principles of secured places and to give more consideration to the physical security in rural guidance plans, which are the most important related documents in the country.
    Originality/value: The relationship between them has been ignored in rural areas in spite of the extended volume of rural guidance plans based on their physical context, as well as insecurity of the rural areas at the urban fringe.
    Keywords: Rural guidance plan, physical features, feeling of security, Toos rural area
  • Homa Soroushmehr, Mousa Aazami, Nader Mehregan, Ahmad Yaghobi Farani Pages 63-77
    Purpose
    The purpose of this study was to evaluate the sustainable rural quality of life index in Iran during the period of 1991-2016 and to measure the effects of various government investments on this index.
    Design/methodology/approach: The data were collected from the Statistics Center, the Central Bank and the World Bank. The value of the quality of life indicator was calculated using the software Eviews during the course of the study. The effect of independent research variables including government investment in agriculture, education, health, and rural development using the ARDL model in Microfit software is estimated.
    Finding: The results of the model estimation in the short run indicate that every 1 percent increase in government investment in agricultural sectors was 0.55 percent, health and treatment 0.54 percent, education 31.3 percent, increase the quality of life respectively. But investment in rural development does not affect quality of life in the short term but investment in rural life does not affect in the short term. In the long run, every 1% increase in investment in agricultural sectors is 0.65%, health and treatment 0.64%, education 45.0% and 32% in rural development in improving quality of life and its sustainability respectively.
    Research limitations/implications: Access to statistics is very difficult and has been obtained through reviewing all budget rules for the research courses.
    Practical implications: Strategy for employment to villagers with the support of public policy, based on qualify for investment, jobs, and services in rural areas contributes to the strengthening of agriculture, the changes in agricultural production and natural resources, the creation of jobs in non-farm income and as a result, the increased demand for local agricultural and non-agricultural products.
    Originality/value: Considering sustainable factors in evaluating quality of life and the effect of government investment in rural life by the applied method are the advantages of this study that has not been studied in previous studies.
    Keywords: Government investment, quality of life, sustainablity, Iran, ARDL
  • Seyyed Amir Mohammad Alavizadeh, Aliakbar Zendehdel, Ali Izadi Pages 79-95
    Purpose
    This study aimed to analyze the effects of saffron cultivation on the quality of life of rural households in Rostaq Dehestan in Khalilabad county.
    Design/methodology/approach: This is an applied study based on a descriptive-analytical method used to examine the understudy parameters. The data were collected from 337 sample households based on field studies and by the Cochran sampling method. Then, the data were also collected based on selected indicators and using a household questionnaire. The validity of the questionnaire was evaluated by the university professors of geography and rural planning and agricultural promotion and training. The validity coefficient of the questionnaire was obtained using the SPSS software of 0.85. Kendall's statistical tests and one-way variance analysis was used in SPSS software to analyze the collected data.
    Findings: The research findings show that Neghab village with a similarity index of 0.48 has the greatest impact of saffron cultivation on the quality of life of the households among the villages of Rostaq Dehestan. On the other hand, the results of the Kendall test confirmed the relationship between saffron cultivation and quality of life with 99% confidence. Moreover, the results of one-way ANOVA showed that the economic dimension among other effective dimensions of the saffron cultivation on the quality of rural households is more pronounced.
    Research limitations/implications: The lack of access to statistical information when visiting the Agricultural Jihad of Khalilabad, Khalilabad Governorship, the Natural Resources Administration of Khalilabad, as well as completing the questionnaire depending on the issue at the village level are some of the challenges of the present study.
    Practical implications: According to the research findings, solutions to promote and train the ways for production and productivity of households in this village are recommended for the cultivation of this supra-strategic product (Saffron).
    Originality/value: The present study is important since it focuses on the impact of saffron cultivation for improving the quality of life of rural households with respect to the income generation process of this product.
    Keywords: Effects of cultivation, Saffron, quality of life, income generation, Rostaq Dehestan
  • Abdorreza Roknoddin Eftekhari, Mahdi Pourtaheri, Zahra Soleimani Pages 97-114
    Purpose
    Evaluation of zoonotic diseases have existed since the beginning of human life on earth, but in recent decades it has become much more important. Today, zoonotic diseases not only important in health area, but also in international economics and politics are also special place are important. the main objective of the present article is to assess the impact of the physical quality livestock building on the development of human and animal health in rural areas.
    Methodology
    In this regard, a survey method has been used. After applying the Cochran formula, 382 questionnaires were prepared in the form of a form and a questionnaire. case study is rural regions of Firouzeh county. For measure the research hypotheses, Binomial test and Linear Regression and TOPSIS has been used. Therefore, the research method is descriptive and analytical.
    Results
    Binomial test results show that the villages are unfavorable in terms of physical quality of livestock buildings. Linear regression results show that increased physical quality of livestock buildings has a direct impact on the development of livestock and human health. Also according to TOPSIS, Taghiabad village, Nayerabad and Shorab are ranked first to third in terms of the high quality of livestock buildings.
    Practical solutions: Provide trifle and long term loans to ranchers, making changes to the old buildings keeping the livestock according to the quality standards of the livestock building, having a regular program for washing and cleaning the livestock building, more systematic monitoring of health centers by collecting livestock excrements and preventing the accumulation of waste at public passages are suggestions that can help improve the quality of livestock building and human health.
    Significance of the Study: Regarding the approach to physical quality and its impact on the development of human health and livestock in rural areas and in terms of the area studied, this research has been the first research on the health of animals and humans in rural areas (Firouzeh villages).
    Keywords: Physical quality, livestock buildings, the development of livestock health, the development of human health, Firouzeh County
  • Saadi Mohammadi, Khadijeh Rostami Pages 115-134
    Purpose
    The present applied survey has been done for the purpose of the evaluation of function quality and effectiveness of Malakhord borderline market on the changes of villagers’ life quality level in Dezli Dehestan of Sarvabad County.
    Design/methodology/approach: This research is descriptive-analytic from the view point of method and library and field methods have been used on the basis of questionnaire distribution and interview to collect data. The sample size includes 250 people from the head of the households of active villages in the market that their number was specified using Corcoran formula and the questionnaires were distributed according to their class among the sample villages and distributed randomly among the head of the households.
    Findings: The analysis of the data using descriptive statistics indexes and the tests of inferential statistics (Chi-Square, one-sample t-test, Friedman test, Paired Samples t-test, path analysis) showed that generally the market has caused the improvement of the villagers’ life quality level in comparison to the previous period before the establishment of it and it is this economic aspect of the villagers that has had the most improvement and positive change.
    Research limitations/implications: Being faraway, the dispersion and the location of a large number of villages in the zero region, the villagers lack of familiarity with questionnaire completion, and not accessing easily to family guardians with the questionnaires were among the imitations of this survey.
    Practical implications: According to the survey findings, solutions like the improvement of the roadways to the market, the will of domestic organizations to prevent sectional holidays, the improvement of services and welfare facilities across the market, using local people to manage and coordinate the market affairs, exporting the villagers’ products to the neighboring country, allocating a part of the market income to the construction and physical development of the villages, and devoting another part to the young villagers looking for jobs as loan are suggested.
    Originality/value: Trading in the form of borderline markets, purposefully and lawfully, can pave the way for economic, social and physical development of the borderline rural areas and as a result will prevent migration, population leaving and the instability of the villages that can have negative consequences in the local, regional and national level.
    Keywords: Borderline market, Life quality, Dezli Dehestan, Sarvabad County
  • Marzieh Keshavarz Pages 135-156
    Purpose
    Several models of rural development have been proposed but they have failed to adequately explain why development stagnates in certain regions. To fill this knowledge gap, this qualitative research was conducted.
    Design/methodology/approach: Based on focus group interviews with farmers and semi-structured interviews with rural managers and experts from two sub-counties in Kherameh, Fars province, the barriers of rural development under drought were investigated.
    Finding: Various adaptation strategies, such as changing cropping pattern, developing greenhouses and rising mushroom, quail and ostrich, have been applied by farmers in order to reduce the negative impacts of drought and water scarcity. However, different barriers including climate variability, quantitative and qualitative reduction of water resources, unemployment and lack of sustainable job opportunities, limitation of financial resources and investment, inefficiency of institutional supporting policies, limitation of budgets and loans, and uncertainty about future of agriculture have prevented rural areas from development.
    Practical implications: Continuous monitoring of drought and developing early warning systems, consensus about distribution of common water resources, water conveyance from other regions and considering water subsides, local participation in development planning, encouraging research institutes to focus their research on investigating and producing water resistance crops, improving drought management information through effective extension services and linking urban-based businesses with small-scale crop producers are offered to improve rural development in this drought prone area.
    Originality/value: Given that a similar study has not been conducted about rural development traps under drought, the findings of this study can be used by rural development planners and practitioners.
    Keywords: Barriers of rural development, Drought, Construction of dam, Rural families, Drought management, Fars
  • Majid Farhadi Uonaki, Zahed Shafiee, Mahdi Rastghalam Pages 157-177
    Purpose

    The present study has two major purposes; the first of which is the identification of the key propellants in the essence of the brand of target tourism villages of Saman County in Chahar Mahal and Bakhtiari Province, and the second purpose is prioritizing of the effective key propellants in the essence of the brand of target tourism villages of Saman County in Chahar Mahal and Bakhtiari Province.
    Design/methodology/approach: This study is an applied one, and data are collected using a descriptive-survey method. To collect data, three types of questionnaires have been used for three groups of the local community, visitors, and experts. According to Morgan table, the sample size of the visitors and the local community are 384 samples, and 365 examples, respectively, and the sample size of the experts, with Delphi technique, was 25. To analyze the samples, one-sample T-test and Mann-Whitney U-Test using SPSS software and structural analysis (paired squares) using MICMAC software were used.
    Findings: The results of this research showed that the most effective key propellants in the essence of the brand of target tourism villages of Saman County in priority order are, 1. gardens, 2. water-based tourism, 3. place attachment, 4. plants and animals species, 5. the opportunity for relaxing, 6. beautiful landscapes, 7. rural accommodations.
    Research Limitations/Implications: The high cost of the research and the required time to fill out the questionnaires, with regard to the extent of the study area, were among the main challenges facing the present study.
    Originality/Value: The present study is looking for a model and method for making a sustainable brand that not only give identity to the local community but also it is attractive to tourists and fulfills experts’ views. So, the present model has the mentioned features.

    Keywords: Destination brand, Rural tourism, Target tourism village, Chahar Mahal, Bakhtiari