فهرست مطالب

Research and Rural Planning - Volume:7 Issue: 3, Autumn 2018

Journal of Research and Rural Planning
Volume:7 Issue: 3, Autumn 2018

  • تاریخ انتشار: 1397/07/08
  • تعداد عناوین: 9
|
  • حسنعلی جهانتیغ، محمودرضا میرلطفی * صفحات 1-16
    مقدمه

    با شروع مهاجرت های بین المللی و گستردگی آن ها، همه جوامع بشری به نحوی با چالش مهاجرت مواجه شدند. شواهد نشان می دهد مهاجرت های فرامرزی در برخی مواقع باعث از بین رفتن یکپارچگی ملی، برهم خوردن ترکیب قومی- ملیتی کشور میزبان، جاسوسی و فعالیت های ضد امنیتی، افزایش شورش ها و نزاع بین مهاجرین و جمعیت بومی می شود. این امر باعث می شود تا نظام سکونتگاهی کشور میزبان وبه ویژه مناطق مهاجرنشین با معضل جدی روبرو گردد. نگاه ریشه ای به این موضوع نشان می دهد، افرادی که از زادگاه و زاد بوم خود کوچانده شده و در مکان دیگری سکنی داده می شوند، نمی¬ توانند حس مکانی همسانی برای هر دو جا بیابند. لذا همین ناخشوشایندی¬ هاست که اساس تداوم تنش را در نقاط مختلف جهان به دنبال دارد.

    مبانی نظری تحقیق

    مرور کلی بر مبانی نظری و پیشینه پژوهش نشان می دهد که تعلق مکانی بحثی مهمی از نظر جامعه¬ شناسی و برنامه¬ ریزی محلی می-باشد. حس تعلق بر مکان برآیند تعامل سه ضلع فرد، دیگران و محیط می باشد. شرایط محیطی، اجتماعی و فردی در سطح تعلق مکانی موثر است. از سوی دیگر، شرایط مزبور در مکان¬ های متفاوت، فرق می¬ کنند و بنابراین هر مکانی شرایط خاص خود و بالتبع سطح تعلق مکانی متفاوت دارد. در این بین، سکونت¬ گاه¬ های مهاجرپذیر مکان¬ های زیستی مهمی هستند زیرا می¬ توان آن¬ ها را با ویژگی های چون حضور خانوارهای عمدتا مهاجر و کم درآمد، ضعف امنیت، ضعف بهداشتی، کیفیت نامطلوب مسکن، کمبود امکانات و زیر ساخت¬ ها شناخت. عمدتا این شرایط نامساعد منجر به کاهش تعلق فرد به مکان می¬ گردد و این ضعف تعلق می¬ تواند پیامدهای نامطلوبی برای فرد و جامعه مهاجر پذیر داشته باشد که این امر در بین مهاجران فرامرزی سنخیت بیشتری دارد.

    روش تحقیق

    پژوهش حاضر از نظر نوع هدف، کاربردی - توسعه¬ ای و از لحاظ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داد ها از روش مطالعات کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. مطالعات میدانی نیز به صورت پیمایشی به منظور مشاهده وضع موجود، جمع آوری اطلاعات روستاها، توزیع پرسشنامه و مصاحبه با جامعه نمونه بوده است. حجم نمونه خانوار در 31 روستای مورد نظر (تعداد 3669 خانوار) با استفاده از فرمول کوکران در سطح 95 درصد برابر با 347 نفر از سرپرستان خانوارهای افغان تعیین گردید. همچنین برای اطمینان بیشتر از نتایج مطالعات میدانی تعداد 51 پرسش¬ نامه نیز بیشتر از حجم نمونه تکمیل شد. روش نمونه گیری به کار گرفته شده در این پژوهش از نوع نمونه گیری هدفمند بوده است. میزان آلفای کرونباخ بعد تعلق مکانی 779/0 به دست آمده است. به دلیل کمی بودن داده های پژوهش، برای بررسی رابطه بین میزان افاغنه بر میزان حس تعلق مکانی در روستاهای مورد مطالعه از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شد.

    یافته های تحقیق

    یافته های تحقیق حاکی از آن است که وجود افاغنه بر میزان حس تعلق مکانی روستاهای مهاجرپذیر سیستان اثرگذار است بطوریکه با افزایش تعداد افاغنه در هر روستا، میزان حس تعلق مکانی کاهش می یابد و با پایین آمدن میزان افاغنه میزان حس تعلق مکانی روستاها افزایش می¬ یابد.
    همچنین یافته های پژوهش نشان دهنده این است که از بین 31 روستای دارای سکنه افغان، تعداد 14 روستا در فاصله 3 کیلومتری مرز، 10 روستا در فاصله 3 تا 5 کیلومتری مرز و 6 روستا در فاصله 5 تا 10 کیلومتری مرز قرار دارند. نتایج حاصل از این محاسبات گویای این است که بیشترین روستاهای دارای سکنه افغان در مناطق همجوار مرز و کمترین فاصله با مرز (3 کیلومتر) قرار دارند. در واقع می‎ توان اینگونه نتیجه گرفت که با نزدیکی به مرز تعداد روستاهای دارای سکنه افغان بیشتر و با فاصله از مرز از تعداد روستاهای دارای سکنه افغان کاسته می شود.

    بحث و نتیجه گیری

    با استناد از نتایج پژوهش حاضر می توان این گونه استنباط نمود که وجود افاغنه در این نقطه از ایران، باعث برهم خوردن هویت ملی و تعلق مکانی در روستاهای منطقه مرزی سیستان شده است، بطوری که مهاجران عامل اصلی تضعیف تعلق مکانی در مناطق مقصد به حساب می آیند. لذا با عنایت به اینکه حفظ هویت ملی و تعلق مکانی یکی از عوامل مهم در انسجام اجتماعی و توسعه سرزمینی می باشد، باید راه کار اساسی در جهت افزایش آگاهی مردم مرزنشین نسبت به ارزش های سرزمینی از طریق شناسایی نقش افاغنه در منطقه، تبلیغ در زمینه مهم بودن ارزش های بومی کشور و افزایش آگاهی مردم محلی بر پایه ی مقدس بودن نظام سرزمینی در مناطق مرزی اجرا نمود. نتیجه عوامل نامبرده فوق، افزایش انسجام اجتماعی و در همین راستا توسعه مناطق مرزی سیستان می باشد.

    کلیدواژگان: سکونت گزینی غیر رسمی، مهاجرین افغان، تعلق مکانی، روستاهای مرزی سیستان
  • مجتبی سوختانلو * صفحات 17-28
    مقدمه

    یکی از مهم‏ ترین راهکارهای موثر در مواجهه با خشکسالی و کمبود آب کشاورزی در شمال غرب ایران (استان اردبیل) ، توسعه سیستم‏ های آبیاری تحت فشار است. تغییرات آب و هوایی در شمال غرب ایران (استان اردبیل) ، افزایش دوره‏ های خشکسالی و کاهش منابع آب یکی از چالش‏ های عمده در منطقه تحقیق محسوب می‏ شود و هر گونه عوامل موثر بر پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار در میان کشاورزان تاثیر مثبتی بر تولید و قیمت محصولات کشاورزی و مدیریت بهینه منابع آب دارد. بدیهی است مهمترین آسیب های خشکسالی، کاهش میزان منابع آب است. مقدار آب مورد نیاز برای کشاورزی و بهره وری آب، در سال‏ های 2012-2017 در استان اردبیل بسیار کاهش یافته است. بدیهی است که آب مهم ترین مانع توسعه کشاورزی در ایران است و به دلیل افزایش جمعیت، منابع آب یکی از محدودیت های اصلی برای مقابله با افزایش تقاضا برای محصولات غذایی و محصولات کارآمد در بخش کشاورزی است. بنابراین، این مطالعه به دنبال آن است تا عواملی که نقش موثری در پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، میان کشاورزان را دارند، براساس سطوح پهنه بندی خشکسالی در مناطق مختلف مورد بررسی قرار دهد.

    مبانی نظری

    با توجه به ضرورت توجه به تاثیر شرایط محیطی و آب و هوایی محلی بر پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، به شیوه‏ ای نوآورانه تلفیق نقشه پهنه ‏ بندی خشکسالی با تعیین گروه‏ های هدف و تحلیل‏ های اقتصادی-اجتماعی اثرگذار بر پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار مدنظر این تحقیق قرار گرفت. پدیده خشکسالی زمانی اتفاق می افتد که کمتر از بارندگی معمولی در طی مدت زمان طولانی مانند یک فصل یا بیشتر طول می‏ کشد. آنچه مسلم است توسعه سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، از یک روند پایدار در ایران پیروی نمی کند؛ به طوری که تکنولوژی وارد شده از روش های آبیاری تحت فشار با شرایط آب و هوایی، خاک، زمین و کشاورزی در مناطق مختلف ایران سازگار نیست. بنابراین روند پذیرش این سیستم‏ ها در میان کشاورزان ایران بسیار کند است. از سوی دیگر، عوامل مهار کننده برای پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار فراتر از مسائل فنی و فن آوری هستند و عوامل اجتماعی و اقتصادی، سطح آموزش، شرایط آب و هوایی و عوامل انگیزشی نیز موثر هستند. در مطالعات متعددی بر نقش دانش و نگرش و عوامل اجتماعی- اقتصادی و فردی کشاورزان بر بکارگیری سیستم‏ های آبیاری تحت‏ فشار و تاثیر آن در تصمیم‏ گیری آنان برای پذیرش سیستم‏ های آبیاری مدرن پرداخته شده است که در این تحقیق به اجماع کاملی درباره متغیرهای اثرگذار اشاره می شود.

    روش تحقیق ‏

    در مرحله اول، به روش پهنه بندی خشکسالی استان اردبیل (با کمک شاخص SPI و نرم افزار GIS) ، با توجه به مقادیر شاخص سه منطقه مرتبط با خشکسالی، شامل مناطق با سطوح خشکسالی ملایم، متوسط و شدید تعیین شد و نقشه پهنه‏ بندی خشکسالی استان اردبیل در این سه منطقه با کمک نرم افزار GIS تدوین گردید. در مرحله دوم، با مراجعه به نقشه پهنه‏ بندی خشکسالی بدست آمده و انطباق مناطق خشکسالی (سه منطقه دارای شرایط خشکسالی شدید، خشکسالی متوسط و خشکسالی ملایم) با مکان مناطق روستایی منتخب تحقیق (توسط نرم افزار GIS) ، مناطق هدف برای جمع‏ آوری اطلاعات تعیین شد. پس از تعیین مناطق هدف، به روش نمونه‏ گیری خوشه ‏ ای چندمرحله‏ ای و به کمک فرمول کوکران، دو گروه از کشاورزان پذیرنده و نپذیرنده روش‏ های آبیاری تحت‏ فشار از سه منطقه مطالعه (از هر منطقه سه روستا) انتخاب شدند. نمونه آماری شامل 415 کشاورز بود. از میان آنان 125 نفر پذیرنده و 290 نفر نپذیرنده روش‏ های آبیاری تحت فشار بودند. همچنین تعداد نمونه ها بر اساس پهنه بندی خشکسالی بدین شرح بود: 1- منطقه با خشکسالی شدید (31 نفر پذیرنده و 72 نفر نپذیرنده سیستم‏ های آبیاری تحت فشار) ؛ 2- منطقه با خشکسالی متوسط (98 نفر) و 3- منطقه با خشکسالی ملایم (120 نفر)). جمع‏ آوری داده ها بر روی عوامل مورد بررسی، با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه در مناطق هدف انجام شد

    یافته‏ های تحقیق

    نقشه پهنه بندی خشکسالی در استان اردبیل، سه منطقه خشکسالی با سطوح ملایم، متوسط و شدید را نشان داد. تحلیل رگرسیون لجستیک مورد استفاده در تحقیق، دارای توان پیش بینی مدل 622/0 بود و حساسیت مدل به منظور تعیین درصد صحت 8/85 درصد نشان داد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک، از میان 17 عامل مطالعه، تنها 7 عامل سطح تحصیلات، درآمد مزرعه، دانش درباره سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، زیرساخت‏ های سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، تاثیر شرایط آب و هوای محلی، اعتماد نسبت به بهینه بودن سیستم‏ های آبیاری تحت فشار و بهبود مدیریت آب در مزرعه به طور مثبت و معنی‏ داری بر پذیرش و استفاده از سیستم‏ های آبیاری تحت فشار تاثیر داشته است. در میان عوامل موثر، دانش درباره سیستم‏ های آبیاری تحت فشار (676/32Wald:) ، اعتماد نسبت به بهینه بودن سیستم‏ های آبیاری تحت فشار (855/27Wald:) و زیرساخت‏ های سیستم‏ های آبیاری تحت فشار در منطقه (648/21Wald:) ، مهم‏ ترین عوامل پیش‏ بینی کننده تصمیم کشاورزان برای پذیرش و استفاده از زیرساخت‏ های سیستم‏ های آبیاری تحت فشار را شامل می‏ شد.

    نتیجه گیری

    برنامه‏ های ترویج و آموزش کشاورزی و روش ارزیابی مشارکتی روستایی (PRA) که بر نقش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار در کاهش هزینه‏ های آبیاری مزرعه و بهبود دانش، اطلاعات و مهارت‏ ها برای مدیریت آبیاری مزرعه تاکید دارد، می‏ تواند زمینه‏ ای برای پذیرش سیستم‏ های آبیاری تحت فشار در میان کشاورزان بیشتری را فراهم کند. همچنین برنامه‏ های زیربنایی برای پیاده‏ سازی و راه‏ اندازی سیستم‏ های آبیاری تحت فشار (ساخت لوله‏ ها یا استفاده از بلوک‏ های سیمان در مسیرهای آبیاری تحت فشار، طراحی مخازن آب برای سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، تامین منابع برق و غیره) بایستی در اولویت پروژه‏ های دولتی در مناطق مطالعه قرار گیرد. به نظر می‏ رسد شناسایی و فراهم ساختن زیرساخت‏ های لازم برای اجرای برنامه‏ های آبیاری تحت فشار، باید براساس یک نیازسنجی علمی از شرایط زمین‏ های کشاورزی در مناطق مختلف انجام شود. همچنین تامین مالی مناسب دولتی و حمایت مالی از زیرساخت های مناسب سیستم‏ های آبیاری تحت فشار، زمینه افزایش تمایل کشاورزان برای پذیرش و استفاده از سیستم‏ های آبیاری تحت فشار را افزایش می‏ دهد.

    کلیدواژگان: خشکسالی، سیستم های آبیاری تحت فشار، شاخص بارش استاندارد، استان اردبیل
  • علی اکبر تقیلو * صفحات 29-44
    مقدمه

    روستاهای واقع در محور ارتباطی ارومیه- سلماس در دهستان باش قلعه در معرض تغییر و تحولات زیادی قرار گرفته است. در این محور ارتباطی به جهت گسترش و پراکندگی شهری، تراکم جمعیت، توسعه فعالیتهای خدماتی و تراکم بالای روستایی اراضی در معرض تغییرات شدت کارکردی و تغییر کارکردی قرار دارد. بنابراین برنامه ریزی برای آینده با این روندها و تاکید بر امنیت غذایی و محرومیت زدایی، افزایش درآمد روستایی، حفاطت از اراضی کشاورزی در برنامه های مختلف دولت در سطح فرا منطقه ای، رشد جمعیت، رشد صنعت و شهر نشینی، فساد و رانت بازی، تقسم زمین و کاهش اندازه آنها و تخصیص به کاربری های تفریحی خصوصی، تغییرات دموگرافیک، کاهش کیفیت آب و بحران آب، توسعه و گسترش اتصالات فضایی (راه های روستایی و بین شهری) در سطح منطقه بسیار مشکل است. این روندها تنها بخشی از روندهای جاری در این منطقه را تشکیل که بسیاری از آن ها متضاد و متناقض از هم می باشند. این روندهای متناقض برنامه ریزی کاربری اراضی برای آینده را با مشکلاتی روبرو ساخته است. لذا ضرورت دارد برای استفاده مناسب و مطلوب از اراضی و حفاظت از حقوق تمام ذی نفعان مستقیم و غیر مستقیم منابع زمین، برنامه ریزی را برای حالات مختلف آینده انجام داد. در تحقیق حاضر محقق به دنبال این است که ابتدا پیشران های تغییر کاربری اراضی را براساس اسناد تعیین نماید و سپس سناریوهای کاربری اراضی را شناسایی کند.

    روش تحقیق

    نحوه جمع آوری اطلاعات بصورت پیمایشی و اسنادی است. داده های پیمایشی جهت سنجش و تعیین میزان اهمیت، اثر و انتخاب پیشران های بحرانی با استفاده از نظر کارشناسان و روستائیان بوده است.
    در جهت تدوین سناریوها گامهای زیر به ترتیب طی گردید: گام اول: تعیین اهداف، گام دوم: تعیین فاکتورهای کلیدی، گام سوم: تعیین پیشران ها، گام چهارم: تعیین تاثیر پیشران ها و اهمیت آنها در فاکتورهای کلیدی، گام پنجم: تحلیل تاثیر متقابل پیشران ها بر همدیگر و گام ششم: تعیین پیشران های با تاثیر گذاری مستقیم و تاثیرپذیری غیر مستقیم از پیشران های دیگر.
    برای تعیین سناریوها ابتدا هدف و فاکتورهای کلیدی (تغییر در کارکرد اراضی و تغییر در شدت کارکرد اراضی) تعیین شد. پس از آن، فهرستی از پیشران ها با مطالعه 34 تحقیق داخلی و خارجی در حوزه کاربری اراضی تهیه گردید. بعد از تهیه لیست پیشرانها، پرسشنامه ای جهت سنجش اهمیت و اثر آنها بر فاکتورهای کلیدی از نظر روستائیان و کشاورزان تدوین گردید. پرسشنامه مورد نظر بصورت ماتریس پیشران ها و فاکتورهای کلیدی در قالب طیف لیکرت (تاثیر خیلی زیاد،... تا تاثیر خیلی کم) توسط محقق طراحی شد. بعد از تهیه پرسشنامه به کشاورزان (318 نفر بعنوان نمونه با استفاده از فرمول کوکران بدست آمد) مراجعه گردید و پرسشنامه ها تکمیل شد.
    با توجه به ماهیت و هدف تحقیق (تدوین سناریو های کاربری اراضی) و جلوگیری از افزایش حجم مقاله، تنها نتایج پیشران های تاثیرگذار و تاثیرپذیر غیرمستقیم و تاثیر متقابل پیشران ها در این تحقیق ذکر شده است سایر نتایج ارائه نگردیده است. ولی نتایج نظر کشاورزان در گسترش سناریوها استفاده شده است. برای جمع آوری اطلاعات و تحلیل تاثیر متقابل پیشران ها بر همدیگر پرسشنامه¬ ی دیگری بصورت ماتریس پیشران ها تدوین شد. این پرسشنامه جهت تعیین پیشران های تاثیرگذار و تاثیرپذیر غیرمستقیم از پیشران های دیگر برای ساختن سناریو طراحی شد. برای سنجش تاثیر متقابل پیشران ها بر همدیگر از 22 نفر کارشناس استفاده گردید. در نهایت داده ها و اطلاعات بدست آمده از کارشناسان از طریق تکنیک تحلیل ساختاری در نرم افزار میک مک تجزیه و تحلیل گردید و پیشران های تاثیر گذار مستقیم و تاثیر پذیری غیر مستقیم تعیین شدند.
    پس از تعیین پیشران های تاثیرگذار مستقیم و تاثیرپذیری غیرمستقیم، حالت های هر یک از آنها از طریق مصاحبه با کارشناسان پنج نفره (2 نفر برنامه ریز روستایی، 2نفر برنامه ریز منطقه ای، یک نفر کارشناس منابع طبیعی) برای هر پیشران تعیین گردید. پس از تعیین حالت های سناریوها، پرسشنامه ای در قالب ماتریس حالت ها تدوین شد و در اختیار گروه فوق جهت تعیین میزان تاثیر حالت های هر پیشران بر حالات دیگر پیشران ها قرار گرفت.
    برای انتخاب پیشران ها با تاثیرگذاری مستقیم و تاثیرپذیری غیرمستقیم از تکنیک تحلیل ساختاری در محیط نرم افزاری میک مک استفاده گردید و برای توسعه سناریو از نرم افزار سناریو ویزارد استفاده شد.

    یافته های تحقیق

    بر اساس نتایج، 7 سناریو بدست آمد. در این سناریوها، بسیاری از عدم قطعیت های انتخاب شده عمدتا از عناصر بازاری برنامه ریزی کاربری اراضی به شمار می روند. با توجه به نظام اقتصاد دولتی در ایران پیش بینی وضعیت و رفتار آنها در منطقه از پیچیدگی بسیاری برخودار است. به همین جهت اکثر سناریوها دارای تناقضات بیشتر و میزان پابرجایی کمتری برخودارند. بنابراین کیفیت نقش دخالت بازار و دولت در این فرایند از اهمیت زیادی برخودار است. سرمایه داری صنعتی و بورژوازی شهری امکان اجازه توسعه کشاورزی و تغییر شدت کاربری اراضی را نسبت به تغییر نوع کاربری اراضی نمی دهد. این امر علاوه بر اینکه ناشی از عملکرد بازار همانند واردات محصولات به مناطق مختلف که منجر به کاهش حاشیه سود کشاورزی می شود از طریق دولت نیز در قالب برنامه های مختلف مانند پایین نگه داشتن قیمت محصولات برای افزایش قدرت خرید مردم، تشدید خواهد شد. به نظر می رسد نتایج بدست آمده از سناریوهای تغییر کاربری با نتایج بدست آمده از مطالعات یانگ (2016) در چین و دایجک (2003) در هلند سازگاری زیادی دارد. در نتیجه این پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن رفتار دولت و بازار با توجه به ضعف قوانین اقتصادی، سلیقه ای و رانتی بودن رفتار اجرایی در مورد کاربری اراضی، برنامه ریزی استفاده از زمین را با مشکلات عده ای روبرو خواهد ساخت.

    کلیدواژگان: کاربری اراضی، سناریو، آینده پژوهی، دهستان باش قلعه، ارومیه
  • یوسف قنبری * صفحات 45-60
    مقدمه

    پایین بودن سطح زندگی در نواحی روستایی و در نتیجه مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ، مسائل و مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی و محیطی را هم در نواحی روستایی و هم در نواحی شهری بدنبال داشته است. می توان گفت که عموما بیشتر مهاجرت¬ ها از روستا به شهر بر مبنای دستیابی و ارتقاء کیفیت زندگی در جهات مختلف چون دستیابی به شغل با امنیت بالا، رفاه بیشتر و افزایش سطح تحصیلات و استفاده از امکانات اجتماعی مد نظر است. هرچند که ارتقای کیفیت زندگی در مقیاس¬ های فردی و اجتماعی در سکونتگاه¬ های روستایی از دیرباز مورد توجه برنامه¬ ریزان بوده، اما در دهه های اخیر و با اولویت یافتن توسعه پایدار به تدریج نگرش انسانی و جامعه¬ شناسی درباره کیفیت زندگی در نوشتارهای توسعه و همچنین برنامه¬ ریزی ها و سیاست¬ گذاری های کلان کشورهای پیشرفته راه یافته است. افزون بر این ها جغرافی¬ دانان و برنامه¬ ریزان، محیط ها و مکان های مطلوب و دارای کیفیت مطلوب را، همچون روستای سالم، خانه های سالم و زیست بوم های روستایی مورد توجه قرار می دهند. ولی وجه مشترک این دیدگاه ها را می توان چنین بیان کرد که کیفیت زندگی به عنوان یک مفهوم چندبعدی شامل دسترسی به نیازهای اولیه زندگی از جمله دسترسی به امنیت، شغل مناسب و درآمد و دارایی خوب، بهداشت محیطی، پزشکی و اجتماعی و روابط خوب اجتماعی مانند احترام عمومی، همکاری، تعامل بین افراد و گروه ها، مفهومی برای نشان دادن چگونگی برآورده شدن نیازهای انسانی و نیز معیاری برای ادراک رضایت یا نارضایتی افراد و گروه ها از ابعاد مختلف زندگی در سکونتگاه هاست.

    مبانی نظری

    در ادبیات نظری، مدل های اصلی کیفیت زندگی به دو دسته یا رویکرد به شرح زیر تقسیم می شوند که این دو رویکرد عمده و مجزا، در کشورهای مختلف جهان به وجود آمده است. یک رویکرد اسکاندیناوی است که در اکثر کشورهای اروپایی طرفدار دارد و بر شرایط عینی زندگی و شاخص های مرتبط با آن تاکیذ شده است و کیفیت زندگی افراد در گرو برآوردن نیازهای اساسی زندگی، مانند درآمد، اشتغال، مسکن، تحصیلات و غیره است. رویکرد دیگرف رویکرد امریکایی است که بیشتر به تجارب ذهنی و انتظارات شخصی افراد از زندگی شان، مانند شغل، رضایت از خانواده، احساس شادکامی و غیرع تاکید دارد و رضایتمندی و خوشبختی را معرف های اصلی در نظر می گیرد. به طور کلی، در زمان حاضر اتفاق نظر چندانی در زمینه مفهوم کیفیت زندگی وجود ندارد، اما اگر مشترکات این تعاریف مد نظر قرار گیرد، می توان گفت کیفیت زندگی از شرایط بهتر زندگی که در آن توازن، هماهنگی، مطلوبیت و برابری عادلانه، نهادینه شده یا زمینه های لازم برای زندگی همراه با سلامت، امنین، آسایش، نشاط و خلاقیت پدید آمده باشد. در تحقیقات اخیر، کیفیت زندگی ذهنی اهمیت بیشتری یافته است و برآن بیشتر از کیفیت زندگی عینی تاکید می شود. برخی تعریف بهزیستی را به عنوان شاخص کیفیت زندگی بسیار دموکراتیک دانسته اند، زیرا به جای آن که متخصصان بگویند مردم چه هنگام احساس خوشبختی می کنند، خود مردم درباره آن اظهار نظر می کنند همچنین آن ها معتقدند به سادگی می توان از افراد پریسد تا چه حدی احساس خوشبختی می کنند. با توجه به مباحث ارائه شده در این پژوهش نیز از شاخص های ذهنی برای سنجش کیفیت زندگی در منطقه مورد مطالعه استفاده شده است.

    روش تحقیق

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش تحقیق آن توصیفی- تحلیلی می باشد. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی که با استفاده از ابزار پرسشنامه پژوهشگر ساخته (بر اساس یافته های چارچوب نظری) صورت گرفته است. شاخص ها و متغیرهای پژوهش با استفاده از گویه¬ های مناسب عملیاتی شده و سنجش روایی پرسشنامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ انجام شده است. پایایی پرسشنامه نیز بر اساس نظرات کارشناسان مرتبط انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش ساکنان خسروآباد (افراد بالای 18 سال) در نظر گرفته شده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 262 پرسشنامه به دست آمد که از طریق روش نمونه گیری تصادفی اطلاعات خانوار جمع آوری شدند. اطلاعات نهایی نیز با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته های تحقیق

    وضعیت شاخصهای کیفیت زندگی خانوارهای روستای خسروآباد نشان می دهد که میزان رضایت ساکنین از کیفیت زندگی در این روستا پایین تر از حد متوسط می باشد. به همین دلیل برنامه ریزی و مدیریت مشارکتی دولت و مردم در جهت ارتقای کیفیت زندگی ساکنین آن ضروری می باشد. وضعیت رضایت از کیفیت زندگی در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که بیشترین میزان رضایت ساکنان در شاخص های مشارکت و تعامل اجتماعی (52/3) ، روانی – آرامشی (18/3) و شاخص مسکونی (17/3) می باشد. همچنین کمترین میزان رضایت ساکنین در شاخص های اقتصادی (28/2) ، آموزشی (42/2) می باشد. از مهم ترین دلایل پایین بودن کیفیت زندگی در بعد اقتصادی، عدم برخورداری مناسب مردم از حمل و نقل کارآمد و امکانات تجاری مانند: فروشگاه تعاونی، سوپر مارکت و نانوایی مناسب، پایین بودن سطح کیفیت اشتغال و درآمد (به علت عدم برخورداری روستاییان از منابع تولیدی و اقتصادی متنوع) ، کوچک بودن اراضی کشاورزی، پایین بودن بازده بخش کشاورزی، حمایت ناچیز دولت از کشاورزی و تولیدات آن، رایج بودن شیوه های سنتی تولید، عدم بهره برداری از منابع تولید مکمل بخش کشاورزی مانند صنایع تبدیلی و صنعت گردشگری را میتوان نام برد. در مجموع میزان رضایت ساکنین از کیفیت زندگی شان پایین¬ تر از حد متوسط می باشد. نتایج آزمون t-test نشان می دهد که متغیر جنسیت بر رضایت از کیفیت زندگی نشان می دهد متغیر جنسیت بر رضایت از کیفیت زندگی تاثیرگذار نیست همچنین آزمون تحلیل واریانس ANOVA نشان¬ دهنده تاثیر سطح تحصیلات و درآمد بر کیفیت زندگی است. نتایچ تحلیل رگرسیون نشان می دهد که شاخص اقتصادی (با بتای 0. 244) ، روانی – آرامشی (با بتای 0. 225) بیش ترین تاثیر را بر رضایت از کیفیت زندگی در روستای خسروآباد دارند.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان می¬ دهد که میزان رضایت ساکنین از کیفیت زندگی در روستای خسروآباد پایین تر از حد متوسط می باشد. همچنین می توان گفت که میزان رضایت مردان (88/2) بیشتر از رضایت زنان (85/2) می باشد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که شاخص اقتصادی (با بتای 0. 244) بیش ترین تاثیر را بر روی کیفیت زندگی دارد. نتایج بررسی متغیر حس تعلق مکانی نشان می دهد که میزان تعلق خاطر ساکنین روستا بالاتر از حد متوسط می باشد و شاخص روانی – آرامشی (با بتای 0. 493) بیش ترین تاثیر را بر روی حس تعلق مکانی دارد. با توجه به آزمون اسپیرمن، همبستگی بین رضایت از کیفیت زندگی و حس تعلق مکانی معنی دار (0. 000) و در سطح 99% می باشد.

    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، تعلق مکانی، روستای خسروآباد، شهرستان کوهدشت
  • سمیرا محمودی، سیده فاطمه امامی، مجید یاسوری* صفحات 61-82
    مقدمه

    شناخت و درک مفهوم مکان و فضا در بسیاری از حوزه¬ های علمی کاربرد دارد. فضا و مکان بستری برای فعالیت های انسانی تلقی می شود. در واقع، مفهوم « مکان» ، « احساس مکانی» و « بی¬ مکانی» از مفاهیم اصلی¬ ای هستند که جغرافی¬ دانان اولیه، نظیر یی- فو توآن و ادوارد رلف، در حوزه¬ ی جغرافیای انسانی مطالعه کردند. اهداف اصلی پژوهش حاضر بررسی و مطالعه احساس تعلق به مکان در بین یک گروه قومی مهاجر است که از سال ها قبل در منطقه رودبار در استان گیلان ساکن شده¬ اند. اینکه قومیت کرد تا چه حد توانسته است به محیط زندگی جدید خود با زمینه¬ های فرهنگی متمایز همچون زبان، مذهب، ارزش¬ ها و آداب و مناسک و... ، دلبستگی پیدا کرده و خود را متعلق به آن مکان بداند، یا به هر تقدیر محکوم به ماندن در آنجا هستند؛ دغدغه اصلی نویسندگان مقاله است. بدین منظور پژوهش حاضر بدنبال تبیین اثرگذاری عوامل مکانی- فضایی (جغرافیایی) بر ایجاد حس تعلق مکانی در بین روستاهای کردنشین استان گیلان (شهرستان رودبار) می-باشد. و اینکه اصلا کردنشینان ساکن در روستاهای این شهرستان تمایل به ماندگاری در مکان حاضر دارند و اینکه از موقعیت خود راضی هستند ویا خیر و اینکه چقدر خودشان را وابسته به آن مکان می¬ دانند.

    مبانی نظری

    جغرافیای انسان¬ گرا در سال های اخیر کوشیده است که از تلاش برای شناخت محض مکان ها به سوی شناخت نیروهای اجتماعی شکل¬ دهنده به مکان ها یا شناخت مکان هایی که فرهنگ بشری را شکل می¬ دهند، حرکت کند. در همین راستا انتریکین معتقد است این توجهات « هدایت پژوهش¬ های جغرافیایی به غنای انسانی و فهم کنش انسانی است» . در واقع جغرافیای انسانی هم به مکان و هم به فضا اهمیت می¬ دهد بطوریکه برخی آن را « مطالعه نظام¬ مند آنچه که مکان¬ ها را یگانه و منحصر به فرد می¬ سازد» تعریف کرده-اند و برخی دیگر آن را عبارت از « بررسی سازماندهی فضایی فعالیت انسانی» دانسته¬ اند که در تعریف اول بر مکان و در تعریف دوم بر فضا تاکید بیشتری شده است. از این¬ رو، مقصود از مکان، جای خاصی است در سطح زمین که محدود به موقعیتی است باهویت و شناسایی شدنی که ارزشهای ویژه و معینی با خود دارد. بعبارت دیگر، مکان عبارت است از پیوند اشیا و فضا در درون محدوده و مرزی مشخص که براساس آنها تفاسیر و ارزشهایی را به خود می¬ گیرد

    روش تحقیق

    این پژوهش از نظر ماهیت جزء تحقیقات کمی و از لحاظ شیوه تحلیل داده¬ ها، توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده¬ ها به شیوه¬ ی کتابخانه¬ ای و اسنادی و نیز روش های میدانی و پیمایشی انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق، روستاهای کردنشین استان گیلان واقع در شهرستان رودبار با تعداد 12 روستا و مجموع 2955 نفر جمعیت (براساس سرشماری سال 1395). تعداد نمونه-ها با استفاده از جدول مورگان، 340 نفر تعیین شد که به منظور افزایش سطح اطمینان و کاهش خطا در داده¬ ها، تعداد نمونه¬ ها افزایش یافته و 355 پرسشنامه تکمیل گردید. روایی پرسشنامه توسط تعدادی از اساتید دانشگاه گیلان تایید شد و همچنین برای تعیین پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که با نتیجه 874/0 مورد تایید قرار گرفت. از سوی دیگر، در پژوهش حاضر به منظور سنجش عوامل مکانی- فضایی موثر بر حس تعلق مکانی در میان کردهای استان گیلان، از سه بعد اصلی شامل بعد مکانی (شاخص¬ های محیطی و کالبدی) ، بعد اقتصادی (شاخص-های کاربری زمین، شغل و درآمد و خدمات مالی) و بعد اجتماعی- سیاسی (شاخص¬ های امنیت، مشارکت اجتماعی، همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و نهادهای رسمی و غیررسمی) ، استفاده شده است.

    یافته های تحقیق

    در این بخش ابتدا به منظور بدست آوردن سطح احساس تعلق مکانی جامعه موردمطالعه از آزمون T تک نمونه ای یا تی تک گروهی بهره گرفته شده است. میانگین نمره احساس تعلق مکانی در گروه نمونه 1/3 با انحراف استاندارد 4/0 است که بطور معناداری (000/0> p) در سطح متوسط و تقریبا برابر با میانگین (3) می¬ باشد. بدین ترتیب، با آگاهی از میزان احساس تعلق مکانی جامعه نمونه، به بررسی مولفه¬ ها و شاخص¬ های مکانی- فضایی (جغرافیایی) موثر در آن می¬ پردازیم. به لحاظ آمار استنباطی نتایج بدست آمده از همبستگی اسپیرمن نشان¬ دهنده رابطه ناقص و منفی بین متغیرهای مستقل (فاصله از مراکز دهستان، بخش و شهرستان) و متغیر وابسته (احساس تعلق مکانی) است؛ یعنی هرچه فاصله¬ ی روستا از مراکز دهستان، بخش و شهرستان بیشتر باشد، میزان احساس تعلق مکانی روستاییان کاهش می¬ یابد. براساس ضریب تعیین R2، 5/4 درصد از واریانس احساس تعلق مکانی در خانوارهای روستایی مورد مطالعه، توسط موقعیت قرارگیری روستا (میزان فاصله از مرکز دهستان، فاصله از مرکز بخش، فاصله از مرکز شهرستان) تبیین می¬ شود. تحلیل همبستگی بین میزان تحصیلات و مدت زمان سکونت در روستا با احساس تعلق مکانی روستاییان نیز بیانگر آن است که بین میزان تحصیلات و احساس تعلق مکانی رابطه ناقص و منفی وجود دارد؛ یعنی با افزایش سطح تحصیلات روستاییان، میزان احساس تعلق به مکان در آنها کاهش می¬ یابد. بین مدت زمان سکونت در روستا و احساس تعلق مکانی آنها رابطه مستقیم و مثبت برقرار است به این معنی که افرادی که از سکونت آنها در روستا مدت زمان بیشتری می¬ گذرد، احساس تعلق مکانی در آنها بیشتر است. در نهایت، نتایج حاصل از رگرسیون خطی نشان می دهد که عوامل مکانی، اقتصادی و اجتماعی- سیاسی تغییرات در احساس تعلق مکانی روستاییان را تبیین می¬ نمایند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته¬ های نظری پژوهش، مهمترین عوامل مکانی- فضایی موثر بر احساس تعلق مکانی در سه بعد مکانی (شاخص¬ های محیطی و کالبدی) ، اقتصادی (شاخص¬ های کاربری زمین، شغل و درآمد و خدمات مالی) و اجتماعی- سیاسی (شاخص¬ های امنیت، مشارکت اجتماعی، همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و نهادهای رسمی و غیررسمی) با استناد به مطالعات صاحب نظرانی همچون فریتز استیل (1981) ، پانتر (1991) ، شامای (1991) ، بونتو و همکاران (2002) ، سالواسن (2002) ، پرتی و همکاران (2003) ، براون و ریموند (2007) ، رضوانی و احمدی (1388) ، جوان فروزنده و مطلبی (1390) و مشکینی و همکاران (1393) شناسایی شدند. علاوه بر این، با استناد به مطالعات استیل (1981) ، گیلیانی و فلدمن (1993) ، هی (1998) ، بونایتو و همکاران (1999، 2002) ، هیدالگو و هرناندز (2001) ، مورگان (2010) و مشکینی و همکاران (1393) ، نیز شاخص¬ های موقعیت قرارگیری روستا، مدت زمان سکونت در روستا و میزان تحصیلات بعنوان متغیرهای واسط در احساس تعلق به مکان درنظر گرفته شدند. بر این اساس نتایج پژوهش حاضر نشان داد، میانگین نمره احساس تعلق مکانی در گروه نمونه 1/3 با انحراف استاندارد 4/0 است که بطور معناداری (000/0> p) در سطح متوسط و تقریبا برابر با نمره معیار (3) می¬ باشد؛ که نکته¬ ای مثبت و پتانسیلی مهم است که می¬ تواند در برنامه¬ های توسعه روستایی مشارکتی مفید واقع شود.

    کلیدواژگان: حس تعلق مکانی، عوامل مکانی- فضایی، روستاهای کردنشین، شهرستان رودبار
  • صدیقه کیانی سلمی*، رسول حیدری سورشجانی، هدی باسره صفحات 83-102
    مقدمه

    باور اساسی این است که جوامع محلی هسته ی مرکزی مقاصد توریستی بوده و جوامع سالم و موفق، معیاری برای سنجش موفقیت صنعت گردشگری به شمار می روند. حسن نیت و همکاری جامعه محلی برای موفقیت و پایداری هر پروژه توسعه گردشگری ضروری است و برخورداری از درکی درست از تصویر ذهنی ساکنان و تمایل آن ها به توسعه گردشگری از اهمیت زیادی برای دولت، سیاست گذاران برخوردار است. شناخت و درک تنوع عقاید، طرز فکر و تصویر ذهنی جامعه محلی در رابطه با توسعه ی گردشگری گامی پایه ای در برنامه ریزی توسعه ی گردشگری پایدار محسوب می شود. به طوری که بی علاقگی و کج خلقی های جامعه محلی و میزبان نهایتا به گردشگران منتقل خواهد شد که این امر خود نیز منجر به عدم تمایل گردشگران برای بازدیدهای بعدی و تبلیغات منفی می گردد. ازاین رو درک و فهم واکنش جامعه محلی از اثرات گردشگری برای دستیابی به حمایت های ایده آل جوامع روستایی برای توسعه گردشگری امری ضروری محسوب می شود. در این راستا در روستاهای مقصد گردشگری، بار توسعه و مدیریت فعالیت گردشگری باید به صورت موثر بر دوش ساکنین محلی، قرار داده شود. در قالب چنین رویکردی، نگرش و گرایش ساکنین محلی نقطه ثقل فعالیت برنامه ریزی در گردشگری به حساب می آید. پژوهش حاضر قصد دارد تصویر ذهنی ساکنان محلی روستاهای هدف گردشگری شهرستان کرج را نسبت به اثرات اقتصادی و اجتماعی توسعه فعالیت های گردشگری بررسی کند. 14 روستای هدف گردشگری شهرستان کرج دارای جاذبه ها و پتانسیل های فراوان طبیعی و تاریخی و ورزشی و فرهنگی است ولی تاکنون پژوهشی درباره تصویر ذهنی ساکنان محلی روستاهای مذکور نسبت به توسعه و گسترش فعالیت های گردشگری صورت نگرفته است.

    مبانی نظری

    به طور کلی مطالعات بسیاری در مورد بررسی گرایش و میزان حمایت جامعه میزبان نسبت به توسعه گردشگری انجام شده است و چندین روش به عنوان چارچوب تئوریک برای درک واکنش مردم نسبت به گردشگری وجود دارد. نظریه مبادله اجتماعی یک چارچوب زیربنایی برای همه روش ها و رویکردها محسوب می شود که مبتنی بر ارزیابی جامعه میزبان از هزینه و منافع مورد انتظار از گردشگری می باشد. در واقع این که ساکنان محلی مجموعه هزینه ها و منافع حاصل از گردشگری را چگونه ارزیابی می کنند، بر نحوه نگرش آن ها تاثیر خواهد گذارد. در نظریه چرخه حیات، ارزیابی توسعه گردشگری مقصد در طول زمان مورد توجه است. بدین ترتیب نحوه نگرش میزبان تحت تاثیرات روند تغییرات و توسعه گردشگری قرار می گیرد. براساس این نظریه، نگرش مردم نسبت به گردشگری ممکن است تحت تاثیر روند تحول و توسعه گردشگری در مقصد قرار می گیرد. زمانی که گردشگری در مقصد رو به رشد است، ظرفیت برد اجتماعی به حد نهایی خود می رسد، در نتیجه، آن برای ساکنان غیرقابل تحمل می شود. لنکفورد و هاورد نظریه تفکیکی را مطرح می کنند. در این رویکرد، هزینه و منافع بخش ها یا گروه های مورد ارزیابی قرار می گیرد. بدین ترتیب کسانی که در راستای نیازهای گردشگران فعالیت می کنند، نگرش مثبت تری به گردشگری دارند تا آن هایی که ارتباطی با گردشگران ندارند. به طوری که، کسانی که در زمینه خدماتی و تجاری گردشگری فعالیت می کنند نگرش مثبت تری به گردشگری دارند.

    روش تحقیق

    این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است. بر این اساس بنابر روند رایج در اینگونه تحقیقات علاوه بر استفاده از روش کتابخانه ای از روش های میدانی مانند پرسشنامه و مشاهده نیز استفاده گردیده است. با بررسی و ارزیابی تحقیقات دیگران و مبانی نظری مرتبط با موضوع از یک طرف و شناخت اولیه از ناحیه مورد مطالعه از طرف دیگر، متغیرهای پژوهش بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت طراحی گردید. شاخص های مورد استفاده پژوهش در سه بعد اجتماعی با 12 نماگر، اقتصادی با 10نماگر و شاخص های توسعه با 13 نماگر ارائه گردیده است. جامعه آماری پژوهش شامل جمعیت روستاهای هدف گردشگری شهرستان البرز است که بر طبق نتایج سرشماری سال 1390، 7613 نفر بوده است. حجم نمونه از طریق روش کوکران به تعداد 365 نفر انتخاب گردید. به منظور تعیین روایی مفهومی ابزار تحقیق، پرسشنامه اولیه در بین اساتید در حوزه گردشگری توزیع و بر حسب پیشنهادات آنان تصحیحات لازم صورت گرفت. برای سنجش میزان پایایی، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. بر اساس این ضریب، میزان پایایی 0. 907 حاصل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از نرم افزار SPSS و برای مدلسازی اثرات، از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد و با استفاده از نرم افزار AMOS، برازش مدل و تحلیل های لازم صورت پذیرفت.

    یافته های تحقیق

    نتایج پژوهش نشان داد که تصویر ذهنی ساکنان محلی روستاهای هدف گردشگری شهرستان کرج نسبت به اثرات اقتصادی و اجتماعی توسعه گردشگری مثبت است و در ادامه تایید گردید رضایت ساکنان محلی از ابعاد اقتصادی گردشگری با بار عاملی 0. 77 در مقایسه با تصویر ذهنی اجتماعی آن ها با بار عاملی 0. 07 اثر بیشتری بر تمایل جامعه محلی به توسعه گردشگری دارد.

    بحث و نتیجه گیری

    یکی از عوامل موثر در توسعه گردشگری، توجه به جامعه میزبان در محیط های گردشگری و میزان رضایت مندی و خشنودی آن ها از این فعالیت هاست. برای توسعه گردشگری تصویر ذهنی مثبت از گردشگری برای ساکنان محلی نسبت به توسعه گردشگری مهم است. در راستای دستیابی به توسعه ی گردشگری پایدار، ساکنین محلی باید به صورت فعال در فرآیند توسعه ی گردشگری درگیر شوند. با توجه به یافته های پژوهش معلوم گردید ساکنان محلی روستاهای هدف گردشگری شهرستان کرج تصویر ذهنی مثبتی نسبت به اثرات اقتصادی گردشگری داشته اند. یافته های این فرضیه با نتیجه تحقیق امینی و همکاران (1394) در ارزیابی نگرش ساکنان محلی روستای دماب نجف آباد اصفهان نسبت به توسعه گردشگری همسو است. در فرضیه دوم تصویر ذهنی ساکنان محلی نسبت به اثرات اجتماعی گردشگری مثبت ارزیابی شده است. نتیجه این فرضیه با یافته های تحقیق تقدیسی و همکاران (1391) در مقاله ای با عنوان نگرش جامعه میزبان به اثرات اجتماعی– فرهنگی شهرستان دالاهو یکسان است. آن ها در تحلیل یافته های خود دریافتند تصویر ذهنی مثبت ساکنان محلی روستاهای مذکور نسبت به اثرات یاد شده گردشگری حمایت آن ها را برای توسعه ی صنعت گردشگری تحت تاثیر قرار می دهد.

    کلیدواژگان: تصویر ذهنی، توسعه گردشگری، روستاهای هدف گردشگری، شهرستان کرج
  • حسین فراهانی *، مهری جهانسوزی صفحات 103-122
    مقدمه

    یکی از مسائلی که به شدت توجه همگان را به خود معطوف داشته، مسکن و توسعه پایدار آن همگام با توسعه انسانی است. نکته مهمی که در اسناد دومین اجلاس اسکان بشر بدان توجه شده است، اهمیت نقش اسکان پایدار و تامین مسکن مناسب برای مردم در روند توسعه است، مسکن پایدار روستایی را می توان یکی از شاخص های مهم در توسعه و عمران روستایی محسوب نمود و از این جهت شناخت ویژگی های مسکن روستایی و روش های تامین آن اهمیت پیدا می کند. هدف تحقیق حاضر شناسایی و تبیین شاخص ها و معیارهای مناسب برای سنجش پایداری مسکن و عملیاتی کردن این شاخص ها در سطح روستاهای کشور، با تاکید بر دهستان قوچان عتیق و ارائه یک چارچوب روش-شناختی نوین با استفاده از نظر سنجی از نخبگان علمی به روش دلفی می باشد. بدین منظور مجموعه ای مناسب از شاخص ها برای اندازه گیری پایداری مسکن در منطقه ای خاص همانند روستاهای دهستان قوچان عتیق، ضرورت ایجاد برنامه منظم مشاوره ای و در نظر گرفتن دیدگاه های خبرگان و متخصصان امر، نهادهای مختلف و سایر ذینفع ها مشاهده می شود.

    مبانی نظری

    ریشه مباحث توسعه پایدار از گزارش کمیسیون برانت لند تحت عنوان آینده مشترک ما نشات می گیرد. شناخت شده ترین تعریف درباره توسعه پایدار نیز در همین گزارش ارائه گردید. مسکن و بخصوص مسکن پایدار از عوامل مهم در توسعه پایدار روستایی محسوب می شود. مسکن به عنوان یکی از شاخص های مهم توسعه دارای ابعاد مختلف اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و فرهنگی است. امروزه مسائل مربوط به حوزه مسکن به یک امر جهانی تبدیل شده و جوامع و کشورهای مختلف با مشکلات زیادی در این حوزه روبرو می باشند. وجود مسکن پایدار به نیازهای اساسی انسان پاسخ داده و باعث بهبود کیفیت زندگی انسان می شود.  پایداری مسکن روستایی بیانگر وضعیتی از توسعه روستایی می باشد که نه تنها از لحاظ محیطی مطلوب بلکه تنوع و موفقیت های طولانی مدت را نیز عرضه می کند. مسکن پایدار عبارت است از مسکنی که از لحاظ اقتصادی متناسب، از لحاظ اجتماعی قابل قبول، از نظر فنی وکالبدی امکان پذیر و مستحکم و سازگار با محیط زیست باشد.

    روش تحقیق

    پس از تدوین مبانی نظری، مجموعه ای از شاخص های مرتبط با مسکن پایدار روستایی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، محیطی و کالبدی که از کاربرد بیشتری برخوردارند، مشخص و سپس با استفاده از روش پرسشنامه ای، جهت انتخاب و پایش شاخص های مرتبط با موضوع مورد مطالعه در اختیار خبرگان و پژوهشگران قرار گرفته است. در خصوص شاخص های پایداری مسکن روستایی فرایندهای متفاوتی هر چند اندک از شاخص ها تا اندازه-گیری آن ها مشاهده می شود، که این فرایند مبتنی بر 7 گام بوده است. گام اول: شناسایی اصول و معیارهای مسکن پایدار روستایی، گام دوم: تبیین معیارهای طراحی و انتخاب شاخص های پایداری، گام سوم: مولفه های مبنایی مسکن پایدار روستایی، گام چهارم: رهیافت ها و چارچوب سازماندهی و توسعه شاخص های مسکن پایدار روستایی، گام پنجم: سنجش شاخص ها از دید خبرگان کشور، مرحله ششم: محاسبه ارزش نهایی شاخص ها بر اساس نظریات خبرگان علمی، گام هفتم: استخراج شاخص های نهایی برای سنجش و ارزیابی پایداری است.

    یافته های تحقیق

    نتایج تحقیق نشان دهنده آن است که تعداد 70 شاخص کلیدی از بین تعداد 128 شاخص طراحی شده با ساختار مساکن روستایی بویژه در دهستان قوچان عتیق متناسب بوده است که شامل 28 شاخص برای ارزیابی پایداری کالبدی - زیرساختی، تعداد 23 شاخص برای ارزیابی پایداری اجتماعی، تعداد 15 شاخص برای ارزیابی پایداری اقتصادی و تعداد 4 شاخص برای ارزیابی پایداری محیطی می¬ باشد. همچنین نتایج تحقیق نشان می دهد که در ارتباط با تحلیل متوسط ارزش شاخص های انتخاب شده شاخص  های کالبدی – زیرساختی با 8. 02 امتیاز از اعتبار بیشتری در تحلیل پایداری برخوردارند. شاخص های محیطی با 7. 89 امتیاز، شاخص های اجتماعی با 7. 65 امتیاز و شاخص های اقتصادی با 7. 49 امتیاز در رتبه های بعدی قرار دارند.

    بحث و نتیجه گیری

    بومی کردن شاخص ها با توجه به دیدگاه خبرگان، به نتایج دیگری در خصوص شاخص های استخراج شده منجر می شود از جمله: طراحی و سازماندهی شاخص های پایداری مسکن روستایی با اتخاذ رویکردی یکپارچه از منظر روش شناسانه است و همه وجوه حیات مقصد مسکن روستایی را در بر می گیرد. از این رو شاخص های انتخاب شده از بعد محتوایی و مبانی اندیشه ای، الزامات برنامه ریزی و ساختار اجرایی ارتباط کامل با هم دارند. علاوه بر آن شاخص های انتخابی با توجه به شرایط و مقتضیات سرزمینی کشور تهیه شده اند و از جمله عوامل مناسب در اندازه گیری پایداری به شمار می آیند و قابلیت آزمون پذیری و عملیاتی کردن در سطح روستاهای کشور را دارند. همچنین توسعه پایدار روستایی بستر مناسب و روش تبیینی قوی برای بومی کردن شاخص های پایداری مسکن و سپس اندازه گیری شاخص ها ایجاد کرده است که نشان می دهد استفاده از آن در تبیین و استخراج شاخص های مسکن روستایی ضرورتی اجتناب ناپذیر به شمار می آید.

    کلیدواژگان: پایداری، شاخص¬های پایداری، مسکن، مسکن روستایی، دهستان قوچان عتیق
  • بهمن صحنه *، سید محمد موسوی پارسایی صفحات 123-139
    مقدمه

    مناطق مرزی از نقاط استراتژیک کشور بعلت ناتوانی های بالقوه در تولید، فقدان اشتغال، نازل بودن درآمد، بعنوان نواحی توسعه نیافته شناخته می شوند. منطقه ترکمن صحرا از مناطق مرزی، به منظور رفع محرومیت و ایجاد اشتغال برای مرزنشینان با ایجاد بازارچه مرزی اینچه برون گامی اساسی برای توسعه پایدار این منطقه برداشته است. با عنایت به اینکه چند سالی از راه اندازی این بازارچه می گذرد و با توجه به اهداف اولیه از ایجاد این بازارچه، پیامدهای آن بر روی نواحی روستایی بطور دقیق مطالعه نشده است. لذا تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که ایجاد و توسعه بازارچه مرزی اینچه برون باعث بهبود شاخص های اقتصادی و تغییرات کالبدی در نواحی روستایی پیرامون گردیده است؟

    مبانی نظری

    مبادلات تجاری مرزی یکی از شاخص های اصلی در برقراری ارتباط بین کشورهای همسایه و امرار معاش مردم مرزنشین و باعث بهبود زندگی ساکنین نقاط مرزی می شود. هر اقدامی در راستای توسعه مناطق مرزی باید بهبود وضعیت درآمد روستاییان فقیر را هدف قرار دهد تا بهبود این شاخص بتواند زمینه ارتقاء سایر شاخص های اقتصادی و اجتماعی شود. یکی از سیاست های موفق دولت در دو دهه اخیر ایجاد بازارچه های مرزی بوده است و این بازارچه ها نه تنها در ابعاد ملی و منطقه ای اثرات مثبت، بلکه در سطح محلی نیز اثر گذاری شایان توجهی را داشته و دگرگونی جدی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی ایجاد نموده و باعث افزایش رضایت در زندگی، تمایل به ماندن در روستا و کاهش مهاجرت، باسوادی، مهارت ها و تمایل سرمایه گذاری در بعد اجتماعی و افزایش رضایت از درآمد، مسافرت، سطح برخورداری از امکانات زندگی و کیفیت منزل در بعد اقتصادی مهمترین تغییرات حاصله در خانوارهای روستایی مرتبط با بازارچه است.

    روش تحقیق

    اینچه برون محدوده ای مرزی در استان گلستان و در تقسیمات کشوری به رغم نزدیکی به شهرستان آق قلا متعلق به شهرستان گنبدکاووس است. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت کاربردی و به روش توصیفی - تحلیلی می باشد. . برای بررسی فرضیه ها، اقدام به جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفته است. تعداد 383 پرسشنامه (با استفاده از فرمول کوکران) تکمیل و برای انجام تجزیه و تحلیل های آماری وارد نرم افزار SPSS گردید که این تعداد نمونه با توجه به پراکندگی روستا ها در محدوده مورد مطالعه بصورت تصادفی سیستماتیک طبقه بندی شده بین روستا ها و جامعه آماری مورد نظر تقسیم شده است. میزان آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه برابر با 82/0 محاسبه شده است. با توجه به فرضیه اول که به مبحث کالبدی روستاها اختصاص یافته، ابتدا از طریق آزمون های ناپارامتریک فریدمن و کای اسکوئر به سنجش میزان تغییر از منظر روستاییان پرداخته و در راستای مقایسه شرایط کالبدی کنونی با شرایط پیش از توسعه بازارچه از طریق آزمون ویل کاکسون به بررسی این مقوله اقدام و در نهایت در راستای مشخص نمودن میزان و نحوه اثرگذاری بازارچه مرزی بر کالبد روستایی از طریق رگرسیون خطی پرداخته شد که تصویر واضحی از نتیجه فرضیه پژوهش را ارائه دهد. در راستای فرضیه دوم پژوهش یعنی مولفه های اقتصادی روستاییان، برای بررسی این فرضیه ابتدا از طریق آزمون توزیع نرمال به سنجش نرمال بودن، سپس از طریق آزمون پارامتریک تی تک نمونه ای، به سنجش میزان بهبود شاخص های اقتصادی روستاییان بعلت توسعه بازارچه مرزی اقدام و در نهایت برای سنجش میزان رضایت روستاییان از توسعه بازارچه مزری متناسب با انتظارات و عملکرد بازارچه از طریق مدل HOLSAT به سنجش موضوع پرداخته می شود.

    یافته های تحقیق

    یافته ها بیانگر معنادار بودن تمامی مولفه ها تا سطح 99 درصد بوده و توسعه بازارچه مرزی توانسته موجب بهبود کالبدی روستاها گردد. مقدار اثرگذاری با توجه به میزان کای اسکوئر اختصاص یافته به هر مولفه، متفاوت است بیشترین به مولفه اثرگذاری وجود بازارچه مرزی بر کیفیت مساکن تازه ساز روستایی و کمترین به تاثیر توسعه بازارچه مرزی بر امکانات و زیرساخت های روستایی اختصاص یافته است. می توان نتیجه گرفت میزان اثرگذاری بازارچه مرزی بر معیار های کالبدی مورد سنجش روستاهای پیرامونی بسیار بالا بوده است. نتایج حاصل از رگرسیون خطی حاکی از این است که این اثرگذاری بصورت مستقیم بوده و به وجود آمدن این نوع از بازارچه در منطقه توانسته، بصورت مستقیم بر ویژگی های کالبدی منطقه تاثیرگذار باشد. همچنین توسعه بازارچه مرزی با بهبود شاخص های اقتصادی و رضایت خانوارهای روستایی ارتباط معناداری وجود دارد که با توجه به یافته های آزمون تی تک نمونه ای میزان اهمیت تاثیرگذاری این بازارچه بسیار بالا بوده، بطوری که بر روی بیشتر مولفه های مورد سنجش بشدت اثر گذار بوده است. تنها مولفه تاثیر بازارچه مرزی در کاهش میزان افراد بیکار در جوامع روستایی عدم معناداری را نشان می¬ دهد که از منظر روستاییان علت آن در عدم اشتغال زایی مناسب برای جوانان روستایی بخاطر کاهش رونق این بازار در چند سال اخیر و عدم وجود منطقه آزاد بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    به رغم بالا بودن میزان اثرگذاری بازارچه مرزی بر روی معیارهای کالبدی می توان با برنامه ریزی های جدید و طراحی های مدرن تر، شاخص های کالبدی روستاها را ارتقاء داد. ایجاد بازارچه مرزی هم از نظر اقتصادی و هم در فرهنگ ساکنان روستایی تاثیرات مهمی داشته و تغییرات مهمی در کالبد و شیوه مدیریتی کالبدی روستاها بر جای گذاشته است. در بعد اقتصادی بالاترین سطح رضایت، مربوط به مولفه تاثیر اشتغال در بازارچه مرزی و بر وضعیت پس انداز هر خانوار روستایی بوده است کسانی که توانسته اند مغازه ای در این بازارچه برای خود تهیه کنند وضعیت اقتصادی آنها بهبود چشمگیری حاصل نموده و کمترین سطح رضایت مربوط به میزان اثرگذاری فروش مواد غذایی و مایحتاج روزانه در بازارچه بر درآمد روستاییان به علت کمبود آمد و شد شهرنشینان به این بازارچه می باشد. به منظور مشخص نمودن وضعیت انتظارات مردم محلی از مولفه های بعد اقتصادی با ماتریس مدل HOLSAT نشان می دهد که ویژگی های اقتصادی روستا تحت تاثیر بازارچه بوده است و انتظارات مردم محلی را تا حدودی برآورده و رضایت آنها را جلب نماید.

    کلیدواژگان: بازارچه های مرزی، شاخص های کالبدی و اقتصادی، توسعه نواحی روستایی مرزی، اینچه برون
  • سید هادی طیب نیا *، ابوذر پایدار، فرهاد رئیسی صفحات 141-156
    مقدمه

    نظام اقتصادی، مجموعه ای درهم تنیده از عوامل اقتصادی و غیراقتصادی است و در راهبردهای توسعه ی اقتصادی باید به این در هم تنیدگی و ارتباط نظام مند توجه کرد. در کشورهای در حال توسعه، به دلیل مشکلات اقتصادی فراوان، فرهنگ به ندرت به عنوان یک مسئله بنیادی مطرح بوده و اغلب قربانی اسطوره ی اقتصاد می شود. حال آن که توسعه اقتصادی بدون توجه به بعد فرهنگ و یگانه شدن آن با توسعه ی عمومی نمی تواند موفق باشد. در این کشورها و به ویژه در نواحی روستایی آن ها، فرهنگ یک مولفه ی بنیادی است؛ چرا که کنش ها و واکنش ها، ارتباطات اجتماعی، کار و فعالیت و به طور کلی شیوه ی زندگی مردمان روستا را تحت تاثیر قرار داده و از جمله مهم ترین عوامل موثر بر توسعه/عدم توسعه ی (اقتصادی) روستاها به شمار می رود. بسیاری از صاحب نظران فرهنگ ویژه ای را برای توسعه ی اقتصادی متصور بوده و معتقدند دستیابی به توسعه پایدار اقتصادی در نواحی روستایی مستلزم فراهم کردن شرایط اجتماعی و فرهنگی خاصی است. لذا این پژوهش با انتخاب دهستان چاهان (بخش مرکزی شهرستان نیک شهر) به عنوان مورد مطالعه ی خود، در پی آن است تا دریابد بین مشکلات اقتصادی این دهستان و ضعف های اجتماعی و فرهنگی آن ارتباطی وجود دارد؟

    مبانی نظری

    گروه های اجتماعی از قبیل طایفه، تیره، عشیره، قبیله، ایل و گروه های مکانی و محلی مانند مردم یک ناحیه یا ده، گروه های شغلی، خویشاوندی، اقلیت های مذهبی و قشرهای اجتماعی مختلف یک جامعه هر کدام فرهنگ ویژه ای دارند که به آن ها خرده فرهنگ یا پاره فرهنگ گویند. در هر خرده فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای خاص و منحصربه فردی وجود دارد که بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و دیگر ابعاد زندگی آن ها تاثیر می گذارد و چه بسا بر آن ها تسلط کامل داشته باشد. برخی از این ارزش ها و هنجارها مثبت و سازنده بوده و بعضی دیگر نیز به عنوان مانع و مشکل مطرح است. نظریه خرده فرهنگ دهقانی بر ضعف و نقصان خرده فرهنگ ها تاکید دارد. بر این اساس، برنامه های دگرگونی اجتماعی در روستا اگر بر پایه ی شناخت ارزش ها، وجه نظرها و انگیزه ی دهقانان استوار نباشد، شکست می خورد. لذا مجریان برنامه های توسعه روستایی باید ویژگی های فرهنگی و جمعیتی مخاطبان و گیرندگان برنامه های خود را به دقت مد نظر داشته باشند.

    روش تحقیق

    پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش انجام نیز توصیفی-تحلیلی است. حجم نمونه بر اساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 و به روش کوکران عبارت است از 285 خانوار (285=n). داده ها و اطلاعات به دو شیوه ی اسنادی و میدانی جمع آوری شده است. در مرحله¬ ی میدانی به صورت توامان پرسشنامه (به¬ عنوان ابزار اصلی) ، مصاحبه و مشاهده (به عنوان ابزار-های مکمل) مورد استفاده قرار گرفته¬ اند. تحلیل¬ آماری داده های به دست آمده با استفاده از نرم¬ افزار 16SPSS و در دو سطح صورت گرفت. در سطح اول 21 گویه در قالب 7 مولفه ی خرده فرهنگ دهقانی تعریف شده و ارتباط آن ها با توسعه ی پایدار اقتصادی بر مبنای ضریب همبستگی اسپیرمن تعیین گردید. در سطح دوم اختلاف میان گروه¬ های جامعه¬ ¬ بر مبنای مولفه های مورد نظر با استفاده از آزمون U و آزمون H مشخص شد.

    یافته های تحقیق

    نتایج پژوهش نشان می دهد که مولفه های عدم اعتماد در روابط اجتماعی با ضریب معناداری 069/0، محلی گرایی مفرط (انزوای اقتصادی) با ضریب معناداری 124/0، پایین بودن سطح تمایلات و آرزوها با ضریب معناداری 667/0 و خانواده گرایی مفرط با ضریب معناداری 184/0 نمی توانند بر توسعه¬ ی پایدار اقتصادی در دهستان چاهان اثرگذار باشند. در مقابل، اثرپذیری اقتصاد از مولفه های فقدان نوآوری با ضریب معناداری 022/0، تقدیرگرایی مفرط با ضریب معناداری 020/0 و فقدان آینده نگری (ناتوانی در چشم پوشی از منافع آنی به خاطر منافع آتی) با ضریب معناداری 006/0 تایید شده و این مولفه¬ ها تحقق توسعه¬ ی پایدار اقتصادی در دهستان مورد نظر را با محدودیت مواجه می سازد. به این ترتیب، در جامعه اعتماد وجود دارد اما پاسخ اقتصادی مثبتی به این اعتماد داده نشده است. میزان نوآوری اقتصادی در دهستان چاهان پایین است؛ چون دسترسی به فعالیت¬ های ترویجی، کارگاه های آموزشی و دوره های فنی وحرفه ای وجود ندارد. بین روستاهای مورد مطالعه و نقاط شهری روابط اقتصادی قوی برقرار است اما این رابطه یک¬ سویه بوده و تنها کالاهای مصرفی از طریق آن وارد روستاها می شود. جامعه¬ ی دهستان تقدیرگراست اما از آن می توان به عنوان یک عامل مثبت اقتصادی بهره گرفت. خواسته ها و آرزوهای روستاییان در سطحی است که پتانسیل لازم برای تحرک اقتصادی را فراهم می نماید. میزان آینده نگری در دهستان چاهان به اندازه¬ ای نیست که بتواند اهداف بلندمدت توسعهی پایدار اقتصادی را تحقق بخشد. میزان خانواده گرایی در جامعه¬ ی مورد مطالعه بسیار بالاست اما با برنامه ریزی صحیح می توان از این عامل به نفع توسعه ی اقتصادی دهستان بهره گرفت. علاوه بر این، به جز تقدیرگرایی مفرط و سطح تمایلات و آرزوها، میانگین دیگر عناصر خرده فرهنگ دهقانی بر اساس جنسیت، سن، سطح تحصیلات، نوع شغل و روستاهای نمونه متفاوت می باشد.

    بحث و نتیجه گیری

    در مجموع، آنچه را راجرز در نظریه ی خرده فرهنگ دهقانی خود به عنوان مانع توسعه ی اقتصادی در روستاهای جهان سوم مطرح می کند در دهستان چاهان مصداق ندارد (به جز سه مولفه ای که اثر منفی آن ها تایید شد) ؛ بلکه هم¬ چنین شرایط فرهنگی جامعه به گونه ای است که می تواند به عنوان یک خرده فرهنگ عمومی (با اصلاح موارد مذکور) مورد توجه برنامه ریزان قرار گرفته و حامی و پشتیبان توسعه ی پایدار اقتصادی باشد. این امر نیازمند برنامه ریزی متناسب با شرایط فرهنگی خاص جامعه و بهره گیری هوشمندانه از عوامل و عناصر آن در برنامه های اقتصادی است.

    کلیدواژگان: توسعه¬ پایدار، توسعه¬ اقتصادی، توسعه¬ روستایی، خرده¬فرهنگ دهقانی، چاهان، نیک شهر
|
  • Mahmoud Reza Mirlotfi *, Hasanali Jahantigh Pages 1-16

    Purpose: One of the key challenges in the border areas of Sistan is the existence of different ethnic groups and nationalities with different sense of place and identity belonging. The ethnic and national differences has created a turbulent and chaotic landscape in border villages of Sistan and caused a lot of damages to the sense of place and identity in affected areas. Accordingly, the aim of this study was to determine the relationship between the Afghans and the sense of place in the border villages of Sistan. Design/methodology/approach: The research method is descriptive -analytical and is based on library research and survey. The sample consisted of 31 villages inhabited by Afghans with 3669 households. A sample of 347 households were selected using Cochran's formula and were interviewed based on random sampling. The data were analyzed using the Spearman correlation coefficient in SPSS Software.
    Findings- The results of the test show that there is a significant relationship between the number of Afghan residents and sense of place in the studied area with a confidence level of 99 percent, so that by increasing Afghan households, sense of place decreases in the rural area and by reducing households in the rural area, the sense of place will increase. According to the results, it can be expressed that informal settlement of Afghans caused a reduction of sense of place in border villages of Sistan.
    Research limitations/implications: One of the restrictions on the way of the research can be lack of accurate statistics on the informal settlers living in the border villages of Sistan. Among the strategies that can be offered to improve regional identity, is a complete identification of the illegal migrants, the setting of firm rules for their control, and the monitoring of the security agencies on immigration.
    Practical implications- In order to solve this problem, the exact number of immigrants (illegal) settled in the area should be counted and according to law, they should be either granted citizenship or returned to Afghanistan. In the meantime, the best way is to grant citizenship to immigrants because evidence suggests that the majority of refugees return to their country after being fired from Iran. Accordingly, it is possible to confirm Afghan refugees by granting Iranian citizenship, national identity, and immigration in the destination country (Iran).
    Originality/value: So far, no attention to the sense of place of cross-border migrants (Afghans) to Iran, especially in border villages. Nevertheless, the present study has authenticity and practical value. Users of the results of this research are rural and regional planners, provincial government of Sistan and Baluchistan and its departments and agencies under the Department of Afghan citizens in the country.

    Keywords: Informal settlements, refugees, sense of place, Sistan border villages
  • Mojtaba Sookhtanlou * Pages 17-28

    Purpose: One of the most important strategies facing drought and agriculture water shortage in North-West Iran is developing pressurized irrigation systems (PISs). In this regard, the present study aims to investigate the factors determining the adoption of the PISs by farmers in Ardabil Province.
    Design/methodology/approach: First, by drought zoning of Ardabil Province (by SPI method and GIS software), three regions including regions with mild, moderate and severe drought levels were determined. In the second step, using multi-stage cluster sampling, adopter and non-adopter farmers of the PISs were selected from three regions of study (n= 415). Also, the logistic regression was used to determine the affective and distinctive factors of farmers' groups.
    Findings: According to the results of logistic regression analysis, the predictive power of model was 0.622 and the sensitivity of the regression model to determine the model validation was obtained as 85.8%. Also, from among 17 factors of study, 7 factors of education level, farm income, knowledge about the PISs, the infrastructure for PISs, the effect of local weather conditions, the trust towards the optimality of PISs and the improvement in farm water management, positively impacted on the adoption and use of PISs. Among effective factors, knowledge about the PISs (Wald: 32.676), the trust towards the optimality of PISs (Wald: 27.855) and the infrastructure for PISs (Wald: 21.648) were the most important factors predicting to the decision to adopt and use PISs among farmers.
    Research limitations/implications: Since the study was carried out in a large area of the province, accessing the farmers and experts in the Ardabil Province was difficult and time consuming. Practical implications: The agricultural extension and education programs and PRA method, can provide the basis for the adoption of PISs among most of the farmers. Also, the infrastructure programs for the implementation and setting up of PISs are the priority of governmental projects to develop the PISs in the regions of the study.
    Originality/value: It seems that identifying and providing the necessary infrastructure for implementing pressurized irrigation programs should be based on the scientific needs assessment of the agricultural fields’ conditions in different regions. Also, proper the appropriate government funding and financial support for the appropriate infrastructure of PISs will increase the willingness of farmers to adopt and use of the PISs.

    Keywords: Drought, pressurized irrigation systems (PISs), standardized precipitation index (SPI), Ardabil Province
  • Aliakbar Taghilou * Pages 29-44

    Purpose: The purpose of the study is to determine the land use change scenarios in Bash Qaleh dehestan. Design/methodology/approach: Research methodology is based on futures studies and scenario studies. First, a list of drivers using documents 34 domestic and foreign research in the field of land use was prepared and then through the view of villagers and farmers (318) (Using Likert scale) and experts (22) the importance and their impact on land use were studied. For development scenarios, a team of five experts (2 rural planners, 2 regional planners, one natural resource expert) was used. Mick Mac software and Wizard scenario were also used for data analysis. Findings: The results showed that people's income, production level, return on investment in activity, industrial agriculture and agricultural margin were the most effective and uncertain drivers of land use change. For these drivers, eight scenarios were developed and developed. Practical implications: Food security, encouragement of conservation of resources, encouraging policies for population growth, increasing community well-being, droughts, climate change, soil erosion, the emphasis of civil society on the rights of citizens and protection of the rights of the next generation, the emphasis of governments on economic self-sufficiency is only part of the opposite trends which has faced land use challenges. It is suggested that specific programs be developed and monitored to avoid them for any scenario.

    Keywords: Land use, scenario, future studies, Bash Qaleh Dehestan, Urmia
  • Yousef Ghanbari * Pages 45-60

    Purpose: The objective of the study is to assess the satisfaction rate of village residents from life quality as a factor affecting immigration, together with the sense of belonging as a factor preventing immigration, and the correlation thereof, among the residents of Khosrowabad village (statistical population=672) in Konani district, Kuhdasht county. Design/methodology/approach: The method adopted is descriptive-analytic. The sample collected by Cochran sampling method constitutes 262 residents. The data required in this study are obtained by questionnaire and the descriptive inferential statistics is applied for data analysis. Findings: The results reveal that the satisfaction rate of residents from life quality in Khosrowabad village is lower than that of the average. The satisfaction rate of males with 2.88% is higher than that of females with 2.85%. The regression analysis results indicate that the economic index with 0.244 β is the most effective on life quality. The analysis of the sense of belonging revealed that the rate of this variable is higher than that of the average and the psychological-tranquility index with 0.493 β is the most effective. As to the Spearman test, the correlation between life quality satisfaction and sense of belonging is significant at 99%. Research limitations/implications: Life quality is a multidimensional issue with various definitions and theories thereof. The villagers’ attitude towards life quality and its indexes is restricted.
    Originality/value: The attitude in this study towards such issues like life quality and sense of belonging is different and the study area is being exposed to this type of study for the first time.

    Keywords: Life quality, sense of belonging, Khosrowabad village, Kuhdasht county
  • Samira Mahmoodi, Majid Yasouri *, Seyyedeh Fatemeh Emami Pages 61-82

    Purpose: Place attachment is not just dependent on the place of birth and, as phenomenologists have acknowledged, "experience," is the most significant element of the perception of concepts and meaning of a place; accordingly, meaning in a place is directly related to the way of human perception and its related categories. The main objective of the present study is to investigate and analyze the spatial-geographic factors affecting place attachment of the Kurdish immigrants in Rudbar, Guilan province. Design/methodology/approach: This study is quantitative in terms of the nature of the research and is descriptive-analytical in terms of data analysis. Data collection was done using library and documentary as well as field and survey methods. The statistical population of the study consisted of the Kurdish villages of Guilan province in Rudbar with 12 villages and a total population of 2,955 people. Using Morgan's table, the number of samples was determined as 340 people. To increase the level of confidence and reduce the error in data, the number of samples was increased and 355 questionnaires were finally completed. The validity of the questionnaire was confirmed by a number of professors in the geography department of Guilan University. Moreover, to determine the reliability of the questionnaire, Cronbach's alpha was run. The value of 0.874 was obtained for the coefficient.
    Findings: The results of the study showed that there was a negative relationship between the location of the villages and the level of education and place attachment of the villagers in the way that the more the distance between the villages and districts, towns, and cities, the lower the sense of place attachment of the villagers would be. Based on the coefficient of determination (R2), 4.5% of the variance of place in the rural households under study was explained by these indicators. Also, with the increase in the education level of the villagers, place attachment is reduced. On the other hand, there was a direct and positive relationship between the duration of residence in the village and place attachment to the village, which means that people who had lived longer in the village had also more sense of place. The obtained results showed the effect of spatial-geographic factors on place attachment of rural households. Based on the coefficient of determination (R2), 99.1% of the variance of place attachment was explained by spatial, economic, and socio-political factors.
    Research limitations/implications: A limitation of this study was the lack of easy access to the Kurdish villagers in the above-mentioned villages. Originality/value: By providing the ideal conditions for living in different spatial (geographical) dimensions, one can strengthen place attachment in the villagers and significantly reduce its harmful consequences. For instance, despite the great ethnic and cultural differences with the host society within a long period of residence, the immigrant Kurds in Rudbar have been able to have pleasant feelings towards their place of life and somehow attach to it due to the existence of certain desirable spatial, social, and economic features and potentials such as proper and safe physical environment, intergroup and intragroup interactions, as well as desirable areas for earning money and employment.

    Keywords: Place attachment, spatial factors, Kurdish villages, Rudbar County
  • Sedigheh Kiani Salmi *, Rasoul Heydari Soureshjani, Hoda Basereh Pages 83-102

    Purpose: The aim of this study was to investigate the mental image of local residents of tourism destination villages in Karaj city regarding the economic and social effects of tourism and its effect on tourism development tendency. Design/methodology/approach: This research is based on an applied and descriptive-analytical method. Data related to any of the variables have been collected through questionnaires and interviews. The statistical population of the study is the residents of the villages of tourism destination in Karaj city. Out of this, 365 local residents of the villages were selected according to Cochran formula as the sample population. To analyze the research findings, AMOS and SPSS software were used. Findings: The results of this study showed that the mental image of the local residents of the tourism destination villages in Karaj is positive about the economic and social effects of tourism development. Also, the satisfaction of local residents from economic dimensions of tourism with a factor of 0.77 compared to their social mental image with a factor of 0.70 has a greater impact on the local community's desire for tourism development. Research limitations/implications: The difficulty of crossing the mountainous slopes of Chalous Road, the unwillingness of some respondents in the studied villages for individual and social reasons, the lack of sufficient statistics and information about the province of Alborz due to the newly established and non-differentiated statistics from the Tehran province are among the limitations of the research. Practical implications: Neglecting local communities in tourism industry activities is a major bottleneck in participatory planning in order to achieve sustainable development of tourism. In this regard, planners and custodians of tourism in the studied villages should develop sustainable tourism to meet the needs and desires of local residents, while the development of sustainable tourism will be impossible without the participation of local residents and their loyalty toward tourists. In this way, the maximum satisfaction of the local community is realized as an indispensable necessity for the successful development of tourism. Originality/value: In this research, we tried to provide a comprehensive and systemic approach which is a geographical attitude to evaluate the tendency of local residents of target tourism villages of Karaj County about tourism effects. In addition, the effect of this attitude was examined on local community satisfaction using structural equation modeling.

    Keywords: Mental image, native inhabitants, tourism villages, Karaj County
  • Hossein Farahani *, Mehri Jahansoozi Pages 103-122

    Purpose: sustainable rural housing can be considered as an important index in rural development. Hence, preparing plans in the area of sustainable rural housing requires different aspects and components of sustainable housing to be identified and analyzed. Designing and employing sustainable housing indices is especially important in rural planning as an essential instrument to express physical, socioeconomic, and environmental aspects of sustainable housing. The present study aims at identifying and explaining appropriate indices and criteria to evaluate housing sustainability and to operate the indices in the country villages. This is done by emphasizing Ghouchan Atigh rural district and presenting a modern methodological framework through a survey among the scientific elites by Delphi method. The present study is seeking to find out which indices are more valid and valuable for evaluating housing sustainability in Ghouchan Atigh rural district; and how is the process of designing appropriate indices and criteria to evaluate sustainable housing in rural areas. Design/methodology/approach: the methodology of the present study is based on descriptive-analytic methods as well as quantitative-qualitative mixed method. Findings: the findings of the study indicate that among 128 designed indices, 70 key indices were appropriate to rural housing structure especially in Ghouchan Atigh rural district. They include 28 indices to evaluate physical-infrastructural sustainability, 23 indices to evaluate social sustainability, 15 indices to evaluate economic sustainability, and 4 indices to evaluate environmental sustainability. The results also indicate that regarding analysis of the selected indices, physical-infrastructural indices are mostly valid in sustainability analysis with the score of 8.02. Environmental indices with the score of 7.89, social indices with the score of 7.65, and economic indices with the score of 7.49 are at the next ranks.

    Keywords: Sustainability, sustainability indices, housing, rural housing, Ghouchan Atigh Dehestan
  • Bahman Sahneh *, Seyed Mohammad Mousavi Parsaie Pages 123-139

    Purpose: The present study aims at establishing border markets with the purpose of legalizing the deals and economic boom, employment, and promoting life standards in border areas. The main purpose of the present study is to analyze the physical and economic effects of border markets on the development of rural areas. Design/methodology/approach: The present study is an applied study with regard to nature, and descriptive-analytic with regard to methodology. The population of this study includes the villages in the city of Agh-Ghala; 7 villages were selected as the sample, and the data was collected through researcher made questionnaires (383 questionnaires according to Cochran formula). Data analysis was done using Friedman, Chi square, Wilcoxon, and one sample t-tests in SPSS.
    Findings: Developing border markets leads to improvement in economic and physical indices in rural areas. The most effects were found on the quality of new-built houses, and the fewest effects were found on rural facilities and infrastructures. Border markets had important effects both on economy and culture of rural residents. The only component indicating insignificance was the effect of border markets on the reduction of unemployed people in the society, which is because of lower market boom during recent years and lack of free zones.
    Research limitations/implications: Spatial dispersion of the villages, limitations in obtaining information, and concerning about questionnaires being completed are some of the issues. Practical implications: Through planning and shift in attitudes in economic issues, sufficient attention will be paid to less considered needs of the residents of border areas; and the rural physical and economic indices will be improved through creating border markets. Originality/value: Border markets and their development can lead to the improvement and promotion of life quality of the residents of border areas and the population willingness to stay.

    Keywords: Border markets, economic, physical indices, developing border rural areas, Incheh Borun
  • Seyyed Hadi Tayebnia *, Abouzar Paidar, Farhad Raeisi Pages 141-156

    Purpose: The present study aims at discovering the relationship between economic problems and limitations in Chahan rural district, and sociocultural weaknesses (with regard to the elements of peasant sub-culture). Design/methodology/approach: With regard to the purpose, it is an applied study and it is descriptive-analytical regarding its methodology. Data was collected in two ways: field and documentary. In field studies, we used questionnaires, interviews, and observations at the same time. The statistical population of the study includes 9 villages with 1121 households among 43 villages in Chahan Dehestan; and 285 households were selected as the sample using Cochran. Statistical analysis of the data was performed at two levels; at the first level, the correlation of 7 peasant sub-cultures were identified using Spearman test; and at the second level, the tests U and H were used to determine the differences among the above components in the society groups. Findings: The findings indicate that effectiveness of components like lack of innovation with significance coefficient of 0.022, extreme fatalism with significance coefficient equal to 0.020, and lack of foresight (disability to ignore immediate benefits for the sake of future benefits) with significance coefficient of 0.006 on economy was confirmed and it was proved that they limit economic sustainable development in the rural district under study. In addition, except for extreme fatalism and low level of dreams and wishes, the average of other components of peasant sub-culture are different with regard to gender, age, level of education, types of jobs, and sample villages. In general, what Rogers called a barrier to economic development in the villages in developing countries in his theory of peasant sub-culture, is not true in Chahan rural district (except for the three components whose negative effects were confirmed) but the cultural status of this society is such that it can protect and support economic sustainable development.
    Practical implications: Since the cultural features in the society under study support economic sustainable development (and does not prevent it), studying adaptability of economic plans with cultural status of the society and exploiting its elements smartly to facilitate the process of economic sustainable development in Chahan Dehestan is recommended. Originality/value: The present study explains the relationship between sociocultural factors (peasant sub-culture) and economic sustainable development through a combined method (qualitative-quantitative), and is the first scientific study in its kind in the studied scope

    Keywords: Sustainable development, rural development, peasant sub-culture, Chahan, Nikshahr