فهرست مطالب

نشریه پژوهش های زبان شناسی تطبیقی
پیاپی 7 (بهار و تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/04/30
  • تعداد عناوین: 14
|
  • علیرضا خرمایی، سیده مرضیه عباسی صفحات 1-17
    لمبرکت (1994) در چارچوب نظریه ی ساخت اطلاعی مقیاس پذیرفتگی مبتداها را ارائه می کند که البته برای مبتداسازی نیز عمل می کند، بدین صورت که هر چه از بالای مقیاس به سمت پایین حرکت می کنیم، امکان مبتدا واقع شدن کمتر و کمتر می شود. او مبتدا را براساس مفهوم «دربارگی» تعریف می کند و شرط مبتدا بودن را این می داند که سازه ی مورد نظر جزء پیش انگاره ی موضوعیت جمله باشد یا به عبارتی، این سازه باید موضوع بحث یا همان کانون توجه باشد. البته، لمبرکت سه پرسش مهم را بی پاسخ می گذارد که عبارتند از: آیا پیش انگاره ی موضوعیت مقوله ی یکدستی است یا انواعی دارد؛ رابطه ی میان پیش انگاره ی موضوعیت و مقیاس پذیرفتگی مبتداها چیست؛ آیا عملا در تمامی جایگاه های این مقیاس امکان مبتدا واقع شدن (و بالطبع مبتداسازی) وجود دارد. نگارندگان مقاله ی پیش رو می کوشند تا بر اساس داده های زبان فارسی نشان دهند که موارد مبتداسازی گروه های اسمی تا چه اندازه با مقیاس فوق الذکر تطابق دارد. به علاوه، نگارندگان با اتکاء بر داده های زبان فارسی پاسخ هایی را برای سه پرسش مطرح شده ارائه می دهند. نخست آن که پیش انگاره ی موضوعیت انواعی دارد. دوم آن که در همه ی جایگاه های مقیاس پذیرفتگی مبتداها، شاهد پیش انگاره ی موضوعیت نیستیم. سوم آن که در این مقیاس، از یک سطح به پایین تر آن چه روی می دهد، پیش آوری کانون است و نه مبتداسازی.
    کلیدواژگان: ساخت اطلاعی، مقیاس پذیرفتگی مبتداها، پیش انگاره ی موضوعیت، مبتداسازی، پیش آوری کانون
  • محرم رضایتی کیشه خاله، معصومه حامی دوست صفحات 19-43
    پدیده دوزبانگی از مسائل حساس در حوزه جامعه شناسی زبان است که از برخورد دو یا چند زبان حاصل می شود. دوزبانه کسی است که توانایی استفاده از هر دو زبان را به طور برابر یا نابرابر در مهارت گفتاری، شنیداری و... دارد. پیامد حاصل از دوزبانگی، حفظ و ادامه مسالمت آمیز دو زبان در کنار هم یا تغییر و حذف زبان مغلوب و انتخاب زبان غالب است. مقاله حاضر در قالب نظریه پاراشر و با تفکیک جنسیتی به پدیده دوزبانگی در شهر رشت می پردازد. در این پژوهش شماری از دانش آموزان سه پایه تحصیلی دبیرستان به تفکیک جنسیت انتخاب شدند و در قالب پرسشنامه از آن ها نظرسنجی به عمل آمد. پس از جمع آوری پرسشنامه، از طریق آزمون های آماری مقدار معنی داری یا غیرمعناداری متغیرها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
    کلیدواژگان: جامعه شناسی زبان، تحلیل حوزه ای، دوزبانگی و گویش گیلکی
  • محمد عموزاده، حسن آزموده صفحات 45-67
    این نوشتار به بررسی و معرفی رویکرد دستور کلام در زبان فارسی می پردازد. در این نظریه دستور جمله و دستور معترضه به عنوان دو جزء تشکیل دهند ه دستور کلام هستند. با بهره گیری از رویکرد دستور کلام به تحلیل واحدهای زبانی ای می پردازیم که پیش از آن محققان دستور زبان این واحدها را به عنوان عناصر حاشیه ای قلمداد می کردند و یا مورد اعتناء آن ها قرار نمی گرفت. در این مقاله نشان داده می شود که واحدهای معترضه به همراه عناصر دستور جمله نقش بسیار مهمی را در سازماندهی کلام برعهده دارند. فرآیند عضوگیری به عنوان یک فرآیند شناختی رابط بین دستور جمله و دستور معترضه نقش مهمی را در ایجاد و سازماندهی کلام ایفاء می کند. همچنین استدلال می شود که واحد های متعلق به دو حوزه مذکور در سطح آوایی، نحوی و معنایی رفتار متفاوتی را از یکدیگر نمایان می سازند. در واقع دستور معترضه از سطح جمله فراتر می رود و با جهان فراکلامی ارتباط می یابد و به تبع از محدودیت های ساختار نحوی و آوایی آزاد می شود.
    کلیدواژگان: دستور کلام، دستور جمله، دستور معترضه، فرآیند عضوگیری، موقعیت کلام
  • محمد راسخ مهند صفحات 69-95
    در این مقاله، به بررسی ساخت هایی در زبان فارسی پرداخته ایم که در آن ها دو فعل در کنار هم، در یک جمله، به رویدادی واحد اشاره می کنند؛ مانند «گرفت خوابید روی تخت»، یا «خانه را فروختم رفت». این ساخت را ساخت فعل دوگانه نامیده ایم. ابتدا، به تمایز آن ها با افعال تسلسلی پرداخته ایم و با بررسی معیارهایی نشان داده ایم که نمی توان زبان فارسی را دارای ساخت فعل تسلسلی دانست. سپس به تمایز این افعال با افعال معین پرداخته ایم و مشخص کرده ایم فعل دوگانه متفاوت از فعل معین است. در ادامه، به نقشی که این افعال در زبان فارسی دارند اشاره کرده ایم و نشان داده ایم این افعال بین افعال قاموسی و افعال معین قراردارند و در واقع در مسیر دستوری شدگی هستند. سپس دو دلیل عمده دستوری شدگی این افعال را بررسی کرده ایم؛ این دو دلیل حرکتی بودن این افعال و بسامد بالای آن هاست. یافته های این مقاله تاییدی است بر این نکته نقش گرایان که کاربرد زبان باعث تغییر زبان می شود و دستور زبان موجودیتی ثابت و محدود ندارد.
    کلیدواژگان: ساخت فعل تسلسلی، فعل دوگانه، فعل معین، دستوری شدگی، نقش گرایی و رده شناسی
  • مهرداد نغزگوی کهن، علی عبدالملکی صفحات 97-113
    در این مقاله، به بررسی راه کارهای انطباق وام واژه های فعلی در زبان های فارسی، کردی و ترکی آذربایجانی می پردازیم. شواهد موجود بیانگر آن است که زبان فارسی در مقام زبان پذیرا[1]، افعال قرضی را مستقیما به صورت «فعل» در نظام فعلی خود وارد نمی کند، بلکه از سه راه کار عمده دیگر انطباق وام واژه های فعلی یعنی «همکرد»، «وام گیری معنایی» و «درج غیر مستقیم» استفاده می کند. با آن که زبان کردی جزو زبان های ایرانی است، ولی راه کار «همکرد» در آن رواج ندارد و در عوض، هنگام وام گیری افعال، در کردی بیشتر از دو راه کار «درج مستقیم» و «وام گیری معنایی» استفاده می گردد. دلیل استفاده از راه کار «درج مستقیم» را می توان به شباهت ساختاری، آوایی و معنایی فارسی و کردی و وام گیری عمده این زبان از فارسی نسبت داد. در زبان ترکی آذربایجانی، «درج مستقیم» در انطباق وام واژه های فعلی جایی ندارد، زیرا مانند گونه های زبان کردی در داخل ایران، افعال خارجی به طور عمده از فارسی وارد این زبان می گردد و شباهت ساختی، آوایی و معنایی فارسی و ترکی حداقلی است. به علت همین عدم شباهت (به خصوص آوایی) است که در این زبان از راه کار «وام گیری معنایی» در کنار راه کار «درج غیر مستقیم» در مقام راه کارهای عمده انطباق وام واژه های فعلی استفاده می شود.
    کلیدواژگان: تماس زبانی، وام گیری فعلی، رده شناسی، فارسی، کردی، ترکی آذربایجانی
  • آرزو رازانی، غلامحسین کریمی دوستان صفحات 115-138
    پژوهش حاضر به بررسی شیوه های واژگانی شدن زمان در چند واژه فارسی با تکیه بر پژوهش های انجام شده در زبان های انگلیسی، چینی ماندارینی و کره ای می پردازد. هدف آن مشخص کردن جهت خط سیر زمان و تعیین زاویه دید استفاده شده توسط تجربه گر برای درک توالی رویدادها و واحدهای زمانی می باشد. برای رسیدن به این هدف، آرای رادن (2011) در چارچوب زبان شناسی شناختی به کار گرفته شده است. داده ها از زبان فارسی معاصر انتخاب شده اند و واحدهای زمانی کم بسامد در فارسی امروز نیز از لغت نامه دهخدا برگرفته شده اند. در نهایت، نتیجه گیری می شود که خط سیر زمان در زبان فارسی افقی است، همچنین زمان گذشته در پشت سر و زمان آینده در مقابل روی تجربه گر درک می شوند. از طرف دیگر، تجربه گر از زاویهدید ناهمسو و همسو برای درک رویدادها استفاده می کند، اما واژگانی شدن توالی واحدهای زمانی با استفاده از زاویه دید ناهمسو و به صورت دوسویه انجام می شود.
    کلیدواژگان: زبان شناسی شناختی، زمان در فارسی، توالی های زمانی و سیر زمان
  • مهدی کمالی صفحات 139-167
    اوزان شعر فارسی عمدتا متشکل از آرایش ها (ترتیب ها)ی متنوعی از هجاهای کوتاه و بلند است. از میان این اوزان، تمام آن هایی که مصراعشان الگوی هجایی متقارن دارد، یعنی می توان آن ها را از وسط به دو پاره مساوی تقسیم کرد، این امکان را به شاعر می دهد که با تطبیق دادن مرز کلمات با مرز ارکان عروضی و دوپاره کردن وزن مصراع، ضرب آهنگ شعرش را افزایش دهد؛ اما از این اوزان، برخی «وزن دوری» است؛ یعنی در میانه دو نیمه مصراعشان درنگ ضروری است و هر نیم مصراعشان حکم مصراع را دارد. برخی دیگر اگرچه دوپاره و متقارن است، در میانه دو نیمه آن ها درنگ وجود ندارد و تنها به دلیل تقارن، نظم و موزونیت آن بیشتر است. گروهی دیگر از این الگوهای هجایی متقارن، بسته به این که در میان آن ها درنگ شود یا نه، دو وزن مختلف خواهد داشت: دوری و غیردوری، و این از امکانات وزن شعر فارسی و مایه گسترش آن است.
    در گروه اخیر از اوزان، این سراینده شعر است که باید درباره استفاده از این امکان و رعایت درنگ در میان مصراع تصمیم بگیرد. بنابراین، بدون بررسی شعر (از دید آواشناسانه) و تنها با استناد به الگوی وزن، نمی توان درباره دوری یا دوپاره بودن آن قضاوت کرد. از سوی دیگر تلقی و رفتار شاعران مختلف با این گونه از اوزان نیز، یکسان نیست.
    برای نمونه، تلقی بیدل دهلوی از برخی از این وزن ها، با آنچه بعضی از محققان بر اساس بررسی الگوی هجایی اوزان یا اشعار تعدادی از شاعران در این زمینه بیان کرده اند، تفاوت هایی دارد.
    کلیدواژگان: عروض، بیدل دهلوی، وزن دوری، وزن دوپاره و درنگ آوایی
  • شادی داوری صفحات 169-191
    نمود تکمیلی، نقشی دستوری است که رمزگذاری مفهوم «تکمیل موقعیت» را در زبان های دنیا بر عهده دارد. با آن که این مفهوم، هسته ی نقشی نمود تکمیلی را تشکیل می دهد، اما شواهد حاکی از آن است که کاربرد این نمود از سوی گویشوران تنها به بازنمایی تصویر «تکمیل موقعیت» محدود نمی گردد. در پژوهش حاضر، پس از معرفی فعل معین «رفتن» در نقش نمود نمای تکمیلی در زبان فارسی، بر اساس چارچوب دستوری شدگی و نیز مدل ابعاد معین شدگی نشان خواهیم داد که تحول فعل حرکتی «رفتن» به نشانه ی نمود تکمیلی، نمونه ای از فرآیند معین شدگی است که تکوین معنای هسته ای «تکمیل موقعیت» را به نمایش می گذارد. این معنای هسته ای از رهگذر فرآیند بسط استعاری طرحواره ی رویداد حرکت در فعل «رفتن» پا به عرصه ی وجود می گذارد. در کنار این معنای هسته ای، عملکرد فرآیندهای مجازی در برخی از کاربردهای نمود مذکور، به پیدایش معانی غیر هسته ای از جمله تاکید، افسوس، فروتنی، غیرمنتظرگی، بازگشت ناپذیری و بی اختیاری فاعل یا کنشگر می انجامد. داده های محدود زبان فارسی از کاربرد این نمود حاکی از آن است که تکوین نقش های هسته ای و غیرهسته ای فعل حرکتی «رفتن» تنها به دلیل تغییر جهت تمرکز ساخت نمود تکمیلی از نقطه ی آغاز کنش به سوی نقطه ی پایان آن نیست، بلکه انتقال مسیر توجه مخاطب از عنصر کنشگر به عنصر کنش پذیر بر روی محور گذرایی کنش، عامل دیگری است که به پیدایش چنین معانی کاربردی می انجامد.
    کلیدواژگان: نمود تکمیلی، معین شدگی، طرحواره ی رویداد، بسط استعاری و فاعل غیرمختار
  • حسین هاشمی زرج آباد صفحات 193-217
    مقاله حاضر محصول مطالعه ای همزمانی-درزمانی پیرامون رخدادی واج واژی، پیدایش پسوند -گری در فارسی با نگاهی به داده هایی از (ترکی)آذربایجانی (ایران) است. در این مقاله، به خلاف پژوهش های پیشین، کلمات مختوم به -گری به سه گروه تقسیم می شوند، پایگانی ها نظیر زرگری، ناپایگانی های بازتحلیل شده همچون قاضیگری و ناپایگانی های اشتقاقی مانند مذهب گری و مربی گری. بخش نخست مقاله به مقدمه و بخش دوم به مرور و نقد مطالعاتی که پیشتر حول پسوند -گری انجام شده است، اختصاص دارد. در بخش سوم، پس از نگاهی به پیشینه این پسوند در دو دوره باستان و میانه زبان فارسی، فرض مقاله مطرح و شواهدی در اثبات آن از جمله از آذربایجانی به دست داده می شود. در ادامه همین بخش، مشخصات هریک از سه گروه کلمات گری دار فوق الذکر برشمرده، مثالهایی از متون نظم و نثر کهن(از قرن چهارم به این سو) برای هر یک ارائه و چگونگی شکل گیری پسوند -گری نمایش داده می شود. بخش چهارم شامل نتیجه گیری و پیشنهاددهی برای مطالعات آتی می باشد.
    کلیدواژگان: فارسی، آذربایجانی، گری، تنافر آوایی و پسوندشدگی
  • سید محمد حسینی معصوم، مریم سادات غیاثیان، بلقیس روشن، اشرف سادات شهیدی صفحات 219-243
    پژوهش حاضر به بررسی طنین معنایی در پیکره ای از زبان فارسی و مقایسه یافته های تحقیق با نتایج مطالعات انجام شده در زبان انگلیسی می پردازد. یک واژه به ظاهر خنثی و فاقد بار معنایی خاص، ممکن است در اثر هم نشینی مکرر با کلمات مثبت یا منفی، به نوعی بار مثبت یا منفی به خود بگیرد که به این پدیده، طنین معنایی گفته می شود. در این مقاله، سعی می شود براساس اطلاعات موجود در زبان انگلیسی در مقایسه با زبان فارسی به مطالعه تطبیقی، با هم آیی کلمات و طنین معنایی دراین زبان بپردازیم. چارچوب نظری این تحقیق براساس دیدگاه های سینکلر[1](1987) و بیل لوو[2] (1993) می باشد. ابتدا پیکره زبانی بالغ بر 50 میلیون کلمه از متون مطبوعاتی سال های 1385 تا 1391 از روزنامه های مختلف جمع آوری شد. سپس، تمام جملاتی که در این پیکره دارای ترکیبات فعلی مورد نظر بودند، به همراه همایندهای آن ها استخراج و بررسی گردید. نتایج حاکی از وجود برخی الگوهای مشابه در شکل گیری طنین معنایی این ترکیبات در زبان فارسی در مقایسه با یافته های زبان شناسان در مورد زبان انگلیسی بود. نمونه هایی از داده های هر دو زبان همراه با نمودار همنشینی آن ها و طنین معنایی حاصل از این همنشینی ها در مقاله آمده است.
    کلیدواژگان: طنین معنایی، همایندی، معنای ضمنی، زبانشناسی پیکره و زبان فارسی
  • پروانه زارعی پور صفحات 245-262
    در این پژوهش، ویژگی های صوت شناختی- آواشناختی ر- آواهای گویش مینابی بررسی شده است. گویش مینابی زیرشاخه گویش بشکردی است و گویش بشکردی نیز در گروه گویش های جنوب شرقی از دسته گویش های ایرانی نو غربی است. ر- آوا در زبان های مختلف در بافت های آوایی متفاوت بسیار تغییرپذیر است و تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد. داده های جمع آوری شده از گویش مینابی حاکی از آن است که در این گویش دو واج ر- آوای لرزشی و ناسوده دیده می شود که در جایگاه های مختلف واجگونه های متفاوت دارند. بررسی صوت شناختی ر- آواهای گویش مینابی در این پژوهش نشان می دهد که ر- آوای لرزشی در اکثر جایگاه ها واجگونه لرزشی و گاه گونه آزاد ناسوده دارد و در موارد بسیار معدودی نیز گونه آزاد سایشی و زنشی آن به چشم می خورد. ر- آوای ناسوده نیز در جایگاه های مختلف دارای گونه آزاد زنشی و در برخی مواردی گونه آزاد سایشی است.
    کلیدواژگان: ر، آواها، آواشناسی صوت شناختی، همخوان روان، گویش مینابی و نرم افزار پرت
  • مهدی فتاحی صفحات 263-275
    یکی از گرایش های عام در میان زبان های دنیا، اجتناب از برخورد واکه ها در سطح آوایی، پس از ساخت صورت زیربنایی واژه در بخش صرف است. یکی از راهکارهای رفع التقای واکه ها، تبدیل واکه دوم به غلت است. در این مقاله، سعی بر آن است تا با ارائه تحلیلی در قالب رویکرد تسلسل گرایی هماهنگ[1] (HS) در نظریه بهینگی، نمونه ای در کردی کلهری مورد بررسی قرار گیرد و در آن مفاهیم اصلی در بهینگی، همچون تسلط، تعارض، تعدی و نیز سازوکار تعامل محدودیت ها معرفی شود. در کردی کلهری، اگر یکی از واکه های افتاده پیش از یکی از واکه های افراشته قرار گیرد، برای اجتناب از التقای واکه ها، واکه افراشته به غلت تبدیل می شود، و نیز اگر واکه اول افتاده پیشین باشد، تغییراتی نیز در آن رخ می دهد. در این مقاله، با توجه به محدودیت های جهانی و لزوم ترتیب خاص آن ها در زبان های مختلف، هدف کشف ترتیب این محدودیت ها در کردی کلهری است؛ به شکلی که بتوان با استفاده از ترتیب به دست آمده، اشتقاق صورت های آوایی غلت شده را از صورت زیربنایی به روساخت، به دست آورد. پس از تحلیل داده ها، مشخص شد که برای توصیف غلت سازی در کردی کلهری، محدودیت های maxlex،*VV و dep بر محدودیت max(v[+low]) و این محدودیت خود بر agree(glide) مسلط است، و همه این محدودیت ها بر محدودیت ident تسلط دارند.
    کلیدواژگان: التقای واکه ها، غلت سازی، نظریه بهینگی و کردی کلهری
  • راحله ایزدی فر صفحات 283-294
|
  • Ali Reza Khormaee, Seyyedeh Marziyeh Abbasi Pages 1-17
    Lambrecht (1996)، within the theoretical framework of information structure، introduces «The Topic Acceptability Scale»، which of course works for topicalization too. Moving from the top of the scale towards the bottom، the chance of constituents functioning as topic reduces more and more. Lambrecht defines topic based on the concept of «aboutness» and proposes the topicality presupposition as the precondition for being topic; that is، the topic should be the issue under discussion، or to put it differently، the focus of attention. However، he leaves three important questions unanswered: is topicality presupposition a single category with no variation or a varied one; what is the relationship between topicality presupposition and the topic acceptability scale; and is it possible to find topics (and naturally topicalization) at all the levels of the scale. The present study tries to see، based on Persian data، how much Lammbrecht''s scale is applicable to NP topicalization.
    Keywords: information structure, topic acceptability scale, topicality, presupposition, topicalization, focus, preposing
  • Moharram Rezayati Kishekhaleh, Masoumeh Hamidoost Pages 19-43
    The bilingual is able to apply two Language equally or inequally in speaking، Writing…. In general، two possible result of bilingualism is; maintainess of two Language and choice of the other Language. Domain analysis of Language with Language attitudes are the principles determinant of people Language selection. Domain analysis is a tool for determining the quantity of Language choice while Language attitudes indicates the reasons or causes of Language selection in a situation or circumstance. The results of this study showed that Ferend Domain has the highest gilaki Language use (%14)، and the Family Domain (%12)، Neighbor (%6) Education (%4) and Government (%3)، respectively has Language uses. Overally، Language use was % 5 in Gilaki Language% 83 in Persian Language، %12 in both Language. In each Domains، there is not significant statistical differences among stand of Education and there is significant statistical differences among genders.
    Keywords: sociolinguistic, Bilingualism, domain analysis, Gilaki
  • Pages 45-67
    This article aims to introduce Discourse Grammar (DG) by using Persian examples. DS is comprised of Sentence grammar (SG) and Thetical grammar (TG) as two separate domains of investigation. On the basis of DG، the current paper focuses on those aspects of the language structures، namely theticals، which have been ignored or treated as marginal issues by previous models. It then presents how theticals play significant role in organizing discourse construction by being accompanied with sentence grammar. As a cognitive linking operation between theticals and sentence grammar، the phenomenon of Cooptation contributes immensely in the discourse organization. It will be also argued thetical elements behave differently at the syntactic، semantic and phonological levels in contrast to sentence elements in a discourse situation. In a sense، theticals are mainly triggered by the cognitive worlds of interluctors and operate at the pragmatic level of discourse organization. This means that such elements demonstrate a degree of elasticity and opacity، which make them quite different from the sentence structures which are rather fixed and transparent components of a discourse construction.
    Keywords: Discourse grammar, Thetical grammar, Sentence grammar, Cooptation, Situation of discorse
  • Mohammad Rasekh Mahand Pages 69-95
    Associate professor Department of Linguistics، University of Bu-Ali Sina This paper examines the emergence of double verbs in Persian. In double verb construction، two verbs appear beside each other، acting as a single predicate. We have shown that these verbs are different from serial verbs and Persian is not a serializing language. In grammatacalization continuum، the double verb construction is between lexical verbs and modal verbs، being different from both. These verbs are in the path of grammaticalization and we have found two main reasons for this process: high frequency and being motion or posture verbs. This paper supports the functionalist claim that language use is the main reason for language change.
    Keywords: Serial verb construction, double verb, auxiliary, grammaticalization, functionalism
  • Mehrdad Naghzgouye Kohan, Ali Abdolmaleki Pages 97-113
    This paper investigates the loan verb accommodation strategies applied in the recipient languages of Persian، Kurdish (Sine''i dialect) and Azabaijani، spoken in the geographical area of Iran. The present study builds upon the work by Wohlgemuth (2009) who presents a typology for verbal borrowings. Based on the data taken from one monolingual and two bilingual dictionaries، major loan verb accommodation strategies in the three languages are isolated، described and exemplified. In this connection، it is demonstrated that Persian makes use of three major accommodation strategies of light verb، semantic borrowing، and indirect insertion، while in Kurdish direct insertion and semantic borrowing are applied، in spite of the fact that the latter language is an Iranian language، just like Persian. The reason behind this difference can be ascribed to the donor languages from which these two languages borrow. Most of the lexical items borrowed into Kurdish، have their origin in Persian. Being in the same language family، Persian and Kurdish share many linguistic features; therefore، applying the direct insertion strategy in accommodating verbal loans from Persian is fully justified in Kurdish. This is in contrast to Azarbaijani which makes no use of direct insertion strategy in borrowing verbal items from Persian، in spite of the fact that it has almost the same sociolinguistic standing like Kurdish in Iran. Being from a different language family، Azabaijani applies semantic borrowing and indirect insertion strategies to accommodate loan-verbs from Persian.
    Keywords: language contact, verbal borrowing, Persian, Kurdish, Azarbaijani
  • Arezoo Razani, Gholam Hossein Karimi Doostan Pages 115-138
    This paper، based on researches in other languages such as English، Mandarin and Korean، is concerned with how time is lexicalized in Persian. Determining the orientation of time-line and perspectives adopted by observer to conceptualizing events and units of time is the goal of this paper. The study has been done in light of Radden (2011) ideas in the framework of Cognitive Linguistics. The data has been mainly chosen from contemporary Modern Persian and some from Dehkhoda dictionary. Results demonstrate that the orientation of time-line is conceived of as frontal، the future is seen as INFRONT of the observer and the past as BEHIND the observer. Sequences of events are conceptualized using both ego-aligned and ego-opposed perspectives، but sequences of units are lexicalized using ego-opposed perspective، so they are bidirectional sequences.
    Keywords: Cognitive linguistics, time in Persian, temporal sequences, time, line
  • Pages 139-167
    Meters of Persian verse are mainly composed of various arrangements of short and long syllables. Among these meters، all the ones that can be divided into two equal parts from middle، would give poet the possibility of increasing the rhythm of poem by observing adaptation of bound of words with bound of prosodic feet and dividing the meter of hemistich; but، some of these measures are «vazne dowry»; it means a pause is essential in the middle of two parts of their hemistich. Although some others are do-pareh، there is not any pause in the middle of their two parts and just because of symmetry; they have more order and rhythm. Another group of these symmetrical syllabic patterns، depended on whether there should be a pause in their middle or not، will have two different meters: dowry and non-dowry.
    Keywords: Prosody_Bedil Dehlavi_vazn e dowry_vazn e do_pareh
  • Shadi Davari Pages 169-191
    Crosslinguistically، completive aspect is a grammatical function through which the concept of ''to do something thoroughly and completely is encoded. In this survey، analyzing the verb raftan ''to go'' basically as a marker of completive aspect in Persian، based on grammaticalization theory، I argue that other types of concepts that are related to the completion of a certain action،e. g expression of regret، unexpectedness، non-volitionality and humbleness are metonymically emerged and have dramatically been overlooked in the literature so far. These elaborated meanings indicate that a completed situation signals a shift in emphasis toward both the temporal endpoint of the action and the endpoint of the causal chain. An unanticipated completion of a situation may involve the concept of involuntary agent which in turn draws the emphasis away from the starting point of the action in order to make the non-canonically instigation of the situation prominent.
    Keywords: completive aspect, grammaticalization, involuntary agent
  • Pages 193-217
    This paper is a diachronic، synchronic and contact study of Persian suffix -gari with a look at some Azerbaijani data. Contrary to the earlier studies، I divide action nouns (ANs) suffixed with –gari into three major groups: Hierarchical ANs، (zargari)، Reanalyzed non-hierarchical ANs (qazigari) & Derivational non-hierarchical ANs (mazhabgari،morabbigari). In the first section of the paper I give a brief introduction of the study then in the second section review the works done earlier. In section three after taking a look at the background of –gari in Old & Middle Persian I present the hypothesis and try to prove it giving evidences from Persian and a typologically far different language، Azerbaijani. I continue with counting the characteristics of the three major groups of the words mentioned above and giving examples from literary works of 4th century on I show how –gari have developed in Persian history. The last section concludes the paper.
    Keywords: Persian, Azerbaijani, gari, dissonance, suffixation
  • Seyed Mohammad Hosseini-Maasoum Pages 219-243
    The present paper is a corpus-based study of Persian comparing the results with those obtained in English. A seemingly neutral word may come to achieve a kind of positive or negative shade of meaning due to its frequent concurrence with positive or negative words. The phenomenon is called semantic prosody. The present study applies the findings of English studies and compares them with the semantic prosody of the Persian equivalents. Following the models proposed by Sinclair (1987) and Louw (1993)، the study works on a researcher-made 50- million-word corpus of randomly samples extracted from Iranian newspapers in a 5-year period. All the sentences containing the particular nodes were extracted and processed. The results indicated a patterning in the semantic prosody of Persian nodes similar to that of the English ones. Samples of the data from both languages together with their semantic prosody are presented.
    Keywords: semantic prosody, collocation, connotation, corpus linguistics, Persain
  • Parvaneh Zareipur Pages 245-262
    This paper aims at surveying the acoustic-phonetic characteristics of the rhotics in Minabi dialects. Minabi dialect is the subdivision of Bashkardi and Bashkardi is originated from East South dialects. In various languages، rhotics are very variable in different contexts، and they are influenced by variable factors. The data gathered from Minabi dialects has shown that this dialect has two ‘r’ which have various allophones in different places. These data have been analyzed in Praat software (version 5. 3. 32). In this dialect، Trill ‘r’ has trill allophone in many places. Sometimes this phoneme has approximant ‘r’، and rarely fricative or tap ‘r’ has been observed. Approximant ‘r’ also has tap allophone and fricative ‘r’ has sometimes been observed.
    Keywords: rhotics, acoustic phonetics, liquid consonant, Minabi dialect, Praat
  • Mehdi Fattahi Pages 263-275
    One of the general tendencies among the world languages is that of avoiding vowel hiatus in the phonetic level. One of the vowel hiatus strategies is changing the second vowel into a glide. This article tries to analyze a case in Kalhori Kurdish based on Harmonic Serialism، and reviews the main concepts in the Optimality Theory. In Kalhori Kurdish، if one of the low vowels comes before a high vowel، the latter changes into a glide so as to avoid vowel hiatus; and if the former is low front some changes come into play. The main aim of the article is the order of some of the relevant universal constraints in Kalhori Kurdish in a way to justify the derivation of glide forms from the URs. In the end، the article comes up with the contraints'' order *VV، MAX LEX، DEP >> MAX [+low] >> AGREE (GLIDE) >> IDENT.
    Keywords: Vowel Hiatus, Glide Formation, Optimality Theory, Kalhori Kurdish
  • Raheleh Izadifar Pages 283-294