فهرست مطالب

ادبیات پارسی معاصر - سال ششم شماره 4 (زمستان 1395)

مجله ادبیات پارسی معاصر
سال ششم شماره 4 (زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/11
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مریم حسینی، صدف گلمرادی* صفحات 1-18
    محور این مقاله نقد جامعه شناسانه ی رمان معاصر بر اساس نظریه ی انواع سرمایه ی پیر بوردیوی فرانسوی( 1930- 2002 ) است. بوردیو ایده ی مارکسیستی سرمایه ی اقتصادی را به انواع دیگر مبادلات در فضای اجتماعی تعمیم می دهد. او انواع قابلیت های افراد را که برای آنان قدرت خرید موقعیت های مختلف مادی و معنوی ایجاد می نماید، سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی و سرمایه ی نمادین می نامد. بر این اساس در این مقاله به بازنمایی انواع سرمایه ی زنان در رمان نیمه ی غایب حسین سناپور می پردازیم و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و روایت شناسی نشان می دهیم که در این رمان زنان چه استراتژی هایی برای تولید و بازتولید، انباشت و حفظ سرمایه ها بر می گزینند و در چه مواردی سرمایه های منفی، «حفره های ساختاری» و «تله های اجتماعی» مانع قدرت گرفتن آنان در میدان رقابت می گردند.بررسی جامعه شناسانه ی سرمایه های زنان در رمان نیمه ی غایب به بازتولید جایگاه فرودستی شخصیت های داستانی زن در میدان های مختلف می پردازد، شیوه های گوناگون سرمایه های منفی و ضعف انواع سرمایه های این شخصت ها را نمایان می کند، از روابط محدود و غیر مولد شان به عنوان سرمایه ی اجتماعی ناکارآمد پرده برمی دارد، سوژه ی منفعل اقتصادی بودن زنان داستان را آشکار می سازد، سرمایه های فرهنگی پنهان و عینیت نیافته ی شان را معرفی می کند و فقر سرمایه ی نمادین آنان را بر ملا می نماید.
    کلیدواژگان: جامعه شناسی ادبیات، انواع سرمایه ی پیر بوردیو، زنان، حسین سناپور، نیمه ی غایب
  • قدرت الله طاهری *، فاطمه لطفیان امیردهی صفحات 19-43
    خودآگاهی زنانه تمرکز بر خود به عنوان یک زن است. در روان شناسی اجتماعی، خودآگاهی صفت پایدار شخصیتی است که برای کنترل جنبه های مختلف خود؛ از جمله جنسیت لازم است. از آنجا که رمان اجتماعی معاصر فارسی با ظهور نسل جدید نویسندگان زن، به ترسیم بحران های هویتی زنان می پردازد، مطالعه روان شناختی مفاهیم هویت سازی مانند خودآگاهی ضروری به نظر می رسد. زویا پیرزاد در رمان «عادت می کنیم» پروژه زنانه نویسی خود را که با سه کتاب آغاز کرده بود، به پایان می برد و با آفرینش شخصیتی مانند «آرزو» ضمن گذر از تعریف کلیشه ای از زن، تکمیل خودآگاهی زنانه را در شخصیت اصلی رمان به نمایش می گذارد. در این رمان، پیرزاد با تحلیل سه مفهوم خودتامل گری، خودبهسازی و خودشکوفایی در متن رمان و جنبه های مختلف داستانی آن، ضمن نمایش بروز جلوه های خودآگاهی زنانه در شخصیت پردازی داستان، تاثیر شناخت صحیح از خود در ساخت هویت مطلوب زنان را در عصر جدید نشان می دهد و همین طور بر کسب استقلال زنانه و فاصله گرفتن از هنجارهای ناکارآمد سنتی صحه می گذارد.
    کلیدواژگان: خودآگاهی زنانه، زویا پیرزاد، عادت می کنیم، شخصیت آرزو
  • محمود حیدری*، علی اکبر حاتمی تل مارانی صفحات 27-48
    امروزه در مباحث نقد ادبی، رئالیسم به عنوان مکتبی ادبی، جایگاه ویژه ای در ادبیات داستانی دارد؛ مکتبی که می کوشد خصوصیات انسان ها و اوضاع اجتماعی را آن گونه که در زندگی واقعی به نظر می رسند، بازتاب دهد. عبدالرحمان منیف، نویسنده سرشناس عربستانی تبار و محمود دولت آبادی، داستان نویس صاحب سبک ایرانی از جمله نویسندگانی هستند که در آثار خود بر مبنای مبانی رئالیستی، واقعیات جوامع خود را با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، به رشته تحریر درآورده اند. منیف در رمان «النهایات» و دولت آبادی در «آوسنه باباسبحان» با همین رویکرد، اقلیم روستا و شرایط اجتماعی- اقتصادی مردمان آن را به تصویر می کشند. پژوهش حاضر، به مبانی رئالیسم در رمان «النهایات» و داستان بلند «آوسنه باباسبحان» از جهت محتوایی می پردازد و نشان می دهد که در هر دو اثر، به موضوعاتی عینی و ملموس پیرامون زندگی روستانشینان می پردازند و درونمایه هایی برگرفته از واقعیت های زندگی آنان، همچون فقر، درد و رنج و ناکامی و محرومیت در محیط روستا را نشان داده اند. انتخاب موضوع و درون مایه ها با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، منطبق بر واقعیت و معیارهای رئالیستی به ویژه رئالیسم انتقادی است.
    کلیدواژگان: محمود دولت آبادی، عبدالرحمان منیف، آوسنه ی بابا سبحان، النهایات، رئالیسم
  • شیوه ها و کارکردهای هنری حذف عناصر کلام در غزل های پست مدرن
    سید محمد هاشمی*، علی اکبر باقری خلیلی صفحات 45-67
    شعر معاصر ایران از نیما تاکنون، تحولات متعددی را از سر گذرانده است. یکی از این جریان های نوآیین، پست مدرن است که در دهه ی هفتاد تحت تاثیر تحولات غرب، در ادبیات فارسی مطرح شد. مولفه های بسیاری برای آن برشمرده اند؛ اما مهم ترین مولفه ای که شعر پست مدرن را از دیگر جریان های ادبی متمایز می گرداند، شالوده شکنی است که در قالب گرایش به بازی های زبانی، معناگریزی، شکستن فرم، چندصدایی، گسست روایت و... نمود می یابد. پست مدرن ها از میان عناصر شعر، بیش از همه به زبان و بازی های زبانی گرایش دارند. آن ها شیوه های مختلفی را برای رسیدن به ایجاز و برجسته سازی زبان به کار می گیرند که یکی از رایج ترین شان، حذف های پیاپی عناصر کلام است. این پژوهش می کوشد تا بدین پرسش پاسخ دهد که شیوه ها و انگیزه های حذف در شعر پست مدرن کدامند؟ در این مقاله با بررسی غزل های پست مدرن، شگردهای حذف در چهار شیوه شناسایی شده که عبارتند از: حذف فعل، حذف بخشی از کلمه، حذف جمله یا بخشی از آن و فشرده کردن جمله ها. هم چنین انگیزه های روان شناختی، تعلیق معنا، قافیه سازی، عینیت بخشی و نمایشی کردن اندیشه های شاعرانه، ابهام افکنی، ایجازآفرینی و چندمعنایی را می توان مهم ترین کارکردهای هنری و بلاغی این گونه حذف ها به شمار آورد.
    کلیدواژگان: پست مدرن، غزل، حذف، بازی های زبانی، ایجاز
  • معصومه صادقی *، غلامحسین غلامحسین زاده، سعید بزرگ بیگدلی صفحات 49-74
    مطالعه آثار داستان نویسان برجسته معاصر نشان می دهد که این نویسندگان در آفرینش آثار خویش از ادبیات کهن فارسی تاثیرات فراوان پذیرفته اند.از آن جمله نادر ابراهیمی است که با ادبیات کهن فارسی به خوبی آشناست و بر بهره مندی از آن در غنی ساختن آفرینش های ادبی تاکید دارد و البته ردپای این اندیشه وآشنایی او با ادب کهن در آثار وی بویژه آتش بدون دود آشکار است. آتش بدون دود، رمان هفت جلدی نادر ابراهیمی، اثر برگزیده بیست سال ادبیات داستانی پس از انقلاب است. دراین پژوهش از منظر تحلیل بینامتنی به بررسی چگونگی تاثیرات ادبیات کهن فارسی در آتش بدون دود می پردازیم و این تاثیرات را از سه جنبه زبانی، شگردی و اندیشگانی مورد تحلیل قرار می دهیم. نتایج نشان می دهد در آتش بدون دود ارتباط بینامتنی و تاثیرات زبانی درگزینش واژگان کهن، ویژگی های دستوری و ویژگی های بلاغی(بویژه اقتباس)، تاثیرات شگردی مانند براعت استهلال، مداخله گری راوی، کاربرد شعر در میان نثر و صحنه پردازی های متاثر از متون کهن و تاثیرات اندیشگانی چون تقابل پدر و پسر(متاثر از شاهنامه فردوسی) و رویکرد عرفانی جلوه خاصی دارد. برخی از این جلوه های بینامتنی تعمدی-آشکار، برخی تعمدی- پنهان و برخی ضمنی هستند.
    کلیدواژگان: بینامتنیت، ژنت، نادر ابراهیمی، آتش بدون دود
  • عیسی امن خانی*، مونا علی مددی صفحه 80
    انسجام یا فقدان انسجام شعر گذشته یکی از مسائل محل مناقشه میان نوگرایان و سنت گرایان بوده است؛ نوگرایان به تبعیت از نیما شعر گذشته را فاقد انسجام دانسته، به آشفتگی آن رای داده اند حال آنکه برخی دیگر (عمدتا سنت گرایان) شعر گذشته را نیز دارای و انسجام دانسته اند. به نظر نویسندگان این مقاله آنچه سبب این تناقض گردیده است، صورت بندی نادرست مسئله ساختار شعر پیشامدرن و مدرن می باشد؛ برای رسیدن به پاسخ های قانع کننده تر باید این سوال را طرح نمود که هر کدام از این اشعار(پیشامدرن و مدرن) چه نوع ساختاری دارند؟
    برای ارائه پاسخی به این سوالات می توان از آراء جامعه شناسانی چون دورکیم استفاده فراوان برد. به باور این جامعه شناسان نوع همبستگی میان افراد جامعه های پیشامدرن نه آشفته بلکه مکانیکی است همچنانکه نوع همبستگی میان افراد جامعه های مدرن نه منسجم بلکه ارگانیک است(یعنی در هر جامعه نوع خاصی از همبستگی و انسجام میان اجزاء/افراد آن جامعه وجود دارد). اگر بتوان این دیدگاه را به حوزه ادبیات تعمیم داده، ساختارهای ادبی را در ارتباط با ساختار) جوامع بدانیم، آنگاه می توان ادعا کرد که ساختار شعر پیشامدرن مکانیکی(و نه لزوما پراکنده) و ساختار شعر مدرن ارگانیک است.
    کلیدواژگان: انسجام، همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیک، شعر پیشامدرن، شعر مدرن