فهرست مطالب

مجله ادبیات پارسی معاصر
سال هشتم شماره 1 (بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/05/08
  • تعداد عناوین: 10
|
  • سعدی حاجی ، سید احمد پارسا صفحات 1-24
    استعاره بازی به مثابه درک صور متفاوت انواع زندگی همچون بازی هایی که فقدان یک سنجه فراگیر امکان داوری و تعیین درست و نادرست از میان آنها را منتفی می سازد، در تبیین نسبیت باوری و عدم قطعیت به عرصه فلسفه پست مدرن نیز راه یافته است. از طرف دیگر میان رمان پست مدرن و پسامدرنیسم به عنوان فلسفه ای که وضعیت و زمینه ظهور چنین رمان هایی را توضیح می دهد، تناسب و سازواری وجود دارد. بلقیس سلیمانی، رمان «بازی آخر بانو» را با استفاده از سبک فراداستان به یک رمان پسامدرن تبدیل کرده و آن را بر اساس استعاره بازی پردازش نموده است. این مقاله با به کارگیری شیوه توصیفی- تحلیلی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا در بررسی داده ها، به این نتیجه رسیده است که پردازش رمان «بازی آخر بانو» بر اساس استعاره بازی در تلفیق با سبک فراداستانی آن، الزامات رمان پست مدرنیستی؛ نظیر انکار حقیقت، عدم قطعیت، مخدوش بودن مرز میان واقعیت و داستان و ارائه عامدانه پروسه نگارش رمان را در خود بازتاب داده است. هم چنین گنجاندن فصلی تحت عنوان «ضمایم» به عنوان تمهیدی برای فراداستانی کردن اثر در پایان این رمان، از آن رو تازگی دارد که روال معمول در سایر فراداستان ها آشکار کردن جنبه فراداستانی آنها در آغاز و در خلال آنها است. زوال واقع نمایی کلیت وقایع داستان در سایه این تمهید پایانی و بر اثر مواجهه یکباره خواننده با آن، موجب تاثیر ذهنی بیشتر و پررنگ تر شدن وجه آشنایی زدایانه این رمان شده است.
    کلیدواژگان: استعاره بازی، فراداستان، پست مدرنیسم، بازی آخر بانو، بلقیس سلیمانی
  • قدرت قاسمی پور، نصرالله امامی، طاهره جوشکی صفحات 25-52
    روایت به مثابه یک گفتمان، از بخش های ناگفته و گفته شده تشکیل شده است. ناگفته ها یا سکوت ها ، به حذف ها، غیاب ها، گسست ها یا خلاءهای معنادار و دلالت مند در روایت اشاره دارد. در مباحث روایت شناسی ساختگرا، به سکوت روایی کمتر پرداخته شده است. با این حال برخی از مباحث روایت شناسی با مفهوم سکوت و حذف روایی پیوندی تنگاتنگ دارند. در این پژوهش، با روشی مبنایی تحلیلی و با بهره گیری از مباحث روایت شناسی، رمان پیچیده رود راوی از منظر سکوت روایی تحلیل شده است. در تحلیل رمان، از برخی مباحث روایت شناسی مانند شیوه روایتگری، میزان اعتماد پذیری راوی، طیف حضور راوی در داستان، انواع فاصله، شیوه های اطلاع رسانی و نوسان در آن ها، انگیزه راوی، روایت باواسطه یا چندلایه، مبحث دیرش و نیز مفهوم فرم بهره گرفته شده و پیوند آن ها در این رمان با سکوت و حذف روایی واکاوی شده است. راوی فریب کار این رمان، در جهت انگیزه روایی خود، شگردهای روایی مختلفی را به کار می گیرد یا ایجاد می کند تا حذف ها و سکوت های روایت را بپوشاند یا موجه جلوه دهد و وجوه اعتماد ناپذیری خود را پنهان کند.
    کلیدواژگان: سکوت روایی، حذف، عناصر روایت، شگردهای روایی، رود راوی
  • سعید کریمی قره بابا صفحات 55-77
    دانشجویان به عنوان یکی از اقشار نوظهور در جامعه ایران تلقی می شوند که از نخستین سال های تاسیس دانشگاه به منزله نمادی از تجدد و طبقه متوسط شناخته شده اند. آنان به دلیل توسعه نامتوازن صورت گرفته در دوران پهلوی هم با سنت در تعارض بوده اند و هم با تجدد. هدف از پژوهش کتاب خانه ای حاضر بررسی نوع نگاه نویسندگان به منش و کنش دانشجویان در داستان های کوتاه دهه های بیست تا پنجاه شمسی است. با مطالعه این داستان ها با سه دسته از دانشجویان مواجه می شویم: مبارزان آرمان خواه، فردگرایان مایوس و امیدواران واقع بین. هر نویسنده ای با توجه به خاستگاه فکری اش شخصیت دانشجویان را به شکلی توصیف می کند. برای مثال از آنجا که صادقی و ساعدی تحت تاثیر گرایش های نهیلیستی قرار دارند، دانشجویان داستان های آنان نیز از ایجاد هر گونه تغییر فردی و اجتماعی اظهار ناامیدی می کنند. این دسته از دانشجویان رویاهای خود را از دست داده و مایوس و منزوی شده و نهایتا دچار رخوت و عطلت گشته اند. انحرافات اخلاقی، اعتیاد و تمایل به خودکشی نیز برخی از رفتارهای شایع این طیف از دانشجویان است ولی از سوی دیگر دانشجویان به تصویر کشیده شده در داستان های بزرگ علوی و نادر ابراهیمی آرمان خواه و پرتحرک اند و مبارزات تشکیلاتی- سیاسی را علیه رژیم سامان می دهند. سیمین دانشور و گلی ترقی در میانه این دو جریان ایستاده اند و دانشجویان داستان های آن دو، تلاش می ورزند که از انفعال خارج شده و به رشد و پویایی دست یابند.
    کلیدواژگان: دانشجو، دانشگاه، داستان کوتاه، ناامیدی و مبارزه سیاسی
  • عبدالله آلبوغبیش ، فاطمه گل بابایی صفحات 79-97
    واکاوی پیوند ادبیات و محیط زیست و نحوه انعکاس زیست بوم در آثار ادبی از اواخر قرن بیستم میلادی در قالب نقد زیست بوم گرا آغاز گردید. این حوزه مطالعاتی با محور قرار دادن محیط زیست و دقت در تاثیر آن بر متون ادبی، ضرورت توجه به این موضوع را در علوم انسانی مطرح می نماید و بدین ترتیب، در تلاش برای برجسته سازی جایگاه محیط زیست در متون ادبی و نیز حفظ آن در دنیای صنعتی امروز است. پژوهش پیش رو بر مبنای روش مطالعاتی همبستگی و با رویکردی توصیفی تحلیلی به بازخوانی و واکاوی داستان کوتاه عافیتگاه از مجموعه داستان دندیل اثر غلامحسین ساعدی پرداخته است. براساس پژوهش حاضر، محیط زیست به شیوه های گوناگونی در شکل دادن به نظام همبسته روایت اثرگذار بوده است. عنوان پردازی بوم شناسانه روایت، کنشگری های عنصر زیست محیطی رودخانه در تعامل با شخصیت اصلی روایت و در نتیجه تغییر روند کلی زندگی وی، برقرار شدن تقابل میان عناصر سه گانه زیست محیطی طبیعی، مصنوعی و اجتماعی و غلبه عنصر زیست بوم طبیعی در این تقابل بخشی از مصادیق نقش آفرینی محیط زیست در خلق کلیت روایت را شکل می دهند. برمبنای پژوهش پیش رو محیط زیست دیگر صرفا کارکردی زیبایی شناختی ندارد بلکه در روایت پردازی به سطح یک شخصیت مستقل ارتقاء یافته است و در پیرنگ روایت دخالتی فعالانه دارد. وارونگی معادله انسان/ سوژه - زیست بوم/ ابژه و در نتیجه بروز فاعلیت زیست بوم و انفعال انسان یکی دیگر از جلوه های اثرگذاری زیست بوم در ساختار عام روایت است.
    کلیدواژگان: ادبیات و محیط زیست، نقد زیست بوم گرا، عافیتگاه، غلامحسین ساعدی
  • عبدالرضا سعیدی ، محمدحسین کرمی صفحات 99-125
    پژوهش های زیادی درباره آثار سهراب سپهری انجام شده و عرفان در آثار وی از مهمترین موضوعات این پژوهش ها است؛ از این رو، توجه به مناقشات و اختلاف نظر میان پژوهش گران درباره نگرش شناختی سپهری بسیار بااهمیت است. با این حال، تاکنون پژوهشی که بر اساس عناصر عرفانی، جنبه های شناختی و معرفتی آثار وی را روشن کرده باشد، صورت نگرفته است. هدف این مقاله، بررسی سنخ شناسی شعر سپهری و سنجش آن با مولفه های عرفانی و یافتن پاسخ این سوالات است که محتوای شناختی شعر سپهری با کدام مکتب عرفانی سنخیت دارد؟ «حقیقت» و «حجاب» در «هشت کتاب» چگونه است؟ و آیا سپهری توانست به حقیقت دست یابد یا نه؟ روش پژوهش در مقاله حاضر، کیفی و استقرایی است و چارچوب تحلیل از گزاره های عرفانی احصا شده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاه های مطرح شده در پژوهشهای انجام گرفته بر عرفان سپهری ارائه و در سه دسته کلی معتقدان به عرفان ایرانی - اسلامی، ذن بودیسم - کریشنامورتی و فلسفی - روانکاوی تقسیم بندی شده است. در گام دوم، مبانی نظری پژوهش بر پایه مولفه های عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب تبیین شده و اشعار سپهری برپایه مولفه های عرفانی یاد شده، نقد و بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد عاشق و معشوق، ابزار شناخت (دل) و حجاب در «هشت کتاب» با آن چه در عرفان ایرانی اسلامی آمده، متفاوت است و با ذن بودیسم و روان کاوی لکان شباهت دارد؛ وانگهی حقیقت در هشت کتاب، پیوند بی واسطه با پدیده ها از طریق حواس به ویژه چشم است و «دانش» ، «زبان» و «نام» به عنوان حجاب معرفی می شوند و در آخرین شعر «هشت کتاب» نیز به ناتوانی در دستیابی به حقیقت اشاره می شود.
    کلیدواژگان: شعر معاصر پارسی، سهراب سپهری، عرفان اسلامی، دن بودیسم و روان کاوی لکان
  • محبوبه شمشیرگرها صفحات 127-155
    نوشتن از زندگی به منزله یکی از فروع تاریخ‏‎نگاری، در تمدن‏های مختلف سابقه‏ای دیرین دارد. سنت زندگی‏نگاری در ایران با حرکت در شاخه‏هایی نظیر زندگی‏نامه نویسی، اتوبیوگرافی نویسی، یادداشت نویسی، سفرنامه نویسی، خاطره‏نویسی‏ و نامه‏نگاری، یکی از رایج‏ترین گرایش‏های تاریخی-ادبی معاصر را شکل داده است؛ اما با وجود کثرت اقبال بدان و شکل‏گیری هزاران کتاب و تک نگاشت در دو سده و بویژه در دهه‏های اخیر در ایران، هنوز نمی‏توان از ژانری کلی مشتمل بر انواع نوشتارهای مشتمل بر روایتی واقع‏گرایانه از زندگی بشر نشان یافت. این مقاله با طرح ایده «زندگی‏نوشت» به منزله فرا ژانری که همه انواع و گونه‏های فرعی نوشته‏های مبتنی بر ماجراهای واقعی زندگی انسان را دربردارد، با بهره‏مندی از پژوهش‏های گذشته، به ارائه طبقه‏بندی جدید و بازتعریفی از گونه‏های متعدد آن می‏پردازد. سه جریان «خویشتن‏نگاری» ، «دیگرنگاری» و «وقایع‏نگار‏ی» ، مهم‏ترین جریاناتی هستند که در زندگی‏نگاری‏ها دنبال می‏شوند. روایت زندگی آدمی‏ با رویکرد واقع‏گرایانه، وجه غالب خویشی زندگی‏نوشت‏ها است. اما در کنار این وجه اصلی و برخی وجوه فرعی مشترک، قالب‏های متنوع این ابر ژانر، نقاط فصلی به صورت مرزهای سیال، لطیف و گاه غیر صریح دارند. در نوشتار پیش رو، با طبقه‏بندی‏‎ این نوشته‏ها به اعتبار جایگاه راوی نسبت به سوژه در وهله اول و نیز برخی ملاحظات ساختاری نظیر صورت، محتوا و حجم، رایج‏ترین گونه‏ها در زندگی‏نوشت‏های فارسی از قبیل زندگی‏نامه‏، فرهنگ‏ زندگی‏نامه‏ای، زندگی‏نامک، کارنامه، کارنامک، یادنامه، تک‏خاطره‏، تک‏خاطرات، خاطره‏‏‏‏‏‏‏نامه‏، اتوبیوگرافی‏، یادداشت‏‏نامه، خاطره‏نامه گزارشی، سفرنامه، دل‏نامه، نامه شخصی و وصیت‎نامه‏ شخصی به شمار آمده است. این پژوهش پس از ملاحظه بیش از 500 اثر و به شیوه‏ای توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
    کلیدواژگان: اسناد تاریخی، انواع ادبی، سرگذشت‏نامه‏ها، خودسرگذشت‏نامه‏ ها
  • هاشم صادقی محسن آباد صفحات 157-177
    پیوستار مکان و زمان از مولفه های مهم در ارزیابی عینیت روایت های داستانی است. باتوجه به اهمیت پیوستار مکانی- زمانی، این مقاله بر آن است تا ویژگی های روایی زمان- مکان و سهم آن در واقعی نمایی نخستین رمان های فارسی را بررسی کند. به این منظور، در گام نخست، شیوه های مواجهه با زمان- مکان داستانی از رمان های نگاشته شده در دهه اول 1300 شمسی استخراج و دسته بندی شده است. زمان به کار گرفته شده در این رمان ها، به لحاظ میزان ابهام و وضوح، در سه دسته کلی زمان مبهم، زمان صوری و زمان مشخص واقعگرا صورت بندی شده و نسبت هرکدام با عینیت روایی سنجیده شده است. در این پژوهش، افزون بر بررسی نشانه های زمانی صریح و نشان دار، تلاش شده است تا زمانمندی متن با در نظر گرفتن زمان های شاخص، وقایع تاریخی و متغیرهای اجتماعی ارزیابی شود. علی رغم این که نشانه هایی از پیوستار مکانی- زمانی واقعگرایانه را می توان در نخستین رمان فارسی پی گرفت، نتایج پژوهش نشان می دهد که زمانمندی نخستین رمان های فارسی، فاقد سیر تاریخی منطقی است. اغراض آموزشی نگارش رمان و تمرکز بر مسائل انتقادی و اجتماعی، تمهیدات روایی و پیوستار مکانی- زمانی را در رمان این دوره کم فروغ ساخته است.
    کلیدواژگان: پیوستار زمانی- مکانی، شاخص های زمانی، عینیت، واقع گرایی، رمان فارسی
  • غلامرضا کافی، سیدمهدی موسوی نیا صفحات 179-205
    در ابتدای قرن اخیر شعر فارسی دستخوش تحولات ساختاری بسیاری قرار گرفت. این تحولات رفته رفته شعر کلاسیک فارسی را دگرگون ساخت. می توان گفت رباعی از قالب هایی است که به دنبال جریان مزبور در دو دهه اخیر تحت تاثیر سنت شکنی های نوآورانه قرار گرفت. این تحولات گاه، با ظرافت های نوآورانه وگاه با بدعت های صورت مآبانه همراه بود. فرضیه نگارندگان آن است که رباعی معاصر به عنوان قالبی پیشتاز در نوآوری های زبانی و قالبی، از این جهت قابل ملاحظه و بررسی است که نسبت به دیگر قالب های شعر فارسی بیشتر مورد تصرف و تحول قرار گرفته است. لذا پرداختن به آن را ضرورت احساس کرده و بر آن شده تا با نمونه آوری، این تصرفات را آشکار سازد. پژوهش حاضر با مطالعه شمار قابل توجهی از رباعیات معاصر و التفات به مجموعه رباعیات شاعران معاصر، این نوآوری ها را استخراج و تحلیل کرده است. پس از مطالعه و بررسی روشن گردید که نوآوری در بافت رباعی بیشتر در یکی دو دهه اخیر صورت گرفته است. عدم رعایت قافیه به صورت عامدانه، استفاده از ردیف های طولانی، درهم شکستن نظام قافیه و وزن به انحای مختلف، پهلو زدن های عامدانه به زبان کوچه و بازار، دیگرگونه نویسی، کاربست واژگان امروزی و علائم نگارشی و… از تصرفاتی است که در رباعی معاصر به چشم می خورد.
    کلیدواژگان: شعر کوتاه فارسی، رباعی، رباعی معاصر، تحولات زبانی، تحولات قالبی
  • نرگس مرادی، علی تسلیمی، محمد علی خزانه دارلو صفحات 207-232

    مقاله حاضر، مفهوم عشق را مطابق با مدل نظری لکان در شعر «بر سرمای درون» سروده احمد شاملو بررسی می کند. لکان، علاوه بر دو ساحت «نمادین» و «خیالی» که پیش از او فروید بدان پرداخته بود، ساحت جدیدی می افزاید که همان امر «واقع» است. ازنظر او عشق، متعلق به امر واقع است و ما تنها قادریم عشق را در ساحت نمادین تجربه کنیم؛ بنابراین تجربه ما از عشق، تجربه ای ناقص است؛ چراکه ما در امر نمادین دچار فقدان هستیم. لکان از دیگر سو «دیگری بزرگ» را نیز وارد این نظریه می کند؛ بدین معنا که ما در عشق به یک معشوق واقعی، هم زمان در ورای او به چیزی بزرگ تر عشق می ورزیم. چیزی که غیرممکن می نماید و همواره از دالی به دال دیگر درحرکت است، بدون آنکه به مدلول مشخصی برسد. در این شعر، شاملو میل به مادر را که میل به محارم است به خاطر ترس از «اختگی» ، سرکوب می کند و به ناخودآگاه می فرستد؛ اما این میل هیچ گاه او را رها نمی سازد. بنابراین از فرایند «جابجایی» استفاده می کند. میل به مادر را متعالی و تلطیف (تصعید) می کند و ابژه دیگری کوچک «معشوق» را جایگزین معشوق-مادر در امر خیالی می کند. سوژه/ شاعر می خواهد در این رابطه عاشقانه، نقش و جایگاه معشوق را داشته باشد و آزاد و بی قید و رها باشد. عشقی از نوع «اکیپ» که محبتی یک سویه، مراقبت گونه، نارسیسی و به سود خویش است؛ ترکیبی از «اروس» و «استورگ». سوژه/ شاعر، دسترس ناپذیری معشوق گمشده را نمی پذیرد تا به ساحت نمادین و سمبولیک لکانی وارد شود. پناه بردن سوژه به عشق به نوعی پشت پا زدن به «قانون پدر» ، اجتماع و جهان سمبولیک لکانی است. او دنیای پر از تنهایی و انزوا را برمی گزیند و در این راه خواننده را با خود همراه می کند و اشتیاق و آرزو را در او نیز برمی انگیزد.

    کلیدواژگان: لکان، شاملو، بر سرمای درون، معشوق
  • فواد مولودی صفحات 223-256
    مقاله حاضر تحلیل و درون‎کاوی دو شخصیت اصلی رمان سمفونی مردگان (آیدین و اورهان اورخانی) بر اساس نظریه فروید در باب غرایز «نهاد» است. فروید غرایز «نهاد» را به دو دسته تقسیم می‎کرد: غریزه زندگی و غریزه مرگ. غریزه زندگی بر اساس اصل لذت عمل می‎کند و انرژی روانی‎ای که آشکار می‎کند «لیبیدو» است. لیبیدو می‎تواند جذب یا صرف یک شیء یا هدف شود؛ مفهومی که فروید آن را نیروگذاری روانی می‎نامید. ارضای غریزه زندگی می تواند به کسب لذت و تعویق بیشتر غریزه مرگ منجرشود؛ اما عدم ارضای آن و شکست در نیروگذاری لیبیدو "به ویژه در نخستین ابژه عشق (love object) ، مادر" زخم‎هایی دایمی را بر جای می‎گذارد. در این فرایند بخشی از نیروی لیبیدوی سرمایه‎گذاری شده مستقر در «خود» ، با ازدست‎دادن ابژه عشق، نافرجام و بی‎هدف باقی می‎ماند و تغییر ماهیت می‎دهد. در این حالت لذت به عدم لذت و نیروی زاینده به نیروی ویرانگری که در خدمت غریزه مرگ است تبدیل می‎شود. پس از طرح اجمالی مفاهیم و مقولات فرویدی درباره غرایز «نهاد» ، با مداقه در فضای رمان و کشف ارتباط زیرساختی تمام بخش‎ها و عناصر آن، و نیز با تفسیر روانکاوانه نشانه‎های دلالتگر رمان به این نتیجه رسیده‎ایم که فضای غالب مرگ در رمان «سمفونی مردگان» نشات گرفته از غلبه غریزه مرگ در روان اورهان است و اوست که مراحل رشد روانی خود را به سلامت طی نکرده و در مرحله پیشا‎ادیپی تثبیت شده‎است. در مقابل، آیدین تجسم سوژگی و فاعلیت و «خود» ساختارمند است. در این مقاله نشان داده‎ایم که برخلاف برخی از پژوهش‎های انجام گرفته درباره این رمان، غلبه غریزه زندگی در آیدین سبب شده است که او مراحل رشد روانیش را به سلامت طی کند [i].
    کلیدواژگان: سمفونی مردگان، فروید، شخصیت، مرگ، غریزه