فهرست مطالب

حکمت معاصر - پیاپی 21 (پاییز 1395)

فصلنامه حکمت معاصر
پیاپی 21 (پاییز 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/09/18
  • تعداد عناوین: 5
|
  • مسعود امید* صفحات 1-13
    می توان تعریف یا تفسیر سوژه یا فاعل شناسا را در نظام های مختلف فلسفی که متضمن بحث از آن اند یا باآن مرتبط اند، مورد پرسش و پی جویی قرار داد.با این وصف مساله تحلیل و تفسیر مقایسه ای حقیقتی به نام فاعل شناسا را می تواند یکی از مهم ترین مسایل مربوط به فرا معرفت شناسی(metaepistemology) به شمار آورد.
    در همین چارچوب،مساله این نوشتار آن است که اگرماهیت سوژه یا فاعل شناسا در فلسفه جدید و در نزد فیلسوفانی مانند کانت تک ساحتی است، درفلسفه اسلامی معاصر، که در مقام مواجهه و گفتگو با چنین فلسفه هایی برآمده است، چند ساحتی است؟در اینجا اختصاصا به آرای یکی از فیلسوفان اسلامی معاصر یعنی مرتضی مطهری در این باب خواهیم پرداخت. با این وصف سوال این است که دیدگاه مطهری، به عنوان یکی از مفسران فلسفه اسلامی و طراحان معرفت شناسی معاصر فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه جدید و به ویژه کانت، در باب ابعاد و جنبه های سوژه چیست؟
    براساس مجموعه آرا واندیشه های مطهری، مبداء شناسایی وفاعل شناسایی از سه وجه معرفتی، هستی شناختی و روان شناختی (فلسفی) برخوردار است. وجه معرفتی وعلمی آن مربوط به طرح نظریه عقلانیت شهودی او مبتنی بر معقولات ثانی و تصدیقات بدیهی است، وجه هستی شناختی را باید در مولفه هایی مانند نظریه وجود ذهنی وتجرد ادراک پی جویی کرد و در نهایت وجه روان شناختی (فلسفی)را در رابطه با مولفه هایی چون علم حضوری، قوای ادراکی و... یافت.
    کلیدواژگان: ماهیت سوژه، فلسفه اسلامی معاصر، مطهری، سوژه سه وجهی، وجوه معرفتی وهستی شناختی و روان شناختی
  • اکرم عسکرزاده مزرعه*، سیدعلی علم الهدی صفحات 15-37
    ملاصدرا و زاگزبسکی دایره معرفت را به فهم وسعت داده اند، معتقدند فاعل شناسا می تواند با کسب فضایل عقلانی و اخلاقی به طور ارادی بستر مناسب شکل گیری باور صادق را مهیا نماید. ایشان فضایل عقلانی را موجد باور می دانند و معتقدند فضایل اخلاقی در مودی بودن باور به صدق موثرند و رذایل اخلاقی مانع حصول باور صادق هستند. از نظر زاگزبسکی و ملاصدرا فاعل شناسا به طور آگاهانه و ارادی می تواند برخی از فضایل اخلاقی و عقلانی را در خود ایجاد کند و رذایل اخلاقی را از بین ببرد تا زمینه و شرایط اعتمادپذیر و قابل اطمینانی برای شکل گیری و ایجاد باورها ایجاد شود. از نظر ایشان فاعل شناسایی که انگیزه و نیت کسب معرفت را دارد می تواند با ایجاد بستر و زمینه مناسب برای حصول باور صادق، به صدق دست یابد. در این پژوهش پی گیری می شود در نظریه معرفت شناختی و فلسفه ملاصدرا دایره آگاهی های معتبر انسان به گستردگی فهم است؟ و اگر اینگونه است از نظر ملاصدرا چه عواملی در شکل گیری و مودی به صدق بودن فهم به عنوان علل زمینه ای موثر هستند؟
    کلیدواژگان: کلید واژه: ملاصدرا، معرفت، فهم، زاگزبسکی، فضیلت گرایی
  • مهدی معین زاده* صفحات 39-59
    از همان سال دوم پس از انتشار « نقد عقل محض » ، تفسیر تجربه گرا – روانشاختی از آن نیز آغاز گردید؛ نخستین این تفسیرها به « مرور گوتینگن » مشهور است. این رویکرد تجربه گرا- روانشناختی اما در دهه آخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم بود که با فریز، هربارت و بنکه با قوت بیشتری مطرح گردید. در این میان نقش فریز در طرح و اشاعه تفسیر روانشاختی از کانت، بسیار برجسته تر است. تفسیر روانشاختی بدان سبب که زمینه ساز ظهور جریانهای مهمی در اندیشه نیمه دوم قرن نوزده و قرن بیست گردیده- جریان هائی همچون ناتورالیسم، ماتریالیسم، روانشناسی گری پوزیتیویسم- از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اهمیتی که غالبا به دلیل استیلای روایت های نوهگلی از تاریخ فلسفه – که بر سنت تفسیری ایده آلیسم استعلائی از کانت به جای تفسیر روانشاختی صحه و تاکید می نهند – مغفول می ماند. با عنایت به اینکه از کانت در دهه های بازپسین قرن بیست و پس از انتشار کتاب « مرزهای حس استراسون در سال 1975 حیاتی دوباره یافته است، ضرورت پرداختن به این رویکرد تفسیری و چهره آغازین و برجسته آن – فریز – مضاعف می گردد.
    کلیدواژگان: کانت - فریز، تفسیر روانشناختی نقد عقل محض - روانشناسی گری
  • امیرحسین پورنامدار سرچشمه، مهدی عظیمی* صفحات 61-80
    تقریبا قاطبه فلاسفه اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئله «تشخص» پرداخته و پاسخ هایی را ارائه داشته اند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلی در سنت فلسفی اسلام قابل مطالعه جدی و تدقیقات همه جانبه است، اما در اینجا قصد ما پرداختن به جنبه ای از نقش فارابی در تطور و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی بر زوایای مغفول و ناشناخته تر سنت عقلانی مسلمانان افکنده شود. یکی از کسانی که این بحث را بسی بیش از پیش محل توجه متفکران قرار داد، ملاصدراست که به تبع فلسفه اصالت وجود خویش، مطالب بدیعی را در باب تشخص ابراز نمود. یکی از نکات اصلی ملاصدرا این است که مساوقت «تشخص» و «وجود» را به فارابی نسبت می دهد. در نزد اندیشمندان دوره قدیم یا حتی دوره معاصر، هیچ گاه تردیدی یا مطالعه ای در باب صحت این انتساب صورت نگرفته است. این مقاله بر آن است تا انتساب تقریبا به رسمیت شناخته شده به فارابی را که از سوی ملاصدرا صورت گرفته است مطمح نظر قرار داده و از رهگذر برخی مستندات متنی و تاریخی نشان دهد که این انتساب می تواند تا حد زیادی محل مناقشه باشد، و حتی اساسا این مطلب که فارابی بحثی ذیل عنوان «تشخص» داشته است خود بسیار متزلزل به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: تشخص، تساوق، وجود، فارابی، ملاصدرا، ابن سینا، التعلیقات
  • مرتضی جعفریان*، احد فرامرز قراملکی صفحات 81-105
    میرداماد برای اولین بار مفاهیم معقول دوم را به نحوی تعریف یا تفسیر می کند که با ویژگی های مفاهیم فلسفی سازگار بوده و آنها را در بگیرد. در تعریف میرداماد، معقول های اول مفاهیمی هستند که به امور متمایز و عینی در عالم واقع دلالت دارند و در مقابل معقول های دوم منطقی و فلسفی مابه ازایی در عالم واقع ندارند و به هیچ امر عینی مستقل و متمایزی اشاره نمی کنند. در نظریه میرداماد معقول دوم بودن یک مفهوم معادل اعتباری بودن و مابه ازای عینی نداشتن و معقول اول بودن معادل اصیل بودن و عینی بودن مدلول آن است. از دیدگاه او مفاهیم ماهوی و نسبت ها و لوازم سلبی و ثبوتی آنها معقول اول و مفهوم وجود هم معقول دوم شمرده می شود. در واقع اعتباری بودن وجود به معنای معقول دوم بودن مفهوم وجود و اصالت ماهیت به معنای معقول اول بودن مفاهیم ماهوی است. تعریف میرداماد از معقول های دوم با تعریفی از معقول دوم که بر اساس تقدم دلالت بر امر عینی و بالذات خارجی صورت گرفته، شباهت بسیاری دارد. نظریه میرداماد با دشواری هایی در زمینه مواجه است که ناشی از عدم توجه به معانی و اعتبارات گوناگون وجود و معقول دوم شمردن همه آنها است. نظریه او در مورد توجیه امکان حمل وجود به واجب الوجود نیز با تعارضاتی مواجه است.
    کلیدواژگان: معقول اول، معقول دوم، اصیل، اعتباری، وجود، ماهیت